دین و آزادی (۲۹): قتل پسر بیگناه به امر خدا
نیلوفر – ابوالفضل ارجمند : خدا زنده میکند و میمیراند: یحیی و یمیت. او به انسان جان میبخشد و سپس، هر گاه که بخواهد، جان انسان را میستاند. عمر هیچکس را کسی جز خدا نمیداند. خدا با کسی عهد نبسته است که به او چند سال عمر بدهد. یکی صدسال عمر میکند و دیگری هفتاد سال. ممکن است کودکی ده ساله هم بیمار شود و بمیرد، یا حتی جنینی پیش از تولد سقط شود و هیچ عمری از خدا نگیرد. به خدا نمیتوان اعتراض کرد. مؤمنان بر مصیبتها صبر میکنند و همه را حکمت خدا میدانند.
بعضی از دانهها در زمین میپوسند و از بین میروند، بعضی سر از خاک در میآورند و رشد میکنند و معدودی هم به درختانی تناور تبدیل میشوند. نمیتوان شکایت کرد که چرا همهی دانهها و نهالها مسیر بالندگی خود را تا آخر طی نمیکنند. نظام آفرینش با همهی شگفتی و شکوهش حاوی پدیدههایی است که ما با نگاهی احساساتی به آنها «شر» میگوییم. نطفهای که بسته نمیشود و جنینی که متولد نمیشود و کودکی که به پیری نمیرسد، همگی بخشی از همین نظام باشکوه و شگفتانگیز است که ممکن است وقوع آنها برای ما خوشایند نباشد، اما نمیتوان اثبات کرد که نظامی بهتر از نظام فعلی را هم میتوان بر پا کرد که در آن پدیدههایی که برای ما خوشایند نیست اتفاق نمیافتد.
تصور جهانی که در آن گرگها به جای گوشت علف میخورند و گوسفندان دریده نمیشوند، تصوری کودکانه است که میتواند دستمایهی نگارش داستانهای کودکانه قرار گیرد، اما در این جهان خیالی که بهتر از جهان واقعیِ فعلی به نظر میرسد، علفهایی که خورده میشوند چه گناهی دارند؟ چه بسا گیاهانی که در آغاز رویش خود خوراک جوندگان میشوند و از رشد و بالندگی باز میمانند. در جهان خیالیِ بدونِ «شر»، پس از اینکه گرگها گیاهخوار شدند، باید جهان را از شر گیاهخواران هم پاک کنیم تا به گیاهان هم آسیب نرسد!
اگر مرگ کسی به امر خدا باشد، حتی مرگ کودک بیگناهی که حکمتش بر ما نامعلوم است، نمیتوان به کار خدا اعتراض کرد. بشر نسبت به خدا علم ناچیزی دارد و ممکن نیست بتواند از حکمت تمام وقایع جهان سر در بیاورد: وما أوتیتم من العلم إلا قلیلا. ما بسیاری از اسرار آفرینش را نمیدانیم، اما خدا به همهی اسرار آگاه است. آگاهی ناقص و ناشکیبایی ما به قضاوت شتابزده دربارهی کارهای خدا منجر میشود: وکیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا؟
در قرآن داستان عجیبی از قتل یک پسر بیگناه در زمان موسی نقل شده است، داستانی که تحلیل و توجیه آن برای خوانندهی امروزی دشوار است. قرآن فاعل این قتل را «بندهای از بندگان خدا» معرفی میکند که خدا به او علمی را آموخته بود (کهف: ۶۵). موسی که از این علم بهرهمند نبود در سفری با او همراه شد تا از او علم بیاموزد، هرچند رفتارهای همسفر موسی برای موسی عجیب و تحملناپذیر بود و به ناچار پس از مدت کوتاهی از یکدیگر جدا شدند: هذا فراق بینی وبینک.
در سنت تفسیریِ اهل قرآن، همسفر موسی را پیامبری به نام «خضر» معرفی میکنند و تصور میشود که او بشر بوده است. بخشی از دشواری تحلیل ماجرا به همین سنت تفسیری بر میگردد. همسفر موسی بندهی خدا بود، اما بندگان خدا از دیدگاه قرآن تنها به نوع بشر منحصر نمیشوند. فرشتگان هم مانند مردم، بندگان خدا هستند. قرآن میگوید مردم فرشتگان را که بندگان خدا هستند، مؤنث میپندارند: وجعلوا الملائکه الذین هم عباد الرحمن إناثا. همچنین در سرزنش مشرکانی که مقربان خدا را به خدایی میگیرند، میگوید مسیح و فرشتگان مقرب ابایی ندارند که بندهی خدا باشند: لن یستنکف المسیح أن یکون عبدا لله ولا الملائکه المقربون.
در ادبیات متون مقدس، بر خلاف تصور ما، پیامبران تنها از نوع بشر نیستند. خدا از میان مردم و از میان فرشتگان پیامبرانی را بر میگزیند: الله یصطفی من الملائکه رسلا و من الناس. اگر فرشتهای جان کودکی را بگیرد، فرق میکند با اینکه بشری جان کودکی را بگیرد، چون جان همهی مردم اعم از نیکوکاران و بدکاران را فرشتگان میگیرند: الذین تتوفیهم الملائکه طیبین/ الذین تتوفیهم الملائکه ظالمی أنفسهم. کسی که با موسی همراه شد و جان کودک را گرفت یکی از مأموران خدا بود، اما مأموری که میتواند از جنس بشر نبوده نباشد.
قرآن میگوید فرشته میتواند در قالب بشر بر بشری دیگر ظاهر شود، چنانکه روح خدا به شکل بشر بر مریم ظاهر شد: فأرسلنا إلیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا. همچنین از قرآن میتوان برداشت کرد که رسولانی که به ابراهیم مژدهی فرزند دادند، فرشتگانی بودند که در قالب انسان بر او ظاهر شدند: ولقد جاءت رسلنا إبراهیم بالبشری. هیچ فرقی نمیکند که خوانندهی امروزیِ متون کهن، این داستانها را افسانه بداند یا رؤیا یا واقعیت تاریخی یا هرچیز دیگر، اما وقتی در متون کهن نمونههایی از ظهور فرشتگان در قالب بشر بر پیامبران و اولیای خدا نقل شده است، میتوان از این امکان برای تحلیل چالش موجود در داستان موسی استفاده کرد.
مشابهتهایی بین رسولانی که بر ابراهیم و مریم ظاهر شدند و بندهای که با موسی همراه شد به چشم میخورد. مریم از آنچه روح گفت تعجب کرد. طبیعی بود که بارداری زنی باکره عجیب و باورنکردنی باشد. ابراهیم و همسرش هم از وعدهی رسولان خدا تعجب کردند و به آن خندیدند. طبیعی بود که بارداری زنی نازا در کهنسالی عجیب باشد. هم مریم هم ابراهیم با تعجب به پیام فرشتگان واکنش نشان دادند و این در حالی بود که آنان خود از برگزیدگان خدا بودند. واکنشهای موسی به کارهای عجیب همسفرش هم وضعیت مشابهی را تداعی میکند.
همسفر موسی از موسی خواست که در برابر کارهای عجیبش صبر کند و چیزی نگوید، اگرچه او خود به درستی پیشبینی کرد که موسی هرگز نمیتواند همراهی با او را تحمل کند: قال إنک لن تستطیع معی صبرا. اولین کار عجیب او این بود که با موسی بر کشتی سوار شد و کشتی را سوراخ کرد. پس از آن پسر بیگناهی را به قتل رساند. سپس دیواری را که در حال فرو ریختن بود تعمیر کرد، آن هم در شهری که مردمش به آنان روی خوشی نشان نداده بودند. این داستان در سورهی کهف، آیات ۶۵ تا ۸۲ نقل شده است. در پایان داستان، همسفر موسی به موسی گفت که این کارهای عجیب را از پیش خودش نکرده است: وما فعلته عن امری.
اگرچه موسی در ابتدا به قتل پسر اعتراض کرد، اما بلافاصله از اینکه قولش را برای صبر و سکوت فراموش کرده بود، عذرخواهی کرد. چرا موسی باید در برابر قتل یک بیگناه صبر کند و اعتراض نکند؟ این خویشتنداری تنها زمانی معنی میدهد که موسی در برابر فعل خدا قرار داشته باشد نه فعل بشر. در برابر قتل بشری بیگناه به دست بشری دیگر نه باید صبر کرد نه سکوت. قاتل حتی اگر انسانی دانشمند باشد، مستحق مجازات است، اما فرشتگان مرگ را نمیتوان برای اجرای امر خدا و گرفتن جان مردم مجرم دانست و به آنان اعتراض کرد.
به افعالی که همسفر موسی در توضیح کارهایش در آیات ۷۹ تا ۸۲ استفاده میکند توجه کنید:
– برای شکستن کشتی میگوید «أردتُ»، یعنی «خواستم». در اینجا از فعل مفرد استفاده شده است.
– برای قتل پسر میگوید «أردنا» یعنی «خواستیم». در اینجا از فعل جمع استفاده شده است. چرا؟
– برای تعمیر دیوار میگوید «أراد ربک» یعنی «پروردگارت خواست». در اینجا فاعل از بنده به خدا تغییر کرده است.
در ادبیات قرآن، افعال و اقوال خدا همین گونه بیان میشود: گاهی به صیغهی متکلم وحده، گاهی به صیغهی متکلم مع الغیر، و گاهی هم به صیغهی غایب؛ یعنی مثلا خدا گاهی میگوید «أنزلتُ» یعنی نازل کردم، گاهی میگوید «أنزلنا» یعنی نازل کردیم، و گاهی میگوید «أنزل الله» یعنی خدا نازل کرد.
همسفر موسی فرستادهی خدا و مأمور اجرای امر خدا بود و کارهایش فعل خودش نبود. جالب است که او اگرچه علمی فراتر از موسی داشت، نمیتوانست مانند موسی رهبر بنیاسرائیل باشد. الگوهای دینی بشر، موسی و امثال او هستند که علمی بشری دارند، نه مخلوقاتی که علمی فرابشری دارند. پیام داستان، شکیبایی مؤمنان در برابر مقدرات خداوند و اعتماد به حکمت اوست، هرچند بعضی از اتفاقاتی که در جهان میافتد عجیب و ناگوار باشد و حکمتش بر ما معلوم نباشد.
***
ایوب مردی بسیار ثروتمند و در عین حال بسیار نیکوکار و خداترس بود. او در کنار هفت پسر و سه دخترش روزگار را به خوشی و کامیابی میگذراند. یک روز فرشتگان همراه با شیطان به حضور خدا آمدند و خدا در آن جمع از درستکاری و خداترسی ایوب تمجید کرد. شیطان گفت: «خداترسی برای ایوب سودمند بوده است، چون خدا هیچ ضرری به او نرسانده است. اگر آنچه خدا به ایوب داده است از او گرفته شود، ایوب کفر خواهد گفت». خدا به شیطان اجازه داد که هر ضرری که میخواهد به ایوب برساند.
یک روز خبر آوردند که دزدان حمله کردهاند و گاوها و شترهای ایوب را بردهاند و کارگرانش را کشتهاند. پس از آن خبر آوردند که بلایی نازل شده است و تمام گوسفندانش تلف شدهاند. پس از آن خبر آوردند که خانه بر سر فرزندانش خراب شده است و تمام فرزندانش زیر آوار کشته شدهاند. یعقوب از شدت غم جامهاش را پاره کرد و به خاک افتاد و این گونه نیایش کرد:
· برهنه به دنیا آمدم و برهنه ازدنیا خواهم رفت. خدا داد و خدا گرفت. نام خدا مبارک باد. (ایوب ۱: ۲۰)
داستان ایوب در «عهد عتیق» نقل شده است. مانند تمام داستانهای حکمتآمیز قدیمی، در اینجا هم اهمیت چندانی ندارد که معلوم شود این داستان واقعیت تاریخی دارد یا افسانه است. شاید بخشی از آن واقعیت داشته باشد و بخشی هم پرداختهی نویسندهی داستان باشد. مهم پیامها و درسهای این گونه داستانهای حکمتآمیز است. حقیقت همین است که ایوب گفت. بشر هیچ ثروتی از خودش ندارد وهرچه دارد از خداست. چه خدا بدهد چه خدا بگیرد، بندهی مؤمن شکرگزار است و ایمان و اعتماد خود را به خدا از دست نمیدهد.
فرزندان ایوب بیگناه به قتل رسیدند، همان گونه که گوسفندانش هم بیگناه تلف شدند. اینکه خدا جان کسی را بگیرد به این معنی نیست که او گناهکار بوده است و به جرم گناهش مجازات شده است. خدا به انسان جان میبخشد و هرگاه هم که صلاح بداند جانش را میستاند. خدا برای اعمالش به بشر پاسخگو نیست، اما بشر برای اعمالش باید به خدا پاسخگو باشد: لا یسأل عما یفعل وهم یسألون.
در حالی که خدا اختیار دارد جان هر کسی را در هر زمانی که صلاح میداند بگیرد، ارتکاب همین عمل به دست بشر گناهی بسیار بزرگ نابخشودنی است، تا آنجا که قرآن میگوید هرکس بیگناهی را به قتل برساند، گویی تمام مردم را به قتل رسانده است: من أجل ذلک کتبنا علی بنی إسرائیل أنه من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا. فعل خدا و فرشتگان را نمیتوانیم از نظر اخلاقی با فعل بشر مقایسه کنیم. خدا میتواند چیزی را که به بشر داده است از او بگیرد، اما بشر نمیتواند جان و مال همنوعش را از او بگیرد.
(ادامه دارد)
مطالب مرتبط
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است
دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان
دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است
دین و آزادی (۱۵): تفکیک رهبری سیاسی از رهبری مذهبی
دین و آزادی (۱۷): ای کسانی که ایمان آوردید!
دین و آزادی (۱۸): توهین به مقدسات
دین و آزادی (۲۰): تکلم انسان و خطاهای زبان
دین و آزادی (۲۱): تکوین و تشریع
دین و آزادی (۲۲): عید و عزا در آیین پیامبران
دین و آزادی (۲۳): آیات مکتوب و روایات مجعول
دین و آزادی (۲۵):هسته و پوستهی تورات
دین و آزادی (۲۶):هسته و پوستهی انجیل
دین و آزادی (۲۷): هسته و پوستهی قرآن
دین و آزادی (۲۸): جزیه غرامت است، نه مالیات

جناب ارجمند رو که نیست سنگ پای قزوین است!!!! این شما هستید که همیشه از پاسخ دادن درمیمانید نگاهی به گفتگوهای من وشما در مقالات مختلف بیاندازید ضعف بنیه علمی شما مشهود است
از انطرف میگویید ارام باشید از طرف دیگر تحریک میکنید تا پاسخی کوبنده تر بگیرید جالب است مدل گفتگوی شما جالب است
اما سوالتان بلی به مرگ طبیعی مرده است بلی فرشتگان جان اورا میگیرند کسیکه از بلندی سقوط میکند به مرگ طبیعی مرده است وفرشتگان جان او را میگیرند ولی این چه ارتباطی با قتل یک انسان بدست انسانی دیگر دارد ؟
[quote]در قتل انسان دیگری عامل مرگ است ولی مرگ طبیعی کسی عامل مرگ نیست ان مطلب دیگر که مطابق معمول شما برای قاطی کردن مفاهیم دنبال ان هستید چیز دیگریست [/quote]
لطفا از کلمات عصبی استفاده نکنید و آرام باشید.
آیا کودکی از بلندی بیفتد و کشته شود به مرگ طبیعی مرده است؟
چه کسی جان او را گرفته است؟ قرآن میگوید فرشتگان جان انسانها را میگیرند.
بحث به بیراهه نمیرود، نگران نباشید، به راهی میرود که شما مطابق معمول نمیتوانید پاسخ دهید.
اقای علوی قران خودش میگوید که مبین است ساده است بکرات هم گفته که روشن وساده است بارها وبارها ایهاالناس وایهوالمومنون را مستقیم خطاب قرار داده است هیچ کجا نمیبینید که گفته باشد ایهالعلما وایهالمتخصصین همیشه مخاطب قران عموم مردم هستند اقای علوی داستان خضر وموسی بی شک پیامی برای موسی داشت وطرح انهم در قران پیامی برای خوانندگان قران دارد از شما میپرسم چه پیامی برای موسی داشت وقتیکه موسی فهمید که انپسر بدلیل کفرش کشته میشود ؟ وچه پیامی طرح این داستان درقران برای خوانندگان قران دارد ؟ دوست عزیز شما بپذیرید یا نپذیرید برای من هیچ فرقی… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند با کلمات بازی نکنید هم من وهم شما وهم خوانندگان محترم سایت فرق قتل را با مرگ میدانند کسی را مار بزند او میمیرد ولی به قتل نمی رسد مگر انکه فرد دیگری با نقشه قبلی ان مار را نزدیکی مقتول اورده باشد ومسبب مرگ وقتل ان فرد شده باشد در قتل انسان دیگری عامل مرگ است ولی مرگ طبیعی کسی عامل مرگ نیست ان مطلب دیگر که مطابق معمول شما برای قاطی کردن مفاهیم دنبال ان هستید چیز دیگریست بلی کسیکه توسط حوادث میمیرد در معنای کلی به مرگ طبیعی نمرده است مرگ طبیعی را به مرگی… مطالعه بیشتر»
[quote]پاسخهای بیربط شما به کامنتهای من و بعضی دوستان، این شائبه را در ذهن من افزایش می دهد.[/quote]
برداشتهای بیربط شما هم همین را نشان میدهد.
جناب جانان…شما با نوع نگاه تفسیریتان میتوانید نتیجه متفاوتی هم بگیرید. کافی است بنده و شما به دو پیش فرض متفاوت پایبند باشیم. من داستان خضر و موسی را برای دادن پیامی به موسی میبینم که قرار است به مردمان زندگی بی آموزد. برای آموزش، بهترین شیوه همین روش است که مانند یک صحنه تئاتریک و نهنرمندانه است که شمای تماشاگر در عین حال بازیگر واقعی هم هستید. خضر در قامت بشری است که بنده خاص است و اجرای فرمان میکند و از جانب خود اراده ای ندارد که بر اساس آن قتل کند.اگر خضر بر اساس تشخیص خودش عمل… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان
بفرمایید وقتی که کسی را مار بگزد یا از بلندی سقوط کند و بمیرد، به مرگ طبیعی از دنیا رفته است یا غیر طبیعی؟ اصلا مرده است یا کشته شده است؟ شما زبان عرفی و دینی را مخلوط میکنید. در زبان دینی ما چیزی به نام مرگ طبیعی نداریم. به روشهای بسیاری ممکن است انسان کشته شود بدون اینکه قاتل انسانی داشته باشد. در تمام این موارد هم جان انسان از او گرفته میشود.
“اینکه بسیاری از اسرار کائنات بر ما پوشیده است بدیهی است و نیازی به بحث ندارد. بتها را بشکنید اما خودتان سودای خدایی کردن نداشته باشید. بشر هیچگاه خدا نخوهد شد” شما نگران خدا نباش، انسان نه میداند چگونه خدایی کند و نه اگر هم بداند میتواند؛ پس لطفآ زیاد نگران این موضوع نباشید.اسرار کائنات، از صدقه سر امثال شما مدتهاست که دیگر چندان هم پوشیده نیست. کسی که در وادی حقیقت گام مینهد، باید واقعن تشنهی حقیقت باشد. چه بسیار آدمیانی که به خاطر گریز از تکرار و فرار از ملال زندگی و گذراندن لحظهها و گریز از تفکر… مطالعه بیشتر»
[quote name=”ارجمند”][quote]کسیکه به علت بیماری وبدون دخالت کسی میمیرد به عمر طبیعی مرده است فرقی نمیکند جوان باشد یا میانسال یاپیر اما وقتیکه یک فردی دیگری را به قتل میرساند موضوع فرق میکند وان فرد عمر طبیعی خود را طی نکرده است[/quote] فراموش نکنید که شما دربارهی قرآن سخن میگویید نه اینکه شما یا مردم امروز چگونه فکر میکنید. در قرآن فرشتگان هستند که به سراغ مردم میآیند و جانشان را میگیرند. اینها را مخلوط کنید به همین وضع دچار میشوید.[/quote]جناب ارجمند این شما هستید که مخلوط میکنید ان پسر به قتل رسیده است نه اینکه جانش گرفته شود اگر… مطالعه بیشتر»
[quote]تمام بلاهایی که در طول تاریخ بر سر بشر آمده، دقیقآ از همان زوایایی است که امثال تو معتقدند بر بشر پوشیده است.[/quote]
اینکه بسیاری از اسرار کائنات بر ما پوشیده است بدیهی است و نیازی به بحث ندارد. بتها را بشکنید اما خودتان سودای خدایی کردن نداشته باشید. بشر هیچگاه خدا نخواهد شد.
فعلآ خیلی زود است که انسان از بردگی بتها آزاد شود. ممکن است در دورهای یک شکل خاص از بردگی به دلایل متعدد ملغا شود؛ اما تجربه نشان داده که اشکال دیگری از بردگی جایگزین خواهد شد. آدمی تنها به مدد عقل و خرد خود از یوغ بردگی آزاد میشود.من شتاب زده و ناآگاهانه قضاوت میکنم یا شما که خدا را همچون فرمانروایی مستبد فرض کردهاید و از ترس، اعتراف میکنید: هر چه آن خسرو کند شیرین بود!تمام بلاهایی که در طول تاریخ بر سر بشر آمده، دقیقآ از همان زوایایی است که امثال تو معتقدند بر بشر پوشیده است.… مطالعه بیشتر»
[quote]کسیکه به علت بیماری وبدون دخالت کسی میمیرد به عمر طبیعی مرده است فرقی نمیکند جوان باشد یا میانسال یاپیر اما وقتیکه یک فردی دیگری را به قتل میرساند موضوع فرق میکند وان فرد عمر طبیعی خود را طی نکرده است[/quote]
فراموش نکنید که شما دربارهی قرآن سخن میگویید نه اینکه شما یا مردم امروز چگونه فکر میکنید. در قرآن فرشتگان هستند که به سراغ مردم میآیند و جانشان را میگیرند. اینها را مخلوط کنید به همین وضع دچار میشوید.
[quote]دوست عزیز، تمام اینها که می فرمایید، تفسیر و برداشت شخصی شماست از جهان و هستی.[/quote] این که معلوم است و گفتن ندارد! مثل سخنان هر کس دیگر. [quote]خدا را شکر که دیگر فرهنگ ها این تفسیر را نپذیرفتند و مردانه کمر به یاری باغبان آن بستند تا غنچههای بیشماری را از رهسپار شدن به عدم نجات دهند و ما اکنون اگر به یک آرامش نسبی رسیده ایم از صدقه سر کسانی است که همچون موسی سر بر تقدیر تلخ خود و همنوعان خود فرو نیاوردند. به نظر من، باغبان این جهان، هرس این باغ را به ما سپرده است.… مطالعه بیشتر»
اقای علوی عزیز موسی در این داستان درحال ساخته شدن وتمرین برای پیامبری است جدا شدن خضر وموسی جدا شدن خدا وانسان نیست خضر خدا نیست دوست عزیز توجه میکنید !!! خضر خدا نیست انسان است که با خدا ارتباط دارد بقیه پیامبران هم با خدا ارتباط داشتند ودر مورد موسی هنوز دوران سازندگی را طی نکرده بود ودر حال ساخته شدن بود وان علم به موسی هم داده میشود تمام پیامبران علم غیب داشتند دوست عزیز شما پاک مسئله را قاطی کرده اید مسئله این نیست که فلان دانشمند چرا مرده است مسئله به قتل رسیدن یک انسان است… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند عمر طبیعی انست که ان فرد به دست دیگری به قتل نرسد مقدار عمر مهم نیست چگونه مردن است که طبیعی بودن یا غیر طبیعی بودن انرا تعیین میکند
کسیکه به علت بیماری وبدون دخالت کسی میمیرد به عمر طبیعی مرده است فرقی نمیکند جوان باشد یا میانسال یاپیر
اما وقتیکه یک فردی دیگری را به قتل میرساند موضوع فرق میکند وان فرد عمر طبیعی خود را طی نکرده است
“تمام جهان ملک مطلق و بیچونوچرای خداست. باغبان جهان ممکن است گلهایی را از ریشه در آورد و گلهای دیگری بکارد یا درختانی را با اره هرس کند، منظرهای که برای ناظر ناآگاه از علم باغبانی دردناک و ظالمانه است. شما میتوانید مانند موسی اعتراض کنید اما قادر نیستید در کار باغبان دخالت کنید و باغبان حق دارد بدون توجه به اعتراض شما کارش را در ملکش انجام دهد”. دوست عزیز، تمام اینها که می فرمایید، تفسیر و برداشت شخصی شماست از جهان و هستی. و از آنجا که آفریدگار آن به این دلیل که غیر قابل تعریف است خاصیت… مطالعه بیشتر»
جناب جانان گرامی…بنده با نظر استاد ارجمند موافقم که موسی راهی به غیر از پذیرش نداشت. یعنی او وقتی مطمئن میشود که کارهای جناب خضر از سوی خدا است تسلیم میشود ولی لطفا دقت کنید که در نهایت راه این دو از هم جدا میشود و خضر صریحا به او میگوید که دوره رفاقت و همراهی تمام شده.بنظر بنده در اینجا این موضوع مهم فهمانده میشود که شان خدا و انسان از هم جدا هستند. موسی در زمین قرار نیست که شبیه خدا کار کند و یا خود را مامور مطلع خدا بداند، چون آن علم اصلی که توجیه کننده… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان بفرمایید عمر طبیعی چند سال است و چه کسی مقدار آن را تعیین میکند؟ یکی ۶۰ سال و دیگری ۹۰ سال عمر میکند. در این اختلاف ۳۰ سال کدام طبیعی و کدام غیر طبیعی عمر کرده است؟ یکی در یک آن با سکته از دنیا میرود و یکی پس از طی دورهای بیماری میمیرد. کدام طبیعی و کدام غیر طبیعی است؟
کلا از نظر شما طبیعت باید چگونه کار کند که طبیعی باشد؟
البته استدلالات شما در همان سطحی است که خودتان فرمودید.
جناب ارجمند ان پسر عمر طبیعی خود را طی نکرده بود وبه قتل رسید به مرگ طبیعی نمرد به قتل رسید وجرمش کفر بود واین مطابق هیچ منطقی پذیرفته نیست با غبان حق دارد که هرکاری دلش میخواهد انجام دهد !!!!! گلی را از ریشه دراورد وگلی دیگر بکارد !!!!!!!چه کسی چنین حقی به خدا داده است ؟ما موجودات بیجان نیستیم که خدا هرکاری خواست باما انجام دهد بلی خدا قادر است زور بگوید وبدترین سرنوشت را برای ما رقم بزند ولی قرار نیست که ماهم پذیرای ان باشیم ما چنین جبری را قبول نداریم وبدان راضی نیستیم هر چند… مطالعه بیشتر»
[quote]چه توجیهی بهتر از اینکه با یک حکایت ثابت کنیم، مرگ حق آنان بوده است و شما حتی حق اعتراض هم ندارید[/quote] اگر بتوانیم بگوییم سوراخ شدن حق کشتی بود میتوانیم بگوییم مرگ هم حق کودک بود. بحث حق و ناحق نیست. در اندیشهی دینی تمام اتفاقات طبیعی جهان که بعضی برای ما ناگوار و بعضی گوارا هستند، با اراده و امر خداست. حکمت بعضی ممکن است بر ما معلوم شود و حکمت بعضی نه. تمام جهان ملک مطلق و بیچونوچرای خداست. باغبان جهان ممکن است گلهایی را از ریشه در آورد و گلهای دیگری بکارد یا درختانی را با… مطالعه بیشتر»
شاید هم حکمت این داستان این باشد که به بهترین شکل ممکن، مرگ کودکان بی گناه را توجیه می کند. دقت کنید که هیچ مرگی دلخراش تر و متآثر کننده تر از مرگ کودکان نیست و در این داستان، بسیار ماهرانه، معصومیت و بی گناهی کودک، تحت شعاع کفر او قرار می گیرد و ذهن ما را از ابعاد فاجعه منحرف می کند. مرگ کودکان و بیماری های خاصی که بسیاری از آنها با آن دست و پنجه نرم می کنند، غیر قابل قبول و توجیه است و اینجاست که باید توجیهی برای آن دست و پا کرد و چه… مطالعه بیشتر»
اقای علوی گرامی داستان خضر پیامبر به داستان خضر وموسی خلاصه نمیشود خضر یک پیامبر بود که برای هدایت قومی رسالت پیامبری بر دوش داشت زمینی بود نه اسمانی . انسان بود ولی از علم غیب هم خبر داشت همانطور که شما هم اشاره کردید درقران گفته شده بنده مومن که در روایات گفته اند که ایشان خضر بوده است حالا خضر یا فرد دیگر فرقی نمیکند مهم اینست که او یک انسان بوده که از غیب خبر داشته علمش را خدا در ایشان نهاده بوده است موسی را اگر قران گفته با فرعون با ارامی صحبت کن به جهت… مطالعه بیشتر»
جناب جانان ..با تشکر از توجه و توضیح.بنده پیشنهاد میکنم چون همه ما سعی در ارتقا فهم خود داریم از بکار بردن واژه هائی چون “سیاسی کاری” و یا “ماستمالی” جدا پرهیز کنیم.البته منظورم این نیست که قصد بدی در کارگیری این اصطلاحات وجود دارد.هرگر.ولی با سیاق مباحث ما و همچنین جوهر مقاله متفکرانه استاد ارجمند هماهنگ نیست.در مورد جناب خضر، ادعای جنابعالی مستند بدلیل نیست.شما اگر منظورتان همین جناب خضر مورد بحث باشد که فکر نمی کنم کسی ایشان را با این ماموریت به مبان آدمیان بفرستد که بر اساس دریافتهای خاص خود مبادرت به اعمالی کند که پیامبری… مطالعه بیشتر»
اقای علوی گرامی ولی خدا برای زمینیان خضر را هم فرستاده است خضرهم یک پیامبر بود وبرای ارشاد مردم امده بود چنین درسی کعه شما فهمیده اید منظور قران نبوده است اگر خضر ازاطاعت میاید وموسی از استدلال . پس چرا موسی با شنیدن اینکه دلیل قتل ان پسر کفر بوده است اعتراض نکرد ؟ چرا نگفت او که هنوز جرمی مرتکب نشده به چه دلیل مجازاتش کردی ؟ مگر کسی اعتقاداتش را بیان کند حتی اگر ان کفر باشد باید به قتل برسد ؟چرا این سوالات را نکرد ؟ چون موسی هم کافر را مهدورالدم میدانست ولی فقط خبر… مطالعه بیشتر»
جناب علوی
دیدگاههای ما به هم نزدیک است.
با تشکر
با تشکر از استاد ارجمند عزیز…بنده استنباطم این است که با این توضیحات ما باید ببینیم این آیه چه مشکلی را از ما حل میکند. دز این داستان و یا حکایت، دو نفر از دو دنیای مختلف سعی میکنند برای ماجرای واحدی گزارشی متفاوت بدهند. بنظر میرسد که حرف هر دو میتواند از دیدگاه خودشان درست باشد. ولی ایندو از دو جهان مختلفند. خضر از دنیای اطاعت و موسی از دنیای استدلال. موسی در معادلات بشری منطقی بر این اعمال نمی بیند ولی خضر بسیار راحت است.بنده فکر میکنم این آیه یک پیام مهم برای بشریت دارد و آن اینکه… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان کلمه “کافران” دارای درجات مختلف است چرا که “کفر” درجات مختلف دارد…بنده با اجازه شما بحث را بیش از این ادامه نمی دهم.
جناب مرادی وقتیکه قران خودش اینکار را کرده چطور میخواهد از ان جلوگیری نماید طبق استدلال قران وکشتن نوجوان بدست خضر کافران مهدورالدم هستند وبا این استدلال موسی خاموش شد واستدلال خضر را پذیرفت واعتراض نکرد انگار که پیش زمینه هم داشت وموسی هم بر مهدورالدم بودن کافران اعتقاد داشت که پس از شنیدن اینکه ان پسر کافر شده پدر ومادرش رانیز به کفر میکشاند سکوت کرد واستدلال خضر رابرای کشتن ان پسر موجه دانست وقتیکه قران خودش اینکار را میکند نمیتواند از دیگران بخواهد چنین نکنند خواننده دیگری نیز گفتند که ممکن است که خضر پس از کشتن ان… مطالعه بیشتر»
سلام جناب حجت جانان عرض قبلی بنده موجب سوء تفاهم شد… منظور اصلی در این سوره “تقدیرات پنهانی” است…البته در همان راستای تقدیرات آشکار والا منظور راه “دیگر” یا کژراهه نیست همان که اول سوره اشاره دارد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا (۱) کهف مومنین باید در خوف و رجا باشند…امیدوار به تقدیرات و امدادهای او باشند…. [b]برای نمونه امدادها و تقدیرات پنهانی صورت گرفته در زمان های سابق (هنگامه کمی جمعیت و پراکندگی) آورده شده است تا وعده ها و هشدارها فقط شعار نباشند و نمونه های عمل شده ذکر شود…[/b]اما پس از… مطالعه بیشتر»
داستان موسی و خضر نکته مهمی دارد:در این داستان خضر از موسی سه امتحان می گیرد و بعد از رد شدن موسی در امتحان و اعتراض کردن نتیجه را می بیند. مثلا وقتی خضر کشتی را سوراخ می کند، می بیند که ماموران حکومت می آیند که کشتی های سالم را جمع کنند. متوجه می شود که اشتباه کرده است و زود قضاوت کرده است.حال اگر خضر واقعا بچه را کشته باشد، موسی چطور می فهمد که خضر اشتباه نکرده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بنظر من خضر بچه را کشت و دوباره زنده کرد. یعنی بواقع فقط روح او را تغییر داد. روح او… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند این شما بودید که طعنه و کنایه را در پاسخی که به کامنت اولم دادید آغاز کردید. اینجا دیگر باید انصاف را رعایت کنید.این نظر شخصی من است که خدمتتان عرض کردم از نظریات شما گشایشی حاصل نخواهد شد و صد البته که باید این ادعایم را اثبات کنم و من هم با پرسش هایم دقیقآ میخواهم همین کار را بکنم.داستان پردازی چه اشکالی دارد دوست من؟ بیشتر این دعواها و مشاجرات، مخصوصآ در زیر مطالب شما مگر به خاطر تحلیل و تفسیر داستان های موجود در قرآن نیست؟ حالا شما هم یک بار داستان ما را بخوان،… مطالعه بیشتر»
در باب این مطلب که میفرمایید: “اما این نمی تواند خدا را از مسئولیت قتل انسان های بیگناهی که به دست مومنین جاهل و سفیه دراثر ابهام در فهم قرآن در طول تاریخ قربانی شده اند بری کند! خدا هم باید پاسخگو باشد!” عرض میکنم که پس از دوران معجزاتی از قبیل ید بیضاء و شتر صالح و …در این دوران و آخرین معجزه از جنس کلام است …در شان یک انسان بالغ و… مومنین نباید از قبیل افرادی باشند که فرموده “الذین جعلوا القرآن عضین…” وقتی موقع خواندن قرآن به نقش تمامی آیات در سوره توجه نمی کنیم …خدا… مطالعه بیشتر»
[quote]مثالی هم که زدید مع الفارق است. من از قدرت خدا پرسیدم و شما از قدرت حکومت مثال می آورید؟[/quote] اگر خدا را به انسان تشبیه نکنید، هیچ سخنی راجع به خدا و اقوال و اعمال او نمیتوانید بزنید. متون مقدس پر از این مثالهای به قول شما مع الفارق است که تا حدودی ذهن خواننده را به شناخت خدا نزدیک میکند، اما همهی آنها ناقص است و کاری هم نمیتوان کرد. اگر قصد گفتگو دارید میتوانید مؤدبانه و مختصر و بدون طعنه و کنایه و داستانپردازی سوالتان را بپرسید، اما شما فرمودید که از این نظریات هیچ گشایشی حاصل… مطالعه بیشتر»
جناب مرادی شما از کجا خواهید دانست که فردیکه مرشد است ومدعی تایید الهی است ایا واقعا مورد تایید الهی هست یانه ؟شما ودیگر مردم خدا را کجا باید ببینند وچنین سوالی از او بپرسند ؟ ایا خدا جواب میدهد؟ زمانی مسلمین معتقد بودند که ذهن خوانی پیش از انکه فرد کلامی برزبان اورد فقط مخصوص پیامبر وائمه میباشد وداستانهای ان بزرگان را با اب وتاب تعریف میکردند من همین الان فردی معمولی را سراغ دارم که ذهن شما را بدون انکه کلامی برزبان اورید میخواند ومیداند چه میخواهید بگویید ادعای مرشد بودن هم دارد ادعای معنویت هم دارد مرید… مطالعه بیشتر»
انچه که مسلم است اینست که ان بنده مومن که علم لدنی داشت انسان بود درموارد مشابه مثلا درمورد لوط پیامبر که فرشته بصورت انسان درامده قران خودش صراحتا بیان میکند ویا درمورد مریم که فرشته بصورت انسان درامده قران صراحتا بیان میکند اما دراین مورد قران چنین نمیگوید وحرف از انسانیست که عالم است وبنده مومن خداست که میگویند خضر بوده است مسئله بسیار مهم دیگری که باید دران دقت کرد اینست که بعضا عنوان میشود که این داستان واقعیت نداشته وتخیلی یا تمثیلی بوده است اینکه ما هر مسئله ای را که جوابی برایش نداشته باشیم غیر واقعی… مطالعه بیشتر»
وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا: این آیه، نکته کانونی داستان است. فقط خدا خبیر است بر آنچه (مصیبت هایی) که بر افراد و جوامع رخ خواهد داد- نه حتی موسی، به ویژه اگر داستان در دوران نبوت او بوده است. در این داستان موسی به علت ناآگاهی توانایی شکیبایی ندارد. در این داستان فرضی به فردی چند مورد از این خبر های آینده از جانب خدا داده شده است تا با این داستان به خداباوران درس اطمینان و توکل به خدا و سازگاری با مشیت الهی داده شود. شاید بدترین مصیبت برای والدین مرگ فرزند باشد. پذیرش… مطالعه بیشتر»
من هم مطمئنم که خدا به شما چنین صبری می دهد؛ پس ادامه می دهم: بعضی هم مثل معلم نقاشی سهراب سپهری که بلد نبود پای اسب بکشد و با اعتراض بچه های کلاس مواجه شد که میگفتند: این اسب بیچاره که پا ندارد، گریزی رندانه زد که به قول سهراب فقط به سود اسب انجامید، سریع چند خط با گچ تا زیر زانوی اسب کشید و گفت حیوان در علف زار است و گرسنه، باید علف بخورد.شما همان بند از نوشته مرا خواندید و کاسه صبرتان لیریز شد؟ پس حق داشتید بقیه آن را نخوانید و علف زار بکشید… مطالعه بیشتر»
بایت یادداشت قبلی در مورد انتشار مخلوط یادداشت ها عذر خواهی میکنم ظاهرا ساعت یادداشت ها نشان میدهد بترتیب زمان بوده…
یادداشت ها مخلوط منتشر میشوند و بر پیچیدگی و فرسایشی شدن بحث می افزاید…
جناب حجت جانان هر فردی که ادعای “مرشد” بودن کرد که منظور ما نیست مرشدی که به تایید الهی رسیده باشد موساییی باشد و اشاراتی به او بشود و …
هستند که ادعای پیامبری میکنند…
جناب مرادی وجناب اجمند اینکه این بنده مومن که خضر می نامند بشر بوده است کاملا واضح است چون قران اگر غیر این بود بصراحت انرا میگفت همانطور که درموارد دیگر مانند مریم بصراحت ذکر کرده است پس در انسان بودنش شکی نیست اما مسئله دیگری که باید به ان توجه کرد اینست که قران از مطرح کردن چنین داستانی چه نتیجه ای میخواهد بگیرد ؟ چه پیامی این سوره قرانی دارد ؟ اینکه فردی چه انسان وچه فرشته بصورت انسان پسر نوجوانی را درحضور موسی به قتل میرساند ووفتیکه با اعتراض موسی مواجه میشود دلیلش کفر او دراینده وکافر… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند بقرینه این آیه از سوره کهف: قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا (۶۶) کهف گفتیم “مرشد”…البته اشاره دیگری به کلمه “مرشدا” در همین سوره نیز هست…. چنانکه ملاحظه میکنید سوره کهف اشارات متعددی به ارشادات و تقدیرات پنهانی و موضعی دارد…تقدیراتی برکنار از ارسال مرسلین….تقدیرات آشکار و گسترده…(آیه ۵۶ کهف) حتما قتل آن غلام نیز بطریقی انجام شده است که مردم دنبال قاتل نگشته اند و برای آنها طبیعی جلوه کرده است فقط موسی و آن مرشد موضوع را می دانند… طعام خواستن و مزد دیوار کشی را نگرفتن هم پس از طی… مطالعه بیشتر»
[quote]اگر جان ما دست خداست و فقط اوست که می تواند هر وقت که اراده کند آن را بگیرد، پس چگونه ممکن است یک انسان بتواند بدون اذن و اجازه او جان دیگری را بگیرد!؟[/quote]
“میتواند” یعنی “حق دارد” عزیز من.
بعضی از دوستان در تشخیص معانی متعدد کلمات در زبان فارسی هم میلنگند.
مثال: حکومت نمیتواند وارد حریم خصوصی شهروندان شود. (نه اینکه زور ندارد، بلکه حق ندارد)
از خدای بزرگ برای خودم صبر جمیل آرزو میکنم.
[quote]ای کاش از آن مرشد ها اکنون هم بود[/quote] جناب مرادی همراه موسی نه مرشد بود نه مراد. گیریم که او مرشد موسی بود. بفرمایید که او مرشد والدین آن پسر و دیگر مردم هم بود؟ واکنش والدین و مردم در برابر این اتفاق چه بود؟ قرآن میگوید مردم شهر این دو را مهمان نکردند، چه رسد به اینکه بخواهد رابطهی مرید و مراد بینشان باشد. آیا این مردم نباید کسانی را که با ادعایی واهی پسر بیگناهی را به قتل میرسانند مجازات کنند؟ این داستان در عالم بشری یا عالم واقعی نمیتواند اتفاق بیفتد. اگر همراه موسی بشر بود… مطالعه بیشتر»
“در حالی که خدا اختیار دارد جان هر کسی را در هر زمانی که صلاح میداند بگیرد، ارتکاب همین عمل به دست بشر گناهی بسیار بزرگ نابخشودنی است”“خدا به انسان جان میبخشد و هرگاه هم که صلاح بداند جانش را میستاند”.اگر جان ما دست خداست و فقط اوست که می تواند هر وقت که اراده کند آن را بگیرد، پس چگونه ممکن است یک انسان بتواند بدون اذن و اجازه او جان دیگری را بگیرد!؟اگر واقعآ مهلتی برای زنده ماندن ما در نظر گرفته شده است، هیچ چیز، مطلقآ هیچ چیز نباید این قدرت را داشته باشد که رشته حیات… مطالعه بیشتر»
سلام احساسات جناب حجت جانان در مورد به قتل رسیدن غلام بدست آن مرشد قابل درک است… نکته مغفول این است که آن غلام در آینده فرد مفیدی نه برای خودش و نه برای بقیه میشد.این پیش بینی برای هیچکس مقدور نیست لذا ضمایر این قسمت “نا” هستند تا دخیل بودن نیروهای غیبی الهی رسانده شود… چنین بسط ید غیبی برای هرکسی امکان ندارد مگر با حجت الهی… اما این قتل برای آن غلام نیز نعمتی بوده است نه بدبختی و نقمت…. راه دور نمی رویم اگر از میان افرادی که اکنون در چپاول ممکت دست دارند و میان مسلمانان… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند فرشته ایکه بر مریم بصورت انسان ظاهر شد قران خودش میگوید که فرشته بوده به صورت انسان ظاهر شده ولی ذر سوره کهف قران میگوید که او انسان بوده[/quote]
کجا گفته که او انسان بوده؟
[quote]به این سادگی که شما میپندارید نیست[/quote]
به همین سادگی است، اما ترک عادتهای فکری دشوار است.
جناب ارجمند داسنانسرایی میکنید واز خودتان حرف درمیاورید سوره کهف راجع به انسانی صحبت میکند که عارف است وبا خدا ارتباط دارد وگفته اند که خضر بوده است وشما انرا ملائک میدانید!!!!! عارفان بعنوان پیر وبلد راه انتظار اطاعت از مریدان دارند همانظور که شمس انتظار اطاعت از مولانا را داشت وخضر یا همان بنده مومن خدا انتظار اطاعت از موسی داشت پسر نوجوانی دراین داستان به قتل رسیده است به این دلیل که بعدا کافر میشود وپدر ومادر خود را کافر میکند توجه میکنید!؟ به قتل رسیده است خوب اگر خدا میخواست ان پسر را به بیماری مبتلا میکرد… مطالعه بیشتر»
[quote]قرآن میگوید فرشته میتواند در قالب بشر بر بشری دیگر ظاهر شود، چنانکه روح خدا به شکل بشر بر مریم ظاهر شد ….همچنین از قرآن میتوان برداشت کرد که رسولانی که به ابراهیم مژدهی فرزند دادند، فرشتگانی بودند که در قالب انسان بر او ظاهر شدند[/quote]
ظاهرا نویسنده دارد سربراه می شود! تا دیروز این امور را ناممکن می شمرد، اما حالا….
به هرحال مبارک است.
سلام علیکم و رحمت اللهضمن سپاس فراوان از زحمات کشیده شده ، و تشکر از نکات بسیار دقیقی که خاص اندیشمند آزاداندیش و منصفی چون جنابعالیست ، نکته ای را در خصوص مرگ و نیستی تقدیم می دارم .حیات از دو بخش اصلی تشکیل شده : زنده شدن و مردن . هیچ یک از این دو بخش قابل حذف شدن نیست .وجود هر دو بخش برای ادامه ی زندگی لازم است .آیا همانگونه که نویسنده ی محترم مقاله آورده است ، می توان تصور کرد که در مرتعی سرسبز در اوان آفرینش ، علفهایی روییده باشند که هرگز خشک نشوند… مطالعه بیشتر»