خسته از رنجی که از آنِ همۀ ماست: کودکان کار
آرش جمشیدپور: دختری ده یازده ساله بود. شروع کرد به تمیز کردنِ شیشه. از او خواستم که این کار را انجام ندهد. به کارش ادامه داد. بار دوّم که از او خواستم شیشه را تمیز نکند، در جوابم گفت: «دارم زحمتِ تمیز کردنِ شیشه را میکشم». سخنش را پذیرفتم و گفتم که البتّه رضایت ما هم شرط انجام کار است. در جوابم گفت که اگر بخواهد قبل از تمیز کردنِ شیشه رضایتِ خودروسواران را جلب کند «روزی هزار تومان هم کاسب نمیشود». و نیز یادآوری کرد که قبلاً بارها پیش از تمیز کردنِ شیشه از رانندهها پرسیده است و آنها اجازه ندادهاند. در جوابش چه باید میگفتم؟
*****
خسته از رنجی که از آنِ همۀ ماست: کودکان کار
آرش جمشیدپور
شما مردم این قدرت را دارید که این زندگی را آزاد و زیبا گردانید، و آن را بدل به ماجراجوییِ شگفتانگیزی کنید.
چارلی چاپلین، «دیکتاتور بزرگ» (۱۹۴۰)
۱. دختری ده یازده ساله بود. شروع کرد به تمیز کردنِ شیشه. از او خواستم که این کار را انجام ندهد. به کارش ادامه داد. بار دوّم که از او خواستم شیشه را تمیز نکند، در جوابم گفت: «دارم زحمتِ تمیز کردنِ شیشه را میکشم». سخنش را پذیرفتم و گفتم که البتّه رضایت ما هم شرط انجام کار است. در جوابم گفت که اگر بخواهد قبل از تمیز کردنِ شیشه رضایتِ خودروسواران را جلب کند «روزی هزار تومان هم کاسب نمیشود». و نیز یادآوری کرد که قبلاً بارها پیش از تمیز کردنِ شیشه از رانندهها پرسیده است و آنها اجازه ندادهاند. در جوابش چه باید میگفتم؟ بگذریم. برخوردی جالب داشت و دوستانه چند کلمهای با یکدیگر سخن گفتیم.
۲. قبلاً در نوشتارِ دیگری در همین سایت به مسئلۀ اخلاق تلگرام پرداختهام و برخی از نمونههای بیاخلاقی در تلگرام را برشمردهام (۱). نمیخواهم آن بحث را تکرار کنم. در آن نوشتۀ مختصر گفتم که میتوان از تلگرام در جهتِ بهبودِ زندگیِ محرومان و فرودستان و ضعفا استفاده کرد. مواجهه با آن دختر بار دیگر پرسشی دیرینه را در ذهنم بیدار کرد: چرا در اصلاحِ وضعیّتِ فقرا و ضعفا چنین ناتوانیم؟ ماجرای کودکان کار دیگر به بحثی تکراری بدل شده است. گفتهاند و خواهند گفت، امّا وضعیّتْ تغییرِ چندانی نمیکند. این اتّفاقاتِ جانکاه و روحفرسا هر روز در پیشِ چشمِ ما رخ میدهند. هر روز شاهدِ همان رویدادها هستیم: کودکی به خودرویی نزدیک میشود، راننده شیشه را بالا میکشد، و کودک با حالی فسرده، روحی پر از نفرت و کرامتی لگدمالشده باز میگردد. و اتّفاقاتی از این قبیل. شاید بپرسید چرا انتظار دارم وضعیّتِ این افراد به سرعت تغییر کند. در پاسخ به این پرسش، باید قدری دربارۀ تأثیرِ شگرفِ یکی از رمانهای مشهور چارلز دیکنز سخن بگویم.
۳. رمان خانۀ قانونزده (یا با ترجمهای دقیقتر، خانۀ متروک) در سال ۱۸۵۳ منتشر شد، در اوجِ بحرانهای سیاسی و اجتماعیِ اروپا (۲). دیکنز در این رمان به نظام قضایی انگلستان و وضعیّت قوانین و وکلا و دادگاهها و برخی مسائل دیگر میپردازد. نمیخواهم واردِ جزئیّات این اثر شوم. فقط به ذکرِ تأثیرِ این رمانِ دیکنز بسنده میکنم. مؤلّفانِ کتابِ تأثیرِ اجتماعیِ رمان مینویسند: «رمان خانۀ متروک محرّکی نیرومند برای اصلاح بسیاری از سوءاستفادهها بود. … در نتیجۀ تأثیرِ این رمان، برخی از وضعیّتهایی که دیکنز به آنها پرداخته بود موجبِ تغییراتی در وضعِ قوانین و خطمشیگذاری شدند. این تغییرات شامل موارد زیر میشدند: اصلاح یا حذف دادگاه انصاف؛ بهبود در وضعیّتِ آموزشِ همگانی برای از بین بردنِ بیسوادی؛ اصلاح تأدیبخانهها، که کودکان را به خاطر دزدیدنِ غذا راهیِ زندان میکردند؛ سامان دادنِ به وضعیّتِ زاغهها؛ کاستن از رنجِ کودکانِ بیخانمان؛ ارزیابیِ مجدّدِ نحوۀ درمان و معالجۀ نوجوانانِ ولگرد؛ اصلاحات بهداشتی؛ سامان دادن به گورستانهای شهریِ آلوده به بیماریهای مسری؛ تغییراتی در نحوۀ اجرای مجازاتهای اعدام؛ و اصلاحاتی در نیروی پلیس لندن. اندکزمانی پس از انتشارِ کتابِ دیکنز، هر یک از مسائلی که در رمان او طرح شده بودند موردِ توجّهِ مقامات و اولیای امور قرار گرفتند» (۳). فهرستِ بلندبالای مذکور فقط تأثیراتِ اجتماعیِ یکی از آثار دیکنز بودند. چه چیزی دیکنز را چنین تأثیرگذار کرد؟ او در عصر تلگرام و اینستاگرام و فیسبوک و توئیتر و … نمینوشت. چگونه نوشتهها و طنزپردازیهای گزندۀ او آثاری چنین گسترده به جا گذاشتند؟ (۴) و چرا ما نمیتوانیم در عصرِ رسانههای همگانی به اندازۀ او اثرگذار باشیم، یا چنان که باید و شاید اثرگذار باشیم؟
۴. تبیینهای مختلفی میتوان ارائه کرد؛ این که دیکنز نویسندهای نابغه و طنزپردازی هنرمند بود، یا این که رسانههای جمعیِ کنونی با مطالبِ سرگرمکنندۀ خود مانعِ توّجهِ ما به مسائلِ حادّ اجتماعی میشوند، یا این که اولیای امور در جامعۀ ما عزمی برای اصلاح ندارند، یا این که جامعۀ مدنی ضعیف است، … . من سرِ آن ندارم که وارد چنین تبیینهایی شوم. قصدم بیشتر این بود که با مقایسۀ موقعیّت خودمان با موقعیّت نویسندهای چون دیکنز نشان دهم که هر چند ما امکانات بیشتری برای روشنگری و اصلاح امور داریم، امّا ماحصلِ موقعیّت برترِ ما ثمرات چندانی ندارد. این واقعیّت ما را بر آن میدارد که هم دربارۀ علل ناکامیِ چنین اصلاحاتی بیندیشیم، و هم دربارۀ روشهایی برای بهبود وضعیّتِ فرودستان. چگونه میتوان از درد و رنجهایی که هر روز و شب شاهدشان هستیم کاست؟ چگونه میتوان از فضای مجازی برای اصلاح مسائل اجتماعی مثل مسئلۀ کودکان کار استفاده کرد؟ در این میان، جملۀ امیدبخشِ همنام و هموطن و همدردِ چارلز دیکنز را نباید از یاد برد که «شما مردم این قدرت را دارید که این زندگی را آزاد و زیبا گردانید، و آن را بدل به ماجراجوییِ شگفتانگیزی کنید».
پینوشتها
۱. مطلبی با عنوانِ «اخلاق حاکم بر تلگرام».
۲. Bleak House
این رمان را مرحوم ابراهیم یونسی با عنوان خانۀ قانونزده ترجمه کرده است.
۳. Claudia Durst Johnson and Vernon Johnson. 2002. The Social Impact of the Novel: A Reference Guide. Greenwood Press. p. 93.
۴. جورج اورول اگر بود، شاید در جواب میگفت که دیکنز «انسانی است که همواره دارد با چیزی میجنگد، امّا در سپهر عمومی و باز میجنگد و از چیزی نمیهراسد»؛ پاسخی که چندان دور از صواب نیست.
– Orwell, G. 1946. Critical Essays. London: Secker and Warburg. p. 56.
با سلام، در بند سوم نوشته آمده است که فهرستِ بلندبالای مذکور فقط تأثیراتِ اجتماعیِ یکی از آثار دیکنز بودند. در اینجا، دیکنز به عنوان فردی ترسیم شده که از جایگاهی اسطوره ای و الاهه گون برخوردار است و به جامعه ای کاملاً پذیرنده که فقط تأثیر گیرنده از نیروهای القا شده توسط دیکنز است محرکهای تغییر اجتماعی را ارسال می کند. در حالی که از نقش متفکران و کنشگران بیشمار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی صده های گذشته و هم عصر دیکنز که کل بستر واقعیتها را می ساختند صرفنظر شده است. در بند چهارم نوشته ذکر شده که… مطالعه بیشتر»