دین و آزادی (۲۸): جزیه غرامت است، نه مالیات
نیلوفر – ابوالفضل ارجمند : در دین اجبار نیست: لا إکراه فی الدین. خدا نخواسته است که همهی مردم زمین ایمان بیاورند و پیامبر هم نمیتواند مردم را به اجبار مؤمن کند: ولو شاء ربک لآمن من فی الأرض کلهم جمیعا، أفأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؟ با این حال آیاتی در قرآن وجود دارد که از آنها مجوز اجبار و تحمیل و خشونت در دین برداشت میشود. این آیات را در چند گفتار از این مجموعه تحلیل میکنیم و نادرستی برداشتهای ظاهری از آنها را نشان میدهیم.
در گفتار حاضر به تحلیل آیهی ۲۹ سورهی توبه میپردازیم، آیهای که مؤمنان را به جنگ با گروهی از اهل کتاب فرا میخواند که ایمان ندارند و حرام خدا را رعایت نمیکنند: قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله ولا بالیوم الآخر ولا یحرمون ما حرم الله ورسوله ولا یدینون دین الحق من الذین أوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن ید وهم صاغرون. در آغاز آیه گفته شده است با کسانی از اهل کتاب که به خدا و آخرت ایمان ندارند بجنگید. اما آیا اهل کتاب به خدا و آخرت ایمان نداشتند؟ پاسخ به این پرسش یکی از کلیدهای تحلیل آیه است.
یهودیان و مسیحیان خود را فرزندان و دوستان خدا میدانستند، پس واضح است که به خدا ایمان داشتند: وقالت الیهود والنصاری نحن أبناء الله وأحباؤه. یهودیان و مسیحیان مدعی بودند که غیر از آنان کسی وارد بهشت نمیشود، پس واضح است که به آخرت هم ایمان داشتند: وقالوا لن یدخل الجنه إلا من کان هودا أو نصاری. ایمان یهودیان و مسیحیان امروزی به خدا و آخرت هم که معلوم است.
اعراب حجاز خود را پیروان پیامبرانی چون ابراهیم و موسی و عیسی میدانستند و به خدا و آخرت ایمان داشتند، درست همان گونه که فرقههای موسوم به اسلامی هم امروزه با همهی اختلافاتشان خود را پیروان محمد میدانند و به خدا و آخرت ایمان دارند. همچنان که در گفتار قبل گفتیم، یکی از انگیزههای شرک مشرکان این بود که شفیعانشان در روز قیامت نزد خدا شفاعتشان کنند، پس مشرکان به خدا و آخرت ایمان داشتند. چرا قرآن به پیروان پیامبران قبل از محمد که به خدا و آخرت ایمان داشتند میگوید اینان به خدا و آخرت ایمان ندارند؟
پاسخی ساده به این معما را با دقت در اصطلاحات زبان خودمان میتوانیم پیدا کنیم. ما در میان خودمان، یعنی در میان مردمی که رسما مسلمان نامیده میشوند، کی میگوییم کسی به خدا و آخرت ایمان ندارد؟ وقتی او به راحتی و به کرات مرتکب گناه و ظلم و تعدی به دیگران میشود و به اصطلاح از خدا و آخرت نمیترسد. وقتی ما به کسی میگوییم «خدانشناس» یا «ازخدابیخبر»، منظور ما این نیست که او از نظر فلسفی با مفهومی به نام خدا آشنا نیست یا وجود خدا را انکار میکند، بلکه معمولا منظور ما این است که اعمال غیراخلاقی او با دینداری و مسلمانی همخوان نیست.
صداقت در ایمان با عمل صالح اثبات میشود. یزید و سپاه او در ظاهر مسلمان بودند، اما حسین در کربلا آنان را فاقد دین خواند و گفت: إن لم یکن لکم دین ولا یخافون المعاد، فکونو أحرارا فی دنیاکم. اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، در دنیا آزاده باشید. مخاطبان حسین چه کسانی بودند؟ کسانی که به یگانگی خدا و پیامبری محمد اقرار میکردند و نماز میگزاردند و روزه میگرفتند و به آخرت هم معتقد بودند، اما از دیدگاه حسین دین نداشتند، چون به ظلم و جنایتی بزرگ دست زدند.
اهل تورات و اهل انجیل همان قدر به خدا و آخرت ایمان دارند که اهل قرآن. این سخن قرآن که اهل کتاب به خدا و آخرت ایمان ندارند تنها میتواند به این معنی باشد که آنان ظلم میکردند و از خدا و آخرت نمیترسیدند، یعنی بر خلاف ظاهر آیه، مؤمنان با اهل کتاب نه به علت عقایدشان که به علت ظلمشان میجنگیدند.
بخش بعدی آیهی ۲۹ میگوید اهل کتاب آنچه را که خدا و پیامبر حرام کردهاند، حرام نمیکنند. آیا این کار اهل کتاب مجوز اخلاقی برای جنگیدن با آنان است؟ بستگی به این دارد که اهل کتاب چه حرامی را حلال میکردند. مصداق روشن فعل حرام در سورهی توبه، شکستن حرمت جنگ در ماههای حرام است که در این صورت ناقضان این قانون آغازگر جنگ هم هستند. طبیعی است که باید با جنگافروزان جنگید و از آنان غرامت گرفت.
آیات ۳۶ و ۳۷ سورهی توبه دربارهی ماههای حرام است. از محتوای آیهی ۳۷ میتوان برداشت کرد که این ماهها از قبل در میان مخاطبان قرآن شناخته شده بود و حرمت آنها رسمیت داشت، اما کافران با دستکاری در آنها حرام را حلال میکردند: إنما النسیء زیاده فی الکفر یضل بها الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطئوا عده ما حرم الله فیحلوا ما حرم الله.
قرآن قتال در ماه حرام را گناهی بزرگ میداند: یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه، قل قتال فیه کبیر. اما اگر طرف مقابل حرمت این ماه را شکست و حرام را حلال کرد، مؤمنان مقابله میکنند: الشهر الحرام بالشهر الحرام والحرمات قصاص، فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم. قصاص ماههای حرام مانند قصاص قتل نفس است. قتل نفس حرام است و اگر کسی مرتکب این فعل حرام شد، اولیای دم حق قصاص یا دریافت دیه دارند. ولا تقتلوا النفس التی حرم الله إلا بالحق، ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا.
در هر دین و مذهبی حلال و حرامهایی هم وجود دارد که رعایت یا عدم رعایت آنها امری شخصی است و به دیگران ضرری نمیرساند. به عنوان نمونه، احکام خوردنیها و آشامیدنیها از این دستهاند. فقهای شیعه گوشت خرگوش را حرام و فقهای سنی آن را حلال میدانند. یکی از این دو گروه حلال خدا را حرام یا حرام خدا را حلال میکند، با این حال این قبیل اختلافات فقهی نمیتواند مجوز شرعی و اخلاقی برای جنگ و خونریزی باشد. هر گروه بر اساس باورهای خودش عمل میکند، بدون اینکه تعرضی به حقوق دیگری داشته باشد. جنگ بر سر احکام حلال و حرام زمانی معنی میدهد که نقض این احکام متضمن تعرض و تجاوز به دیگران باشد.
حرام و حلال محمد در طول دورهی دعوتش تغییراتی داشت. چیزهایی ابتدا حلال بود و بعد حرام شد، مانند آنچه دربارهی حکم شراب گفته میشود؛ و چیزهایی ابتدا حرام بود و بعد حلال شد، مانند آنچه دربارهی آمیزش با زنان در شبهای ایام روزهداری گفته میشود. با وجود چنین تغییراتی در احکام، چگونه ممکن است قرآن بگوید با کسانی که حرام خدا را حلال میکنند بجنگید؟ عیسی هم بعضی از حرامهای یهودیان را حلال میکرد: لأحل لکم بعض الذی حرم علیکم. از اینجا هم میتوان نتیجه گرفت که جنگ مؤمنان با کافران بر سر حرامهایی است که حلال کردنشان متضمن ظلم و تعرض به حقوق دیگران است.
اکنون به بخش آخر آیهی ۲۹ میپردازیم که میگوید اهل کتاب باید با خواری جزیه بدهند. ترجمهی جزیه به مالیات نادرست است، چون مالیات را با خواری نمیدهند. توجه به این نکته یکی دیگر از کلیدهای تحلیل آیه است. در قدیم مردم از هر دین و مذهبی که بودند به حکومت مالیات میدادند و امروز هم مردم از هر دین و مذهبی که باشند به حکومت مالیات میدهند. مالیات با خواری پرداخته نمیشود. پرداخت مالیات وظیفهی قانونی شهروندان است و از مؤمن گرفته تا کافر باید به آن ملزم باشند.
مسیحیان بنا به فرمان عیسی در انجیل باید به حکومت روم مالیات میدادند. در زمان عیسی فلسطین تحت حاکمیت امپراتوری روم بود. عیسی خود مالیات میداد و به شاگردانش هم میگفت مالیات بدهند (متی ۱۷: ۲۴-۲۷، متی ۲۲: ۱۵-۲۲، مرقس ۱۲: ۱۳-۱۷، لوقا ۲۰: ۲۰-۲۶). حکومت روم نه یهودی بود نه مسیحی. عیسی با حمایت همین حکومت غیردینی از شر یهودیان متدین که پیوسته در صدد قتلش بودند در امان بود. کارکرد مالیات همین است که مردم آن را به حکومت پرداخت کنند و حکومت هم از مردم حمایت کند و به آنان خدمات بدهد. در تورات میخوانیم که یوسف، وزیر فرعون، در سالهای قحطی از مردم مصر حمایت کرد و جانشان را نجات داد. از آن پس مردم مصر موظف شدند که خمس درآمد سالانهی خود را به حکومت مصر بپردازند (پیدایش ۴۷: ۲۳-۲۶). مصریان هم با جان و دل این قانون را پذیرفتند. حال اگر اهل کتاب تحت حاکمیت اهل قرآن در آیند و از حمایت آنان برخوردار شوند، چرا باید مالیاتشان را با خواری بدهند؟ آنان طبق دستور کتاب مقدس مالیاتشان را با رضایت پرداخت میکنند. از آن سو هم اگر اهل قرآن تحت حکومتی غیرمذهبی اما عادل زندگی کنند، لازم است که به آن حکومت مالیات بدهند و قوانین جامعه را رعایت کنند.
ترجمهی جزیه به مالیات آنگاه مضحکتر میشود که تعهدات یک یهودی یا مسیحی را در صورت ایمان به محمد در نظر بگیریم. او پس از ایمان به محمد باید آمادهی جهاد با مال و جان در رکاب پیامبر باشد و هیچ عذر و بهانهای هم از او پذیرفتنی نیست. در همان سورهی توبه میخوانیم که مؤمنان نباید برای جهاد مالی و جانی عذر بیاورند و از آن شانه خالی کنند: لا یستأذنک الذین یؤمنون بالله والیوم الآخر أن یجاهدوا بأموالهم وأنفسهم. اهل کتاب در صورت ایمان به پیامبر نه تنها باید آمادهی بذل دارایی خود بودند، بلکه جانشان هم به خطر میافتاد.
در حالی که اهل کتاب هیچ تعهدی برای اطاعت از پیامبر ندارند و فقط مالیات میدهند، مؤمنان باید سربازان مطیع و گوش به فرمان پیامبر باشند و با مال و جان در راه خدا جهاد کنند. هر مشرک و کافر عاقلی نتیجه میگیرد که تحت حکومت محمد اگر به او ایمان نیاورد از مزایای بیشتر و مسؤولیت کمتری نسبت به مؤمنان برخوردار خواهد بود و همان بهتر که مالیاتش را «با خواری» بپردازد و فشار تغییر دین و عقاید خود را هم تحمل نکند! این نتیجهی ترجمهی غلط جزیه به مالیات است.
آنچه با خواری میدهند، غرامت و تاوان است، نه مالیات. کسی که قانونشکنی کرده است یا به حقوق دیگران تجاوز کرده است، باید با سرافکندگی غرامت بدهد. «جزیه» که از ریشهی جزاست با «دیه» قابل مقایسه است و ربطی به مالیات ندارد. جزیه غرامت قانونشکنی و تعرض است، نه مالیات دگراندیشی.
مؤمنانی که از جهاد مالی و جانی طفره میرفتند، متخلف بودند: فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله وکرهوا أن یجاهدوا بأموالهم وأنفسهم فی سبیل الله. از این دیدگاه میتوان گفت پرداخت مالیاتهایی چون خمس و زکات برای مؤمنان الزامی بود، نه به این معنی که محمد برای دریافت مالیات به زور متوسل میشد و متخلفان را مجازات میکرد، بلکه به این معنی که در صورت خودداری از اطاعت از پیامبر، ادعای ایمان متخلفان زیر سؤال میرفت و در گروه منافقان و دروغگویان قرار میگرفتند.
همان گونه که صداقت در ادعای ایمان به خدا و آخرت با عمل صالح معلوم میشود، در زمان پیامبر هم صداقت در ادعای ایمان به پیامبر با اطاعت از او معلوم میشد. مؤمنان با پیامبر بیعت کرده بودند که مطیع او باشند و اگر از جهاد مالی و جانی طفره میرفتند خودبخود نفاقشان آشکار میشد. تخلف از پیامبر خط قرمز مؤمنان و نشانهی خروج از دایرهی ایمان بود و پس از آن دیگر التماس متخلفان برای همراهی با مؤمنان مسموع نبود: یحلفون بالله إنهم لمنکم وما هم منکم. آیات بسیاری از سورهی توبه به افشای منافقان و سرزنش متظاهران پرداخته است و آنان را به کفر بعد از ایمان محکوم کرده است: لا تعتذروا! قد کفرتم بعد إیمانکم. متخلفان از پیامبر، در امتحان عملی ایمان مردود شده بودند.
ایمان با ادعا اثبات نمیشود. پس از آن مردم امتحان میشوند تا راستگویان و دروغگویان معلوم شوند: أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا وهم لایفتنون؟ ولقد فتنا الذین من قبلکم، فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین. حتی زنانی که به مدینه مهاجرت میکردند، امتحان میشدند تا صدق ایمانشان معلوم شود (ممتحنه: ۱۰). ایمان اصحاب محمد هیچ شباهتی به دین تحمیلی خلفای پس از محمد به مردم سرزمینهای دیگر نداشت. فقهای دستگاه خلافت ناچار بودند قرآن را چنان تحریف کنند که با تجاوز اعراب به همسایگان عجم سازگار شود. در حالی که خلفا میکوشیدند با توسعهی قلمرو خود بر تعداد مالیاتدهندگان بیفزایند، در قرآن میبینیم که پیامبر هیچ تمایلی به پذیرش مؤمنان متظاهر نداشت، بلکه وجود آنان را در میان مؤمنان خطرناک میدانست.
ایمان به محمد امری کاملا اختیاری، آزادانه و آگاهانه بود، اما پس از اینکه کسی در گروه مؤمنان پذیرفته میشد و با پیامبر بیعت میکرد، لازم بود که با تمام وجود از اوامر پیامبر اطاعت کند و با مال و جان در راه نهضت او جهاد کند. متخلفان و خائنان زندانی و اعدام نمیشدند، بلکه از گروه مؤمنان اخراج میشدند. ورود به جمع مؤمنان مانند ورود به دانشگاه بود. در آغاز، امتحان ورودی و تعهد گرفته میشد. پس از پذیرش، از پذیرفتهشدگان انتظار میرفت که مقررات آموزشی را رعایت کنند و دانشجویان کوشایی باشند. سستی و تنبلی و عدم رعایت آییننامهی انظباطی هم به اخراج منجر میشد.
حکومت پیامبر بر خلاف خلفا حکومت بر مؤمنان بود، نه حکومت بر سرزمینهای امپراتوری عرب. محمد بر مشرکان حاکم نبود که بخواهد از آنان مالیات بگیرد. سورهی توبه میگوید که او با مشرکان پیمان میبست. اگر مشرکان پیمان را میشکستند و جنگ را آغاز میکردند، با آنان میجنگید و غرامتی خوارکننده از آنان میگرفت.
آنچه امروزه فقه اسلامی نامیده میشود، در حوزهی حکومت و سیاست چیزی جز فقه خلافت نیست. فقه خلافت که آغازگری جنگ را با عنوان فریبندهی «جهاد ابتدایی» به رسمیت میشناسد، فقه تعرض و تجاوز است. بسیاری از ناسازگاریهایی که امروزه بین احکام دین و حقوق بشر و آزادیهای فردی میبینیم، ناشی از خیانتهای فقه خلافت به قرآن است. گروههای تروریستی مدعی احیای خلافت به خوبی فرهنگ خلافت را به نمایش میگذارند.
***
از تفسیرهای مغرضانه که بگذریم، به نکاتی اشاره میکنیم که در برداشت از آیات سورهی توبه میتواند به اشتباه سهوی منجر شود.
- بسیاری از آیات قرآن نسبی هستند، اما اگر به تنهایی و بدون توجه به آیات دیگرتحلیل شوند، مطلق پنداشته میشوند. نمونههایی از این آیات را در ابتدای سورهی توبه میبینیم. در اولین آیه، خدا و رسولش از مشرکانی که با مؤمنان پیمان بستند برائت جستهاند. سپس در آیهی ۴، مشرکانی که با مؤمنان پیمان بستند و آن را نشکستند مستثنا شدهاند. تا آیهی ۳ به نظر میرسد که سخن قرآن شامل همهی مشرکانی میشود که با مؤمنان پیمان بستهاند، اما در آیهی ۴ میبینیم که بر خلاف تصور ما گروهی از همین مشرکان از بقیه جدا میشوند. نمونهی روشنتر آیهی ۵ است که میگوید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و همه جا در کمینشان بنشینید، و سپس در آیهی ۶ میگوید اگر مشرکی به تو پناه آورد به او پناه بده و بعد هم او را به مکان امنی برسان! این آیات اگر مطلق باشند، با هم تناقض دارند. شاید عجیب به نظر برسد، اما واقعیت این است که اگر آیهای دربارهی مشرکان سخنی بگوید، نمیتوان نتیجه گرفت که آن سخن دربارهی همهی مشرکان است!
- در سورهی توبه مشرکان و اهل کتاب یک گروه واحدند، نه دو گروه. این موضوع در آیهی ۳۱ روشن شده است: إتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله والمسیح ابن مریم وما أمروا إلا لیعبدوا إلها واحدا، لا إله إلا هو، سبحانه عما یشرکون. با توجه به این آیه، در سورهی توبه نمیتوانیم مشرکان را از اهل کتاب تفکیک کنیم و به جرایمشان جداگانه رسیدگی کنیم. در آیهی ۱۳ به جرایم عملی مشرکان اشاره شده است و در آیهی ۳۰ به گناهان اعتقادی اهل کتاب. اگر مشرکان را از اهل کتاب جدا بدانیم، گمان میکنیم که جنگ با اهل کتاب به علت اعتقاداتشان بود و آنان مرتکب جرایم عملی نشده بودند.
بسیاری از برداشتهای فقهی از قرآن اشتباه است. برداشتهای اشتباه از قرآن وقتی به حقوق و آزادیهای دگراندیشان مربوط شود، نتایج فاجعهباری به دنبال میآورد ومیتواند دست مفتیان و مقلدانشان را به خون بیگناهان آلوده کند. ما در جهان امروز از متونی چون تورات و انجیل و قرآن برای هدایت دینی خود بینیاز نیستیم، اما برداشتهای اشتباه از همین متون میتوانند به گمراهی عمیق و حتی ارتکاب جنایات بزرگ منجر شوند.
برای ما که مخاطبان مستقیم هیچیک از این متون کهن نیستیم و معنی دقیق بسیاری از گزارههای این متون را به علت اختلاف زبانی و فاصلهی زمانی و مکانی و عدم آگاهی کامل از شرایط نزول آنها به درستی نمیدانیم، یک راه مؤثر برای اجتناب از خطرات مهلک برداشتهای غلط همان است که در گفتارهای قبل بیان شد: اینکه از پوستههای تورات و انجیل و قرآن عبور کنیم و دینداری خود را بر پایهی هستههای این کتب بنا کنیم. با تمرکز بر امهات تعالیم همهی پیامبران در تورات و انجیل و قرآن و عدم تمرکز بر متشابهات و عبارات چندپهلو و مبهم، به دینداری اخلاقیتری خواهیم رسید و احتمال ابتلا به مهمترین گمراهی اعتقادی یعنی شرک هم کاهش خواهد یافت. واقعیت این است که با وجود حجم عظیم کتابهایی که به نام علوم اسلامی بر پایهی تفسیر متشابهات و استناد به روایات دروغ تألیف شدهاند، فرقههای موسوم به اسلامی در امر دین و دنیای خود سرگردان و درماندهاند و نه تنها از نظر اخلاقی در وضعیت مطلوبی به سر نمیبرند، که از نظر اعتقادی هم بسیاری از آنان به شرک آلودهاند.
(ادامه دارد)
مطالب مرتبط
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است
دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان
دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است
دین و آزادی (۱۵): تفکیک رهبری سیاسی از رهبری مذهبی
دین و آزادی (۱۷): ای کسانی که ایمان آوردید!
دین و آزادی (۱۸): توهین به مقدسات
دین و آزادی (۲۰): تکلم انسان و خطاهای زبان
دین و آزادی (۲۱): تکوین و تشریع
دین و آزادی (۲۲): عید و عزا در آیین پیامبران
دین و آزادی (۲۳): آیات مکتوب و روایات مجعول
دین و آزادی (۲۵):هسته و پوستهی تورات
دین و آزادی (۲۶):هسته و پوستهی انجیل
دین و آزادی (۲۷): هسته و پوستهی قرآن
در متن آمده است : « و چیزهایی ابتدا حرام بود و بعد حلال شد ، مانندِ آنچه دربارۀ آمیزش با زنان در شبهای ایّامِ روزهداری گفته میشود . » در کتاب حدیثهای خیالی در مجمع البیان به همراه چهار مقالۀ تفسیری ، ص ۱۹۳ تا ۳۰۶ مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی ، ثابت کرده که این مورد از همان ابتدا حلال بوده و حرام نبوده است . این مقاله جلوتر در فصلنامۀ بیّنات شماره ۳ و ۴ منتشر شده است .
[quote]یک بچه دبستانی اگر اینقدر برایش توضیح میدادم تا الان یاد گرفته بود[/quote]
من هم قبول دارم که صحبتهای شما مناسب بچههای دبستانی است.
جناب ارجمند این شما هستید که به کمک احتیاج دارید وگرنه ابتدا وانتهای یک ایه را نمیزدید واز وسط یک ایه که هیچ ربطی به اهل کتاب نداشت به نفع خودتان سواستفاده نمیکردید این سخنان جاهلانه چیست که میگویید فرقی نمیکند که به چه کسی مالیات بدهند ؟؟؟!!!!! وقتیکه جمعیتی یایک شهری یا یک ابادی به تصرف دیگری درمیاید به انها باج وخراج میدادند ودراینجا اهل کتاب بدلیل شرکشان قران حکم قتال علیه انها صادر کرده وگفته تا انجا که تسلیم شوند وباذلت وخواری جزیه بدهند این جزیه اسمش را هرچه بگذارید همان باج وخراج ویا نوعی مالیات است که… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند انها اگر به حکومت روم مالیات میدادند تحت سلطه انها بودند ووقتیکه به مسلمین مالیات میدهند یعنی باج وخراج میپردازند تحت سلطه مسلمین هستند صرف مالیات دادن که به هرکسی باشد که نیست مسئله اینست که انها تحت سلطه چه حکومتی باشند ومالیات را به چه کسی بپردازند که قران میگوید با انها قتال کنید تا انجا که تسلیم شوند وبا ذلت وخواری جزیه بپردازند [/quote] فرقی نمیکند اهل کتاب به چه کسی مالیات بدهند. مؤمنان هم فرقی نمیکند به چه کسی مالیات بدهند. اگر به حبشه مهاجرت کردند باید به پادشاه مسیحی حبشه مالیات بدهند. اگر تحت… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند انها اگر به حکومت روم مالیات میدادند تحت سلطه انها بودند ووقتیکه به مسلمین مالیات میدهند یعنی باج وخراج میپردازند تحت سلطه مسلمین هستند صرف مالیات دادن که به هرکسی باشد که نیست مسئله اینست که انها تحت سلطه چه حکومتی باشند ومالیات را به چه کسی بپردازند که قران میگوید با انها قتال کنید تا انجا که تسلیم شوند وبا ذلت وخواری جزیه بپردازند قبلا هم گفتم که غرامت نیست چونکه اولا غرامت را کسی میپردازد که جنگ را شروع کرده است ودراین مورد مسلمین هستند ثانیا غرامت مبلغ معینی جهت ضرروزیان وارده به جهت جنگ است… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند چقدر ساده اندیشانه میپندارید که جنگ بخاطر مالیات بوده است!!!!!!! من هرگز چنین نگفتم جنگ بخاطر تحت تسلط دراوردن اهل کتاب بوده است بخاطر انکه حکومت مستقلی نداشته باشند وخطر بالقوه ای نباشند در جنگ با انها عداه ای کشته میشوند وعده ای هم که باقی میمانند تحت تسلط مسلمین درمیایند این مهم است که زیر سلطه مسلمین باشند در عین حال جزیه ای هم بعنوان مالیاتی به جهت دینشان از انها گرفته میشود به زور هم گرفته میشود تا یادشان نرود که تحت قیمومیت وسرپرستی مسلمین هستند[/quote] اینها دیگر تحلیلهای سیاسی خودتان است. قرآن میگوید با اینان… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند چقدر ساده اندیشانه میپندارید که جنگ بخاطر مالیات بوده است!!!!!!! من هرگز چنین نگفتم جنگ بخاطر تحت تسلط دراوردن اهل کتاب بوده است بخاطر انکه حکومت مستقلی نداشته باشند وخطر بالقوه ای نباشند در جنگ با انها عداه ای کشته میشوند وعده ای هم که باقی میمانند تحت تسلط مسلمین درمیایند این مهم است که زیر سلطه مسلمین باشند در عین حال جزیه ای هم بعنوان مالیاتی به جهت دینشان از انها گرفته میشود به زور هم گرفته میشود تا یادشان نرود که تحت قیمومیت وسرپرستی مسلمین هستند
عقل مقدم بر متن است. احتجاجات متنی مهم است، اما از آن بالاتر احتجاجات عقلی است. اهل کتاب طبق دستور عیسی در انجیل به حکومت غیردینی روم هم مالیات میدادند. اینکه آیه ۲۹ توبه را ترجمه کنیم به اینکه مؤمنان با اهل کتاب بجنگند تا مالیات بدهند، سخنی بیمعنی است چون اگر آنان مالیات میدادند که جنگ با آنان لازم نبود و اگر مالیات نمیدادند و با اخذ مالیات، جنگ منتفی میشد که دیگر جنگ بر سر اعتقاداتشان نبود، بر سر مالیات بود. مردم در نظامهای سکولار هم به حکومت مالیات میدهند و حکومت هم کاری به اعتقاداتشان ندارد. اهل… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند هم بدوکم اول مره درباره مشرکان مکه است نه اهل کتاب . این مشرکان مکه بودند که پیامبر زا از شهر خود بیرون کردند وعهد خود راشکستند واول بار جنگ را اغاز کردند الا تقاتلون قوما نکثوا ایمانکم وهمو باخراج الرسول وهم بدوکم اول مره اتخشونهم فالله احق ان تخشوا ان کنتم مومنینایا با قومی که عهد خود را شکستند واهتمام کردند که رسول خدا را از شهر خود بیرون کنند کارزار نمیکنید ؟ درصورتی که انها اول بار به دشمنی وقتال شما برخاستند وازانها بیم دارید ؟ وحال انکه سزاوارتر است که از خدا بترسید اگر اهل… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند این بدووئکم اول مره را شما از کجا اوردید ؟ کجای سوره توبه از چندین ایه قبل از ۲۹ تا چندین ایه بعد از ۲۹ امده است ؟ اینکه شما خودتان را به ان راه میزنید مضحک است جنگ بدلیل اعتقاد مشرکان شروع شد وبه تسلیم انان وبه قیمومیت درامدن انان که تحت نظارت وسرپرستی مسلمین روزگار بگذرانند انجامید که دراین اثنا باید جزیه که مالیاتی بابت اعتقاد انان است پرداخت کنند وهرگاه از اعتقاد خود دست بکشند دیگر نیاز نیست پرداخت نمایند وگرنه با ذلت وخواری از انها گرفته میشود ودر عین حال چون شهروند درجه یک… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند این بدووئکم اول مره را شما از کجا اوردید ؟ کجای سوره توبه از چندین ایه قبل از ۲۹ تا چندین ایه بعد از ۲۹ امده است ؟ اینکه شما خودتان را به ان راه میزنید مضحک است جنگ بدلیل اعتقاد مشرکان شروع شد وبه تسلیم انان وبه قیمومیت درامدن انان که تحت نظارت وسرپرستی مسلمین روزگار بگذرانند انجامید که دراین اثنا باید جزیه که مالیاتی بابت اعتقاد انان است پرداخت کنند وهرگاه از اعتقاد خود دست بکشند دیگر نیاز نیست پرداخت نمایند وگرنه با ذلت وخواری از انها گرفته میشود ودر عین حال چون شهروند درجه یک… مطالعه بیشتر»
اینکه آغازگر جنگ مشرکان بودند جای چانهزنی ندارد چون نص قرآن است: هم بدؤوکم اول مره.
اما اصرار جناب حجت جانان بر تصورات غلط یک موضوع مضحک دیگر را هم آشکار میکند: از یک طرف میگوید جنگ با اهل کتاب به دلیل اعتقاداتشان است و از طرفی با گرفتن مالیات از اهل کتاب غائله ختم میشود. مالیات هم که گفتیم مخصوص اهل کتاب نیست و یک قاعدهی جهانشمول است.
جناب ارجمند مطمئن باشید اگر قرار باشد راجع به جنگ ایران وعراق گفته ای معتبر عنوان شود ویا مکتوب شود که ان گفته اساس جنگ ایران وعراق را توضیح دهد وقابل استناد باشد حتما وحتما به وضوح کامل دران عنوان میشود که عراق اغاز گر جنگ بوده است طوریکه هر خواننده ای شک نکند که مواضع ایران در شروع کننده جنگ که عراق است چیست کاملا واضح انرا عنوان میکند کما اینکه اینکار را کرده است هیچوقت مانند رادیو وتلویزیون ودستگاههای تبلیغی مقطعی وبدون تبیین همه جهات وشعاری عمل نخواهد کرد ونکرده است یا قران قابل استناد هست که چنین… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند قران سیاستنامه نیست وسیاسیکاری نمیکند ونباید بکند قران همانطور که ادعا هم میکند صریح ومبین است گفته یک حکومت که میگوید عراقیهای کافر که غلط میباشد را شما نمیتوانید به قران تعمیم دهید اتفاقا همانموقع که حکومت میگفت عراقیهای کافر بسیاری براین نحوه گفتار ایراد داشتند وقتیکه قران از قتال با اهل کتاب به جهت اعتقادشان به شرک صراحتا سخن میگوید وحرفی از شروع جنگ توسط انان نیست شما نمیتوانید از خودتان حرف دربیاورید نص ایات میگوید که اغاز قتال است با مشرکان اهل کتاب بدلیل شرکشان نه بیشتر در مورد ماههای حرام هم قرار نیست زمین وزمان… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان لابد «هم بدؤوکم اول مره» هم به این معنی نیست که مشرکان جنگ را شروع کردند! مشرکان حرام خدا را حلال میکردند، یعنی در ماهی که نباید بجنگند میجنگیدند و این نشانهای از اصرار مشرکان بر جنگ و اکراه مؤمنان از جنگ، دست کم در ماههای حرام است. اگر آغاز جنگ در ماههای حرام بوده باشد که مشرکان مرتکب دو ظلم شده بودند. اما مسألهای منطقی را هم باید در نظر بگیرید:اگر بگویند «قاتلوا المشرکین» منطقا نمیتوانید نتیجه بگیرید که منظور این است که «مشرکان را به علت شرکشان بکشید». مشرکان ممکن است کار دیگری کرده باشند.… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند فراموش کرده اید که شما ادعا کردید که چرا قران اهل کتاب را گفته به خدا وقیامت اعتقاد ندارند وانرا به جنگ ربط دادید ودرمقاله تان مطرح کردید ومن گفتم که دلیل ان اعتقادیست وبطی به جنگ ندارد وبدلیل اعتقاد اهل کتاب است که قران میگوید انها به خدا وقیامت اعتقاد ندارند ایههای ۲۹ و۳۰ و۳۱ سوره توبه همه بصراحت حکم به قتال با اهل کتاب بدلیل اعتقادی میدهد وایه های ۳۶ و۳۷ هم هرگز نگفته اهل کتاب جنگ را شروع کردند بلکه گفته همانطور که مشرکان متفقا باشما میجنگند شما نیز اختلاف را کنار بگذارید ومتفقا با… مطالعه بیشتر»
[quote]1- محمد فرمانده اصحابش بود و مؤمنان اگر حکمی میداد باید تمکین میکردند و ….[/quote]
[quote]2- همه چیز در همان چند نقطه….آخر است، فقط اگر دعوا می شد یا جنگ درمی گرفت باید اطاعت می کردند یا در جمیع موارد؟[/quote]
[quote]3- ایمان به مفهوم قرآنی آن در زمان پیامبر فقط و فقط با “اطاعت محض” از پیامبر اثبات میشد و بس و تخطی از اوامر پیامبر کفر بود.[/quote]
۴- آفتاب آمد دلیل آفتاب!
جناب حجت جانانشما رشتهی بحث را به کلی گم کردید. روشن است که اهل کتاب عقاید کفرآمیزی هم داشتند. اینکه بحث ندارد. بحث این است که آیا جنگ با اهل کتاب به دلیل عقایدشان بود یا عملشان. مسأله را به زبان سادهتری بیان میکنم تا معلوم شود چه کسی ماستمالی میکند. آیات ۲۹ تا ۳۷ را به دنبال هم ملاحظه میکنیم: ۱. در آیهی ۲۹ موضوع پرداخت جزیه با خواری مطرح شده است. ۲. به دنبال آن در آیات ۳۰ و ۳۱ اعتقادات غلط اهل کتاب بیان شده است و در انتها گفته شده است که خدا از شرکشان منزه… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند ۱- لقدکفر الذین قالوا ان الله هوالمسیح ابن مریم …. همانا انان که گفتند خدا محققا همان مسیح بن مریم است کافر شدند سوره مائده ایه ۱۷ اقای ارجمند توجه میفرمایید ؟۲- لقد کفرالذین قالوا ان الله هوالمسیح ابن مریم ….. انان که به خدایی مسیح پسر مریم قائل شدند براستی کافر شدند…. سوره مائده ایه۷۲ اقای ارجمند توجه میفر مایید ؟۳- لقد کفرالذین قالوا ان الله ثالث ثلثه ….. البته کسانی که سه خدائی را قائل شدند کافر گردیدند …. اقای ارجمند توجه میفر مایید ؟۴-وقالوا اتخدو الرحمن ولدا لقد جئتم شیئا ادا تکادالسموات یتفطرن منه وتنشق… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان
اینکه با ادای شهادتین کسی مسلمان میشود ساختهی فقهاست. اینها را از ذهن خود پاک کنید. در قرآن چنین فرمولی برای اسلام نداریم. ایمان به مفهوم قرآنی آن در زمان پیامبر فقط و فقط با اطاعت محض از پیامبر اثبات میشد و بس و تخطی از اوامر پیامبر کفر بود.
با این روش تفسیری شما نتیجه میگیریم که ابولهب و زنش هیچ گناهی نداشتهاند و بیجهت سرزنش و نفرین شدهاند چون هیچ سخنی از جرم آنهان در سورهی ابولهب بیان نشده است.
جناب ارجمند این شما هستید که یک ایه را از هرکجا که دلتان خواست بیرون میکشید وبا یک ایه دیگر از جای دیگر قران بی دلیل ربط میدهید که هیچ ربطی به هم ندارد شما درباره ایه ۲۹ سوره توبه صحبت میکنید وفقط باید چند ایه بالا وپایین انرا جهت فهم ایه ونظر نهایی لحاظ نمایید وایات دیگر را میتوان بعنوان گواه وشاهد اورد نه اینکه حکم دهنده باشند من سورههای بقره ومائده و ال عمران ومریم و…. این همه شاهد برایتان اوردم که همه جا قران بدلیل اعتقادی اهل کتاب را مشرک میداند وحرفی از جنگ نمیزند وشما حاضر… مطالعه بیشتر»
با حداقل پنج دلیل محکم قرآنی می توان ثابت کرد که آیه مورد بحث (توبه:۲۹) جعلی است مگر آن که آن را تهییجی/مجازی فرض کنیم. در کانتکست تبوک که فکر می کردند مورد حمله قرار می گیرند و برای جنگ دفاعی تدارک می دیدند،و از آن جایی که مردم هم آمادگی و انگیزه و همت چنین جنگی را نداشتند در این آیه برای آمادگی جنگی تهییج شده اند. از این نمونه آیات در قرآن فراوان است و نباید آن را جدی گرفت. در این جنگ هم که اصلا رخ نداد، چون تجربه تدارکاتی برای لشکری بزرگ را نداشتند خیلی از… مطالعه بیشتر»
با تشکر ..بنده متوجه مشکلی که میفرمائید هستم ولی همانطور که خودشما هم بارها گفته اید تزول آیات دلیلی داشته اند واتفاقا این دلایل در فهم آنها کار گشا هستند و در عین حال این گزارشات هم مورد تردید. بنده هم واقعا نمیدانم در این مورد چکار میشود کرد ولی در عین حال هم باید این احتمال را هم داد که این تفاسیر واقعا با حقیقت موضوع فا صله داشته باشند.
دقت در این آیه هم کمک میکند که درک کنیم جنگ با کافران علت اعتقادی نداشته است و ناشی از نقض پیمان بوده است، نه به دلیل کفر آنان: وَإِن نَّکَثُوا أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ. به این ترتیب نه تنها بین آیات سورهی توبه که بین آیات دیگر سورههای قرآن و عبارت معروف «لا إکراه فی الدین» هم هماهنگی ایجاد میشود. اما برای اثبات این دروغ که جنگ پیامبر با کافران و مشرکان به دلیل اعتقاداتشان بوده است نه تنها باید بین آیات سورههای مختلف قرآن بلکه حتی… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان تعریف شما از ایمان ربطی به موضع قرآن ندارد. قرآن میگوید اگر به محمد ایمان بیاورید اما در عمل از او اطاعت نکنید، کافرید. با متخلفان هم برخورد انظباطی بسیار سختی میکند و آنان را از جامعهی مؤمنان اخراج میکند. اتفاقا وقتی قرآن مؤمنان را ملزم میکند که خمس بدهند، در جای خودش چرتکه هم میاندازد. خمس با چرتکه حساب میشود. وقتی هم میگوید به جنگ بروند، هیچ مؤمنی نباید بهانه بیاورد و اگر طفره برود مؤمن نیست. برای چندمین بار هم تکرار میکنم هیچیک از اینها به زور نیست، اما با عدم اطاعت از پیامبر مؤمنان… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند پاسخ سوال مقاله اینست که ایمان چرتکه بردار نیست کسیکه ایمان میاورد میداند که باید برای اعتقادش هزینه کند ولی اگر هم بخواهیم مانند بازاریها چرتکه بیاندازیم باید بگوییم برای اینکه جزیه را زوری میگیرند اگر ندهید به زور میگیرند وبه قول قران با ذلت وخواری میگیرند ولی زکات را اگر ندهید به زور نمیگیرند جهاد را به زور مجبور به انجامش نمیکنند ودر مرتبه دیگر هم اینست که در یک جامعه مومن ومسلمان اگر هم کیش انها باشید مسلما احترام خواهید دید واین جایگاه بسیار با فردیکه در اقلیت است و دین دیگری دارد وتحت قیمومیت درامده… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند ارجاعی که دادم مربوط به مقاله دین وازادی قسمت ۲۶ میباشد درانجا باهم گفتگو کردیم انرا ملاحظه بفرمایید واما واجب است ولی اجباری نیست یعنی از نظر دینی حکم خداست وواجب است انجام شود اما اجباری نیست یعنی دردنیا کسی را مجبور به انجامش نمیکنند زوری نیست جزای انجام ندادنش با خداست ودر قیامت بقول قران جهنم درانتظارش است پاسخی مفصل نوشتم که نتوانستم بفرستم
جناب ارجمند ارتباط ایات شرط لازم فهم ایات است هرگز گسستگی ایات مدنظر نیست ومقبول نخواهد بود من هرگز نگفتم ایات مرتبط را برای فهم بهتر بررسی نکنیم دوست گرامی من میگویم در یک سوره داستانهای متفاوت که ربطی به هم ندارند مطرح میشود هر داستانی را مرتبط با خودش ایاتش را بررسی میکنیم ایات مرتبط را بررسی میکنیم نه ایاتی را که به موضوع دیگری ارتباط دارد با هم خلط نماییم در مورد ایه تطهیر با شما هم نظرم انجا ارتباط ایات رعایت شده است وشیعه ادعای بیهوده دارد اهل کتاب به کیش مشرکان درامدند بدلیل اعتقادشان ایه ۲۹… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند شما در مقاله قبلی تان مدعی بودید که جزیه مانند زکات است و زکات قانون جامعه مومنان است وباید اجرا شود پس از انکه من ایه ۸۱ سوره توبه را برایتان دلیل اوردم که جهاد هم قانون جامعه مومنان است ولی به اجبار اجرا نمیشود مال دادن زوری نیست انگاه شما در این مقاله همان ایه ای را که من گفته بودم شما هم در مقاله ذکر کردید واز ادامه بحث در قسمت قبل انصراف دادید وتغییر موضع دادید والان میگویید که اجباری نیست ولی انان از جامعه مومنان باید خارج شوند هرگز قران در ادامه ایه ۸۱… مطالعه بیشتر»
جناب علی اکبر
ترجمهها درست و دقیق است. «لا اکراه فی الدین» یعنی «در دین اجبار نیست». این که میگویید «در پذیرش دین اجبار نیست» درست است اما ترجمهی «لا اکراه فی الدین» نیست. در ترجمه دقیق باشید و سپس برداشت تکمیلی خودتان را هم جداگانه بیان کنید.
جناب علوی
با سلام و تشکر
اینجانب خودم را از آنچه «روایات اسلامی» یا «تاریخ اسلام» خوانده میشود دور نگه میدارم، چون ادعاهای ضدقرآنی بسیاری در آنها میبینم و با توجه به خود قرآن به نتایج معقولتر و اخلاقیتری میرسم. کوشیده میشود که حتی الامکان مقالات بر دو پایه پیش برود:
۱. قرآن
۲. تدبر
أفلا یتدبرون القرآن؟
شما روایاتی میآورید و یکی دیگر هم روایات دیگری میآورد. من یکی از قفلهای فهم قرآن را همین روایات میدانم و عطای آنها را به لقایشان میبخشم.
جناب حجت جانان اینکه آیات سورهها را بیریط بدانیم یا مرتبط، به نتایج کاملا متفاوتی منجر میشود. من دیدگاه دوم را دنبال میکنم شما هم دیدگاه اول را دنبال کنید. برای من پذیرفتنی نیست که مثلا در آیهی تطهیر، زنان پیامبر را از اهل بیت او جدا کنم و بگویم دو قسمت آیه ربطی به هم ندارد. عموم شیعیان چنین عقیدهای دارند، اما من که خود به لحاظ موروثی شیعهام، این دیدگاه را درست نمیدانم. گسستن آیات مرتبط قرآن به نتایج بسیار غلط اعتقادی و اخلاقی منجر میشود. ضمنا شما نمیتوانید عناوین گروهها در قرآن را کاملا از هم جدا… مطالعه بیشتر»
با سلامعبارت اول این مقاله که (در دین اجبار نیست: لا إکراه فی الدین. ) برداشت صحیح از آیه نیست. اگر واقعا در دین اجبار نیست. پس باب حدود و دیات چیست؟ مجازات کردن و مجرم دانستن به چه معناست؟ این همه واجب و حرام که مومن به آموزه های دین را ملزم به انجام یا ترک عملی می کند چراست؟ اولین گزاره این مقاله، با آموزه های دین اسلام در تضاد و تنافی است.عبارت صحیح این است که (در پذیرش دین اجبار نیست.)بالطبع عبارت (خدا نخواسته است که همهی مردم زمین ایمان بیاورند) هم عبارت ناصحیحی است. اگر خداوند… مطالعه بیشتر»
استاد محترم با سلام و تشکر..اگر برخورد لفظی تند با یهودیان و مسیحیان بعلت ظلم آنها بوده و نه صرف اعتقاد ایشان،پس باید به لحاظ تاریخی بتوان ادله ای برای ظلم ایشان به جامعه مسلمانان آنروز اقامه نمود.این در حالی است که اصولا در ماجرای تبوک که محور بخث این سوره است هیچ یهودی و مسیحی دخالت نداشته است. حداکثر این است که برخی از یهودیان مدینه تمایلی به همراهی نداشته اند در حالیکه این عدم همراهی بین خود مسلمانان که بعنوان منافق شناخته میشوند هم بود. از سوی دیگر آیات بعدی بطور مستقیم به باورهای ایشان میپردازد نه ظلمی… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند شما در مقاله قبلی تان مدعی بودید که جزیه مانند زکات است و زکات قانون جامعه مومنان است وباید اجرا شود پس از انکه من ایه ۸۱ سوره توبه را برایتان دلیل اوردم که جهاد هم قانون جامعه مومنان است ولی به اجبار اجرا نمیشود مال دادن زوری نیست انگاه شما در این مقاله همان ایه ای را که من گفته بودم شما هم در مقاله ذکر کردید واز ادامه بحث در قسمت قبل انصراف دادید وتغییر موضع دادید والان میگویید که اجباری نیست ولی انان از جامعه مومنان باید خارج شوند هرگز قران در ادامه ایه ۸۱… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند ایه ۸۱ سوره توبه را دفعه قبل برایتان نوشتم که جهاد کردن و مال دادن وجان دادن وبه جنگ رفتن وزکات دادن اجباری نیست واجب هست ولی اجباری نیست[/quote] این تعریف جدید جناب حجت جانان از ایمان همان است که در قرآن کفر و نفاق نام دارد. تخطی مؤمنان از احکام و اوامر پیامبر کفر بود و عذرخواهی هم پذیرفته نبود. این نص سوره توبه است که در مقاله هم ذکر شده است: لا تعتذروا! قد کفرتم بعد إیمانکم! اطاعت از اوامر پیامبر معیار تشخیص صداقت افراد در ادعای ایمان به پیامبر بود. اینکه پیامبر کسی را به… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند ایه ۸۱ سوره توبه را دفعه قبل برایتان نوشتم که جهاد کردن و مال دادن وجان دادن وبه جنگ رفتن وزکات دادن اجباری نیست واجب هست ولی اجباری نیست که اگر کسی امتناع کرد به زور او را مجبور کنند که مال بدهد یا به جنگ وجهاد برود همانطور که در ایه فوق ملا حظه میکنید قران انانی را که مال نمیدهند وجانشان را هم به زحمت نمیاندازند وجهاد نمیکنند را وعده جهنم داده وهرگز نگفته مالشان را از انها به زور بگیرید ویا به زور انها را به جنگ ببرید هرگز چنین نگفته است اما اینکه از… مطالعه بیشتر»
[quote]جزیه مالیاتیست که اهل کتاب برای اعتقادات ودین خود پرداخت میکردند وچنانچه درهرزمان مسلمان میشدند از پرداخت معاف بودند حتی اگر همان ابتدای دستگیری وتمام جنگ از دین خود برمیگشتند ومسلمان میشدند از پرداخت جزیه معاف بودند[/quote] از پرداخت جزیه معاف میشدند، اما باید با جان و مال جهاد میکردند و خمس و زکات را هم میپرداختند! یعنی به عنوان کافر از پرداخت یک نوع مالیات معاف میشدند و بعد به عنوان مؤمن باید چند نوع مالیات دیگر را میپرداختند و در جنگ هم شرکت میکردند و علاوه بر مال از جان خود هم مایه میگذاشتند و تخطی از فرمان… مطالعه بیشتر»
[quote]غرامت جنگی مقدار معین دارد ودائمی نیست در حالیکه جزیه دائمیست[/quote]
از کجا معلوم شد که جزیه دائمی است؟!
بحث همین است که ادعاهای بیاساس فقه خلافت را حکم قرآن ندانیم.
جزیه غرامت هم نیست همانطور که جزیه با زکات تفاوت دارد جزیه با غرامت هم متفاوت است غرامت جنگی مقدار معین دارد ودائمی نیست در حالیکه جزیه دائمیست مادالعمر که اهل کتاب در زیر سایه حکومت اسلامی روزگار میگذراندند باید به حاکم اسلامی جزیه پرداخت میکردند جزیه مالیاتیست که اهل کتاب برای اعتقادات ودین خود پرداخت میکردند وچنانچه درهرزمان مسلمان میشدند از پرداخت معاف بودند حتی اگر همان ابتدای دستگیری وتمام جنگ از دین خود برمیگشتند ومسلمان میشدند از پرداخت جزیه معاف بودند دلیل اینکه قران میگوید که اهل کتاب یه خدا وروز قیامت اعتقاد ندارند را درایه ۳۰ سوره… مطالعه بیشتر»
با سلام خدمت شما جناب ارجمند
بیزحمت اگر امکانش هست سوال بنده رو در قسمت آیات مکتوب و روایات مجعول را جواب دهید
با تشکر فراوان از زحمات شما بزرگوار