ملاحظات انتقادی عبدالکریمی بر آرای سریع القلم

 بیژن عبدالکریمی: آنچه در این فراز تحت عنوان «ملاحظات انتقادی» خواهان بیان شان هستم بیش از انتقاد به قصد تعمیم و بسط اندیشه های دکتر سریع القلم اظهار می گردند. به بیان دیگر، در این فراز خواهان توجه دادن به نکاتی هستم که شاید از نگاه دکتر سریع القلم مورد غفلت واقع شده، و ضرورتاً به معنای مقابله با نکات…

 بیژن عبدالکریمی: آنچه در این فراز تحت عنوان «ملاحظات انتقادی» خواهان بیان شان هستم بیش از انتقاد به قصد تعمیم و بسط اندیشه های دکتر سریع القلم اظهار می گردند. به بیان دیگر، در این فراز خواهان توجه دادن به نکاتی هستم که شاید از نگاه دکتر سریع القلم مورد غفلت واقع شده، و ضرورتاً به معنای مقابله با نکات حقیقی و درستی نیستند که در بسیاری از آرا و اندیشه های ایشان در خصوص ضرورت توسعه ملی کشور و قرار گرفتن در مدار جهانی وجود دارد.

نوشته حاضر متن کامل و پیاده شده مصاحبه مجله ویدیویی «سیمافکر» با دکتر بیژن عبدالکریمی در خصوص سخنرانی اخیر دکتر محمود سریع القلم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در باره ضرورت توسعه ملی کشور است.

 

ملاحظاتی انتقادی  بیژن عبدالکریمی بر آرای محمود سریع القلم

بیژن عبدالکریمی:

۱.۱. جایگاه خاص دکتر سریع القلم:
استاد ارجمند، جناب دکتر سریعالقلم امروز جایگاه خاصی در کشور و برخی از محافل آکادمیک ایران، به خصوص در حوزه علوم سیاسی و علوم اقتصادی و نیز در میان مدیران عالی رتبه کشور و نیز برخی از جریانات سیاسی ایران دارند.

به نظر اینجانب، اندیشه های دکتر سریع القلم به چند اعتبار برای کشور ما مهم است:


۱. ۱. اندیشه ها و آثار ایشان «توسعه محور» است. مهم ترین حساسیت و دغدغه ایشان، نه «نیل به قدرت سیاسی»، نه تلاش به منظور «تغییر ساختار سیاسی»، بلکه «توسعه ملی» ایران در چارچوب همین ساختار کنونی کشور است.

امروز «توسعه نایافتگی» مهم ترین، یا لااقل یکی از مهم ترین مسائل جوامعی چون ایران است. ما کشوری توسعه یافته نیستیم و در نظام جهانی هر روز ضعیف و ضعیف تر می شویم تا آنجا که با از دست دادن و مصرف منابع خود و تنزل جایگاه مان در نظام جهانی با خطر بردگی در جهان امروز مواجه هستیم. سفره هایمان هر روز کوچک تر، فشار زندگی سخت تر و ارزش های اخلاقی و فرهنگ و دین و ایمان در میان ما هر روز نحیف تر و ضعیف تر می شود. روزگاری اگر ما قدرتی آسیایی بودیم امروز حتی قدرت منطقه ای نیز نیستیم. فاصله ما با جهانِ در حال تحول هر روز بیشتر و بیشتر می شود و فاصله کشورهای شمال و جنوب به شکافی پرناشدنی تبدیل شده است. اما در جامعه ما کم تر کسی به این مسأله می اندیشد. آنچه باعث شده است ما فقر و ضعف و ناتوانی های خویش را نبینیم درآمد حاصل از فروش نفت است. ما درست مثل بچه های لوس و نُنری می مانیم که ثروت یا ارث پدری نونوارمان نگاه داشته است. اما همه سخن در این است که اگر روزی شرایط تغییر کند ــ که می کند و این روزها با کاهش وحشت انگیز قیمت نفت روبروییم ــ و اگر دیگر از این ثروت خداداد خبری نباشد یا ارزش و جایگاه این دارایی به دلایل گوناگون از کف رود، ما و ملت بی نوای ما در این جهان بی رحم چه خواهیم کرد؟

لذا به اعتقاد من هر اندیشه، تفکر یا جریانی که نگاه ما را از معطوف شدن به این مسأله اصلی، «یعنی عدم توسعه یافتگی و ضرورت توسعه کشور» باز دارد خیانتی بزرگ و نابخشودنی در حق این ملت بزرگ، نجیب و دوست داشتنی و در حق فرهنگ و تمدن کهنسال و ارزش های عظیم و متعالی آن از جمله اسلام، تشیع یا هر امری که فرد آن را خود به منزله ارزش تلقی می کند، مرتکب شده است.

۱. ۲. نکته اساسی دیگر این که آقای دکتر سریع القلم «در نظریه پردازی و در مواجهه با مواضع و کارکردهای قدرت سیاسی ایران» نمونه بسیار مناسب و درخشانی از تیپی اجتماعی در کشور است که طیف بسیار کوچکی را در جامعه ما تشکیل می دهند.

«در مواجهه با مواضع و کارکردهای قدرت سیاسی ایران» چند طیف رایج وجود دارد:

الف. گروهی که نااندیشیده و غیرمتأملانه، اما باورمندانه، سیاست گذار یا حامی هدف گذاری ها و سیاست های اجرایی نادرست کشور هستند.
ب. گروهی که فرصت طلبانه به منظور برخورداری از قدرت، ثروت و رانت و قرار گرقتن در هرم قدرت، علی رغم ناباوری قلبی شان، به توجیه و دفاع از وضع موجود و سیاست های رایج کشور می پردازند.
ج. تکنوکرات ـ بوروکرات هایی که در حکم نیروهای اجرایی سیاست ها همچون یک ابزار بی اراده بوده، بدون هیچ گونه نگاه انتقادی، درون سیستم به اجرای سیاست ها می پردازند، سیاست هایی که هیچ افق روشنی در برابر آنها وجود ندارد.
د. کسانی که به منظور کسب قدرت سیاسی یا قرار گرفتن در هرم قدرت سیاسی به نقد سیاسی ــ و نه بنیادین ــ سیاست-های رایج می پردازند. بسیاری از این گونه نقدها، درست همچون خود سیاست ها در حد وراجی های روزمره، یعنی بی-نتیجه و بی حاصل باقی مانده و می مانند.
ه. کسانی که از موضع رادیکال و نقد اپوزیسیونی به منظور سرنگونی حاکمیت سیاسی به نقد مواضع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی قدرت سیاسی می پردازند.
و. معدود افرادی که بدون هیچ گونه چشم داشت به قدرت سیاسی، و بی آنکه خواهان تضعیف قدرت سیاسی کشور باشند و صرفاً بر اساس احساس «تعهد به منافع ملی و توسعه ملی کشور»، بسیار صمیمانه، صادقانه، دلسوزانه و تنها بر اساس دستاوردهای علمی و آکادمیک به نقد وضعیت موجود و مواضع و عملکردهای قدرت سیاسی در ایران می پردازند.
این گروه اخیر در جامعه ما بسیار نادر بوده، در حاشیه قرار دارند.

دکتر سریع القلم نمونه برجسته ای از این فئه قلیل و اندک، لیکن اصیل هستند که صادقانه و صمیمانه جهت گیری های کلی قدرت سیاسی ایران را کاملاً دلسوزانه و برای نجات کشور از وضعیت کنونی مورد نقد و بررسی قرار می دهند و می-کوشند در این شرایط غلبه یأس، انفعال و سردرگمی و غلیان و خلجان ارائه راه حل های بوروکراتیک یا بدیل های ذهنی و آنارشیستی، راهی مثبت، ایجابی و مشخص برای کشور نشان دهند.

دیر زمانی است که وقت آن رسیده است ساختار قدرت سیاسی در ایران به جای برخورد از موضع بالا و سخن گفتن از موضع اتوریته و قدرت، و سخن گفتن انحصاری و مونولوگ با حامیانش و نیز به جای لجاجت، به دیالوگ و هم سخنی با روشنفکران، صاحب نظران، اهالی دانشگاه و به خصوص با منتقدینی دلسوز، آکادمیک و غیرسیاسی چون دکتر سریع القلم بپردازد که جز به امر ضروری «توسعه ملی» و رشد و ارتقای این سرزمین و بهبود زندگی مردم این آب و خاک نمی اندیشند.

روحانیون، اسلام گرایان و اسلام پناهان باید بدانند جز در پرتو توسعه و رهایی از فقر و مسکنت نمی توان از ارزش های والای اخلاقی، دینی، اسلامی و شیعی دفاع کرد و در جوامع فقیر و توسعه نایافته ای چون افغانستان، پاکستان، عراق، لیبی، و … این ارزش های بزرگ و متعالی تا سر حد خرافات، کج فهمی ها، قشریت، تحجر، باورهای قومی، قبیله ای و فرقه ای و خشونت و ترور می انجامد. از سوی دیگر، روشنفکران ما باید بدانند جز در پرتو توسعه ملی کشور ارزش-های مورد نظر آنان، همچون تحقق آزادی های فردی و اجتماعی، دمکراسی، حقوق بشر و … امکان پذیر نبوده و نیست.

۱. ۳. نکته دیگر در خصوص آقای دکتر سریع القلم این است که اندیشه های ایشان مورد استقبال بسیاری از افراد طبقات متوسط و بالای اجتماعی، به خصوص آن دسته از مدیران عالی رتبه کشور قرار گرفته است که سال ها درون ساختار سیاسی و اداری کشور برای بهبود اوضاع تلاش کرده، لیکن امروز با احساس شکست و سرخوردگی دچار یأس و ناامیدی شده اند.

استقبال نسبی ای که از اندیشه های ایشان صورت می گیرد به خوبی نشان گر احساس نیازِ ــ اگر نه همه لااقل بخش وسیعی از جامعه ایران ــ در خصوص ضرورت توسعه و نیز میل سرکوب شده آنان برای پیوستن به جرگه جامعه جهانی و فهم و تعریف خویشتن به منزله «شهروندی جهانی» و عضویت در جامعه جهانی است.

۱. ۴. اندیشه ها و بیانات ایشان بارقه هایی از امید در دل افراد ناامید به خصوص در دل مدیران، تکنوکرات ها وبوروکرات های خسته و دل شکسته و سرخورده ایجاد کرده و می کند.

۲. برخی از مهم تریم محورهای اندیشه های دکتر سریع القلم

در اندیشه های دکتر سریع القلم نکات بسیار درست و قابل توجهی وجود دارد که اهم آنها عبارتند از:

۲. ۱. ضرورت توسعه: مهم ترین ایده کانونی در اندیشه های ایشان عبارت است از ضرورت توسعه و نجات و رهایی کشور از توسعه نایافتگی. تصور می کنم امروز بسیاری، جز آن دسته از خائنان به این کشور که از رهگذر این توسعه-نایافتگی می توانند قدرت و ثروت های بربادآورده خویش را حفظ کنند، یا آن گروه ناآگاهی که تصور می کنند توسعه-یافتگی به معنای اضمحلال در دل فرهنگ جهانی است، در این احساس ضرورت با ایشان همدل و موافق اند. البته، به یقین بسیاری از افراد نمی توانند این احساس ضرورت را به خوبی افرادی چون دکتر سریع القلم صورت بندی کنند.

۲. ۲. درک اجتناب ناپذیری مدرنیته: ایشان به درستی دریافته اند که هیچ نقطه ای بیرون از مدرنیته وجود ندارد که ما از آن نقطه بتوانیم به مقابله با مدرنیته و جهان مدرن بپردازیم و مدرنیته یک رویداد عظیم تاریخیِ «از آنِ خودکننده» است که همه چیز و همه کس را در خود تحت تأثیر قرار داده و می دهد و اگر قرار است ما بر روند کنونی جهان تأثیر بگذاریم ــ ادعایی که برای تحقق آن به لیاقت ها و شایستگی های بسیار از جمله رهایی از فقر و نجات ازعدم توسعه یافتگی نیازمندیم ــ پس چاره ای جز قرار گرفتن در روند توسعه کشور نداریم.

اگر دیدگاه افرادی چون دکتر سریع القلم را متهم به شیفتگی به غرب و غرب پرستی بکنیم، مواجهه ای بخردانه و جوانمردانه با آن نداشته ایم. در سخن ایشان نکته تأکیدی بسیار بسیار درستی وجود دارد و آن این که کشوری که توسعه-نایافته است و نمی تواند به تولید ثروت مادی بپردازد نمی تواند به دفاع، حفظ یا بسط ارزش های معنوی، فرهنگی و تمدنی خویش مبادرت ورزد. این باوری است که کاملاً با باورهای دینی و اعتقادی ما نیز سازگار است (من لامعاش له لامعاد له). به این اعتبار نیز تأکید دکتر سریع القلم بر ضرورت توسعه ملی کشور کاملاً دردمندانه و هم سو با دغدغه های ارزشی و فرهنگی جریان حاکم در کشور است.

۲. ۳. توسعه یافتگی به منزله امری جهانی و جهان شمول: همان گونه که خود دکتر سریع القلم نیز به خوبی به این نکته واقف و خودآگاه اند، اعتقاد ایشان به این که «توسعه یافتگی امری است جهان شمول و دستاوردی بشری، که تحت تأثیر جغرافیا، فرهنگ یا تاریخی خاص نیست» اصلی ترین و در همان حال مناقشه آمیزترین ایده ایشان است.

پیرو همین ایده است که ایشان معتقدند امروز در جهان، توسعه یافتگی فرموله شده، به صورت قواعد ریاضیاتی درآمده است. یعنی همان گونه که مباحث حوزه های فنی، مهندسی و پزشکی به چارچوب های مشخص رسیده است، یعنی اصول و قواعد علم مهندسی یا پزشکی چه در آمریکا، چه در اروپا و چه در کشورهایی مثل مالزی و ایران یکی است و همه مهندسان و پزشکان از اصول و قواعد معین و مشخصی تبعیت می کنند، برای توسعه یافتگی نیز اصول و قواعد مشخصی وجود دارد. فرضاً نمی توان توسعه را خواست اما صنعتی شدن را نخواست، یا نمی توان بدون بوروکراسی کارآمد یا بدون وجود دانشگاه هایی که رابطه ای نزدیک، منطقی و طبیعی با حوزه های اقتصاد، فرهنگ و سیاست داشته باشند به توسعه رسید.

به اعتقاد دکتر سریع القلم بر اساس همین وصف جهانی و جهان شمول بودن است که توسعه یافتگی قابلیت گوگل شدن دارد. یعنی درست همان گونه که می توان محاسبات مهندسی یا آگاهی درباره بیماری ها و نسخه درمان آنها را در گوگل جستجو کرد، فرمول ها و قواعد توسعه را نیز می توان به دست آورد و نیازی به مباحث انتزاعی، تکراری و بی-پایان متافیزیکی، فلسفی و نظری ایی که به دور از عمل و واقعیت های جهان باشد، وجود ندارد.

البته دکتر سریع القلم می پذیرند که بر اساس ویژگی های محلی و جغرافیایی مثل طول و عرض جغرافیایی یک کشور، به دریا یا اقیانوس متصل بودن یا نبودن، وجود یا عدم وجود منابع کافی آبی، منابع معدنی داشتن یا نداشتن، برخورداری یا عدم برخورداری از نفت یا دیگر منابع زیرزمینی یا بر اساس دیگر شرایط طبیعی و جغرافیایی الگوهای توسعه می-توانند متفاوت باشند لیکن اصول توسعه امری جهانی و جهان شمول است.

۲. ۴. قرار گرفتن در مدار جهانی: یکی دیگر از نکات بسیار درست اندیشه های آقای دکتر سریع القلم تأکید ایشان بر ضرورت قرار گرفتن کشور در مدار جهانی، خروج از انزوا و پایان بخشیدن به ماندن در مدارهای بومی، محلی یا منطقه ای است. من با ایشان بسیار موافقم که در انزوا ماندن و دور بودن از مدارهای جهانی چیزی جز فقر، فساد و رانت خواری ثمری نخواهد داشت. نمی توان کشور را به صورت یک قلعه نظامی درآورد و تجربیات کشورهایی مثل کره شمالی یا لیبی و عراق را در انزواطلبی و دشمنی با همه جهان تکرار کرد. در یک چنین شرایطی، آنچنان که فرضاً تجربه کشوری مثل کره شمالی نشان می دهد، صرفاً گروهی اقلیت همچون ژنرال ها و فرماندهان نظامی در پشت نقاب قدرت سیاسی و گفتمان حاکم پنهان شده، به بهای فقر و ضعف کل کشور از امکانات و رفاه فسادبرانگیزی بهره می-جویند یا، آنچنان که تجربیات کشورهایی چون عراق و لیبی نشان می دهد، در پشت اقتدار ظاهری قدرت و نظام سیاسی هیچ نهاد، جامعه مدنی و امر حقیقی ایی شکل نگرفته، با اندک فشاری حکومت ها متزلزل و نابود می شوند. بنابراین انزوا و انزواطلبی هیچ راه چاره نیست و تنها رانت خواران و انحصارطلبان، به بهای بسط فقر و مسکنت عمومی در کشور بر طبل توخالی انزواطلبی می کوبند. می توان پذیرفت که حرکت در مدار جهانی یقیناً آفات و آسیب هایی نیز برای ما خواهد داشت اما هر فرد یا جامعه ای همواره از دو طرف، و نه صرفاً از یک طرف، در خطر است. آفات و آسیب های حرکت در مدارهای جهانی به هیچ وجه کم تر از مصائب و فجایع حاصل از انزوا و انزواطلبی نیست.

ریشه بسیاری از مشکلات، فسادها، رانت خواری ها و نامردمی ها در این کشور کمبود پول و بالا بردن نرخ بهره در این یگانه کشور شیعه جهان است تا آنجا که شاید بتوان گفت در این کشوری که مدعی سامان بخشی به جامعه بر اساس ارزش های دینی، اسلامی و شیعی است، نرخ بهره یکی از بالاترین نرخ های جهان است. حرکت در مدار جهانی و اتصال به سرمایه های فراوان موجود در جهان و فراهم کردن زمینه و بستری برای جذب سرمایه های جهانی، حجم نقدینگی را در این کشور افزایش داده، نرخ بهره و قیمت پول و سرمایه را به شدت کاهش خواهد داد و به این ترتیب یکی از مهم ترین سرچشمه های فساد و رانت خواری را در این کشور خواهد خشکاند.

۳. پاره ای ملاحظات انتقادی

آنچه در این فراز تحت عنوان «ملاحظات انتقادی» خواهان بیان شان هستم بیش از انتقاد به قصد تعمیم و بسط اندیشه های دکتر سریع القلم اظهار می گردند. به بیان دیگر، در این فراز خواهان توجه دادن به نکاتی هستم که شاید از نگاه دکتر سریع القلم مورد غفلت واقع شده، و ضرورتاً به معنای مقابله با نکات حقیقی و درستی نیستند که در بسیاری از آرا و اندیشه های ایشان در خصوص ضرورت توسعه ملی کشور و قرار گرفتن در مدار جهانی وجود دارد.

۳. ۱. دکتر سریع القلم بر عنصر تغییر دست می گذارند. ایشان به حکومت و قدرت سیاسی در ایران هشدار می دهند که «ما باید تغییر کنیم». من با این سخن کاملاً موافقم. اما فقط تکمله ای به بیان بسیار درست ایشان می خواهم بیفزایم و آن این که «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم تغییر می کنیم». «نیروی تاریخی تکنولوژی» و «روند پرشتاب تکوین تاریخ جهانی» منتظر تصمیم ما و رهبران ما نمی ماند که آیا می خواهند تغییر کنند یا نمی خواهند. تکنولوژی جهان ما را، چه بخواهیم و چه نخواهیم تغییر می دهد. برای نمونه ما در مقابل پدیده ماهواره مقاومت کردیم و استفاده از ماهواره ها را نوعی جرم و حتی گناه اخلاقی و دینی تلقی کردیم و جاهلانه دیش ها را از بالای پشت بام ها به کوچه ها و خیابان ها پرتاب کردیم اما نهایتاً این تکنولوژی بود که پیروز میدان بود و همه خانه ها، حتی خانه های همان فتوادهندگان به حکم تحریم دینیِ ماهواره ها را تسخیر کرد. امروز در دست هر جوان یک موبایل و در هر خانه و اداره و حتی در هر مسجد و تکیه و خانقاهی کامپیوتر و لپتاپی وجود دارد که جهان ما را شکل می دهد. حتی مقابله کنندگان با این روند خود اسیر آن شده، به تشکیل سایت ها، وبلا گ ها، وبگاه ها و پورتال های گوناگون مبادرت ورزیده اند. این پدیدارهای تکنولوژیک، جهان، از جمله جامعه و نسل های ما را بی وقفه تغییر می دهد و هیچ قدرتی نمی تواند در برابر آن مقاومت کند. پس مسأله ما صرفاً این نکته بسیار درست نیست که «ما باید تغییر کنیم» بلکه سخن اساسی تر این است که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در مسیر سونامی تحولات حاصل از جهان تکنولوژیک و روند جهانی شدن قرار گرفته ایم و تأخر تاریخی ما و قدرت سیاسی در ایران صرفاً بر بحران های حاصل از این تغییر می افزاید و ما نخواهیم توانست خودآگاهانه و متفکرانه در مسیر این تغییر قرار گیریم.

۳. ۲. دکتر سریع القلم به درستی بر وصف جهانی بودنتوسعه و بر ضرورت قرار گرفتن کشور در مدار حرکت جهانی دست می گذارند و به درستی بر بومی گرایی افراطی ای که درک درستی از وصف جهانی شرایط، مسائل و بحران های ما ندارد، می تازند. اما در همان حال که بنده با دکتر سریع القلم در خصوص انتقاد به بومی گرایی و محلی گرایی افراطی، بی معنا و جاهل نسبت به درک امر جهانی هم سو و هم جهت هستم اما از نادیده گرفتن و عدم تذکار به این امر نیز ناتوانم که درست است که در روزگار ما هیچ امر بومی و محلی (Local) بی ارتباط با امر جهانی (global) وجود ندارد اما از سوی دیگر ما امر مطلقاً جهانی و امر جهانی محض نداریم و امر جهانی در افق های تاریخی، بومی و محلی است که تحقق پذیرفته، عینیت می یابد. به بیان ساده تر، امروز در روزگار ما ضرورت دارد که ما دیالکتیک امر محلی و امر جهانی را دریابیم. یعنی مسائل ما نه آنچنان که روشنفکران یا آکادمیسین هایی چون دکتر سریع القلم می اندیشند صرفاً مسائل جهانی (global) است و نه آنچنان که قدرت سیاسی سنت گرای ما می اندیشد صرفاً بر اساس الگوهای بومی و محلی(Local)، همچون تلاش به منظور نیل به الگوی توسعه و پیشرفت ایرانی ـ اسلامی، می توان به حل مسائل و بحران هایمان پرداخت. به نظر می رسد، آنچنان که بسیاری از صاحب نظران در حوزه علوم اجتماعی به درستی به این حقیقت مهم متفطن شده اند، ما امروز باید به مسائل و بحران هایمان در افق و چارچوبی جهانی ـ محلی (glocal) بیندیشیم. البته، امیدوارم سنت گرایان بوم گرای ما این عبارت اخیر را به منزله مؤیدی بر آراء و اندیشه های خویش تلقی نکنند زیرا اندیشه مطروحه در عبارت مذکور به همان اندازه که نقدی بر جهانی گرایی غیرتاریخی و غیربومی گرایانه است نقدی نیز بر بومی گرایی ای است که زیست جهان مدرن را به رسمیت نشناخته و هنوز نتوانسته است خود را با روند حرکت جهانی هماهنگ ساخته یا لااقل زبان و مفاهیمی مشترک برای برقراری ارتباط با آن بیابد.

۳. ۳. دکتر سریع القلم به درستی بر ضرورت گشوده شدن نگاه ما به جهان و درک جهانی از مسائل و قرار گرفتن در مدار جهانی تأکید می ورزند. همان گونه که گفتم من نیز با این امر کاملاً موافقم. امروز روزگار تاریخ های محلی و بومی به پایان رسیده، روند ظهور تاریخ جهانی شدّت و حدّت بسیار و فوق العاده ای یافته است. امروز دیگر هیچ تاریخ محلی و بومی صرف وجود ندارد و دیری است که تاریخ های محلی و بومی به پایان خود رسیده اند. لذا هیچ مسأله مطلقاً بومی و مستقل از فضای جهانی وجود ندارد. حتی مسأله ای مثل دین یا فهم از کتب آسمانی یا روابط خصوصی افراد و ارزش-های اخلاقی و فرهنگی یک قوم یا ملت را نمی توان صرفاً به منزله مسأله ای بومی و بدون اثرپذیری از امر جهانی (مدرنیته، عقلانیت جدید و ارزش ها و معیارهای جهانی) فهم و تفسیر کرد.

لیکن تذکارم به عزیزانی چون دکتر سریع القلم این است که در همین جهان کنونی و در همین بغل گوش ما حوادثی چون ظهور داعش یا جنایات اخیر طالبان در پاکستان را می بینیم. شاید بتوان گفت پاکستان به لحاظ صنعتی وضعش بهتر از ماست. لااقل به لحاظ تکنولوژی هسته ای موفق گردیده است و نهادهای دمکراتیک نیز در آن ریشه دارتر از ماست. اما همین چند روز پیش شاهد یک جنایت عظیم و هولناک بشری (قتل عام بیش از صد کودک در یک مدرسه به نام اسلام) در همین پاکستان بودیم. این نشان می دهد که شکاف معرفتی عظیمی میان جهان مدرن با فرهنگ مردم بخش وسیعی از جهان ما وجود دارد. حکومت پهلوی نیز مدرنیزاسیون و توسعه را به منزله امری صرفاً جهانی می فهمید و به مسائل فرهنگ بومی و محلی بی توجه بود، به همین دلیل در طرح ها و برنامه های خویش شکست خورد. اما باز هم این سخن را نباید به معنای تأییدی بر مواضع بومی گرایانه قدرت سیاسی در ایران تلقی کرد که التفاتی به زیست جهان مدرن ندارد و تجربه حکومت پهلوی ــ یعنی یک چشمی دیدن مسائل و درک تک بعدی مسائل و بحران ها ــ را مجدداً ، لیک اینبار در جهتی دیگر ، تکرار می کند.

سخنم در جهت تعمیق اندیشه های دکتر سریع القلم این است که توجه به امر جهانی امری به نحو مطلق واجب، ضروری و اجتناب ناپذیر است، لیکن وقتی نگاه ما به جهان گشوده می گردد جهان جایی همچون بهشت و صرف گل و بلبل و پیشرفت و توسعه نیست. جنایات اخیر در جوامعی چون پاکستان، عراق و افغانستان نیز بخشی از همین جهان کنونی است. این نشان می دهد که در کنار روند توسعه و جهانی شدن، شکاف معرفتی نیز وجود دارد که باید به آن اندیشید، اما نه اندیشیدنی که ضد توسعه، فقرگستر و زمینه ساز بسط شکاف معرفتی با زیست جهان مدرن و نهایتاً عامل ظهور و بسط اندیشه های بنیادگرا و خشونت گرا باشد.

از سوی دیگر، در خود غرب و در جوامع توسعه یافته نیز ما صرفاً شاهد توسعه و پیشرفت محض نیستیم. البته در این جوامع تولید ثروت، توسعه و بسط خدمات اجتماعی بسیار گسترش داشته است، اما نیهیلیسم، بی معنایی جهان و زندگی، مرگ اخلاق، مرگ انسان، کوچک شدن اگزیستانس آدمی و ظهور اخلاق رمه و بردگی نیز بخشی از قصه همین جهان توسعه یافته است. همه این امور را باید به نحو توأمان دید.

۳. ۴. نگرانی دیگر این است که چیزی نزدیک دو قرن ما ایرانیان در ارتباط با توسعه صرفاً از منظر سیاست می-اندیشیدیم، یعنی سیاست و قدرت سیاسیرا یگانه مانع توسعه کشور تلقی می کردیم. اما تجربه انقلاب ایران نشان داد که سیاست و قدرت سیاسی یگانه مانع و نیز مهم ترین مانع توسعه ملی ما نیست. حال، در فرمایشات دکتر سریع القلم این خطر وجود دارد که توسعه را صرفاً مسأله ای اقتصادی دیده، این بار به جای سیاست زدگی اسیر اکونومیسم و قول به اصالت اقتصاد شویم. یعنی توسعه را به منزله امری همه جانبه و چندبعدی درک نکنیم و مسأله توسعه ملی کشور را ــ بر اساس این نکته بسیار درست که ما در این امر بسیار تعلل ورزدیده ایم ــ بیش از اندازه ساده کنیم.

۳. ۵. آقای سریع القلم به نقد متافیزیک زدگی و تئوری زدگی ما ایرانیان می پردازند. یعنی ما ایرانیان بیش از آن که به امر توسعه ملی کشور بیندیشیم خود را به تمامی غرق مباحث نظری درباره سرشت مدرنیته، ماهیت غرب، نسبت سنت و مدرنیته و…کرده، از واقعیت، زندگی واقعی و حرکت در مدار جهانی باز مانده ایم و بیش از آن که با عقل عملی بیندیشیم با عقل نظری و انتزاعی با جهان مواجه می شویم.

به اعتقاد اینجانب، اگر چه می توان در این دغدغه آقای سریع القلم نشانه ها و حظّی از حقیقت را یافت لیکن به هیچ وجه نمی توان ما ایرانیان را اسیر متافیزیک زدگی دانست، بلکه برعکس باید گفته شود در جامعه ما مواجهه عمیق حکمی، فلسفی و متافیزیکی با مسائل جهان کنونی کم تر دیده می شود و آنچه هست بیشتر از سنخ ایدئولوژی، تئولوژی، عمل زدگی و سیطره روزمرگی است. اگر ما به نحو درستی در خصوص رویدادگی عظیم تاریخی مدرنیته، سرشت عقلانیت جدید، جهانی شدن زیست جهان کنونی، اجتناب ناپذیری مدرنیته، رابطه سنت و مدرنیته، شناخت منابع قدرت در عالم مدرن، ظهور عالم پساصنعتی و پسامدرن و… به نحو درست و اصیلی نظرپردازی کرده بودیم، امروز حال و روزمان چنین نبود. بنده با این سخن دکتر سریع القلم موافقم که ما نباید با عقل انتزاعی و غیرتاریخی بیندیشیم لیکن فهم خود این نکته مهم امری متافیزیکی و حاصل تأملات متافیزیکی است. مخالفت با متافیزیک، یعنی با نظرپردازی های عمیق، این خطر عظیم، و به همان اندازه مسأله آفرین را به دنبال دارد که ما به مغاک سطحی نگری، ساده اندیشی، عمل-زدگی، پراگماتیسم، سیطره روزمرگی و بی افقی سقوط کنیم، آنچنان که در این دو قرن اخیر کاملاً به این ورطه سقوط کرده، هنوز نتوانسته ایم راه خود را در جهان کنونی بیابیم.

دکتر سریع القلم بارها به درستی تأکید کرده اند که ما باید نگاه خود را به جهان تغییر دهیم. اما این تغییر نگاه نباید سطحی باشد. مسائل و بحران های تاریخی ما، از جمله مسأله عدم توسعه یافتگی ما ذوابعاد است و نباید آن را تا سر حد یک مسأله ساده ریاضیاتی، فنی، تکنیکی و اجرایی تقلیل دهیم. البته می توان با دکتر سریع القلم کاملاً موافق بود که با صرف فلسفه و علوم انسانی و تشکیل اتاق فکر نمی توانیم از خیل موانع و بحران های خود عبور کنیم. لیکن بدون فلسفه و علوم انسانی و بدون اتاق فکر واقعی و حقیقی نیز نمی توانیم و نخواهیم توانست بر موانع عظیم تاریخی خود فائق آییم. البته تشکیل اتاق فکر نیز امری اداری، بوروکراتیک و دیوان سالارانه نیست بلکه این حرکت فکری به منظور تغییر نگاه به جهان و تعیین ایده هایی روشن و روشنایی بخش برای یافتن مسیر کلی حرکت جامعه، از جمله ایجاد اراده ملی برای غلبه بر توسعه نایافتگی باید در سطح روشنفکران، دانشگاهیان، حوزه های علمیه و تمامی ساختارهای تصمیم گیری و مدیریت کشور و در یک کلمه در سپهر فضای عمومی ــ در معنای هابرماسی کلمه ــ و نه فقط به واسطه چند تکنوکرات و بوروکرات و در پشت اتاق های بسته صورت پذیرد.

۳. ۶. برای خروج از توسعه نایافتگی به نیرو یا نیروهای اجتماعی حرکت بخش و هدایت کننده نیازمندیم. حال، سؤال این است: این کدام نیروی اجتماعی حرکت بخش است که قرار است مسیر حرکت به سوی قرار گرفتن در مدار جهانی و غلبه بر توسعه نایافتگی کشور را هدایت کند؟ این پرسشی است که دکتر سریع القلم کم تر به آن اندیشیده اند. آیا قرار است ما با همین ساختار اداری و بوروکراتیک تا بن فاسد و رانت خوار بر بحران توسعه نایافتگی فائق آییم؟ تمام کشور ما اسیر فسادی جاری و ساختاری است و با این فساد نمی توان هیچ ایده اصیلی همچون ضرورت غلبه بر عدم توسعه یافتگی کشور را تحقق بخشید.

۳. ۷. البته، فساد جاری در کشور را به هیچ وجه نباید از منظری روان شناختی، دینی یا اخلاقی نگریست و آن را حاصل سیطره نفس اماره و حاکمیت روح مادی و مادیت پرستی و فساد شخصیتی افراد جامعه تلقی کرد. اصلاً سخن در این نیست که ایرانیان فاسدند یا بی اخلاق اند. هنوز می توان جامعه ایرانی را یکی از اخلاقی ترین جوامع جهان تلقی کرد، با این وصف، فساد در این جامعه نهادینه شده، به امری ساختاری تبدیل شده است. آیا متناقض سخن می گویم؟ به هیچ وجه.

همه سخن در این است که، همان گونه که دکتر سریع القلم نیز بر این نکته تأکید دارند، باید نگاه خود را به مسائل تغییر دهیم. ما نباید اخلاق، فرهنگ عمومی و فساد جاری در جامعه را از منظری فردی، شخصیتی یا اخلاقی یا از چشم انداز نقد سیاست های فردی و تصمیم گیری های اشخاص و افراد ببینیم.

در کشور ما هر روز وجدان اخلاق عمومی ضعیف تر شده، مقاومت در برابر وسوسه فساد کم تر می شود. با این وصف، این یک مسأله اخلاقی نیست. ما امروز در بخش عظیمی در جهان، از جمله در ایران با اقیانوس عظیم فساد روبروییم. مهم ترین وجه این امر در این نکته نهفته است که در جوامع توسعه نیافته برای بخش اعظم افراد جامعه میان نیازهای اولیه برای زندگی و توانایی مادی شان برای فراهم ساختن این نیازها شکافی عظیم و پرناشدنی وجود داشته، این امر به طور طبیعی وجدان اخلاقی و قدرت ذهنی مقاومت در برابر فساد را، خواسته و ناخواسته ــ و بیشتر مواقع ناخواسته ــ کم می کند. یعنی حتی استاد دانشگاهی چون بنده نیز چه بسا، علی رغم اعتقاد، پایبندی و وفاداری مطلق و بی هیچ شرط و شروطی به ارزش های اخلاقی، ناچار گردد برای تهیه شرایط اولیه زندگی خود و خانواده اش ــ فرضاً تأمین اجاره مسکن خود و خانواده اش که بیش از حقوقش یا برابر با بخش اعظم آن است ــ وارد روابط و مناسباتی گردد که به هیچ وجه از یک استاد دانشگاه انتظار نمی رود. بنابراین همین شکاف نیازها و توانمندی برای رفع نیازهاست که منشأ ایجاد فساد اخلاقی است؛ و این قطره قطره فساد در جامعه، اقیانوس عظیم ساختاری فسادبنیاد را شکل می دهد که به واسطه آن هیچ ایده اصیلی متحقق نخواهد شد. حتی روشنفکران و نخبگان جامعه ما بیش از آن که این ساختار را به نحو عمیق دریابند آن را به منزله مسأله ای صرفاً سیاسی درمی یابند، تو گویی با جابجایی قدرت این اقیانوس عظیم فساد خواهد خشکید. تجربه انقلاب ایران و بسیاری دیگر از انقلاب های جهان نشان داد که درباریان فاسد رفتند و انقلابیون آرمان خواه و مردم پرست پاک و اخلاقی آمدند اما این دریای عظیم فساد در جوامع شان باز هم هر روز وسیع تر و وسیع تر شد. فساد اخلاقی در بخش عظیمی از جهان، یعنی در جوامع توسعه نایافته همچون اکسیژنی است که آن را هر لحظه به ریه ها و شش هایمان می بریم و این به هیچ وجه امری صرفاً فردی، اخلاقی، شخصیتی، دینی یا حاصل تصمیم گیری های فردی و سیاسی نیست.

بنابراین، همان گونه که خود آقای دکتر سریع القلم بر ضرورت تغییر نگاه تأکید می ورزند، بیاییم جسارت کرده، نگاه را تغییر دهیم: ما باید سرچشمه های اصلی این دریای فساد را بخشکانیم و ریشه این فساد صرفاً یک مسأله مدیریتی و سیاسی نبوده، با صرف نصیحت اخلاقی یا با صدور اعلامیه های سیاسی و بخشنامه های اداری نیز نمی توان آن را خشکاند.

به هر تقدیر، علی رغم همه این ملاحظات، من دست خود را به سوی جناب آقای دکتر سریع القلم، در خصوص ضرورت «توسعه ملی کشور» و «قرار گرفتن ایران در مدار حرکت جهانی» دراز می کنم و از ایشان می خواهم که همراهی مرا با خویش در این مسیر دشوار بپذیرند. از همه روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیون، مدیران و برنامه ریزان عالی رتبه کشور و نیز از همه آحاد این جامعه می خواهم آنان نیز در ظهور یک وفاق ملی در خصوص ضرورت «توسعه ملی کشور» و خروج ایران از انزوا و «قرار گرفتن ایران در مدار حرکت جهانی» با آقای دکتر سریع القلم و اینجانب همدل و همنوا باشند.

بیژن عبدالکریمی
۵/۱۰/۱۳۹۳

منبع: وبلاگ نویسنده

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: