پیوند علوم انسانی و اجتماعی با مهندسی در تکنولوژی

 علی پایا: مهندسی بخشی از تکنولوژی است. و تکنولوژی‎ها در همه انحا و انواع خود، با علم تفاوت دارد. توجه به این تفاوت در بهره‎گیری بهینه از انواع تکنولوژی‏‎ها، از جمله همه انواع رشته‎های مهندسی اهمیت فراوان دارد. هم‎چنین علوم انسانی و اجتماعی عموما به جز یک یا دو مورد به طور استثنا، باقی عمدتا تکنولوژی هستند و به این…

 علی پایا: مهندسی بخشی از تکنولوژی است. و تکنولوژی‎ها در همه انحا و انواع خود، با علم تفاوت دارد. توجه به این تفاوت در بهره‎گیری بهینه از انواع تکنولوژی‏‎ها، از جمله همه انواع رشته‎های مهندسی اهمیت فراوان دارد. هم‎چنین علوم انسانی و اجتماعی عموما به جز یک یا دو مورد به طور استثنا، باقی عمدتا تکنولوژی هستند و به این اعتبار می‎باید آن‎ها را تکنولوژی‎های انسانی و اجتماعی نامید.

«در قوت‎ها و ضعف‎های مهندسی و رابطه متقابل آن با علوم انسانی و اجتماعی؛

  یک ارزیابی نقادانه از منظر عقلانیت نقاد»

****

گزارشی از سخنرانی دکتر علی پایادر همایش «فرهنگ و تکنولوژی، درنگی فرهنگی در مسیر پرشتاب صنعتی شدن»

فاطمه امیراحمدی: اولین همایش ملی «فرهنگ و تکنولوژی، درنگی فرهنگی در مسیر پرشتاب صنعتی شدن» روزهای یکشنبه و دوشنبه ۲۱ و ۲۲ اردیبهشت در دانشگاه صنعتی‎شریف برگزار شد. مهدی معین‌زاده، بیژن عبدالکریمی، ابراهیم فیاض، مهدی گلشنی، سیدحسین نصر، حسن بنیانیان، عطاالله رفیعی و عبدالحسین خسروپناه دبیر علمی همایش از چهره‎های حاضر در روز نخستین این همایش بودند. و رضا سلیمان‎حشمت، محمدرضا اسدی، علی پایا، رضا داوری‎اردکانی، علی‎رضا پیروزمندی، مصطفی تقوی، محمدعلی مرادی، خانم علم‎الهدی، رضا غلامی و حمید پارسانیا نیز از دیگر چهره‎های این همایش، در روز دوم محسوب می‎شوند. در ادامه مشروح سخنان علی پایا با عنوان «در قوت‎ها و ضعف‎های مهندسی و رابطه متقابل آن با علوم انسانی و اجتماعی، یک ارزیابی نقادانه از منظر عقلانیت نقاد» می‎آید.

علی پایا استاد دانشگاه وست مینیستر انگلستان در بحث خود (سخنرانی ضبط شده) با موضوع «در قوت‎ها و ضعف‎های مهندسی و رابطه متقابل آن با علوم انسانی و اجتماعی – یک ارزیابی نقادانه از منظر عقلانیت نقاد» بحث خود را در ۵ بخش «مهندسی، تکنولوژی و علم»، «علوم کاربردی و مهندسی»، «مهندسی-قوت‎ها و ضعف‎ها»، «مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی» و «مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی و رابطه متقابل آن‎ها» ارائه داد.

وی گفت: مهندسی بخشی از تکنولوژی است. و تکنولوژی‎ها در همه انحا و انواع خود، با علم تفاوت دارد. توجه به این تفاوت در بهره‎گیری بهینه از انواع تکنولوژی‏‎ها، از جمله همه انواع رشته‎های مهندسی اهمیت فراوان دارد. هم‎چنین علوم انسانی و اجتماعی عموما به جز یک یا دو مورد به طور استثنا، باقی عمدتا تکنولوژی هستند و به این اعتبار می‎باید آن‎ها را تکنولوژی‎های انسانی و اجتماعی نامید. از این رو، مهندسی می‎تواند و باید به بهره‎گیری بهینه از تکنولوژی علوم انسانی و اجتماعی مدد برساند. در عین حال مهندسی می‎تواند و باید از جنبه‎های علمی علوم انسانی و اجتماعی در به سازی خود به نحو احسن وجه بهره گیرد.

پایا در بخش «مهندسی، علم و تکنولوژی» بیان داشت؛ مهندسی یکی از شعبه‎های تکنولوژی در معنای وسیع اصطلاح اخیر است. و تکنولوژی نامی است که برای مجموعه‎ی همه آن دسته از برساخته‎های اجتماعی برگزیده‎ایم که از یک سو به نیازهای غیرمعرفتی آدمی پاسخ می‎گوید و از سوی دیگر، به منزله ابزار و صرفا ابزار، به آدمی در جهت تسهیل پاسخ‎گویی به نیازهای معرفتی او کمک می‎کند. نیازهای معرفتی منحصرا به وسیله دانش، معرفت و علم پاسخ داده می‎شود. دانش، معرفت و علم آن‎گونه که عقل‎گرایان نقاد توضیح می‎دهند، مجموعه‎ای از حدس‎ها و گمانه‎ها درباره واقعیت است. در این مجموعه دو گروه از حدس‎ها و گمانه‎ها جای دارد؛ حدس‎ها و گمانه‎هایی که در فرایند ارزیابی نقادانه ابطال ( REFUTED ) شده‎اند و فرض‎ها و گمانه‎هایی که در این فرایند تقویت شده ( CORROBORATED ) شده‎اند.

او ادامه داد؛ گمانه‎های ابطال شده، معرفتی سلبی در اختیار ما قرار می‎دهند؛ آن‎ها به ما می‎گویند که واقعیت چه‎گونه نیست. و در مقابل حدس‎ها و گمانه‎هایی که تقویت شده‎اند، به نحو صرفا موقت (و البته ابطال‎پذیر) معرفتی ایجابی در خصوص واقعیت به ما ارائه می‎دهند. ارزیابی نقادانه که به دو صورت نظری – تحلیلی و تجربی به انجام می‎رسد، به منظور آشکار ساختن نقطه‎های ضعف و جنبه‎های خطای حدس‎ها و گمانه‎هایی صورت می‎گیرد که برای شناخت واقعیت ما می‎سازیم. و در این رابطه، فرض اصلی راهنمای ما، در فرایند ارزیابی آن است که چون ما موجوداتی غیرمعصوم و با ظرفیت‎های ادراکی محدود هستیم، هر آن‎چه که برسازیم، انگ و نقش محدودیت‎های ما را با خود خواهد داشت. و از آن‎جا که واقعیت، علی‎الفرض عقل‎گرایان نقاد، واجد ظرفیت‎های نامتناهی است، هر تصویر و مدلی که برای فهم و نمایش آن از سوی موجودات متناهی برساخته شود، با محدودیت و نقص همراه خواهد بود.

این محقق ادامه داد؛ ارزیابی نقادانه از رهگذر این محدودیت‎ها و فراگذری از آن‎ها، زمینه‎ی مناسبی برای تولید حدس‎ها و گمانه‎های کم نقص‎تر در مسیر دستیابی به تصویری واقع نماتر و حقیقی‎تر از واقعیت، فراهم می‎آورد. تولید حدس‎ها و گمانه‎ها اما تابع دستورالعمل‎ها و الگوریتم‎ها و رویه‎های مکانیکی نیست بلکه شرط لازم اما البته نه کافی برای آن، دست‎وپنجه نرم کردن نظام‎مند با مسائل اصیل، با تکیه به معرفت‎های پیشینی درخور و واجد کفایت و مرتبط با مسائل مورد نظر است. معرفت با توضیحی که داده شد اما امری است که متعلق به حیطه‎ی عمومی است. به این اعتبار، آن‎چه که با عنوان‎های «معرفت ضمنی» TACTIT KNOWLEDGE  ، «علم حضوری» BY PRESENCE  KNOWLEDGE ، «معرفت از طریق آشنایی مستقیم» BY ACQUAINTANCE  KNOWLEDGE ، «معرفت بی‎واسطه» IMMEDIATE KNOWLEDGE و امثالهم، از آن‎ها یاد می‎شود، هیچ یک معرفت، به معنای آن‎چه که در حیطه‎ی عمومی قابل ارزیابی نقادانه است، به شمار نمی‎آید. تکنولوژی بر اساس توضیحی که ایراد شد، دارای عرض عریضی است. از رستوران‎داری و بانک‎داری و خلبانی هواپیما، تا تراش شیشه عینک، کنترل ترافیک شهری، طراحی لباس و دوخت آن، آشپزی و خانه‎داری، چوپانی و رمه‎داری، داوری فوتبال و بازی بسکتبال، طراحی مدارهای مجتمع یکپارچه، اداره حکومت و زمامداری، تدوین روش‎ها و تکنیک‎ها برای جمع‎آوری و اندازه‎گیری داده‎ها، ارائه مدل‎ها برای رشد توسعه و میلیون‎ها حرفه و تخصص و مهارت و فعالیت دیگر، همگی در قلمرو گسترده تکنولوژی جای می‎گیرد.

پایا در بحث از تکنولوژی گفت: در این بحث، می‎باید میان دو تراز «تکنولوژی به منزله‎ی ایده و اندیشه» و «تکنولوژی به منزله محصول و فرایند» تمییز قائل شد. اولین این دو تراز، آن‎گونه که عقل‎گرایان نقاد توضیح می‎دهند، به جهان‎های ۲ و ۳ تعلق دارد و دومین تراز به جهان یک. به عنوان مثال طرح دموکراسی در جهان‎های ۲ و ۳ جای دارد، و مدل‎های عملی آن در جهان یک تحقق می‎یابد. به همین ترتیب نقشه و طرح یک کامپیوتر متعلق به جهان‎های ۲ و ۳ است و مصادیق متنوع آن که در خانه‎ها و شرکت‎ها و ادرات مورد استفاده قرار می‎گیرد، متعلق به جهان یک. ایده‎ی بانک متعلق به جهان‎های ۲ و ۳ است، و شعبه‎های آن متعلق به جهان یک.

وی در این باره توضیح داد؛ «جهان یک» دلالت بر واقعیت بیرون دارد، «جهان ۲» جهان ذهنی هر فرد است و «جهان ۳» که از تعامل میان جهان یک و جهان ۲ برساخته می‎شود، جایگاه صورت و طرح و نقشه همه‎ی برساخته‎های آدمی است.

استاد دانشگاه وست‎مینیستر در ادامه‎ی بحث خود گفت: میان تکنولوژی و علم تا پیش از نیمه قرن نوزدهم، و زمانی که نخستین بار آلمان‎ها شیمی صنعتی را در دانشگاه‎ها مورد توجه قرار دادند، ارتباط نزدیکی برقرار نبود. بخش اعظم تکنولوژی‎هایی که ابنا بشر تولید کرده بودند، به نحو مستقل از دانش تجربی زمانه برساخته شده بود. اما در قرن بیستم و در نخستین دهه قرن بیست و یکم این ارتباط دستخوش تحولی اساسی شد و تکنولوژی‎های پیشرفته، به گونه‎ای تنگاتنگ به یکدیگر وابستگی پیدا کردند. با این حال تکنولوژی و علم، هم‎چنان دو گونه کاملا متفاوت از برساخته‎های بشری به شمار می‎آید. و خلط آن دو می‎تواند به بدفهمی‎های نظری و مفهومی نامطلوب بینجامد.

علی پایا در مورد تفاوت علم و تکنولوژی – این دو برساخته‎ی بشری- از حیث اهداف، ادامه داد؛ علم یا معرفت مربوط است به جنبه‎های بنیادین واقعیت، در قالب گزاره‎های کلی که مستقل از ظرف و زمینه‎ها هستند، بیان می‎شود. تکنولوژی‎ها اما همگی به ظرف و زمینه‎ای که در آن به کار گرفته می‎شوند، حساس هستند. قوانینی که در قلمرو تکنولوژی‎ها به کار گرفته می‎شود، یک‎سره قوانین به اصطلاح پدیدارشناسانه، یا تجربی و یا تکنولوژیک هستند. این قوانین برخلاف قوانین بنیادین ناظر به ظرف و زمینه‎های خاص هستند. و نیز ملاک پیشرفت در علم یا معرفت، نزدیک‎‏تر شدن به تصویری حقیقی از واقعیت است. هدف تکنولوژی اما توانایی بیش‎تر در حل مسائل و رفع چالش‎هایی است مربوط به نیازهایی که ذکر آن گذشت.

او تاکید کرد؛ علم می‎کوشد تا حد امکان خود را از شائبه آمیختگی به نظام‎های ارزشی، پیش‌‎دانسته‎ها، باورهای ذهنی، تعصب‎ها و پیش‎داوری‎ها، ذوقیات و خوش‎آمدهای دانشمندان مبرا سازد. و تصویری هر چه عینی‎تر و واقع‎نماتر از واقعیت ارائه دهد. اما تکنولوژی برعکسف می‎کوشد هر چه بیش‎تر در مسیر پاسخ‎گویی به خواست و ذوق و سلیقه و انطباق و ارزش‎های مورد قبول به کار گیرندگان تکنولوژی‎ها سیر کند. دعاوی تکنولوژیک و از آن جمله قوانین تکنولوژیک، اطلاعاتی برای تغییر در واقعیت در اختیار ما قرار می‎دهند. در واقع دعاوی علمی یا معرفتی، توصیف‎هایی درباره جنبه‎های مختلف واقعیت ارائه می‎دهند. هم‎چنین این دعاوی بر خلاف آن‎چه که بسیاری می‎پندارند، چیزی درباره‎ی این‎که چه‎گونه می‎توان ابزاری را ساخت، یا دستگاهی را تکمیل کرد، یا روشی را به کار گرفت و یا تغییری در واقعیت به وجود آورد، گفته نمی‎شود. می‎توان به دلالت معنایی از این دعاوی توصیفی، نوعی تجویز استنتاج کرد. و این تجویزها نیز صرفا سلبی هستند. یعنی مرزهای آن‎چه را که فراگذری از آن بر مبنای فهم علمی یا معرفتی موجود ممکن نیست، بیان می‎کند.

وی در این باره ادامه داد؛ هر قانون طبیعی را می‎توان این‎گونه بیان کرد که می‎گوید؛ چنین و چنان چیزی نمی‎تواند واقع شود، یعنی با عباراتی در این مثل مشهور موضوع قابل لمس‎تر می‎شود، مثلی که می‎گوید «با آبکش نمی‎توان آب حمل کرد». برای مثال، در قانون بقای انرژی می‎تواند این‎گونه بیان شود: «نمی‎توانید ماشین با حرکت دائم بسازید»، یا در قانون آنتروپی «نمی‎توانید ماشینی بسازید که صد در صد کارآمد باشد».

این محقق افزود؛ این شیوه‎ی صورت‎بندی قوانین طبیعی، شیوه‎ای است که اهمیت تکنولوژیک این قوانین را آشکار می‎کند. و بنابراین می‎تواند «صورت تکنولوژیک» یک قانون علمی نامیده شود. مثالی بیاورم برای این‎که توضیح بدهم چرا علم یا معرفت، صرفا محدویت‎ها را آشکار می‎کند؛ در پارادایم جهان کهن که بر مبنای نظریه زمین – مرکزی شکل گرفته بود، میان دو عالم تحت‎القمر و فوق‎القمر، تفاوت ماهوی برقرار بود. و عالم تحت‎القمر که از چهار عنصر خاک، آب، آتش و هوا برساخته شده بود، قلمرو خرق و تغییر و ذبول و انحطاط بود، و عالم فوق‎القمر که کرات بلورینش از جنس عنصر پنجم یعنی اثیر AETHER بودند، جهان ثبات و عدم دگرگونی به شمار می‎آمد. از جمله دلالت‎های این پارادایم معرفتی برای قدما، آن بود که برساختن دستگاهی نظیر آن‎چه که ما امروز قمر مصنوعی می‎نامیم، که بتواند از عالم تحت قمر به عالم فوق قمر سیر کند و در آن جای بگیرد، علی‎الاصول ناممکن بود.

سپس علی پایا به بخش دوم از بحث خود «علوم کاربردی و مهندسی» پرداخت و گفت: در میان همه‎ی انحاء تکنولوژی‎ها، مهندسی جایگاه ویژه‎ای دارد. بانک‎داری، حساب‎داری، اداره مجلس شورا، معلمی، کنترل ترافیک، گویندگی رادیو و … همگی در زمره‎ی تکنولوژی‎ها به شمار می‎آید، اما هیچ یک مهندسی نیست. از سویی دیگر، مهندسی با علوم کاربردی ( APPLIED SCINCES ) نیز تفاوت دارد. علوم کاربردی شعبه‎ای از تکنولوژی به شمار می‎آیند. و این علوم کم و بیش متناظر هستند با آن دسته از علوم که «تامس کوهن» از آن‎ها با عنوان «علوم متعارف» یاد می‎کند. و آن‎ها را در برابر «علم انقلابی» قرار می‎دهد. او گفت: وقتی دانشمند نظری، تبیینی را درباره واقعیت واقعیت ارائه می‎دهد، دانشمند عملی که در حقیقت نوعی تکنولوژیک است، قابلیت کاربرد آن را در خصوص مسائل معین، مشخص می‎سازد. و تکنولوژیست‎ها و مهندسان برای ساخت و تولید محصولاتی که به نحو مشخص پاسخ‎گوی نیاز ما هستند، وارد عمل می‎شوند. به عنوان مثال، دانشمند نظری درباره قوانین مربوط به ذرات بنیادی مدل‎ها و تبیین‎هایی را اراده می‎دهد، و مثلا از وجود ذره‎ای به نام هیگز خبر می‎دهد. اما دانشمند عملی با انجام محاسباتی، توضیح می‎دهد که اگر بتوان شتاب‎دهنده‎ای با ابعاد معین ساخت، که بتواند تراز معینی از انرژی را برای تصادم دادن دو ذره بنیادی تولید کند، آن‎گاه با احتمال بالا می‎توان در آثاری که از تصادم این دو ذره پدید می‎آید، وجود ذره‎ی هیگز را بررسی کرد. و فرضیه مربوط به موجود بودن این ذره در واقعیت را به نحو نقادانه مورد ارزیابی قرار داد. کار طراحی و ساخت شتاب‎دهنده مورد نظر با جزییات و مشخصاتی که بتواند تراز انرژی پیشنهادی را فراهم سازد، بر عهده گروه‎های مختلف از مهندسان است. در طراحی و ساخت این ماشین عظیم، مهندسان مختلف با تکیه با تکیه به دانش نظری خود که ترکیبی است از معرفت نظری محض و نیز معرفت‎های مربوط به علوم مهندسی و نیز مهارت‎ها و تجربه‎های عملی خود، هستاری را خلق می‎کند که در واقعیت نظیر و مانندی نداشته است.

پایا در بخش سوم از بحث خود مهندسی «قوت‎ها و ضعف‎ها» عنوان داشت؛ مهندسی به گفته‎ی یکی از مهندسان سرشناس، به رویه‎ای ارجاع دارد متشکل از طراحی و ساخت، و نیز به کارگیری هر نوع مصنوع که جهان فیزیکی پیرامون ما را به منظور پاسخ دادن به برخی نیازهای مورد نظر ما، تغییر می‎دهد. توانایی مهندسان در ارائه ابتکارهای تازه برای تحقق عملی نقشه‎ها و طرح‎های مربوط به دستگاه‎ها، ساختارها، ابزارها و سیستم‎ها، نکته حائز اهمیتی است که در این بحث به آن می‎پردازم.

او گفت: محققانی که در حوزه‎ی فلسفه مهندسی پژوهش می‎کنند، با الگوبرداری از پیشنهاد توماس کوهن در تمییزگذاری میان علم متعارف و علم انقلابی، میان تکنولوژی متعارف و تکنولوژی انقلابی، و بین مهندسی متعارف و مهندسی انقلابی تمییز قائل می‎شود. مهندسی متعارف به آن نوع طراحی که در تکنولوژی متعارف معمول است، توجه دارد. در این نوع طراحی، مهندس از همان آغاز می‎داند که دستگاه مورد نظر چه‎گونه کار می‎کند و مشخصه‎های معمول آن چیست. او احیانا در این طرح و نقشه تغییراتی جزیی، به منظور بالا بردن بازده‎ی دستگاه مورد نظر، اعمال می‎کند.

این استاد دانشگاه ادامه داد؛ مهندسی انقلابی اما با طراحی انقلابی یا رادیکال که در «تکنولوژی انقلابی» بدان توجه می‎شود، سروکار دارد. در این نوع طراحی «این‎که۸ طراح چه‎گونه باید تنظیم شود یا حتا این‎که چه‎گونه کار می‎کند، تا حد زیادی ناشناخته است. طراح، پیش‎تر هرگز چنین دستگاهی را ندیده است. مساله عبارت است از ساخت چیزی در حد قابل قبولی چنان کار کند که پیشرفت بعدی را اجازه دهد». مساله ابداع و ابتکار در حوزه‎ی مهندسی، در ارتباط با مسائل و چالش‎های عملی، متناظر با ضرورت بهره‎گیری از ابداع و ابتکار در حل مسائل نظری به وسیله‎ی دانشمندان نظری است؛ و البته بین این دو حوزه، این تناظر برقرار است. و باید گفت در هر دو حوزه ارائه راه‎حل‎های بدیع برای چالش‎های پیش‎رو، با تکیه بر دستورالعمل‎ها و الگاریتم‎ها امکان‎پذیر نیست. بلکه در گرو قریحه و شمّ و دانش مناسب و نیز تا اندازه‎ای یاری بخت و اقبال خواهد بود. علم تجربی، البته نظیر هر منبع اطلاع‎رسان دیگری می‎تواند به خصوص برای مهندسانی که در حوزه‎ی طراحی‎های ریشه‎ای و غیرمتعارف فعالیت دارند به منزله‎ی یک «معین کشف» HEURISTIC عمل کنند. اما باید توجه داشت معین کشف با راه حل تفاوت دارد. در واقع مهندسی که از زمینه‎ی علمی خوبی برخوردار باشد، بهتر از مهندسی که از زمینه‎ی علمی خوب برخوردار نیست، می‎تواند به خطاها و نقص‎ها و راه حل‎ها و طرح‎های پیشنهادی خود پی ببرد. کار علم همان طور که بیان شد، آشکار ساختن محدودیت‎ها است.

پایا در ادامه‎ی بحث خود درباره ضعف‎ها و قوت‎ها در باب مهندسی گفت: این محدودیت‎ها، البته در مواجهه با خود واقعیت نیز به خوبی آشکار می‎شود. اما  این امر می‎توان با هزینه‎ی بسیار زیادی همراه باشد. به همین اعتبار مهندسی که توانایی علمی خوبی نیز دارد، می‎تواند بدون پرداخت این هزینه، اشکالات را آشکار کند. مهندسی که علاوه بر دانش نظری و تخصص عملی، دارای شمّ مهندسی قدرت‎مندی نیز باشد، در قیاس با مهندسی که از دانش علمی بالایی برخوردار نیست، و شمّ مهندسی چندان برجسته‎ای ندارد، بهتر می‎تواند به حل مسائل غیر منتظر با ارائه راه حل‎های بدیع با هزینه‎ای کم‎تر از رهگذر شناخت بهتر نقطه ضعف‎ها و نواقص، توفیق یابد. هم‎چنان که شمّ مهندس را نباید نوعی «معرفت» به شمار آورد. زیرا معرفت همان طور که توضیح داده شد، مربوط به جهان ۳ و قابل دسترس برای عموم است. و شمّ امری است فردی که به جهان ۲ مهندس تعلق دارد. تکنولوژی به نحو عام و مهندسی به نحو خاص، به اعتبار آن‏که یکسره با تغییر در واقعیت موجود و برساختن واقعیتی که مورد نظر کاوشگران است، سروکار دارند، ناگزیر از یک سو سروکار آن‎ها با «قدرت» و ابزار متنوع آن خواهد بود، و از سویی دیگر با «تصمیم» و «عمل» همراه خواهد شد.

او گفت: این دو قلمر، یعنی قلمرو به کارگیری قدرت، و قلمرو تصمیم و عمل، برخلاف حوزه‎ی نظر محض، می‎تواند با تبعات اجتماعی و انسانی بسیار نامطلوب و در ابعاد متفاوت اعم از تراز افراد و تراز جوامع گسترده دهمراه باشند. در این ظرف و زمینه است که مهندسی و مهندسان می‎توانند بیش‎ترین خسارت را ولو با نیت‎های خیر، برای افراد و جوامع به بار آورند. و باید بدانیم که اهمیت این امر آن‎گاه برجسته‎تر می‎شود که به این نکته وقوف حاصل گردد که تصمیم و عمل معروض عقلانیت واقع نمی‎شوند. به عبارت دیگر، چیزی به نام «تصمیم یا عمل عقلانی» وجود ندارد. آن‎چه عقلانی خواهد بود که تصمیم یا عمل نیست بلکه فرایندهای است که به اتخاذ تصمیم منجر می‎شود. و اجرای تصمیم از سنخ عمل است و علی‎الاصول معروض عقلانیت قرار نمی‎گیرد. به عنوان مثل، بیماری که در استفاده از دارو مردد است می‎تواند بر مبنای ارزیابی عقلانی از خواص و مضار دارو به شیوه‎ای عقلانی به تصمیمی درباره استفاده یا عدم استفاده از دارو برسد. وی در عین حال می‎تواند با شیر یا خط کردن یک سکه به تصمیمی درباره این مساله برسد. البته باید تاکید کنم که شیوه‎ی دوم شیوه‎ای عقلانی نیست.

علی پایا در ادامه‎ی موضوع مورد بحث خود، به بخش چهارم (مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی) اشاره کرد و توضیح داد؛ ارتباط مهندسی و نیز در مقیاسی عام‎تر تکنولوژی به طور کلی، با تصمیم و عمل و قدرت که هر سه از دایره عقلانیت بیرون هستند، و صرفا ناظر به تغییر و دگرگونی هستند، ارتباط بین مهندسی و علوم و تکنولوژی‎های انسانی و اجتماعی را برجسته‎تر می‎سازد. در خصوص علوم و تکنولوژی‎های انسانی و اجتماعی، بعد از گذشت قریب ۱۵۰ سال از ظهور این علوم به منزله‎ی رشته‎های مستقل دانشگاهی، متاسفانه هنوز درجه‎ی بالایی از بدفهمی و درک نادرست برقرار است. در این‎جا به اختصار هرچه تمام‎تر باید متذکر شد، نه تلقی پوزیتیویست‎ها که این علوم را ذیل علوم فیزیکی قرار می‎دهند بر صواب است، و نه تلقی مخالفان‎شان یعنی تاویل‎گرایان INTERPRETIVISTS یا قائلان به علوم فرهنگی KULTURWISSENSCHAFTLER  ، که این علوم را تافته‎ای جدابافته از علوم فیزیکی و زیستی به شمار می‎آورند.

این محقق تاکید کرد؛ همه‎ی علوم، خواه فیزیکی، خواه زیستی، خواه اجتماعی و خواه انسانی، به طیف واحدی تعلق دارند. تفاوت میان آن‎ها، تفاوت ماهوی نیست. بلکه تفاوت در درجات پیچیدگی است که منجر به ظهور ظرفیت‎های تازه می‎شود. تاویل‎گرایان و قائلان به علوم فرهنگی مدعی هستند، که هدف اصلی علوم انسانی و اجتماعی دستیابی به «فهم» UNDERSTANDING از شرایط انسانی است. فهم به زعم این گروه با «همدلی EMPATHY ، به معنای خود را در جای دیگری قرار دادن RE-ENACTMENT» سروکار دارد. و به این اعتبار با «تبیین» ENPLANATION ، تفاوت دارد. و این تلقی نادرست ناشی از درک ناصحیح از ماهیت علم است. چنین نیست که تبیین صرفا به معنای تعلیل یعنی علت‎‏یابی باشد. تبیین‎های دلیل-محور نیز سهم بسیار مهمی در قلمرو علوم انسانی و اجتماعی ایفا می‎کنند.

او ادامه داد؛ هم‎چنین فهم و تبیین تنها از حیث کفایت در توضیح پدیدارها، یعنی کم‎تر آغشته به خطا بودن و فراگیری، یعنی دربرگرفتن شمار بیش‎تری از پدیدارها، با یکدیگر تفاوت دارند. این را می‎توان این طور توضیح داد که کار فهم از «تجربه‎های شخصی» آغاز می‎شود، و تجربه‎های شخصی در قالب «زبان و مفاهیم» بازسازی می‎شوند که «فهم فردی» را به همراه دارد. فهم فردی به تدریج تکمیل می‎شود و در حیطه‎ی عمومی، نهایتا تدقیق می‎شود و تبیین و تفسیر را پدید می‎آورد. رابطه‎ی بین فهم و تبیین به این ترتیب رابطه‎ی عموم و خصوص من‎وجه است.

استاد دانشگاه انگلستان ادامه داد؛ خطای بزرگ دیگر قائلان به علوم انسانی و علوم فرهنگی مرتکب شدند آن است که به تصور این‎که عینیت علمی، به معنایی است که فیلسوفان پوزیتیویست از آن مراد کرده‎اند که در علوم انسانی و اجتماعی نمی‎توان به عینیت دست یافت. این در حالی است که در همه‎ی قلمروهای علمی، از علوم طبیعی و زیستی گرفته تا علوم اجتماعی، عینیت از اهمیت تراز اول برخوردار است. در غیاب عینیت، یافته‎های علمی از اعتبار برخوردار نخواهند بود.

او گفت: به عقیده من این افراد توضیح می‎دهند که معنای عینیت به طور کلی متفاوت است با آن چیزی که پوزیتیویست‎های منطقی بیان می‎کردند.

هم‎چنین او در ادامه افزود؛ علوم انسانی و اجتماعی در وجه تکنولوژیک خود، یعنی وجهی که با تغییر و کنترل سروکار دارد، می‎تواند به ابزاری در خدمت ایدئولوژی‎ها تبدیل شوند. ایدئولوژی‎ها خود از سنخ تکنولوژی هستند، یعنی در اندیشه‎ی تغییر واقعیت بر اساس الگوهای مورد نظر خود هستند و دغدغه‎ی شناخت واقعیت را ندارند. ایدئولوژی‎ها معمولا از علوم انسانی و اجتماعی به عنوان ابزاری برای موجه‎سازی دعاوی خود و یا کنترل و سرکوب استفاده می‎کنند. در چنین زمینه‎ای قابلیت‎های مهندسان از حیث ابزارسازی یا طراحی و ساخت سیستم‎های مورد نظر ایدئولوژی‎های حاکم بر علوم انسانی و اجتماعی، می‎تواند خطرآفرین و حتا فاجعه‎ساز باشد. از سوی دیگر مهندسان و نیز حاملان علوم انسانی و اجتماعی که نه تنها تکنولوژیست محسوب می‎شوند که در مواردی و خصوصا در برخی از تکنولوژی‎های علوم انسانی و اجتماعی، نظیر فقه حتا مهندس به شمار می‎آیند، می‎توانند مشترکا به بهینه‎سازی مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی مدد رسانند. و اصلی‎ترین شرط در این زمینه، دارا بودن شناخت صحیحی از چیستی علوم و تکنولوژی‎های انسانی و اجتماعی، و نیز ظرفیت‎ها و توانایی‎های حوزه‎های تخصصی مهندسی از سوی کنشگرانی است که در اندیشه در انداختن طرحی نو برای اصلاح امور هستند.

علی پایا در بخش پنجم (مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی و رابطه‎ی متقابل آن‎ها) بحث خود و در قسمت پایانی موضوع خود، عنوان داشت؛ مواردی که در ادامه بیان می‎شود ناظر به برخی از جنبه‎های اصلی معرفتی است که کنشگرانی که در اندیشه اصلاح علوم انسانی و اجتماعی، و بهره‎گیری بهینه از مهندسی هستند، می‎باید به آن‎‏ها مجهز باشند. این موارد شامل؛

ا. آگاهی از این نکته که قوانین مورد استفاده علوم انسانی و اجتماعی یکسره قوانین پدیدارشناسانه و تکنولوژیک هستند. ۲. شناخت دقیق ماهیت این قوانین است. ۳. برداشت صحیح از مضمون عینیت در تکاپوهای نظری است. ۴. تمییز جنبه‎های علمی علوم انسانی و اجتماعی از جنبه‎های تکنولوژیک آن‎ها است. ۵. توجه به این نکته که علوم انسانی و اجتماعی می‎توانند اسیر دست برداشت‎های ایدئولوژیک قرار گیرند، و ایدئولوژیکی‎ها به اعتبار تعلق داشتن به حوزه‎ی تکنولوژی با عوامل حائز اهمیتی نظیر «قدرت»، «کنترل»، «تغییر» و «سلطه» ارتباط نزدیک دارند. ۶. درک تفاوت‎های بین علم، معرفت از یک سو و تکنولوژی و مهندسی امری دیگر است که در اندیشه‎ی علوم انسانی و اجتماعی و بهره‎گیری بهینه از مهندسی باید به آن توجه داشت. ۷. هم‎چنین تشخیص سهم علم و معرفت در تکاپوهای تکنولوژی و مهندسی از دیگر موارد است. ۸. توجه به اهمیت نقش محوری مفهوم «صدق یا حقیقت» در معنای انطباق با واقع، نه تنها در پژوهش‎های معرفت‎شناسانه که در تکاپوهای تکنولوژیک و مهندسی نیز قابل اهمیت است. زیرا این امر نشان داد که حذف مفهوم صدق، خواه از حوزه‎ی بحث‎های معرفت و خواه از حوزه‎ی تاریخ تکنولوژیک، کار را به یک معنا به تعلیق محال می‎کشاند. ۹. معرفت واقع‎بینانه در خصوص سهم نقادی و خردورزی نقادانه، در کاستن از اشتباهات در نظر و عمل، این جنبه‎ی دیگری است که حاملانی که به آن‎ها اشاره شد، می‎باید آن را اخذ کنند. ۱۰. حساس بودن در قبال توانایی‎های مهندسی در طراحی و ساخت سیستم‎ها و ابزارهای مورد نظر ایدئولوژی‎ها، از دیگر موارد مورد نظر است. ۱۱. استنباط روشن‎بینانه از کارکرد نهادهای مدنی و ماشین دموکراسی و آشنایی درخور در بهره‎گیری بهینه از آن‎ها است. ۱۲. شناخت صحیحی از ظرفیت‎های مثبت و منفی سنت و در راس آن‏‎ها سنت‎های دینی، و آمادگی برای بهره‎برداری هوشمندانه از این ظرفیت‎ها است. ۱۲. و بالاخره نکته‎ی آخر این بخش، عنایت به این مساله که ابزارها، رویه‎ها، شیوه‎ها و تکنولوژی‎ها، به خودی خود اقتضای شر و خیر ندارند. و اخلاقی بودن کنشگران و مجهز بودن آنان به بصیرت‎های معرفتی و اخلاقی، و بهره‎گیری موثر آنان از نهادی‎های نظارتی مناسب، مهم‎ترین امکانی است که برای اصلاح و کاستن از تبعات نامطلوب تکنولوژی‎ها، از انواع مختلف آن‎ها، در اختیار کنشگران است.

منبع: فرهنگ امروز

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx