تصدیق(۱): تحریف دین با تغییر متون مرجع دینی
ابوالفضل ارجمند: در قرآن گفته شده است که تورات نزد یهودیان است و حکم خدا در آن است: وَعِندَهُمُ التَّوْرَاهُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ. «عندهم» یعنی نزدشان: تورات نزدشان است. روشن است که قرآن توراتی را که نزد یهودیان است به رسمیت شناخته است و به آن استناد کرده است. شیعیان و سنیان توراتی را که نزد یهودیان است معتبر نمیدانند و ادعا میکنند که منظورِ قرآن «تورات اولیه» است نه «تورات موجود». این ادعا تحریف قرآن است. قرآن از توراتی سخن میگوید که نزد یهودیان موجود است، نه توراتی که وجود ندارد. جالب است که شیعیان و سنیان پس از عیبجویی و رویگردانی از کتابهایی که در قرآن از آنها به نیکی یاد شده است و به آنها استناد شده است، برای استخراج احکام دینی به کتابهایی مانند اصول کافی و صحیح بخاری مراجعه میکنند. متون مرجع شیعیان و سنیان هیچ نام و نشانی در قرآن ندارند و بر اساس اعتراف خود این فرقهها، همهی آنچه در این متون آمده است معتبر نیست.
قرآن «مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ» است. «معهم» یعنی همراهشان. این عبارت قرآنی هم به روشنی نشان میدهد که قرآن متونی را تصدیق کرده است که در زمان نزول قرآن نزد اهل کتاب موجود بوده است. وقتی به کتابهایی اشاره میکنیم که صدها سال پیش از ما نوشته شده است، منظورِ ما نسخههایی از آن کتابهاست که امروز موجود است و به آنها دسترسی داریم، نه نسخههای اولیهای که امروز موجود نیست. فرض کنید کسی امروز دربارهی گلستان سعدی سخنی بگوید و به آن ارجاع دهد: منظورش کدام نسخه از گلستان است؟ نسخهی اولیهای که سعدی قرنها پیش به دست خودش نوشت یا نسخههایی که امروز در دسترس ماست؟ ممکن است نسخههای امروزِ گلستان تفاوتهایی با نسخهی اولیه داشته باشد و در نسخهبرداریهای پیاپی در طول تاریخ تغییراتی سهوی و حتی عمدی به آن راه یافته باشد، اما معنی ندارد که کسی امروز از گلستان سعدی تمجید کند و مردم را به مطالعهی آن و بهرهگیری از مواعظ آن فرا بخواند و در همان حال بگوید منظورش گلستان اولیه است، نه گلستان موجود! گلستان سعدی برای ما چیزی جز همین نسخههای موجود نیست. برخورداری ما از کتابهای کهن تنها از طریق نسخههای موجودشان ممکن است، نه نسخههای اولیهای که موجود نیستند.
اصرار بر این ادعای نامعقول و تحریفآمیز که اشارهی قرآن به «تورات موجود» نیست تنها این حقیقت را اثبات میکند که باورهای «مسلمانان موجود» با «مسلمانان اولیه» فرقی اساسی دارد. مسلمانان اولیه مهاجران و انصار بودند، نه شیعیان و سنیان. اصحاب محمد بر خلاف مسلمانانِ موجود به آنچه بر پیامبران قبلی نازل شده بود همانند آنچه بر محمد نازل شد ایمان داشتند: الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ. مسلمانانِ فعلی متونی را که قرآن تصدیق کرده است تکذیب میکنند و به آنچه محمد و پیروانش ایمان داشتند، ایمان ندارند. در حقیقت چیزی که تغییر کرده است و اصالت اولیهی خود را از دست داده است، باورهای فرقههای موجود است، نه متونی که قرآن آنها را تصدیق کرده است. فرقههای موجود پس از محمد ظهور کردهاند و با محمد نسبتی ندارند. : إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ. قرآن تورات و انجیل را به رسمیت شناخته است، اما فرقههایی چون شیعیان و سنیان را به رسمیت نشناخته است. تفاوت اصحابِ محمد با شیعیان و سنیان مانند تفاوت حواریونِ عیسی با کاتولیکها و پروتستانهاست. فرقههایی که بعد از پیامبران ظهور میکنند نمایندگان معتبری برای پیامبران نیستند و اعتقاداتشان حجابی بر فهم کتابهای پیامبران است.
بر اساس آنچه فقه اسلامی خوانده میشود، مسلمان کسی است که به یگانگی خدا و پیامبری محمد شهادت دهد. این تعریف از مسلمانی بر قرآن منطبق نیست، چون قرآن از ابراهیم گرفته تا شاگردان عیسی را مسلمان خوانده است: قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ. «اسلام» به مفهوم قرآنی بر اساس رابطهی بین مؤمنان و خدا تعریف میشود، نه رابطهی بین مؤمنان و محمد. اختلاف مفهوم قرآنی اسلام با تعریف فقهی آن، تحریفی بزرگ در دین است و به فاجعهای بزرگ منجر میشود. چه بسا کسانی که فقیهان کافر مینامند و احکام کافران را بر آنان جاری میکنند، در حالی که از نظر قرآن مسلمانند. از آن طرف هم میبینیم که فقیهان و مقلدانشان به کتابهایی که محمد و اصحابش به آنها ایمان داشتند کافرند.
قرآن به محمد گفته است که از پیامبران پیش از خودش سؤال کند: وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا. طبیعیترین و محتملترین راهِ سؤال محمد از پیامبران قبلی، مراجعه به کتابهایی بود که از آن پیامبران باقی مانده بود. حتی اگر این احتمال مشکوک را بپذیریم که محمد سواد نداشت، باز هم میتوانست از کسانی که پیش از او کتاب را میخواندند سؤال کند: فَاسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ. از این عبارات قرآنی بر میآید که منابع معتبری از قبل موجود بود و محمد میتوانست به آن منابع یا کسانی که از آن منابع اطلاع داشتند مراجعه کند. این عبارات قرآنی در سورههای مکی آمده است، یعنی پیش از هجرت هم مراجعه به کتاب و اهل کتاب ممکن بود. آنچه محمد مردم را به آن فرا میخواند، در کتابهای پیامبران پیشین هم آمده بود و این کتابها در زمان محمد موجود و در دسترس بود: إِنَّ هَٰذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَىٰ، صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ. بر خلاف شیعیان و سنیان، محمد و اصحابش نه تنها کتابهای پیامبران پیشین را تکذیب و تخطئه نمیکردند، بلکه آنها را گرامی میداشتند و به آنها استناد میکردند و حتی پرسشهای خود را به آن کتابها یا کسانی که آن کتابها را میخواندند عرضه میکردند.
تورات و انجیل در قرآن منابع هدایت و نور معرفی شدهاند: إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاهَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ/ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ. اگر یهودیان و مسیحیان تورات و انجیل و دیگر کتابهای پیامبران را اقامه میکردند، برکت بر آنها نازل میشد: وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاهَ وَالْإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم. چرا کتابهای پیامبرانِ پیشین هیچ جایگاهی در فرهنگ شیعیان و سنیان ندارند؟ آیا کتابهایی مانند صحیح بخاری و اصول کافی از تورات و انجیل بالاترند؟ قُلْ فَأْتُوا بِکِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ.
با همان بهانههایی که مسلمانانِ موجود «تورات و انجیل اولیه» را از «تورات و انجیل موجود» تفکیک میکنند تا راهی برای تکذیب و تحریم تورات و انجیل پیدا کنند، میتوان به سادگی «قرآن اولیه» را هم از «قرآن موجود» تفکیک کرد و اصالت و اعتبار آن را زیر سؤال برد:
– قرآن بر اساس بعضی از روایات در زمان خلافت عثمان جمعآوری شده است. اگر فرض کنیم که این روایات صحیح باشد، چه اطمینانی هست که عثمان قرآن را به دقت جمعآوری کرده باشد؟
– ترتیب سورهها در قرآنِ موجود با ترتیب نزول آنها یکسان نیست. چرا ترتیب سورههای مکی و مدنی به هم ریخته است؟
– متن قرآنِ اولیه فاقد نقطه و حرکت بوده است و رسم الخطی متفاوت داشته است. بعضی از کلمات قرآن را میتوان به گونههای مختلف تلفظ کرد و نوشت. چرا قرآن قرائتها و رسمالخطهای مختلف دارد و کدام صحیح است؟
با وجود چنین پرسشها و ابهاماتی، هرگز از ارزش و اعتبار قرآن فعلی کاسته نمیشود. اگرچه کسی نمیتواند به یقین برسد که قرآنِ فعلی کلمه به کلمه و حرف به حرف همان قرآن اولیه است، اما این مسأله مانع از آن نیست که به همین قرآنِ فعلی مراجعه کنیم و از آن استفاده کنیم. هستند کسانی که معتقدند قرآن موجود با قرآن اولیه تفاوت دارد، اما این افراد هم همین قرآنِ موجود را معتبر میدانند و ناچارند به همین قرآنِ واقعی مراجعه و استناد کنند، نه به قرآن خیالیِ اولیهای که احتمال میدهند با قرآن فعلی تفاوتهایی داشته است.
در قرآن مطالب بسیاری تکرار شده است. این تکرارها را میتوان کم کرد بدون اینکه چیزی از قرآن کم شود، یا میتوان به این تکرارها اضافه کرد بدون اینکه چیزی به قرآن اضافه شود. مثلا در قرآن ۳۱ بار عبارت «فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» تکرار شده است. اگر به فرض نسخهی دیگری از قرآن پیدا شود که در آن عبارت مذکور ۳۰ بار یا ۳۲ بار تکرار شده باشد، آیا آن قرآن از اعتبار ساقط میشود و دیگر نمیتوان به آن استناد کرد؟ در همین قرآن فعلی بر سر این موضوع اختلاف نظر است که آیا عبارت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ» که در آغاز قرآن آمده است و بخشی از سورهی فاتحه است، در آغاز سورههای دیگر هم بوده است یا بعدها به آنها اضافه شده است. برای همین هم این عبارت را در سورهی فاتحه به عنوان اولین آیه شمارهگذاری میکنند و در سایر سورهها نمیکنند. اینها مثالهایی بسیار ساده از امکان وقوع کاهش یا افزایش در متنی قدیمی است بدون اینکه اعتبار کلی آن متن مخدوش شود. این مثالها نشان میدهد که بر خلاف تصور ابتدایی از تحریف، عباراتی از قرآن میتواند کم یا زیاد شود بدون اینکه بتوانیم بگوییم قرآن تحریف شده است. تورات و انجیل اگر هم به فرض دچار تغییراتی شده باشند، باز هم همچنان میتوانند کتابهایی ارزشمند و معتبر باشند. در اثبات ارزش و اعتبار آنها برای محمد و پیروان اولیهی او همین بس که قرآن آنها را تصدیق کرده است و اهل کتاب را هم به رعایت آنها فرا خوانده است. نمیتوان به قرآن ایمان داشت و تورات و انجیل را تکذیب کرد. وقتی قرآن تورات و انجیل موجود را تصدیق کرده است یعنی این کتابها از نظر قرآن همچنان موثق و معتبر است.
تحریم و تکذیب متونی که قرآن تصدیق کرده است نمیتواند به علت نگرانی شیعیان و سنیان از وجود مجعولات احتمالی در این کتابها باشد، چون این فرقهها به جای کتابهای پیامبران به کتابهای حدیث مراجعه میکنند، کتابهایی که خودشان هم به صحت و اعتبار بسیاری از منقولاتشان اطمینان ندارند. اگر تورات و انجیل بنا به ادعای منکرانِ این کتابها حاوی مطالب نامعتبر است، کتابهای حدیث هم دروغهای بسیاری را نقل کردهاند. چرا کسانی که خود را نگران اصالت و اعتبار تورات و انجیل نشان میدهند، کتابهای حدیث را هم مانند تورات و انجیل تحریم و تکذیب نمیکنند؟ یک بام و دو هوا را در رویگردانی از کتابهای پیامبران و مراجعه با کتابهای حدیث میتوان دید.
شیعیان و سنیان متونِ مرجعِ دینی را تغییر دادهاند و این خود بزرگترین تحریف در دین است. با تغییر متون مرجع دینی، دین تغییر میکند. متون مرجع محمد و پیروان او کتابهایی بود که بر محمد و پیامبران پیش از محمد نازل شده بود. اصحاب محمد به متونی مانند صحیح بخاری و اصول کافی مراجعه نمیکردند. شیعیان و سنیان کتابهای پیامبران پیشین را از کتابخانهی دین حذف کردهاند و به جای آنها انبوهی از کتابهای حدیث قرار دادهاند که قرنها پس از محمد و بر اساس شایعاتِ شفاهی نوشته شده است و بیاعتباری بسیاری از مطالب این کتابها بر خودشان هم آشکار است. با تغییر متون مرجع، دست تحریفگران باز میشود: فرقههای موسوم به اسلامی نمیتوانند در کتابهایی مانند تورات و انجیل و قرآن دست ببرند و مطالب دلخواه خود را وارد کنند، اما در کتابهای حدیث به آسانی میتوانند هر چه بخواهند بنویسند و به خدا و پیامبر و دین نسبت دهند: فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ.
تورات و انجیل و قرآن متونی مشخص و ثابت دارند، اما کتابهای حدیث این گونه نیستند. شما میتوانید خودتان کتاب حدیث بنویسید، به این ترتیب که از میان چند کتاب حدیث قدیمیتر، احادیثی را که به نظر خودتان صحیح میآید یا به هر دلیل از آنها خوشتان میآید انتخاب کنید و در کتاب جدیدی به نام خودتان منتشر کنید. اگر بخواهید میتوانید منقولات بیسند و روایاتی را که از راویانِ ناشناس شنیدهاید و حتی دروغهای مصلحتآمیز را هم در کتابتان بیاورید. چه کسی مانع شما میشود؟ این کتاب شماست و میتوانید آن را به سلیقه و صلاحدید خودتان بنویسید. اگر کسی قصد داشته باشد تعالیم دینی را تحریف کند، به راحتی میتواند از طریق نگارش کتاب حدیث وارد شود، اما از طریق کتابهای پیامبران که متونی معلوم و معین دارند نمیتواند.
نمونهای از این دست کتابها، مفاتیحالجنان است که در دوران معاصر تألیف شده است. در این کتاب در لابلای دعاهای متعارف، دعاهای خرافی و مشرکانه و غلوآمیز هم به سلیقه و صلاحدید عباس قمی گنجانده شده است. در تمام تورات و انجیل و قرآن دعایی پیدا نمیشود که مخاطبِ آن کسی غیر از خدا باشد، اما در مفاتیحالجنان چنین دعاهایی هم به چشم میخورد: یا محمد یا علی، إکفیانی فإنکما کافیان، وانصرانی فإنکما ناصران! دعا درخواست از خداست، نه درخواست از بندگان خدا. مؤمنان با خدا نیایش میکنند نه با بندگان خدا. در دعاهای مشرکانه، در کنار خدا به بندگان خدا هم متوسل میشوند. این شیوه از دعا در قرآن نهی شده است: إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ/ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا. شیوهی دعا معیاری آسان برای تشخیص مؤمنان از مشرکان است.
مثالی دیگر از ترویج خرافات مذهبی در مفاتیحالجنان و کتابهای مشابه، توصیه به خوردن خاک اطراف قبر پیشوایان دینی برای درمان بیماریها و گشایش مشکلات است. این در حالی است که طبق احکام تورات، بدن مرده به شدت ناپاک است و تماس با آن باعث نجاست میشود. واقعیت طبیعی این است که جسد پس از مرگ به تدریج فاسد و متعفن میشود و برای همین هم آن را زیر خاک پنهان میکنند. جسدِ شاه و گدا از این نظر فرقی ندارند. خاکِ نزدیک به جسد تنها میتواند آلودگی بیشتری نسبت به خاکهای دور از جسد داشته باشد. عیسی در انجیل علمای یهودی را به قبرهایی تشبیه کرده است که ظاهری آراسته دارند، اما درون آنها پر از استخوان مردگان و نجاست است. این سخن عیسی نشان میدهد که او هم مانند موسی بقایای میت را ناپاک میدانست. اگر چه سخن عیسی تمثیلی است، اما این تمثیل از واقعیتی طبیعی گرفته شده است. در کتابهای پیامبران برای جنازه قداست قائل نشدهاند، بلکه از ناپاکی و ضرورت اجتناب از آن و دفن آن در زیر خاک سخن گفتهاند. در قرآن جنازهی هابیل «سوأه» خوانده شده است که از ریشهی سوء به معنی بدی است. جنازهی هابیل هم سوأت بود، هرچند او مظلومانه کشته شد. اینکه کسی پیامبر یا پیامبرزاده باشد باعث نمیشود که مثلا فضولات بدنش از نظر شرعی پاک باشد یا آب دهانش شفابخش باشد.
«مفاتیحالجنان» یعنی کلیدهای بهشت، اما بسیاری از کلیدهای این کتاب درهای خرافه و شرک و غلو را به روی خواننده باز میکند. ساختار کلی کتابهای حدیث همین است که در لابلای سخنان خوب دینی، سخنان ضد دینی را هم تعبیه میکنند. دقت کنید که مفاتیح الجنان با چند سورهی قرآن آغاز میشود، اما پس از آن دعاها و باورهای غلط را هم ترویج میکند. نامهای پرطمطراقی چون «مفاتیح الجنان» و «بحارالأنوار» یعنی دریاهای نور را با نامهای سادهی کتابهای پیامبران مقایسه کنید: «قرآن» یعنی خواندنی، «تورات» یعنی قانون، و «انجیل» یعنی مژده. اینکه کدام دسته از این کتابها را مرجع دینی خود قرار دهیم، دینداری ما را از اساس تغییر میدهد.
کتابهای حدیث، منابعی آلوده و پالایشناپذیرند. هر از گاهی کسی پیدا میشود که سعی میکند از نظر خودش احادیث صحیح را از احادیث غلط جدا کند و کتاب جدیدی در حدیث بنویسد، اما نتیجهی کار او باز هم آلوده است و شخص دیگری پیدا میشود که صحت و اعتبار احادیث منتخب او را زیر سؤال میبرد. به تعداد نویسندگانی که مدعی پالایش احادیث هستند کتابهای جدید حدیث نوشته میشود، اما هر کدام از این کتابها فقط از نظر نویسندهی خودش صحیح است. کتابهای حدیث شیعیان هر قدر هم از سوی شیعیان پالایش شوند باز هم از نظر سنیان نامعتبرند و کتابهای حدیث سنیان هم برای شیعیان همین حکم را دارند. بر خلاف قرآن، شایعاتی که به عنوان حدیث از پیامبر نقل میشدند تا چند قرن پس از قرآن مکتوب نشده بودند. نویسندگانی که این مجعولات را صدها سال پس از قرآن مکتوب کردند و کتابهای حدیث را به عنوان متون مرجع دینی در کنار قرآن عَلَم کردند، مرتکب اشتباه و بلکه گناه بزرگی شدند.
کثرت احادیث مجعول و روایات نامعتبری که در کتابهای حدیث به دروغ نقل شده است و کوششهای نافرجام در پاکسازی این منابع آلوده، عدهای را بر آن داشته است که این کتابها را کنار بگذارند و فقط به قرآن استناد کنند. اگرچه تحریم کتابهای حدیث گامی ضروری در پاکسازی منابع دینی است، اما قرآن خود را تنها منبع معتبر دینی معرفی نکرده است و بارها به مؤمنان یادآوری کرده است که به آنچه بر موسی و عیسی و دیگر پیامبران هم نازل شد ایمان داشته باشند و بینشان فرق نگذارند. قرآن به تنهایی کافی نیست، اما آنچه میتواند در کنار قرآن قرار بگیرد و به فهم قرآن کمک کند، کتابهایی چون تورات و انجیل است که در قرآن تصدیق شدهاند و به آنها استناد شده است، نه کتابهای آلودهی حدیث که جایگاهی در قرآن ندارند و برای محمد و پیروان او ناشناخته بودهاند. در قرآن به صراحت هر چه تمامتر تأکید شده است که مؤمنان در کنار قرآن به کتابهایی که قبل از قرآن نازل شده است ایمان داشته باشند وگرنه به گمراهی شدیدی دچار خواهند بود: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا! آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنزَلَ مِن قَبْلُ، وَمَن یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا. به تمایز دو کتاب و لزوم ایمان همزمان به دو کتاب دقت کنید: الْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنزَلَ مِن قَبْلُ.
قرآن هرگز این ادعای بیاساس شیعیان و سنیان را مطرح نکرده است که «تورات و انجیل تحریف شده است»، بلکه گفته است اهل کتاب کلمات را تحریف میکنند: یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ. بسیار مهم است که دقت کنیم انتقادات قرآن همواره متوجه اهل تورات و اهل انجیل است، نه خودِ تورات و انجیل. بر اهل قرآن هم میتوان انتقادات بسیاری وارد کرد و تفسیرهای آنان از قرآن را نادرست و تحریفآمیز دانست، بدون اینکه این انتقادات متوجه خودِ قرآن باشد.
گروهی از اهل کتاب میکوشند چیزی را که در کتاب نیست به کتاب نسبت دهند: وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ. این سخن قرآن از سویی بیانگر اعتبار و مرجعیت کتاب است و از سوی دیگر بیانگر تفاسیر نادرست و تحریفآمیزی که اهل کتاب از کتاب ارائه میدهند. قرآن میگوید چیزی که اهل کتاب به کتاب نسبت میدهند در کتاب نیامده است، درست مانند بسیاری از تفسیرهای اهل قرآن از قرآن که ربطی به قرآن ندارد. نمونهاش همین است که قرآن توراتی را که نزد اهل کتاب است تصدیق میکند و اهل قرآن مدعی هستند که منظورِ قرآن این تورات نیست.
راه قرآن، تکیه بر کتابهای پیامبران پیشین و تصدیق آنهاست؛ راهی که پیروان ابراهیم و موسی و عیسی و محمد را گرد یک محور مشترک جمع میکند: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ. آنچه قرآن به آن دعوت کرده است در تورات و انجیل هم آمده است. راه فرقههای موسوم به اسلامی تکذیب کتابهای پیامبران پیشین و اعتماد و استناد به کتابهای نویسندگانی است که صدها سال پس از محمد ظهور کردهاند. این دو راه در دو جهت مخالف است.
تصدیق تورات و انجیل پیامدهای راهگشای بسیاری را به دنبال دارد. اگر تنها بر یک پیامبر و یک کتاب متمرکز شویم، نمیتوانیم احکام موقت و محلی را از احکام ثابت و جهانشمول دینی تشخیص بدهیم. اگر به چند پیامبر مراجعه کنیم و کتابهایشان را با هم مقایسه کنیم و دین همه را هم یکی بدانیم، بهتر تشخیص خواهیم داد که چه احکامی گذرا بوده است و از قومی به قومی تغییر کرده است و چه احکامی ثابت مانده است. عیسی در کنار ابلاغ پیامهای تازهی انجیل، همچنان توراتِ کهن را هم در دست داشت و آن را تصیق میکرد و به آن استناد میکرد، اما تصدیق تورات همراه با تغییر بعضی از احکام قبلی بود: مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاهِ وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ. عیسی تورات را تصدیق کرد ولی بعضی از حرامها را هم حلال کرد. این رویکرد عیسی برای سنتگرایان مذهبی قابل تحمل نیست، همان گونه که برای فقهای یهودی قابل تحمل نبود.
اگر تنها به یک پیامبر توجه کنیم، در آن صورت مانند شیعیان و سنیان دغدغههای ما از این قبیل خواهد بود که آن پیامبر دقیقا چگونه نماز میخواند و دستهایش را در نماز در چه حالتی قرار میداد. بر خلاف آنچه در ابتدا به نظر میرسد، تمرکز بر یک پیامبر واحد باعث اختلافات مذهبی بیشتری میشود. اگر به همهی پیامبران ایمان داشته باشیم و بینشان فرق نگذاریم، بسیاری از تعصبات جاهلانه و خانمانسوز مذهبی از بین خواهد رفت. در آن صورت اگر کسی را ببینیم که به شیوهی پیامبری دیگر زانو زده است و به زبانی غیر از عربی نماز میخواند، شیوهی نماز او را باطل نخواهیم دانست. اگر میتوان چند امام داشت و بینشان فرق نگذاشت، میتوان چند پیامبر داشت و بینشان فرق نگذاشت: لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ. به همهی پیامبران میتوان اقتدا کرد، نه فقط به یک پیامبر خاص: أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ.
از این پس، از فرهنگ ضد قرآنی و کفرآمیز تکذیب و تمسخر کتابهای پیامبران پیشین و بیاعتنایی به آنها دست میکشیم و به مسیر تصدیق بر میگردیم. در این مسیر، به جای کتابهایی که صدها سال پس از نزول قرآن نوشته شدهاند و به غلط متون اسلامی خوانده میشوند، به متونی مراجعه میکنیم که در زمان نزول قرآن موجود بودهاند و قرآن آنها را تصدیق کرده است و به آنها استناد کرده است. مراجع دینی ما کتابهایی خواهد بود که در قرآن کتابهای نور و هدایت و موعظه و رحمت خوانده شده است، هرچند این کتابها نزد شیعیان و سنیان متروک و مطرود است. در مسیر تصدیق، به جای پیمودن راهی که در آن فرقهها و زیرفرقههای شیعه و سنی به واگرایی و تخاصم کنونی رسیدهاند، راهی را در پیش میگیریم که حتی با اهل تورات و انجیل هم به همگرایی و تفاهم برسیم و زبان مشترکی پیدا کنیم.
در مسیر تصدیق، دشواریهایی هم در پیش خواهیم داشت. در مطالعهی تطبیقی تورات و انجیل و قرآن، گاهی به نظر میرسد آنچه در تورات و انجیل آمده است با آنچه در قرآن آمده است مغایرت دارد. در تحلیل این موارد باید همان روشی را در پیش بگیریم که در تحلیل قرآن هم در پیش میگیریم. وقتی به نظر میرسد عباراتی از قرآن با هم تعارض دارند چه کار میکنیم؟ اگر از منکران باشیم، پاردوکسهای متن را بهانهای برای تکذیب و انکارِ آن قرار میدهیم، اما اگر از مؤمنان باشیم، میکوشیم پارادوکسها را توضیح دهیم و در میان برداشتهای ممکن، برداشتی را انتخاب کنیم که به تناقض نینجامد. بخش بزرگی از تلاش ما در مسیر تصدیق تورات و انجیل، کوشش در توضیح اختلافات ظاهری این متون با قرآن خواهد بود. حل این پارادوکسها به نتایجی جالب و راهگشا در فهم هماهنگ تورات و انجیل و قرآن منجر میشود.
(ادامه دارد)
http://t.me/tasdeeq
جناب آقای ارجمند، نوشته اید برداشت خود را از زبان دیگران نقل می کنم. مگر شما در مقالات خود، برداشت دیگران را به جای برداشت خود نقل می کنید؟ ضمناً سوال دیگری نیز مطرح می شود. شما می گویید منظور قرآن از “مصدقا لما بین یدیه” حداقل شامل همین انجیل چهارگانه نیز می شود. شما می گویید مصلوب و مقتول شدن و برخاستن بعدی حضرت عیسی، نص صریح انجیل است. با توجه به این دو، آمدن مصدقا لما بین یدیه در قرآن کفایت می کرد و همه امور صلیب، از دستگیری و محاکمه، تا جان دادن و برخاستن دوباره حضرت… مطالعه بیشتر»
[quote]آنجا که قرآن “ما قتلوه” و “ما صلبوه” می گوید، آن را نص صریح قرآن نمی دانید، و نیازمند تفسیر می دانید، اما آنجا که انجیل “حضرت عیسی مصلوب شد” می گوید، آن را نص صریح انجیل و بی نیاز از تفسیر بر می شمرید.[/quote] باز هم برداشت خودتان را از زبان دیگران نقل میکنید. «قتلوه» و «قام بعد قتله و خرج من قبره» در انجیل همان قدر نص است که «ماقتلوه» و «شبه لهم» در قرآن. این دو نص قابل جمع است همان گونه که «ما رمیت» و «رمیت» قابل جمع اند با وجود اینکه به نظر نقیضند. نیازی… مطالعه بیشتر»
آنجا که قرآن از “مصدقا لما بین یدیه” نام می برد، منظورش کدام بخش ها از مجموعه عهد قدیم و جدید است، و دلیل شما برای درستی این امر چیست؟
[quote name=”ابوالفضل ارجمند”] نص انجیل میگوید عیسی اعدام شد و زنده شد اما پاراگراف دوم تفسیر شماست و نه در قرآن آمده است نه در انجیل و با انجیل هیچ سازگاری ندارد[/quote]
ملاک نص و تفسیر بودن در قرآن و انجیل چیست؟
آنجا که قرآن “ما قتلوه” و “ما صلبوه” می گوید، آن را نص صریح قرآن نمی دانید، و نیازمند تفسیر می دانید، اما آنجا که انجیل “حضرت عیسی مصلوب شد” می گوید، آن را نص صریح انجیل و بی نیاز از تفسیر بر می شمرید.
[quote]سوالی که شما حاضر به پاسخگویی به آن نیستید، این است که چگونه می توان، با کنار گذاشتن همه عقاید مذکور، و فقط با در دست داشتن متن قرآن و انجیل، حقیقت یا باطل بودن پاراگراف الف یا ب را مشخص نمود، و چگونه می توان شق درست را از بین این دو معلوم نمود، در حالی که هر یک از این دو، با صرفنظر کردن از عقاید مذکور، تفسیرهایی سازگار با هر دو متن قرآن و انجیل هستند؟[/quote] جوابی که حاضر به پذیرش آن نیستید این است که پاراگراف الف به هیچ وجه تفسیر نیست و نص انجیل میگوید… مطالعه بیشتر»
با سلام و تشکر، مشکلی در اجابت درخواست ابتدای کامنت شما نیست. بله، قرآن می گوید که انجیل (و تورات) را تصدیق می کند. شما خود را از سوال اصلی و پاسخگویی به آن بر حذر نگاه می دارید. سوال به این شکل قابل بیان است: شما عقاید زیر را به کنار بگذارید: عقیده حواریون را که خود حضرت عیسی مصلوب شد. عقیده کاتبان انجیل را که خود حضرت عیسی مصلوب شد. عقیده عموم علمای مسیحی و مسیحیان سابق و فعلی را (با استثناهای در اقلیت) که خود حضرت عیسی بر صلیب رفت. عقیده عموم علمای مسلمان و مسلمانان سابق… مطالعه بیشتر»
[quote]شما می گویید هر دوی قرآن و انجیل را باید تصدیق کرد.[/quote]من نمی گویم. قرآن می گوید. در درجه اول باید نقل قولها را تصحیح کنید. مثلا شما می گویید یکی دیگر به جای عیسی بر دار رفت. بسیار خوب.اما این را شما می گویید.نه انجیل این را می گوید نه قرآن تصریحی به ان دارد.این نظر شماست، بدون اینکه ربطی به قران و انجیل داشته باشد.جناب مرادی هم که معتقد است جسد مرده بر بالای دار رفت.بسیار خوب. این هم نظر جناب مرادی.داستانهای دیگری هم می توان ساخت.غقط باید حتما طوری باشد که انجیل تکذیب شود! وما رمیت اذ… مطالعه بیشتر»
آیه مورد اشاره را بطور کامل ملاحظه فرمایید: فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ [b]وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ[/b] وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۱۷﴾انفال ذَلِکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکَافِرِینَ ﴿۱۸﴾انفال لازم نیست داستان دقیق جنگ را بدانیم…همینقدر اشاره قرآن کفایت میکند تا بدانیم کشته شدن آن کافرین برای رساندن پیام الهی و ظاهر شدن دین جدید لازم و ضروری بوده است…در ضمن آنکه امتحان و سنجش مومنین همراه رسول خدا نیز ضرورت داشته است…. ریشه در آیات انتهایی سوره جن (جن از نیروهایی که دیده نمی شوند( دارد: عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى… مطالعه بیشتر»
سلامی دیگر، شما می گویید هر دوی قرآن و انجیل را باید تصدیق کرد. آیه ۱۵۷ سوره نساء را در نظر بگیریم که با “و قولهم انا قتلنا المسیح” آغاز و به “و ما قتلوه یقینا” ختم می گردد. یک نوع تطبیق این آیه با محتوای انجیل را که در ذیل آمده، در نظر می گیریم: تطبیق الف: حضرت عیسی از پیش اعلام نموده بود که مقتول خواهد شد و سپس خواهد برخاست. ایشان خود را آماده این آزمون الهی نموده بود، اما چون صدق وی بر خداوند ثابت گردید، شبیهی از ایشان، که هویت حقیقی انسانی یا ماورائی وی… مطالعه بیشتر»
[quote]اگر بخواهیم تفسیر رایج مسیحیت از کتاب صامت انجیل را بپذیریم، و سایر تفاسیر سازگار با متن صامت را رد کنیم …[/quote] اگر به شما بگویند که روزه در ماه شعبان بوده است اما بر اساس کتابی که در زمان عثمان جمع آوری شده است، به رمضان تغییر یافته است، پاسخ شما چیست؟ انجیل میگوید عیسی کشته شد و شما میگویید نشد. برای چه باید مسیحیان حرف انجیل را رها کنند و به حرف شما گوش دهند؟ قرآن میگوید روزه در ماه رمضان است، حال یکی بگوید نخیر، شعبان است و اهل قرآن را به اصلاح عقایدشان دعوت کند. بر… مطالعه بیشتر»
ادامه کامنت قبلی: اگر بخواهیم تفسیر رایج مسیحیت از کتاب صامت انجیل را بپذیریم، و سایر تفاسیر سازگار با متن صامت را رد کنیم، لازم است به اصطلاح، ابتدا صامت بودن آن را کنار بگذاریم، به این معنا که همچون حواریون و علما و اهل بعدی کلیساها معتقد باشیم که هر چند انجیل ها مکتوبات بشری هستند، اما همگی، بدون استثنا، از طریق وحی و الهام روح القدس یا فرشته وحی، و لذا تحت نظارت و تایید کامل الهی نگاشته شده اند. بنابراین، به تمامی، از حجیتی الهی بهره مند هستند. به علاوه، لازم است همچون حواریون و اهل بعدی… مطالعه بیشتر»
سلامی دوباره، اگر انجیل های چهارگانه را کتابی صامت مانند آثار ادبی قدیم در نظر بگیریم که نیازمند تفسیر و تفهیم است، فقط یک تفسیر یکتا از آن حاصل نخواهد شد. در جاهایی از انجیل آمده که حضرت عیسی مقتول خواهد شد و پس از سه روز و سه شب خواهد برخاست. وقایع دستگیری تا جان دادن بر صلیب و برخاستن بعدی از مدفن، به تفصیل در انجیل بیان شده است. می توان شرح وقایع را شرح وقایع از دیدگان حواریین یا عامه حاضران تعبیر نمود و تفسیری از انجیل به دست آورد که در این بندها خلاصه می شود:… مطالعه بیشتر»
[quote]اگر اشکال کنید که چرا با وارد کردن عوالم فرشتگی، داستانی ساختگی فراهم شده است، همین اشکال بر تفسیر شما از دیدار حضرت موسی و عبد نیز وارد خواهد بود.[/quote] درود بر شمادر داستان موسی گفته نشده است که همسفر او که بود. او عبد بود و عبد طبق ادبیات قرآن میتواند هم بشر باشد هم فرشته. بسیاری از مشکلات عقلی و اخلاقی داستان با این فرض که عبد، فرشته باشد حل میشود. طبق قرآن فرشته میتواند به صورت بشر ظاهر شود: فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا. اما اگر فرض کنید که عیسی با فرشتهای جایگزین شد تمام… مطالعه بیشتر»
سلام بر آقای ارجمند، طبق آنچه از این مقاله شما بر می آید، شما می کوشید نحوه سازگار نمودن قرآن با انجیل های چهارگانه ابتدای مجموعه عهد جدید و (ظاهراً) پنج کتاب اول عهد عتیق را پیگیری نمایید. یکی از مقالاتی که قبلاً و در همین راستا از شما منتشر شده، تایید مصلوب شدن حضرت عیسی و تلاش برای سازگار نمودن آیه متناظر قرآنی با شرح انجیل های چهارگانه در ابتدای مجموعه عهد جدید است. مقاله دیگری از شما نیز در باب داستان حضرت موسی و عبد رحمت داده شده در سوره کهف، و به ویژه تفسیر قتل غلام به… مطالعه بیشتر»
[quote]هنوز هم جایی برای ابهام هست. آیا منظور شما مجموعه پنجگانه متی، مرقس، لوقا، یوحنا، و اعمال رسولان است؟[/quote]
با پوزش، «اعمال» را «نامه ها» نوشتم.
منظور همان چهار کتاب اول است.
جناب مرادیعرض من هم همین است که مفهومی که ما از وحی در ذهن داریم غیر از آن چیزی است که قرآن میگوید. وحی در اصطلاح و تصور ما یک چیز است و در اصطلاح قرآن یک چیز دیگر. ما نمیگوییم به مورچه و گربه وحی میشود، اما قرآن عبارت مشابهی دارد.ما نمیگوییم به زمین وحی میشود ولی قرآن میگوید.ما نمیگوییم به یک مادر وحی میشود ولی قرآن میگوید.ما نمیگوییم به شاگردان عیسی وحی میشد ولی قرآن میگوید.ما نمیگوییم شیاطین هم وحی میکنند ولی قرآن میگوید. ما فقط میگوییم به پیامبران وحی میشد و این نشان میدهد که تصور ما… مطالعه بیشتر»
هنوز هم جایی برای ابهام هست. آیا منظور شما مجموعه پنجگانه متی، مرقس، لوقا، یوحنا، و اعمال رسولان است؟
جناب ارجمند
منظور بنده از تداوم وحی تعدد ندای غیبی بر یک نفر مانند عیسی میباشد…یا فقط تک ندای غیبی بر یک نفر مانند مادر موسی…
از تداوم وحی تا امروز و وحی شیاطین و…عرضی نداشته ام .
موفق باشید انشاء الله
[quote]انجیلی که شما تصدیق آن و کوشش تطبیقی متقابل اش با قرآن را تبلیغ می کنید، دقیقاً کدام است؟[/quote]
سلام بر شما
انجیل همان چیزی است که از سوی «اهل انجیل» انجیل خوانده میشود و معتقدم قرآن هم به همان انجیلی استناد میکند که مورد قبول اهل انجیل است.
از نامههای رسولان به بعد هم که معلوم است انجیل نیست و خودشان هم به آنها انجیل نمیگویند.
سلام بر آقای ارجمند،
انجیلی که شما تصدیق آن و کوشش تطبیقی متقابل اش با قرآن را تبلیغ می کنید، دقیقاً کدام است؟
یعنی، آیا مجموعه همه متی، مرقس، لوقا، یوحنا، اعمال رسولان، تا نهایتاً مکاشفه یوحناست، که مجموعه عهد جدید نام دارد، یا مجموعه متی تا یوحناست، یا متی تا اعمال رسولان؟ یا یک زیر مجموعه کاملاً مشخص دیگر از این عهد جدید.
برای روشن شدن موضع شما، مشخص کردن دقیق این زیرمجموعه از سوی شما ضرورت دارد
وحی به زنبور مانند وحی به تمام موجودات ۲۴ ساعته است.
وحی اصلا «جمله» نیست که بگوییم یک جمله است یا صد جمله. وحی شیطانی هم قطع نشده است.
اگر وحی مداوم است، پس چرا فکر میکنید وحی الان قطع شده است و دیگر کسی نمیتواند بر اساس وحی کتاب بنویسد؟ اگر وحی مداوم نیست، پس چرا وحی به حواریون را وحی نمیدانید؟
افکارتان به قدری متناقض است که ارزش ادامهی بحث ندارد.
تشکر از شرکت در بحث
جناب ارجمند تفاوت تداوم وحی با وحی تک اشاره مانند تفاوت یک جمله با یک کتاب است… این تفاوت همان تفاوت وحی بر زنبور عسل و وحی بر انسان است…کافرین انتظار جمله واحد داشته اند: وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا ﴿۳۲﴾فرقان راه زندگی زنبور عسل حول همان یک جمله است: وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ﴿۶۸﴾نحل اما برای انسان آزاد و صاحب قدرت الهی در طی تاریخ کتاب ها آمده است… برای رقم زدن ظهور یک پیامبر در هنگام تولد او لازم… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند
یک وحی تداوم دارد یک وحی کوتاه است…
شما “تداوم” وحی را توجه نمی فرمایید…
ندایی واحد برای اجرایی شدن کاری توسط فردی….این هم وحی است…
نداهایی به یک نبی یا یک رسول برای هدایت یک جامعه و گذراندن آنها از مشکلات اجتماعی….این هم وحی است….
اجازه بفرمایید ختم مذاکره را اعلام کنیم…
جناب مرادیوحی وحی است.ایرادات شما بنی اسرائیلی است. خدا گفت گاوی را بکشید، بنی اسرائیل هی شرایط گاو را سختتر می کردند. حال شما هم می خواهید شرایط وحی را سختتر کنید! بهتر نیست عقایدتان را عوض کنید؟ دقت کنید که دارید قرآن را هم تکذیب میکنید. «تک اشاره» دیگر چه صیغهای است؟! درک شما از وحی اشتباه است و میخواهید قرآن را هم مطابق با آن معنی کنید. وحی الهی کلام انسانی نیست. آنچه مکتوب میشود محصول وحی است نه خود وحی، همان گونه که مثلا کندوی زنبور عسل محصول وحی است نه خود وحی. خدا به زنبور وحی… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند
آیه ذیل از سوره طه را ملاحظه فرمایید:
إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّکَ مَا یُوحَى ﴿۳۸﴾
آیا پس از این “وحی” باز هم به مادر موسی وحی “ادامه” داشت؟
منظور بنده در باره وحی بر حواریون نیز چنین بود…
در مورد وحی بر حواریون همان یک آیه موجود است و آنهم با صیغه ماضی است…همانطور که بر اصحاب کهف نیز تک اشاره (وحی) آمده است…
وحی به زنبور که وحی نیست!
حالا هم فهمیدیم که وحی به حواریون هم وحی نیست!
یک جوک هست که میگوید دانشگاه باید دانشگاه باشد، دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست!
وحی باید شرایطی داشته باشد که جناب مرادی تعیین میکنند. وحی باید وحی باشد، , وگرنه وحیی که وحی نباشد وحی نیست.
یعنی پذیرش سخن قرآن و ایمان به تورات و انجیل و تصدیقشان این قدر سخت است؟
[quote]دقیقتر و بیشتر بخوانید “باور” خواهید کرد…[/quote]
همین دستور را برای کتابهای دیگر هم به کار بگیرید.
متاسفانه یهودیان و مسیحیان هم روش شما را دارند. یعنی تورات و انجیل را باور دارند و آنها را دقیقتر و بیشتر میخوانند، اما قرآن را نه.
مقالات «تصدیق» برای همین است که نشان دهد هم روش شما غلط است هم روش یهودیان و مسیحیان.
جناب ارجمند در خاتمه (البته احتمالا) بر خود لازم میدانم نظری را خدمت شما عرض کنم… مشکلی که برای شما ایجاد شده است (باز هم احتمالا) از این آیه سرچشمه میگیرد: وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿۱۱۱﴾مائده از این آیه برنمی آید که حواریون مانند انبیاء بر آنها “وحی” میشده است… این “وحی” مانند ارتباط قلبی و وحی بر مادر حضرت موسی و یا مانند ارتباط قلبی با اصحاب کهف است… این موارد تک اشارات الهی غیبی است و تداوم وحی بر آنها را نمی رساند…یعنی مانند وحی بر هارون (برادر موسی)… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند
همین قرآنی که در دست شماست مطابق همان قرآن اصلی اولیه میباشد…
دقیقتر و بیشتر بخوانید “باور” خواهید کرد…
جناب مرادی
خطبه نخوانید
قرآن اصلی اولیه را بیاورید،
نه قرآنی که عثمان آن را جمع کرده است و ترتیبش را به هم ریخته.
اگر هم نمیتوانید، یک بام و دو هوا نکنید.
نمیتوانید یک کتاب را تصدیق کنید و یکی را تکذیب.
جناب ارجمند رعایت همین ترتیب و چیدمان در خواندن قرآن به نتایجی میرساند که بر باور ما به قرآن می افزاید… اما رعایت اتصال آیات هر سوره و کلیت درختواره قرآنی برای قدرتمندان نتایج خوشایندی ندارد…رعایت اتصال آیات به اتصال و تعاون مومنین و کل بشریت میرسد…انباشد قدرت و ثروت را رد میکند… رعایت اتصال آیات قرآن همان رعایت اتصال آیات طبیعت است همان رعایت اتصال و وحدت انسان هاست…پشتوانه ایمانی و قلبی برای قیام ضد کسانی است که به فردیت فکر میکنند و به جمع قدرت و ثروت برای خود می اندیشند… غالب روحانیت رسمی بطور تاریخی آلت دست… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند قرآن علاوه بر اینکه پیام هدایت انسان است خود معجزه نیز هست…پیام آوران الهی قبلی معجزه یا معجزات جدا از پیام هدایت داشته اند… این الگو طبیعی نیز بنظر میرسد…انسان در آخرین عصر خودش معجزات فیزیکی تولید میکند…آنچه که در اعصار قبلی معجزه قلمداد میشده است…آنچه انسان در عصر پایانی نیاز دارد کلام و هدایت و هدف و معنا و استراتژی است… در هر حال آخرین پیام اهداف اصلی و به کجا میرویم و هدف چیست و از همه مهمتر اینکه عذاب و عقاب و حساب و کتاب اعمال را نزدیک اعلام و تصویر میکند… با رعایت اتصال… مطالعه بیشتر»
[quote]باید عرض شود که “کتاب” ارسالی از جانب عیسی مطالبی است که از طریق شخص خود ایشان نقل شده باشد نه آنچه که توسط حواریون یا هر کسی که شما میفرمایید در اناجیل آمده است …نمونه اش همین نقل کیفیت بقتل رسیدن حضرت عیسی در اناجیل می باشد…[/quote]
شما هم قرآن اصلی را بیاورید نه این قرآنی که ترتیب نزولش به هم ریخته است و تمام مطالبش جابجا شده است.
جناب مرادی
یک نظر هم این است که یهودیان مواد توهمزا مصرف کرده بودند و گمان کردند او را به دار زدهاند.
با تشکر از نظرات راهگشای شما.
جناب ارجمند اما در خصوص آیه ذیل : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا ﴿۱۳۶﴾النساء باید عرض شود که “کتاب” ارسالی از جانب عیسی مطالبی است که از طریق شخص خود ایشان نقل شده باشد نه آنچه که توسط حواریون یا هر کسی که شما میفرمایید در اناجیل آمده است …نمونه اش همین نقل کیفیت بقتل رسیدن حضرت عیسی در اناجیل می باشد… مانند احادیث در اسلام است و نه ارسالی از جانب خداوند…منظور آیه ۱۳۶ سوره… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند اینکه میفرمایید: “یک نظر رایج که از نظر شما بسیار بهتر است این است که کس دیگری را به جای عیسی کشته اند.” با نظر قرآن درست در نمی آید… ادامه میدهید که این نظر هم هیچ ارزشی ندارد…پس کدام نظر هم با قرآن متلائم است هم با انجیل؟ نظر بنده هم مطابق با آنچه در قرآن آمده درست می نماید هم با آنچه در انجیل ثبت است… با قرآن درست درمی آید چون با اتصال آیات سازگار است ….با انجیل هم درست در میآید به شرطی که قبول کنیم کسی متوجه این توفای عیسی نشده است و… مطالعه بیشتر»
[quote]به هر حال هنوز ردیه ای به نظر اصلی اینجانب بیان نفرموده اید…اشکال اینکه قبل از مصلوب شدن حضرت عیسی فوت نموده باشند و کسی غیر از خدا و خود ایشان متوجه نشده باشند چیست؟[/quote] اشکال این است که این نظر شماست نه انجیل، اگر بخواهیم از خودمان نظر بدهیم که زیاد میشود نظر داد. یک نظر رایج که از نظر شما بسیار بهتر است این است که کس دیگری را به جای عیسی کشته اند. اما این نظر هم هیچ ارزشی ندارد. البته فایدهی این قبیل نظرات هم این است که مکذبان کتابهای پیامبران را از مصدقان تفکیک میکند.… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمندکم دقتی برای کسانی که شما گواهی برایشان از قرآن آورده اید : وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿۱۱۱﴾مائده که در ادامه این آیه در باره آنها توضیح بیشتری میفرماید: إِذْ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَائِدَهً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿۱۱۲﴾مائده… قَالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ ﴿۱۱۵﴾مائده امر عجیب و غریبی نیست…متوجه فوت حضرت عیسی نشدن کاملا ممکن بوده است…مگر اینکه شما برای ایشان مقام عصمت قائل… مطالعه بیشتر»
[quote]اخبار کشته شدن حضرت عیسی حتما از جانب حواریون و نزدیکان (چه بسا مغرض و کم دقت) بیان شده است و وحی الهی نیست که با نظر مخالف در این خصوص کل انجیل تکذیب شود…[/quote]
چرا خبری که حواریون یا نزدیکان بدهند وحی الهی نیست؟
وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ
قرآن شناسی در حد تیم ملی!
جناب مرادی چرا بپذیریم که چهار نفری که گزارش اعدام عیسی را در انجیل بیان کردهاند مغرض و کم دقت بودند و کسی که بعد از دو هزار سال این ادعای مضحک را مطرح می کند که جسد مرده را بالای دار بردند بیغرض و دقیق است؟ خبرگزاریها قبلا اعلام کرده بود که یک نفر دیگر را اشتباهی به جای عیسی به دار کشیدند. چرا آن را نپذیریم؟ لابد او هم مغرض و بیدقت بوده! از نظر شیعیان و سنیان هر گزارشی از قتل عیسی ممکن است، مگر آن چیزی که انجیل گفته است! عجب تصدیقی از انجیل می کنند… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند اخبار کشته شدن حضرت عیسی حتما از جانب حواریون و نزدیکان (چه بسا مغرض و کم دقت) بیان شده است و وحی الهی نیست که با نظر مخالف در این خصوص کل انجیل تکذیب شود… ندای خفیه الهی فقط از جانب حضرت عیسی شنیده میشده و کسی از حواریون نشنیده است: إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۵۵﴾آل عمران جدا شدن روح از بدن حضرت عیسی با خلقت خاص ایشان مانند ما انسانهای… مطالعه بیشتر»
[quote]بسادگی خداوند قبل از اینکه حضرت عیسی به زجر و مشقت افتاده و مصلوب گردد روح شریف ایشان را از تن وی خارج نموده و بسوی خود رفعت داده است و کافرین و مشرکین فرد تازه فوت شده را به صلیب کشیده اند و هیاهوی افراد مانع از تشخیص این موضوع گردیده است…[/quote] خب، این قبیل خیالپردازیها تکذیب کامل انجیل است. ما فارغ از انجیل می توانیم هر جور خواستیم خیالپردازی کنیم. لازم نیست اصلا پای صلیب را به وسط بکشیم. به عیسی مرگ موش دادند ولی چون تاریخ مصرفش گذشته بودعیسی زنده ماند. به قول شما در ان هیاهو… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند جوامع انسانی رو به پیچیدگی و ازدیاد جمعیت میرود و هدایت آنها با بیان آخرین رهنمودها و توضیحات ضروری ناگفته (چرا که وقت آن نرسیده) یا قبلا خلاصه گفته شده مقدور میگردد… انعکاس همان درخواست “اهدناالصراط المستقیم” است و این راه درخواستی ادامه —تاکید میشود ادامه —-راه مومنین نسل های قبلی است… اینکه میفرمایید : “…اما عکسش هم برقرار است…” فقط در مواردی بکار می آید که بیان جزئیات حادثه خاصی در گذشته آمده باشد…نکات اصلی و رفع ابهام و اختلاف کننده از کتب قبلی در قرآن خواهد آمد: وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا… مطالعه بیشتر»
[quote]قرآن موضع مصدق بودن نسبت به کتب قبلی دارد یعنی در مواردی کتب قبلی را از ابهام و خلاصه بودن خارج میسازد… [/quote] جناب مرادیاین حرف شما درست است، اما عکسش هم برقرار است. باز هم تاکید میکنم که نباید از معیار دوگانه استفاده کنیم. مثلا بخش بزرگی از هرچهار انجیل به داستان دستگیری و محاکمه و اعدام عیسی اختصاص دارد و قتل عیسی به دست یهودیان از نظر مسیحیان بدیهی است، حال آنکه در قرآن تنها یک آیه به آن اختصاص داده شده است و بیان آیه هم مبهم است. بر اساس سخن شما لازم است از تفصیلات انجیل… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمندمنظور نسبت بین قرآن و شما نیست بلکه نسبت بین قرآن و کتب قبلی مورد نظر است…قرآن موضع مصدق بودن نسبت به کتب قبلی دارد یعنی در مواردی کتب قبلی را از ابهام و خلاصه بودن خارج میسازد…حتما مواردی هم وجود دارد که نظر قرآن همان نظر کتب قبلی است و نظر آنها را تصدیق میکند…بنده هم عرض کرده بودم: “[quote]میشود فهمید که تصدیق همواره بمعنی گواهی دادن به صحت کامل نیست بلکه “رفع ابهام” نیز میتواند “تصدیق” باشد…حضرت موسی لکنت داشته است از خداوند میخواهد که برادرش را بعنوان کسی که حرف او را از ابهام در می… مطالعه بیشتر»
تصدیق از نظر شما به هر معنی که باشد، من قرآن را هم دقیقا به همان معنی تصدیق میکنم و به آن ایمان دارم. اگر شما معتقدید که تصدیق به معنی صحت کامل نیست، آن وقت بفرمایید که اینجانب باید قرآن را تصدیق کنم یا نکنم؟
در مقاله گفته ام که نباید یک بام و دو هوا کنیم. ساختارهای اعتقادی ما باید از اساس تغییر کند.
با تشکر
[quote]دلیل اصلی این تکذیب چیست . میگویند نام احمد که نام پیامبر گرامی اسلام باشد در کتب قبلی آمده است اما آنها آنرا حذف کرده اند .[/quote] با تشکر از شمااین مقالات به امید خدا ادامه خواهد یافت. امیدوارم کم کم به پرسشهای شما هم پاسخ داده شود. فقط این را در نظر بگیرید که همهی کتابهای پیامبران به دست ما نرسیده است. در قرآن میخوانیم که خدا به عیسی تورات و انجیل و کتاب و حکمت آموخت. از این عبارت در مییابیم که نباید تمام تعالیم عیسی را فقط منحصر به انجیل بدانیم: وَیُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَالتَّوْرَاهَ وَالْإِنجِیلَ. توجه… مطالعه بیشتر»
مثل همیشه مستند و راهگشا
جناب آقای ارجمند لازم میدانم عرض کنم اول اینکه از این آیه سوره قصص : وَأَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ ﴿۳۴﴾قصص میشود فهمید که تصدیق همواره بمعنی گواهی دادن به صحت کامل نیست بلکه “رفع ابهام” نیز میتواند “تصدیق” باشد…حضرت موسی لکنت داشته است از خداوند میخواهد که برادرش را بعنوان کسی که حرف او را از ابهام در می آورد بکمک او مامور کند…. دیگر اینکه باز در همین سوره قصص “وصل قول” را با آمدن قرآن اعلام فرموده است…توضیح اینکه با بیانات قرآن ناگفته ها یا ابهامات (از جمله… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند .
بحث تان عالی بود . سخنانی که کمتر گفته شده بود و یا حتی گفته نشده بود اینجا گفته شد. اگر ممکن باشد چند نکته را درباره تحریف کتب قبلی که مسلمانها ادعا دارند بیان دارید . دلیل اصلی این تکذیب چیست . میگویند نام احمد که نام پیامبر گرامی اسلام باشد در کتب قبلی آمده است اما آنها آنرا حذف کرده اند . میخواستم در این باره توضیح دهید چقدر این ادعا صحت دارد ؟ممنون