اقتضائات بشری پیامبران از دیدگاه قرآن – ۱

ابراهیم منهاج دشتی: این بحث از لحاظ سلسله مراتب بحث های کلامی بعد از توحید و نبوت عامه و نبوت خاصه یعنی نبوت حضرت محمد (ص) به طور اجمال،قرار می گیرد. ولی متوقف بر اثبات مقامات دیگری برای حضرت پیغمبر(ص) که در مرتبه بعد از نبوت مطرح می شود، مانند نوعی قدرت ما فوق بشری در روح و اراده  و…

ابراهیم منهاج دشتی: این بحث از لحاظ سلسله مراتب بحث های کلامی بعد از توحید و نبوت عامه و نبوت خاصه یعنی نبوت حضرت محمد (ص) به طور اجمال،قرار می گیرد. ولی متوقف بر اثبات مقامات دیگری برای حضرت پیغمبر(ص) که در مرتبه بعد از نبوت مطرح می شود، مانند نوعی قدرت ما فوق بشری در روح و اراده  و عصمت و عدم امکان سهو و خطا و علم به غیب و احاطه آنها بر همه علوم نیست.از بُعد دیگر این بحث مقدمه ای برای تبلیغ صرف نیست که بخواهد با جستجو در جزئیات قصه های قرآن و ردیف کردن قرائن و شواهدی برای اثبات انطباق آنها با واقعیات در صدد اثبات نبوت و رفع  شبهات و تبلیغ اسلام برآید که ایمان مؤمنان تقویت شود و پاسخی به کافران و مشککان باشد، هر چند این امر در جای خود امری پسندیده و مطلوب بلکه واجب باشد.

 

****

 

اقتضائات بشری پیامبران از دیدگاه قرآن – ۱

 

| ابراهیم منهاج دشتی |

مقدمتاً به چند مطلب اشاره می شود:

 مطلب اوّل – پیش فرض بحث:

 

این بحث از لحاظ سلسله مراتب بحث های کلامی بعد از توحید و نبوت عامه و نبوت خاصه یعنی نبوت حضرت محمد (ص) به طور اجمال،قرار می گیرد. ولی متوقف بر اثبات مقامات دیگری برای حضرت پیغمبر(ص) که در مرتبه بعد از نبوت مطرح می شود، مانند نوعی قدرت ما فوق بشری در روح و اراده  و عصمت و عدم امکان سهو و خطا و علم به غیب و احاطه آنها بر همه علوم نیست.

از بُعد دیگر این بحث مقدمه ای برای تبلیغ صرف نیست که بخواهد با جستجو در جزئیات قصه های قرآن و ردیف کردن قرائن و شواهدی برای اثبات انطباق آنها با واقعیات در صدد اثبات نبوت و رفع  شبهات و تبلیغ اسلام برآید که ایمان مؤمنان تقویت شود و پاسخی به کافران و مشککان باشد، هر چند این امر در جای خود امری پسندیده و مطلوب بلکه واجب باشد.

 از طرف دیگر مانند تحقیقات مستشرقان هم نیست که دین را یک پدیده اجتماعی بشری صرف، به حساب آورده که ذهن خود بشر آن را ساخته و بافته و در طول تاریخ به توسعه آن پرداخته و برای آن حواشی و فروعات بی شماری ایجاد کرده است، که بخواهد با این رویکرد به تشریح و نقد قصه ها و داستان های قرآن بپردازد.

 

به عبارت دیگر این بحث یک بحث درون دینی و مبتنی بر اعتقاد به توحید و نبوت حضرت محمد (ص) و وحیانیت قرآن کریم است نه برون دینی که قصه های قرآن را مانند سایر قصه ها از نظر فنی و ادبی مورد تحلیل و تجزیه قرار دهد. به عبارت دیگر این بحث یک بحث بی طرف صرف نیست بلکه در حد خود نوعی تبلیغ اسلام است. اما نه توام با تعصب و مطالب احساساتی متعارف بلکه با نوعی نرمش و ملاطفت. و لذا نسبت به بحث ها و تحقیقات برون دینی حساسیتی نداریم و با آنها مدارا می کنیم.

 

البته تا زمانی که توأم به اهانت نباشد و برای ما ثابت نشود که حجت بر آنها تمام شده ولی آنها در صدد ضربه زدن به اسلام و مسلمین اند. همان طور که قرآن کریم در آیه ۱۲۵ سوره نحل خطاب به حضرت پیغمبر (ص) می فرماید (و جادلهم بالتی هی احسن)

 

 مطلب دوم – مبنای این بحث:

 

مبنی و مستند و تکیه گاه  این بحث قرآن کریم است. یعنی برای اثبات یا نفی مطالب و موضوعات مورد بحث به آیات قرآن استناد می کند نه حدیث و اخبار و امثال اینها. مگر در مواردی که مطلبی از طریق اخبار متواتر به طور قطعی از سیره یا گفته های حضرت پیغمبر (ص) به اثبات رسیده باشد. بنا براین هر گونه نقدی در باره روش این بحث یا نتایج حاصله از آن که مبتنی بر استناد به اخبار آحاد یا اقوال گذشتگان و امثال اینها باشد خارج از مبنی و روش این بحث است. و لذا ما خود را ملزم به نقد و بحث یا پاسخگویی به این گونه نقدها نمی دانیم.

 توجه: جهت روشن تر شدن مبنی و روش بحث به چند مطلب که به نحوی مرتبط با حجیت معانی ظاهر آیات قرآن است اشاره می شود:

  الف-اشاره ای به آیات محکم و آیات متشابه:

  آیه ۷ سوره آل عمران می فرماید:”

 هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ

 فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللهُ

 وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ : آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا

 وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ

 ” ای محمد! اوست خدایی که قرآن را بر تو نازل نمود که بخشی از آیات آن محکم و واضح الدلاله اند که پایه و اساس قرآن را تشکیل می دهند و بخشی دیگر از آیات آن متشابه اند یعنی قابلیت حمل بر معانی متعدد و شبیه به هم دارند. ولی کسانی که مسیری انحرافی در پیش گرفته و آن را در دل خود پنهان می نمایند، به دنبال آیات متشابه می گردند که آنها را به میل خود تأویل نموده و دستاویزی برای فتنه به دست آورند. با اینکه کسی غیر از خدا تاویل آن آیات را نمی داند.

 راسخون و ثابت قدمان در علم هم می گویند : ما به آیات متشابه نیز ایمان داریم چون همه قرآن از جانب خدا است. ولی به آیات خدا توجه نمی کنند مگر آنان که عقلی داشته باشند.

 بر حسب این آیه شریفه آیات قرآن به دو دسته تقسیم می شوند: محکم و متشابه. آیات متشابه آیاتی است که به خودی خود قابلیت تطبیق بر مصادیق متعدد شبیه به هم دارد. آیات محکم آیاتی است که معانی آنها واضح و روشن است و قابلیت تفسیرهای متعدد و تطبیق بر موارد متعدد شبیه به هم ندارد. معانی آیات متشابه به وسیله آیات محکم تفسیر می شود.

 باید توجه داشت که مشکل عمده ما در عصر حاضر این است که متأسّفانه بسیاری از آیاتِ محکم قرآن در اثر اختلافاتِ مذاهب و فرقه ها و ریزه کاری های منحرفانه ای که در طولِ تاریخ در تفسیر آنها به وجود آمده، برای ما تبدیل به متشابه و به معانی متعددی تفسیر و تاویل شده، به طوری که استخراج و استنباط یک قول صحیح مستلزم اجتهاد و دقت هائی است که در بسیاری از موارد نتیجه آن به آسانی قابل انتقال و تفهیم به دیگران نیست و باعث رفع اختلاف و اجماع بر قول واحد نمی شود.

  ب- تفسیر قرآن به حدیث:

 بعضی از مفسّران قرآن را به وسیلۀ اخبار آحاد و اخبار غیر متواتر و اخباری که در بارۀ شأن نزول آیات نقل شده، یا اقوال منسوب به صحابه و قدما تفسیر کرده اند. مانند تفسیر صافی و تفسیر برهان و تفسیر الدر المنثور و بسیاری از تفاسیر دیگر. این روش تفسیری موجب تحریفاتی در معانی آیات قرآن شده است.

ولی همان طور که اشاره شد مبنای ما در این بحث استناد به معنی ظاهر آیات است نه به معنایی که از طریق این تفسیرها ارائه می شود.

 

 ج-تفسیر قرآن به قرآن:

 بعض از مفسّران روش تفسیر قرآن به قرآن را درپیش گرفته اند مانند تفسیر المیزان و بعضی دیگر علاوه از بهره برداری از این روش از سایر علوم و فنونی که به هر نحو دخیل در فهم قرآن باشد، مانند ادبیات و فرهنگ و تاریخ عرب پیش از اسلام استفاده کرده اند. تفسیر من وحی القرآن و تفسیر زمخشری و فخر رازی و تفسیر فی ظلال القرآن و الکاشف از این قبیل است.

 د-نظر اخباری ها در باره حجیت ظاهر قرآن:

  اخباری ها ظواهر معانی آیات قرآن را حجت نمی دانند و با استناد به روایاتی از امامان (ع)، تفسیر قرآن را منحصر به روایات منقول از آنها می دانند. این مطلب به طور مفصل در یکی از مقدّمات تفسیر صافی بیان شده است. هرچند که اصولیون در مقام بحث این مطلب را با قاطعیت رد می کنند ولی در عمل با آنها تفاوت چندانی ندارند و معمولا آیات قرآن را به همان روش اخباری ها تفسیر می کنند و به همان روایات مورد نظر آنها استناد می نمایند. به عبارت دیگر در مقام استدلال اصولی اند و در مقام عمل اخباری.

و لی مبنای ما در این بحث که مبتنی بر حجیت ظواهر آیات قرآن است، بر خلاف نظر اخباری ها است. بنا بر این با کسانی که با استناد به روایات منقول در تفاسیر اخباری ها، به نقد مطالب این بحث یا نتایج حاصله از آن بپردازند، اختلاف مبنایی داریم و باید پیش از بحث در باره نتایج به بحث در باره مبانی بپردازیم نه بحث در باره نتایج مترتبه بر هر یک از این دو مبنا که بحثی است جدلی و بی نتیجه.

 

 مطلب سوم – هدف این بحث:

 نفی غلو و تصور مقامات و حالات فوق بشری نسبت به پیامبران.

 قرآن کریم در بسیاری از آیات از جمله آیه ۱۷۱ و ۱۷۲  سوره نساء مسیحیان را از غلو در باره حضرت عیسی و بالا بردن مقام او بر حذر داشته و آن را شرک به خدا می داند و در این باره می فرماید:

 یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی‏ دینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَهٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفى‏ بِاللهِ وَکیلاً (۱۷۱)لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلهِ وَ لاَ الْمَلائِکَهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمیعاً (۱۷۲)

 ای مسیحیان در اعتقادات دینی خود از حدود تجاوز نکنید و مطلب غیر حقّی به خدا  نسبت ندهید. مسیح چیزی نیست مگر عیسی پسر مریم و پیغمبر خدا. و کلمه و روحی از جانب او که آن را به مریم  القا نموده. پس به خدا و پیغمبر او ایمان داشته باشید و از سه گانه پرستی دست بردارید که این بهتر است برای شما. چون خدا فقط یکی است و شأن او بالا تر از این است که کسی را به فرزندی بپذیرد. همه آنچه در آسمان ها و زمین است ملک او است. نیازی ندارید که غیر از خدا وکیل دیگری داشته باشید.

 و از جمله آیه ۷۷ سوره مائده: “قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی‏ دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ”

 ای محمّد به اهل کتاب بگو در اعتقادات دینی خود از حدّ نگذرید و غیر از سخن حقّ چیزی نگویید. و پیروی نکنید از گرایشهای کسانی که پیش از این گمراه شدند و کسان بسیاری را گمراه کرده و راهی غیر از مسیر هموار در پیش گرفتند.

 

 مطلب چهارم – فوائد و نقش این بحث در اصلاح اندیشه دینی:

 اختصارا به ذکر دو فایده بسنده می شود:

 فایده اوّل:

 اخلاص در توحید و افزایش توجه به خدا و کاهش توجه به غیر او و عدم اغراق در تعظیم پیامبران و اولیا به گونه ای که حاجبی بین انسان و درک عظمت خدا باشند. امام علی(ع) در خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه در ضمن بیان صفات متقین در باره این مطلب می فرماید: “عَظُمَ الخالق فی أنفسهم فصَغُر ما دونه فی أعینهم” آفریدگار چنان در فکر آنها بزرگ جلوه کرده که هر چیزی غیر او در نظر آنها کوچک آمده است. و در حکمت ۱۲۹ نهج البلاغه در باره همین مطلب می فرماید:”عِظَمُ الخالق عندک یُصَغّر المخلوق فی عینک” بزرگی آفریدگار در فکر تو مخلوق را در چشم تو کوچک می نماید.

در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه آمده که وقتی امام علی(ع) در باره حقوق متقابل مردم بر یکدیگر و همین طور حقوق متقابل حاکم و مردم بر یکدیگر، مطالب بسیار ارزنده و جامعی با عبارات بسیار زیبا و جالبی بیان فرمود؛ به طوری که یکی از اصحاب او از این بیانات به وجد و هیجان آمد و زبان به مدح و ستایش او گشود و بر اطاعت و فرمانبرداری خود از او تاکید ورزید؛ امام (ع) از این که دید در اثر این بیانات زیبا و ارزشمند؛ در نظر آن شخص بزرگ و با عظمت جلوه کرده و او را به کرنش و تعظیم و فروتنی واداشته، ناراحت شد و به نکوهش این حالت پرداخت و به او گفت:” إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلَالُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِی نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِکَ کُلُّ مَا سِوَاهُ ” شایسته کسی که عظمت و جلال خدا در دلش جا افتاده این است که هر موجود دیگری در نظرش کوچک شود.

 این یک قاعده کلی است:

 امام (ع) در این جملات به یک قاعده کلی و عقلی اشاره می کند و آن این است که اگر کسی عظمت و جلال خداوند متعال را قلبا و روحا درک کرده باشد طبیعتا و قهرا هیچ مخلوقی در نظرش با عظمت و جلال جلوه نمی کند. به عبارت دیگر این قاعده منبعث از متن توحید و اسلام و ثمره و لازمه ضروری آن و از بدیهیاتی است که نیازی به دلیل و مدرک خاصی ندارد. بلکه انسان موحد چون موحد است باید این چنین باشد.

 پر واضح است که چنین قاعده ای که لازمه ذاتی توحید و بر خاسته از اصل اعتقاد و ایمان به یگانگی خدا است استثنا بردار نیست چون لازمه ذاتی توحید است.

 باید توجه داشت که گوینده این کلام یک انسان عادی و مؤمن معمولی نیست بلکه امام علی (ع) است که از لحاظ فضل و مرتبه تالی تلو حضرت پیغمبر(ص) و از همه صحابه و امامان بالا تر است. اگر  کُرنش و تعظیم چنین شخص با عظمتی منافات با تعظیم و تجلیل  و کرنش در برابر خداوند داشته باشد تکلیف دیگران کاملا روشن و واضح است.

 توجه به یک مطلب بسیار ظریف:

 غلو به این معنی هرچند که ممکن است با توحید خالص ساز گار نباشد بلکه در حد خود نوعی شرک محسوب شود ولی باید توجه داشت که چنین شرک ها و ناخالصی هایی که ممکن است به طور خفی و نا آگاهانه در بسیاری از افراد مؤمن و موحد هم وجود داشته باشد؛ ممکن است به معنی پرستش غیر خدا و در درجه شرک بت پرستان محسوب نشود. اشتباه بزرگ فرقه وهابیت از همین جا نشئت می گیرد که هر درجه از شرک را در حد بت پرستی و کفر به خدا به حساب می آورند.

 فایده دوم:

 تقویت احساس مسئولیت انسان در تعیین سرنوشت خویش و جامعه و جلوگیری از رفع تکلیف از خود به بهانۀ توسّل و واگذاری امور به ظهور یک دست غیبی است که در طول تاریخ با کم وبیش وجود داشته و در روحیه ما اثر منفی گذاشته و ظاهرا در کاهش قدرت خلاقیت و ابتکار ما تأثیر منفی داشته است. به عبارت دیگر کاهش وابستگی انسان به غیر خدا، ممکن است در تحقق مرحله ای از اومانیسم، که شاید بتوان آن را اومانیسم اسلامی نامید تاثیر گذار باشد.

البته توکل به خدا که نه تنها از قدرت خلاقیت نمی کاهد بلکه باعث تقویت عزت نفس و شکوفایی نیروی خلاقه انسان می شود، مطلب دیگری است و لذا در بین مسلمانان صدر اسلام دیده نشده که توکّل به خدا چُنین تاثیر منفی ای در پی داشته باشد بلکه شواهد تاریخی حکایت از این دارد که مؤمنین صدر اسلام در اثر توکّل به خدا و اعتقاد به تاثیر مشیت او استعدادهاشان بیشتر شکوفا شده و از تمام توان و قدرت خلاقیت و ابتکار خود در جهاد استفاده کرده و به پیروزی های خیره کننده ای نائل شده اند.

 

مطلب ادامه دارد….

 

+ بازدید از وب سایت نویسنده

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرادی
مرادی
آبان ۶, ۱۳۹۶ ۵:۱۷ ب٫ظ

جناب میرشکار کلمه “دون” که در موارد بسیاری برای ردکردن ولایت غیرخداوند آورده میشود هم برای عرض است و هم طول. چنین نیست که بگوییم ما عده ای را تبعیت میکنیم آنها ما را بخدا نزدیک میکنند: أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ (۳) زمر تنها برای رسولان چنین است آنهم بسبب “رسالات” همراه ایشان است و دستور مستقیم الهی و معجزات آورده شده… اتفاقا در سوره فتح نیز که مثال آورده بودید… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
آبان ۶, ۱۳۹۶ ۴:۵۷ ب٫ظ

جناب میرشکار نمونه جالبی را مثال آوردید…ترتیب و ارتباط اجزای آیه رهگشاست: لتومنوا بالله و رسوله……..دو مرجع…..لذا باید انتظار دو مرجع برای ضمایر داشته باشیم و این منافاتی با وحدت سیاق ندارد… تعزروه و توقروه……..دو وظیفه در قبال الرسول در ادامه و اتصال بلافاصله با “رسوله”… تسبحوه بکره و اصیلا ….که خلاصه دو وظیفه “تسبحوه بکره” و “تسبحوه اصیلا” در قبال و نسبت با خداوند است… در مقام ظهور و در واقعیت فیزیکی اول گرامی داشتن و باور به رسوله دیده میشود بعد تسبیح خداوند… گرامی داشتن رسول نشان دهنده ایمان و باور به خداوند است… همانطور که در آیه… مطالعه بیشتر»

فرامرزمیرشکار
فرامرزمیرشکار
آبان ۵, ۱۳۹۶ ۱۰:۴۶ ق٫ظ

بی تردید براساس آیا ت قرآن پیامبر دارای عظمت و جایگاه بلند مرتبه ای در نزد خداست که مطمئنا بیان آن جهت معرفت به عظمت و در عمل بزرگداشت آنست و هیچ ربطی به شرک ندارد چرا که شرک ، هم ردیف قرار کردن چیزی با خدا در نیت،پرستش،خلقت،وحی و…است و به معنای نفی اولیاء الله نیست و مطمئنا تقرب به اولیاء الله موجب کسب هدایت و رحمت و برکت و شفاعت و مغفرت است و صد البته که همه ی اینها در طول پرستش خداست نه در عرض و هم ردیف آن. توجه شما را به آیات ذیل جلب… مطالعه بیشتر»

فرامرز میرشکار
فرامرز میرشکار
آبان ۵, ۱۳۹۶ ۶:۰۲ ق٫ظ

لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ
وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا(۹)فتح
استاد بفرمایند با توجه به اینکه ضمیر به
اولین مرجع خود بر می گردد در آیات فوق ضمیر افعال به خدا بر می گردد یا رسول؟
ان لعلی خلق عظیم؟در باشکوه دانستن اخلاق کیست؟
اطیعوالله و اطیعوالرسول در صراحت بر توحید اطاعت هست یا خیر؟
انی جاعل فی الارض خلیفه در توصیف هر انسان پست است یا توصیف مقربان؟

حجت جانان
حجت جانان
مهر ۳۰, ۱۳۹۶ ۶:۰۷ ب٫ظ

جناب منهاج دشتی تمام ایات قران چون تاریخیند ودر ظرف زمان ومکان طرح شده اند قابلیت برداشت دوگانه دارند که این اکثریت قران را شامل میشود به جز احکام اخلاقی عام که درقران امده است این طرفیت برداشت دوگانه هم شامل ایات محکم وهم متشابه است همانطور که شما هم اشارتی بدان داشتید وبنا به گفته حضرت علی قران حمال ذو وجوه است یعنی ظرفیت بردشا دوگانه دارد که البته اشاره ان حضرت به تمام قران بود تفاوت محکم ومتشابه همانطور که شما فرمودید ایات محکم صریحند ومنظور را به صراحت بیان میکنند اما تاریخی بودن انها گاهی ایات محکم… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
مهر ۳۰, ۱۳۹۶ ۴:۵۲ ب٫ظ

جناب منهاج

دلیل شما بر این نتیجه گیری یا اعلام آن چیست؟

“معانی آیات متشابه به وسیله آیات محکم تفسیر می شود.”

میتوان ادعا کرد که “ارتباط بین آنها” و رعایت کلیت قرآن ملاک است برای تفسیر…ممکن است زمانی آیات شبیه سازی کننده توضیحی برای آیات محکمات باشند و زمانی بر عکس…اعلام “کل من عند ربنا” در دنباله آیه و جابجا نکردن کلمات از مواضع خودشان را دلیل آن دانست…

چرا نگوییم در تایید و تکمیل همدیگر هستند؟

بنظر میرسد باید قبلا تعریفی برای آنها داشته باشیم که با تمام قرآن سازگاری داشته باشد…

6
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx