دین و آزادی (۳): جهاد ابتدایی
ابوالفضل ارجمند: در سورهی فرقان، قرآن پیامبر را به جهادی بزرگ با کافران فرا خوانده است: فلا تطع الکافرین وجاهدهم به جهادا کبیرا. از محتوای سورهی فرقان میتوان نتیجه گرفت که این سوره قبل از هجرت نازل شده است. در تقسیمات رایج هم این سوره به عنوان سورهای مکی شناخته میشود. جهاد بزرگ پیامبر با کافران، پیش از هجرت و از ابتدای دعوت او آغاز شد. پیش از هجرت، جهاد با کافران نمیتوانست به معنی عملیات نظامی باشد.
«جاهدهم به» یعنی «به وسیلهی آن با کافران جهاد کن». پیامبر قبل از هجرت به وسیلهی چه چیزی با کافران جهاد میکرد؟ بیشتر مفسران میگویند منظور از «به» در «جاهدهم به» خود قرآن است، یعنی «به وسیلهی قرآن با کافران جهاد کن». این تفسیر معقول به نظر میرسد. بعضی هم معتقدند که منظور قرآن این است که «به وسیلهی عدم اطاعت از کافران، با آنان جهاد کن»، چون آیه میگوید «از کافران اطاعت مکن و به وسیلهی آن، با آنان جهاد کن». در هر صورت پیش از هجرت، جهاد بزرگ پیامبر با کافران فعالیتی فرهنگی و تبلیغی بود. وسیلهی این جهاد جنگافزارهایی مانند شمشیر و تیروکمان نبود.
جهاد یعنی تلاش و فعالیت. حتی مشرکان هم برای تبلیغ عقاید خود جهاد میکردند. قرآن میگوید اگر والدینت «جهاد کردند» که تو را مشرک کنند، از آنان پیروی نکن، اما با آنان به نیکی رفتار کن: وإن جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما وصاحبهما فی الدنیا معروفا. والدین معمولا برای تربیت مذهبی فرزندانشان به جنگافزار و عملیات نظامی متوسل نمیشوند.
در قرآن کلمهی روشنی برای اشاره به جنگ و عملیات نظامی وجود دارد: «قتال». این کلمه فقط در سورههای مدنی به کار رفته است: یا أیها النبی حرض المؤمنین علی القتال. بر خلاف آنچه به اشتباه متداول شده است، جهاد در قرآن هرگز به معنی قتال نیست و فعالیتی کاملا صلحآمیز است. شاید این اشتباه از آنجا ناشی شده است که ایمان به پیامبر و تبلیغ دین او در میان مشرکان، هزینههای مالی و جانی سنگینی برای مؤمنان داشت. مؤمنان آزار میدیدند و شکنجه میشدند و ممکن بود به قتل برسند، درست مانند اینکه در میدان جنگ حاضر شده باشند. علاوه بر خطر جانی، اخراج از شهر و از دست دادن خانه و زندگی هم بهای سنگینی بود که مؤمنان باید برای هواداری از پیامبر میپرداختند.
برای تقریب به ذهن، میتوانیم جهاد و قتال را با دو رویداد مهم در ایران معاصر مقایسه کنیم: انقلاب ایران و جنگ ایران و عراق. مجاهدان انقلاب ایران، یعنی فعالان و تلاشگران آن، مردمی بودند که با دست خالی با نظام حاکم مبارزه میکردند، اما گاهی اعتراضات و تظاهرات مسالمتآمیز آنان با برخورد خشونتآمیز حکومت به صحنهی جنگ تبدیل میشد. جهاد ماهیتا خشونتآمیز نیست، اما میتواند از سوی قدرتمندان به خشونتی یکجانبه کشیده شود. بر خلاف جهاد، قتال ماهیتا خشونتآمیز است و این خشونت دوجانبه است. موضع ایران در جنگ ایران و عراق، نمونهای از قتال مشروع بود. عراق آغازگر جنگ بود و ایران در جنگ با عراق از خود دفاع میکرد. در قتال لازم است که خشونت دشمن با خشونت پاسخ داده شود.
قرآن مؤمنان را به جهاد با مال و جان در راه خدا تشویق کرده است: جاهدوا بأموالکم وأنفسکم فی سبیل الله. از عبارت «جهاد با جان» ممکن است این تصور ایجاد شود که منظور از جهاد قتال است، اما همان گونه که گفته شد، جهاد فرهنگی پیامبر و مؤمنان با مشرکان و کافران میتوانست به قیمت جان آنان تمام شود، بدون اینکه آنان خود دست به شمشیر برده باشند. جهاد با جان به معنی تحمل تمام مشقتها و آزارهایی بود که مؤمنان در فعالیت تبلیغی و اعتراضی خود در برابر مشرکان و کافران با آن مواجه بودند.
مؤمنان در قرآن دو گونهاند: قاعدان و مجاهدان. این دو اصطلاح را هم میتوان بر مبنای تفسیری مسالمتآمیز از جهاد توضیح داد: قاعدان، یعنی نشستگان، کسانی بودند که به پیامبر ایمان آورده بودند، اما فعالیتی برای تبلیغ دین نداشتند. مجاهدان، یعنی فعالان و تلاشگران، کسانی بودند که علاوه بر اینکه خود به پیامبر ایمان آورده بودند، در کنار پیامبر در تبلیغ دین مشارکت داشتند و به او کمک میکردند. مجاهدان بر قاعدان برتری داشتند: فضل الله المجاهدین علی القاعدین أجرا عظیما.
از بعضی آیات قرآن بر میآید که جهاد میتواند گروهی باشد، درست همان گونه که امروزه هم گروهی از مردم برای اعتراض یا رساندن پیام خود به دیگران تجمع و تظاهرات میکنند و در این «جهاد» ممکن است کتک بخورند یا حتی کشته شوند. در قرآن به فعالیتهای جمعی پیامبر با مؤمنان اشاره شده است و اینکه مؤمنان نباید بدون اذن پیامبر جمع را ترک کنند: إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله وإذا کانوا معه علی أمر جامع لم یذهبوا حتی یستأذنوه.
ماهیت مسالمتآمیز جهاد را میتوان با «اجتهاد» که از همان ریشه است، مقایسه کرد. جهاد نیز مانند اجتهاد، تلاشی صلحآمیز در راه دین است: الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کوشش مجتهد برای استنباط احکام دین و کوشش مجاهد برای تبلیغ و اشاعهی دین، هیچکدام نیازی به تفنگ و شمشیر ندارد.
جهاد یکی از کلمات قرآنی است که معنی آن به مرور زمان دستخوش تحول شده است. از این دست کلمات و اصطلاحات در قرآن بسیار است، مثلا در تداول امروزی «شهادت» به قتل در راه خدا گفته میشود، در حالی که این کلمه در قرآن چنین معنایی ندارد. شهادت در قرآن یعنی گواهی. قرآن با اینکه بارها از قتل در راه خدا سخن گفته است، هرگز این نوع قتل را شهادت ننامیده است. در گفتاری دیگر نشان دادهایم که معنی غیرقرآنی شهادت از فرهنگ مسیحی وارد فرهنگ شیعیان و سنیان شده است.
اکنون به سراغ قتال میرویم. در قرآن به صراحت بیان شده است که در قتال، مشرکان آغازگر بودند: ألا تقاتلون قوما نکثوا أیمانهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدؤوکم أول مره؟ چرا با قومی که پیمانشان را شکستند و پیامبر را اخراج کردند قتال نمیکنید، در حالی که اول آنان شروع کردند؟ عبارات قرآنی زیر هم نشان میدهد که قتال مؤمنان همواره در پاسخ به قتالی بود که مشرکان و کافران آغاز کرده بودند:
وقاتلوا فی سبیل الله الذی یقاتلونکم ولا تعتدوا.
لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام حتی یقاتلوکم فیه، فإن قاتلوکم فاقتلوهم.
قاتلوا المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه.
حتی اگر فرض کنیم که مؤمنان آغازگر قتال بودند، باز هم مشرکان بودند که ابتدا به مؤمنان ظلم کرده بودند و آنان را از دیارشان اخراج کرده بودند. وقتی به مؤمنان ظلم شده بود، آنان حق داشتند تلافی کنند. حق مقابله به مثل در آیات متعددی از قرآن بیان شده است:
أخرجوهم من حیث أخرجوکم.
فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم.
من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا، فلا یسرف فی القتل.
اگر شما را از سرزمینتان بیرون کنند، به شما تعدی کنند، یا کسی از شما را بکشد، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید و مجرمان را مجازات کنید. این طرز مجازات همان است که در قصاص هم میبینیم: وکتبنا علیهم فیها أن النفس بالنفس والعین بالعین والأنف بالأنف والأذن بالأذن والسن بالسن والجروح قصاص. در تمام این احکام قرآنی دیده میشود که شما در صورتی میتوانید به کسی آزاری برسانید که از او آزاری به شما رسیده باشد، اگرچه قرآن با وجود اینکه حق مظلوم را در تلافی ظلم محفوظ میداند، به عفو هم توصیه میکند.
اکنون به اصطلاح فقهی «جهاد ابتدایی» توجه کنیم. منظور از جهاد ابتدایی این است که پیامبر یا جانشینان او میتوانند آغازگر جنگ باشند و به سرزمینهای دیگر حمله کنند و مردم را مجبور کنند که یا دین محمد را بپذیرند یا جریمه بدهند، و در غیر این صورت کشته میشوند یا به بردگی گرفته میشوند. به نظر میرسد این حکم غریب تنها برای توجیه فتوحات خلفای پس از پیامبر ساخته شده است. امروزه گروههای تروریستی مدعی احیای خلافت هم ازهمین دستورالعمل پیروی میکنند.
از دیدگاه فقهی جهاد به دو نوع ابتدایی و دفاعی تقسیم میشود. جهاد ابتدایی چنان که گفته شد جنگی است که مؤمنان خود آغازگر آن هستند، و جهاد دفاعی به معنی دفاع مؤمنان در برابر جنگی است که دشمن آغازگر آن است. این تقسیمبندی فقهی مانند این است که بگوییم شهادت بر دو نوع است: شهادت در جبهه و شهادت در پشت جبهه! روشن است که شهادت به مفهوم قرآنی آن هیچیک از این دو نیست. در شهادت قرآنی، قتلی اتفاق نمیافتد و با زبان یا قلم گواهی داده میشود. اگر حتی بتوانیم عملیات نظامی را هم از مصادیق جهاد بدانیم، نباید فراموش کنیم که جهاد در معنی اصیل قرآنی آن فعالیتی فرهنگی است. مواجههی فقه سنتی با مقولهی جهاد و تقسیم آن به دو نوع ابتدایی و دفاعی چنان است که گویی این کلمه جز قتال معنی دیگری ندارد و پیامبر در جهاد با کافران جز قتال کار دیگری نمی کرده است.
اگر فقه سنتی به جهاد تنها از دریچهی قتال نگاه میکند، به جای اینکه از «جهاد ابتدایی» و «جهاد دفاعی» سخن بگوید باید از «قتال ابتدایی» و «قتال دفاعی» سخن بگوید. چه دلیلی دارد که فقیهان با نگاه خاصی که به جهاد دارند، به جای جهاد از قتال استفاده نمیکنند؟ شاید به این دلیل که قبح «قتال ابتدایی» آشکار است. «قتال ابتدایی» یعنی «آغازگری در جنگ». این در حالی است که قرآن میگوید مشرکان بودند که قتال را آغاز کردند، نه مؤمنان: هم بدؤوکم أول مره. آغازگری در جنگ از نظر عقل و شرع قبیح است. از آنجا که کلمهی «جهاد» بر خلاف «قتال» در هالهای از قداست قرار دارد، استفاده از اصطلاح «جهاد ابتدایی» به جای «قتال ابتدایی» میتواند تا حدودی قبح آغاز جنگ را پنهان کند و متجاوز را مجاهد نشان دهد.
آغازگری در جنگ مصداق روشنی از تعدی است و قرآن مؤمنان را از تعدی نهی کرده است. در جنگ ایران و عراق، عراق آغازگر جنگ و متجاوز بود. حکومت متجاوز صدام حسین میکوشید با مجوس خواندن ایرانیان و تشبیه خود به فاتحان عرب در عصر خلفا، به تجاوز خود مشروعیت و قداست مذهبی بدهد، حال آنکه فاتحان عرب هم در صورتی که ایرانیان جنگ با آنان را آغاز نکرده بودند، متجاوز بودند.
***
قرآن نه تنها فرمان قتال با مشرکان، بلکه فرمان قتال با مؤمنان را هم صادر کرده است: وإن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما فإن بغت إحداهما علی الأخری فقاتلوا التی تبغی. این نکته بسیار مهم است که درک کنیم پیامبر با ستمگران و متجاوزان اعم از کافر و مؤمن قتال میکرد، و این قتال ربطی به دین آنان نداشت. علت قتال با مشرکان ظلم آنان به مؤمنان بود، نه عقیدهی آنان. قرآن به همان علت که گفته است با مؤمنان قتال کنید، گفته است که با مشرکان هم قتال کنید.
شرک ظلم به خداست و مجازات آن هم با خداست. مؤمنان مسؤول محاکمهی اعتقادی مشرکان و کافران و مجازات آنان نیستند. جرم اعتقادی مشرکان از جرایم مدنی آنان جداست. اگر مشرکان به کسی آزار رساندند یا به حقوق کسی تجاوز کردند یا کسی را کشتند، مانند بقیهی مردم مجازات میشوند. خود مؤمنان هم در صورتی که مرتکب این جرایم شوند، مجازات میشوند.
هیچ بشری حق ندارد بشری دیگر را به صرف اعتقاداتش آزار دهد یا به قتل برساند. فراموش نکنیم که ممکن است کسی مؤمن باشد اما والدینش مشرک باشند. بر اساس قرآن، مؤمنان اگرچه نباید از عقاید والدین مشرک خود پیروی کنند، اما نسبت به آنان باید خوشرفتار باشند: فلا تطعهما وصاحبهما فی الدنیا معروفا. آیا از فرمان قتال با مشرکان میتوان نتیجه گرفت که فرزندان باید والدین مشرک خود را به قتل برسانند؟
اگر گمان میکنیم کسی باورهای نادرستی دارد، تنها میتوانیم محترمانه او را موعظه کنیم و راهی را که گمان میکنیم درست است به او نشان دهیم و خود از عقاید او دوری کنیم، بدون اینکه حق داشته باشیم به او آزار برسانیم: أدع إلی سبیل ربک بالحکمه والموعظه، وجادلهم بالتی هی أحسن، إن ربک هو أعلم بمن ضل عن سبیله وهو أعلم بالمهتدین. قرآن میگوید خدا بهتر میداند که چه کسی گمراه است و چه کسی راهیافته است، پس در کنار کوشش برای هدایت دیگران، لازم است به گمراهی احتمالی خودمان هم بیندیشیم.
در سورهی مدنی توبه، با وجود اینکه قرآن احکام شدیدی برای قتال با مشرکان بیان کرده است، گفته است که اگر مشرکی به تو پناه آورد به او پناه بده و سپس او را تا جای امنی بدرقه کن: وإن أحد من المشرکین استجارک فأجره حتی یسمع کلام الله، ثم أبلغه مأمنه، ذلک بأنهم قوم لایعلمون. نباید فراموش کنیم که اصحاب پیامبر خود زمانی مشرک بودند و پیامبر با جدال احسن عقاید آنان را اصلاح کرده بود، نه با شمشیر.
از آیات بسیاری در قرآن به روشنی دیده میشود که قتال مؤمنان پاسخ به ظلمی بود که در حق آنان روا شده بود: أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا. با وجود آیاتی که قتال را تنها در برابر ظلم تجویز میکند، معلوم نیست چرا ادعا میشود که میتوان با مشرکان قتال کرد بدون اینکه ظلمی کرده باشند یا پیمانی شکسته باشند.
دیدگاه فقه سنتی دربارهی دریافت جزیه از کافران هم نادرست است. گفته میشود که جزیه مالیاتی است سرانه که کافران باید به مؤمنان بپردازند. پرداخت جزیه در سورهی توبه آمده است: قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله ولا بالیوم الأخر ولا یحرمون ما حرم الله ورسوله ولا یدینون دین الحق من الذین أوتوا الکتاب، حتی یعطوا الجزیه عن ید وهم صاغرون. اگر این آیه را از آیات دیگر سورهی توبه جدا کنیم، میتوانیم قتال ابتدایی با اهل کتاب و دریافت جزیه از آنان را صرفا به علت اعتقادات متفاوتشان استنباط کنیم؛ استنباطی که نادرست است.
جزیه تاوان ظلم و تجاوز و نقض پیمان است، نه جریمهی عقاید مذهبی. پرداخت این تاوان امروزه هم در نظام حقوقی بین الملل امری طبیعی و متداول است. جزیه همان غرامتی است که متجاوزی مانند صدام حسین به دلیل نقض معاهده با ایران و آغاز جنگ و ارتکاب جنایات جنگی باید به ایران بپردازد.
اشاره به معاهدات پیامبر در قرآن نشان میدهد که بنای پیامبر همزیستی با مشرکان و اهل کتاب بود. اگر مشرکان قتال را شروع نمیکردند یا پیمان را نمیشکستند، پیامبر با آنان سر جنگ نداشت. باز هم مثالی برای تقریب به ذهن میزنیم: ایران با ارمنستان که مردمش از نظر فقهی اهل کتاب محسوب میشوند، سر جنگ ندارد. فرض کنیم ارمنستان معاهدات خود با ایران را نقض کند و به ایران تجاوز کند و مرتکب جنایات جنگی شود. در آن صورت معنی دارد که در فراخوان مردم ایران برای مقابله با متجاوزان بگوییم که با «ارمنیان کافر» که نه به مسیح ایمان دارند نه به انجیل، قتال کنند. آیهی جزیه را میتوان از این دیدگاه قرائت کرد. در پایان جنگ هم ارمنستان باید غرامت بپردازد و این غرامت ربطی به اعتقادات مذهبی ارمنیان ندارد. اگر ایرانیان هم به ارمنستان حمله کنند و مرتکب جنایت شوند، ارمنیان حق دارند از همین ادبیات استفاده کنند و به سبب ظلمی که به آنان شده است درخواست غرامت کنند. جزیه تاوان جنگی بود که مشرکان خود شروع کردند و پیمانی که کافران خود نقض کردند، نه تاوان عقاید مذهبی.
در دین اجباری نیست: لا إکراه فی الدین. مؤمنان نمیتوانند دین خود را با شمشیر به دیگران تحمیل کنند. دیگران هم نمیتوانند دین خود را با شمشیر به مؤمنان تحمیل کنند. با زور و شمشیر تنها میتوان کینه و نفرت را به قلبها وارد کرد، نه ایمان را. عدهای پس از پیامبر با سوء استفاده از قرآن به سرزمینهای دیگر تجاوز کردند و جهاد ابتدایی را ابداع کردند. کسانی مانند صدام حسین هم در تجاوز خود به ایران و کشتار و تخریب ظالمانه، به آنان اقتدا کردند و جنگ خود را قادسیهی دوم نامیدند. جدیدترین نمونهی جهاد ابتدایی را هم در خلافت ابوبکر بغدادی و پیروان او میبینیم. جهاد ابتدایی که هیچ مبنای عقلی و قرآنی ندارد، دستاویز مناسبی برای تجاوز به دیگران و تروریسم است.
(ادامه دارد)
در این ارتباط

[quote]به نظر می آید هدف آسایش زندگی گروهی از دگراندیشانی بوده است که بعدا مسلمان خوانده شدند[/quote]سخن شما درست است. من هم نگفته ام که هدف مؤمنان از هجرت، تشکیل حکومت بود، اما رسیدن به امنیت و آزادی و آسایش مؤمنان بدون حاکمیت قانون ممکن نیست و پیامبر هم این سازوکار را پس از هجرت در مدینه ایجاد کرد. [quote]مهمترین انگیزهی مؤمنان از هجرت، رهایی از ظلم مشرکان بود. اگر مؤمنان در زادگاهشان آزادی داشتند هجرت نمیکردند، و اگر در سرزمین مقصدشان مانند حبشه حکومتی بود که از آنان حمایت میکرد نیازی به تشکیل حکومت نداشتند. مادامی که حقوق و… مطالعه بیشتر»
سلام. من قبلا این سوال رو مطرح کردم ولی جوابی ندادید. من روش استخراج روند حوادث از متن قرآن راعلمی تر از تحمیل حوادث نوشته شده در ۱۵۰ سال بعد می دانم. سوال اینجاست که لطف می کنید از متن قرآن نشان دهید هدف از هجرت به مدینه “تشکیل حکومت” بوده است. به نظر می آید هدف آسایش زندگی گروهی از دگراندیشانی بوده است که بعدا مسلمان خوانده شدند
با سلام و تشکربسته به اینکه در تفسیر قرآن به چه منابعی مراجعه کنیم نتایج متفاوت خواهد بود. در این مقالات سعی می شود به جای مراجعه به منابع خارج از قرآن، به خود قرآن و ارتباط منطقی آیات آن با یکدیگر توجه شود. تقسیم جهاد به جهاد اکبر و جهاد اصغر باز هم همان مشکلی را ایجاد میکند که در مقاله به آن اشاره شده است. اگر جهاد اکبر را مبارزه با نفس و جهاد اصغر را عملیات جنگی بدانیم، منظور قرآن از «جاهدهم به جهادا کبیرا» در سورهی مکی فرقان کدامیک از این دو میتواند باشد؟ طبق روایت،… مطالعه بیشتر»
با سلام
با تشکر از جناب ارجمند
در مورد جزیه واینکه “فقط در ارتباط با تجاوز و ظلم انجام شده از طرف غیر مسلمانان به مسلمانان اخذ می شده است” می توان خلاف آن رادربرخورد پیامبر با مسیحیان نجران که در کنار مسلمانان با سلامتی زندگی می کردند دید ,بنظر می رسد که جزیه گاهی بعنوان مالیات (به جای زکات که مسلمانان می دادند) از غیر مسلمانان گرفته می شده است .
با تشکر
با عرض سلام خدمت استاد معزز و گرامی، اغاز مطلب بسیار نیکو و جذاب بود اما یک تعریف دیگری از جهاد اکبر که در این ایه امده است دارم آنهم اینکه با توجه به واقعه جنگ احد حضرت رسول اکرم پس از پایان یافتن جنگ به سپاهیان اعلام نمودند که خودتان را برای جهاداکبر اماده و مهیا کنید چنانکه از فحوی کلام و نقل ای تاریخی بر می اید منظور ایشان از جهاد اکبر مبارزه با نفس و تزکیه خویشتن بوده است نه کار فرهنگی و …. چون در هر حال تزکیه و پرورش شخصیت و روان بشر اولین و… مطالعه بیشتر»
با سلامدر قرآن راجع به جنگ بدر سخنی گفته نشده است که با مقاله ناهمخوان باشد: لقد نصرکم الله ببدر. منقولات غیرقرآنی دو گونه اند. یا با قرآن سازگارند که مشکلی در منطق مقاله ایجاد نمی کنند. یا با قرآن ناسازگارند که نمی توان به آنها استناد کرد.[quote]چنین حکمی با وجود گذشت هزار و چهار صد سال و عدم مکتوب شدن دقیق رخدادهای زمان پیامبر قابل دفاع نیست. تنها چیزی که می شود با این محدودیت ها استخراج کرد این است که نمی شود اطمینان قطعی داشت که پیامبر جهاد ابتدایی را مجاز می دانسته.[/quote] هیچ نیازی به مکتوب شدن… مطالعه بیشتر»
با سلام به آقای ارجمند و تشکر از این مقاله عالی و روشنگرانه
بخصوص در معنای تازه و اصیل جزیه که سوء استفاده حکومت های غارتگر و جنگ طلب ضد اسلامی، معنای تاریخی وارونه ای را به آن تحمیل کرده است.
خدا نگهدارتان و سپاس از نیلوفر
به نظر من خیلی عمیقتر و محکمتر از مقالات قبلی بود
با تشکر
باسلام .با توجه به مطالب فوق ، جنگ بدر درکدام چهارچوب از تعاریف بالا میگنجد؟
چنین حکمی با وجود گذشت هزار و چهار صد سال و عدم مکتوب شدن دقیق رخدادهای زمان پیامبر قابل دفاع نیست.
تنها چیزی که می شود با این محدودیت ها استخراج کرد این است که نمی شود اطمینان قطعی داشت که پیامبر جهاد ابتدایی را مجاز می دانسته.