دین و آزادی (۱۸): توهین به مقدسات
ابوالفضل ارجمند: در سخنان پیامبران، چه در عهد عتیق چه در انجیل و قرآن، بعضی از مردم و کارهای آنان به جانوران تشبیه شدهاند. این تشبیهات، هم برای بیان صفات مثبت به کار رفته است هم صفات منفی، مثلا عیسی به شاگردانش گفته است: من شما را مانند گوسفندان به میان گرگها میفرستم، پس مانند مار هوشیار باشید و مانند کبوتر بیآزار (متی ۱۰: ۱۶). در قرآن هم میخوانیم که کسانی که غیر خدا را به ولایت میگیرند، مانند عنکبوت هستند و خانهای میسازند که بسیار سست است (عنکبوت: ۴۱). بعضی از مردم هم با خر و گاو مقایسه شدهاند، چنانکه اشعیا، یکی از پیامبران بنیاسرائیل، قوم خود را از خر و گاو هم پایینتر دانسته است (اشعیا ۱: ۳).
تشبیه مردم به جانوران، همان گونه که در مثالهای بالا هم دیده میشود، تنها برای تحقیر آنان نیست. اگر کسی را به شیر تشبیه کنند، با اینکه او را با یک جانور مقایسه کردهاند، در حقیقت از او تمجید کردهاند. اما اگر مجاز هستیم که کسی را در شجاعت به شیر تشبیه کنیم، باید مجاز باشیم که دیگری را هم در حماقت به خر تشبیه کنیم، البته با این شرط اخلاقی که او نیز حق داشته باشد همین ادبیات را در توصیف ما به کار ببرد.
در قرآن بعضی از حاملان تورات به خرانی تشبیه شدهاند که باری از کتاب را بر پشت خود حمل میکنند (جمعه: ۵). در انجیل هم عیسی روحانیان یهودی را به باد انتقاد گرفته است و آنان را از نسل افعی دانسته است (متی ۲۳: ۳۳). منکرانِ پیامبران هم در برابر آنان از ادبیات کم و بیش مشابهی استفاده میکردند. انجیل نقل میکند که روحانیان یهودی عیسی را رئیس شیاطین میدانستند و میگفتند شیطان در او حلول کرده است (متی ۹: ۳۴). قرآن نیز نقل میکند که محمد و دیگر پیامبران را دیوانه میخواندند (شعرا: ۲۷، حجر: ۶، قلم: ۵۱).
مقایسهی بعضی از مردم با خر و گاو در متون مقدس به شیوهی توهینهای عامیانه نیست. اشعیا در مقایسهی قوم بنیاسرائیل با چارپایان به این نکته اشاره کرده است که چارپایان صاحب خود را میشناسند، اما بنیاسرائیل صاحب خود را نمیشناسد (اشعیا ۱: ۳). او از قومی شکایت کرده است که خدا آنان را از بردگی در مصر نجات داد و به آنان سرزمینی با نعمتهای فراوان بخشید، با این حال آنان از خدای خود رویگردان شدند و به بتپرستی روی آوردند، یعنی اربابانی غیر از خدا را برای خود برگزیدند. سخن اشعیا مانند این است که بگوییم سگ به صاحب خود وفا میکند، اما بتپرستان بنیاسرائیل به صاحب خود وفادار نماندند وبه اندازهی سگ معرفت نداشتند. در چنین مقایسهای خر و گاو و سگ به داشتن صفتی پسندیده توصیف شدهاند که بعضی از مردم فاقد آن هستند.
تشبیه بعضی از حاملان تورات به خران نیز از مثالهای روشنگر قرآن است. خر بار میبرد، اما عقل ندارد. خران علاوه بر حمل کتاب میتوانند به صفحات کتاب هم نگاه کنند، اما چیزی از آن نمیفهمند. مهمترین وجه تمایز انسان از جانوران عقل اوست و اگر مردم عقل خود را به کار نگیرند با چارپایان فرق چندانی ندارند. با وجود تأکید قرآن بر عقلانیت، بسیاری از اهل قرآن هم برای عقل ارزش چندانی قائل نیستند و عقلانیت را تحقیر میکنند. وقتی چراغ عقل خاموش باشد، قرآن هم میتواند مانند تورات و انجیل به باری بر دوش خران تبدیل شود.
وقتی جدالی دینی در میگیرد، هر یک از طرفین خود را برحق و طرف مقابل را باطل میداند. از نظر کافران مؤمنان نادانند و از نظر مؤمنان هم کافران نادانند: وإذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس، قالوا أنؤمن کما آمن السفهاء؟ ألا إنهم هم السفهاء ولکن لا یعلمون. وقتی کسی دیگری را سفیه مینامد، طرف مقابل هم حق دارد او را سفیه بنامد. آزادی بیان خواهناخواه در مواردی به سخنان تحقیرآمیز میانجامد. طرفین دعوا، چه حق چه باطل، باید ظرفیت شنیدن و تحمل این تحقیرها را داشته باشند و البته حق دارند مقابلهی به مثل کنند. خشونتهای کلامی را فقط با کلام میتوان جواب داد، نه با شمشیر، هرچند حتی الامکان بهتر است فضای بحث را از این نوع ادبیات دور نگه داشت.
اگرچه سخن پیامبران در تشبیه یا مقایسهی بعضی از مردم به خر و گاو حق است، اما وقتی صدور چنین سخنانی از پیامبران مجاز باشد، اخلاق و عدالت حکم میکند که مخالفان پیامبران هم مجاز باشند از ادبیاتی مشابه در برابر پیامبران استفاده کنند، حتی اگر موضع آنان باطل باشد. پیامبران در برابر توهین دست به شمشیر نمیبردند و کسی را به قتل نمیرساندند و نباید هم چنین میکردند. عدالت این نیست که کسی به پیامبر توهین کند و او را به جرم توهین به پیامبر بکشند.
یکی از تعالیم مهم دینی که در آیات متعددی از قرآن تکرار شده است این است که اگر از کسی آزاری به مؤمنان رسید حداکثر در همان حد مقابله کنند، اگرچه توصیه شده است که صبر و عفو و خویشتنداری بهتر است: وإن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به، ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین. روایاتی که ادعا میکنند اشخاصی به پیامبر توهین کردهاند و پیامبر فرمان قتل آنان را صادر کرده است، مانند اکثر روایات دیگر بر خلاف قرآن است. شاید خلفا و سلاطین ستمگری که منتقدان خود را به قتل میرساندهاند، به جعل چنین روایاتی نیاز داشتهاند.
مردم معمولا از تحسین خوششان میآید و از انتقاد بدشان میآید. در دربار سلاطین گذشته مداحانی حضور داشتند که اشعاری یاوه و غلوآمیز را در فضایل خیالی پادشاهان بیان میکردند. اگر کسی هم جرأت میکرد از پادشاه انتقاد کند، به شدت مجازات میشد و حتی به قتل میرسید. این فرهنگ منحط درباری به فرهنگ سنتی مذهبی هم راه یافته است. در مداحیهای پیشوایان مذهبی دربارهی آنان بسیار غلو میشود. ایرانیان پیشوایان مذهبی خود را سلطان و شاه مینامند و به فرزندان آنان شاهزاده میگویند و بر فراز آرامگاههای آنان کاخهای سلطنتی میسازند. پیامبر و امامان پادشاه نبودند و اخلاق شاهانه نداشتند و بر خلاف باورهایِ پیروانشان خود را فراتر از خطا و اشتباه نمیدانستند.
تعیین مجازات برای توهین زبانی در بسیاری از موارد نه عملی است نه توجیهپذیر. کلماتی چون «احمق» و «ابله» بخشی از زبان هستند و این کلمات برای توصیف مردمی ساخته شدهاند که واقعا احمق و ابله هستند! وقتی کسی از نظر ما «احمق» باشد، حق داریم او را با این کلمه توصیف کنیم. ممکن است از انسان عاقلی هم عمل احمقانهای سر بزند. معنی نمیدهد که به زبان آوردن این قبیل کلمات برای توصیف کسانی که احمق هستند یا رفتاری احمقانه از آنان سر زده است، مجرمانه باشد. اگر نمیتوان این کلمات را در مورد کسی به زبان آورد، جایگاه و کارکرد این کلمات در زبان کجاست؟
انسان در هر مقامی که باشد، حتی اگر سلطان یا خلیفه باشد، ممکن است مرتکب حماقت شود. خلفا و سلاطین نادان در طول تاریخ کم نبودهاند، هرچند درباریان همواره از دانش بالای آنان سخن گفتهاند. در جامعهی آزاد و پیشرفته انتقاد از بالاترین مقامات سیاسی و مذهبی باید ممکن باشد، اما در جوامع عقبمانده و بسته تنها مداحی قدرتمندان مجاز است و انتقاد از آنان را توهین تلقی میکنند و تحمل نمیکنند.
***
در مارس ۱۹۷۷ گروهی از حنفیان آفریقاییتبار در آمریکا به رهبری حماس عبدالخالص نزدیک به ۱۵۰ نفر را در شهر واشنگتن به گروگان گرفتند. مهمترین درخواست آنان این بود که از نمایش فیلم سینمایی «محمد رسول الله» در آمریکا جلوگیری شود، چون آن را اهانت به مقدسات میدانستند. با اینکه در این فیلم چهرهی پیامبر و بعضی از اصحاب او بنا به ملاحظات سنتی مذهبی نشان داده نشده است، اما عبدالخالص باز هم نمایش این فیلم را تحمل نمیکرد و آن را توهینآمیز میدانست. شاید حتی نمایش اصحاب پیامبر با هنرپیشگان هالیوودی برای او پذیرفتنی نبود. گروگانگیری چند کشته و مجروح بر جای گذاشت و با دستگیری گروگانگیران پایان یافت.
فارغ از اینکه داستان فیلمی چون «محمد رسول الله» تا چه حد با حقایق تاریخی منطبق است، روشن است که کارگردان در این فیلم قصد توهین به پیامبر نداشته است، اما اگر تعریف توهین به سلیقهی افراد بستگی داشته باشد، کسانی هم ممکن است پیدا شوند که ساختن چنین فیلمی را هم توهین بدانند و برای جلوگیری از آن دست به اعتراض و خشونت بزنند، همان گونه که کسانی هستند که نمایش چهرهی شخصیتهای مذهبی در فیلمها را توهینآمیز میدانند.
در سالهای اخیر کاریکاتورهایی که از سوی منتقدان دین و پیامبر در نشریات اروپایی چاپ شده است، اعتراضات شدیدی را برانگیخته است و به خشونت و قتل عدهای انجامیده است. دربارهی این کاریکاتورها نکاتی قابل بیان است:
بنا به نقل قرآن همهی پیامبران را مسخره میکردند: وما یأتیهم من رسول إلا کانوا به یستهزئون. قرآن در برابر کسانی که آیات الهی را مسخره میکنند، توصیهای بسیار ساده و مسالمتآمیز دارد و میگوید مؤمنان با مسخرهکنندگان همنشین نشوند (نساء: ۱۴۰). در قرآن بیان نشده است که مجازات استهزای آیات الهی، قتل است. به طریق اولی، مجازات استهزای پیامبران هم قتل نیست.
اگر به پیامبر توهین شود و فرض کنیم توهین به پیامبر جرم باشد و مجازات داشته باشد، حق پیامبر است که بخواهد توهینکننده را ببخشد یا نبخشد. اگر پیامبر او را ببخشد، کسانی که خود را مؤمن مینامند نمیتوانند بر خلاف نظر پیامبر او را مجازات کنند. وقتی به شخصی توهین میشود، در درجهی اول به خود آن شخص مربوط است که از توهین شکایت داشته باشد یا نداشته باشد. اگر هم پیامبر از دنیا رفته باشد، به خدای پیامبر مربوط است که توهینکننده را ببخشد یا مجازات کند. اگرکسی کفر بگوید و خدا را مسخره کند، باز هم خداست که اگر بخواهد او را میبخشد و اگر بخواهد مجازات میکند. وقتی خدا کسی را بخشیده باشد، بنده نمیتواند او را مجازات کند.
در مورد کاریکاتور به نکتهی دیگری هم باید توجه کنیم. کاریکاتور هنری مانند نقاشی و فیلم است. اگر کشیدن کاریکاتور از کسی به معنی توهین به اوست، نباید اجازه داده شود مجلات کاریکاتور منتشر شود و به هیچ کس اهانت شود. اگر هم کاریکاتور توهین نیست، برای هیچ مقامی نباید توهین محسوب شود. نمیتوان کاریکاتور را برای مردم عادی مجاز کرد و برای مقامات سیاسی و مذهبی ممنوع کرد.
کاریکاتوری در بیان آزار جنسی دهها کودک ناشنوا در ایالت ویسکانسین آمریکا
توسط کشیش کاتولیک و اکراه کلیسا از شنیدن و پذیرش این خبر.
یکی از نقاط قوت تورات و انجیل و قرآن این است که این کتابها فقط برای موعظهی دیگران نیست و اگر خطا یا گناهی از پیامبران هم سر زده باشد، آشکارا در آنها بیان شده است. در متون مقدس، پیامبران هم مانند دیگران برای ارتکاب بعضی از کارها سرزنش شدهاند. از خطاهای بزرگ متدینان سنتی این است که مانند اصحاب کلیسا میکوشند این موارد را در کتاب خدا پنهان کنند و از پیامبران موجوداتی خیالی بسازند که از هر گناه و خطایی مصون بودهاند. خدا چنین پیامبران و پیشوایان نقدناپذیری را نیافریده است و کسانی که میکوشند روشنگریهای کتاب را پنهان کنند، به گفتهی قرآن ملعون هستند: إن الذین یکتمون ما أنزلنا من البینات والهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب، أولئک یلعنهم الله ویلعنهم اللاعنون.
شالودهی دین، خداپرستی و حقپرستی است، نه پیامبرپرستی و پیشواپرستی. اگرچه بسیاری از انتقاداتی که در جهان جدید به دین وارد میشود در حقیقت انتقاد از مردم متدین و نادانی است که باورها و رفتارهای غلط خود را به دین منسوب میکنند، اما از سوی دیگر این حقیقت را هم ناچاریم بپذیریم که پیامبران بشری مانند دیگران بودند و از خطا و گناه مصونیت مطلق نداشتند و هر انتقادی از آنان را نباید توهین به آنان تلقی کرد.
(ادامه دارد)
مطالب مرتبط:
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است
دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان
دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است
دین و آزادی (۱۵): تفکیک رهبری سیاسی از رهبری مذهبی
دین و آزادی (۱۷): ای کسانی که ایمان آوردید!
[quote]1-هابز و فروید مدعی نیستند کلامشان از سوی خالق انسان هاست آن هم خالقی که بنی آدم را کرامت بخشیده. ۲- هابز و فروید درباره نوع انسان سخن گفته اند نه یک گروه و یا پیروان یک فرقه و مذهب. ۳- در عنوان مقاله کلمه حقوقی نیست. حتی اگر هم باشد باز هم خلط مبحث حقوقی و اخلاقی را توجیه نمی کند. ۴- بنده ادعای اصلی مقاله را متوجه شدم و موافق آن هستم اما منتقد مسیر استدلال هستم. مدعای بزرگ استدلال محکم و جامع می طلبد. دعوت مسلمانان به مدارا و سعه صدر یک امر پسندیده است و از… مطالعه بیشتر»
۱-هابز و فروید مدعی نیستند کلامشان از سوی خالق انسان هاست آن هم خالقی که بنی آدم را کرامت بخشیده.۲- هابز و فروید درباره نوع انسان سخن گفته اند نه یک گروه و یا پیروان یک فرقه و مذهب.۳- در عنوان مقاله کلمه حقوقی نیست. حتی اگر هم باشد باز هم خلط مبحث حقوقی و اخلاقی را توجیه نمی کند. ۴- بنده ادعای اصلی مقاله را متوجه شدم و موافق آن هستم اما منتقد مسیر استدلال هستم. مدعای بزرگ استدلال محکم و جامع می طلبد. دعوت مسلمانان به مدارا و سعه صدر یک امر پسندیده است و از ارمان های… مطالعه بیشتر»
این سخن را بعضی از دانشمندان غربی مانند هابز و فروید گفتهاند که «انسان گرگ انسان است» و کسی هم نگفته است که به کرامت انسان توهین کرده اند. اگر چه این ادعای آنان نمیتواند عمومیت داشته باشد اما میتوان پذیرفت که انسان این قابلیت را دارد که به گرگ تبدیل شود. حال معلوم نیست چرا وقتی قرآن بگوید «بعضی از مردم کتابخوان» (نه همهی مردم) مانند خرانی هستند که کتاب حمل میکنند، توهین محسوب میشود. یا باید استفاده از تمثیل به حیوانات را در زبان کلا قدغن کنیم، یا آن را بپذیریم. یک راه هم این است که لیستی… مطالعه بیشتر»
میپذیرم که در گردش سخن در چند کامنت دچار مغالطه پهلوان پنبه شدم! مدعای شما چیزی نبود که من گفتم اما نمی توانم موافق این قسمت از نوشته جنابعالی باشم:[quote]اما اگر مجاز هستیم که کسی را در شجاعت به شیر تشبیه کنیم، باید مجاز باشیم که دیگری را هم در حماقت به خر تشبیه کنیم،[/quote]چرا؟ در همان بافت زبانی (context) که تشبیه به شیر پسندیده است تشبیه به خر توهین آمیز است. اگر در بافت زبانی که قرآن نازل شده تشبیه به خر توهین آمیز نیست چرا این تشبیه را با تشبیه به شیر مقایسه کردید؟ (چیزی که در زبان… مطالعه بیشتر»
[quote]اینکه من توهین شدن به خودم را بپسندم پس توهین کردن به دیگران را هم میپسندم![/quote] این سخن چه ربطی به مقاله دارد؟ هیچکس توهین شدن به خودش را نمی پسندد. بحث مقاله از یک طرف مدارا و تحمل در گفتار است و از طرفی حق مقابله به مثل بدون خشونت فیزیکی، نه پسندیدن توهین. اگر کسی گفت تو ابلهی، تو هم حق داری بگویی خودت ابلهی! اگر هم نگفتی، این خویشتنداری بهتر است. کمثل الحمار یحمل اسفارا یکی از گویاترین تمثیلات قرآن است که بیانگر عدم توجه سنتگرایان به عقل و اولویت دادن به منقولات است. ضمنا بار معنایی… مطالعه بیشتر»
[quote]قوانین عمومی است و بر اساس وضعیت نرمال مردم جامعه وضع می شود، نه مثلا بر اساس خوشایند مازوخیستها. البته حقوق اقلیتها را هم با حفظ چارچوبهایی میتوان به رسمیت شناخت. گروهی هم تروریست هستند، اما قوانین اخلاقی را نمی توان بر اساس دیدگاههای تروریستی نوشت.[/quote]۱- اولا قانون و اخلاق دو مقوله متفاوتند. اخلاق لزوماً عرفی و وضعی نیست. ۲- اصلا منظور من نوشتن قانون بر اساس خوشایند کسی یا فرقه ای نبود چه برسد به مازوخییستها!! حرف من این است:اینکه من توهین شدن به خودم را بپسندم پس توهین کردن به دیگران را هم میپسندم! استفاده نا به جا… مطالعه بیشتر»
[quote]احمق خواندن یک شخص ناقض کرامت انسانی او و اطلاق یک صفت ذاتی منفی به اوست. اما از سوی دیگر عزت نفس ما اجازه نمی دهد هر چیزی را برای خود بپسندیم و مجاز باشیم برای دیگران هم بپسندیم. این مسئله مازوخیستها با قاعده طلایی اخلاق است. آیا یک آزار طلب مجاز به آزار دیگران است؟[/quote] قوانین عمومی است و بر اساس وضعیت نرمال مردم جامعه وضع می شود، نه مثلا بر اساس خوشایند مازوخیستها. البته حقوق اقلیتها را هم با حفظ چارچوبهایی میتوان به رسمیت شناخت. گروهی هم تروریست هستند، اما قوانین اخلاقی را نمی توان بر اساس دیدگاههای… مطالعه بیشتر»
نقل قول: “اما اگر مجاز هستیم که کسی را در شجاعت به شیر تشبیه کنیم، باید مجاز باشیم که دیگری را هم در حماقت به خر تشبیه کنیم، البته با این شرط اخلاقی که او نیز حق داشته باشد همین ادبیات را در توصیف ما به کار ببرد.”این نحوه استدلال درباره یک مسئله اخلاقی شاید منطقی به نظر برسد اما در حوزه اخلاقی غافل از دو نکته است: ۱- اخلاق بر اساس یک سری اصول موضوع (axium) مطرح شده و از سایر بحثها مجزا می شود یکی از آنها کرامت انسانی و دیگری عزت نفس است. احمق خواندن یک شخص… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند . تخست سلام خدمت شما تقدیم است .من اکثریت نوشته های شما مطالعه میکنم . خواندنی است . شاد باشید
از اقای ارجمند سپاسگزارم به اخاطرنکته های دقیق وبدردخوری که ازقران کریم میاورند ای کاش همه اهل فن وکارشناسان بپاخیزندونسخه های بروزوعاجل وبدرد بخور برای دردهای مادراین دنیای پرازخوف وهراس پیداکنند