مفهوم امر به معروف دچار تحریف شده است
محسین آرمین: عاشورا همواره، در طول این هزار و چند صد سال، برای پویشهای اجتماعی خصوصا شیعیان الهام بخش بوده است. تاثیر آن در شکل گیری انقلاب با شعارهایی مانند «خون بر شمشیر پیروز است» قابل مشاهده است. ما نیز باید با فراست استفاده صحیح و معقولی از آموزههای دینی داشته باشیم.
یکی از آسیبهای دینداری، به تعبیر عامیانه، «دستمالی کردن» مفاهیم دینی است. در نتیجه این پدیده، این مفاهیم نه تنها نقش و تاثیر خود را نخواهد داشت بلکه نتیجه عکس میدهند. بنابراین ما با یک دوگانهای مواجه هستیم. از یک سو مفاهیم دینی برای زندگی ما الهام بخش هستند. من خودم مخالف نظریه فردی و خصوصی بودن دین هستم. این نگاه نه با باورهای ما سازگار است و نه از اساس علمی است. در عمل نیز شما میتوانید مشاهده کنیدکه باورهای دینی هرگز به حوزه شخصی محدود نبوده است. چرا که هرکسی باوری دارد تلاش میکند آن باور را پیاده کند و تحقق بخشد. بنابراین خواه نا خواه، اندیشه دینی به حوزههای فراتر از حوزه شخصی گسترش پیدا میکند. حتی در بالاترین سطوح سیاسی کشوری مانند آمریکا نیز از چنین مفاهیمی استفاده میشود. بحث ما در اینجا درستی و غلطی این پدیده نیست. در هر صورت این باورها حضور خود را در عرصه عمومی نشان میدهند.
طرف دیگر [آن دوگانه] این است که ما تا چه اندازه مجازیم از باورهای خود بهره بگیریم تا شائبه آن به وجود نیاید که ما باورهای دینی خودمان را در جهت اهداف دینی خود به کار میبریم. یعنی دین، به عنوان یک امر مقدس، ذیل امر سیاسی قرار نگیرد. در آن صورت آنچه به انحطاط کشیده میشود آن دین است. قدرت با هرچه ترکیب شود، وجه غالبش آن امر دوم خواهد بود. این یک پارادوکس است و تعریف هوشمندانه از دین باید به گونهای صورت بگیرد که آن را به ابزاری برای قدرت تبدیل نکند.
در همین ایام محرم، یکی از مسئولین گفته است که به علت همزمانی این ایام با سیزده آبان، ما میتوانیم از ظرفیتهای محرم برای این مراسم استفاده کنیم. از این صریحترین نمیتوان استفاده از مفاهیم دینی برای اهداف سیاسی را بیان کرد. با این رویکرد این دین است که ضربه میخورد. بسیاری از اینها نگران سکولار شدن مفاهیم دینی هستند. اما هیچ راهی برای سکولار کردن مفاهیم دین موفقتر از استفاده از آنها برای اهداف سیاسی موقت و کوتاه مدت نیست.
یکی از مفاهیم که دچار چنین معضلی شده است، بحث امر به معروف و نهی از منکر است. بسیار شنیدهاید که امر به معروف محوریترین انگیزه و هدف عاشورا است. این البته نکته درستی است. چه در مدینه، چه در مکه و همچنین در زمان خروج ایشان به سمت کوفه، محور اصلی گزارشات تاریخی موجود از فرمایشات امام، امر به معرف و نهی از منکر است. حال، بحث بر سر استفاده از این آموزه است. چگونه از این آموزه استفاده کنیم که دچار معضل ذکر شده نشویم؟ این مساله مختص به امروز نیست. شهید مطهری در یک سخنرانی در سال سی و نه میفرماید که چنان چهره زشتی از امر به معروف نشان دادیم و خشنترین و زشترین رفتارها را به نام امر به معروف و نهی از منکر نشان دادیم که انسان فکر میکند اگر مصادیق امر به معروف این است، همان بهتر که فراموش شود. توصیه میکنم که این سخنرانی را که در کتاب ده گفتار چاپ شده، حتما بخوانید. بنابراین در دورههای گذشته هم این انحرافات وجود داشته است.
ابناثیر کتابی دارد بانام الکامل فی التاریخ. در ذیل قرن چهارم، او ماجرایی را تعریف میکند که جالب توجه است. او روایت میکند که حمبلیان در سال سیصد و بیست و سه قدرت یافته بودند و به خانه مردم حجوم میبردند تا بررسی کنند که در آنها باده یا آلت طرب یافت میشود. اگر مردی با زنی را در خیابان مییافتند درباره نسبت آنها تحقیق میکردند و اگر پاسخی نمییافتند «آنها را سخت مینواختند.» متاسفانه ما در جوامع شیعی هم امروزه مشابه چنین رفتاری را میبینیم.
ما باید ببینیم که در تصور و نگاه امام، که اسوه ما است، به امر به معروف چیست. در واقع او چه نارسایی را در جامعه مشاهده کرده است. دو نکته در اینجا دارای اهمیت است. اول نگاه قرآن به امر به معروف و دوم نگاه امام در فرازهایی که از ایشان باقی مانده است.
در سوره آل عمران آمده است که «به ریسمان خدا ( به دین و کتاب و آورندگان وحی ) چنگ زنید و پراکنده نشوید ، و نعمت خدا را درباره خود به یاد آرید آن گاه که با هم دشمن بودید پس میان دل های شما الفت ایجاد کردتا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانههاى خود را براى شما روشن مىکند باشد که شما راه یابید. از میان شما گروهى [مردم را] به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند.»
من همیشه عرض کردم که قرآن ظاهری پاشان دارد که در نظر اول آیات به یکدیگر مرتبط نیستند. اما در یک نگاه دقیقتر، متن کاملا به هم پیوسته است. این ارتباط باید در یک بافتار فهمیده شود. این بافتار یکی، بافتار متنی است یعنی ارتباط آیه با آیه قبل و بعد. دومی، بافتار تاریخی است یعنی آیه در چه شرایط تاریخی نازل شده است. البته لوازمی دیگری نیز وجود دارد اما این دو مهمترین نیاز ما برای فهم یک آیه است.
زمانی که میبینیم قرآن با مساله تفرقه آغاز میکند، ناخودگاه به این فکر میافتیم که لابد در جامعه مدینه تفرقی پیش آمده بوده که قرآن به گذشته مسلمانان اشاره میکند. مسئله امر به معروف هم باید ارتباطی با این حادثه داشته باشد. به روایات تاریخی نیز مراجعه کنیم، چنین ارتباطی را مشاهده میکنیم. این آیات در اویل دوران مدینه نازل شده است. زمانی که دو قبیله اوس و خزرج درگیریهای شدید تاریخی داشتند. پیغمبر میانه اینها عقد اخوت بست و هر دو مسلمان شدند و آن دگیریها را به فراموشی سپردند. اما در همین مدینه، قبایل یهودی هستند که وحدت میان این دو قبیله به نفع آنها نیست. در نتیجه در جهت تحریک و اختلاف پیش میروند. در یکی از این درگیریها، پیغمبر شخصا وارد میشوند و هنگام رسیدگی به اختلاف این دو این آیات نازل میشود.
بنابراین امر به معروف در کانون امر اجتماعی قرار دارد. ابتکاری است که قرآن برای تضمین وحدت اجتماعی طرح کرده است. البته جنبههای فردی نیز دارد. من این جنبهها را انکار نمیکنم. اما اصل این است که امری کاملا اجتماعی است.
در قرآن، ما آیات دیگری نیز مرتبط با این بحث داریم. لقمان خطاب به فرزدنش او را به امر به معروف و نهی از منکر و صبر در برابر مصائب توصیه میکند. منظور از مشکلات در این اینجا، مشکلات برآمده از امر به معروف و نهی از منکر است. بنابراین امر به معروف در برابر کسانی است که صاحب قدرت هستند و به همین دلیل توصیه به صبر شده است. یکی از تحریفات مرتبط با امر به معروف و نهی از منکر شده این بوده که تصور شده امر به معروف و نهی از منکر وظیفه حکومت و مخاطب آن مردم هستند. قرآن میگوید که کاملا برعکس این است. ما تا اینجا دو سه مطلب در این رابطه از قرآن استخراج کردیم.
روایتی از پیغمبر نقل شده است که راوی آن حضرت علی است. ایشان به مالک فرمود که پیامبر بارها و بارها گفته است «جامعهای رستگار نخواهد شد … مگر آنکه در آن جامعه بتوان حق ضعیف را از قوی بدون لکنت زبان گرفت.»
بنابراین جامعه مبرا از عیب جامعهای است که بدون ترس بتوان حق ضعیف را از قوی بدون ترس گرفت.اتفاقی که در تاریخ افتاده است تحریف این آموزه حیات بخش دینی است. در واقع تلاش شده تا امر به معروف را به این معنای اجتماعی آن به امری بیاهمیت و اجتماعی مبدل شود. آقای مایکل کوک کتابی دارد در دوجلد درباره امر به معروف که به فارسی هم ترجمه شده است. این کتاب جامعترین تحقیقی است که در این باره تا به امروز انجام شده است. در تمام مذاهب اسلامی، اعم از سنی یا شیعه، همه روایات را دیده است. در مقدمه آن کتاب، نویسنده میگوید روایتی که در جهت تضعیف این آموزه هستند ریشه شامی دارند. یعنی در دوره شام و در حکومت بنیامیه ساخته شده است. روایاتی که تلاش میکنند این امر از خاطره مردم حذف شود. طبیعی هم هست، چرا که بنیامیه ساختار سیاسی اقتدارگرایانه را به جامعه تحمیل کردند و بنابراین چنین آموزههایی باید در حاشیه قرار میگرفتند.
یکی از تحریفات دیگر، خارج شدن امر به معروف از حوزه اجتماعی است. بنیامیه با بحران مشروعیت مواجه شده بود، چرا که با شمشیر غالب شده بود. پیش از این، هیچکدام از خلفاء با زور شمشیر حاکم نشده بوند. معاویه اولین خلیفهای است که فاقد مشروعیت به هر دو معنا است هم به معنی دینی و هم قانونی. بنیامیه هیچ راهی ندارد مگر آنکه خلیفه را به عنوان شمشیر پر قدرت تصویر شود. این دو حسن دارد. یکی داخل را با این عنوان که با خارج در جنگ هستیم تحت تاثیر قرار دهد. تا جایی که معاویه سالی را که به حکومت میرسد عام الجماعه مینامد، یعنی سال وحدت مسلمین.
دستگاه حدیث سازی معاویه تلاش کرد امر به معروف را محدود به جهاد کند. ابوهریره صف مقدم این قضیه است. کسان دیگری هم به همین ترتیب این آیات را به همین شکل تفسیر کردند. یک تحریف دیگر آن است که امر معروف وظیفه حکومت است در برابر جامعه و نه برعکس. ساختار اقتدارگرا نمیتوانسته درکی دموکراتیک از این آموزه داشته باشد. باید مناسب ماهیت و هویت خودش درکی اقتدارگرایانه از آن داشته باشد. بنابراین نهادی مانند حسبه و شخص محتسب احتمالا از همینجا نشات میگیرد. حالا اگر حکومت مشکلی پیدا کر د چه کسی باید امر به معروف و یا نهی از منکر بکند؟
این تحریفات صورت گرفته است و به دوران ما رسیده است تا جایی که شهید مطهری دست به اعتراض میزند. من صحبتم را با چند جمله از امام حسین پایان میدهم. ریشه ماجرای عاشورا به پس از مرگ معاویه باز نمیگردد. ریشههای آن واقعه را حداقل باید در دوران او جستجو کرد. امام حسین حتی پس از صلح امام حسن با معاویه بیعت نکرد، اما قیام هم نکرد. حتی پس از شهادت امام حسن و در زمان خلافت معاویه با وجود نامه نوشتن کوفیان، امام حسین جواب رد میدهد و قیام نمیکند. ممکن است عدهای بگویند که علت این عدم قیام محترم شمردن صلح امام حسن است. اما معاویه در زمان حیات خود عهدنامه را نقض میکند و برای یزید بیعت میگیرد.
بنا بر تحلیل من، علت این عدم قیام آن بود که معاویه نقدهای امام حسین را تحمل میکرد. در این ده سال مکاتباتی میان معاویه و امام حسین نقل شده است. یکی از این مکاتبات بعد از نامه نویسی کوفیان به امام حسین که پس از وفات امام حسن صورت گرفته است اتفاق میافتد. نامه معاویه تهدید آمیز است و امام حسین پاسخ بسیار تندی به نامه او میدهد. امام میگوید تو کسی هستی که جنایتها کردی و من نمیدانم فردا در برابر خداوند چه جوابی خواهم داشت که در برابر تو قیام نکردم اما من قیام نمیکنم. نه از ترس معاویه، اما بنایم قیام نیست. معاویه نیامد امام را مجبور کند که با او بیعت کند. اما یزید این درایت را ندارد.
یکسال پیش از عاشورا و در زمان معاویه، در منا، امام حسین خطبهای سخنرانی میکند که به عنوان خطبه منا معروف است. در آنجا شدیدترین نقدها را به معاویه وارد میکند. سخنرانی مفصل است. من تنها چند فراز آن را خدمت شما میخوانم. امام حسین میفرماید: «مایه تسلط آنها بر حکومت فرار شما از مرگ و دلبستگی شما به زندگی گریزان دنیا بود. شما با این رویه تودگان را به چنگ این گرسنگان گرفتار نمودهاید تا یکی بردهوار سرکوفته باشد و دیگری بیچارهوار سرگرم تامین آب و نان و حکام خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه خورند. در هر شهری سخنوری از ایشان گماشتهاند. مردم بنده ایشانند. شگفتا و چرا نشگفتید که جامعه در تصرف مرد دغلبازی است. … خدایا تو میدانی آنچه از ما سر زده رقابت برای قدرت نبوده است. بلکه برای این بوده تا به سخن و احکام تو عمل شود» اینجاست که میبنیم درک صحیح از امر به معروف و نهی از منکر چیست و امام انحراف را در کجا میبیند.
متن سخنرانی دکتر محسن آرمین درباره قیام امام حسین در دانشکده فنی دانشگاه تهران
منبع: ایسکانیوز