نسب شرعی در شبیهسازی انسان از دیدگاه قرآن
کاظم ندائی: اولین انسان شبیهسازی شده دختری با نام ایوا (حوا) در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۲ میلادی متولد شد. این خبر توسط بیبیسی به اقصی نقاط جهان مخابره شد. این واقعیت علمی که برای دانشمندان علم ژنتیک و پزشکی از ارزش بالایی برخوردار است برای محافل علمی حوزوی نیز سؤالاتی را ایجاد نموده است. یکی از سؤالات و مباحث مطرح در مورد شبیهسازی، نسب نوزاد شبیهسازی شده است و دلیل اهمیت آن هم به خاطر این است که بسیاری از مسائل فقهی و حقوقی، مانند ارث، حضانت، نفقه و محرمیت با آن در ارتباط است.
***
نسب شرعی در شبیهسازی انسان از دیدگاه قرآن
| کاظم ندائی |
چکیده
شبیهسازی عبارت از تولید مثل موجودی شبیه نسخه اولیه از طریق غیر جنسی است. قطع نظر از حکم فقهی خود عمل شبیهسازی نزد فقها، یکی از مسائل مورد بحث، نسب نوزاد متولد شده از طریق شبیهسازی است. در مورد نسب طفل شبیهسازی شده سه دیدگاه وجود دارد.
دیدگاه اول: به دلیل عدم لقاح طبیعی قائل به فقدان نسب است.
دیدگاه دوم: به دلیل فهم عرف عام، قائل به وجود نسب در شبیهسازی است و صاحب سلول را در صورت مذکر بودن پدر و در صورت مؤنث بودن مادر طفل شبیهسازی شده میداند.
دیدگاه سوم: به دلیل فهم عرف خاص قائل به وجود نسب در شبیهسازی است و صاحب سلول و نوزاد شبیهسازی شده را دوقلوی هم میداند.
ما در این نوشتار به نقد هر سه دیدگاه پرداخته و ثابت نمودهایم از دیدگاه قرآن، دهنده سلول در صورت مذکر بودن پدر و در صورت مؤنث بودن مادر نوزاد شبیهسازی شده هستند.
کلید واژه: نسب – شبیهسازی- فقه قرآن- پدر- مادر- فقه
مقدمه
اولین انسان شبیهسازی شده دختری با نام ایوا (حوا) در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۲ میلادی متولد شد. این خبر توسط بیبیسی به اقصی نقاط جهان مخابره شد. این واقعیت علمی که برای دانشمندان علم ژنتیک و پزشکی از ارزش بالایی برخوردار است برای محافل علمی حوزوی نیز سؤالاتی را ایجاد نموده است. یکی از سؤالات و مباحث مطرح در مورد شبیهسازی، نسب نوزاد شبیهسازی شده است و دلیل اهمیت آن هم به خاطر این است که بسیاری از مسائل فقهی و حقوقی، مانند ارث، حضانت، نفقه و محرمیت با آن در ارتباط است.
نوشته حاضر، نسب در نوزاد شبیهسازی شده را از نظر فقه قرآنی مورد بررسی قرار میدهد. قبل از اینکه وارد بحث اصلی بشویم بهتر است توضیحی هر چند کوتاه در مورد شبیهسازی ارائه نمایم.
شبیهسازی یا استنساخ که نام علمی آن کلئونینگ است از کلمه یونانی «کلون» به معنای قلمه زدن، جوانه زدن و تکثیر کردن گرفته شده است. تولید مثل متعارف و معمولی به شکل جنسی صورت میگیرد. در حالت طبیعی و متعارف اسپرم مرد و تخمک زن در رحم، سلول تخم یا همان زیگوت را تشکیل میدهند و رشد جنین بعد از آن آغاز میشود. در شبیهسازی اینگونه نیست بلکه به این صورت است که سلول جسمی از برخی اندامهای بدن انسان مذکر یا مؤنث مثل پوست را میگیرند و آن را در تخمک تخلیه شده زنی قرار میدهند و بعد آن را در رحم زنی و یا در رحم مصنوعی منتقل میکنند. در آنجا سلول تخم تشکیل شده و مراحل رشد ادامه پیدا میکند.
ما در این نوشتار هیچ بحثی در مورد جواز و یا عدم جواز شبیهسازی نمیکنیم بلکه بحث اصلی ما فقط در مورد نسب نوزاد شبیهسازی شده است.
حال طبق آنچه بنده تفحص و جستجو نمودم به دیدگاههای مختلف در مورد نسب در شبیهسازی میپردازم، سه دیدگاه در مورد نسب در شبیهسازی وجود دارد که ما در این نوشته هر سه دیدگاه را ارائه نموده و دلائل هر کدام را جداگانه مورد نقد و بررسی قرار میدهیم و سپس نظر نهایی خود را بر مبنای قرآن ارائه میدهیم. امید است مورد توجه حضرت باریتعالی و امام زمان(عج) واقع شود و نیز منتظر نقدهای عالمانه محققین و فضلای محترم هستم.
دیدگاه اول: به دلیل فقدان وجود لقاح قائل به عدم نسب است.
آیتالله العظمی مکارم شیرازی (دامه برکاته) که دیدگاه اول را دارند میفرمایند: «انسانی که از راه شبیهسازی به وجود میآید، نه پدری دارد (چون از نطفه مرد نیست)، نه مادری (چون ترکیب با نطفه مادر نیست)، نه خواهری و نه برادری و نه منتسب به فامیل؛ و در رحمی پرورش پیدا کرده که مادرش نیست، بلکه مادر جانشین است. خلاصه فردی است فاقد نسب»۱
دیدگاه دوم: قائل به وجود نسب است و عمده دلیل این گروه درک عرف عام است.
این گروه نظرشان این است که صاحب سلول یا همان دهنده سلول در صورت مذکر بودن به عنوان پدر نوزاد کلون شده و نیز در صورت مؤنث بودن مادر نوزاد مذکور است.
آیتالله محمد کاظم حائری (حفظه الله) میفرمایند: «اما مسأله پدر و مادر معین است و آن از جهت فهم عرفی است که پدر را همان صاحب سلول میشناسند و مادر را همان صاحب تخمک، یعنی چون حقیقت ولادت به سلول و تخمک پدر و مادر فرزند انصراف پیدا میکند» ۲
آیتالله العظمی عزّالدّین زنجانی (دامه برکاته) میفرمایند: «گرچه فرد پدید آمده، به نحو متعارف نیست و شبیهسازی شده، ولی عرفاً عنوان تولد بر آن صدق میکند و این عنوان هم به صاحب سلول و هم صاحب رحم پرورش شده صدق میکند.»۳
آیتالله العظمی سید محمّد شیرازی (رحمه الله علیه) که قائل به نسب است ولی دلیل خود را ذکر ننموده میفرمایند: «فرزند، متعلق به طرفین است (یعنی پدر و مادر) زمانی که زن و شوهر باشند؛ اما اگر زوجیت نباشد در حکم ولد شبهه است»
آیتالله معرفت (رحمه الله علیه) در پاسخ به این سؤال که «فرزندی که به وجود میآید، به چه کسی منتسب است؟ میگوید: به صاحب سلول منتسب است، به همان دلیل که نطفه از هر کسی است، پدر همان است ولو نطفه نامشروع باشد»۴
دیدگاه سوم: به دلیل عرف خاص و کارشناس قائل به نسب است و معتقد است پدر و مادر صاحب سلول (دهنده سلول) پدر و مادر نوزاد کلون شده هستند و نیز دهنده سلول دوقلوی طفل محسوب میشود.
آقای پروفسور علی اکبر ایزدی فرد دیدگاه سوم را دارند و برای آن دلایلی را ذکر میفرمایند که به آن اشاره مینماییم.
ایشان میفرمایند: «نسب از جمله مفاهیمی است که فاقد حقیقت شرعی است؛ به این معنا که قبل از اسلام نیز تکون یک انسان از ترکیب نطفه مرد و زن منشأ نسب تلقی شده است»۵
«تمام مختصات این فناوریهای جدید در شرع تبیین نشده است. از آن جا که مفاهیم مرتبط با نسب فاقد حقیقت شرعی هستند، برای پی بردن به این مفاهیم ضرورتاً باید به اصول مسلّم علم مهندسی ژنتیک، به عنوان عرف خاص و خبره در این حوزه رجوع کرد»۶
«امام خمینی (ره) از موافقان نهاد «عرف خبره» جهت تطبیق مفاهیم و احکام بودند. ایشان در عرفی ترین موضوعات چون «فلس» در ماهی، مرجعیت متخصص را در امر تطبیق میپذیرد تا چه رسد به موضوعات عرفی پیچیده»۷
«مفهوم نسب، از مفاهیم عرفی است و عرف عقلا بما هم عقلا، یعنی متخصصین مهندسی ژنتیک، فرد شبیهسازی شده را ملحق به صاحب نطفه میداند که همانا پدر و مادر فرد صاحب سلول است»۸
«در سلول های جنسی، زوجیت نقش اساسی دارد، یعنی نیمی از کروموزوم های موجود متعلق به اسپرم مرد و نیمی دیگر متعلق به تخمک زن است؛ اما در سلولهای جسمی اصلاً زوجیت مفهومی ندارد، بلکه تنها از یک سلول جسمی کپی گرفته میشود و هسته تخمک هیچ نقش ژنتیکی در ساخت جنین ندارد و فرزند مزبور بیش از ۹۸ درصد شبیه صاحب سلول است و تقریباً خزانه اطلاعات ژنتیکی صاحب سلول را به ارث میبرد. نکته جالبتر اینکه حتی به لحاظ سنی هم جنین شناسان بین صاحب سلول و فرزند کلون شده تفاوتی قائل نیستند، یعنی برخلاف سلول جنسی که اگر صاحب سلول جنسی ۲۵ سال سن داشته باشد و صاحب فرزند شود اختلاف بین آن ها ۲۵ سال است، در سلول جسمی اینگونه نیست، یعنی اگر هسته مرد ۷۰ ساله ای گرفته شود و شبیهسازی گردد، نوزادی که متولد میشود از همان آغاز تولد ۷۰ سال خواهد داشت»۹
«رابعاً دلیل این که میگوییم پدر و مادر صاحب سلول به عنوان پدر و مادر نوزاد به حساب میآیند و صاحب سلول و این بچه دوقلوی هم محسوب میشوند این است که نسبت پدری و مادری، ناشی از زوجیت و ترکیب خزانه های ژنتیکی است. در شبیهسازی زوجیت با واسطه و به صورت غیرمستقیم ثابت میشود؛ اما به صورت مستقیم مسأله زوجیت کاملاً منتفی است. به بیان دیگر، طفل شبیهسازی شده به لحاظ برخورداری از خصوصیات ژنتیکی، بیش از ۹۸ درصد شبیه صاحب سلول است. آنان حتی از نظر سن و سال هم یکی هستند. از طرف دیگر، این نوزاد از سلولهایی ساخته شده که ناشی از زوجیت پدر و مادر صاحب سلول است، به این معنا که سلولهای جسمی هر فرد، وارث خواص و اطلاعات ژنتیکی پدر و مادر خویش هستند، یعنی این طفل نیمی از اطلاعات پدر صاحب سلول و نیمی دیگر را از مادر صاحب سلول به ارث برده که برابری میکند با بیش از ۹۸ درصد اطلاعات ژنتیکی صاحب سلول. با این وصف، صاحب سلول و این فرزند دوقلوی هم محسوب میشوند، چون هر دو از سلول های جنسی زن و مردی دیگر که پدر و مادرشان محسوب میشوند، شکل گرفتهاند»۱۰
پروفسور در ادامه به رابطه نسبی بین نوزاد کلون شده و زن صاحب رحم می پردازد و میفرماید: «اما چه ارتباطی بین صاحب رحم و نوزاد کلون شده وجود دارد؟ به نظر ما، زن صاحب رحم «در حکم مادر رضاعی» او محسوب میشود. همان طور که اگر زنی فرزند دیگری را تنها در چند مرتبه شیر دهد به عنوان مادر رضاعی او به حساب میآید، در این مورد هم چون فرزند را در رحم خویش نگه داشته و فرزند هم از وجود آن زن تغذیه و رشد کرده است میتوان گفت که او در حکم مادر رضاعی است.
توضیح کلام این که رضاع با شرایط خاص خود موجب تحقق رابطه مادر و فرزندی میان طفل شیرخوار و زن شیرده میشود تا جایی که جزء محارم یکدیگر به شمار میروند. حال آیا طبق قیاس اولویت، که مقبول شیعه است، یا فحوای خطاب، نمیتوان کسی را که جنینی را نه ماه تمام در رحم خود پرورانده است، در حکم مادر رضاعی دانست؟ به خصوص آن که ملاک در رضاع «نبت لحم و اشتداد عظم» است که در این صورت، این ملاک درباره زنی که کودک را در رحم خود پرورش داده، بیشتر وجود دارد. بی گمان این اولویت در این جا صادق است.»۱۱
هر سه دیدگاه و همچنین دلایل آنها را ملاحظه فرمودید. حال هر کدام از دیدگاه ها را جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم.
نقد دیدگاه اول
۱. قائل این دیدگاه دلیلی بر این مدعای خود نمی آورد و تنها دلیل او فقدان وجود لقاح است، بدون اینکه توضیحی بیشتر راجع به آن بدهد و شاید هم به خاطر وضوح دلیل نزد خود آن بزرگوار لازم به توضیح ندانسته اند. بنابر این اشکال اول این مدعا عدم دلیل و یا حداقل نیاوردن دلیل کامل از طرف مدعی است.
۲. اشکال دوم این ادعای عدم نسب نوزاد شبیهسازی شده این است که با قرآن مخالف است و یا حداقل می توان گفت که با آن موافق و هماهنگ ناست.
«وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدیراً؛ او کسى است که از آب، انسانى را آفرید سپس او را نسب و سبب قرار داد و پروردگار تو توانا بوده است» (فرقان، ۵۴)
طبق این آیه قرآن خداوند متعال نسب را برای همه بشرهای مخلوق خود جعل نموده است و این نوزاد شبیهسازی شده هم بشر و مخلوق خداست در نتیجه می توان گفت که خالق متعال برای نوزاد کلون شده هم نسب جعل نموده.
اشکال به این دلیل: ممکن است کسی به این دلیل ما اینگونه اشکال نماید که خداوند در این آیه شریفه فرقان می فرماید: «وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» و «فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً»
خداوند در این آیه شریفه قید «مِنَ الْماءِ» را آورده و برای چنین مخلوقات بشری نسب جعل نموده ولی ما نحن فیه، بشری است که هر چند او هم مخلوق خداست ولی خلقت او از «الماء» نیست، بلکه منشاء خلقت او مثلاً قسمتی از پوست بدن شخصی است،پس بنابراین آیه شریفه چنین نوزادان شبیهسازی شده را شامل نمی شود چون خلقت آنها از «الماء» ناست.
جواب به این اشکال: در جواب به این اشکال می گوییم این قید «من الماء» که در این آیه آمده قید غالبی است یعنی چون غالب انسانهای مخلوق خداوند «من الماء» خلق شده و می شوند خداوند این قید را آورده و نیز طبق نظر مشهور اصولیون، قید غالبی ، مفهوم ندارد. پس بنابراین آیه تمام انسانهای مخلوق خدا را شامل است چه این قید غالبی (من الماء) را داشته باشند و چه نداشته باشند یعنی حتی خلقت آنها غیر از ماء باشد مثل نوزاد کلون شده را هم شامل است.
۳. اشکال سوم این دیدگاه این است که اگر شرط نسب را فقط انجام لقاح بدانیم و در صورت عدم وجود لقاح قائل به عدم نسب باشیم باید راجع به حضرت عیسی(ع) هم قائل به نسب نباشیم در حالیکه می دانیم طبق آیات قرآن برای تولد حضرت عیسی (ع) هیچ لقاحی نبوده ولی با این حال خدای متعال در آیات مختلف او را دارای نسب و فرزند حضرت مریم (ع) می نامد و حضرت مریم را مادر«ام» او می داند.
بعضی از آیات قرآن کریم که اشاره به خلقت غیر طبیعی و بدون لقاح حضرت عیسی(ع) دارد.
«قَالَتْ رَبِّ أَنىَ یَکُونُ لىِ وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنىِ بَشَرٌ قَالَ کَذَلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضىَ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُون؛ [مریم] گفت: پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنکه بشرى به من دست نزده است؟ گفت: چنین است، خدا هر چه بخواهد مىآفریند چون به کارى فرمان دهد، فقط به آن مىگوید: باش، پس مىشود» (آل عمران، ۴۷)
«فَاتخَّذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا، قَالَتْ إِنىِّ أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا، قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَمًا زَکِیًّا، قَالَتْ أَنىَ یَکُونُ لىِ غُلَمٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنىِ بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا، قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلىََّ هَینٌِّ وَ لِنَجْعَلَهُ ءَایَهً لِّلنَّاسِ وَ رَحْمَهً مِّنَّا وَ کاَنَ أَمْرًا مَّقْضِیًّا، فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکاَنًا قَصِیًّا؛ و در برابر آنان پرده اى بر خود گرفت. پس روح خود را به سوى او فرستادیم تا به شکل بشرى خوشاندام بر او نمایان شد، گفت: اگر پرهیزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم، گفت من فقط فرستاده پروردگار توام، براى اینکه به تو پسرى پاکیزه ببخشم، گفت چگونه مرا پسرى باشد با آنکه دست بشرى به من نرسیده و بدکار نبوده ام، گفت چنین است، پروردگار تو گفته که آن بر من آسان است، و تا او را نشانهاى براى مردم و رحمتى از جانب خویش قرار دهیم، و دستورى قطعى بود، پس مریم به او آبستن شد و با او به مکان دورافتاده اى پناه جست» (مریم، ۱۷ تا ۲۲)
«وَ الَّتىِ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَ جَعَلْنَهَا وَ ابْنَهَا ءَایَهً لِّلْعَلَمِینَ؛ و آن زن که خود را پاکدامن نگاه داشت، و از روح خویش در او دمیدیم و او و پسرش را براى جهانیان آیتى قرار دادیم» (انبیاء، ۹۱)
«وَ مَرْیمََ ابْنَتَ عِمْرَنَ الَّتىِ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکلِمَتِ رَبهَّا وَ کُتُبِهِ وَ کاَنَتْ مِنَ الْقَنِتِین؛ و مریم دختِ عمران، همان کسى که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهاى او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود» (تحریم، ۱۲)
«إِنَّ مَثَلَ عِیسىَ عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُون؛ در واقع، مَثَلِ عیسى نزد خدا همچون مَثَلِ آدم است که او را از خاک آفرید سپس بدو گفت: باش، پس وجود یافت» (آل عمران، ۵۹)
آیاتی از قرآن که اشاره به وجود نسب بین حضرت عیسی (ع) و حضرت مریم (ع) به عنوان مادر و فرزندی دارد.
«إِذْ قَالَتِ الْمَلَئکَهُ یَمَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکلِمَهٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسىَ ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فىِ الدُّنْیَا وَ الاْخِرَهِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِین؛ هنگامى که فرشتگان گفتنداى مریم، خداوند تو را به کلمه اى از جانب خود، که نامش مسیح، عیسى بن مریم است مژده مىدهد، در حالى که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است» (آل عمران، ۴۵)
«وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیمََ وَ أُمَّهُ ءَایَهً وَ ءَاوَیْنَهُمَا إِلىَ رَبْوَهٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَ مَعِینٍ؛ و ما فرزند مریم و مادرش را آیت و نشانهاى قرار دادیم و آنها را در سرزمین مرتفعى که داراى امنیّت و آب جارى بود جاى دادیم» (مومنون، ۵۰)
«وَ بَرَّا بِوَلِدَتىِ وَ لَمْ یجْعَلْنىِ جَبَّارًا شَقِیًّا؛ و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است» (مریم، ۳۲)
«إِذْ قَالَ اللَّهُ یَعِیسىَ ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتىِ عَلَیْکَ وَ عَلىَ وَلِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکلِّمُ النَّاسَ فىِ الْمَهْدِ وَ کَهْلًا وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَبَ وَ الحِکْمَهَ وَ التَّوْرَئهَ وَ الْانجِیلَ وَ إِذْ تخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیَهِ الطَّیرِ بِإِذْنىِ فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیرَا بِإِذْنىِ وَ تُبرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنىِ وَ إِذْ تخْرِجُ الْمَوْتىَ بِإِذْنىِ وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَیِّنَتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِین؛ هنگامى را که خدا فرموداى عیسى پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آن گاه که تو را به روح القدس تأیید کردم که در گهواره و در میانسالى با مردم سخن گفتى و آن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آن گاه که به اذن من، از گِل، به شکل پرنده مىساختى، پس در آن می دمیدى، و به اذن من پرندهاى می شد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا می دادى و آن گاه که مردگان را به اذن من بیرون می آوردى و آن گاه که بنى اسرائیل را- هنگامى که براى آنان حجّتهاى آشکار آورده بودى از تو باز داشتم. پس کسانى از آنان که کافر شده بودند گفتند: این جز افسونى آشکار نیست» (مائده، ۱۱۰)
«وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ یَعِیسىَ ابْنَ مَرْیَمَ ءَ أَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتخِّذُونىِ وَ أُمِّىَ إِلَهَینِْ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَنَکَ مَا یَکُونُ لىِ أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لىِ بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فىِ نَفْسىِ وَ لَا أَعْلَمُ مَا فىِ نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّمُ الْغُیُوب؛ و هنگامى را که خدا فرمود: اى عیسى پسر مریم، آیا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاىِ خداوند بپرستید؟ گفت: منزّهى تو، مرا نزیبد که چیزى را که حق من نیست بگویم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را می دانستى. آنچه در نفسِ من است تو می دانى و آنچه در ذات توست من نمی دانم، چرا که تو خود، داناى رازهاى نهانى» (مائده، ۱۱۶)
«وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّون؛ و هنگامى که در باره پسر مریم مثالى آورده شد، بناگاه قوم تو از آن هلهله در انداختند» (زخرف، ۵۹)
«ذَلِکَ عِیسىَ ابْنُ مَرْیمََ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِى فِیهِ یَمْترُون؛ این است عیسى پسر مریم گفتار حقّى که در آن تردید میکنند» (مریم، ۳۴)
بر طبق آیات فوق در ولادت حضرت عیسی (ع) هیچ لقاحی وجود نداشته ولی با اینحال در آیات زیادی نسب مادر و فرزندی بین حضرت مریم و حضرت عیسی ثابت است. بنابر این با استناد به این آیات نمی توان گفت اگر در تولد نوزادی لقاح وجود نداشته باشد نسب هم وجود ندارد، چون این سخن و قول با اینهمه آیات قرآن موافق نیست.
۴. چهارمین اشکال این دیدگاه عدم موافقت با آیه ۱۰۱ سوره مؤمنون است.
«فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ؛ پس آن گاه که در صور دمیده شود، آن روز میانشان نسب خویشاوندى وجود ندارد، و از یکدیگر نمی پرسند» (مؤمنون، ۱۰۱)
توضیح اینکه همانگونه که آیه شریفه فوق میفرماید: «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ»
«اذا» در این آیه شریفه از ادات شرط است و همچنین نظر مشهور اصولیون این است که جمله شرطیه مفهوم دارد. بنابراین مفهوم این آیه چنین است که تا وقتی در صور دمیده نشده یعنی هنوز قیامت برپا نشده و انسانها در این جهان هستند بین آنها نسب وجود دارد.
پس این دیدگاه که به خاطر نبود لقاح قائل به عدم وجود نسب بود دارای اشکالات متعددی است که بیان شد.
نقد دیدگاه دوم
۱. عرف نزد اهل سنت یکی از ادله شرعی است اما نزد شیعه برای عرف سه کاربرد می توان ذکر نمود.
اول: عرف موضوع حکم شرعی را تببین میکند مثل معنای لفظ «صعید» در «…َ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیدا طَیِّبا …»
مشهور اصولیون این عرف را مستقلاً حجت میدانند.
دوم: عرف برای روشن ساختن ظهور لفظ مثل مراد متکلم به کار میرود (شارع و یا غیر شارع)
سوم: عرف سبب استنباط حکم شرعی میشود و این در موردی است که در مسئله از شارع نصی وجود نداشته باشد و دیگر اینکه این عرف تا زمان معصوم استمرار داشته باشد و همچنین به امضاء و عدم ردع شارع هم نیاز دارد.
در ما نحن فیه چنین عرفی وجود ندارد و از جهتی این یک موضوع و مسئله مستحدثه و جدید است و اگر هم عرف چنین نظری داشته باشند این عرف جدید است و این عرف چون تا زمان معصوم استمرار نداشته نمی تواند حجت باشد و از طرف دیگر چون در زمان معصوم چنین مسئلهای نبوده بنابراین، نه امضائی از طرف شارع دارد و نه عدم رد آن از سوی شارع به درد ما میخورد، چون عدم رد مسئلهای از سوی شارع به درد میخورد که آن مسئله در زمان شارع وجود داشته باشد.
۲. فهم عرف بما هو فهم عرف همیشه نمیتواند حجت باشد، بعضی از آیات قرآن در مواردی فهم عرف را قبول نکرده که به مواردی از این آیات اشاره مینمایم.
«مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَینِْ فىِ جَوْفِهِ وَ مَا جَعَلَ أَزْوَجَکُمُ الِّى تُظَهِرُونَ مِنهْنَّ أُمَّهَتِکمُْ وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِى السَّبِیل؛ خداوند براى هیچکس دو دل در درونش نیافریده و هرگز همسرانتان را که مورد اظهار قرار میدهید مادران شما قرار نداده و فرزندخواندههاى شما را فرزند شما قرار نداده است این سخن شماست که به دهان خود مىگویید امّا خداوند حقّ را می گوید و او به راه راست هدایت میکند» (احزاب، ۴)
همانگونه که میدانید اظهار زن و نیز فرزند دانستن فرزند خوانده در زمان پیامبر (ص) یک عرف معمول بوده ولی قرآن آن را قبول نکرده.
«وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِى أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تخْفِى فىِ نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تخَشىَ النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تخْشَئهُ فَلَمَّا قَضىَ زَیْدٌ مِّنهَا وَطَرًا زَوَّجْنَکَهَا لِکَىْ لَا یَکُونَ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فىِ أَزْوَجِ أَدْعِیَائهِمْ إِذَا قَضَوْاْ مِنهُنَّ وَطَرًا وَ کاَنَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا، مَّا کاَنَ عَلىَ النَّبىِِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فىِ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَ کاَنَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا، الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لَا یخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا، مَّا کاَنَ محَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّنَ وَ کاَنَ اللَّهُ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیمً؛ زمانى را که به آنکس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودى میگفتى: همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز پیوسته و در دل چیزى را پنهان می داشتى که خداوند آن را آشکار میکند و از مردم میترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى هنگامى که زید نیازش را از آن زن به سرآورد، ما او را به همسرى تو درآوردیم تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسرانخواندههایشان- هنگامى که طلاق گیرند- نباشد و فرمان خدا انجام شدنى است. هیچ گونه منعى بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست این سنّت الهى در مورد کسانى که پیش از این بودهاند نیز جارى بوده و فرمان خدا روى حساب و برنامه دقیقى است. پیامبران پیشین کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى می کردند و از او مى ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر است. محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولى رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است» (احزاب ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰)
در عرف زمان حضرت محمّد (ص) مرسوم و معمول بود که با همسر پسر خوانده خود، با طلاق و یا بعد از مرگ پسر خوانده نمیتوان ازدواج نمود. ولی اسلام آمد و با این عرف مخالفت نمود و به حضرت محمّد (ص) دستور داد که با همسر پسر خوانده خود (زید) که همسرش زینب را طلاق داده بود ازدواج نماید.
۳. ممکن است گفته شود آن عرف زمان جاهلیت بوده چه ارتباطی به عرف مسلمانان دارد. در جواب این همان مطالبی که در اشکال اول بیان شد این است که چنین عرفی هرگز نمیتواند حجت باشد چون این موضوع در زمان معصوم نبوده و عدم رد شارع هم به درد نمیخورد.
۴. فرض هم این عرف را قبول نمودیم و آن را حجت دانستیم ولی هیچ فقیهی در این مسئله نرفته از اکثریت مردم عرف زمان خود راجع به این مسئله سوال کند و حتی استقراء ناقص هم انجام نداده چه رسد به استقراء تام. اگر چه حتی فقیهی استقراء تام را هم انجام داد چنین فهم عرف این زمان نمی تواند حجت باشد.
۵. معمولاً در بیشتر موارد هر فقیهی همان فکر خود را از موضوعی به نام فهم عرف مینامد در ما نحن فیه هم در همین دیدگاه دوم نیز دو نظر وجود دارد و جالب اینکه هر دو گروه هم دلیل خود را فهم عرف میدانند.
یک نظر این است که پدر صاحب سلول و مادر صاحب تخمک است.
نظر دیگر این است که پدر صاحب سلول و صاحب رحم مادر است.
هر دو هم دلیل خود را فهم عرف میدانند.
۶. فهم عرف قابل تغییر است حتی فهم یک زمان هم با هم یکی نیست.
به هر حال حجت بودن فهم عرف در این موضوع شبیهسازی هیچ ارزشی ندارد.
نقد دیدگاه سوم
۱. جناب پروفسور ایزدی فرد هیچ دلیلی بر اینکه فهم عرف خبره از نظر شرع حجت است نیاورده و تنها به اینکه مرحوم حضرت امام (ره) و بعضی از فقهای دیگر، فهم عرف را قبول دارند، بسنده نموده است. در حالیکه اگر اجماع علماء شیعه هم اتفاق داشته باشند باز خود این حجت شرعی نمیتواند باشد. هر چند بعد از آوردن دلیل به عنوان مؤیّد می توان از آنها سخن گفت. ولی اینکه فقیهی چنین نظری دارد این خود دلیل نیست.
۲. فرض کنیم فهم عرف خبره را هم قبول نمودیم اما موضوع مسئله ما با موضوع (دوقلوها) فرق دارد.
برای روشن شدن مطلب بهتر است راجع به تولد دوقلوها از نظر علم پزشکی کمی توضیح دهیم.
دوقلوها به صورت کلی به دو دسته تقسیم میشوند.
دوقلوی همسان
دوقلوی ناهمسان
دوقلوهای همسان
دوقلوهای همسان از یک نطفه یا یک سلول تخم و یک اسپرم به وجود میآیند. این نوع دوقلوها همیشه از یک جنس هستند و بسیار به هم شباهت دارند. البته این شباهت به طور صددرصد نیست، زیرا بعد از تقسیم رویانی که سبب به وجود آمدن دو رویان میشود، مواد پروتوپلاسمی به طور مساوی میان آن ها تقسیم نمیشود. این دوقلوها میتوانند از یک جفت یکسان باشند و یا دو جفت مجزا داشته باشند. به طور تقریبی یک سوم از دو قلوها تک تخمکی هستند. این نوع بارداری ها عمدتا مستقل از نژاد، وراثت، سن و تعداد بارداری ها هستند.
دوقلوهای ناهمسان
گاهی ممکن است در اثر آزاد شدن دو تخمک و لقاح آن ها با دو اسپرم مختلف سبب به وجود آمدن دوقلوهای ناهمسان یا دو تخمکی شود. این دوقلوها ممکن است از یک جنس و یا از هر دو جنس باشند. این نوع دوقلوها از لحاظ ارثی به اندازه فرزندان غیر دو قلو یک خانواده با یکدیگر تفاوت دارند. در واقع دو قلوهای ناهمسان، دو قلوهای واقعی نیستند و تنها به طور همزمان به دنیا میآیند. احتمال این نوع بارداری زمانی افزایش مییابد که شما داروهای باروری مصرف میکردید، زیرا این داروها امکان تخمک گذاری بیش از یک تخمک را بالا میبرد. میزان بروز دوقلویی ناهمسان به میزان قابل ملاحظه ای تحت تاثیر نژاد، وراثت، سن مادر، تعداد بارداریها و به ویژه داروهای مؤثر بر باروری قرار می گیرد.۱۲
همانگونه که ملاحظه میفرمائید نه دوقلوی همسان و نه دوقلوی ناهمسان هیچ کدام صددرصد و از تمام جهات همان چیزی نیست که در شبیهسازی وجود دارد. دوقلوی همسان را با فرزند شبیهسازی شده مقایسه میکنیم.
در دوقلوی همسان اسپرم مرد (الف) وجود دارد و تخمک زن (الف) که تخم تشکیل میشود و دوقلوها از آن یک تخم به وجود میآیند.
ولی در شبیهسازی تخمک تخلیه شده زن دیگری (زن ب) هم در میان است. پس این دو اگرچه از جهاتی با هم شباهتهایی دارند ولی از بعضی جهات هم فرق دارند پس از نظر علمی هم کاملاً شبیه هم نیستند. بنابراین فهم عرف خبره هم در اینجا نمیتواند حجت باشد.
۳. در شناخت موضوع اگر از شرع بتوان دلیل آورد دیگر جایی برای فهم عرف خبره نمیماند که به نظر نگارنده در اینجا از قرآن دلیل بر این موضوع (نسب طفل کلون شده) داریم که شرح و تفصیل آن در ادامه خواهد آمد.
۴. اگر نسب حقیقت شرعی هم نباشد ولی گاهی نظر شرع در برخی از موارد با نظر عرف مخالف بوده که آیات آن را قبلاً ارائه نمودیم. و در مورد فهم عرف خبره هم، در ما نحن فیه این فهم نمیتواند برای ما حجت باشد چون طفل کلون شده و نوزاد دوقلو دو موضوع جدا هستند که قبلاً توضیح داده شد.
۵. و اما اشکال دیدگاه سوم در باره رابطه نوزاد کلون شده با زن صاحب رحم و زن صاحب تخمک.
به نظر آقای پروفسور ایزدی فرد همانطور که قبلاً شرح آن گذشت، زن صاحب رحم، در حکم مادر رضاعی این طفل شبیهسازی شده است.
اشکال این نظر خیلی واضح است چون مادر رضاعی همانگونه که در قرآن آمده یکی از شرایط آن «رضاع» و یا همان شیر دادن است و فقط با نگهداشتن در رحم، زنی مادر رضاعی طفل نمیشود. اگر چنین نظری داشته باشیم باید بگوییم هر مادری که نوزادش متولد میشود اگر به او شیر خودش را ندهد و از شیر مصنوعی او را تغذیه کند، جنین مادری هم مادر رضاعی محسوب میشود.
و فقط رشد و تغذیه در رحم هم هرگز زن صاحب رحم را تبدیل به مادر رضاعی نمیکند. مادر رضاعی همان که از آیه استفاده میشود به زنی نمیگویند که نوزاد را در رحم خود بپروراند و نوزاد در رحم او از او تغذیه کند بلکه باید طفل دیگری را شیر دهد «أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ»
۶. اشکال دیگر این است که زن صاحب رحم (یا به نظر ایشان مادر رضاعی) فقط خودش به این طفل محرم میشود ولی دیگر فرزندان این زن با این طفل نامحرم هستند و میتوانند با هم ازدواج کنند.
این حرف خیلی عجیب است زیرا همانگونه که در آیه قرآن آمده «حُرِّمَتْ عَلَیْکُم… أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَه…»
خواهر رضاعی و برادر رضاعی به همدیگر محرم هستند و نمیتوانند با هم ازدواج کنند. اگر چنین است به قیاس اولویت خواهر و برادر رحمی حتماً با هم محرم هستند و نمیتوانند با هم ازدواج کنند. همانگونه که زن صاحب رحم هم مادر رحمی محسوب میشود که در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که صاحب رحم را مادر خوانده که در آینده آیات آن خواهد آمد.
۷. اشکال دیگر اینکه برای اینکه زن صاحب رحم را محرم نوزاد شبیهسازی شده بدانیم لازم نیست که او را تبدیل کنیم به مادر رضاعی و سپس بگوییم که او به این طفل محرم است بلکه خود پروراندن نوزادی در رحم و یا زادن فرزند خودش بر طبق آیات مختلف قرآن، به جنین زنی لفظ مادر اطلاق میشود و چنین زنی هم صاحب رحم است برای نوزاد محرم میشود و لازم هم نیست خودمان را به دردسر بیاندازیم.
نظر مختار ما
قبل از اینکه وارد دیدگاه خود و نیز ادله آن شوم لازم است حدیثی را به عنوان تبرک و نیز اهمیت کلامالله بیاورم.
«… عن ابی جعفر علیه السّلام قال: اِن الله لم یدع شیئاً تحتاج الیه الامه الی یوم القیامه الاّ انزله فی کتابه…»۱۳
حضرت امام باقر (ع) میفرمایند: خدای متعال هیچ چیزی را که امت مسلمان تا قیامت به آن نیاز پیدا خواهند کرد را فروگزار نکرده مگر اینکه در کتاب خود قرآن آن را نازل کرده.
ما در اینجا دو بحث خواهیم داشت یکی اثبات وجود نسب در نوزاد شبیهسازی شده و بحث دیگر در مورد نسب نوزاد شبیهسازی شده.
بحث اول
اگر چه این بحث در جواب به دیدگاه اول که قائل به عدم وجود نسب بودند قبلاً مفصلاً بحث شد ولی به صورت خلاصه به آن اشاره مینمایم.
«فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ؛ آن گاه که در صور دمیده شود، آنروز میانشان نسب وجود ندارد، و از یکدیگر نمىپرسند» (مؤمنون، ۱۰۱)
همانگونه که قبلا توضیح دادیم «اذا» از ادات شرط است و نیز میدانیم که جمله شرطیه مفهوم دارد. بنابراین منطوق جمله این است که وقتی قیامت شد نسبی وجود ندارد و مفهموم آن این است که تا قیامت نیامده و در صور دمیده نشده نسب وجود دارد.
«وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدیرا؛ و اوست کسى که از آب، بشرى آفرید و یراى او خویشاوندى نَسَبى و سببى قرار داد، و پروردگار تو تواناست» (فرقان، ۵۴)
طبق آیه فوق خداوند تمام انسانهایی را که میآفریند برای آنها نسب قرار میدهد. بنابراین برای نوزاد شبیهسازی شده هم نسب وجود دارد و قید «من الماء» در این آیه هم چون قید غالبی است و قید عالبی هم طبق مشهور اصولیون شیعه مفهوم ندارد. اگرچه مشروح این بحث قبلاً در جواب دیدگاه اول آمد.
بحث دوم
نسب در شبیهسازی
حال که فهمیدیم نوزاد شبیهسازی شده هم نسب دارد، سؤال بعدی این است که صاحب سلول چه نسبتی با این طفل دارد؟ آیا برای اینکه به این سؤال جواب دهیم آیا باید فقط به عرف عام و یا خبره مراجعه نماییم؟ آیا در آیات و روایات نمی توان جواب را بیابیم؟
فرق اصلی فقه قرآنی با دیگر روشهای فقهی این است که این فقه اینگونه به آیات قرآن و همچنین سنّت قطعیه نظر دارد که تا قیامت هر سؤال و مسئلهای که بشریت تا قیامت با آن روبرو خواهند شد در این کتابالله و همچنین سنت قطعیه وجود دارد. کار فقیه فقط تفکر و استنباط آنها است. و این مطلب در حدیثی که از امام باقر (ع) آوردیم کاملاً هویدا است. در این مسئله نسب در شبیهسازی هم به نظر ما جواب آنرا فقط در قرآن و یا سنت قطعیه می توان یافت.
چون این مسئله مستحدثه است در احادیث معصومین (ع) در این مورد چیزی یافت نمیشود و فقط آنچه باقی میماند فقط قرآن است. همانطور هم که ملاحظه نمودید ما در این مسئله فهم عرف عام و همچنین فهم عرف خبره را قبول ننمودیم و مورد نقد قرار دادیم چون به نظر ما قرآن در همه مسائل مورد نیاز بشر به هیچ کسی نیازی ندارد. همانگونه که صاحب قران صمد و بی نیاز است کتاب او هم صمد و بی نیاز است.
در مورد مسائلی که می خواهیم از قرآن استنباط کنیم گاهی فکر می کنیم که آیات الاحکام همان حدود ۵۰۰ آیه و یا کمی بیشتر و یا کمتر است. اگر نگاه ما به قرآن اینگونه باشد، با چنین نگاهی هرگز نمیتوان این مسئله مستحدثهای را از قرآن استنباط و حکم آنرا فهمید. و با چنین نگاهی به آیات قرآن هرگز نمی توان جواب بسیاری از مسائل زمانه خود را داد. چون از اول قرآن را بگردیم تا آخر آن، چیزی به عنوان نوزاد شبیهسازی شده و یا نسب آن نیامده. پس باید نگاه خود را فقط نباید به آیات الاحکام معطوف نماییم، بلکه فقیه قرآنی باید بتواند از هر واژه و هر عبارت قرآنی، حتی قصه های تاریخی قرآن و… دهها و صدها و هزاران حکم مورد نیاز و مستحدثه را استنباط کند.
در ما نحن فیه هم ما با این دید به قرآن مینگریم و می خواهیم حکمالله را در مورد نسب این نوزاد شبیهسازی شده از کتابالله استباط نماییم.
برای لفظ فرزند در قرآن از کلمات مختلفی که ریشه آنها عبارت است از «ولد»، «بنو» و «ذرّ» استفاده شده ما فقط در اینجا بعضی از آیاتی را که از ریشه «ذرّ» مشتق شده را میآوریم.
«أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکُونَ لَهُ جَنَّهٌ مِّن نَّخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ لَهُ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَتِ وَ أَصَابَهُ الْکِبرَ وَ لَهُ ذُرِّیَّهٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْترَقَتْ کَذَلِکَ یُبَینُِّ اللَّهُ لَکُمُ الاَیَتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُون؛ آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر آنها نهرها روان است، و براى او در آن باغ از هرگونه میوهاى باشد، و در حالى که او را پیرى رسیده و فرزندانى خردسال دارد، گردبادى آتشین بر آن زند و بسوزد؟ اینگونه، خداوند آیات را براى شما روشن می گرداند، باشد که شما بیندیشید.» (بقره، ۲۶۶)
«فَمَا ءَامَنَ لِمُوسىَ إِلَّا ذُرِّیَّهٌ مِّن قَوْمِهِ عَلىَ خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَ مَلَایْهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فىِ الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِین؛ سرانجام، کسى به موسى ایمان نیاورد مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند، و در حقیقت، فرعون در آن سرزمین برترى جوى و از اسرافکاران بود» (یونس، ۸۳)
«وَ رَبُّکَ الْغَنىُِّ ذُو الرَّحْمَهِ إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِکُم مَّا یَشَاءُ کَمَا أَنشَأَکُم مِّن ذُرِّیَّهِ قَوْمٍ ءَاخَرِین؛ و پروردگار تو بىنیاز و رحمتگر است. اگر بخواهد شما را می برد، و پس از شما، هر که را بخواهد جانشین شما می کند هم چنان که شما را از نسل گروهى دیگر پدید آورده است»
« إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وَ ءَالَ إِبْرَهِیمَ وَ ءَالَ عِمْرَنَ عَلىَ الْعَلَمِینَ، ذُرِّیَّهَ بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَ اللَّهُ سمِیعٌ عَلِیم؛ به یقین، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است، فرزندانى که بعضى از آنان از بعضى دیگرند، و خداوند شنواى داناست» (آل عمران، ۳۳-۳۴)
همانگونه که می بینید یکی از کلماتی که معنای فرزند میدهد از ریشه اشتقاق آن «ذرّ» است.
«ذرّ» که مفرد آن ذرّه است به چیز های بسیار ریز مثل گرد و غبار و حتی اتم گفته میشود. در واقع کوچترین چیز به نام «ذرّ» گفته میشود.
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ، وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ؛ پس هر کس هموزن ذرّهاى کار خیر انجام دهد آن را مىبیند، و هر کس هموزن ذرّهاى کار بد کرده آن را مىبیند»
در ما نحن فیه هم سلول که کوچکترین واحد یک موجود زنده است را هم در کل میتوان «ذرّ» نامید. آری، به نظر ما بر طبق آیات قرآن این طفلی که از راه شبیهسازی متولد میشود همان فرزند صاحب سلول است. اگر صاحب سلول مذکر باشد رابطه آنها پدر و فرزندی و اگر صاحب سلول مؤنث باشد رابطه آنها مادر و فرزندی است.
حال که در مورد صاحب سلول نظر قرآن را فهمیدیم ببینیم نظر آیات در مورد صاحب تخمک و نیز صاحب رحم چیست؟
در قرآن برای زنی که طفل را در رحم خود نگهداری میکند و نیز زنی که فرزند را متولد میکند و نیز زنی که او را شیر میدهد و نیز صاحب تخمک «مادر» گفته شده است. که در اینجا بعضی از آن آیات شریفه را میآوریم.
«وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشو خداوند؛ و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هیچ چیز نمىدانستید و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید» (نحل، ۷۸)
«خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ یَخْلُقُکُمْ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُون؛ شما را از نفسى واحد آفرید، سپس جفتش را از آن قرار داد، و براى شما از دامها هشت قسم پدید آورد. شما را در شکمهاى مادرانتان آفرینشى پس از آفرینشى در تاریکیهاى سه گانه خلق کرد. این است خدا، پروردگار شما، فرمانروایى از آنِ اوست. خدایى جز او نیست، پس چگونه برگردانیده می شوید» (زمر، ۶)
«الَّذینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُور؛ از میان شما کسانى که زنانشان را ظهار مىکنند آنان مادرانشان نیستند. مادران آنها تنها کسانىاند که ایشان را زادهاند، و قطعاً آنها سخنى زشت و باطل مىگویند، خدا مسلّماً درگذرنده آمرزنده است» (مجادله، ۲)
«وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصیرُ» (لقمان، ۱۴)
آیات مقدسه فوق نمونهای از آیتی است که زاینده انسان و همچنین صاحب رحم و بطن را «مادر» نامیده است.
زن صاحب تخمک هم که این تخمک هر چند تخلیه شده شده هم باشد به هر حال چون ذرهای از او بود بر طبق آیات قرآن به عنوان مادر طفل محسوب میشود.
حال به رابطه این طفل شبیهسازی شده با صاحب سلول و صاحب تخمک و نیز صاحب رحم میپردازیم.
۱. صاحب سلول مرد باشد و صاحب تخمک زن (الف) باشد و صاحب رحم زن (ب) باشد.
در این صورت صاحب رحم پدر و صاحب تخمک و همچنین صاحب رحم هر دو مادر طفل شبیهسازی شده هستند و نمیتواند با آنها و یا فرزندان آنها ازدواج کند.
۲. صاحب سلول زن (الف) باشد و صاحب تخمک زن (ب) و صاحب رحم زن (ج) باشد.
در این صورت هم این نوزاد دختر شبیهسازی شده سه مادر خواهد داشت و به فرزندان ذکور آنها محرم است و نمیتواند با آنها ازدواج نماید.
۳. صاحب سلول مرد باشد و صاحب تخمک زن و در رحم مصنوعی پرورش یابد.
در این حالت برای فرزند متولد شده یک پدر و یک مادر خواهد بود.
اگرچه حالتهای مختلف را هم می توان در نظر گرفت و حکم فقهی تمام آنها هم کاملاً معلوم است.
نتیجه
ما در این مقاله فقهی بر مبنای قرآن ثابت نمودیم که اولاّ نسب در مورد فرزندان شبیهسازی شده وجود دارد و ثانیاً دهنده سلول اگر مرد باشد پدر فرزند شبیهسازی شده و اگر زن باشد به عنوان مادر فرزند شبیهسازی شده محسوب میشود. و همچنین زن صاحب تخمک و نیز زن صاحب رحم هم به عنوان مادر این طفل محسوب هستند و طفل متولد شده اگر پسر باشد به آنها محرم است و نیز به فرزندان دختر آنها هم محرم است.
منابع
۱. علیاننژادی، ابوالقاسم. دیدگاه فقهی آیت الله العظمی مکارم شیرازی درباره دو مسئله شبیهسازی و راه های فرار از ربا (مجله پژوهش و حوزه، شماره ۶، تابستان ۱۳۸۰).
۲. www.balagh.com/woman
۳. محمدی، علی. پیامدهای روحی روانی فرد شبیهسازی شده (مجله ذهن، شماره ۳۰، تابستان ۱۳۸۶).
۴. http://www.annabaa.org/nbalaibrary/13.htm
۵. بررسی فقهی وضعیت نسب در شبیهسازی انسانی، ص۱۷، (علیاکبر ایزدیفرد، علی پیردهی حاجیکلا، حسین کاویار).
۶. همان، ص۱۷.
۷. همان، ص۲۰.
۸. همان، ص۲۱.
۹. همان، ص۲۲.
۱۰. همان.
۱۱. همان.
۱۲. پایگاه اینترنتی دانشنامه فرزند
۱۳. بحارالانوار، ج۸۹، ص۸۴.
Kazem.nedai@gmail.com
مطالب دیگر از این نویسنده:
جوابیه ای در رد نظریه رویاهای رسولانه دکتر سروش
از مسئولین سایت تقاضا دارم مقالات بیشتری از استاد ندائی قرار دهند. او هم مثل استادشان آیت الله صادقی ناشناخته اند
بررسی این مساله از این دید کاملا غیر انسانی است. باید از این دید بررسی شود که با کدام نسب این کودک جدید زندگی بهتر و آسوده تری خواهد داشت.