نواندیشی دینی و آینده حوزه های علمیه
سیداکبر موسوی: عبدالکریم سروش و بسیاری از روشنفکران دینی از حوزههای علمیه بیرون نیامدند، احتمال دارد نسل نو روشنفکران یا نواندیشان دینی نیز غیرحوزوی باشند. اما با توجه به سه ویژگی «آشنایی با علوم حوزوی»، «مواجهه مستقیم با متون غربیان» و «شناخت و تأثیر از روشنفکران»، زمینه و بستر ظهور نواندیشی دینی از حوزههای علمیه فراهم آمده است.کتابهایی مانند «دین در ترازوی اخلاق» و «اخلاق دین شناسی» از استاد ابوالقاسم فنایی، در شکلگیری و ترسیم آینده تغییرات فقهی تأثیرگذار خواهد بود.
تحول در مرجعیت فکر دینی چگونه در حوزه علمیه رقم خواهد خورد؟
| سیداکبر موسوی|
خلاصه
•آگاهیهای نو و متد استنباط نو به سخنهای نو میانجامد.
•نواندیشیها در متن حوزهها به سوی خالص سازی دین است. درگذشته این خالص سازی در برابر تفکرات اصولی و فلسفی بوده و به حدیث گرایی انجامید. اما نواندیشی جدید به خالص سازی به معنی جداسازی عرضیات دین از ذاتیات آن خواهد بود.
•نواندیشی حوزوی بیشتر رنگ و بوی فقهی خواهد داشت. دلیل آن در تعارض و ناسازگاری فقه و اخلاق مدرن است و توانایی الهیات برای تطبیق خود با تغییرات.
•موانع تغییرات در فقه را میتوان عامل دینی «تقدس انگاری فقه»، عامل اجتماعی «تهدید جایگاه روحانیت» و عامل روانی «احساس عقب نشینی» و نظام درسی فقه محور حوزهها برشمرد.
•تغییرات در علوم فردمحورند. اما این افراد از زمینه جدا نیستند. از این رو پیش بینی جناب نراقی با توجه به زمینههای تغییر در حوزههای علمیه، معقول است و دور از دسترس نیست. اگرچه به این معنا نیست که نسل بعد نواندیشان و روشنفکران از بیرون حوزهها نیستند.
۱.آگاهی نو؛ سخن نو
اندیشیدن بر دو رکن استوار است: آگاهیها و استنباط از آن آگاهیها. پس میتوان انتظار داشت که تغییر در آگاهیها و یا تغییر در شیوه استنباط به سخنی نو و یا سخنی دیگر بیانجامد. علامه حلی با استناد به «ماء البئر واسع لایفسده شئ الا ان یتغیر ریحه او طعمه» فتوای نجس شدن چاه و لزوم کشیدن بخشی از آن را در هنگام ملاقات با نجاست، تغییر داد؛ فتوایی که حتی ادعای اجماع بر آن میشد. این آگاهی نو، باعث تغییر در فتوایی شد که سختی و کلفتی را بر دوش مکلفان میگذاشت. در همین مثال، اگر فقیهی به این آگاهی دست یابد که معنای طهارت و نجاست، معنایی تعبدی و وضعی نیست و همان معنای لغوی و عرفی است و پاکی همان پاکیزگی و نجسات همان کثیفی است، میتواند به این سخن نو برسد که برای طهارت و پاکی یکشی نجس نیاز نیست حتماً آب باشد.
آشنایی با اندیشههای دیگران، آگاهیهای نو را به همراه دارد. این آگاهیها اگرچه در بسیاری اوقات در تقابل با باور اندیشمندند، اما نمیتوان از امکان تأثیر آن بر اندیشه چشم پوشید. آشنایی با اندیشه فلسفی یونان، بر سنت عقلانی در عالم اسلام بسیار تأثیر داشت و هنوز اندیشههای ارسطو، افلاطون و فلوطین در کتابهای فلسفی، عرفانی و کلامی مسلمانان دیده میشود.
۲. تغییر در استنباط؛ دگرگونی نتایج
همانگونه که تغییر در مواد استنباط، به نتیجه نو میرسد. تغییر در شکل و متد استنباط نیز ممکن است به تغییر در نتیجه بیانجامد. دگرگونی منابع، شیوهها، مبانی مستقیم و غیر مستقیم میتواند نتیجه را دگرگون کند. آشنایی با دانشهای زبانی جدید، متد نو پژوهشهای تاریخی، پرسش از مبانی فقه در اصول و فلسفه فقه و … میتواند به شیوه ای نو در استنباط و تحلیل بیانجامد. شکل نو استنباط میتواند به نتیجههایی دیگرگون برسد.
۳. نواندیشیها و تلاش برای خالص سازی
تفکر اخباریان، اندیشه مکتب معارفی خراسان (تفکیک) از نواندیشیهای درون حوزوی بوده است. وجه مشترک این اندیشهها، تلاش برای خلوص دین و زدودن آن از تفکرات بشری است. اخباریان در برابر تفکر اصولیان برخاستند و مکتب تفکیک در برابر مشوب شدن دین به آراء فلسفی. اما هر دو به سوی ظاهرگرایی و حدیث گرایی میل کردند.
اما نمیتوان انتظار داشت که نواندیشیهای جدید به سوی ظاهرگرایی بروند؛ اگرچه میتوان تصور کرد که تلاشی نو برای خالص سازی باشد. ولی این خالص سازی نه برای جدایی تفکرات الهی از تفکرات بشری است، بلکه برای تفکیک ذاتیات دین از عرضیات آن است. در اندیشه اخباریان و تفکیکیها و جریانات مشابه، گستره آموزههای دینی و مرزهای آن خالص سازی نمیشد، بلکه با حفظ همه آموزهها، دریافت و فهم و شیوه استنباط متفاوت میشد. اما در تفکیک ذاتیات دین از عرضیات، آموزههای دینی به دو قلمرو تقسیم میشوند. یعنی این تغییر در مرزبندی آموزهها و گستره آنهاست نه در شیوه صید و فهم آن.
۴. نبرد در جبهه فقه و الهیات
در عصر نو، الهیات با علم و فقه با اخلاق مدرن در ستیز است. میتوان پیشبینی کرد تغییرات و نواندیشیها در حوزههای علمیه در آینده بیش از آنکه به سوی کلام و الهیات باشد، به سوی فقه است. الهیات میتواند از تغییرات تاریخ و زمان و مکان بگریزد؛ چون آموزههایش فراتاریخی اند. اگر چه به این معنا نیست، که اتفاقات زمانه بر تغییر الهیات تأثیری نداشته است؛ نمیتوان تأثیر جنگهای جهانی را بر الهیات و فلسفه انکار کرد. اما تغییرات زمان و مکان به تغییرات سبک زندگی و رفتار انسانها و دیدگاهشان به زندگی و تغییر عرف و ارزشها و در نتیجه عقلانیتی دیگر میانجامد و «جهان جدید جهان اخلاق جدید است» اخلاق جدید، اخلاق فرادینی است، در آن اخلاق اجتماعی مستقل از اخلاق فردی است و انسان حق خطا دارد و گفتمان حق محوری جای گفتمان تکلیف محوری را گرفته است. دنیای جدید، با فقه سنتی ناسازگار است و نخست به نبرد با آن میرود. احکام فقهی از آن جهت که ناظر به فعل مکلف است، در بسیاری اوقات به رفتار ملکف با «دیگری» مربوط میشود. تکلیف فرد به رفتار خاص با «دیگری» گاه به تعارض با زندگی نوین دیگری دارد. به عنوان مثال، حکم قتل به دلیل تکفیر و ارتداد با «حق ناحق بودن» در دنیای نو ناسازگار است. تلاشهایی سنتی برای سازگاری فقه و دنیای جدید انجام گرفته است. تمسک به «احکام ثانویه»، تقسیم احکام به ثابت و متغیر و تاکید بر «منطقه الفراغ»، «توجه به مقاصد شریعت» و «نقش زمان و مکان در اجتهاد» از جمله این تلاشهاست. همه این تلاشها، بر اجتهاد سنتی و مبانی سنتی فقه ماندهاند و تغییر را در شناخت موضوع و سنجش مصلحت پی میگیرند.
اما با این حال به ناسازگاری فقه سنتی و اخلاق مدرن پی بردهاند. این را میتوان مرحله اول تغییرات فقهی دانست. برای نمونه احمد قابل بر اساس مبانی سنتی، حکم به عدم وجوب پوشش موی زن میدهد. فتاوای شاذ و نادر اگرچه بر خلاف فتاوای مشهور است، اما در پارادایم فقه سنتی زاده شدهاند.
در مرحله دوم، تغییرات در اصول فقه میتواند به تغییرات در نتایج فقه بیانجامد. آیت الله صادقی تهرانی را میتوان در این دسته جای داد. فتاوای متفاوت وی، از نگاه خاص وی به اصول فقه سرچشمه میگرفت.
در گامی جلوتر و مرحله سوم، تغییرات به مبانی غیراصولی فقه راه مییابد همانند رابطه اخلاق و فقه، چیستی رابطه خدا و بندگان و نقش آن در فقه، گستره فقه، تأثیر گزارشهای تجربی بر فتاوای فقهی –اعم از جامعه شناختی، روان شناختی، زیست شناختی و …-، چیستی عبادت، رابطه دانشهای زبانی و اصول فقه و بسیاری از مبانی که مستقیم یا غیرمستقیم در فقه نقش دارند.
توجه به فلسفه فقه و فلسفه اصول فقه در دهههای اخیر، مقایسه تطبیقی میان مبانی فقه و نظریات غربیان، توجه به موضوعات نو در فقه مانند فقه هنر، فقه رسانه، فقه حکومت و فقه تمدن، نشان از جوانههای تغییر در فقه میدهد. اگرچه بسیاری از این اتفاقات در پوستین پارادایم فقه سنتی است، اما میتوان نشانههای دگرگونی را مشاهده کرد. پرسشهایی که در فلسفه فقه طرح میشود، پیش از این به عنوان اصول موضوعه و مبانی پذیرفته شده تلقی میشد؛ در حالیکه کمتر بدان پرداخته شده بود. پاسخ متفاوت به پرسشها میتواند به دگرگونی فقه بیانجامد و چه بسا به طرح و بنایی نو ختم شود. صرف پرداختن به این پرسشها که پیش از این سابقه نداشته است، خود اهمیت دارد.
الهیات در مواجهه با عقلانیت مدرن، با مشکلات کمتری نسبت به فقه مواجه است. عقلانیت مدرن ناظر به انسان است و اخلاق مدرن را در پی دارد. اخلاق مدرن با فقه سر ناسازگاری دارد. ستیزهای الهیاتی را میتوان فراتاریخی دانست و خداباوری و الحاد میتواند خود را با هر اخلاقی سازگار کند. اگرچه این تغییرات، میتواند به تغییراتی در الهیات بیانجامد، اما به معنای نفی فراتاریخی بودن الهیات نیست. به عنوان نمونه الهیات تنزیهی، الگویی است که در هر عصری میتواند با تغییرات ثابت بماند.
۵. موانع تغییر و نواندیشی و ایجاد زمینه ها
اما تغییر به این سادگی نیست که پرسشی طرح شود و پاسخی نو یافت شود و همه چیز رنگ دیگری بیابد. مهمترین مانع در این تغییرات، فقهای سنتیاند. فقه در دیدگاه سنتی، تقدس دارد؛ زیرا از کتاب و سنت اخذ شده است و مخالفت با آن، مخالفت با دین است. احکام غیراختلافی فقه سنتی، از ضروریات دین شمرده میشود و مخالف با این احکام فرعی حتی به ارتداد محکوم میشود. فقها کمترین انحراف از فقه سنتی را برنمی تابند و حتی گاهی با تغییراتِ در چارچوب فقه سنتی نیز مخالفت میکنند؛ چنانچه شیخ هادی تهرانی را در عصر میرزای شیرازی به دلیل فتاوای شاذ و خاص تکفیر کردند. جامعه مدرسین آیت الله صانعی را به استناد فتاوای خاص شایسته مرجعیت ندانست.
از سوی دیگر، دگرگونی نظام فقهی بر مرجعیت و جایگاه اجتماعی روحانیت تأثیر میگذارد. حوزههای علمیه نشان دادهاند، بر حفظ جایگاه خود در اجتماع حساساند. گاهی پذیرش تغییر در مسأله به عقب نشینی تعبیر میشود و این گمان که در پس یک عقب نشستن، عقب نشینی های دیگری است، مانعی روانی در پذیرش تغییر است.
فقه محوری نظام درسی حوزه و نپرداختن کافی به دیگر علوم، از موانع تغییرات بوده است. پرداختن به فقه و اصول به مهجور ماندن مباحث کلامی، تفسیری و .. در حوزه انجامید. بسیاری از مبانی غیراصولی فقه بدون اینکه بحث شوند، اصول پذیرفته شده بودند.
اما پس از انقلاب و رشد حوزههای علمیه از یکسو، مواجهه حوزههای علمیه با روشنفکری دینی در دهه هفتاد بخشی از حوزه را به سوی علوم دیگر سوق داد. در قم مؤسسات فراوانی ایجاد شد و طلاب را به مطالعه تخصصی دانشهایی غیر از فقه کشاند. دانشگاههای حوزوی مانند دانشگاه مفید، دانشگاه باقرالعلوم، دانشگاه ادیان و مذاهب، مؤسساتی مثل مؤسسه امام خمینی طلاب را با اندیشههایی خارج از حوزهها آشنا کرد. بسیاری از طلاب در این مؤسسات و دانشگاهها با زبانهای دیگر آشنا شدند و بی واسطه اندیشههای غربیان را مطالعه کردند. روشن است که مواجهه با اندیشه نو، آگاهی نو میآورد و از آگاهی نو، پرسشها و تردیدهای نو زاده میشود و پس از پرسش و تردید، انتظار تغییر و دگرگونی است.
از دیگر مسائلی که به زمینهسازی تغییرات کمک کرد، پیشرفتهای فناوری بود. کتابهای فقهی و غیرفقهی تا نیم قرن پیش با چاپ سنگی و حتی خطی در اختیار افراد معدودی بود، چنانچه گاهی فقها از در دسترس نبودن برخی کتب خبر میدهند و متن آن را با واسطه نقل میکنند. اما اینک به سادگی و با یک لوح فشرده به تمام تاریخ فقه و دیگر علوم دینی دسترسی داریم. این اتفاق منابع فقهی را از کتابخانهها و حجرههای معدود خارج کرده و در دید همگان قرار داده است. بسیاری از غیرحوزویان و حتی غیر مسلمانان میتوانند به این منابع نگاه کنند و حتی تحلیل و نقد کنند. برخورد دیگران با این منابع به گفتگو می انجامد و این گفتگو زمینه اندیشه نو را میسازد.
۶. حوزههای علمیه و تغییر
آیا تغییراتی که در اندیشه دینی به ویژه فقه رخ خواهد از حوزههای علمیه پدیدار خواهد شد؟ پرسش به این پاسخ ساده نیست. تغییر در علوم انسانی، تغییرات سازمانی نبوده است. بیشتر از آنکه یک گروه و مؤسسه نظریه نو مؤثر تولید کرده باشند، افراد و شخصیتها نظرات نو و تغییرات را ساختهاند. اگرچه فضا و زمینههای اجتماعی در رشد و شکل گیری تفکر این افراد بی تأثیر نبوده است، اما نظریات نو در علوم انسانی وابسته به افراد بودهاند. چنانچه عبدالکریم سروش و بسیاری از روشنفکران دینی از حوزههای علمیه بیرون نیامدند، احتمال دارد نسل نو روشنفکران یا نواندیشان دینی نیز غیرحوزوی باشند. اما با توجه به سه ویژگی «آشنایی با علوم حوزوی»، «مواجهه مستقیم با متون غربیان» و «شناخت و تأثیر از روشنفکران»، زمینه و بستر ظهور نواندیشی دینی از حوزههای علمیه فراهم آمده است.
کتابهایی مانند «دین در ترازوی اخلاق» و «اخلاق دین شناسی» از استاد ابوالقاسم فنایی، در شکلگیری و ترسیم آینده تغییرات فقهی تأثیرگذار خواهد بود. در این کتابها مواجهه فقه با اخلاق مدرن و راه حلی نو برای سازگاری فقه با اخلاق مدرن بیان شده است.
منبع: دین آنلاین