دین و آزادی (۳۲): قدرتنمایی و زورگویی
ابوالفضل ارجمند: استدلال تنها از طریق مباحثات نظری صورت نمیگیرد. آزمونها و مشاهدات تجربی نیز یکی از راههای اثبات مدعاست که گاهی از مباحثات نظری بسیار قاطعتر است. پیامبرانی چون محمد از طریق مباحثه و گفتگو به هدایت مردم میپرداختند و پیامبرانی چون موسی با نمایش قدرت برتر خدای خود، خدایان دروغین را در آزمونهای عملی به زمین میزدند.
موسی خواهان آزادی بنیاسرائیل از بندگی مصریان و خروج از مصر بود. او نیز مانند سلیمان، در مواجهه با فرعون که مدعی خدایی بود، قدرت برتر پروردگارش را با عصا و ید بیضا به نمایش گذاشت تا نشان دهد از جانب چه کسی مأموریت دارد. فرعون موسی را جادوگر خواند و به بنیاسرائیل گفت که موسی میخواهد با جادویش آنان را از سرزمینشان بیرون کند. آنگاه خود نیز جادوگرانش را جمع کرد و از آنان خواست که بر جادوی موسی غلبه کنند: وقیل للناس هل أنتم مجتمعون لعلنا نتبع السحره إن کانوا هم الغالبون.
فرعون ادعای خدایی میکرد و بایستی ناتوانی او در برابر خدای موسی در عمل نشان داده میشد. ابتدا جادوگرانِ فرعون بساطشان را پهن کردند و قسم خوردند که بر موسی غلبه خواهند کرد: فألقوا حبالهم وعصیهم وقالوا بعزه فرعون إنا لنحن الغالبون. آنگاه موسی عصایش را انداخت. عصا به مار تبدیل شد و بساط جادوگران را بلعید. جادوگران همان لحظه سجده کردند و به خدای موسی و هارون ایمان آوردند: فألقی السحره ساجدین، قالوا آمنا برب العالمین، رب موسی و هارون. این سخنان جادوگران یادآور سخنان ملکهی سبا در دربار سلیمان پس از ترک خورشیدپرستی است: أسلمت مع سلیمان لله رب العالمین.
برتری خدای موسی هم مانند خدای سلیمان با قدرتنمایی نشان داده شد و این قدرتنمایی از هر استدلال نظری قویتر بود. جادوگران با مشاهدهی آیاتِ روشن خدا به چنان ایمانی رسیدند که تهدیدهای رعبآور فرعون کوچکترین تزلزلی در آنان پدید نیاورد. فرعون با زورگویی جادوگران را به شکنجه و اعدام تهدید کرد: فلأقطعن أیدیکم وأرجلکم من خلاف ولأصلبنکم فی جذوع النخل ولتعلمن أینا أشد عذابا وأبقی. جادوگران که تا چند لحظه پیش قسم میخوردند که موسی را شکست میدهند، حال که با مشاهدهی برهانی روشن به حقیقت پی برده بودند، بیاعتنا به فرعون گفتند هر کاری میخواهد بکند. تهدید فرعون بر آنان هیچ تأثیری نداشت، چون حقیقت را به چشم خود مشاهده کرده بودند: قالوا لن نؤثرک علی ما جاءنا من البینات والذی فطرنا، فاقض ما أنت قاض!
فرعون، همان شیر مغرور نادان در داستان شیر و فیل است که در گفتار قبل به آن اشاره کردیم. او با اینکه قدرت برتر خدای موسی را دید، تسلیم نشد و زیر بار نرفت. سرانجام، خدای موسی بنیاسرائیل را به سلامت از دریا گذراند و فرعون و سپاهش را در دریا غرق کرد. فرعون مانند ملکهی سبا قدرت نظامی عظیمی داشت، اما قدرت او در برابر قدرت خدای موسی چیزی نبود. تکبر فرعون مانع پذیرش حقیقتی شد که به عیان مشاهده کرد و این تکبر به هلاکتش انجامید.
***
قرآن حلقهی واسطهی اندیشهی دینی در جهان قدیم و جهان جدید است. تورات و انجیل به جهان قدیم تعلق دارند. در آن جهان، پیامبران برای اثبات حقانیتشان نشانههایی خارق العاده و شگفتانگیز از قدرت خدا به مردم عرضه میکردند که در زبان متون مقدس «آیه» خوانده میشود و ما به آنها «معجزه» میگوییم. اگرچه قرآن این آیات را از متون قبل از خودش نقل کرده است و وقوع آنها را به اذن خدا ممکن دانسته است، اما محمد خود در دعوتش به این شیوه عمل نکرد.
حقایق دینی تنها از طریق بحثهای نظری آشکار نمیشود. اگر تنها استدلال نظری را معتبر بدانیم، موسی و سلیمان هیچ استدلالی ارائه نکردند، اما اگر تجربه و مشاهده را هم از راههای کسب معرفت بدانیم، نمایش قدرت خدای حقیقی برای کسانی که مخلوقاتی ناتوان را به خدایی گرفته بودند از هر استدلال نظری قویتر و قانعکنندهتر بود. البته عدهای هم از آن طرف بام میافتند و گمان میکنند پیامبر حتما باید معجزاتی مانند موسی و عیسی به مردم عرضه کند تا سخنانش پذیرفتنی باشد. بتپرستان به محمد میگفتند که به او ایمان نمیآورند مگر آنکه نشانههایی بیاورد که پیامبران پیشین آوردند: فلیأتنا بآیه کما أرسل الأولون.
در جهان قدیم، آن گونه که متون مقدس نقل میکنند، علاوه بر اینکه خدا حضور و قدرت خود را با معجزات آشکار میکرد، گاهی میبینیم که مخلوقاتی غیر از بشر مانند جن و فرشته نیز به امر خدا در میان مردم حاضر میشدند و مأموریت الهی خود را اجرا میکردند. در جهان جدید چنین اتفاقاتی تنها در داستانها و فیلمهای تخیلی روی میدهد. از اینها که بگذریم، حتی تکلم خدا با انسان نیز که در جهان قدیم به سادگی صورت میگرفت، در جهان جدید تجربهای نامفهوم و ناشناخته است. همان گونه که درک معنی تکلم خدا با پیامبران برای بشر در جهان جدید مشکل است، هضم سایر جلوههای غیرعادی حضور خدا در میان بشر آن گونه که در متون مقدس نقل شده است، دشوار است. خوانندهی امروزی متون کهن در چنین فضایی قرار ندارد و از این رو خطاهای بسیاری در دریافت منظور نویسندگان این متون به وجود میآید، چنانکه قدرتنماییِ الهیِ سلیمان در برابر ملکهی سبا میتواند با زورگوییِ انسانی مقایسه شود.
وقتی پای خدا به میان آید، منطق قدرت و خشونت تغییر میکند. همچنان که پیشتر گفتیم، هیچ انسانی حق ندارد جان انسان بیگناهی را بگیرد، اما خدایی که به انسان جان بخشیده است میتواند جان انسان را هر وقت که خود اراده کند بستاند بدون اینکه کسی بتواند به او اعتراض کند. البته در هر کار خدا حکمتی است و بشر نمیتواند حکمت همهی افعال الهی را درک کند. خدا کافران را عذاب میکند، اما مؤمنان را نیز به مصیبتهایی مبتلا میکند. قرآن میگوید چه بسا در آنچه برای شما ناخوشایند است، خیری نهفته باشد: عسی أن تکرهوا شیئا وهو خیر لکم.
در ادبیات غیردینی به جای «خدا» از کلمات دیگری مانند «طبیعت» استفاده میکنند. گاهی از «مادر مهربان طبیعت» سخن میگویند و گاهی به «خشم طبیعت» اشاره میکنند. در فرهنگ دینی، مادر مهربان طبیعت آفریدگاری دارد که خدا نامیده میشود. پیامبران غضب و رحمت و علم و قدرت را به خدا نسبت میدهند، نه به طبیعت. اگر در فرهنگ غیردینی بتوان به کارهای طبیعت اعتراض کرد، در فرهنگ دینی هم میتوان به کارهای خدا اعتراض کرد. سیر فعالیتهای طبیعت تکاملی است، اما سازوکار تکامل چنان است که گاه با تخریبهایی محلی همراه است. طبیعت نیروهای خود را به کار میاندازد و بسیاری هم ممکن است در «حوادث طبیعی» آسیب ببینند، بدون اینکه کسی بتواند طبیعت را به زورگویی و ستمگری محکوم کند. طبیعت با همهی کارهایش زیباست! این نگاه را میتوان به آفریدگار طبیعت هم تعمیم داد.
متونی مانند تورات و انجیل و قرآن همچنان از منابع مهم معرفت دینی هستند، اما از آنجا که ما بر خلاف مخاطبان این متون در شرایط زمانی و مکانی و فرهنگی نزول آنها زندگی نمیکنیم و با این متون همزبان نیستیم، به راحتی ممکن است در برداشت از آنها اشتباه کنیم. از سویی نمیتوانیم آثار فاخر فرهنگی و گنجینههای معرفتی گذشتگان را کنار بگذاریم و از سویی باید در تحلیل و برداشت از این گنجینهها با احتیاط و دقت عمل کنیم. ابهامات و متشابهات این متون حربههای خطرناکی را در اختیار مغرضان و جاهلان قرار میدهد.
پیامبری چون عیسی در عین اینکه تورات را تصدیق کرد، کوشید با سوء تفاهمات و سوء استفادههای یهودیان از کتابِ موسی مقابله کند. محمد نیز به همین راه رفت و با تکیه بر تورات و انجیل و با حفظ میراث دینی پیامبران جهان قدیم، کوشید انحرافات و برداشتهای نادرست مردم از کتابهای موسی و عیسی را اصلاح کند. با وجود تفاوتهای ظاهری تورات و انجیل و قرآن، تعالیم مرکزی این متون در طول تاریخ طولانی و پرفرازونشیب دین تغییر نکرده است و ما هم همچنان میتوانیم به آنها وفادار بمانیم و راه پیامبران را با تکیه بر امّهات کتب آنها ادامه دهیم، اما در مطالب حاشیهای این کتب پتانسیل فراوانی برای بدفهمی و سوء استفاده وجود دارد. با این حال مانند هر متن قدیمی دیگری میتوان دربخشهای حاشیهای متون مقدس هم تحقیق و پژوهش کرد و پردههای سوء تفاهم و سوء تفسیر را کنار زد.
(ادامه دارد)
یک نکتهی جالب که باز هم دیدگاه چند مقالهی اخیر را در باب فرشتگان تأیید میکند و جا دارد به متن مقالات قبلی اضافه شود، این است که قرآن میگوید فرشتگان جان کافران را همراه با وارد کردن ضربه به بدن آنها میگیرند! سورههای محمد و انفال: إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلَائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ موسی نیز جان مرد مصری را با ضربهی مشت گرفت: فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیْهِ. پس فرشتگان، آن گونه که قرآن میگوید نه آن گونه که ما گمان میکنیم، هنگام گرفتن جان مردم میتوانند مشت و لگد هم بزنند! بنا… مطالعه بیشتر»
[quote]از آنجا که قلمرو وجود خداوند و دین تنها تا جاییست که علم توانسته باشد تاریکی جهل را از بین ببرد، به نظر می رسد این مسئله هم مثل بقیه مسائلی باشد که روشنفکران دینی در صدد توجیه دین با استدلال هستند. دین استدلال گریز است. وجود خداوند، وحی، رسالت، معجزه، آخرت و هزار مفهوم دیگر تلاش رندانه ای بوده برای کنترل آدمیزاد و کشاندن او به زیر سلطه خویش. با پیشرفت علم هر لحظه بیشتر به ناشناخته های دنیای پیرامون خود آگاه می شویم و به احتمال زیاد گوشه ای از دین با این پیشرفت ها در تضاد قرار… مطالعه بیشتر»
جناب احسان،
همان گونه که در ابتدای پاراگراف گفتهام، منظور من خدایی است که متون مقدس نقل میکنند. در این متون خدا به راحتی با قابیل هم سخن میگوید و مکالمه فقط با پیامبران صورت نگرفته است.
در جهان امروز چنین مکالمهای روی نمیدهد و برای بشر امروز سؤال است که منظور از «کلام خدا» چیست.
در همین مجموعه، گفتاری را به این موضوع اختصاص دادهام:
https://neeloofar.org/abolfazle-arjomand/1678-230696.html#comments
همچنین میتوانید به مجموعهی مقالات «کلام خدا و خانهی خدا» مراجعه کنید.
[quote name=”احسان”]”حتی تکلم خدا با انسان نیز که در جهان قدیم به سادگی صورت میگرفت، در جهان جدید تجربهای نامفهوم و ناشناخته است. “با تشکر از زحمت شما، من از این جمله چیزی سر در نیاوردم.چگونه مکالمه خدا با انسان به راحتی بود؟آیا با نوع انسان بود یا پیامبران چنبن ادعائی میکردند؟ حّد جهان جدید و قدیم کجا است؟ از کی جهان قدیم میشود جدید و مکالمه قطع میشود؟[/quote] از آنجا که قلمرو وجود خداوند و دین تنها تا جاییست که علم توانسته باشد تاریکی جهل را از بین ببرد، به نظر می رسد این مسئله هم مثل بقیه مسائلی… مطالعه بیشتر»
“حتی تکلم خدا با انسان نیز که در جهان قدیم به سادگی صورت میگرفت، در جهان جدید تجربهای نامفهوم و ناشناخته است. “
با تشکر از زحمت شما، من از این جمله چیزی سر در نیاوردم.چگونه مکالمه خدا با انسان به راحتی بود؟آیا با نوع انسان بود یا پیامبران چنبن ادعائی میکردند؟ حّد جهان جدید و قدیم کجا است؟ از کی جهان قدیم میشود جدید و مکالمه قطع میشود؟