چرا مرگ ناگهانی است؟

عباس فضلی: انسان تنها موجودی است که مرگ آگاه و مرگ اندیش است. و در روند زیستن به مرگ خویش می اندیشد. اما با وجود این از نامیرایی و مانایی خود نیز دم می زند از این رو عنصر مرگ در ذهن او همواره ناگهانی جلوه می کند. در این نوشتار کوتاه علت این مسأله مورد کاوش قرار می گیرد.…

عباس فضلی: انسان تنها موجودی است که مرگ آگاه و مرگ اندیش است. و در روند زیستن به مرگ خویش می اندیشد. اما با وجود این از نامیرایی و مانایی خود نیز دم می زند از این رو عنصر مرگ در ذهن او همواره ناگهانی جلوه می کند. در این نوشتار کوتاه علت این مسأله مورد کاوش قرار می گیرد.

 مرگ غیر ناگهانی

فرض مرگ غیر ناگهانی برای فردی که در آستانه پیری و فرسودگی است و توانایی های جسمی اش به تحلیل رفته است تا حدودی قابل تصور و پیش بینی است. خصوصا اگر فرد مذکور یک دوره  بیماری مزمن را هم پشت سر گذاشته باشد. بنابراین می توان پذیرفت که او دارد می میرد. یعنی نوعی علائم مرگ، پیش از تحقق آن، اتفاق افتاده است.

البته برای این فرض و فرد هم گاه اتفاقاتی رخ می دهد که مرگ او را ناگهانی می کند و آن اینکه این فرد پس ازتحمل یک بیماری طولانی و سخت برای چند روزی بهبودی نسبی پیدا می کند و دوره ی نقاهت را می گذراند و در حالی که دیگران اندکی از او فاصله گرفته اند؛ یکباره خبر می رسد که او فوت کرده است. یعنی باز با  نوعی مرگ ناگهانی روبرو شده است به گونه ای که دیگران می گویند: فلانی تا دیروز حالش خوب بود؛ صحبت می کرد و همه فکر می کردند حداقل تا چند ماه سرحال خواهد بود. و …

علائم پیش از مرگ

           در باره ی دیگر حالات انسان ها در رده های سنی متفاوت، از جنینی گرفته تا بزرگسالی، هر گونه مرگی را ناگهانی می دانیم چرا؟ آیا از این جهت که در آنها علائم پیش از مرگ محقق نشده است؟ یا اینکه بر خلاف انتظار ما رخ داده است؟ و یا از این روست که نوع مواجه با مرگ، قابلیت ایجاد مرگ را ندارد؟ یا این که شرایط موجود این اقتضا را نداشته است؟ همه ی این موارد قابل احتمال است. اما تصور می کنم به غیر از این مصادیق و مضامین، امری مشترک موجب ناگهانی شدن مرگ می شود و آن اینکه به رغم یقین و پذیرش مرگ، آدمی از مانایی و نامیرایی خود خبر می دهد. به اینکه انسان یا نمی میرد یا دیرهنگام می میرد. تصور اولی برای همیشه ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. چون در آغاز خلقت با همین پرسش از سوی حضرت آدم مواجه هستیم به گونه ای که شیطان با استدلال به نامیرایی، او را فریب داد. و گفت: با خوردن میوه ی ممنوعه آدمی می تواند برای همیشه جاودانه بماند. فَوَسوَسَ اِلَیْهِ الشَیْطانُ قالَ یآدَمُ هَلْ أدُلُّکَ عَلی شَجَرَهِ الخُلْدِ و مُلکٍ لایُبلی.(طه/۱۲۰)

نامیرایی.

بنابر این عنصر نامیرایی، به رغم محکوم به مرگ آدمی، همواره در ذهن و ضمیر انسان حضور داشته و حتی فعالیت روزمره او را نیز توجیه می کند. اگر این حس نبود نظام عالم به هم می ریخت. یعنی در حالی که ما همواره به زیستن دلخوشیم؛ مرگ نیز در کمین ماست. تمام گفتار و رفتار ما حاکی از ماندگاری است ولی واقعیت چیز دیگری است. آنچه در خارج اتفاق می افتد؛ واقعیتی است انکار ناپذیر ولی ما همواره در پی انکار آن هستیم. یعنی یک فاصله ی عمیقی بین افکار و باورهای ما وعالم خارج وجود دارد لذا ما به مرگ تن نمی دهیم و از آن دوری می جوییم.

دلایل نامیرایی

اظهار نامیرایی  و اندیشه ی مانایی ناشی از دو امر است که یکی رنگ و بوی فلسفی و دینی دارد و دیگری اجتماعی و روانی است.

 دلیل فلسفی آن اراده ی بقا و جاودانگی است. همان که اونامونو عارف اسپانیایی آن را “سرشت سوگناک بشر” یا “درد جاودانگی” نام نهاده است. گویا یک حس درونی همواره آدمی را به درد و رنج می کشاند و آن حس ماندگاری و جاودانگی است. یکی از ادله ی اثبات قیامت هم از نظر متکلمان همانا حس و حب بقا است. چون انسان این خواسته را دارد و می تواند آن را اراده کند پس باید یک مابه ازا خارجی هم داشته باشد. یعنی انتزاعی نیست و مبین فلسفه ی وجودی اوست. این خواسته ذاتی بشر است که برخاسته از این حکم کلی است که اراده ی بشری تحقق خارجی دارد و ضرورتا امور خارجی به گونه ای تعبیه شده که پاسخگوی این نیاز باشد و به این خواسته آدمی پاسخ مثبت دهد. اگر خداوند اراده ی بر انجام کاری و یا خواسته ای در درون انسان قرار داده است راه ارضا آن خواسته نیز در بیرون محقق ساخته است. بنابراین شرایط بیرونی برای آن در نظر گرفته شده است یا می توان به گونه ای دیگر هم استدلال کرد. به اینکه وجود امور خارجی ناشی از تصور ارادی بشری است. این مسائل به هم مربوط می شوند. در هر صورت این قضیه ی فلسفی که بقا و جاودانگی محملی برای تحقق می خواهد به عنوان یکی از دلائل معاد محسوب می شود و از آنجا که این اراده ذاتی آدمی است پس ارضا آن، وجود هستی دیگری به نام آخرت را ضرورت می بخشد.

ابن سینا در اشارات و تنبیهات در اثبات نبوت هم از این قضیه کمک گرفته است. البته برای اثبات وجود معاد دلائل دیگری وجود دارد که فعلا محل بحث نیست.

اما دلیل دومی که جنبه روانی و اجتماعی دارد این است که انسان همواره برای ماندن و بقا خویش به انجام کاری دست می زند و برخی از تلاش های او جنبه ی این جهانی  ندارد و به پس از مرگ مربوط می شود. یعنی نتیجه ی عمل نیازمند زمانی فراتر از زیست دنیوی است.

نکته ی دیگر این که غیر از این کش و قوص های فکری و واقعی با پدیده ی مرگ، پاره ای از رفتارهای آدمی، حاکی از پذیرش مرگ است. بدین معنا که در راستای تحقق آن شکل می گیرد. یعنی چون می دانیم که می میریم کاری انجام می دهیم که اثری از ما در این جهان بماند. تمام بناها و اماکن ماندگار ناشی از این تفکر بوده است. یعنی انسان ها از نگاه نشانه شناسی به ساخت یک بنا همت کرده اند یا اینکه یک سنت حسنه را برای جامعه به ارث گذاشته اند حتی ازدواج و فرزند آوری هم توجیه ماندگاری آدمی است.  کتابها و آثار مکتوب علمی و فرهنگی و هنری نیز از مصادیق ماندگاری است. بنابراین جاگذاری و میراث، دلیلی بر ارضا حب بقاست.

نتیجه

 اینکه ما همواره با ناگهانی بودن پدیده ی مرگ مواجه هستیم؛ ناشی از حس ماندگاری است و عواملی که این ماندگاری را تضمین می کند؛ وجود دارد. برای فرار از این ناگهانی به ناچار باید تلاش بکنیم قبل از آمدن مرگ نابهنگام نسبت به انجام یک کار خوب اقدام نماییم. هر چند آنهایی که سنتی بد و نابهنجار از خود باقی می گذارند آنها هم ماندگار هستند اما چه بهتر که با انجام کار نیک و برپایی سنتی حسنه به بقا خود کمک کنیم تا هم به جامعه خدمتی کرده باشیم و هم آخرت خود را تضمین نموده باشیم. به قول سعدی

ای که دستت می رسد کاری بکن     پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
اروجعلی ببرزاده
اروجعلی ببرزاده
مرداد ۲۷, ۱۳۹۵ ۶:۴۲ ق٫ظ

با عرض احترام چیزی با نام نامیرایی وجود ندارد. همه می میرند. مردن هم ناگهانی نیست. انسان به صرف تولد در معرض مرگ قرار می گیرد. درست مثل هر موجود زنده دیگر. تنها ممکن است تمایل به نامیرایی وجود داشته باشد. ما مانند سایر موجودات زنده برده ژنوم خود هستیم. به بیان دیگر ما تنها وسیله ای هستیم که ژنوم ما از این طریق خود را تداوم می بخشد و تکثیر می کند. این دی‌ان‌ای ماست که برای تکثیر و تداوم خویش، ما را به حفظ جان و فرار از خطرات و مرگ رهنمون می شود. درست مثل سایر موجودات… مطالعه بیشتر»

عباس فضلی
عباس فضلی
مرداد ۲۶, ۱۳۹۵ ۸:۴۱ ق٫ظ

تا حدودی با نظر شما موافقم برهان سینوی بر معاد نداریم ولی در اندیشه صدرایی با نظریه تکامل روح و پاداش پاره ای اعمال خوب و بد آدمی می توان به براهین فلسفی دست یافت.

مجید
مجید
مرداد ۲۵, ۱۳۹۵ ۶:۴۱ ب٫ظ

با سلام: فرموده اید:[quote]برای اثبات وجود معاد دلائل دیگری وجود دارد که فعلا محل بحث نیست[/quote]اگر مکن است آن دلایل را بفرمایید، چراکه به اعتقاد حقیر معاد نیز جزو آندسته از مسائل است که اثبات مسلم ندارد، اگرچه، هم جزو ضروریات دین است و هم بدون وجود آن واقعا زندگی معنای درخوری نمی یابد اما آن نیز همچون اثبات وجود ذات باریتعالی ناممکن می نماید، یعنی همانطور که هیچیک از ادله اثبات وجود خدا تام و تمام نیست، معاد (خود معاد ونه امکان آن) نیز اثباتی بی چون و فرمولیزه ندارد لذا می بینیم که هیچ پیامبری نیز درصدد اثبات… مطالعه بیشتر»

3
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx