نقدهایی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر

نقد شانزدهم: بلندی دامن زنان در زمان پیامبر حجت‌الاسلام مجید دهقان روایات متعددی وجود دارد که پیامبر از کشیده‌شدن دامن مردان و ازار زنان به روی زمین که پدیده‌ای اشرافی بود منع می‌کردند. ایشان حد خاصی را برای بلندی دامن و ازار مشخص کردند و از زنان و مردان خواستند که از آن حد تجاوز نکنند. از این روایات به…

نقد شانزدهم: بلندی دامن زنان در زمان پیامبر

حجت‌الاسلام مجید دهقان

روایات متعددی وجود دارد که پیامبر از کشیده‌شدن دامن مردان و ازار زنان به روی زمین که پدیده‌ای اشرافی بود منع می‌کردند. ایشان حد خاصی را برای بلندی دامن و ازار مشخص کردند و از زنان و مردان خواستند که از آن حد تجاوز نکنند. از این روایات به راحتی می‌توان فهمید که دامن زنان پیش از نهی پیامبر و پس از آن، کل پا را می‌پوشانده‌ است.

یکی از این متون روایتی است که مسند احمد و موطأ مالک از ام‌سلمه روایت می‌کنند: «ذیول النساء شبر قیل إذن تبدو أقدامهن قال فذراع لا یزدن علیه؛ پایین دامن زنان به اندازه‌ یک وجب باشد، کسی گفت که در این صورت قدم‌های آنان معلوم می‌گردد، فرمود: پس [به اندازه‌] یک ذراع [باشد] و بر آن نیافزایند.» (موطأ، رقم ۱۶۳۲ و مسند احمد، رقم، ۲۶۵۴۴) روایتی دیگر شبیه به همین روایت را احمد و ترمذی از ابن‌عمر نقل می‌کند: «ذیل المرأه شبر قیل إذن یخرج قدماها قال فذراع لا یزدن علیه» (مسند احمد، رقم ۵۱۷۳ و سنن ترمذی، رقم ۱۷۳۱) مؤلف، روایت ام‌سلمه و روایات دیگری با همین مضمون را به تفصیل در کتاب خویش نقل کرده ‌است. (ص ۱۵۵)

با یک محاسبه ساده می‌توان از این روایت به دست آورد که دامن زنان با رعایت یک ذراع (= ساعد= دو وجب)، کل پای زنان را می‌پوشانده ‌است و حتی روی پا نیز پیدا نمی‌ماند؛ زیرا قدم در روایت، به معنای پایین‌ترین قسمت پاست که از قوزک پا تا سر انگشتان ادامه می‌یابد. (العین، ج۵، ص ۱۲۲) هم‌چنین می‌توان فهمید که شروع یک ذراع، تقریباً از وسط ساق پا بوده ‌است؛ به‌ گونه‌ای که با اضافه کردن یک وجب هنوز روی پا معلوم است و با اضافه کردن یک ذراع، کل پا پوشیده می‌شود و مشکل کشاندن دامن روی زمین هم پیش نمی‌آید و از آن‌‌جاکه پیامبر درصدد کوتاه‌کردن بلندی دامن و حذف سنت اشرافی بودند، واضح است که قبل از نهی نیز پا به طور کامل پوشانده می‌مانده‌ است. با این وجود مؤلف کتاب با استدلالی بسیار عجیب، دو احتمال را در روایت قوی می‌داند که براساس آن بلندی دامن بعد از نهی پیامبر یا تا مچ پا بوده ‌است و یا تا نیمه ساق و متمایل به تقویت احتمال اخیر است. وی حتی روایتی را ذکر می‌کند که بنابر تفسیر مؤلف بلندی دامن زنان تنها تا نزدیکی زانو بوده ‌است. دلیل مؤلف برای نپذیرفتن نتیجه‌ روایاتی که در بالا ذکر شد، این است که بر اساس این تفسیر، دنباله‌ لباس روی زمین کشیده‌ می‌شود و این خود مستلزم اتلاف اموال و عدم رعایت بهداشت است که پیامبر از هر دو نهی کرده‌اند. (ص ۱۵۴)

مؤلف دقت نکرده ‌است که اگر مبدأ شروع ذراع نصف ساق باشد، دامن گرچه به زمین می‌رسد، ولی به زمین کشیده نمی‌شود. لباس زنان عشایر نیز این گونه است: دامن بلندی که کل پا را می‌پوشاند و حتی هنگام راه رفتن نیز روی پا پوشیده می‌ماند. در این صورت زنان پارچه‌ اضافی نیز تلف نکرده‌اند و تنها به اندازه‌ای پارچه به کار برده‌اند که کل پا را حتی هنگام راه رفتن بپوشاند. این نوع لباس مخالف بهداشت هم نیست؛ زیرا چیزی از لباس به زمین کشیده نمی‌شود تا سبب آلودگی لباس گردد. غیر از این که لباس پدیده‌ای فرهنگی است و این نوع تحلیل درباره‌ آن، در نظر نگرفتن بعد فرهنگی آن است.

این که زنان گذشته چه مقدار پارچه در لباس‌های خود مصرف می‌کردند، تابع عوامل متعددی مانند سنت جامعه مورد نظر درباره‌ لباس، زیبایی لباس، پوشش اندام و کاربرد لباس بوده ‌است و درست نیست که تنها از دو عامل اقتصادی و بهداشتی برای تحلیل پوشاک آن زمان استفاده کنیم. چنان‌چه ذکر شد هنوز هم لباس‌هایی با دامن بلند در بین زنان عشایر رواج دارد. در این لباس‌ها پارچه‌ فراوانی به کار می‌رود و هنگام نشستن روی زمین یا راه رفتن در زمین خاکی، پایین آن ممکن است کثیف ‌شود. با این وجود این لباس در بین زنان عشایر در طول قرن‌ها کاربرد داشته ‌است. هم‌چنین چادر مشکی زنان امروزی نسبت به مانتو هم بیشتر کثیف می‌شود و هم این که پوشش گران‌تری به حساب می‌آید، ولی به دلیل ابعاد دیگر این پوشش، بسیاری در جامعه از آن استفاده می‌کنند. بنابراین در تحلیل پوشش‌های گذشته، لازم است به ابعاد مختلف آن که شاید مهم‌ترین آنها ابعاد فرهنگی و نه اقتصادی و یا بهداشتی است، توجه کرد.

مؤلف برای اثبات این که مبدأ محاسبه ذراع در روایات بالا از انتهای کمر است و بر این اساس دامن زنان تنها تا زانو را می‌پوشانده است، به روایتی از کتاب ابن‌عدی به نام الکامل استناد می‌کند:
«قال ذکرن نساء رسول الله صلى الله علیه وسلم ما یرسلن من الثیاب فقال شبرا قلن فإن شبرا قلیل تخرج مه العوره قال فذراع قال فکانت أحداهن تذرع ذراعا من منطقها»

وی روایت را این‌گونه ترجمه می‌کند:
«عمر بن خطاب گفت زنان پیامبر پرسیدند: دامن لباس را چقدر بیاویزند؟ پیامبر پاسخ داد: یک وجب. زنان گفتند: یک وجب کم است، زیرا عوره [شرمگاه عضله ران در حین نشست و برخاست] نمایان می‌گردد. پیامبر پاسخ داد: پس یک ذراع بیفزایید. راوی افزود: هرگاه این زنان می‌خواستند جامه‌ای درست کنند، دامنش را به اندازه‌ یک ذراع از مبدأ کمربند می‌گرفتند.» (ص۱۵۶)

غیر از اضطرابی که در متن روایت وجود دارد و مشخص نیست روایت برای عمر است یا پیامبر، تنها کتابی که این روایت را نقل کرده ‌است نه یک کتاب روایی، بلکه کتابی است درباره‌ راویان ضعیفی که روایات آنها حجت نیست. نام کامل کتاب «الکامل فی ضعفاء الرجال» است و إبن‌عدی افراد ضعیفی که در سند روایات اهل سنت وجود دارد فهرست کرده و وجه ضعف آنان و نمونه‌ای از روایات ضعیفی که نقل کرده‌اند را ذکر می‌کند. این روایت نیز از جمله روایات ضعیفی است که در این کتاب ذکر شده ‌است. مؤلف کتاب حجاب شرعی بدون توجه به این نکته‌ واضح این روایت را به عنوان سند خویش ذکر می‌کند.

اشکال دیگر مؤلف در این روایت اشکالی دلالی و مربوط به فهم اشتباه ایشان از واژه‌های روایت است. در متن روایت آمده ‌است که «کانت احداهن تذرع ذراعاً من منطقها» مؤلف گمان کرده است که منطق به معنای کمربند است و زنان مبدأ ذراع را کمربند قرار می‌داده‌اند و با احتساب هر ذراع به اندازه دو وجب دامن زنان تنها زانو و شاید بالاتر از زانو را می‌پوشانده‌ است. اشکال مؤلف در توجه نکردن به معنای مِنطَق است؛ گرچه یکی از معانی این واژه پارچه یا نوعی لباس بوده ‌است که زنان به دور کمر خود می‌پیچیدند، اما این واژه به معنای نوعی ازار نیز به کار می‌رفته ‌است. در روایتی که عروه‌ بن زبیر از عایشه نقل کرده ‌است، منطق به معنای ازار به کار رفته ‌است:
«ان امرأه استفتت عائشه فقالت أن المنطق یشق على أفأصلی فی درع و خمار؟ قالت: نعم اذا کان الدرع سابغاً؟ (۱)/ زنی از عایشه می‌پرسد که [به تن داشتن] منطق بر من دشوار است، آیا می‌توانم در درع و خمار نماز بخوانم؟ عایشه پاسخ می‌دهد که آری اگر که درع به اندازه‌ی کافی بلند باشد.»

از آن‌جایی که در این روایت سائل به جای منطق درع و خمار را مطرح می‌کند، نشان می‌دهد که منطق تنها کمربند نبوده ‌است، بلکه پوشانندگی بیشتری را داشته ‌است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان به جای آن از درع که لباسی زنانه با پوشش کاملی بوده ‌است، استفاده کرد. از این‌رو شارحان حدیث، منطق در این روایت را به معنای ازار می‌دانند (فتح الباری لإبن رجب، ص ۱۹۹). ابن منظور نیز منطق را در این شعر به معنای ازار می‌داند:

کأن منطقها لیثت معاقده         بواضح من ذری الانقاء بجباج
(لسان العرب، ج۲، ص۲۱۰)

بنابراین این دو شاهد منطق در روایت نیز می‌تواند به معنای إزار باشد و بر این اساس این روایت نیز مانند روایت دیگر مبدأ محاسبه ذراع را از نصف ساق می‌داند. بررسی ادامه‌ کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر در شماره‌‌های دیگر به یاری خدا پی‌گیری می‌شود.

پی‌نوشت
۱.    هنگامی به درع سابغ گفته می‌شود که بلند باشد به گونه‌ای که ذیل آن به زمین کشیده شود یا کل پا را بپوشاند(لسان العرب، ج۸، ص ۴۳۳)

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: