مناظره یا نبرد گلادیاتورها

نیلوفر – علی زمانیان: مناظرات کاندیداهای ریاست جمهوری تمام شد. مناظره هایی که در بخش هایی از آن، افرادی از کاندیداها چشم هایشان را بستند و بی آن که بدانند چه می کنند، سخن گفتند و نمی دانستند تیشه به کدام ریشه می زنند. دست شان خالی بود و از این رو مسئله ی مهم برنامه ها و سیاست ها…

نیلوفر – علی زمانیان: مناظرات کاندیداهای ریاست جمهوری تمام شد. مناظره هایی که در بخش هایی از آن، افرادی از کاندیداها چشم هایشان را بستند و بی آن که بدانند چه می کنند، سخن گفتند و نمی دانستند تیشه به کدام ریشه می زنند. دست شان خالی بود و از این رو مسئله ی مهم برنامه ها و سیاست ها و نگرش ها را وانهادند و به طرف مقابل شان حمله ور شدند. دیگری را به دروغ متهم می کردند. پی در پی نسبت های ناسنجیده و بررسی نشده و اتهام های اثبات نشده می زدند. برای رسیدن به صندلی قدرت، از هیچ بداخلاقی فرو گذار نکردند.

از الفاظ ناصواب و کریهی استفاده نمودند که پیش از این، فرد دیگری بر آن نهج می رفت. راهی که گرد و غبارش چشم همگان را آزرد و دود چراغی که بر تیرگی افزود و ایران را به تباهی کشاند. آن که بنیان اخلاق را در سیاست، به بازی گرفت. از بیان زشت، ابایی نداشت و دروغ را چنان سهل بر زبان می آورد که آن که صادق است، بر سخن خویش چنین اطمینان ندارد. در این مناظرات، همان گرد و غبار بر خواسته از سیاست او را یک بار دیگر، در حلقوم مردمی کردند که منتظر شنیدن سخنانی مستحکم، درست و راهگشا بودند. مناظراتی که یادآور تلخی ها و جراحت هایی بود بازمانده از دوره ی سیاه ۸۸، و هنوز جامعه را آزار می دهد.

می گویند تاریخ دوبار تکرار می شود: بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی. از استحکام این سخن اطمینان ندارم اما این حکم، دست کم در باره ی مناظرات این دوره، درست از آب در آمد. چنان چیزی که شبیه مناظرات ۸۸ بود. با این تفاوت که بار اول در قالب تراژدی و این بار به صورت نمایش کمدی. و البته کمدی دردناکی که به جای خنده باید بر آن گریست.

در این نمایش کمدی دردناک، آن چه به ویژه دو تن از کاندیداها انجام دادند، دست کم چهار رکن اساسی و بنیانی را با ندانم کاری شان سست کردند. دیوارهای برج و بارویی را تخریب کردند که خودشان هم در آن زندگی می کنند. کاری که آنان کردند نقد نبود، ویران کردن و تخریب نمودن بود. آن چهار پیامد نگران کننده از قرار زیر است:

 

 ۱. فعال کردن شکاف مسئله خیز فقر و غنا

البته فاصله و شکاف میان دارا و ندار، میان طبقات بالا و پایین، واقعیتی است که نمی توان نادیده اش گرفت. فاصله ای که بتدریج عمیق تر و شکافی که بتدریج سیاه تر شده است. اندکی از جامعه، در قله ی ثروت و کثیری از مردمان، در ته دره ی فقر و مصیبت می زیند. چنین وضعیت دل آزار، مسئله ی مهمی است که کمتر به آن توجه شده است. یکی از نتایج ناخواسته و مخرب چنین فاصله و شکافی، شکل گرفتن کینه های نهان و پنهان طبقات فرودست، نسبت به طبقات فرا دست است. کینه هایی که از رنج شان ناشی می شود و آزارشان می دهد. شکاف میان فقیر و غنی، یکی از شکاف های اجتماعی مسئله خیز است. این که این شکاف و فاصله، چرا و چگونه به وجود آمده است و چرا بغرنج تر شده است و یا این که چگونه می توان آن را ترمیم کرد و بهبود بخشید، سخن دیگری است.

اما در این جا به این نکته اشاره می شود که بهره برداری از این شکاف و از کینه ی انباشت شده ی درد فقر برای رسیدن به قدرت، عین بی صداقتی است. اما در این مناظرات مشاهده کردیم، کسانی از کاندیداها سرمایه ی تبلیغاتی شان را از این شکاف به دست آوردند و کوزه ی سخن شان را از چشمه ی کین ورزی پر کردند. بی صداقتی است زیرا مردم را به ابزار و نردبانی برای گام نهادن بر بام قدرت تبدیل می کند. بی صداقتی است زیرا پیشینه ی آنها تهی از دغدغه ی زیست فقیرانه است. بی صداقتی است زیرا هزینه های گزاف شان در سال های پیشین، در جهت فقرزدایی نبوده است. اینان نان خویش را با خمیر کین ورزی توده هایی عمل می آورند که تا کنون به آنها نیندیشیده اند. اینان در کمال بی صداقتی، رنج فقر زحمت کشان را هیزم تنور انتخابات می کنند تا در کنار آن به گرمای قدرت شان افزوده شود. و این درست همان کاری بود که سال ۸۴ و ۸۸ اتفاق افتاد. انگشت تاکید نهادن بر فقر و کین ورزی نسبت به اشرافیت، در آن سال های سیاه، خریدار یافت و هشت سال ویرانی و خرابی بر کشور تحمیل کرد. در همان زمان بود که با معرفی کردن مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان اشرافیت، او را فرو کوفتند و دشمنی ها و کینه های بخشی از جامعه را به سوی وی کشاندند. و هنوز فراموش نکرده ایم که خودروی چه کسانی مورد آسیب قرار می گرفت. مردان خشمگینی که در پس و پشت خشم شان، کین توزی طبقاتی نهفته بود.

ابزاری دیدن اقشار زحمت کش و طبقات پایین جامعه، تنها نتیجه ی نگران کننده ی شیوه ای از این دست نیست. بلکه پیامد ناگوار چنین رفتاری، عیان شدن و شدت یافتن کین ورزی های طبقاتی و شعله ور شدن آن است. آتشی که چنین افروخته می شود، به نزاع آشکار و تضاد ترمیم ناپذبری منتهی می گردد که جز بی اعتمادی و بدبینی به یکدیگر و گاهی، تخریب ارکان ها، چیزی بر جا نخواهد گذاشت. وقتی نیازمند و مسکین، مسکنت و فقر خود را از چشم طبقه ی متوسط می بیند، چگونه می توان به آشتی و صلح پایدار در میانه ی جامعه رسید؟ انسجام و نظم اجتماعی، از سوی چنین کین ورزی ها و برافروختن نزاع طبقات، تهدید می شود. شرایط مسالمت جویانه ی زندگی در کنار یکدیگر ویران می شود و زندگی اجتماعی با انواع سختی و مشقات روبرو می گردد. به نحوی که زندگی همان طبقات پایین جامعه نیز سخت تر و پررنج تر می شود. پس از این مناظره، راهی نمی ماند مگر جدال میان مردمان و نزاع میان طبقات.

نتیجه ی سوم این گونه مواجهه با مسئله، و فرو کاستن فقر و غنا به نزاع میان فقیر و غنا، گم کردن مسئله و اشتباه مطرح کردن این معضل است. وقتی داستان غمناک فقر و غنا، به افراد و اشخاص تقلیل داده می شود، نشان می دهند که فهم درستی از این پدیده ندارند. فکر می کنند با رفتن کسی و نشستن دیگری بر جای او، مسئله حل می شود. درک نادرست از مسئله، حل مسئله را به تعویق می اندازد و در برخی اوقات خود این بدفهمی مانعی بزرگ فراروی حل کردن مسئله ایجاد می کند. عمیق شدن شکاف مسئله خیز فقر و غنا، عمدتا ناشی از استقرار ساختار سیاسی معیوب و ناکارآمد و سیاست ها و نگرش هایی است که فقر را تولید می کند. مسئله، بازتولید فقر از سوی ساختارهاست و تا ساختار و سیستم اصلاح نشود، فاصله ی ثروت و فقر کمتر نشده و بلکه بیشتر هم خواهد شد.

 

۲. تعمیق شکاف دولت و ملت

دومین پیامد آسیب زای مناظرات اخیر و گفتار ناسنجیده ی برخی از کاندیداها، تعمیق زخم نهان و سرکوب شده ی اختلال رابطه ای میان ملت و دولت است. وقتی از دولت سخن رانده می شود، مرادمان  رییس جمهور و کابینه فعلی نیست. بلکه منظور ساختار مستقر سیاست در ایران و روند قانونیت در این سرزمین است. شکاف دولت-ملت، شکافی تاریخی با پیشینه ی درازمدت است. بی اعتمادی و سوءظن نسبت به حاکمان و اساسا قدرت مستقر و بدبینی درونی شده، نشان از این آسیب سیاسی دارد. به نحوی که هر نوع تلاش دولتمردان در بهبود اوضاع، به بدترین وجه، تفسیر و تعبیر می شود. همین شکاف است که سبب می گردد، دولت و صاحبان قدرت را با تعابیر دزدان و چپاولگران و غارت گران یاد می کنند. اختلال رابطه ی میان ملت با دولت است که سبب می گردد همکاری میان ملت و دولت کاهش یابد.

دست کم یکی از علت های قابل توجه در افزایش قانون گریزی، آسیب ها و ناهنجاری ها مانند فسادها، شکاف دولت و ملت است. همین شکاف است که مشارکت فعال و معنابخش را کاهش می دهد و اهالی این سرزمین را در ترسی عمیق فرو می برد. جامعه ای که نسبت به مدیران و سیستم سیاسی اش با نگاه و نظر بدبینانه می نگرد، از دادن مالیاتش خودداری می کند. از قوانین اش سر می پیچد. اقتدار قانونی اش فرمان نمی برد. نسبت مستقیمی است میان دولت مشروع و قابل اعتماد با استفاده از قدرت برهنه و زور عریان دولت در قالب نظامیان. هر چه اعتماد و خوش بینی در جامعه نسبت به دولت افزایش یابد لزوم بهره گیری از قدرت برهنه توسط نیروهای قضایی و امنیتی و نظامی کمتر می شود.

 

۳. پراکندن بذر یاس و نا امیدی

برخی کاندیداها در این مناظرات چنان از سیاهی و بن بست ها سخن گفتند که کوچک ترین روزنه ی امید را نیز بستند. به گونه ای که به صراحت تاکید می کردند دولتمردان و صاحبان قدرت، دست به چپاول دارند و از پس کارها برنمی آیند. از فسادها سرودند و بر زهر سخن افزودند. راست و دروغ را به هم آمیختند و یاس و نا امیدی را در ضمیر و ذهن مخاطبان پراکندند. یاس از آینده، نا امید از اکنون. شهروندان پس از این مناظره ها از خود می پرسند به چه کسی می توان اطمینان کرد؟ می پرسند چرا چنین در تباهی عمیق و مرداب فسادها گرفتار شده ایم؟ مایوس از برون رفت از این بن بست های اعتماد سوز، راه آینده را تاریک می بیند و می بیند ظلمت چگونه حکمرانی می کند.

آنان به بدترین وجه و به ناشیانه ترین صورت ممکن،  همه چیز را در هم کوفتند و نمی دانستند حتی در صورت پیروزی شان، با این سیل یاس و بدبینی چه باید کنند؟ چگونه با امواج سیاه بی اعتمادی می توانند برنامه های شان را پیش ببرند؟. با افزودن بر مطالبات غیرعقلانی، چگونه می توانند جامعه را مدیریت کنند؟ آنان نمی دانستند عمارتی را که ویران می کنند، همان عمارتی است که خودشان در آن زندگی می کنند.

بزرگترین سرمایه ی اجتماعی، اعتماد و امید مردمان است. برخی تیشه ی تهمت و افترا را به ریشه ی اعتماد زدند و نمی دانستند وقتی دیوارها را فرو ریختند، خود نیز زیر آوار آن خواهند بود. یأس، مسیر حضور و مشارکت اجتماعی را نیز تخریب می کند. گسترش یأس و نا امیدی، علاوه بر آسیب های روان شناختی، سبب آسیب های اجتماعی نیز می شود. از جمله ی آن، تمایل به مهاجرت از کشور را افزایش می دهد. این همان مسئله ای است که با آن روبرو هستیم. میل به مهاجرت، به ویژه مهاجرت نخبگان و صاحبان سرمایه های معرفتی و مادی، کشور را با بحران های پیچیده و مضاعفی مواجه می کند.

 

۴.  کسوف اخلاق

خورشید اخلاق در پس سخنان ناگوار و ناپسند برخی کاندیداها، به محاق رفت. کسانی که خود را الگوی جامعه می دانند، برای رسیدن به کرسی ریاست، از شکستن حدود و هنجارهای اخلاقی فروگذار نکردند. حال اخلاق در ایران چندان خوب نیست و ما با شرایط بد و اسفبار افول اخلاق در لایه های اجتماعی و سیاسی روبرو هستیم. رفتار غیرمسئولانه ای که در مناظرات پیش گرفتند، مهر تایید و تاکیدی بود بر این گزاره ی غیر اخلاقی که: هدف، وسیله را توجیه می کند. استفاده  از اتهام های پی در پی و به کار بردن الفاظ دور از شأن و سخیف، یک بار دیگر آن سال های سیاه را یادآوری می کرد. زبان سیاست به انواع تباهی ها، آلودگی ها و خفت دچار شده بود.

زبان پاکیزه و منش فرهیختگی کجا و این گونه سخن گفتن کجا؟ مناظره نشان داد که برخی شیفتگان قدرت در چه سطح پایینی از فرهنگ و اخلاق به سر می برند. مناظره، آیینه ای شد تا افراد، خود واقعی و روتوش نشده شان را در آن بنمایانند. به راستی قدرت و ریاست، چقدر می تواند شیرین باشد که چنین حریصانه و مشتاقانه، برج و باروی اخلاق را فرو ریزند و یادشان رود که میان سیاست و اخلاق، نسبت و خویشاوندی هم هست. سخن را با یاد خدا آغاز می کنند اما همچون گرگ گرسنه، آهوی اخلاق را می درند و بر جنازه اش پوزخند تلخ سفاهت می زنند. چنین گفتار آلوده و رفتار غیر اخلاقی برخی، جز خجلت چیزی برای فرهنگ ایرانی همراه نداشت. و آن گاه که جام اخلاق به سنگ جهل و خشونت زبانی فرو بریزد، گویی آدمیان از آب حیات و زندگی بخش محروم شده اند. از آنان که برای رسیدن به قدرت، معیار و مرز اخلاق را نادیده می انگارند. امروز که به رای مردم نیاز دارند  چنین می کنند، فردا برای بقا بر قدرت، با همین مردم چه خواهند کرد؟

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx