ارزیابی نقادانه امکانپذیری تکنولوژی دینی / نمونه تکنولوژی فرقه آمیش
علی پایا: هدف مقاله کنونی ارزیابی ظرفیت، کارآمدی، تنوع، و انحصاری بودن تکنولوژی هایی است که در یک فرهنگ دینی و بر اساس آموزه های خاص آن فرهنگ رشد می کند. برای این منظور تکنولوژی هایی که فرقه مسیحی آمیش ابداع کرده اند، مورد بررسی قرار گرفته است. بخش نخست مقاله کنونی دربرگیرنده توصیفی نسبتاً مبسوط و از دیدگاهی کاملاً همدلانه درباره تکنولوژی آمیش است. در بخش دوم، دستاوردهای تکنولوژیک آمیش ها مورد ارزیابی نقادانه قرار گرفته است.
ارزیابی نقادانه امکانپذیری تکنولوژی دینی
نمونه تکنولوژی فرقه آمیش
علی پایا [۱]
چکیده:
هدف مقاله کنونی ارزیابی ظرفیت، کارآمدی، تنوع، و انحصاری بودن تکنولوژیهایی است که در یک فرهنگ دینی و بر اساس آموزههای خاص آن فرهنگ رشد میکند. برای این منظور تکنولوژیهایی که فرقه مسیحی آمیش ابداع کردهاند، مورد بررسی قرار گرفته است. بخش نخست مقاله کنونی دربرگیرنده توصیفی نسبتاً مبسوط و از دیدگاهی کاملاً همدلانه درباره تکنولوژی آمیش است. در بخش دوم، دستاوردهای تکنولوژیک آمیشها مورد ارزیابی نقادانه قرار گرفته است.
۰- مقدمه
آمیشها [۲] فرقهای از کلیسای پروتستان به شمار میآیند که شیوه زیستی ساده و دور از تجمل را برای خود برگزیدهاند. چگونگی استفاده اعضا این فرقه از تکنولوژیهای مدرن، حاوی جنبههای روشنگری در خصوص کوششهایی است که برای تولید تکنولوژیهای بومی صورت میگیرد. برای معرفی نحوه تعامل آمیشها با تکنولوژی از مقاله اطلاعبخشی به قلم یک محقق آمریکایی، جیمسن وتمور، که در حوزه سیاستگذاری علم و تکنولوژی در دانشگاه ایالتی آریزونا فعالیت دارد، استفاده شده است. اهمیت مقاله در آن است که نویسنده به گونهای همدلانه کوشیده است تا دیدگاههای آمیشها را از زبان خود آنان توضیح دهد و منطق پنهان در پس آن را بنمایاند. بخش نخست مقاله کنونی، ترجمه کاملی از متنی است که وتمور تحریر کرده است. [۳] اما برای کاستن از حجم مقاله همه ارجاعات در متن وتمور حذف شده است. بخش دوم مقاله به ارزیابی نقادانه سازوکارهای تکنولوژی آمیش اختصاص دارد. [۴]
۱- تکنولوژی آمیش: تقویت ارزشها و برساختن جماعت
در برنامههای آخر شب تلویزیونی و در شوخیهای عامهپسند معمولاً آمیشها بهعنوان کشاورزانی معرفی میشوند که در عصری که دورهاش به پایان رسیده است، به سر میبرند. چنین تصور میشود که اینان مردمی هستند که هیچگاه پا به داخل یک اتومبیل نگذاردهاند، هیچگاه نحوه کارکردن موتور دیزل را نیاموختهاند و هیچگاه به تغییر در جامعه اذعان نکردهاند. با همه اینها، زمانی که یک غیرآمیش ـ یا یک «انگلیسی»، آنگونه که آمیشها همسایگان انگلیسیزبان خود را مینامند ـ در میان یک جماعت آمیش به سیر و سیاحت میپردازد، امری کاملاً متفاوت را کشف میکند. یک ناظر ممکن است یک زن آمیش را ببیند که مشغول انجام مکالمه با استفاده یک از تلفن عمومی (سکهای) است، یک نجار آمیش را مشاهده کند که از یک مته فشاری استفاده میکند یا حتی شاهد آن باشد که یک نوجوان آمیش مشغول راندن یک اتومبیل است. این اطلاع تازه غالباً شگفتآور است، اما این قبیل صحنهها، عادیاند. آنها نمونههای دور شدن آمیشها از ایمان دینی خود نیستند، اما شاهدی بر این نکتهاند که تصویرهای غیرواقعی که از آنان ترسیم میشود، ظرافتهای زندگی آمیش را میپوشاند.
رابطه آمیشها با جهان خارج و تکنولوژی ممکن است در نگاه نخست، اللهبختکی به نظر برسد، اما این روابط محصول ملاحظات دقیقاند. آمیشها بهصورت بنیادی ضد تکنولوژی نیستند، بلکه بر این باورند که تغییر ضرورتاً نتایج مطلوب به بار نمیآورد. آنان همه انواع ماشینهایی را که در ۱۵۰ سال گذشته ابداع شده است، رها نکردهاند، اما در تعامل با تکنولوژیهای نو، نهایت احتیاط را به خرج میدهند. آمیشها محتاطند، زیرا از تغییراتی که با تکنولوژی نو همراه است، بیم دارند. اما آنچه که در نظر یک ناظر مدرن نتایج بالقوه نامطلوب تکنولوژی است ـ نظیر آلودگیها و جراحتهایی که بهواسطه ماشینآلات سنگین به بار میآید ـ برای آمیشها مایه دلمشغولی اساسی نیست. برای آمیشها مهمترین دلیل برای تنظیم محتاطانه تکنولوژی حفظ فرهنگ خودشان است.
آمیشها، نظیر برخی از کارشناسان تکنولوژی، با این نظر مخالفند که تکنولوژیها ابزارهایی عاری از بار ارزشی هستند. آنان در عوض این را میپذیرند که تکنولوژی و نظم اجتماعی به نحو همزمان برساخته میشوند و بر یکدیگر به میزان زیادی تأثیر میگذارند. آنان به نحو ضمنی با این استدلال موافقند که تکنولوژی و نظم اجتماعی مشترکاً تولید میشوند و تکنولوژی، همانگونه که شیلا جَسانوف [۵] میگوید «هم رویههای اجتماعی، هویتها، هنجارها، اعتبارها، گفتمانها، ابزارها و نهادها، بهطور خلاصه همه آنچه که سنگهای زیربنای چیزی هستند که آن را امر اجتماعی [۶] مینامیم، در درون خود جای میدهد و هم خود در درون آنها جای دارد. آمیشها اعتقاد دارند که تکنولوژیها میتوانند هنجارهای اجتماعی را تقویت کنند، نحوه تعامل مردم با یکدیگر را تسهیل و آسانتر سازند یا در آن محدودیت بهوجود آورند و هویت یک فرهنگ را شکل دهند. اما علیرغم این واقعیت که آمیشها معتقدند تکنولوژی بسیار قدرتمند است، دیدگاهشان در مورد تکنولوژی تعینگرایانه نیست. آنان به تکنولوژی به منزله یک نیروی خودمختار نظر نمیکنند، بلکه آن را همچون ابزاری تلقی میکنند که میتواند به نحو فعال در راستای برساختن و حفظ نظم اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. آمیشها قدرت تکنولوژی در شکل دادن به جهان خویش و قدرت خود در شکل دادن به تکنولوژی را تشخیص میدهند.
آمیشها اما این اندیشهها را بر مبنای برخی علائق نظری یا آکادمیک حاصل نکردهاند. در واقع آنان به آموزش عالی بیش از کلاس هشتم دبیرستان اعتقاد ندارند. [۷] بلکه آنان از آن رو در خصوص رابطه میان تکنولوژی و جامعه تأمل میکنند که باور دارند این امر برای درک و تقویت فرهنگ، دین و جامعهشان ضروری است. باور آنان به این نکته که تکنولوژی و جامعه به نحو همزمان بر یکدیگر تأثیر میگذارد، هم الهامبخش و هم روشنگر کوششهای آنان در حفظ شیوه زندگیشان شده است. آمیشها این امر را که کدام تکنولوژیها را باید مورد استفاده قرار دهند، چه زمانی آنها را بهکار گیرند، چگونه آنها را بهکار گیرند، چرا باید آنها را بهکار بگیرند، معین میکنند، زیرا باور دارند که یکی از مهمترین شیوههای ترویج و تقویت ارزشهایشان عبارت است از درج این ارزشها در روابطی که با تکنولوژی دارند.
در این مقاله به بررسی شیوهای پرداخته میشود که آمیشها با بهکارگیری آن فعالانه میکوشند جامعه خود را از رهگذر اتخاذ تصمیمات تکنولوژیک شکل دهند. این نکته وسوسهکننده است که در مطالعه [ارتباط میان آمیشها و تکنولوژی] انواع مختلف تکنولوژیهایی را که آمیشها بهکار میگیرند، مورد اشاره قرار دهیم و سؤال کنیم چرا [این نوع تکنولوژی بهکار گرفته میشود]؟ اما چون آمیشها به تکنولوژی به منزله امری که کاملاً از جامعهشان مجزاست نظر نمیکنند، هر نوع تبیین مثمرثمر درباره تکنولوژی آنها نمیتواند از توجه به جامعه آنان غفلت ورزد. به این اعتبار بهمنظور انتقال تصویری کامل از رابطه آمیشها و تکنولوژی، مقاله فعلی به ارزیابی شمار متعددی از جنبههای زندگی آمیش از جمله رویهها و آداب و نحوه سلوک، فرایند بدل شدن به یک عضو بالغ کلیسا، فشارهای اقتصادی، نیازهای تجاری، و زندگی خانوادگی خواهد پرداخت.
یک فرد آمیش به نحوی موجز رهیافت آمیشها را به تکنولوژی اینگونه توضیح داد: «ماشین بهخودیخود بد نیست، اما اگر به دوستی و پیوند اجتماعی کمک نکند، نباید آن را در اختیار داشته باشی.» استدلال این مقاله آن است که آمیشها هدف پرورش جماعت خود را از طریق گزینش تکنولوژی، به حداقل دو شیوه مرتبط با هم دنبال می کنند. آنان نخست میکوشند آن دسته از تکنولوژیهایی را که معتقدند مخالف ارزشهای مورد قبول آنان است، منع کنند و آنهایی را گزین کنند که باور دارند سبب تقویت و تحکیم این ارزشها میشود. این رهیافت مستقیم برای آمیشها از کمال اهمیت برخوردار است، اما نمیتواند از عهده توضیح همه تصمیمات آنان برآید. آمیشها همچنین به این نکته توجه دارند که تکنولوژیهایی که مورد استفاده قرار میدهند، به بخش تعیینکنندهای از هویت آنان تبدیل شده است و آنان از این پیوند میان تکنولوژی و هویت برای تقویت جماعت خود استفاده میکنند.
آمیشها به این ترتیب به یک معیار دومی تکیه میکنند ـ آنان عامدانه آن دسته از نهادهای دیگر را گزین میکنند که کار، مذهب و جماعت آنان را تدبیر میکند. رویه آمیشها در تأمل در خصوص روابطشان با ماشینها و تکنیکها فرهنگ آمیش را به پنجرهای به سوی شیوهها و راههایی بدل میکند که تکنولوژیها، فرهنگها و ارزشها بر اساس آنها در یکدیگر تنیده میشوند.
۱-۱- جماعت آمیش و ارزشها
برای درک این نکته که چرا آمیشها تصمیماتی را درباره تکنولوژی اتخاذ میکنند که ویژه خود آنهاست، شخص میباید ابتدا ارزشهای آمیشها را بشناسد. این امر میتواند برای آنان که با هنجارهای اجتماعی کاملاً متفاوتی رشد و خو کردهاند دشوار باشد، اما برخی اندیشههای اساسی وجود دارند که میتوانند به شخص در درک اینکه چرا آمیشها گزینشهایی خاص را درباره تکنولوژیها انجام دادهاند، کمک کند. آمیشها فرقهای از مسیحیتند و به این اعتبار در اعتقاد به کتاب مقدس و بسیاری باورهای اساسی دیگر با دیگر کلیساهای پروتستان شریکند. اما در برخی موارد مهم آنان هم از حیث تأکید و هم از جهت رویکرد با دیگر کلیساها متفاوتند. یکی از آباء کلیسا، مِنّو سایمنز [۸] به پیروان خود توصیه کرد: «مزرعهای اجاره کنید، شیر بدوشید، اگر میتوانید حرفهای بیاموزید، کار یدی انجام دهید همانگونه که پل مقدس انجام میداد و هر آن چیزی که از کسب آن ناتوان باشید، بدون شک، با عنایت الهی، به وسیله برادران متقی شما برایتان فراهم میشود». [۹] اندیشه یک زندگی توأم با راستی و درستی، همراه با اعتماد و اتکا به برادران و دوستان مؤمن و اتکال به خدا، شیوه زیست آمیشها را تا به امروز شکل داده است. آنان اهمیت زیادی برای ارزشهایی نظیر فروتنی و افتادگی، مساوات، سادگی و جماعت قائلند.
جماعت بهخصوص در نظر آمیشها حائز اهمیت بسیار است. آنان زحمت زیادی بر خود هموار کردهاند تا این آیه از کتاب مقدس را رعایت کنند که به آنان هشدار میدهد که «خود را به رنگ عامه در نیاورند». آمیشها معتقدند جهان سرشار از اموری است که موجب از بین رفتن تمرکز اندیشه و جمعیتخاطر میشود و اگر میخواهند زندگانی متقیانهای داشته باشند، باید از آنها اجتناب کنند. برای دور ماندن از این عوامل گمراهکننده آنان به «برادران متقی» [۱۰] خود تکیه میکنند که خود را از آنانی که در ایمان شریک ایشان نیستند، جدا کردهاند. [۱۱]
آمیشها امروزه در گروههای متشکل از ۳۰ تا ۵۰ خانواده زندگی میکنند. این مجموعهها را «نواحی [۱۲] (جمعِ ناحیه)» مینامند. این افراد با هم به مدرسه میروند، با هم مراسم نیایش و عبادت را به جا میآورند، با هم کار میکنند و با هم درباره استفاده از تکنولوژی تصمیم میگیرند. آمیشها معتقدند این جماعتهای مجزا محیط مناسبی برای شناخت موقعیت خود در جهان، انتقال ارزشهایشان به نسل بعدی و زندگی خاکسارانه ـ که آنان به اهمیت آن اعتقاد فراوان دارند ـ فراهم میآورد.
۲-۱- قواعدی که افراد را به هم میپیوندد و سبب رشد میشود
جماعت برای شیوه زندگی خاص آمیش چنان اساسی است که آمیشها با دقت نحوه سازماندهی آن را شکل دادهاند. روش اصلی که با استفاده از آن کار ساماندهی جماعت به انجام میرسد «اوردنانگ» [۱۳] نام دارد که نوعی شیوه سلوک و نحوه رفتار است که از هر ناحیه به ناحیه دیگر تنها اندکی تفاوت میکند. [۱۴] اوردنانگ متشکل از سنتهای جاافتاده و مستقر در نواحی و نیز هنجارهای جدیدتری است که بر سر آنها توافق عمومی حاصل شده است و همه جنبههای زندگی آمیشها را در بر میگیرد ـ نظیر طراحی مراسم عبادی در کلیسا، رنگ لباسی که باید بر تن کرد و تکنولوژیهای قابل قبول و غیرقابل قبول. اوردانگ مکتوب نیست، بلکه از طریق مصادیقی عملی در زندگی روزمره بهوسیله اعضای بالغ جماعت فهمیده میشود و بهکار بسته میشود. همچنین ندرتاً در مواردی که عضوی قاعدهای را زیر پا میگذارد و یا درباره قاعدهای پرسش میکند، با توضیحی که بهوسیله دیگر اعضا درباره آن ارائه میگردد، فهمیده میشود. [۱۵]
اوردنانگ، زندگی آمیشها را به دو شیوه بههم پیوسته ساختار میبخشد. نخست، الگویی برای زیستن جهت هر یک از اعضای یک ناحیه فراهم میآورد که اعضای جامعه معتقدند موجب رشد و پرورش باورهای دینی و ارزشهای آنان میشود. برای مثال، اوردنانگ بر تعهد آمیشها به عدم خشونت با ممنوع ساختن ورود به حرفه سربازی تأکید میورزد و نیز اعضا را الزام میکند مراسم مذهبی کلیسایی را هر هفته در خانه یکی از اعضا برگزار کنند تا به این ترتیب این حس که اعضای جماعت مستمراً یکدیگر را مورد پشتیبانی قرار میدهند و به یکدیگر تکیه میکنند، تقویت شود.
برخی از قواعد آمیشی به این منظور طراحی شدهاند که به آنها در سلوکشان برای دستیابی به فروتنی، تواضع و خاکساری کمک کنند. بهعنوان مثال برای آنکه از این نکته اطمینان حاصل شود که هیچ فردی بهواسطه هیأت ظاهرش دچار غرور و نخوت نمیشود، هر ناحیه رنگ و طرح لباسی را که اعضای آن ناحیه باید به بر کنند مشخص میسازد. بسیاری از نواحی تا آنجا در این زمینه افراط میورزند که کاربرد «تکمه» در لباس را بهعنوان امری «غیرضروری» طرد میکنند. به این جهت که آن را بالقوه مایه فخرفروشی و مباهات تلقی میکنند. در این نواحی از اعضا میخواهند که به عوض تکمه از سنجاق قفلی برای متصل کردن بخشهای مختلف لباس استفاده کنند. اوردنانگ همچنین برای ترویج فروتنی و خاکساری، اعضا را تشویق میکند که از ظاهر شدن در عکسها به شیوهای که از دیگران قابل تمییز و تشخیص باشند [و نسبت به آنها برجستگی پیدا کنند] خودداری ورزند. این آموزه به تقویت این اندیشه کمک میکند که یک آمیش نباید بهعنوان یک فرد مجزا از جماعت تشخص پیدا کند.
آمیشها با استفاده از معیارهایی از این قبیل، از اوردنانگ برای ترویج ارزشهای خود استفاده میکنند. یک کشیش آمیش، کاربرد مؤثر اوردنانگ را اینگونه توضیح داده است: «یک اوردنانگ معتبر مایه پدید آمدن آرامش، صفا، عشق، رضایت، مساوات و وحدت میشود.» با توجه به آنکه اوردنانگ شیوه زندگی کردن را به آمیشها میآموزد، میتوان گفت که به یک معنای واقعی اوردنانگ است که آمیشها را آمیش میکند. شیوه دومی که به مدد آن اوردنانگ به زندگی آمیشها ساختار میدهد، عبارت است از تعریف آنچه که رویه آمیش به شمار نمیآید. به یک معنا اوردنانگ، مرزی است که آمیش را از غیرآمیش جدا میسازد. چیزی است که به آمیشها، هویت ویژهشان را اعطا میکند. بهعنوان مثال، هر قاعدهای که بهطور مشخص توضیح میدهد، فرد آمیش چه نوع جامهای را باید بر تن کند، نه تنها تضمینکننده این نکته است که آمیشها چه هیأتی به خود بگیرند، بلکه این نکته را نیز تضمین میکند که آنان را به راحتی از دیگران متمایز میسازد. در یک مصاحبه یک مرد آمیش از یک داستان تمثیلی برای توضیح این نکته استفاده کرد که چگونه این جنبه اوردنانگ میتواند برای ترویج ایده جماعت مورد استفاده قرار گیرد. او گفت اگر یک گاو شیرده داشته باشید و اطرافتان را مرغزارهای سرسبز احاطه کرده باشد، برای آنکه گاوتان را از دست ندهید، باید دور مزرعه خود را حصار بکشید. به همین ترتیب برای آمیشها که آدمهایی مثل دیگر انسانها هستند و نظیر آنان در معرض وسوسههای جهان خارج برای رها کردن ایمان خود و شیوه زیست آباء و اجدادی خویش قرار دارند، باید حصار مستحکم مشابهی وجود داشته باشد. اوردنانگ آنچه را که یک آمیش نمیتواند انجام دهد، مشخص میسازد و آنان را که به ایمان خود پایبند نیستند، بهراحتی در معرض دید قرار میدهد. از آنجا که آمیشها معتقدند جهان خارج اسباب تفرقهخاطر است و میباید با مراقبه از خطر آن رهایی یافت، اوردنانگ حصارهایی را فراهم میآورد که به اعضای جماعت کمک میکند تا توجه خود را به دیگر آمیشها و به ایمان خود معطوف سازند.
۳-۱- اوردنانگ و تحول در جامعه آمیش
هرچند اوردنانگِ هر ناحیه کارکرد انتقال سنتهای آن جماعت را دارد، اما بعضاً میتواند تغییر کند و ندرتاً نیز چنین میشود. زمانی که یکی از اعضای جماعت شروع به بررسی قابلیتها و امکانات تازهای میکند که احیاناً میتواند دلنگرانیهایی را برانگیزد، ناحیه میباید تصمیم بگیرد که آیا این فعالیتها باید مجاز شمرده شود یا نه. برای تسهیل این فرایند هر ناحیه آمیش دو سال یکبار، یک جلسه مشورتی برگزار میکند. رهبری مشاوران بر عهده اسقف ناحیه ـ که رهبر روحانی یا غیرروحانی ناحیه به شمار میآید ـ است. اما همه اعضای بالغ کلیسا (زن و مرد) در رأی دادن در خصوص رویههای مورد نظر مشارکت میکنند. برای تضمین این نکته که تبعات رویههای جدید با دقت مورد ملاحظه قرار گرفته است، نظام رأیدهی به گونهای طراحی شده است که انجام تغییرات را بسیار دشوار میسازد. اگر دو یا چند نفر از اعضا ـ از میان یک جمع ۶۰ تا ۱۰۰ نفری ـ با تغییرات پیشنهادی مخالفت ورزند، اوردنانگ اولیه دستنخورده باقی میماند. به این ترتیب آمیشها جایی برای تغییر باز گذاردهاند، اما تأکید بر سنت در درون مکانیزمهایی که تغییر را امکانپذیر میسازد، درج شده است.
لااقل یک عامل دیگر نیز موجود است که این نکته را تضمین میکند؛ تأملاتی که در مورد تغییرات به انجام میرسد، صبغهای محافظهکارانه داشته باشند. زمانی که اعضای یک ناحیه، بررسی تغییر در اوردنانگ ناحیه خود را آغاز میکنند، میباید ضرورتاً شرایط نواحی دیگر را نیز مدنظر قرار دهند. اگر یک ناحیه تغییری را اعمال کند که در نظر نواحی دیگر بسیار ریشهای و اساسی تلقی شود، ممکن است از سوی نواحی دیگر طرد گردد؛ یعنی نواحی دیگر میتوانند هر نوع تماس با آن را قطع کنند و دیگر آن را به عنوان یک ناحیه آمیش تلقی نکنند. این تهدید مایه نگرانی جدی برای اعضا ناحیه است، زیرا هم موقعیت جماعت آنان را به خطر میاندازد و هم بهواسطه وجود پیوندهای خانوادگی نزدیک میان نواحی، مشکلافزا میشود. بهعنوان مثال یک زن آمیش ممکن است به این نتیجه برسد که رأی دادن برای استفاده از وسایل خانگی برقی در خانه، اگر قرار است منجر به آن بشود که او از سخن گفتن با دخترش که عروس یک ناحیه دیگر شده است تا آخر عمر محروم بماند، ارزش ندارد.
غالباً تفاوتهایی کوچک در اوردنانگهای نواحی مجاور به چشم میخورد. برای مثال، یک ناحیه ممکن است استفاده از تایر لاستیکی برای کالسکهها، درشکهها یا دوچرخهها را مجاز بدارد و نواحی دیگر چنین نکنند. اما به جهت تهدید طرد شدن از طرف نواحی دیگر، تغییر در هر ناحیه به نحو بسیار جزئی و اندکاندک و غالباً در هماهنگی با نواحی دیگر صورت میپذیرد. در حالی که جلسات شورای آمیشها به همه جنبههای زندگی آنان میپردازد، از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بحثها در این شوراها به نحو فزایندهای بر روی تکنولوژیهای مدرن متمرکز گردید. تا چند سال پیش از این تاریخ تمییز میان آمیشها از دیگر جوامع روستایی در آمریکا دشوار بود. ممکن بود که لباسشان احیاناً اندکی متفاوت باشد و کالسکه و درشکههایشان کمتر زرق و برقدار، اما عمدتاً به همان شیوه کشاورزان دیگر زراعت می کردند و از همان تکنولوژیهای مورداستفاده آنان بهره میگرفتند. اما توسعه تکنولوژیهای جدید نظیر برق، اتومبیل، و هواپیما، دلنگرانی گستردهای در جماعتهای آمیش پدید آورد. این سوءظن وجود داشت که این قبیل تکنولوژیها میتوانند باعث شقاق در جهان آمیشها شوند. آمیشها بهمنظور محدود کردن تأثیر منفی ماشینها و تکنیکها بر جامعه خود، قواعدی را تنظیم کردهاند که بر استفاده از این تکنولوژیها حاکم است.
۴-۱- تنظیم تغییرات تکنولوژیک
توضیح این نکته که به چه دلیل استفاده از برخی از تکنولوژیهای خاص در جوامع آمیش تابع مقررات است، کار آسانی نیست. آمیشها در این زمینه توضیحات مکتوب برجای نگذاشتهاند. غیرآمیشها نیز مجاز به شرکت در شورای آمیشها نیستند و اغلب آمیشها از مطرح کردن موضوعاتی که در شوراها مطرح میشود با غیرآمیشها، پرهیز دارند. علیرغم این موانع، گفتوگو با آمیشها و مطالعه بیشتر در مورد زندگی آنان، احیاناً میتواند بر فرایند تصمیمگیری در جامعه آمیشها نور بتاباند. نظیر هر فرایند دموکراتیک دیگر، احتمالاً در تصمیمگیری در مورد تکنولوژیهای جدید، بسیاری از عوامل مورد توجه قرار گرفتهاند و اشخاص متعددی که در تصمیمگیری دخالت داشتهاند، احیاناً دیدگاههای بسیار متفاوتی در توضیح این امر داشتهاند که چرا تحولات آنگونه رخ داد که داد. اما موضوعات کلی اندکی وجود دارد که میتواند به تبیین منطقی که در پسِ تصمیمگیری آمیشها بوده است، کمک کند.
یک کشیش آمیش فرایند تصمیمگیری را در قالب این عبارات توصیف کرده است: «ما میکوشیم این نکته را دریابیم که اندیشهها، ابداعات یا روندهای جدید چگونه بر ما به عنوان یک قوم، یک جماعت و یک کلیسا (مذهب) تأثیر خواهد گذارد. اگر تأثیرشان نامطلوب باشد، نگران خواهیم بود. بسیاری چیزها همان چیزی نیستند که در نظر اول ظاهر میشوند. این تک ایدئولوژیها نیستند که ما را نگران میکنند، بلکه زنجیره آنهاست که اسباب نگرانی است». آمیشها معتقدند که تحولات اجتماعی غالباً به نحو تنگاتنگی با تحولات تکنولوژیک همراهند و بنابراین نسبت به تکنولوژیهای جدید ظنینند. آنان از این حیث به نحو بارزی با بسیاری از «انگلیسی»ها تفاوت دارند. زیرا در پیشرفت تکنولوژیک هیچ نوع ارزش ذاتی نمیبینند. آنان پیش از آنکه به پذیرش یک تکنولوژی جدید تن بدهند، میباید کاملاً قانع شوند که این تکنولوژی جدید موجب سوددهی به آن چیزهایی خواهد شد که برایش ارزش قائلند، ارزشهایی نظیر اخلاق، جماعت و زندگی معنوی آمیش.
آمیشها در مورد تکنولوژی نیز نظیر آنچه که در مورد اوردنانگ انجام دادهاند، قواعدی را با دو هدف بههم پیوسته تدوین کردهاند. نخست اینکه یک آمیش پیش از آنکه درباره استفاده یا عدم استفاده از یک رویه یا تکنولوژی معین تصمیم بگیرد، این پرسش را مطرح میکند که آیا این رویه یا تکنولوژی با ارزشهای مورد قبول او سازگار است یا نه. اگر آمیشها نگران آن باشند که یک تکنولوژی خاص احیاناً بر مذهب، سنت، جماعت و خانواده آنان تأثیر نامطلوب بر جای بگذارد و موجب گسست آنها شود، در آن صورت به احتمال زیاد آن تکنولوژی را ممنوع اعلام میکنند. آمیشها معتقدند نه تنها دنیای «انگلیسی»ها موجب از دست رفتن تمرکز، پرت شدن حواس و تفرقهخاطر میشود که باور دارند بسیاری از ماشینها و تکنولوژیهای «انگلیسی»ها نیز چنین تأثیری دارند. بهعنوان مثال، آمیشها معتقدند غرور، حس قدرت و راحتی که بهواسطه داشتن اتومبیل حاصل میشود، میتواند موجب شود شخص توجهش معطوف خود گردد و در نتیجه از گروه غافل شود. آمیشها معتقدند بهطور کلی تکنولوژیها را میباید با تأمل و تمهید مقدمات بهکار گرفت تا از بروز شرایطی نظیر آنچه ذکر شد پرهیز شود و اطمینان حاصل شود که شیوه زندگی آنان آسیب نمیبیند و از بین نمیرود.
غرض دومی که از اوردنانگ حاصل میشود، ایجاد حصار میان آمیش و غیرآمیش، در تصمیم آمیشها در خصوص تکنولوژی نقش مهمی ایفا کرده است. امروز مشهودترین تفاوت میان دنیای آمیشها و «انگلیسی»ها، در تکنولوژیهایی که آن دو استفاده میکنند، دیده میشود. اغلب آمریکاییها به آمیشها از آن جهت به چشم افرادی متفاوت نظر نمیکنند که مثلاً برخلاف عامه مسیحیان به غسل تعمید اشخاص بالغ باور دارند، بلکه به آن جهت که آمیشها هنوز از درشکه و خیش آهنی که با اسب کشیده میشود و امثالهم استفاده میکنند. این تفاوتها بهصورت تصادفی بهوجود نیامده است. تکنولوژیهای عمدهای که در دنیای غیرآمیش و در آغاز قرن بیستم تکمیل شدند ـ نظیر الکتریسیته، اتومبیل و هواپیما ـ با سرعت به نمادهای جهان مدرن بدل شدند. آمیشها بسیاری از این تکنولوژیها را رد کردند، بعضاً به این جهت که هویت خود را از جهان مدرن مجزا نگاه دارند.
امروزه وقتی از آمیشها سؤال میشود که چرا یک تکنولوژی خاص را رد کردهاند، بسیاری از آنان به صراحت پاسخ میدهند: «برای اینکه آمیش نیست.» این استدلال دوری است، اما بر شیوهای تأکید میکند که آمیشها بر اساس آن هویت خود را به تکنولوژیهایی که از آن استفاده میکنند مرتبط میسازند. آمیشها با ممنوع ساختن این تکنولوژیها راهی تازه برای مشخص ساختن خود و تقویت حصار میان خود و دنیای «انگلیسی» تکمیل کردهاند.
۵-۱- تنظیم و قاعدهمند کردن [یا منع استفاده از] الکتریستیه
شیوهای را که آمیشها مطابق آن درباره تکنولوژیها تصمیم میگیرند تا شیوه زندگی و ارزشهای خود را ترویج کنند، میتوان در قالب یک نمونه مشخص که برای آن سوابق تاریخی موجود است، بهتر شناسایی کرد. مقررات سخت آمیشها درباره الکتریسیته از سال ۱۹۱۰ و زمانی شروع شد که یک کشاورز آمیش به نام ایزاک گلیک [۱۶]، در شهر لانکاستر در ایالت پنسیلوانیا یک لامپ برق را به یک ژنراتور متصل کرد. استفاده او از این تکنولوژی جدید منجر به بحث در شورا شد و در نتیجه مقرر گردید، این استفاده مجاز شمرده نشود.
دانلد کریبیل [۱۷] که این داستان را نقل کرده است، استدلال میکند که دلیل اتخاذ آن تصمیم دو چیز بود. نخست آنکه فرقهای موسوم به اصحاب کلیسای پیچی [۱۸]، که نظیر آمیشها گروهی بودند که از فرقه منّونیه انشعاب کرده بودند، در همان زمان شروع به استفاده از الکتریسیته کرده بودند و آمیشها به دنبال راهی بودند تا نشان دهند راهشان از این فرقه جداست. دلیل دیگر آن بود که آمیشها میپنداشتند اتصال فیزیکی به یک شبکه برق که متعلق به یک شرکت بزرگ خصوصی بود و خدمات خود را به شمار زیادی از مشترکین عرضه میکرد، به آنان در مجزا کردن خود از دنیای مدرن کمک نمیکند. یک کشاورز آمیش این نگرانی را اینگونه بیان کرد: «به نظرم بعد از آنکه همه مردم به شبکه برق متصل شدند، شبکه آتش میگیرد و موجب فرارسیدن آخر زمان میشود.» آمیشها به عوض متصل شدن به شبکه برق، به شیوه قدیمی خود یعنی استفاده از نفت و گاز طبیعی برای طبخ غذا و روشنایی منازل و گرم کردن خانههایشان ادامه دادند.
تا این زمان سیمهای برق از کنار خانههای آمیشها عبور میکند، اما به داخل خانههای آنان راه نمییابد. توجیهی که برای این قاعده ارائه میشود، احیاناً در طول زمان تغییر کرده است. بسیاری از آمیشها امروزه استدلال میکنند، علاقه به جدا زیستن از دنیای «انگلیسی»ها دلیل طرد دریافت انرژی برق از شرکتهای فروشنده این انرژی نیست. آنان به این نکته اشاره میکنند که آمیشها هماکنون از لولههای گازی که به داخل خانههایشان لولهکشی شده است، استفاده میکنند و یا اگر شرکتهای فروشنده گاز چنین امکانی را فراهم کنند از آن بهره میگیرند و آن را به خرید کپسول گاز از شهر ترجیح میدهند. دلایل دقیق اینکه چرا آمیشها شبکه برق را خطری برای جماعت خود محسوب میکردند، امروزه دیگر محلی از اعراب ندارد، اگر اساساً زمانی چنین میبوده است. آنچه که از اهمیت بیشتری برخوردار است، آن است که آمیشها الکتریسیته را بهعنوان قلمرویی متعلق به جهان خارج تعریف کردهاند. بنابراین هر نوع استفاده از تکنولوژی، میباید مورد ملاحظات دقیق قرار گیرد. هر چند آمیشها خود را از طریق لولههای گاز متعلق به شرکتهای فروشنده انرژی به جهان خارج متصل میکنند، اما هنوز هویت ویژه خود را مورد تأکید قرار میدهند؛ از رهگذر برقراری رابطهای با انرژی که با رابطه همسایگان «انگلیسی»شان تفاوت دارد.
هرچند سیمهای برق فشار قوی از کنار مزارع آمیشها عبور میکند، اما آنان ترجیح میدهند به شبکه متصل نشوند.
۶-۱- شیوه حمل و نقل در میان آمیشها
حوزه دیگری از تکنولوژی که آمیشها با دقت مورد بررسی قرار دادهاند تا اطمینان حاصل کنند که ارزشهایشان را منعکس میسازد و هویتشان را تقویت میکند، حمل و نقل است. آمیشها به نحو سنتی برای حمل و نقل از کالسکه و گاریهای اسبکِش و درشکه استفاده کردهاند. اما در اوایل قرن بیستم با گزینه تازهای روبهرو شدند. در سال ۱۹۰۷ یک شرکت اتومبیلسازی در شهر لانکاستر در ایالت پنسیلوانیا و در قلب سرزمین آمیشها شروع به کار کرد. این شرکت برای تبلیغ محصول خود از عبارت «پادشاه ورزشها و ملکه تفریحات» بهره گرفت و همین عبارت موجب شد آمیشها از این محصول رویگردان شوند. زیرا آن را نوعی کالای تجملی غیرضروری و خطرناک برای غرور و خودخواهی تلقی کردند. در دهه ۱۹۲۰ و زمانی که معدودی آمیش اتومبیل خریداری کردند، کلیه نواحی آمیش در ایالات متحده تصمیم گرفتند، استفاده از اتومبیل را ممنوع کنند. از آنجا که اغلب مردمی که یک خانواده آمیش میشناسد و با آنها رفتوآمد دارند، در فواصلی نزدیک به آنها زندگی میکنند، از آنجا که آمیشها تابع یک جدول زمانی بسیار سختگیرانه نیستند که نیازمند حمل و نقل با سرعت زیاد باشد، از آنجا که اسبهایی که آمیشها بهکار میگیرند عملاً عضوی از خانواده آنها شدهاند و از آنجا که گاریها، کالسکهها و درشکههای اسبی نسبتاً ارزانند ـ امروزه یک کالسکه نو بین ۲ تا ۳ هزار دلار تمام میشود ـ هرینه نگاهداری آنها کم است، و تا ۲۰ سال کار میکند، آمیشها دلیلی برای تغییر شیوه سنتی زندگی خود نمیبینند.
اما عوامل اقتصادی تنها عللی نبودهاند که آمیشها را واداشته است تا کالسکههای خود را نگاه دارند. برخی استدلال میکنند که کالسکهها کارکرد برقراری مساوات اجتماعی دارند. زیرا شکل ظاهریشان یکسان است، از زیباکاریهای روی بدنه و رنگهای متنوع در مورد آنها نشانی نیست و نمیتوانند به نحوی چشمگیر از کالسکههای دیگر تندتر یا کندتر بروند. اما اتومبیلها از این جهت که نوعی احساس غیرطبیعی قدرت در افراد ایجاد میکنند و میتوانند نه تنها در جهت خودنمایی و فخرفروشی به همسایگان که بهطور کلی نادیده گرفتن آنها بهکار روند، در خور انتقادند. همانگونه که یک مرد آمیش متذکر شده است: «جوانان میتوانند سوار ماشین شوند و به مرکز شهر بروند و خوش بگذرانند… این رویه، زندگی خانوادگی را نابود میکند.» کالسکهها و درشکهها بهتر [از اتومبیلها] تلقی میشوند، زیرا سرعت فعالیتها را ۱۶ تا ۲۰ کیلومتر در ساعت تقلیل میدهند و به این ترتیب به افراد امکان میدهند با محیطی که در آن سفر میکنند، تعامل داشته باشند؛ نه اینکه مثل برق و باد از آن گذر کنند. آمیشها معتقدند اتومبیل چندان با شیوه زندگی که آنان عزیز میدارند، سازگار نیست.
کالسکهها و درشکههای آمیشها تقابل چشمگیری با اتومبیلهای مدرن دارند.
علیرغم این انتقادات، آمیشها امروزه در برخی از شرایط استفاده از اتومبیل را مجاز میدارند. برای مثال، این صحنه غیرمتعارف نیست که یک زن آمیش به همراه دوست «انگلیسی»اش در اتومبیلی که او میراند، به میوهفروشی محله برود. یک خانواده آمیش با اتوبوس از ایندیانا به فلوریدا سفر کند. یک کسب و کار متعلق به آمیشها به نحو غیرمستقیم بهواسطه کارمند غیرآمیشی که استخدام کردهاند، اتومبیلی را که او برای همین کسب و کار میراند، کرایه کند و یا حتی یک نوجوان آمیش شخصاً مالک اتومبیلی باشد و رانندگی آن را عهدهدار. هرچند این موارد ظاهراً اصول آمیش را نقض میکنند، هر یک نشاندهنده ترتیبات خاصی هستند که آمیشها معتقدند به تقویت جماعت آنان کمک میکند و در نتیجه بر اساس قواعد اوردنانگ عمل به آن مجاز است.
در سناریوی نخست، احتمالاً ضرورتی ندارد که زن آمیش به اتومبیل دیگری به میوهفروشی برود ـ احتمال دارد که او کالسکه و اسب خود را داشته باشد ـ اما چون خود او رانندگی نمیکند، این رفتار قابل قبول است. او این آزادی را ندارد که هر جور خواست در خیابان مانور دهد، بلکه میباید به شخص دیگری تکیه کند. برخی از اشخاص «انگلیسی» چنان درگیر کار حمل و نقل آمیشها شدهاند که توانستهاند شرکتهای تاکسیرانی شخصی خود را به راه اندازند. این نوع خدمات تاکسیرانی مورد استقبال آمیشها قرار گرفته است. زیرا به یک نیاز آنان پاسخ میدهد و در عین حال هنوز سفر از روی هوی و هوس را برای شخص دشوار میسازد.
سناریوی دوم پاسخی به این واقعیت است که آمیشها در سطح آمریکا پراکندهاند. بسیاری از آمیشهای جوان برای یافتن کار و زمین به نقاطی فرسنگها دورتر از والدین خود نقل مکان میکنند. سفر با کالسکه برای دیدار از اعضای خانواده که هزاران فرسنگ دورتر هستند، بسیار دشوار است. از اینرو قوانین آمیش استفاده از وسایط نقلیه عمومی، به استثنای هواپیما را برای دیدار خانواده و حتی برای رفتن به تعطیلات اجازه میدهد. خانواده آمیش کاملاً ساختارمند است، اما زندان نیست. این قبیل سفرها به آنان امکان میدهد، پیوندهای خانوادگی و پیوند با دیگر جماعات آمیش را تقویت کنند.
سناریوی سوم، تحولی تقریباً جدید را منعکس میکند که به آن بعداً پرداخته میشود. بهطور خلاصه این تحول، نتیجه این باور است که بسیاری از کسب و کارهای آمیشها بدون استفاده از اتومبیل قابل دوام و بقا نیست. بهعنوان مثال یک کسب و کار آمیشی که تخصصش تولید نردههای ساختمانی است، اگر به تقاضاهایی که برای نصب نرده در فواصلی است که با گاری و درشکه نمیتوان آنها را به آسانی طی کرد، پاسخ مثبت ندهد، در زمانی کوتاه با خطر ورشکستگی روبهرو میشود. برای مقابله با این مشکل برخی از نواحی به کسب و کارهای آمیش اجازه دادهاند اتومبیل کرایه کنند، اما تنها به این شرط که برخی محدودیتها را بپذیرند. هیچ شخص آمیش نمیباید تحت هیچ شرایطی به رانندگی بپردازد. او میباید یک کارمند «انگلیسی» را برای این منظور استخدام کند. یک ناحیه حتی ممکن است پارک کردن اتومبیل کرایه شده نزدیک خانه یک آمیش را منع کند تا به این ترتیب وسوسه استفاده از اتومبیل برای مقاصد پیشپاافتاده را کاهش دهد. برخی از نواحی به آمیشها اجازه استفاده از اتومبیل را میدهند، اما اقدامات پیشگیرانهای را به مورد اجرا می گذارند تا از تأثیرات منفیای که در نظر دارند بکاهند.
۷-۱- به این طرف و آن طرف رفتن
سناریوی چهارم، نتیجه یک سنت عمیقاً جایگیر در جامعه آمیش است که نیاز به توضیح بیشتری در این خصوص دارد که آمیشها چگونه به جامعه خود ساختار میبخشند. آمیشها این نکته را درک میکنند که آمیش بودن کار دشواری است. این امر مستلزم دارا بودن درجه بالایی از فروتنی، خاکساری، افتادگی، صبر، ازخودگذشتگی و وقف خویشتن است. آنان همچنین این نکته را درک میکنند که چون زندگیهای آنان بسیار درهمتنیده است، آن دسته از اعضا که این مسئولیتها را نپذیرند، میتوانند ماهیت متحد جماعت را مورد تهدید قرار دهند. به این اعتبار آمیشها همه تلاش خود را به خرج میدهند تا اطمینان حاصل کنند که اعضایشان واقعاً میخواهند آمیش باشند.
شیوه اصلی که برای این منظور بهکار گرفته میشود، همان فرایند پذیرش در کلیساست. بهمنظور جلوگیری از تصمیمات خام و از سر عدم اطلاع به کسانی که از توانایی اندیشیدن مستقل برخوردار نشدهاند، اجازه عضویت در کلیسا داده نمیشود. آمیشها بر این نظرند که تنها رسیدن به یک سن معین، شرط دست یافتن به این نوع بلوغ فکری نیست، بلکه تجربه نیز لازم است. بنابراین آمیشها به فرزندان خود این فرصت را میدهند که بدیلهای موجود در برابر شیوه زندگی آمیش را تجربه کنند و به این منظور چشم بر روی رفتار کسانی که اوردنانگ را زیر پا میگذارند و برخی از شیوههای زندگی «انگلیسی»ها را گزین میکنند، میبندند. واژه آمیش برای این مرحله از زندگی «این طرف و آن طرف رفتن» است. [۱۹] بسیاری از آمیشهای جوان از این فرصت برای آزمودن شیوههای زندگی از انواع دیگر استفاده میکنند. آمیشهای تازه به سن بلوغ رسیده، ممکن است مرحله طغیان خود را با برگرداندن لبه کلاه خود و یا راندن کالسکه و درشکه خانوادگی با سرعت بیشتر از سرعتی که والدین آن را میرانند، آغاز کنند. مشهور است که اگر کالسکه و درشکه با سرعت ۲۴ کیلومتر در ساعت، به عوض سرعت متعارف ۱۶ تا ۲۰ کیلومتر رانده شوند، میتوان حدس زد که راننده آن یک نوجوان است. اما دوره «این طرف و آن طرف رفتن» در عین حال به نوجوانان و جوانان آمیش فرصتی میدهد تا تکنولوژیهای جدید را تجربه کنند. بسیاری از آنان به جهان خارج جلب میشوند. زیرا شیفته دستگاههایی میشوند که میبینند «انگلیسی»ها از آنها استفاده میکنند. به این ترتیب جوانان آمیش ممکن است راههایی برای دیدن تلویزیون، گوش دادن به موسیقی در رادیو، گوش دادن به رادیوی آماتوری دستساز خود و حتی راندن اتومبیل پیدا کنند.
اغلب جوانان آمیش زمانی که به سنین بیستو اند سال میرسند به این نتیجه میرسند که آداب و شیوه زندگی و تکنولوژیهای «انگلیسی»ها آنان را سیراب نمیکند. بسیاری از آنان با وضوح بیشتری فواید زندگی آمیشی را درمییابند و صمیمانه از کرده گذشته پشیمان میگردند.
۸-۱- فشارهای مدرن
هرچند یافتن پرسشهای مربوط به اینکه آیا الکتریسیته و اتومبیل مورد استفاده قرار گیرند یا نه، برای آمیشها از اهمیت برخوردار بود، اما این قبیل پرسشها تازه آغاز مشکلاتی بود که جامعه آمیش در قرن بیستم با آن مواجه شد. هرچند آنان به سختی کوشیدند تا خود را مجزا نگاه دارند، اما بسیاری از تغییرات در حکومت، اقتصاد، جامعه و تکنولوژی در آمریکا تأثیرات گستردهای بر آمیشها داشته است. در سالهای اخیر ثبات جامعه آمیش در معرض سختترین آزمونها قرار گرفته است. آمیشها در پاسخگویی به این چالشها و بهمنظور آنکه تمرکز خود را بر ارزشهای خود تا آنجا که ممکن است از دست ندهند، به این گزینه روی آوردهاند که برخی از سنتهای خود و بهخصوص، تکنولوژیهایی را که مورد استفاده قرار میدهند، تغییر دهند. یک مثال این امر را میتوان در پاسخ آمیشها به مقررات تازهای که از جانب برخی از ایالت در مورد تولید شیر در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ وضع شد، مشاهده کرد. این مقررات از کشاورزان میخواست در صورتی که مایل بودند، شیری که تولید میکردند بهعنوان شیر درجه یک ردهبندی شود، محفظههای الکتریکی تولید پودر شیر مجهز به سیستمهای خنککننده را در دامداریهای خود نصب کنند. این مقررات بهصورت رو در رو با اوردنانگ جوامع آمیش در تعارض بود.
این امر آمیشها را با مشکلی جدی مواجه کرد. بخش اعظم سنت آنان مبتنی بر رابطهای نزدیک با زمین است. بسیاری از آمیشها به زراعت به چشم شیوه ایدهآل کسب درآمد نظر میکنند. آنان با کار کردن بر روی زمینهایی که در آن مستقرند، خود را از دنیای پیرامون مجزا کردهاند. آمیشها مایل نبودند یکی از جنبههای اصلی فرهنگ خود را به نحو تمام عیار زیر پا بگذارند. بنابراین در سال ۱۹۶۸ یک گروه متشکل از ۵ اسقف منطقه لانکاستر و ۴ بازرس دامداری وابسته به ایالت پنسیلوانیا برای نزدیک کردن مواضع دو گروه با یکدیگر دیدار کردند. مسأله اصلی بازرسان آن بود که شیر تولید شده در دامداریهای آمیشها در یخچال نگاهداری شود، اما آمیشها از قبول نصب خطوط برق در دامداریهای خود امتناع ورزیدند و در عوض برای حل مشکل یک «راهحل آمیشی» ارائه دادند. آنان موافقت کردند یک سیستم خنککننده نصب کنند، اما تصمیم گرفتند برای تأمین انرژی موردنیاز آن از موتورهای دیزلی که در کامیونهای قدیمی یافت میشد، استفاده کنند.
بازرسان همچنین خواستار آن بودند که شیر تولیدشده بهصورت خودکار به مدت ۵ دقیقه در هر ساعت به هم زده شود. موافقت با این درخواست برای آمیشها دشوار بود. زیرا واژه «خودکار» برای آنان ناخوشایند بود، اما نهایتاً به استفاده از یک دستگاه تازه برای به راه انداختن یک همزن خودکار که از باتری ۱۲ولتی به عوض برق ۱۱۰ ولت (ولتاژ برق شبکه سراسری در آمریکا) استفاده میکرد، رضایت دادند. این واقعیت که آمیشها بهصورت سنتی از باتری برای بهکار انداختن برخی دستگاهها نظیر چراغ قوه استفاده کرده بودند، قبول راهحل تازه را آسانتر کرد.
محفظه نگاهداری شیر با سیستم خنککننده و همزن خودکار (تنظیمشده بر اساس تکنولوژی آمیش)
بازرسها در نهایت خواستار آن شدند که شیر تولیدی بهصورت روزانه جمعآوری شود تا از هدر رفتن آن جلوگیری شود. در این مرحله آمیشها سخت بر موضع خود پافشاری کردند و گفتند با هیچ دلیلی عقبنشینی نمیکنند. آنان به هیچ کس اجازه نمیدادند تا در فعالیتهای روز یکشنبه آنان که مختص استراحت، دعا و عبادت در کلیسا بود، اخلال کند. از آنجا که آمیشها یک تولیدکننده اصلی شیر در منطقه به شمار میآمدند، صنایع شیرداری استان موافق کرد که در رویه جمعآوری روزانه شیر اندکی تغییر ایجاد کند و بهعوض جمعآوری شیر در روز یکشنبه، در روز شنبه دو نوبت به این کار اقدام ورزد. با این توافق خاص، آمیشها موفق شدند در نبرد برای حفظ موقعیت اقتصادی جماعت خود و عدم تغییر فرهنگ خویش (به نحو نسبی) یک پیروزی کوچک به دست آورند.
حل مشکل شیر، نمونهای از رویکرد آمیشها در پذیرش تکنولوژی است، اما آنان این امر را به شیوهای که ویژه آمیشها بود و با دلایل آمیشی توضیح داده میشد، انجام دادند. مصالحه از اهمیت برخوردار بود. زیرا به آمیشها امکان میداد، توانایی خود برای کسب درآمد از طریق انجام کاری که آن را پرارزشترین فعالیت میدانستند؛ یعنی کشاورزی حفظ کنند. با این وجود زمانی که تکنولوژیهای جدید را به جامعه خود عرضه کردند، از این نکته اطمینان حاصل کردند که این کار را به شیوهای انجام دهند که با روشهایی که بهوسیله همسایگان «انگلیسی»شان بهکار گرفته میشد تفاوت داشته باشد و برقی که از کار موتورهای دیزل تولید میشود به سادگی نتواند برای مقاصد دیگر مورد استفاده قرار گیرد. آمیشها با بهرهگیری از این تکنولوژی به ظاهر مدرن موفق شدند، نیازهای اقتصادی خود را برآورده سازند و در عین حال هویت متمایز خود را و رویههایی را که از دنیای پیرامون متفاوت بود، محفوظ نگاه دارند.
۹-۱- کارآفرینان آمیش
علیرغم مصالحههایی نظیر آنچه ذکر شد، آمیشها نتوانستهاند برای حفظ موقعیت اقتصادی خود یکسره به کشاورزی تکیه کنند. در حداقل چهل سال گذشته آنان در میانه معرکه محدود شدن زمینهای قابل دسترس قرار داشتهاند. از آنجا که زوجهایی که ازدواج میکنند، علاقهمندند فرزندان زیادی داشته باشند و اوردنانگ از بهکارگیری وسایل جلوگیری از بارداری منع میکند، هر خانواده بهطور متوسط ۷ فرزند دارد. هر چند همه فرزندان آمیشها به کلیسا (مذهب آمیش) وارد نمیشوند، با این حال جمعیت آمیشها روزبهروز افزایش یافته است. در سال ۲۰۰۱ جمعیت آمیشها ۱۸۰۰۰۰ نفر زن و مرد بالغ و کودک بود. این افراد در پی یافتن زمینهای کشاورزی تازه در ۲۵ ایالت آمریکا و نیز استان اونتاریو در کانادا پراکنده شدهاند، اما جمعیت «انگلیسی»ها نیز در حال ازدیاد است و قیمت زمین مستمراً در حال افزایش. معنای این سخن این است که به اندازه کافی زمین کشاورزی برای همه وجود ندارد. آمیشهای جوان به نحو فزایندهای ناگزیرند برای یافتن کار به مشاغل دیگری غیر از کشاورزی روی بیاورند. در نیمه نخست قرن بیستم، همه آمیشهایی که در منطقه آرتر در ایالت ایلینویز زندگی میکردند به کشاورزی اشتغال داشتند. در سال ۱۹۸۹ شمار این افراد کشاورز به نصف تقلیل پیدا کرد. در ایالت ایندیانا تغییرات مشهودتر بوده است. در حالی که در سال ۱۹۹۳ بیش از نیمی از مردان آمیش بالای ۳۵ سال به کشاورزی اشتغال داشتند. در سال ۲۰۰۱ شمار کشاورزان جوان آمیش به کمتر از ۲۵ درصد کاهش پیدا کرد. بسیاری از آمیشهای جوان که نتوانستهاند در مزرعه کاری پیدا کنند، به کار در کارخانهها، فروشگاهها و سوپرمارکتهای «انگلیسی»ها در این منطقه، مشغول شدهاند.
کار این آمیشها عموماً مورد استقبال قرار گرفته است و دستمزدهای خوبی دریافت میکنند، اما کارمند یک «انگلیسی» بودن میتواند در نحوه زندگی آمیشی اخلال ایجاد کند. ساعات و موقعیت مکانی این قبیل کارها میتواند در توانایی فرد آمیش برای مشارکت در فرهنگ خود تأثیر منفی بگذارد. در عین حال مواجهه با فرهنگ جهان مدرن نیز میتواند در فرد اثرگذار باشد. زنان آمیش در مصاحبهها اظهار داشتهاند: «باز شدن فروشگاهها در اطراف ما تحول خوبی بود. این فروشگاهها برای فرزندان ما در نزدیک خود ما اشتغال ایجاد کردهاند. اما اکنون بچهها درآمد پیدا کردهاند و به شهر میروند.»
نگرانی از این امر که کار برای جهان خارج، سبب تضعیف فرهنگ و سنت آمیش شود، موجب شده است تا کارآفرینان آمیش هوش و ابتکار کارآفرینی خود را بهکار اندازند و شمار و تنوع کسب و کارهایی را خود صاحب و اداره کننده آن هستند، افزایش دهند. آمیشها انواع کسب و کارهای متنوع از مونتاژ قطعات دستگاههای صنعتی گرفته تا ساختن خانههای پیشساخته، تعمیرات مبل و صندلی، تعمیر اتومبیل، فروشگاههای میوه و سبزی، کتابفروشی و ساخت کابینتهای آشپزخانه را تجربه کردهاند. نیروهای اقتصادی موجب شدهاند دستیابی به ایدهآل اولیه زندگی آمیشی که کسب درآمد از طریق کشاورزی بود، غیرممکن شود. آمیشها با توسعه کسب و کارهای شخصی خود این نکته را تضمین میکنند که میتوانند در فواصلی نسبتاً نزدیک به خانه و در کنار دیگر همکیشان خود کار کنند، برای شرکت در فعالیتهای مربوط به جماعت نظیر حضور در مراسم عروسی در روزهای آخر هفته فراغت داشته باشند و به یکدیگر برای تقویت روحیه دور نگاهداشتن خود از جهان بیرون کمک کنند.
آمیشها با ورود به این عرصههای جدید که عموماً تحت کنترل شرکتهای بزرگ آمریکایی قبول کردهاند که در ارتباط با تکنولوژی تن به مصالحههای بیشتری بدهند. آنان معتقدند برای تولید و فروش محصولات با قیمت رقابتی در جهان جدید، تا اندازهای بالا بردن توان تکنولوژیک ضروری است. یک اسقف آمیش این نکته را اینگونه توضیح میدهد: «برای کسب یک درآمد بخور و نمیر، میباید واجد چیزهایی باشیم که پنجاه سال پیش فاقد بودیم.» یک نمونه این امر را میتوان در مشکلی دید که برای نجارهای آمیش ظهور کرد. از آنجا که آمیشها بهطور سنتی سازندگان خوبی بودهاند و کار کردن با دست (کار یدی) را امری مستحسن میدانند، نجاری به یکی از حرفههای اصلی آنان بدل شده است، اما اگر قرار باشد شخص تنها از ابزارهای دستی برای نجاری استفاده کند، از حیث تولید محصول نمیتواند در بازار دوام بیاورد. در نتیجه آمیشها تن به مصالحهای دیگر دادند. آنان هنوز از آوردن کابلهای برق به داخل کارگاههای خود امتناع میورزند، بنابراین برای استفاده از وسایل نجاری برقی به تمهید دیگری روی آوردند. شماری از کارگاههای نجاری آمیش وسایل برقی متعارف نظیر ارههای برقی، رندهها و سمبادههای الکتریکی را خریداری کردند و آنها را به موتورهایی مجهز کردند که میتوانست با فشار هوا کار کند. سپس موتورهای دیزلی بسیار بزرگی را در بیرون کارگاهها و فروشگاههای خود نصب کردند و کابلهای هوای فشرده را به منبعهای تغذیه متصل ساختند. [۲۰]
یک سیستم پیچیده جمعآوری خاک اره در یک کارگاه نجاری آمیش که با موتور دیزل کار میکند
یک دستگاه سمباده در یک کارگاه نجاری آمیش که با هوای فشرده کار میکند
چرا باید اینهمه زحمت را بر خود هموار کرد و به ابداع سیستمهای اینگونه پیچیده اقدام کرد، در حالی که انرژی برق همان کار را به راحتی انجام میدهد؟ بخشی از پاسخ این است که این رویه موجب تمایز میان آمیشها از همسایگانشان میشود، اما بخش دیگری از پاسخ نیز همانطور که یک کشیش آمیش توضیح داد، این است که «تاکنون هیچ آمیشی نتوانسته راهی برای ساخت تلویزیونی پیدا کند که با هوای فشرده کار کند». به تلویزیون به چشم تکنولوژیای نظر میشود که با ایدهآلهای آمیش در تعارض است. زیرا جنبههایی از جهان را به درون خانه میآورد که میتواند حواس و توجه شخص را از خانواده و همسایگان منحرف سازد. تلویزیون معمولاً بهعنوان سنجهای از سوی آمیشها برای تعیین اینکه آیا چیزی قابل قبول است یا نه، بهکار میرود. آمیشها برخی از انواع الکتریسیته را مورد استفاده قرار میدهند، اما انواعی را نیز اجازه نمیدهند، شامل دستگاههای خانگی نظیر رادیو، تلویزیون، اجاق خوراکپزی و جارو. آمیشها همچنین راههایی برای کسب منفعت از انواع معینی از تکنولوژیها، در عین حفظ فاصله خود از آنها، ابداع کردهاند. [۲۱] یک شیوه برای انجام این کار اجاره خدمات شرکتهای «انگلیسی» برای پرداختن به جنبههایی از یک صنعت است که آنان نمیخواهند خود در آن درگیر شوند.
همانطور که پیشتر توضیح داده شد، آمیشها غالباً رانندگان «انگلیسی» را اجیر میکنند تا آنان را به محل کارشان برساند و نظایر این امور. اما آمیشها در عین حال ممکن است از شرکتهای غیرآمیش بخواهند به آنان در جلب و تعامل با مشتریان به شیوههایی که آمیشها نمیتوانند یا ترجیح میدهند در آن وارد نشوند، کمک کنند. برای مثال، آمیشها موفق شدهاند در بازار تولید انواع کابینتهای آشپزخانه در شهرهای دوردست جای محکمی برای خود کسب کنند. این کار را از طریق عقد قرارداد با شرکتهایی انجام دادهاند که آمادهاند کار را در محل به مشتری عرضه کنند. امروزه همچنین این امکان وجود دارد که مبل و صندلی ساخت آمیشها را از روی شبکه اینترنت و از طریق وبسایتهایی که بهوسیله شرکتهای «انگلیسی» طراحی و اداره میشود، خریداری کرد. این ترتیبات به آمیشها از نظر اقتصادی کمک میکند و در عین میزان اشتغال به امور نامطلوب و درجه مصالحهای را که با استفاده از انواع خاصی از تکنولوژی همراه است، به حداقل میرساند.
۱۰-۱- مرزکشی: خانه و کار
علیرغم همه توضیحات گستردهای که در بالا داده شد، هنوز ممکن است استفاده آمیشها از چنین انواع متنوعی از تکنولوژیهای مدرن اسباب حیرت شود. این امر با تصوری که «انگیسی»ها از آمیشها دارند، همخوان نیست. بسیاری از خود آمیشها نیز از این نکته ناخرسندند. آنان معتقدند که برای آنکه بتوانند از نظر اقتصادی خود را سرپا نگاه دارند، ضرورتاً میباید برخی رویههای تازه را اتخاذ کنند، اما این امر بدین معنی نیست که اشتیاقی برای این قبیل تحولات دارند. آمیشها برای جبران تفرقخاطری که از رهگذر این تعاملات حاصل میشود، کوشیدهاند محیط خانه را تا آنجا که ممکن است ساده و عاری از تجملات سازند. آنان هر چند اوردنانگ را به گونهای تغییر دادهاند که بتواند به ادامه کسب و کار آمیشها کمک کند، در مورد شرایط داخل منزل کمتر آماده قبول تغییرند. [۲۲]
یک نمونه چشمگیر از این نوع خطکشیها را در این امر میتوان مشاهده کرد. استفاده از ژنراتورهای دیزلی و تجهیزات هوای فشرده در داخل منازل آمیش مجاز نیست. آشپزخانهها از وسایل الکتریکی عاری است و فضای داخل خانهها با شمع، چراغهای گازی، و استفاده از پنجره و نور طبیعی روشن میشوند.
هیأت ظاهری آشپزخانه آمیشها مشابه آشپزخانههای مدرن است، اما از وسایل برقی در آن خبری نیست و برای روشنایی هم از نور طبیعی یا چراغ گازی استفاده میشود.
علاقه آمیشها به حفظ فضای داخل خانه به قواعدی که در مورد استفاده از تلفن وضع کردهاند، نیز شکل داده است. آمیشها به نحو سنتی با استفاده از تلفن مخالف بودهاند. زیرا معتقدند تلفن بر نحوه تعامل طبیعی میان افراد تأثیر نامطلوب میگذارد. یک آمیش درشکهساز چنین اظهار داشته است: «اگر هر کس یک تلفن میداشت، دیگر هیچ کس به خود زحمت نمیداد برای ملاقات دیگری چند قدم راه برود یا بر درشکه سوار شود و مسافتی را بپیماید»، به تلفن به چشم وسیلهای که موجب از بین رفتن جمعیتخاطر میشود نظر میگردد. تلفن همچنین به دنیای خارج اجازه میدهد بهراحتی به داخل منازل آمیش دسترسی پیدا کند و به این ترتیب خانه را شلوغ سازد، اما شرکتهای «انگلیسی» و بسیاری از مشتریانی که آمیشها بر روی آنها حساب میکنند، شیوههای ارتباطاتی آمیشها را مدتهاست که کنار گذاشتهاند. برای یک فروشگاه فروش مبل دشوار است، بدون تلفن به مشتریانی که در فواصل دور زندگی میکنند ارتباط برقرار کند. همین دشواری برای فروشگاهها جهت سفارش اقلام تجاری و یا حتی برای کشاورزان برای هماهنگ کردن زمان تحویل شیر به شرکتهای دامداری وجود دارد. برای رفع این مشکل آن گروه از آمیشها که در این قبیل کسب و کار سرگرم فعالیتند، به استفاده از تلفنی که در منازل دوستان غیرآمیششان موجود است، روی آوردهاند، اما با بزرگ شدن ابعاد کسب و کار، بهخصوص در مواردی که محل کسب و کار در فاصله دوری از منزل یک «انگلیسی» تلفندار قرار دارد، استفاده از این رویه به غایت دشوار میشود. از اینرو بسیاری از آمیشها بهتدریج استفاده از تلفن را جایز دانستهاند، اما همراه با برخی از شروط که تضمین میکند استفاده از تلفن، شیوه زندگی آنان را در داخل خانه برهم نمیزند.
اغلب نواحی این قاعده را مراعات میکنند که نصب تلفن را در داخل ساختمانهایی که متعلق به آمیشهاست اجازه نمیدهند. در عوض تلفنها در داخل کیوسکهایی قرار داده میشوند که «در فاصلهای مطمئن» از منازل آمیشها نصب شدهاند. معمولاً دستگاه تلفن یا بهوسیله جماعت، بهصورت کلی، خریداری میشود و یا بهوسیله برخی از کسب و کارها و شرکتهای آمیش، اما در اختیار همه اعضای جماعت قرار داده میشود. برای هر تلفن یک دفتر ثبت مکالمات تهیه میشود که نام و زمان مکالمه هر استفادهکننده را مشخص میکند. هزینه مکالمات بر همین مبنا از اعضا دریافت میشود. [۲۳] این ترتیبات و تمهیدات به ازدیاد همکاری و کاهش تأثیر منفی بر روی شیوههای سنتی برقراری ارتباط کمک میکند و به کسب و کارهای آمیش اجازه رشد میدهد، اما از همه بالاتر اینکه این رویه اجازه میدهد تلفن در بیرون خانه بماند. این رویه فضای خانه را از تفرقخاطر ناشی از جهان مدرن حفظ میکند.
۱۱-۱- موقعیت آمیشها امروز چگونه است؟
آمیشها به نحو مستمر در این خصوص که آیا تکنولوژیهای مدرن را در زندگی خود وارد سازند یا نه، بحث میکنند؛ فرایندی که در مواردی میتواند با جدل و ستیز همراه باشد. یک کشاورز جوان آمیش، در مصاحبه به این نکته متذکر شد که او ـ و همه دیگر آمیشهایی که در دامداری کار میکنند، علاقهمندند لولههای شیشهای در دامداری نصب شود که کمک میکند شیر با سرعت از محل دوشیده شدن به یخچالها منتقل شود. این امر موجب میشود تا مقدار زیادی از کاری که بر دوش او قرار دارد، کاسته شود، اما این کشاورز علیرغم این نظر همچنان با قاطعیت پایبند قواعد جماعت خویش است. او مثل بسیاری دیگر از آمیشها دائما با اوردنانگ سروکله میزند، اما مزایای جامعهای را که تغییرات سریع را نمیپذیرد، درک میکند و به آن گردن مینهد. این تنازعات درونی با توجه به این نکته که تغییرات در نظام حکومتی در آمریکا، در شیوههای کسب و کار، تجارت، کشاورزی و تکنولوژی در این کشور، فشار مستمری را بر شیوه زندگی آمیشها وارد میسازد، ادامه خواهد یافت. آمیشها در واکنش به برخی از این تنشها به این گزینه روی آوردهاند که برخی از تحولات بعضاً چشمگیر در تکنولوژی را پذیرا شوند. برخی از جماعتهای آمیش هماکنون استفاده از ماشین تحریرهایی را که با باتری کار میکنند، صندوقهای پرداخت پول در فروشگاهها را که با برق کار میکنند و دستگاههای فکس را مجاز شمردهاند. این دستگاههای جدید موجب به راه افتادن بحثهای داغی در جماعتهای آمیش شده است. زیرا بسیاری از این دستگاهها با برق ۱۱۰ ولت (ولتاژ سراسری در آمریکا) کار میکنند. تبدیل ولتاژ بهراحتی با دستگاهای مبدلی که به موتورهای دیزلی کنونی متصل میشوند امکانپذیر است. در عین حال با این تغییر ولتاژ بهراحتی میتوان از تلویزیون نیز استفاده کرد. علیرغم تبعاتی که استفاده از این دستگاهها به همراه دارد، برخی از نواحی به این نتیجه رسیدهاند که کسب و کارهای آنها نمیتواند بدون استفاده از این تکنولوژیها دوام بیاورد.
تولید برق بهوسیله ژنراتور دیزلی برای شارژ باتریهای مختلف در یک کارگاه نجاری
البته چنین نیست که آمیشها اکنون در آستانه آزاد کردن استفاده از انواع تکنولوژیها قرار گرفته باشند. از آنجا که آمیشها معتقدند تکنولوژی میتواند بر روی چیزهایی که آنان بیش از دیگر امور برایشان ارزش قائلند؛ یعنی فرهنگ، نظام اجتماعی و نظام ارزشیشان تأثیر بگذارد و آن را دگرگون سازد، با دقت کار رصد و تنظیم تکنولوژیها را ادامه میدهند. یک آمیش اذعان کرده است: «ما دریافتهایم… که هر چه دستگاههای مدرن بیشتری در اختیار داشته باشیم و کارهایمان را بیشتر مکانیزه کنیم، بیشتر به درون گرداب جهان کشیده میشویم و از سادگی زندگانی مسیح و سادگی زندگی خود در پرتو الگوی او، بهدور میافتیم». آمیشها به تکنولوژی، به چشم عاملی که به نحو بالقوه برهمزننده سادگی، فروتنی و جداافتادگی شیوه زیست آنان است، نظر میکنند و میکوشند تأثیرات منفی آن را در زندگی خود به حداقل ممکن کاهش دهند. یک اسقف شرایط دشوار خود را در قالب این عبارات بیان کرد: «زمان به همراه خود تحولاتی را میآورد؛ از اینرو مسئولیت ما سنگین است … ما میتوانیم زمان را طولانی کنیم. من هر آنچه را که از دستم برآید انجام میدهم.» چرا این حد از جانفشانی در شرایطی وجود دارد که جهانی که پیرامون اوست با سرعت در حال تغییر است؟ یک کشاورز آمیش اینگونه به این پرسش پاسخ داد: «اگر این تغییر در مسیر خیر برای خانوادههای «انگلیسی» نبوده است، چه دلیلی دارد که برای جامعه ما خیر باشد؟». آمیشها بدان جهت بر تکنولوژی کنترل اعمال میکنند که خود را از ارزشها و تفرقخاطر جهان «انگلیسی» حفظ کنند.
آمیشها معتقدند جامعه آنان و تکنولوژیهایشان به نحوی جداییناپذیر درهمتنیدهاند. در تلاش برای حفظ و حمایت جماعت مؤمنان، آمیشها خواستار آنند که هر نوع تکنولوژی که مورد استفاده قرار میدهند، نه تنها با سنتها، فرهنگ و دینشان هماهنگی داشته باشد که سبب تقویت و تحکیم آنها نیز بشود. آنان این هدف را عمدتاً از طریق اعمال دو روش تحصیل میکنند. نخست، آنان تکنولوژیهایی را برمیگزینند که معتقدند به بهترین شکل ارزشهایی را که عزیز میدارند ـ ارزشهایی نظیر فروتنی و خاکساری، مساوات و سادگی ـ ترویج میکنند. به این اعتبار آنان از سرعت زیاد، فریبایی، جاذبه اتومبیل و قابلیت آن برای افزایش تشخص فردی رویگردان شدهاند و در عوض به سراغ تواضع، سرعت اندک و قابلیت جماعتسازی رفتهاند که در تکنولوژی گاریهای اسبکش میتوان سراغ کرد. دوم، آنان آگاهانه و عامدانه ابزارهایی را بهکار میگیرند که با آنچه در جهان بیرون بهکار میرود، تفاوت دارد. این تمییزگذاری به آنان کمک میکند هویت ویژه خود را محفوظ نگاه دارند، پیوندهای درونی جامعه خود را تقویت کنند و از این نکته اطمینان حاصل کنند که تکنولوژی را آنگونه که خود میپسندند، بهکار میگیرند. آمیشها به تکنولوژیها بهعنوان ابزارهایی آمیخته با ارزشها نظر میکنند و این ابزارها را برای تقویت ارزشهای خود و برساختن جامعه خویش بهکار میگیرند. در حالی که بسیاری از محققان در حوزه تکنولوژی، این نکته را که تکنولوژی ابزاری است که با ارزشها مرتبط است، تأیید میکنند. آمیشها از این ایده برای برساختن جهانی که میخواهند در آن زندگی کنند، بهره میگیرند.
۲- نقد رویکرد آمیشها به تکنولوژی
هرچند دکتر وتمور در مقاله خود نهایت کوشش را به خرج داده است تا تصویری قابل قبول از رویکرد آمیشها به تکنولوژی ارائه دهد، اما از خلال استدلالهای نویسنده و اظهارات آمیشها که در مقاله گردآوری شدهاند، میتوان به بسیاری از کاستیهای رویکرد آمیشها برای تولید تکنولوژی بومی توجه کرد. این کاستیها صرفاً محدود به دیدگاه آمیشها نیست. نوع نگاه آمیشها و شیوه خاص زیست آنان، با دیدگاههای بسیاری دیگر از باورمندان به آئینها یا ایدئولوژیهای دیگر، اشتراکات و مشابهتهای فراوانی دارد و از اینرو ارزیابی نقادانه دیدگاههای آنان میتواند در خصوص بحث مربوط به تولید تکنولوژی بومی یا دینی مفید واقع شود.
وتمور مینویسد: «آمیشها بهصورت بنیادی ضدتکنولوژی نیستند، بلکه بر این باورند که تغییر ضرورتاً نتایج مطلوب به بار نمیآورد.» در این اظهار راستنما، مغالطه بزرگی خوابیده است: اینکه تغییر ضرورتاً نتایج مطلوب را به بار نمیآورد، سخن صحیحی است. اما «مسأله»ای را که آدمی با آن روبهروست، پاسخ نمیدهد. «مسأله» از این قرار است که تغییر و تحول وجهی لایتغیر از این عالم است. اساساً بنیاد این عالم تغییر و تحول است. ثبات در آن جایی ندارد. ثبات متعلق به عالم دیگر است. در این چنین عالمی، «مسأله» این است که چه کنیم تغییرِ ناگزیر، کمتر نتایج نامطلوب به بار آورد؟ به عبارت دیگر چگونه خود را با شرایط متغیر تطبیق دهیم که از تحولات بیشترین بهره را ببریم و کمترین خسارت را ببینم؟ شیوه متصلب آمیشها، راهحلی مناسبی برای این منظور نیست. این شیوه، اگر همگانی میبود؛ یعنی با فرض وجود یک حکومت جهانی که نظم و قانون را در همه جا برقرار میکرد، احیاناً میتوانست اجرا شود. اما در جهانی که اجزاء متنافر آن در رقابت ویرانگر با یکدیگر قرار دارند و هنوز بر روابط بینالملل قانون جنگل، منفعت ملی و گروهی و نه نفع جهانی حاکم است، رهیافت آمیشها موجب انقراضشان میشود. اینکه آمیشها توانستهاند تاکنون دوام بیاورند، صرفاً به برکت حضور در جامعه قانونمدار آمریکا بوده است که به آنان اجازه داده محیط امنی برای خود پدید آورند و بهصورت مجزا از بقیه جامعه در پیلهای که به دور خود تنیدهاند، به زعم خود باورها و فرهنگ خویش را محفوظ نگاه دارند و مطابق آموزههایی که میپندارند، منطبق بر سنت آباء و اجدادی است ـ و به همین اعتبار صحیح و صادق تلقی میشود ـ زندگی کنند.
اگر آمیشها به عوض آمریکا، مثلاً در افریقا و در جوار توتسیها و هوتوها در رواندا ساکن بودند که در سال ۱۹۹۴ بیش از یک میلیون نفر از مردم خود را به قتل رساندند و یا در یوگسلاوی سابق و در کنار صربها، کرواتها و مسلمانان بودند که در فاصله سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ به نسلکشی روی آورده بودند، به هیچ روی برایشان پایبند ماندن به شیوه عدم خشونت و بهره نگرفتن از تکنولوژیهای مدرن امکان نداشت. گذشته از امنیت جامعه آمریکا، بسیاری دیگر از جنبههای زیرساخت موجود در این جامعه بستر مناسبی را فراهم کرده است تا آمیشها بتوانند با آسایش خاطر شیوه مألوف خود را پی بگیرند. بهعنوان مثال، امکانات درمانی موجود در آمریکا به آمیشها اجازه میدهد زمانی که با مشکل درمانی جدی روبهرو میشوند که حل آن از عهده شیوه هومیوپاتی، دوا و درمان خانگی برنمیآید، از پیشرفتهترین شیوهها و تکنولوژیهای پزشکی برخوردار شوند و یا زیرساختهای مربوط به جاده، اینترنت و بازار وسیع برای مبادله کالا و اشتغال، به آنان امکان میدهد از رفاه اقتصادی بالنسبه مناسبی برخوردار شوند.
اما حتی در درون چنین جامعهای نیز تضادهای درون جامعه خود آمیشها و نیز تحولاتی که در بیرون از جامعه آنان و در قلمرو واقعیات (اعم از واقعیتهای طبیعی و اجتماعی) رخ میدهد، نمیگذارد کار آنگونه که آنان تصور میکنند، به پیش برود؛ یعنی صرفاً ثبات و نظم مستقر برقرار باشد. هر چند آمیشها میکوشند اخبار رویدادهای درون جامعهشان کمتر به بیرون درز کند، اما هر از چندگاه، مسائلی در این جامعه اتفاق میافتد که نشان میدهد تا چه اندازه تصویر بهشت آرامش، سکون، هماهنگی و وفاقی که آمیشها از جامعه خود ترسیم کردهاند، دور از واقعیت است. یکی دو نمونهای که در ذیل ذکر شدهاند، تنها مواردی معدود از مجموعهای به مراتب بزرگتر از نابسامانیهای درون جامعه آمیشهاست.
در اکتبر سال ۲۰۰۶ آمیشی به نام چارلز کارل رابرت که راننده کامیون حمل شیر بود با حمله به یک مدرسه دخترانه در پنسیلوانیا، ۵ دانشآموز آمیش را به قتل رساند و پنج نفر دیگر را مجروح کرد و سپس با شلیک گلولهای به زندگی خود خاتمه داد. [۲۴] در نوامبر سال ۲۰۱۱، یک گروه هفتنفره از آمیشها در ایالت اوهایو که پس از ایالت پنسیلوانیا بیشترین شمار آمیشها را در خود جای داده است، به جرم حمله به گروهی دیگر از همکیشان خود و تراشیدن ریش بلند مردان و کوتاه کردن موی سر زنان و مردان آمیش، دستگیر شدند. علت حمله اختلاف بر سر برخی مسائل مذهبی بود. حملهکنندگان از قربانیان عکس و فیلم تهیه کرده بودند. مردان آمیش بر اساس اعتقادات مذهبی خود پس از ازدواج از تراشیدن ریش خودداری میکنند و زنان نیز موی خود را کوتاه نمیکنند. به این اعتبار، تراشیده شدن ریش و کوتاه شدن مو در نظر آنان نوعی هتک حرمت مذهبی جدی به شمار میآید. [۲۵]
نویسنده در بخش دیگری از مقاله خود مینویسد: «آمیشها به تکنولوژیها بهعنوان ابزارهایی آمیخته با ارزشها نظر میکنند و این ابزارها را برای تقویت ارزشهای خود و برساختن جامعه خویش بهکار میگیرند. در حالی که بسیاری از محققان در حوزه تکنولوژی، این نکته را که تکنولوژی ابزاری است که با ارزشها مرتبط است، تأیید میکنند، آمیشها از این ایده برای برساختن جهانی که میخواهند در آن زندگی کنند، بهره میگیرند.»
تلقی آمیشها از محفوف و پیچیده بودن تکنولوژیها در ارزشها [۲۶] دقیق نیست. خلط نظری آمیشها و بسیاری دیگر از کسانی که در آرزوی رویای تولید تکنولوژیهایی هستند که به نحو ویژه با ارزشهای آنان متناسب باشد، در آن است که ارزشها را به خود تکنولوژیها نسبت دادهاند در حالی که این ارزشها در حیث التفات جمعی کاربران و ابداعکنندگان مندرج است. کاربران و ابداعکنندگان میتوانند با تغییر دیدگاه ارزشی خود، ظرفیتهای مندرج در تکنولوژیها را در قلمروهایی که موردنظر خودشان است، بهکار گیرند، اما البته نکتهای که در این زمینه باید بدان توجه داشت، این است که در این مسیر به هیچ روی ارادهگرایی راهی ندارد. از آنجا که تکنولوژیها برساخته حیثهای التفات جمعی افرادند، حیث التفات جمعی قدرتمندتر، خواست خود را بر حیثهای التفات جمعی ضعیفتر تحمیل میکند و نظام معنایی خود را به آنان ارائه میکند. آنان که در جستجوی برساختن نظمهایی متفاوتند، میتوانند ـ به شرطها و شروطها ـ تا اندازهای در الگوهای فراگیرتری که از سوی حیثهای التفاتی گستردهتر تحمیل شده است، ظرفیتهایی را آشکار سازند که جهت تحولات بعدی آنها را تا اندازهای از آنچه که ابتدائا موردنظر حیث التفات جمعی غالب بوده است، متفاوت سازد. به عبارت دیگر، کسانی که مایلند تکنولوژیها در مسیرهایی بسط یابد که با ارزشهای مورد قبول آنان مسانخت بیشتری داشته باشد، باید بتوانند ظرفیتهایی را در تکنولوژیها آشکار سازند که در عین تناسب با ارزشهای موردنظر آنان به نیازهایی پاسخ دهد که به آسانی مقبولیت عام پیدا کند.
در خصوص خاماندیشی آمیشها در مورد تکنولوژی میتوان نکات بیشتری را متذکر شد. بهعنوان مثال در مقاله آمده است: «آمیشها بسیاری از این تکنولوژیها [تکنولوژیهای مدرن] را رد کردند، بعضاً به این جهت که هویت خود را از جهان مدرن مجزا نگاه دارند. …امروزه وقتی از آمیشها سؤال میشود که چرا یک تکنولوژی خاص را رد کردهاند، بسیاری از آنان به صراحت پاسخ میدهند: «برای اینکه آمیش نیست.» …در پیشرفت تکنولوژیک هیچ نوع ارزش ذاتی نمیبینند. آنان پیش از آنکه به پذیرش یک تکنولوژی جدید تن بدهند، میباید کاملاً قانع شوند که این تکنولوژی جدید موجب سوددهی به آن چیزهایی خواهد شد که برایش ارزش قائلند؛ ارزشهایی نظیر اخلاق، جماعت و زندگی معنوی آمیش.»
اما اندکی تأمل در دعاوی مطروحه روشن میسازد که تا چه اندازه با واقعیت فاصله دارند و از تناقضهای درونی در رنجند. دعوی رد کردن تکنولوژیهای مدرن، با توجه به آنکه آمیشها از موتورهای دیزلی و کمپرسورهای هوای فشرده، لولهکشی گاز و نظایر آن برای تسهیل امور خود استفاده میکنند، به شوخی بیشتر شباهت پیدا میکند. این تکنولوژیها متکی به دانشهای پیشرفتهاند که به هیچ روی از درون فضای زندگی روستایی متناسب با شرایط قرن هفدهم نمیتوان به آنها دسترسی پیدا کرد. شیوه آمیشها در استفاده از تلفن، اتومبیل، اینترنت و امثالهم به یادآورنده آن ضربالمثل قدیمی است که «خودش را بیاور، اما اسمش را نیاور»! به تعبیر دقیقتر رویکرد آمیشها به تکنولوژیهای مدرن نوعی رویکرد نومینالیستی یا گونهای بازی زبانی (در تعبیر ویتگنشتاینی این اصطلاح) است؛ یعنی تلاش برای چشمپوشی بر واقعیت از طریق بازی با الفاظ. اینکه یک تکنولوژی چه زمانی به یک تکنولوژی «آمیش» تبدیل میشود، صرفاً به قراردادهای میان خود آمیشها ارتباط پیدا میکند، نه به واقعیت تکنولوژی.
آنچه که آمیشها در خصوص «حفظ هویت» انحصاری خود، از طریق تأکید بر داشتن رفتاری خاص، مطرح میکنند، صرفنظر از تناقضهایی که در آن به چشم میخورد، بیانگر این نکته است که ظاهراً برای آمیشها، صِرف جدا و متمایز بودن از دیگران، خود یک ارزش است و میباید بر آن پافشاری کرد و به شیوههای مختلف آن را به رخ کشید، اما این رفتار کم و بیش مشابه رفتار برادر قارون و حکایت او با چاه زمزم برای کسب هویتی متمایز از برادر است.
رفتار آمیشها با اعضای جماعت آمیش نیز به یادآورنده الگویی است که افلاطون در کتاب جمهور خود برای اداره جامعه تعلیم میدهد. شیوه افلاطونی که در همه جوامع بسته بهکار گرفته میشود، شیوهای تمامگرایانه (توتالیتری) است که بر مبنای آن گروهی اندکشمار که وظیفه رهبری را برعهده دارند، همه جنبههای زندگی دیگر اعضای جامعه را کنترل و تدبیر میکنند. در این الگو اعضای جامعه نظیر موریانهها یا مورچههای سرباز و کارگر، فاقد هویتهای مستقلند و رهبران با آنان، همچون کودکان نابالغ رفتار میکنند و به جای آنان تصمیم میگیرند. «هویتی» که آمیشها از آن سخن میگویند، اینگونه شکل میگیرد. همین رهبران هستند که هر زمان، شرایط اقتضاء کرد با ارائه تعریف تازهای از «ارزشهای موردقبول جامعه»، شیوههای موردنظر خود را پیاده میکنند. در یک جامعه بسته از نوع جامعه آمیشها، جزمگرایی، قبول بیچونوچرا، عین ارزش اخلاقی و عمل به سنت به شمار میآید. در عین حال در این جامعه، یک آموزه اساسی، تافته جدابافته بودن اعضا، از بقیه کسانی است که به جماعت آمیش تعلق ندارند. آمیشها خود را «نجاتیافته و رستگار» تلقی میکنند و به دیگران به چشم «همج رعاع» و «راه گمکرده» مینگرند. آمیشها به همین اعتبار از دیگران، چنانکه در مثالهای متعدد مقاله آمده است، به منزله ابزار و وسیله استفاده میکنند. بهعنوان مثال رانندگی برای «آمیشها» خوب نیست، اما به خدمت گرفتن دیگران برای این منظور اشکالی ندارد.
این نوع پرهیز از «تر دامنی» و این شیوه «تنزهطلبی» بیشتر به رفتاری منافقانه و غیراخلاقی شباهت دارد تا مراعات ارزشهای والای اخلاقی. رویکرد آمیشها را در این زمینه باید با رویکرد ایمانوئل کانت و تأکید او بر «خودآئینی» و «اراده آزاد»، ارتقای قوه نقادی و بهکارگیری عقل و نیز توجه به دیگری، به منزله هدف، غایت و نه ابزار و وسیله، بهعنوان شروط اساسی انسانیت و بلوغ، مقایسه کرد.
در ارتباط با تکنولوژیها، آمیشها از این نکته غفلت میورزند که آنها از هر سنخ و نوع صرفاً به نیاز آدمی پاسخ میدهند و اگر هشیارانه بهکار بسته شوند، به توضیحی که در مورد حیثهای التفات جمعی غالب آمد، میتوانند به رشد معنویت کمک کنند. رویکرد آمیشها به تکنولوژی، تا اندازهای مشابه رویکرد لادایتها به دستگاههای بافندگی مکانیکی در قرن نوزدهم است. در عین حال به نظر میرسد آمیشها از تجربههایی که در ارتباط با تکنولوژیها آموختهاند، چنانکه باید، درس نگرفتهاند. بهعنوان مثال همانطور که وتمور متذکر شده است، برخی ابتکارهای آنان در زمینههای تکنولوژیک مورد استقبال دیگران نیز قرار گرفته است. راز این مسأله در آن است که آدمیان بهواسطه برخورداری از «بنمایه مشترک انسانیت»، از نیازهای مشترک نیز برخوردارند و زمانی که برساختهای به نحوی خرسندکننده به نیازی مشترک پاسخ گوید، دیگر کاربران که در زیستبومهای طبیعی و نظری متفاوتی حضور دارند، نیز احیاناً به آن اقبال خواهند کرد.
از دیگر نمونههای تعارض درونی در رویکرد آمیشها به تکنولوژی را میتوان در خصوص استفاده آنان از موتورهای دیزلی مشاهده کرد. آمیشها مدعیاند که تکنولوژیهایی که بهکار میگیرند، با ارزشهای مورد قبول آنان نظیر سادگی، ارتباط نزدیک و هماهنگی با طبیعت کمک میکند، اما دانش امروز آشکار ساخته است که موتورهای دیزلی نقش مؤثری در ایجاد گازهای گلخانهای و کمک به تخریب زیستمحیط دارند. به این ترتیب رویه مورداستفاده آمیشها عملاً در جهت خلاف ارزشهایی که مورد پذیرش آنان است، عمل میکند.
مرز و حصاری که آمیشها به خیال خود به دور ترسیم کردهاند، نیز به هیچ روی قابل حفظ و برقراری به نحو عقلانی نیست. حفظ آنها به شیوههای جازمانه نیز، همانگونه که موارد ذکر شده در مقاله نشان میدهد، زیر فشار واقعیت غیرممکن میشود. واقعیت با ایجاد نیاز، استفاده از تکنولوژی را الزامی میکند. آنچه که باید با آن مبارزه کرد، نیازهایی است که به نحو غیرمنطبق با واقع خلق و ترویج میشود. تشخیص این قبیل نیازها و تفکیک آنها از نیازهای واقعی البته به نحو صرفاً پیشینی امکانپذیر نیست. شناخت نیازهای غیرواقعی و مقابله کارآمد با آنها، به شیوههای جازمانه امکانپذیر نیست. برای این مقصود اتخاذ رویکردی عقلانی و نقاد ضرورت دارد. دو نمونهای که در ذیل میآیند، این نکته را بهتر توضیح میدهند.
در دهه ۱۹۶۰ و زمانی که قرصهای موسوم به تالیدوماید [۲۷] که برای رفع مشکل حالت تهوع و کمخوابی به خانمهای باردار تجویز شده بود، منجر به تولد کودکان ناقصالخلقه گردید. دولت آمریکا ماده تازهای را به حدود اختیارات اداره مواد غذایی و دارویی در آمریکا وابسته به وزارت بهداشت این کشور اضافه کرد که بر مبنای آن همه شرکتهای دارویی موظف میشدند پیش از عرضه هر دارو برای دریافت اجازه فروش آن، علاوه بر احراز شروطی نظیر بیخطر بودن دارو که در مقررات قبلی بر آن تصریح شده بود، شواهد تجربی کافی از کارآمدی آن برای مصرفکنندگان احتمالی ارائه دهند. با تصویب این قانون اختیارات اداره مواد دارویی و غذایی وسعت زیادی پیدا کرد و توان نظارتی آن، به همراه مسئولیتش در این زمینه، افزایش چشمگیر یافت. اکنون یک استاد رشته اقتصاد رفتاری [۲۸] در دانشگاه دوک در کارولینای شمالی، به نام پروفسور دَن آریلی [۲۹] با توجه به رسوایی های گسترده ای که بانکها و نهادهای مالی در آمریکا و اروپا به بار آوردهاند، پیشنهاد کرده است نهاد مشابهی برای نظارت بر کار بانکها تأسیس شود و همه بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری بر طبق قانون ملزم شوند هر محصول تازهای که میخواهند در اختیار مصرفکنندگان قرار دهند، ابتدا شواهد کافی تجربی از مفید بودن آن برای مصرفکنندگان و اقتصاد عمومی در اختیار نهاد ناظر بگذارند. استدلال پروفسور آریلی این است که فعالیتهای شرکتهای دارویی، بانکها و مؤسسات مالی شباهت بسیار زیادی به یکدیگر دارد. در هر دو این حوزهها، شمار معدودی بازیگر اصلی کنترل بازار را در دست دارند. در هر دوی این حوزهها، مستمراً محصولات تازهای که در آزمایشگاههای تخصصی ابداع شدهاند، در اختیار مصرفکنندگان قرار داده میشود که محتوای آنها چنان پیچیده و گیجکننده است که تنها شمار معدودی از چند و چون آنها سر در میآورند. در هر دوی این حوزهها، ادارهکنندگان اصلی، منافع زیادی در عرضه محصول خود به بازار دارند، اما این منافع لزوماً با منافع مصرفکنندگان همسو نیست. نهاد ناظر بر اساس شواهد واقعی ارائهشده، میتواند به نیابت از مصرفکنندگان تصمیم بگیرد که آیا محصول پیشنهاد پاسخگوی نیازی واقعی است و توانایی رفع این نیاز را به نحو مؤثر دارد یا نه. [۳۰]
نمونه دوم مربوط است به ضریبی که در سال ۱۹۷۲ به وسیله سلطان کشور آسیایی کوچک بوتان در برابر ضریب «رشد ناخالص تولید ملی» (GDP) [31] پیشنهاد شد. این ضریب رشد ناخالص سعادت ملی (GNH) [32] نامگذاری شد. منطقی که در پس این پیشنهاد قرار داشت آن بود که ضریب رشد ناخالص تولید ملی، معیار جامعی برای مشخص ساختن موقعیت یک کشور از حیث سلامت و خوشبختی نیست. در ضریب تازه شاخصهای ذیل مورد توجه قرار میگیرد:
- سلامت اقتصادی: که از طریق پیمایشها و محاسبات آماری مربوط به سنجههای اقتصادی از قبیل بدهی مصرفکننده، نسبت درآمد متوسط مصرفکننده به شاخص قیمتها و توزیع درآمد اندازهگیری میشود؛
- سلامت زیستمحیطی: از طریق پیمایشها و اندازهگیریهای آماری مربوط به سنجههای زیستمحیطی نظیر آلودگی، سروصدا و ترافیک اندازهگیری تعیین میشود؛
- سلامت فیزیکی: از طریق اندازهگیری آماری سنجههای سلامت فیزیکی نظیر تطور و وسعت موارد بروز بیماریهای سخت، مشخص میشود؛
- سلامت روانی: از طریق پیمایشها و اندازهگیریهای آماری سنجههای سلامت روان مانند مصرف مواد ضدافسردگی و ازدیاد یا کاهش بیماران روانی اندازه گرفته میشود؛
- سلامت محیط کار: از طریق پیمایشها و اندازهگیریهای آماری سنجههای کار نظیر شمار بیکاران، شمار موارد تغییر شغل به وسیله متقاضیان کار، شمار موارد شکایت کارگران و شمار پروندههای مطروحه در دادگاه سنجیده میشود؛
- سلامت اجتماعی: از طریق پیمایشها و اندازهگیریهای آماری سنجههای اجتماعی نظیر تبعیض، ایمنی، آمار طلاق، دعواهای خانگی، آمار جرائم، تعداد پروندههای جزایی در دادگاهها بررسی میشود؛
- سلامت سیاسی: از طریق پیمایشها و اندازهگیریهای آماری سنجه های سیاسی مانند کیفیت نظم دموکراتیک در کشور، آزادی فردی و منازعات خارجی ارزیابی میشود. [۳۳]
ضریب پیشنهادی تا مدتها با بیاعتنایی اقتصاددانان روبهرو شد. اما در سالهای اخیر در همه محافل بینالمللی و در سطح کشورهای مختلف توجه و اقبال زیادی به آن صورت گرفته است و بسیاری از کشورها کوشیدهاند آن را در نظام ارزیابی عمومی خود درج کنند. [۳۴]
این نمونه ها که میتوان موارد متعدد دیگری را بدان اضافه کرد، همگی دلالت بر این نکته دارند که تکنولوژیها به اعتبار ارتباط با شبکههای معنایی ـ مفهومی ـ ارزشی کاربران و ابداعکنندگان از یکسو و ارتباط با واقعیت از سوی دیگر، میتوانند در مسیرهای بهکار گرفته شوند که میتوان بدانها نام «مسیرهای بهینه» را داد. در این مسیرها، ظرفیتهای موجود یا مکشوف یا مندرجشده در تکنولوژیها به گونهای بهکار گرفته میشوند و یا بسط مییابند که میان دو جنبه معنایی ـ مفهومی ـ ارزشی و واقعیت بیرونی توازن و هماهنگی برقرار میکنند. در خصوص این توازن و هماهنگی دو نکته را میباید مدنظر قرار داد: نخست آنکه این توازن و هماهنگی امری نیست که به نحو پیشینی قابل شناسایی باشد، بلکه در گرو تجربه پسینی، سعی و خطا و یادگیری از رهگذر تجربه است و نکته دوم آنکه این توازن و هماهنگی، امری ثابت و لایتغیر نیست، بلکه در هر لحظه مختصات آن، به اعتبار تغییر و تحولی که در همه عرصههای واقعیت و از آنجمله در جهان ۲ رخ میدهد، دستخوش تغییر میشود. از اینرو تنظیم نقطه تعادل میان دو جنبه ذکرشده، وظیفهای است که میباید مستمراً و از رهگذر ارزیابی نقادانه عملکرد تکنولوژی و فهم از ارزشها و مفاهیم و نیز درک تحولات بیرونی، به انجام برسد.
پانویس:
۱- این مقاله در نشریه گفتمان الگو، سال سوم، شماره ۶، ۱۳۹۳، صص ۱۸۰-۱۹۲ به چاپ رسیده است.
۲- . Amish
۳- مشخصات مقاله وتمور چنین است:
Jameson Wetmore, “Amish Technology: Reinforcing Values and Building Community”, IEEE Technology and Society Magazine, Summer 2007, pp. 10 – ۲۱.
این مقاله عمدتاً در باره فرقه قدیمی آمیش the Old Order Amish است. زیرا این فرقه در میان گروههای آمیش، بزرگترین و شاخصتریناند، از آنان نوعاً با عنوان «آمیش» یاد میشود.
۴- مقاله کنونی بخشی از یک پروژه درباره تکنولوژی دینی است که نگارنده با مشارکت دو همکار دانشگاهی، آقایان دکتر حمید حسنی و دکتر سیدمحمد ابطحی به انجام رساند. نگارنده از نظرات این دو همکار دانشگاهی در تکمیل مباحث نقادانه مقاله کنونی بهره گرفته است که بدین وسیله از هر دو قدردانی میکند.
۵- Shiela Jasanoff.
۶- . the Social
۷- طرد آموزش عالی از طرف آمیشها مبتنی بر این باور است که «حِکمت این دنیا جنون با خداست» [۵، ص ۹۱].
۸- Menno Simons (1496 – ۱۵۶۱). کشیش هلندی. از رهبران فرقه آناباپتیسیت Anabaptist که یکی از فرقههای اصلاحطلب در درون جریان عمومی اصلاحطلبی پروتستانیسم بود. پیروان او به مِنّونیه شهرت یافتند.
۹- کلیسای آمیشی در قرن هفدهم از فرقه منّونیه جدا شد. زیرا آمیشها معتقد بودند «منّونیهها از آموزههای منّو سایمنز دور شدهاند» [به این ترتیب آمیشها خود را وارثان اصلی آموزههای منّو سایمنز تلقی میکنند].
۱۰- . pious brethren
۱۱- هر چند آمیشها برای حفظ جماعت خویش خود را از دیگران جدا نگاه میدارند، اما جهان خارج را فراموش نکردهاند. اشتیاق آنان برای کمک به دیگران غالباً متوجه کسانی است که خارج از جماعت آنان زندگی میکنند. اگر بهعنوان مثال انبار کاه یک غیرآمیش که همسایه آمیشهاست در آتش بسوزد، آمیشها گرد میآیند و به بازسازی انبار سوخته اهتمام میورزند. درست همانگونه که برای فردی از جماعت خود چنین میکردند. علاوه بر این برخی از جماعتهای آمیش به نحو فعال در خدمات کمکرسانی به مناطق گرسنه یا خسارتدیده در اثر سوانح طبیعی مشارکت میورزند.
۱۲- . districts
۱۳- . Ordnung
۱۴- در حالی که هر ناحیه برای خود اوردنانگ جداگانهای دارد، آنها از بسیاری جهات مشابه یکدیگرند. به این اعتبار در این مقاله هرگاه از «اوردنانگ» بهصورت کلی سخن به میان آید، مقصود جنبههای عمومی این رویه است که در میان همه آمیشها مشترک است.
۱۵- با توجه به توضیحات نویسنده میتوان حدس زد که «اوردنانگ» از سنخ رویههایی است که ویتگنشتاین از آنها با عنوان «بازیهای زبانی» یاد میکند و آنها را به «شیوههای زندگی» در میان گروههای مختلف افراد مرتبط میسازد. [ع.پ]
۱۶- . Isaac Glick
۱۷- . Donald Kraybill
۱۸- . the Peachey Church
۱۹- “Rumspringa”. این مفهوم در سالهای اخیر از سوی رسانهها در آمریکا مورد توجه فراوان واقع شده است. این امر ناشی از دو برنامه تلویزیونی است. یکی با نام «آمیش در شهر» که در سال ۲۰۰۴ از شبکه تلویزیونی UPN پخش شد و دیگری یک برنامه مستند با عنوان «زمینبازی شیطان» که در سال ۲۰۰۲ نمایش داده شد. این برنامهها میتوانند تا اندازهای گمراهکننده باشند، زیرا بر افراطیترین جنبههای طغیان آمیشها تمرکز میکنند. اغلب آمیشهای جوان و نوجوان در لس آنجلس زندگی نمیکنند، روی فرش قرمزی که در شب افتتاحیه آثار مشهور سینمایی در جلوی سینمای اصلی این شهر پهن میشود، بالا و پایین نمیروند و در توزیع مواد مخدر شرکت ندارند.
۲۰- این سیستمهای تازه چنان موفق از کار درآمدند که اکنون شرکتهای «انگلیسی» آنها را برای کارگاههای غیرآمیش تولید میکنند. آمیشها به نحو شگفتآوری در حوزههای دیگر نیز مبتکر بودهاند و در مواردی به جوایزی نیز دست یافتهاند. به عنوان مثال، آنان یک اجاق آشپزی را ابداع کردهاند که دارای یک محفظه احتراق است که کاملاً از محیط بیرون مجزاست. برخی مدعیند که این تحول «تنها پیشرفت چشمگیر در اجاق آشپزی ذغالی از ۳۰۰ سال پیش به این طرف بوده است». آمیشها همچنین یک خیش مخصوص شخمزنی زمین ابداع کردهاند که با اسب رانده میشود و مجهز به یک بالابر هیدرولیک است که کار خیش را در زمینهای سنگلاخ سهل میکند.
۲۱- رابطه آمیشها با داروها نیز از قاعدهای مشابه پیروی میکند. هرچند در بسیاری از موارد از هومیوپاتی استفاده میکنند، اما اگر یک پزشک «انگلیسی» پیدا کنند که قابل اعتماد باشد، در آن صورت اوردنانگ مانع استفاده آنان از مراقبتهای پیشرفته پزشکی که از تکنولوژیهای مدرن استفاده میکند، نمیشود.
۲۲- شماری از محققان این موضع آمیشها را مورد انتقاد قرار دادهاند و از آن بهعنوان یک نمونه دیگر از روشهایی که در جوامع مردسالار برای سرکوب زنان استفاده میشود یاد کردهاند.
۲۳- اینکه آیا اعضای یک ناحیه آمیش میتوانند پیام تلفنی از بیرون دریافت کنند و در این صورت، چگونه این کار انجام میگیرد، از هر ناحیه به ناحیه دیگر فرق میکند. برای مثال، برخی از نواحی اجازه نمیدهند کسی به تماسهایی که با آنها گرفته میشود، پاسخ دهد. برخی اجازه میدهند این قبیل تماس از پیش تنظیم شوند و برخی نیز از سرویس پیغامگیر که بهوسیله شرکتهای تلفن و مخابرات فراهم میشود، استفاده میکنند.
۲۴- در مورد این حادثه نظر کنید به:
Julian Borger, Amish murder school razed, The Guardian, Friday 13 October 2006, http://www.guardian.co.uk/world/2006/oct/13/usa.usgunviolence?INTCMP=SRCH
۲۵- BBC, 23 November 2011, Seven men arrested over Amish hair-cutting attacks, http://www.bbc.co.uk/news/world-us-canada-15862064
۲۶- . value-ladenness of technology
۲۷- Thalidomide
۲۸- Behavioural Economics .
۲۹- Dan Ariely
۳۰- توضیحات پروفسور آریلی در برنامه Business Daily در سرویس جهانی بیبیسی، در روز ۱۷ اوت ۲۰۱۲ ارائه شد:
http://www.bbc.co.uk/radio/player/p00wmgtw
۳۱- Gross National Product
۳۲- Gross National Happiness
۳۳- . http://www.iim-edu.org/polls/grossnationalhappinesssurvey.htm
۳۴- Raja Murthy, “Bhutan’s happiness index goes global”, Asia Times, 12