پانزده مغالطه منطقی که پیش از ورود به هر مباحثهای باید بدانید -قسمت دوم
زمین زدن مدعا یا استدلال حریف هنگامی که از آن روایتی تحریفشده، ضعیف و کاریکاتوری (پهلوان پنبه) ساخته شود، آسان است. نام مغالطه پهلوان پنبه با الهامگیری از یک مترسک بیضرر و بیجان گرفته شده است. در این مغالطه شخص به موضعی حمله میکند که حریف در واقع قائل به آن نیست. او به جای پرداختن به مدعا یا استدلال واقعی و نقد منطقی آن، به یک آدمک پوشالی بیجان (که به راحتی شکست میخورد) حمله میکند، درحالی که حریف اصولا هرگز چنان ادعایی نکرده و قصد دفاع از چنان ادعایی را هم ندارد (چراکه مدعا یا استدلال او چیز دیگری بوده و مورد تحریف قرارگرفته تا به آسانی قابل رد و ابطال باشد).
****
پانزده مغالطه منطقی که پیش از ورود به هر مباحثهای باید بدانید -قسمت دوم
نویسنده: دیوید فرر (David Ferrer)
مترجم: خدیجه حسینی
۳) مغالطه پهلوان پنبه
زمین زدن مدعا یا استدلال حریف هنگامی که از آن روایتی تحریفشده، ضعیف و کاریکاتوری (پهلوان پنبه) ساخته شود، آسان است. نام مغالطه پهلوان پنبه با الهامگیری از یک مترسک بیضرر و بیجان گرفته شده است. در این مغالطه شخص به موضعی حمله میکند که حریف در واقع قائل به آن نیست. او به جای پرداختن به مدعا یا استدلال واقعی و نقد منطقی آن، به یک آدمک پوشالی بیجان (که به راحتی شکست میخورد) حمله میکند، درحالی که حریف اصولا هرگز چنان ادعایی نکرده و قصد دفاع از چنان ادعایی را هم ندارد (چراکه مدعا یا استدلال او چیز دیگری بوده و مورد تحریف قرارگرفته تا به آسانی قابل رد و ابطال باشد).
مغالطه پهلوان پنبه روشی آسان برای قویتر جلوه دادن موضع خود (از موضع حریف) است. با استفاده از این مغالطه، دیدگاههای طرف مقابل ضعیف، بیخاصیت، بیاعتبار و غیر قابل اعتماد نشان داده میشوند. درعوض، موضع خود فرد (که دارد مرتکب این مغالطه میشود) قویتر، قابل اعتمادتر و به حقیقت نزدیکتر به نظر میرسد. میتوان تصور کرد که مغالطههای حمله شخصی و پهلوان پنبه چگونه و تا چه حد به یکدیگر نزدیکاند و در کنار هم بهکار میروند. اولی شخصیت حریف را (به قصد تخریب) هدف قرارمیدهد و دومی سخن او را (با تحریف و پوشالی جلوه دادن آن) از اعتبار میاندازد.
مغالطه پهلوان پنبه نیز چنانچه با تحریف عمدیِ موضع رقیب و به قصد فریب دیگران صورت بگیرد، غیراخلاقی خواهد بود. اما این مغالطه اغلب به صورت غیرعمد صورت میگیرد، زیرا شخص متوجه نیست که دارد موضعی را – که شاید فقط تفاوت ظریفی با موضع خودش داشته باشد – بیش از حد سادهسازی میکند، یا مدعای محدود و احتیاطآمیزی را دارد به خطا و بهگونهای عرضه میکند که گویی بسیار فراگیر و بیباکانه است. دو مثال زیر از نمونههای آشکار ارتکاب این مغالطه هستند:
۱) این نماینده مجلس فکر میکند ما میتوانیم همه مسائل و مشکلات زیستمحیطی کشور را با ترویج دوچرخهسواری یا اتومبیلهای برقی حل کنیم.
۲) این نماینده مجلس فکر میکند که محیط زیست در کشور ما چنان ویران شده است که دیگر انتخاب نوع وسیله حمل و نقل و نحوه رانندگی افراد کوچکترین تفاوتی نسبت به آن نمیکند.
۴) مغالطه توسل به جهل
هرگاه ندانستن چیزی بهعنوان مقدمه اصلی یک استدلال در پشتیبانی از یک مدعا بهکار رود، میتوان گفت که مغالطه توسل به جهل صورت گرفته است. همه ما طبعا دانشی محدود داریم و خیلی چیزها را نمیدانیم، اما بسیار نادرست و فریبکارانه است اگر بار اصلی استدلال خود را بر دوش این ویژگی کلی انسان بگذاریم.
عجیب است که این مغالطه اغلب میتواند برای تایید و تقویت همزمانِ ادعاهای متعارض بهکار رود. این دو استدلال را نگاه کنید:
۱) هیچکس تاکنون نتوانسته با قاطعیت اثبات کند که موجودات فضایی وجود دارند. پس موجودات فضایی وجود ندارند.
۲) هیچکس تاکنون نتوانسته با قاطعیت اثبات کند که موجودات فضایی وجود ندارند. پس موجودات فضایی وجود دارند.
جهل یک شخص به یک چیز دلیلی بر اثبات هیچ چیز نیست جز جهل او به همان چیز. اگر تاکنون کسی عدم وجود روح یا بشقاب پرنده را اثبات نکرده است، این به سختی میتواند دلیلی برای عدم وجود اینگونه چیزها باشد. اگر نمیدانیم که اینطور چیزها واقعا وجود دارند یا نه، پس فقط نمیدانیم که آنها وجود دارند، یا نمیدانیم که آنها وجود ندارند. ندانستن، نمیتواند ادعایی را اثبات کند.
دو مثال زیر گویای مغالطه توسل به جهل هستند:
۱) ما هیچ شاهدی نداریم که نابودگرها وجود داشتهاند. آنها باید خیلی باهوش بوده باشند که تمام شواهد حاکی از وجود خودشان را نابود کردهاند.
۲) من چیزی درباره تنک جانسون نمیدانم جز اینکه او سابقه کیفری سنگینی دارد. اما شرط میبندم که درمورد او فقط سوءِ تفاهم رخ داده و او بیگناه است.
در این ارتباط :
پانزده مغالطه منطقی که پیش از ورود به هر مباحثهای باید بدانید – قسمت اول