تصدیق (۸): طالوت و داوود
ابوالفضل ارجمند: داستان طالوت در سورهی بقره، آیات ۲۴۶ تا ۲۵۱ آمده است. نسخهای بسیار مفصلتر از این داستان در کتابِ اولِ سموئیل از مجموعهی کتابهای عهد عتیق نقل شده است. طالوت پادشاه برگزیدهی خدا بود، اما از راه خدا دور شد. پس از طالوت، یکی از فرماندهان شجاع او به نام داوود از سوی خدا به پادشاهی برگزیده شد. داوود محبوب بنیاسرائیل بود، اما او هم در مقام پادشاهی مرتکب گناهی بسیار بزرگ شد. در این گفتار به تطبیق روایات قرآن و عهد عتیق از این داستانها میپردازیم.
طالوت در عهد عتیق شائول خوانده شده است. چرا نام شائول در قرآن به طالوت عوض شده است؟ تغییر نام یک فرد علل مختلفی دارد. گاهی شخصی واقعاً تغییر نام داده است، مثلا در تورات میخوانیم که نام یعقوب به اسرائیل تغییر یافت (پیدایش ۳۲: ۲۸). گاهی تلفظ یک نام در زبانی دیگر تغییر میکند، مثلا موسی در قرآنِ عربی همان موشه در توراتِ عبری است. گاهی هم ممکن است به جای نام از لقب کسی استفاده کنند، مثلا عیسی با لقب مسیح هم شناخته میشود.
بعضی احتمال میدهند که طالوت لقبی است که در زبان عربی به شائول داده شده است. شائول قدی بسیار بلند داشت. «بلند» به عربی «طویل» میشود و کلمهی طالوت ممکن است از طویل گرفته شده باشد. دو شخصیت دیگر در داستانِ شائول، گُلیات و داوید هستند که در تلفظ قرآنی به صورت جالوت و داوود در آمدهاند.
داستان طالوت در قرآن در ۶ آیه خلاصه شده است، اما طول این داستان در عهد عتیق به چندصد آیه میرسد. قرآن نکات مختصری از داستان را بازگو کرده است. بعضی از تفصیلاتی که در عهد عتیق آمده است به فهم بهتر روایت قرآن و رفع ابهامات آن کمک میکند.
روایت قرآن از آنجا آغاز میشود که بنیاسرائیل از پیامبرشان میخواهند که برایشان پادشاهی تعیین کند تا در راه خدا بجنگند: أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. در قرآن نام پیامبر بنیاسرائیل ذکر نشده است، اما در عهد عتیق نام او سموئیل است. در زمان او بین فلسطینیان و بنیاسرائیل جنگ بود. بنیاسرائیل میخواستند پادشاهی داشته باشند که با فرماندهی او به جنگ فلسطینیان بروند.
مردم از سموئیل خواستند تا برایشان پادشاهی تعیین کند. تا آن زمان بنیاسرائیل پادشاه نداشتند. خدا خودش پادشاه بنیاسرائیل بود و با قدرت او بود که قوم بنیاسرائیل از بردگی مصریان آزاد شد و لشکر فرعون در دریا غرق شد. در قرآن هم خدا پادشاه مردم خوانده شده است: مَلِکِ النَّاسِ. با این حال با اصرار مردم، خدا جوانی به نام شائول را به سموئیل معرفی کرد. سموئیل به رسم رایج بر سر شائول روغن ریخت و گفت: خدا تو را برگزیده است تا بر قومش پادشاهی کنی (اول سموئیل ۱۰: ۱).
در لابلای داستان شائول در عهد عتیق عباراتی را میبینیم که در روایت قرآن هم به نوعی منعکس شده است. مثلا در قرآن گفته شده است که پادشاهِ برگزیده در علم و جسم از بقیه بالاتر بود: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ. در کتاب سموئیل هم آمده است که پادشاه یک سروگردن از تمام مردم قوم بلندتر بود (۱۰: ۲۳). در قرآن به مخالفت مردم با طالوت اشاره شده است: قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِّنَ الْمَالِ. در کتاب سموئیل هم گفته شده است که بعضی از مردم با پادشاهی شائول مخالف بودند (۱۰: ۲۷).
در داستان طالوت در قرآن، اشاره به داوود بسیار مختصر است: فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاء. قرآن میگوید طالوت و لشکرش به جنگ با جالوت رفتند، اما معلوم نیست که داوود کیست و ناگهان از کجا در جنگ ظاهر میشود. این در حالی است که بخش عمدهای از کتاب سموئیل به معرفی داوود و تعامل او با شائول اختصاص دارد.
داوود، کوچکترین پسر خانواده بود. برادرانش در لشکر شائول با فلسطینیان میجنگیدند. روزی پدرش به او آذوقه داد تا برای برادرانش به اردوگاه شائول ببرد. وقتی به اردوگاه رسید، پهلوانی فلسطینی به نام جالوت را دید که در برابر سپاه شائول رجز میخواند. جالوت هیکلی مهیب داشت و زره پوشیده بود. بنیاسرائیل از او میترسیدند. شائول گفت به کسی که جالوت را بکشد پاداش بزرگی خواهد داد.
جالوت بتپرست بود و به خدای بنیاسرائیل توهین میکرد. داوود با آنکه جوان و بیتجربه بود، سنگی برداشت و آن را در فلاخن گذاشت و به سمت جالوت پرتاب کرد. سنگ به پیشانی جالوت خورد و او را نقش بر زمین کرد. داوود که هیچ سلاحی با خود نداشت، نزدیک رفت و شمشیر جالوت را برداشت و سرش را از تن جدا کرد. سپاه فلسطینیان ترسیدند و فرار کردند و بسیاری از آنان در حین فرار کشته شدند.
داوود یکی از فرماندهان ارشد لشکر شائول شد. او همهی مأموریتهای جنگی را با موفقیت به انجام میرساند. کمکم مردم به داوود بیشتر از شائول علاقهمند شدند و این باعث حسادت شائول شد. او میترسید که داوود به جای خودش پادشاه شود. از این رو داوود را از دربار بیرون کرد و مقام پایینتری به او داد. اما این کار باعث شد که ارتباط داوود با مردم بیشتر شود و نزد مردم محبوبتر شود.
هرچه داوود محبوبتر میشد، ترس و نفرت شائول از او بیشتر میشد. از این پس شائول نقشه میکشید تا داوود را به قتل برساند. او گفت که دخترش میکال را که عاشق داوود بود به عقدش در خواهد آورد، اما داوود پیش از آن باید به جنگ با فلسطینیان برود. شائول امیدوار بود که داوود در جنگ کشته شود، اما داوود باز هم با موفقیت از جنگ برگشت. شائول به ناچار دخترش میکال را به داوود داد، اما توطئههایش برای قتل داوود ادامه یافت.
داوود که نمیدانست دشمنی دیوانهوار شائول برای چیست، سرانجام ناچار به فرار شد. جالب است که او بارها در تعقیبوگریزهایش با شائول به او دست یافت و میتوانست به راحتی او را بکشد، اما جوانمردانه از قتل شائول صرف نظر کرد، چون شائول برگزیدهی خدا بود و داوود به او که پدرزنش هم بود احترام میگذاشت (اول سموئیل ۲۴ و ۲۶).
بخشی از کتاب اول سموئیل را در اینجا نقل میکنیم:
۲۴: ۲. شائول سه هزار تن از بهترین مردان اسرائیل را برداشت و به جستجوی داوود روانه شد.
۲۴: ۳. بر سر راه به آغلی رسید. در آنجا غاری بود. شائول وارد غار شد تا رفع حاجت کند. داوود و مردانش در انتهای غار پنهان شده بودند.
۲۴: ۴. مردان داوود به او گفتند: این همان روزی است که خدا وعده داده است که دشمنت را تسلیمِ دستانت میکند تا هر چه بخواهی با او بکنی. داوود آهسته جلو رفت و گوشهی ردای شائول را برید.
۲۴: ۵. اما ناگهان به خود آمد و از کارش ناراحت شد.
۲۴: ۶. به افرادش گفت: خدا مرا منع میکند از اینکه با برگزیدهی خدا چنین کنم. من دستم را بر او که برگزیدهی خداست بلند نمیکنم.
۲۴: ۷. داوود مردانش را متقاعد کرد که به شائول آسیبی نرسانند. شائول برخاست و از غار خارج شد.
۲۴: ۸. کمی بعد داوود از غار خارج شد و به دنبال شائول رفت و گفت: ای پادشاه، ای سرورم! شائول برگشت و داوود را دید. داوود به او تعظیم کرد.
۲۴: ۹. گفت: چرا به حرف کسانی گوش میکنی که میگویند داوود میخواهد به تو آسیب برساند؟
۲۴: ۱۰. اکنون به چشم خود دیدی که خدا امروز تو را به من تسلیم کرد و مردانم گفتند که تو را بکشم، اما من گفتم که دستم را بر روی برگزیدهی خدا بلند نمیکنم.
۲۴: ۱۱. ای پدر، ببین که گوشهی ردایت در دست من است، اما تو را نکشتم. نه شرارتی در من است نه تعرضی. من نسبت به تو گناه نکردهام، اما تو به دنبال شکار و کشتن منی.
۲۴: ۱۲. خدا خودش بین من و تو داوری کند و داد مرا از تو بستاند، اما من هرگز به تو آسیبی نخواهم رساند.
شائول اگرچه تحت تأثیر جوانمردی داوود قرار گرفت و از کارش پشیمان شد، اما پس از مدتی باز هم به همان خلقوخوی سابق برگشت و دشمنی با داوود را تا پایان عمر ادامه داد. او سرانجام در جنگ با فلسطینیان کشته شد و پادشاهیِ بنیاسرائیل به داوود رسید. داوود را هم سموئیل از جانب خدا به پادشاهی منصوب کرد (اول سموئیل ۱۶: ۱۲ و ۱۳).
در زمان پادشاهی داوود، پیامبرانی چون سموئیل، ناتان، و جاد در قوم بنیاسرائیل حضور داشتند. داوود برگزیدهی خدا بود، اما مانند طالوت، وظیفهاش سلطنت بر بنیاسرائیل و جنگ با دشمنان بود. اگرچه به داوود هم وحی میشد، اما نباید فراموش کنیم که به حواریون عیسی هم وحی میشد. وحی در فرهنگِ اهل قرآن مفهومی غیرقرآنی پیدا کرده است. گمان میکنند که فقط به پیامبران وحی میشود و اگر هم به کسی وحی شد، رسالتی تبلیغی مانند موسی و عیسی و محمد دارد.
داوود زنان بسیار داشت. حرمسرای شائول پس از مرگش به داوود رسید (دوم سموئیل ۱۲: ۸). علاوه بر میکال دختر شائول، نام شش تن دیگر از زنان داوود در کتاب سموئیل ذکر شده است (۳: ۲-۵). داوود به شمار زنان و کنیزانش اضافه میکرد (۵: ۱۳). با وجود زنان بسیار، بر اساس روایت سموئیل، داوود مرتکب عمل بسیار زشتی شد. او با زنی شوهردار همبستر شد و شوهر آن زن را هم به کشتن داد: روزی داوود بر بام کاخش قدم میزد که زن زیبایی را دید که در حیاط خانهاش استحمام میکرد. معلوم شد که آن زن، همسر مردی به نام اوریا بود که به جنگ رفته بود. داوود زن اوریا را به کاخ آورد و با او به بستر رفت. به فرماندِهِ اوریا هم نامه نوشت که اوریا را که سربازی فداکار و وظیفهشناس بود، در خط مقدم تنها بگذارد تا کشته شود!
آیا داوود، پادشاه برگزیدهی خدا مرتکب چنین عمل شنیع و نفرتانگیزی شد؟ ما میتوانیم ادعا کنیم که کتاب مقدس به داوود تهمت زده است، اما برای این ادعا چه دلیلی داریم؟ دلیل ما این است که برگزیدگان خدا معصومند، سخنی که نه مبنای عقلی دارد، نه مبنای قرآنی. واقعگرایانهتر آن است که بپذیریم رهبران دینی و سیاسی هم مانند سایر مردم در معرض وسوسههای شیطانی هستند و ممکن است مرتکب گناه و اشتباه شوند. خطای بزرگان با واقعیات تجربی همخوان است، اما با تخیلات مذهبی و تلقینات موروثی نمیسازد. اینکه کسی بگوید رهبران دینی مرتکب هیچ خطایی نمیشوند، دروغی بیش نیست.
چه در قرآن چه در تورات و دیگر کتابهای عهد عتیق، وقتی پیامبری به گناه یا اشتباه میافتد، پس از آن استغفار میکند و ممکن است از سوی خدا مجازات شود. سنتگرایان مذهبی این نگرانی را مطرح میکنند که اگر برگزیدگان خدا اشتباه کنند، کسانی هم که از آنان تقلید میکنند به اشتباه میافتند. اما هیچ پیامبری از مردم نمیخواست که از او تقلید کنند، بلکه از مردم میخواست که به معروف عمل کنند و از منکر پرهیز کنند. معروف و منکر مستقل از افعال پیامبران است. پیامبران خودشان هم ممکن است معروف را فراموش کنند و مرتکب منکر شوند. هر قول یا فعلی که از برگزیدگان خدا صادر شود، قانون خدا نیست.
خدا ناتان را نزد داوود فرستاد تا به او بگوید چه کار زشتی کرده است و اگر توبه نکند چه مجازاتی در انتظار اوست. در یک قوم ممکن است چند پیامبر همزمان حضور داشته باشند و اگر پیامبری خطا کرد، پیامبری دیگر به او تذکر دهد، چنانکه در داستان موسی و هارون هم این گونه بود. ناتان نزد داوود آمد و داستان زیر را برای داوود تعریف کرد.
این داستانِ کنایی، مشابه با روایتی است که در قرآن آمده است:
۱۲: ۱. «در شهری دو مرد زندگی میکردند، یکی فقیر و دیگری ثروتمند.
۱۲: ۲. مرد ثروتمند گاو و گوسفند زیادی داشت،
۱۲: ۳. اما مرد فقیر فقط یک بره داشت که آن را خودش خریده بود و بزرگ کرده بود و نزد خودش و فرزندانش زندگی میکرد.
۱۲: ۴. از ظرفی که خودش میخورد به او غذا میداد و از کاسهای که خودش مینوشید به او آب میداد و او را در آغوش خودش میخواباند و او را مثل دختر خودش دوست میداشت.
۱۲: ۵. روزی مهمانی به خانهی مرد ثروتمند آمد، و او که نمیخواست از گاو و گوسفندان خودش برای مهمان غذا تهیه کند، برهی آن مرد فقیر را گرفت و برای غذای مهمان آماده کرد.»
۱۲: ۶. داوود این داستان را که شنید به شدت خشمناک شد و گفت: به خدا سوگند مردی که چنین کاری کرد باید کشته شود.
۱۲: ۷. و باید به جای آن بره چهار بره پس بدهد، چون او رحم نداشت.
۱۲: ۸. ناتان به داوود گفت: آن مرد ثروتمند تویی! خدای اسرائیل میگوید: من تو را به پادشاهی برگزیدم و از دست شائول نجات دادم.
۱۲: ۹. کاخ و حرمسرای او را به تو دادم. و تو را بر اسرائیل و یهودا حاکم کردم. اگر اینها برای تو کم بود، باز هم به تو میدادم.
۱۲: ۱۰. چرا فرمان خدا را زیر پا گذاشتی و جلو چشم او مرتکب این کار زشت شدی؟ تو اوریا را با شمشیر عمونیها کشتی و زنش را تصاحب کردی.
اکنون به داستان مشابهی توجه کنید که در آیات ۲۱ تا ۲۶ سورهی صاد آمده است: قرآن میگوید دو نفر برای شکایت نزد داوود آمدند. یکی از آن دو گفت: این برادرم نود و نه گوسفند دارد و من فقط یک گوسفند دارم، اما او میگوید آن گوسفند را هم به من بده! داوود گفت: قطعا او که میخواهد گوسفندت را به گوسفندانش بیفزاید به تو ستم کرده است.
نکتهی عجیب این است که قرآن پس از نقل این داستان میگوید داوود از خدا آمرزش خواست و به رکوع افتاد و توبه کرد: وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ. این داستان قرآن به داستان کتاب سموئیل نزدیک است و مضمونی مشابه دارد، اما در روایت قرآن معلوم نیست که چرا داوود پس از شنیدن قصهی گوسفندان توبه و استغفار کرد. احادیثی که برای توضیح این آیه جعل شده است، همگی در کتابهایی است که قرنها پس از نزول قرآن نوشته شده است. برای فهم قرآن، بد نیست نگاهی هم به کتابهایی که قبل از قرآن نازل شدهاند و در قرآن تصدیق شدهاند بیندازیم. معاصران محمد کموبیش با داستانهای پیامبران در کتابهای پیش از قرآن آشنا بودند. بسیاری از داستانهای قرآن در کتابهای قبلی هم آمده بود و نیازی نبود که درنقل مجددشان در قرآن تمام جزئیات بازگو شود، اما خوانندگان امروزی قرآن که خاطرات تاریخی و پیشینهی فرهنگی مخاطبانِ عربزبانِ قرآن را ندارند، برای درک عبارات پراکنده در بعضی از داستانهای قرآن به زحمت میافتند و به استنباطات و نتایج نادرستی میرسند.
اگرچه داوود بر اساس نقل کتاب سموئیل مرتکب گناهی بزرگ و عملی ناجوانمردانه شد، اما این جرم بزرگ داوود از قتلی که به دست موسی صورت گرفت و خودش هم آن را عملی شیطانی خواند، سنگینتر نبود. بر اساس حکم قرآن، ارتکاب قتل میتواند به قصاص قاتل منجر شود، اما مجازات زنا صد تازیانه است.
***
اظهار برائت و اشمئزازِ مدعیان مسلمانی از داستان داوود در عهد عتیق، نمایشی مضحک و ریاکارانه است، چون اینان خود برای قتل بیگناهان و تجاوز به زنان توجیه شرعی ساختهاند. فقیهان به «جهاد ابتدایی» قائلند، به این معنی که مدعی هستند برای «گسترش اسلام» که معنایی جز گسترش قلمرو خلیفه ندارد، میتوان به اقوام بیگانه حمله کرد و آنان را به قتل رساند و زنانشان را تصاحب کرد. پس از پیامبر، بسیاری از مسلماننمایان و پیشوایانشان با زنانی که در فتوحات دوران خلفا به چنگ آوردند به بستر رفتند.
جنگهای محمد همگی جنگهای محلی و داخلی بود. مشرکان، پیامبر و مؤمنان را از شهرشان بیرون کرده بودند و پیمانشان را شکسته بودند و جنگ را خودشان آغاز کرده بودند. چرا مؤمنان با آنان نجنگند؟ أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ؟ أَتَخْشَوْنَهُمْ؟ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ. این جنگهای مشروع پیامبر چه ربطی به فتوحات خلفا دارد؟
اگر داوود مردی را به کشتن داد و زنش را تصاحب کرد، سموئیل به صراحت میگوید که او مرتکب گناهی شرمآور شد و پس از آن هم پشیمان شد و توبه کرد، اما فقهِ غیرقرآنی و غیراخلاقی شیعیان و سنیان به ما میآموزد که تعرض و تجاوز به جان و مال و ناموس دیگران بدون اینکه آنان تعرضی به ما کرده باشند مجاز است و نام این بربریت هم جهاد در راه خداست! کدامیک از این دو با دین سازگارتر است؟ کتاب سموئیل با اعلام گناهکاری داوود هشدار میدهد که پادشاه اگر برگزیدهی خدا هم باشد، از خطا مصون نیست و باید بر کار او نظارت شود. آیا کتاب سموئیل حکیمانهتر و الهیتر است یا کتابهای مفسران و محدثان و فقیهانِ جیرهخوار خلفا که به نام خدا و دین و با تحریف قرآن، مجوز تجاوز به سرزمینهای عجم و قتل مردان و تعرض به زنان را صادر کردند؟ وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؟ جهاد ابتدایی که نامی فریبکارانه برای تعدی و تجاوز است، مصداق روشن افترا به خداست. کسانی که پس از محمد به مردم سرزمینهای دور حمله کردند و مردان را کشتند و زنان را به اسارت گرفتند، همگی مرتکب اعمالی نامشروع شدند و همسرانی نامشروع را به خانه بردند و صاحب فرزندانی نامشروع شدند. اینان به ادعای خودشان پیشوایان دینی و جانشینان پیامبر بودند، اما بر خلاف داوود نه تنها به زشتی کارشان اعتراف نکردند و از آن توبه نکردند، بلکه اعمال شنیعشان را فرمان خدا اعلام کردند و احکام تعرض و تجاوز را با نام دروغین جهاد به «فقه اسلامی» وارد کردند.
پیامبران و برگزیدگان خدا نه قدیسند، نه معصوم. این صفات جعلی است. پیامبران و برگزیدگان خدا بشری مانند دیگران هستند و از میان مردم انتخاب میشوند و پس از برگزیدگی هم خصوصیات بشریشان تغییر نمیکند. به گواهی کتابهای پیامبران، برگزیدگان خدا چه قبل از برگزیدگی چه بعد از آن مرتکب گناه و اشتباه میشدند و آنان هم مانند دیگران به غفران و رحمت الهی نیازمندند.
(ادامه دارد)
روشی که آقای ارجمند در مباحث تصدیق در پیش گرفته اند، نیازمند برخی مقدمات تحقیقی است. یکی از سوالات اساسی که در این باب مطرح می شود این است که انجیل و توراتی که قرآن از آنها یاد می کند، چیست و کدام است؟ اگر شخصی در جستجوی نسخه ای صحیح از قرآن باشد، آن را در کجا باید بیابد؟ این شخص نهایتاً مجبور است به “عرف عمومی دینی” اعتماد کند، یعنی آنچه را که تربیت یافتگان مدارس دینی در یکی از مذاهب شناخته شده در سرزمینهای اسلامی به عنوان نسخه صحیح قرآن می شناسند و منتشر می کنند، به… مطالعه بیشتر»
جناب هراتی عزیز شما اگربا کسی درگیر شوید واو را هل بدهید واو به زمین بیافتد وسرش به جایی برخورد کند وبمیرد شما قاتل هستید وبه جرم قتل عمد قصاص میشوید درحالیکه هرگز قصد کشتن اورا نداشتید فقط اورا هل دادید واو سرش بجایی خورد ومرد شما را اعدام میکنند نگو یید در دفاع از مظلوم بود در دفاع از هرکسی بود نباید چنین مشتی میزد که او را بکشد این عمل قتل است واگر من وشما انرا انجام دهیم قطعا قصاص خواهیم شد درست برعکس نظر شما که گفتید برای پیامبران سخت تر میگیرند در هرصورت موسی مرتکب قتل… مطالعه بیشتر»
بسیاری از مردم خوراکهای ممنوع شرعی را نمی خورند، مثلا گوشت خوک را نمی خورند، اما آدم میوه ممنوع را با وسوسه شیطان خورد و از بهشت اخراج شد. بسیاری از مردم مرتکب قتل نمی شوند. اما موسی مرتکب قتل شد و آن را عمل شیطان نامید و از خدا آمرزش خواست. از برگزیدگان خدا گاهی گناهانی سر زده است که از بسیاری از مردم عادی هم سر نمیزند. اینکه اینها را معصوم بدانیم ناشی از تمایلات غالیانه است که می کوشد به بندگان خدا صفات خدایی بدهد. برای همین هم نهایتا ناچارند برای مقایسه پای خدا را وسط بکشند:… مطالعه بیشتر»
دکتر مدرسی طباطبایی در کتاب«زمین در فقه اسلامی»از قول ابن قبه – که یکی از اعاظم علمای شیعه قم و خیلی هم محل اعتنا بود- نقل میکند که ابن قبه قائله به عصمت نبود ولی در عین حال مورد احترام دیگر علمای شیعه هم بود.می گوید:اینها در باب ائمه معتقد بودند که ائمه «علماءِ ابرار»اند یعنی دانشمندان پاکی هستند.و می گفتند که بیشتر از این اعتقاد نداریم.باز آقای مدرسی جای دیگر نقل میکند که میگفتند:ائمه،اتقیاءِ ابرارند؛آدم های خیلی با تقوایی اند و خیلی هم بَرَّاند یعنی پاک اند و نیکوکار.این تلقی بسیاری از شیعیان اولیه است اما الان واقعا اینگونه… مطالعه بیشتر»
حسنات الأبرار سیئات المقربین؟! بر چه اساسی؟خدا چنین گفته است؟سخن پیامبر است؟وقتی به چنین ادعاهای بی اساسی استناد میکنید، نتیجه همین میشود. گفته میشود که این سخن از جنید بغدادی یا ابوسعید خراز است. خدا چنین حکمی نداده است و شما این حضرات صوفی را به خدایی گرفتهاید. چه کسی گفته است که سیئات و حسنات برای افراد مختلف فرق دارد؟ بر اساس کدام آیه از قرآن؟ این سخن همان قدر جاهلانه و ضددینی است که بگوییم حلال مردم بر پیامبران حرام است. قرآن را تحریف نکنید. از خودتان نگویید که کسی که موسی او را کشت ظالم بود. بر… مطالعه بیشتر»
حضرت موسی یک قبطی را به خاطر دفاع از مظلوم دربرابر ظالم؛ آن هم به سهو و خطا یعنی غیر اختیاری کشت. حالا اگر امثال من این گناه را مرتکب می شدند اولا چون در دفاع از مظلوم دربرابر ظالم بوده و ثانیا چون سهوی و به خطا بوده اصلا این کار را گناه به حساب نمی آوردند. درست هم هست به طور متعارف گناه چیزی است که عالمانه و عامدانه انجام شده باشد. اما برای آن بزرگواران، حسنات الابرار سیئات المقربین. بعد سوای همه ی این حرفها؛ دقت کنید سوای همه ی این حرف ها فایده دین و ایمان… مطالعه بیشتر»
[quote]گناه آنها کجا و گناه امثال ما کجا. بهتر است به جای اینکه آن بزرگواران را تا حد خودمان پایین بکشیم سعی کنیم تا حا امکان خودمان را تا حد ایشان بالا ببریم.[/quote]
موسی مردی را به خطا کشت و آن را عملی شیطانی نامید و استغفار کرد. احتمالا شما زیاد آدم کشتهاید که گناه موسی برایتان چیزی نیست. من هنوز مانند موسی کسی را نکشته ام. خیالبافیهای شاعرانه جنابعالی ربطی به قرآن ندارد.
[quote]جناب اقای ارجمند ضمن تشکر از طرح مباحث شما که شاید برای بعضی از دوستان نیلوفری جدید باشد.سوالی که دارم این است که چرا پس از نام مقدس رسول الله(ص) نشانه درود بر ایشان و اهل بیت(س) را نمیگذارید؟[/quote] اگر این کار منطق داشته باشد، باید از نام خدا شروع کنید، مثلا بگویید حضرت الله (ج)، یعنی جل جلاله! وقتی میگویید نام مقدس رسول الله (ص)، این علامت (ص) برای کیست؟ معلوم است که برای رسول است. آیا از نظر شما نام رسول قداست دارد اما نام الله ندارد؟ چرا نام خدا را ساده بیان میکنید، اما نام رسول را… مطالعه بیشتر»
جناب اقای ارجمند ضمن تشکر از طرح مباحث شما که شاید برای بعضی از دوستان نیلوفری جدید باشد.سوالی که دارم این است که چرا پس از نام مقدس رسول الله(ص) نشانه درود بر ایشان و اهل بیت(س) را نمیگذارید؟
اولا بارها و بارها توی قرآن درباره تحریف کتاب مقدس گوشزد شده است. ثانیا به قول قرآن :وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ ۚ َ [سوره آل عمران : ۱۶۱] یعنی هیچ پیامبری را نسزد خیانت کند. چه به استناد به این آیه قرآن و چه به استناد عقل و وجدان انسان، هیچ پیامبری به زن و همسر شخص دیگری دست درازی نمی کند و به شوهر چنین زنی خیانت نمی کند. جالب است در قاموس اندیشه شما هر چقدر پیامبران گناه کار تر و جنایت کار تر باشند، توحیدتان قوی تر و شرک تان ضعیف تر است. اما به اعتقاد… مطالعه بیشتر»
فرقی نمیکند. شما به چه دلیل اثبات میکنید که اسحاق غذا میخورد؟ من به روش معتقدان عصمت میگویم هیچیک از برگزیدگان خدا غذا نمیخوردند و اگر هم جایی بیان شده، ترک اولی کردهاند یا از این قبیل مهملات. خطا ذاتی بشر است و به خصوصیات وجودی او مانند علم ناقص و حالاتی که بر او می رود مانند فراموشی بر میگردد. اگر امروز از میان چند میلیارد نفر انسان یکی را پیدا کنیم که خطا نمیکند، چنین موجودی ممکن است در گذشته هم خلق شده باشد. البته در میان سایر مخلوقات چنین موجوداتی بسیارند، مثلا سنگ نه غذا می خورد… مطالعه بیشتر»
در کامنت قبلی خود، گناه و اشتباه را با غذا خوردن مقایسه نموده اید. در مورد غذا خوردن شاید عقل بتواند تعمیم درستی بدهد و از اینکه به غذا خوردن همه اشاره نشده، استنباط کند که افراد صریحاً اشاره نشده نیز غذا می خورده اند، و در اینجا مشت نمونه خروار است. ولی عقل چگونه می تواند از اینکه فقط به گناه یا اشتباه عده ای از انبیا، و نه همگی آنها، اشاره شده، به نحو درستی نتیجه بگیرد که انبیایی هم که اشاره صریحی به گناه یا اشتباه آنها نشده، مرتکب گناه یا اشتباه شده اند؟
[quote]می گویید برگزیدگان خدا، چه قبل و چه بعد از برگزیدگی، مرتکب گناه و اشتباه می شدند. حال که چنین است، مواردی از گناه و اشتباه مسیح را قبل و بعد از برگزیدگی بیان نمایید.[/quote] نه برای عیسی نه برای کثیری دیگر از پیامبران از جمله اسماعیل و اسحاق و یعقوب گناه و خطایی نقل نشده است. درست همان گونه که به غذا خوردنشان هم اشاره نشده است! مثل این است که عدهای بیایند ادعا کنند که برگزیدگان خدا نیازی به غذا نداشتند و ما بگوییم که نه، آنها هم بشر بودند و مانند همهی بشر نیاز به غذا داشتند.… مطالعه بیشتر»
أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ [سوره البقره : ۷۵]
می گویید برگزیدگان خدا، چه قبل و چه بعد از برگزیدگی، مرتکب گناه و اشتباه می شدند. حال که چنین است، مواردی از گناه و اشتباه مسیح را قبل و بعد از برگزیدگی بیان نمایید.
جناب ارجمند اینکه میفرمایید : “اما در روایت قرآن معلوم نیست که چرا داوود پس از شنیدن قصهی گوسفندان توبه و استغفار کرد.” بنظر میرسد اگر اجزا این آیه را متصل ببینیم : قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ ﴿۲۴﴾ص و در عین حال اجزا آیه را ریز به ریز در نظر بگیریم علت استغفار کدام قسمت خواهد بود…. میتوان قریب به یقین گفت که علت استغفار داوود بیان غیر مستند ایشان است مبنی… مطالعه بیشتر»