مفهوم ضرب زنان ناشزه در قرآن

 نیما حق پور : پیش از این، در دو مقاله از سری مقالات «فهم قرآن به روش پازل» با عناوین «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» و «جواز تخفیف پوشش و آسودگی زنان در حضور برخی نامحرمان» کوشیدم مفهوم درست آیات ۳۳ و ۳۴ سوره مائده و آیه ۶۰ سوره نور را استخراج و تبیین…

 نیما حق پور : پیش از این، در دو مقاله از سری مقالات «فهم قرآن به روش پازل» با عناوین «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» و «جواز تخفیف پوشش و آسودگی زنان در حضور برخی نامحرمان» کوشیدم مفهوم درست آیات ۳۳ و ۳۴ سوره مائده و آیه ۶۰ سوره نور را استخراج و تبیین نمایم. حال در این مقاله بر آنم که به جهت اهمیت موضوع به استخراج و تبیین مفهوم آیه ۳۴ سوره نساء پیرامون «ضرب زنان ناشزه» بپردازم. در مقالات پیشین چرایی روش پازل و چگونگی مراحل آن را توضیح داده‌ام، از این رو در این مقال از تکرار آن توضیحات پرهیز می‌نمایم.

 

***

مفهوم ضرب زنان ناشزه در قرآن

فهم  قرآن به روش پازل ـ بخش سوم (پیرامون آیه ۳۴ سوره نساء)

 نیما حق پور

پیش از این، در دو مقاله از سری مقالات «فهم قرآن به روش پازل» با عناوین «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» و «جواز تخفیف پوشش و آسودگی زنان در حضور برخی نامحرمان» کوشیدم مفهوم درست آیات ۳۳ و ۳۴ سوره مائده و آیه ۶۰ سوره نور را استخراج و تبیین نمایم. حال در این مقاله بر آنم که به جهت اهمیت موضوع به استخراج و تبیین مفهوم آیه ۳۴ سوره نساء پیرامون «ضرب زنان ناشزه» بپردازم. در مقالات پیشین چرایی روش پازل و چگونگی مراحل آن را توضیح داده‌ام، از این رو در این مقال از تکرار آن توضیحات پرهیز می‌نمایم.

 

گام اول : تعیین محدود گروه آیه و تفکیک آن به عبارتها

برای دریافت مفهوم آیه ۳۴ سوره نساء به روش پازل، آیه ۳۵ این سوره نیز، به جهت پیوستگی مفهومی، باید مطمح نظر قرار گیرد. تفکیک عبارتهای این دو آیه:

 

۱ ـ الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ

۲ ـ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُ

۳ ـ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ

۴ ـ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُ‌وهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِ‌بُوهُنَّ

۵ ـ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا

۶ ـ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرً‌ا

۷ ـ وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا

۸ ـ فَابْعَثُوا حَکَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِّنْ أَهْلِهَا

۹ ـ إِن یُرِ‌یدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّـهُ بَیْنَهُمَا  

۱۰ ـ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرً‌ا

 

گام دوم : مفاهیم معتبر عبارتها

برای استخراج مفهوم آیه مورد بحث به روش پازل، طرح چند پرسش مفید خواهد بود:

۱ـ «الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» به چه معنا است؟

۲ـ معنای «نشوز» در این آیات چیست و چه کسانی مصداق زنان ناشزه می‌باشند؟

۳ـ چرا قرآن به صرف ترس مرد از نشوز زن، به او مجوز اِعمال راهکارهای سه گانه را می‌دهد؟

۴ـ چرا راهکارهای سه گانه با «واو» به یکدیگر عطف شدند و با «فَـ»(به معنای پس) یا «اَو»(به معنای یا) از هم تفکیک نگشتند؟[۱] آیا هر سه راهکار باید همزمان با هم بکار روند؟

۵ ـ معنای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» چیست؟ آیا به معنای «کتک زدن»[۲] است یا «ترک کردن»[۳]یا «برانگیختن جنسی»[۴] یا «حق جدایی»[۵] و یا به معنای دیگری است؟

 

همانطور که ملاحظه می‌شود، برای فهم صحیح این آیه، مفهوم «قوام بودن مردان بر زنان»، «نشوز» و «ضرب زنان» نقش کلیدی دارند. اما برای یافتن مفاهیم صحیح آنها، از نظر نگارنده بهتر است ابتدا به عبارتی که «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» در آن مندرج است بپردازیم و از آنجا آغاز نماییم. قرآن می‌گوید: «فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُ‌وهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِ‌بُوهُنَّ»، «پس پند دهید آنها را و دوری کنید از آنها در خوابگاه‌ها و ؟؟؟». برای دریافت مفهوم درست «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» به روش پازل، باید هم به جایگاه این واژه در میان راهکارهای سه گانه بپردازیم، و هم باید ارتباط آن را با عبارتهای قبلی و بعدی بررسی نماییم.

 

حال اولین پرسشی که باید مطرح نمود این است که مدلول راهکارهای سه گانه مندرج در عبارت «فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُ‌وهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» چه کسانی هستند؟ پاسخ در عبارت قبل آمده است: «وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ»، «و آن دسته از زنانی که از نشوز آنها می‌ترسید». خوب چه کسانی مصداق زنان ناشزه قرار می‌گیرند؟ برای پاسخ به این پرسش باید مفهوم «نشوز» را دریابیم. نکاتی در این راستا راهگشا خواهند بود:

 

۱ـ با تأمل در عبارت «وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ» در می‌یابیم که «نشوز» از جنس «رفتار» است و نه از جنس «نتیجه و پیامد واقع شده»، چرا که این عبارت، اِعمال راهکارهای سه گانه را مشروط به «خوف» از نشوز زنان می‌کند و ترس قبل از وقوع نتیجه و پیامد موضوعیت دارد، نه بعد از آن. به عبارت دیگر اگر «نشوز» از جنس «نتیجه و پیامد واقع شده» باشد، قرآن منطقاً نباید بگوید اگر «می‌ترسید» و در این صورت بکار بردن واژه «تَخافُون» بی محل بوده است، بنابراین مفهوم صحیح این است که اگر از نتایج و پیامدهای محتمل نشوز زنان می‌ترسید، راهکارهای سه گانه را بکار برید. پس تا اینجا می‌توان گفت که نشوز زنان دارای بار معنایی منفی است که در برخی موارد نیازمند مقابله است تا از نتایج و پیامدهای محتمل آن پیش‌گیری شود.

 

۲ـ با توجه به اینکه عبارت «وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ» بلافاصله بعد از عبارت «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ» آمده، می‌توان از ترکیب این دو عبارت استنباط نمود که بار معنایی «نشوز» به نوعی در تقابل (نسبی) است با «قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ». با جستجو در آیات قرآن در می‌یابیم که مراد از «قانتات» در این آیه، فرمانبرداری زنان از همسرانشان نیست زیرا «قانت» به کسی اطلاق می‌شود که در برابر امر الهی فروتن و فرمانبردار باشد.[۶] از سوی دیگر، هر چند دلالت «الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» عام است، یعنی منحصر به روابط در قرار ازدواج نیست، اما با توجه به عبارتهای پسینی عبارت «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ» که بر قرار ازدواج دلالت دارند و معطوف به این عبارت هستند، باید گفت که «حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْب» مربوط به حفظ حقوق همسران در غیاب ایشان می‌باشد.[۷] اما چرا «حقوق»؟ زیرا خدا حافظ حقوق ذاتی مخلوقات خود است از جمله حقوق ذاتی آحاد بشر (بِمَا حَفِظَ اللَّه)، اما حفظ الهی شرط لازم، و عدم نقض آن توسط اراده‌‌های بشری، شرط کافی برای حفظ حقوق ذاتی پدیده‌ها می‌باشد، بدین معنا که سنن حاکم بر هستی در راستای حفظ حقوق ذاتی تمامی پدیده‌ها بسامان هستند مگر اینکه توسط اراده‌های بشری نابسامان گردند.[۸]

 

با این اوصاف؛ معنای عبارت «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ» این است که: زنان صالح، آن کسانی هستند که در برابر امر الهی فروتن و فرمانبردارند و در نتیجه هنگامی هم که از نظرگاه همسرانشان پنهانند، حافظ «حقوق» ایشان می‌باشند، همان طور که خدا حافظ این حقوق است. از این رو شاید بتوان گفت؛ نشوز زنان، شامل رفتارهای نامشهودی می‌شود که منجر به تضییع حقوق همسرانشان می‌گردد. اما از آنجایی که از لحاظ لغوی، «نشوز» از «نشز» به معنای سربلند کردن، قلدری نمودن و برتری جویی کردن است،[۹] قید «نامشهود» صواب به نظر نمی‌رسد هر چند که ممکن است بعضی از انواع و مصادیق نشوز نامشهود باشند و بتوان از قرائنی پی به وجود آنها برد.

 

با توجه به موارد فوق می‌توان گفت بار معنایی «نشوز» در آیه مورد بحث، «ناسازگاری و سرکشی» است، ناسازگاری با چارچوبی که حقوق همسر را تضمین می‌کند و سرکشی از مراعات رفتارهای ملازم این چارچوب. این معنا از نشوز با آیه ۱۲۸ سوره نساء که در مورد نشوز مردان است نیز همخوانی دارد: «وَإِنِ امْرَ‌أَهٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَ‌اضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَیْرٌ»، و اگر زنی از نشوز یا اعراض شوهرش ترسید پس گناهی بر آنها نیست که بین خود صلح کنند و صلح بهترین است.[۱۰]

 

حال با دریافت بار معنایی «نشوز» بازمی‌گردیم به سراغ عبارت «فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُ‌وهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِ‌بُوهُنَّ». پس معنای آیه تا اینجا این است که؛ «آن دسته از زنانی که از نتایج و پیامدهای نشوز آنها می‌ترسید، پند دهید آنها را و دوری کنید از آنها در خوابگاه‌ها و ؟؟؟». برای دریافت معنای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» در این عبارت، باید توجه کنیم که سه راهکار ارائه شده به یکدیگر عطف گشته‌اند، و با توجه به معنای راهکار اول؛ پند دادن (ابراز نارضایی لسانی) و معنای راهکار دوم؛ پرهیز از همخوابگی (ابراز نارضایی عملی) می‌توان نتیجه گرفت که عطف میان این راهکارها، «ترتیبی» بوده و مراتب آنها از ضعیف به شدید می‌باشد. اما این راهکارها در مقام بکارگیری، ضمن اینکه دارای ترتیب مراتب هستند، دارای همپوشانی زمانی نیز می‌توانند باشند. یعنی مقابله با نشوز از پند دادن آغاز می‌شود، اگر مثمر ثمر نبود، مضاف بر راهکار اول، ابراز نارضایی و هشدار به صورت عملی از طریق پرهیز از همخوابگی صورت می‌پذیرد و باز هم اگر این دو راهکار در کنار هم اثربخش نبودند، راهکار سوم که «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» است به دو راهکار قبلی اضافه می‌گردد. البته می‌توان پس از عدم اثربخشی راهکار اول، راهکار دوم را به تنهایی بکار برد، اما پس از عدم اثربخشی راهکار دوم، راهکار سوم حتماً با راهکار دوم همزمان و متداخل خواهد بود چرا که معنای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» هر چه که باشد مغایر عدم پرهیز از همخوابگی خواهد بود.

 

پس تا اینجا، «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» هم باید از جنس یک اقدام عملی باشد، هم باید شدیدتر از راهکار دوم باشد و هم باید بتوان آن را همزمان با راهکار دوم بکار گرفت. از طرف دیگر راهکار سوم نمی‌تواند مغایر حقوق ذاتی زنان، بویژه قوام بودن مردان بر زنان باشد. وقتی که قرآن می‌فرماید: «الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»، یعنی اینکه مردان قوام بخش و استواری و ثبات دهنده به زندگانی زنان[۱۱] هستند به جهت اینکه خداوند بعضی را نسبت به بعضی دیگر توانایی‌های بیشتری[۱۲] بخشیده (تا هر یک نقش خود را در نظام هستی ایفا نمایند) و نیز به جهت اینکه مردان موظفند از اموالشان در جهت تأمین مخارج خانواده هزینه نمایند.[۱۳] از این رو؛ معنای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» نمی‌تواند ناقض آن ویژگیها و وظایفی باشد که متضمن قوام بودن مردان بر زنان است. بنابراین «کتک زدن» و نیز «ترک کردن» که در این آیه معنای «ضرب» دانسته‌اند صحیح نمی‌باشد، چرا که با قوام بودن مردان بر زنان در تناقض قرار می‌گیرد. البته علی‌رغم همه اینها، معنای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» باید دارای بار معنایی مشترک با دیگر مشتقات ریشه «ض‌رب» باشد، به عبارت دیگر باید نوعی «زدن» را در بر بگیرد، چرا که در غیر این صورت استفاده قرآن از این واژه بی محل بوده است.

 

جهت یافتن شواهد و قرائن بیشتری برای استخراج معنای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» به روش پازل، مابقی عبارتهای این گروه آیه را نیز بررسی می‌نماییم. بعد از راهکار سوم قرآن می‌گوید: «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا» یعنی اگر پس از اِعمال راهکارهای سه گانه، آنها به خواست شما راضی شدند[۱۴] پس دیگر راهی بر آنها مجویید و زیاده‌روی نکنید (که بر آنها تفوق یابید و آن را مستحکم گردانید) و اگر راضی نشدند و اختلاف و کشمکش همچنان باقی ماند، به گونه‌ای که «وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا»، یعنی بستگانشان از جدایی آنها ترسیدند و آن را محتمل دیدند، «فَابْعَثُوا حَکَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِّنْ أَهْلِهَا»، باید حَکَمی از بستگان مرد و حَکَمی از بستگان زن برگزیده شود تا «إِن یُرِ‌یدَا إِصْلَاحًا» اگر خود خواهان اصلاح باشند، «یُوَفِّقِ اللَّـهُ بَیْنَهُمَا» به خواست خدا میان آنها صلح و آشتی برقرار گردد، و اگر هم خود خواهان اصلاح نباشند که طلاق تنها راهکار باقی مانده است.

 

حال با توجه به جمیع جهات مذکور می‌توانیم استنباط نماییم که معنای «ضرب» در آیه ۳۴ سوره نساء، «برخورد کردن» است البته نه «برخورد فیزیکی» بلکه برخوردی مقتضی که متناسب نوع نشوز واقع شده باشد. «برخورد کردن» به معنای متوقف کردن نشوز از طریق راهکار متناسب و ایستادگی در جهت احقاق حقوق. «برخورد کردن» تمامی ملاحظاتی که برای معنای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» در این مقال برشمرده شد را ارضاء می‌گرداند:

 

۱ـ دارای بار معنایی مشترک با سایر مشتقات ریشه «ض‌رب» (زدن) می‌باشد.

۲ـ اقدامیعملیاست و بر خلاف «پرهیز از همخوابگی» که اقدام انفعالی است، اقدامی فعالانه و شدیدتر از آن می‌باشد.

۳ـ آن را می‌توان همزمان و متداخل با راهکار اول و دوم بکار برد.

۴ـ در صورتی که متناسب نوع نشوز به کار رود، مغایر حقوق ذاتی زنان و قوام بودن مردان بر زنان نیست.

۵ ـ این معنا با «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا» تناسب دارد چرا که هر نوع نشوزی، متناسب خود، راهکارهای خاصی را در مقام مقابله می‌طلبد که در نزد عرف جامعه یا متخصصان آن شناخته شده است و تجاوز از حدود آن جایز نیست. اما اگر معنا را «کتک زدن» فرض نماییم، علاوه براینکه این معنا مغایر حقوق ذاتی زنان و قوام بودن مردان است و با انواع نشوز هم، حداقل در اکثر موارد، تناسبی ندارد، «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ …» را هم بلامحل می‌کند چرا که حدی در آیه برای آن تعیین نشده و مرد می‌تواند با تشدید خشونت فیزیکی یا زن را به زور وادار به قبول خواست خود نماید یا وی را از پای درآورد! اگر معنا را «ترک کردن» فرض کنیم، باز هم علاوه بر مغایرت با حقوق ذاتی زنان و قوام بودن مردان، و همچنین عدم تناسب با انواع نشوز در اکثر موارد، این معنا نیز «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ …» را هم بلامحل می‌کند چرا که مردی که همسر خود را به جهت نشوز ترک می‌کند، اگر آن زن متنبه نشد، این ترک یا باید همچنان ادامه یابد، چون قرآن گفته که راهکار دیگری را مجویید یا باید مرد به ترک خاتمه دهد و تسلیم گردد.

۶ ـ آگاهی بستگان از اختلاف همسران معمولاً از این مرحله به بعد حاصل می‌شود چرا که «برخورد کردن» نوعاً تبعات برون خانگی نیز خواهد داشت. و در صورت اثربخش نبودن «برخورد کردن»، احتمال جدایی نزد ایشان مطرح می‌گردد.

 

لغت نیز مؤید این معنا برای «وَاضْرِ‌بُوهُنَّ» می‌باشد:

ـ ضَرَبَ یَضرِبُ ضَرباً عَلَی یَدِه : جلو او را گرفت، مانع او شد،

ـ ضَرَبَ القاضیُ عَلَی یَدِه : قاضی او را محجور کرد و از نظر قانونی جلو تصرف او را در اموالش گرفت،

ـ ضَرَبَ عَلَی اُذُنِه : جلو او را گرفت و نگذاشت چیزی را بشنود،

ـ ضَرَبَ عَن فُلانٍ کَذا : فلانی را از چیزی منع کرد و نگذاشت به آن برسد،

ـ ضَرَبَ فلاناً عَن زیدٍ : فلانی را از زید بازداشت و نگذاشت معترض زید شود،

ـ ضَرَبَ یَضربُ ضَرباً الأجَل : مهلت معین کرد،

ـ ضَرَبَ یَضربُ ضَرباً الجزیهَ عَلیهم : جزیه بر آنها بست،[۱۵]

ـ ضَرَبَ یَضربُ ضَرباً علی الرساله : نامه را مهر زد،

ـ ضَرَبَ عنهُ بکذا : او را از آن بازداشت یا کنار زد.[۱۶]

همانگونه که ملاحظه می‌شود مثالهای فوق که در کتب لغت برای «ضرب» ذکر گردیده است بار معنایی «انجام اقداماتی برای بازداشتن از رفتار و رویه‌ای و پایان دادن به آن» را دارا می‌باشد که از نظر نگارنده «برخورد کردن» معادل مناسبی برای این بار معنایی می‌باشد.

 

مضاف بر تمام آن شواهد و قرائن و ادله‌ای که نگارنده برای اثبات صحت مدعای خود پیرامون مفهوم آیه ۳۴ سوره نساء برشمرده و اقامه نموده است، با توجه به اینکه فهمی از قرآن صواب است که «بیان امر مستمر واقع» باشد،[۱۷] نه تنها  مصادیق بسیاری از روابط همسران در طول تاریخ وجود داشته است که مؤید مفهوم استخراج شده باشند، بلکه شاید بتوان گفت امروزه هر شخصی مصادیقی از آن را پیرامون خود مشاهده می‌نماید.

 

در پایان با توجه به مندرجات این مقاله می‌توان ترجمه‌ای مفهومی به صورت زیر از آیات ۳۴ و ۳۵ سوره نساء ارائه داد:

 

۱ـ الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ

مردان قوام بخش و استواری و ثبات دهنده زندگی زنان هستند به جهت توانایی‌های بیشتری که خدا (در چارچوب نظامات هستی) به بعضی نسبت به بعضی دیگر داده است و نیز به جهت اینکه در مقام انجام وظیفه از اموالشان هزینه می‌کنند

 

۲ـ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّـهُ

پس زنان صالح کسانی هستند که در برابر امر الهی فروتن و فرمانبردار باشند و در نتیجه در غیاب همسرانشان حافظ حقوق آنها  باشند همانگونه که خدا حافظ حقوق آنها می‌باشد

 

۳ـ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ

و آن دسته از زنانی که از نتایج و پیامدهای ناسازگاری و سرکشی‌شان (در جهت تضییع حقوق) می‌ترسید

 

۴ـ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُ‌وهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِ‌بُوهُنَّ

پس آنها را پند دهید و از آنها در خوابگاه‌ها دوری کنید و با آنها به صورت مقتضی برخورد کنید

 

۵ ـ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا

پس اگر به خواست شما راضی شدند پس راهی دیگر بر آنها مجویید و زیاده‌روی نکنید (که بر آنها تفوق یابید و آن را مستحکم گردانید)

 

۶ ـ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرً‌ا

(و اگر راضی نشدند) همانا خدا والای بزرگ است (و راهی پیش پایتان قرار می‌دهد)

 

۷ـ وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا

و (ای بستگان آنها) اگر ترسیدید از وقوع جدایی میان آنها

 

۸ ـ فَابْعَثُوا حَکَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِّنْ أَهْلِهَا

پس برگزینید حَکَمی از اهل مرد و حَکَمی از اهل زن

 

۹ ـ إِن یُرِ‌یدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّـهُ بَیْنَهُمَا  

که اگر زن و مرد خواهان اصلاح باشند خدا بین آنها صلح و آشتی برقرار می‌سازد

 

۱۰ ـ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرً‌ا

همانا خدا دانایی خبیر است.

 

نیما حق پور ـ اردیبهشت ۱۳۹۴

nima.haghpoor@gmail.com

 

لینک دانلود  pdfمقاله :

https://drive.google.com/open?id=0B_p2TPFHSVTNNnZLYllJT0xzVWs&authuser=0

 

پی‌نوشت‌ها:


 [۱]ـ اگر راهکارهای سه گانه با «فَـ» از هم تفکیک گشته بودند، به این معنا بود که باید مرحله به مرحله و یکی پس از دیگری آنها را اِعمال کرد و اگر با «اَو» از هم تفکیک شده بودند، به این معنا بود که باید یکی از راهکارها را بکار برد.

 [۲]ـ بسیاری از تفاسیر و ترجمه‌ها

[۳]ـ بحث آزاد ابوالحسن بنی‌صدر و احمد آل حسین با عنوان «فراتر از جنجال پیرامون ضرب زنان در قرآن»/ ترجمه وبسایت پارس قرآن و …

[۴] ـ کتاب «زن و زناشویی» از ابوالحسن بنی‌صدر و نیز بحث آزاد ابوالحسن بنی‌صدر و احمد آل حسین با عنوان «فراتر از جنجال پیرامون ضرب زنان در قرآن».

 [۵]ـ مقاله «نساء ۳۴ : رام کردن زن سرکش» از زهرا سروش

[۶] ـ  بقره ۱۱۶ و ۲۳۸ ، آل عمران ۱۷ ، نحل ۱۲۰ ، روم ۲۶ ، احزاب ۳۵ ، زمر ۹ ، تحریم ۵ و ۱۲

 [۷]ـ ناگفته نماند که به جهت ویژگیهای حقوق ذاتی، تحقق حقوق همسر در گرو تحقق حقوق فرزندان و بستگان و … و حتی خود فرد است و هر یک که ضایع شود، متناسب آن، حقوق دیگران نیز ضایع می‌گردد. در مورد حقوق ذاتی و ویژگیهای آن، رجوع کنید به مقاله «ویژگیهای قدرت، ویژگیهای حق» از نگارنده.

[۸] ـ در مورد نسبت اراده‌های الهی و انسانی، رجوع کنید به مقاله «زمان، علم خدا و نسبت اراده‌های الهی و انسانی» از نگارنده.

[۹] ـ بحث آزاد آقایان ابوالحسن بنی‌صدر و احمد آل حسین با عنوان «فراتر از جنجال پیرامون ضرب زنان در قرآن». فرهنگ لغت المنجد ذیل «نشز» می‌نویسد: نَشَزَ یَنشُزُ نَشزاً فی أو عَن مکانه: از جای خودش بیرون زد، برجسته شد، برآمده شد، بلند و مرتفع شد، نافرمان شد، امتناع کرد/ نَشَزت المرأه بِزَوجها: آن زن با شوهرش ناسازگاری کرد. (فرهنگ المنجد عربی به فارسی، تألیف: لوئیس معطوف، مترجم : محمد بندر ریگی، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷)

 [۱۰]ـ توجه به بار معنایی «صلح» در فهم چرایی مندرجات این آیه بسیار مهم است: «صلح» به معنای این است که هر دو طرف مناقشه، از بخشی خواستهای خود درگذرند و بر سر بخشی از آن توافق نمایند و بدین طریق رضایت نسبی طرفین حاصل آید.

[۱۱] ـ در فرهنگ لغت المنجد ذیل «قامَ یَقومُ قَوماً و قَومهً و قیاماً و قامَهً»، برای «القَوّام (ج قَوّامون)» معنای «متعهد و سرپرست و متکفل کار» و «نیرومند برای انجام کار» نیز درج گشته است که مؤید مدعای نگارنده در مفهوم عبارت «الرِّ‌جَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» می‌باشد. «القًیِّم علی الأمر» نیز سرپرست و متولی کار معنا گشته است (فرهنگ المنجد عربی به فارسی، تألیف: لوئیس معطوف، مترجم : محمد بندر ریگی، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷) در فرهنگ الرّائد نیز «القّوام»، عهده‌دار کاری، آنکه کارها را نیکو انجام دهد، معنا شده است (فرهنگ الفبایی الرّائد عربی به فارسی، تألیف : جبران مسعود، ترجمه : رضا انزابی‌نژاد، انتشارات به نشر، ۱۳۸۶)

 [۱۲]ـ فضل به معنای زیاده هر چیزی است نسبت به چیز دیگر، از این رو تعبیر «توانایی‌های بیشتر» معادل خوبی برای آن به نظر می‌رسد.

 [۱۳]ـ اینکه مردان موظف به تأمین مایحتاج همسرانشان و خانواده خود هستند، شواهد بسیاری در آیات قرآن دارد.

[۱۴] ـ «أَطَعْنَکُمْ» از ریشه «ط‌وع» است، به معنای اطاعت کردن. اما بار معنایی «اطاعت کردن» آنگونه که در فارسی امروز متداول است با بار معنایی این واژه در عربی متفاوت است، زیرا مشتقات این ریشه در زبان عربی دارای بار معنایی فرمانبرداری با رضایت و رغبت است. شواهدی از آن در قرآن به نقل از فرهنگ المنجد بدین قرار است: «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ»(مائده ۳۰) پس آراست برای او نفسش کشتن برادرش را پس او را کشت، «قُلْ أَنفِقُوا طَوْعًا أَوْ کَرْ‌هًا لَّن یُتَقَبَّلَ مِنکُمْ»(توبه ۵۳) بگو انفاق کنید از روی میل یا از روی بی‌رغبتی پس از شما پذیرفته نمی‌شود. و نیز در لغت آمده: طاوَعَ یُطاوعُ مُطاوَعهَ فی الامر و علیه : در آن کار با او توافق کرد، عَمِلَهُ طَوعاً : آن را از روی میل و داوطلبانه انجام داد، المُطّوِّعَه : داوطلبان جهاد در راه خدا(فرهنگ المنجد عربی به فارسی، تألیف: لوئیس معطوف، مترجم : محمد بندر ریگی، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷)

[۱۵]ـ فرهنگ المنجد عربی به فارسی، تألیف: لوئیس معطوف، مترجم : محمد بندر ریگی، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۷

[۱۶]ـ فرهنگ الفبایی الرّائد عربی به فارسی، تألیف : جبران مسعود، ترجمه : رضا انزابی‌نژاد، انتشارات به نشر، ۱۳۸۶

[۱۷]ـ بکار بردن این اصطلاح را وامدار مباحث قرآنی جناب آقای ابوالحسن بنی‌صدر می‌باشم.

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
یک انسان
یک انسان
خرداد ۳, ۱۳۹۵ ۸:۲۴ ق٫ظ

با سلاممطالب‌تان را دنبال می‌کنم و اشکالات فراوانی در آنها یافت می‌شود ولی در این نوشته مختصر فقط به یک نکته اشاره می‌کنم و از بقیه موارد درمی‌گذرم.این امر بر هر فرد اندک مطالعه‌کرده‌ای آشکار است که برای فهم یک متن باید زبان متن را در همان دوره تاریخی بررسی کرد. در مورد مطالعه متن مقدس اسلام نیز تمامی مسلمین اعم از سنتی‌ها و متجددان در این مورد اتفاق نظر دارند. یعنی تمامی عالمان اسلامی در تمامی فِرَق از آغاز تا امروز بر این قول متفقند که فهم کلام با فهم زبانشناختی آن روزگار ارتباط مستقیم دارد. حتی روشنفکران امروزی… مطالعه بیشتر»

محمد132
محمد132
اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۵ ۴:۲۲ ب٫ظ

ممنون از زحمتی که کشیدید،ولی واقعاً در تمام تلاش هایی که این گونه شده یک نکته هست و اینکه تمام مفسرین جدید به انواع و اقسام طرق با شکنجه کردن کلمات می خواهند قوانین حقوق بشر قرن ۲۰ و قوانین مدنی سوئیس و سوئد رو از دل قرآن استخراج کنند و به مومنان نشان دهند که ما این ها را از ۱۴۰۰ سال پیش داشته ایم ،اما بدانید و آگاه باشید که در تمام طول این مدت همه به اشتباه برداشت میکرده اند.نه متاسفانه، این خطای anachronism یا ناهمزمانی است که قوانینی که در عصر ما خوب و درست به… مطالعه بیشتر»

نیما حق پور
نیما حق پور
تیر ۱۴, ۱۳۹۴ ۵:۲۴ ق٫ظ

با سلام. به تأکید در مقاله گفته شده است که کتک زدن زنان مغایر حقوق ذاتی ایشان و مغایر قوام بودن مردان بر زنان می باشد و جایز نیست. قوام بودن مردان بر زنان نوعی کارگزاری است. اما یک مثال برای نشوز زنان و برخورد مقتضی با آن در جهت فهم بهتر مدعیات بنده در مقاله: زنی که در حفظ اسرار زندگی زناشویی یا رازهای خانوادگی مراعات نمی‌کند و آنها را فاش می‌سازد، این رفتار وی مصداق «نشوز» بوده که موجب ترس همسر از پیامدهای تکرار این رفتار می‌گردد. حال راهکار قرآنی این است که اول او را با گفتار… مطالعه بیشتر»

سعید
سعید
تیر ۱۳, ۱۳۹۴ ۵:۲۸ ب٫ظ

دوست عزیز ! مواردی را که در باب نقش مرد به عنوان قوام بخش زندگی فرموده آید می تواند در زمان جامعه مرد سالار ، که مرد نان آور اصلی خانواده بود ، قابل قبول دانست…ولی در زمان حال که زن در جوامع شهری ، علاوه بر ایفای نقش مادری و همسرداری دربیرون از خانه کار می کند و بخشی از بار اقتصاد خانواده را به دوش می کشد، واز آن مهمتر بنا بر آمار سازمان بهزیستی بیش از ۱۶ درصد خانواده های تک سر پرست توسط مادر خانواده به تنهایی مدیریت می شود …فکر نمی فرمایید تفسیر های سنتی… مطالعه بیشتر»

عارفه
عارفه
اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۴ ۴:۱۴ ب٫ظ

مقاله جالب و قابل استفاده ای بود. به خصوص که از لغت عرب برای ماده ضرب شواهدی آورده شده است. البته می ماند یک پرسش و آن این که روایات چه گفته اند و نیز برداشت مردم زمان نزول ایه چه بوده است.

5
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx