آزادی و اخلاص

معین مشکات: خاطرم هست در دوران دبستان، نماز را به دانش ­آموزان اجبار می­کردند و اگر معاون مدرسه، بچه­ هایی را که به وقت نماز در جایی قایم می­ شدند می­ یافت، آنها را زیر ضرب شلنگ می­گرفت! لذا بسیاری از بچه­ ها با نعمت نماز اینطور آشنا شدند: «یک امر تحمیلی کسل­ کننده که باید برای در امان ماندن…

معین مشکات: خاطرم هست در دوران دبستان، نماز را به دانش ­آموزان اجبار می­کردند و اگر معاون مدرسه، بچه­ هایی را که به وقت نماز در جایی قایم می­ شدند می­ یافت، آنها را زیر ضرب شلنگ می­گرفت! لذا بسیاری از بچه­ ها با نعمت نماز اینطور آشنا شدند: «یک امر تحمیلی کسل­ کننده که باید برای در امان ماندن از شر مسلمانان به جا آورد!»

یادم می ­آید که بعضی از بچه ها از توالت یکراست به نمازخانه می­رفتند و به دروغ اذعان می­کردند که وضو گرفته­ اند. عده­ ای دیگر که مقداری بین وجدان و آسایش خود گیر افتاده بودند، همان آغاز که به نمازخانه می­ دویدند، دو دست را به سطح دیوار گچی می­ کوفتند و به صورت می­زدند تا به زعم خود تیمم کرده باشند! بسیار بودند آنها که نماز را نه برای تقرب به خدا بلکه از ترس معاون می­ خواندند. دروغ چرا؟ خود من هم بعضی روزها دلم نمی­ خواست نماز بخوانم! خلاصه می­خواهم عرض کنم که سیاست­ های غلط مدرسه­ ی ما سبب نفرت ما از نماز می­شد و آن نمازها را فاقد و بلکه ضد ارزش می­دانم؛ زیرا در صفحه­ ی دل دانش­ آموزان بذر نفاق و ریاکاری افشاند و این عادت را در دل آنها نهادینه کرد که برای هموار ماندن زندگی­ شان گاهی ادای مؤمنان را درآورند. همین مصیبت است که سبب می­ شود مؤمن و منافق از یکدیگر بازشناخته نشوند و وجهه­ ی دین و دینداری لکه­ دار شود و اعتماد از دینداران بسلبد.

من با اطمینان خاطر عرض می­کنم که نماز نخواندن شریف­تر از سبک شمردن آن و ناقص خواندن است. اینطور لااقل حرمت نماز نمیشکند. بررسی سندی آن روایتی که می­گوید «فرزندت را ولو با کتک به نماز وادار» به اهل علم می وامی­ نهم و خود به سبب ضدیتی که با عقل و اخلاق دارد از نسبت دادنش به معصوم حکیم می­ پرهیزم و هرگز با فرزندانم چنین معامله­ ای نخواهم کرد.

از همین ­جا می­ خواهم به اصلی­ترین معضل و دغدغه­ ی ذهن مسئولان فرهنگی برسم: “حجاب”. من در حال حاضر، در بحثی که میان بعضی فقیهان نواندیش در گرفته و مستحب بودن حجاب را زمزمه می­کند، صلاحیت ورود و اظهار نظر ندارم. نزاع آن باشد با خود مجتهدان و بهتر است که از شائبه­ ی جوگیری عامه برکنار بماند. من فقط از آنجا که تمام مشکلات جهان اسلام حل شده و فقط مسئله­ ی این دو تار مو بر زمین مانده (!) می ­خواهم عرض کنم: حجاب واجب باشد یا مستحب، یک چیزش برای ما شفاف و واضح شده و آن اینکه چاره ­جویی و رویکرد ما در این چند دهه ثمربخش نبوده و وضع حجاب روز به روز بدتر شده است. اگر من برای نماز دوران مدرسه تعبیر بدنمازی را به کار ببرم شاید مضحک و یاوه به نظر بیاید. اما این تعبیر بدحجابی هم درست مثل همان است؛ آخر یا انسان نماز می­خواند یا نمی­خواند. یا روزه می­ گیرد یا نمی­ گیرد. یا به حج می­ رود یا نمی­ رود. دیگر بدنمازی و بدروزگی و بدحجی چه معنا و مفهومی دارد؟! مفهومش این است که اگر اجبار کنیم، نمازهای بی­ وضویی در جامعه معمول می­ شود که عبارت «الحمدلله» آن به «و لا الضالین» وصل است. روزه­ هایی که سحری دارد، صبحانه دارد، نهار دارد، عصرانه دارد و بعد به وقت اذان مغرب هم آبجوش نبات و دعای افطار بر سفره می­ آید! حجی که در آن یک عده مثل شترمرغ به دور کعبه می­ دوند و به هتل برمی­ گردند! بدحجابی هم یک پدیدۀ مضحک، مزخرف و لنگ در هوا از این سنخ است. این مسخره­ بازی­ ها که یک شال روی سر باشد و زن را جذابتر از صورت بی­ حجابش کند هم سبک شمردن حجاب است و هم نقض غرض. بسیار هم کوته فکریم اگر بپنداریم که با تشر زدن و دشنام دادن و تشبیه بانوان بدحجاب به حیوانات آنها به حجاب روی خواهند آورد. چند دهه تجربه هم برای این مورد کافی به نظر می­رسد. شاید خود من دوست داشته باشم که وقتی ازدواج می­ کنم، همسرم حتا پوشیه بزند و دخترانم نیز بعد از ازدواجشان. اما راهش اجبار است؟ توهین است؟ قهر است؟ راهش بی محبتی و بی مرامی نسبت به آنهاست؟!

مؤمنانی که در شهرهای قم و مشهد به لبنانی­ ها برمی­ خورند، حجاب کامل و توأم با عفاف خانم­هایشان را تحسین می­ کنند ولی شاید ندانند که همه­ ی لبنانی ها باحجاب نیستند. حتا نقل است که حدود نصف خانم­ های مسلمان لبنان بدون حجابند. اما نکته اینجاست که یا بدون حجابند یا با حجابند! چادری هایشان هم آرایش نمی کنند. باحجابان هم حجاب کامل دارند. آنجا نفاقی در کار نیست و اگر کسی بخواهد حجاب داشته باشد مثل دختران ایرانی ادا و اطوار در نمی­ آورد! اینجا هر قدر که فشار بیشتر شده به حکم حریص بودن انسان بر آنچه منع می­ شود، بعضی­ ها بیشتر لج کردند و با پوشش بدتری به خیابان آمدند. وضع در تهران به نحو بسیار اسفباری درآمده و دخترانی که خودشان را به شکل هرزه های تمام عیار در می­ آورند، به طرز وحشتناکی از حد حساب و شمار بیرون زده اند. گل پسران مؤمن در قدیم می­ توانستند سر به زیر افکنند اما حالا که شلوارهای نازک چسبان محرمانه­ ترین اندام را برجسته می­ کند چشم­ها به کجا پناه ببرند؟! شأن و لیاقت شیعه سرای اهل بیت این نبود…

طبق معمول هم به دو بهانه­ ی ساده صورت مسئله را پاک می کنیم: اول اینکه مقتضای آخرزمان بودن همین است! حالا من نمی دانم الآن آخرزمان هست یا نیست و آن را خدا می­ داند. فقط می­ دانم که از بعد از عاشورا که شیعیان کیسانی ادعای آخرزمان بودن و نزدیکی ظهور مهدی را مطرح کردند تا به حال مدام این ادعا مطرح شده و ۱۴۰۰ سال است که در آخرزمان به سر می­ بریم! هرچه باشد، بهانه­ ی بسیار خوبی به دست ما داده که به نام آن بعضی غلط­ ها کنیم و بعضی وقت­ها هیچ غلطی نکنیم!

یک بهانه­ ی دیگر هم اینکه مقتضای تمدن مدرن همین فحشای جنسی و برافتادن پردۀ حیا و عفت است که عالمگیر هم شده. بله این حرف صحیح است و می دانم که در غرب هم اذیت و آزار جنسی خانم­ها رایج است. اما تردید دارم که عموم خانم­ های غربی به افتضاحی خانم­ های تهرانی لباس بپوشند و ضمن اینکه نقص غرب نقص ما را توجیه نمی کند.

من در بدی اجبار حجاب آنچه باید می­ گفتم گفتم. دیگر تصمیم با خود قانونگذاران است و به خانم های مخالف حجاب نیز پیشنهاد می­کنم به قانون احترام بگذارند و حرمت قانونمداری را نشکنند، بلکه فقط از راه قانونی و محترمانه تغییر آن را درخواست کنند. اما آن اقدام عملی که از ما آقایان برای گسترش حجاب و عفاف بر­می­ آید این نیست که برویم به خانم­ های نامحرم بدحجاب تذکر بدهیم. این است که:

۱-    به هیچ وجه ناموسمان را به حجاب اجبار نکنیم!

۲-    دختران و خواهرانمان را از محبت و عطوفت لبریز کنیم و چنان عمیق به آنها عشق بورزیم که جز در نیاز جنسی­شان هیچ گونه کمبود عاطفی حس نکنند و به ابراز علاقه­ ی مردان نامحرم نیازی نداشته باشند.

۳-    اگر دخترانمان روحیه­ ی علم­ اندوزی ندارند، بیخود برای مدرک گرفتن آنها را راهی دانشگاه نکنیم و کرسی های علم را از آنان که برای علم می آیند برای دختر خودمان که جز برای نمره و جزوه و امتحان و مدرک سر و کاری با علم ندارد مصادره نکنیم. بلکه او را در همان سال­ های دبیرستان به خانه­ ی بخت بفرستیم.

۴-    توقعات اقتصادی­مان را از خواستگار دخترمان پایین بیاوریم و وضعیت او را درک کنیم. امام جواد می فرماید: «اگر خواستگاری آمد که از دینداری و امانتداری او راضی هستید او را زن بدهید و اگر او را رد کنید، سبب فتنه­ ی بزرگی خواهد شد» (التهذیب جلد۷، ص۳۶۹)

۵-    سوای محبتی که در خلوت نثار زنمان می کنیم، در برابر دیدگان فرزندانمان او را تکریم و با زبان غرور و خوشحالی­مان را از اینکه به حجاب و عفاف اهمیت داده اظهار کنیم و همواره به یاد او بیاوریم که حجاب و عفافش چقدر او را در نظر ما والاتر برده و تا چه حد علاقه­ ی ما را به او شدیدتر ساخته است.

۶-     با تشویق و تحسین، اهل خانه را به آموزه­ های دینی جلب کنیم و نا حدی که آنها را خسته نکند پیوسته و آهسته با معنویت انس بدهیم و فضای خانه را نورانی کنیم.

این آن راهکاری است که از دعوا و قهر و غضب تدبیر بهتری به نظر می­ رسد، منتها برای درک آن احتیاج به اندکی عقل هست که دعا می­ کنم خدا خود نصیب بفرماید.

۷/۲/۹۵

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
علی هراتی
علی هراتی
مرداد ۲۲, ۱۳۹۵ ۲:۵۴ ق٫ظ

چرایی پوشش زندگی مانند یه ((بازی)) است که تنها وقتی بازیکنان ((قانون))بازی رو رعایت کنند زندگی معنای خودش را نشان می دهد. در این بازی مرد باید نقش عاشق و زن باید نقش معشوق بازی کنه. اما زن برای بازی کردن این نقش در برابر مرد باید به مثابه یک ((رمز و راز)) باشه ،یعنی بیشتر پوشیده و کمتر ناپوشیده. راز میان پیدایی و پنهانی است…به همین خاطر پوشش مناسب ،پوششی است که از یک طرف مانند یک سفره در اختیار دیگری پهن نشده باشه و از یک طرف امکان هرگونه دسترسی و ارتباط رو منتفی نکنه. باید به این نکته توجه کرد… مطالعه بیشتر»

محمد رضا
محمد رضا
تیر ۳۱, ۱۳۹۵ ۶:۳۲ ق٫ظ

نوشتۀ بسیار خوبی بود و معلومه که از روی دلسوزی نوشتید. نکات آخر مطلبتون هم خیلی عالی بود. اما چند نکته به نظرم رسید:۱- اجبار دین به بچه ها که کار خلافیه. منم قبول دارم، و مثلا نمی گم که برای بچه ها هم باید حجاب اجباری باشه.۲- این جمله که «تمام مشکلات جهان اسلام حل شده و فقط مسئله­ ی این دو تار مو بر زمین مانده» فقط به درد منحرف کردن مسأله می خوره. هر مسأله ای باید به جای خود و به وسیلۀ اونهایی که بهشون مربوطه مورد اصلاح قرار بگیره.۳- ما هدفمون از اجبار این نیست… مطالعه بیشتر»

نیما
نیما
تیر ۲۳, ۱۳۹۵ ۷:۱۶ ب٫ظ

[quote name=”معین مشکات”][quote name=”نیما”]چقدر برازنده و فرهنگی ترست که دوستان و محققان، وقت و انرژی خودشان را حداقل در ترجمه آثار غنی و مفید گذاشته ( ولو در حد یک جمله یا پاراگراف یا صفحه ). تالیفات تکراری و طوطی وار و شعاری و نامعرفتی و …. بر ترافیک فضای سایت افزوده و از کیفیت مطالب نوین میکاهد.[/quote]درود بر شما نیمای بزرگوار. از آنجا که این دومین بار است این تقاضای خود (دیلماج گری!)را تکرار می کنید، بی ادبی است که پاسخ ندهم. در مورد اینکه این حرفها طوطی وار است و شعاری است وکذا و کذا، باید عرض کنم… مطالعه بیشتر»

معین مشکات
معین مشکات
تیر ۲۰, ۱۳۹۵ ۰:۲۹ ق٫ظ

[quote name=”نیما”]چقدر برازنده و فرهنگی ترست که دوستان و محققان، وقت و انرژی خودشان را حداقل در ترجمه آثار غنی و مفید گذاشته ( ولو در حد یک جمله یا پاراگراف یا صفحه ). تالیفات تکراری و طوطی وار و شعاری و نامعرفتی و …. بر ترافیک فضای سایت افزوده و از کیفیت مطالب نوین میکاهد.[/quote]درود بر شما نیمای بزرگوار. از آنجا که این دومین بار است این تقاضای خود (دیلماج گری!)را تکرار می کنید، بی ادبی است که پاسخ ندهم. در مورد اینکه این حرفها طوطی وار است و شعاری است وکذا و کذا، باید عرض کنم که شاید… مطالعه بیشتر»

نیما
نیما
تیر ۱۴, ۱۳۹۵ ۵:۳۹ ب٫ظ

یک دسته گل دماغ پرور از خرمن صد گیاه بهترچقدر برازنده و فرهنگی ترست که دوستان و محققان، وقت و انرژی خودشان را حداقل در ترجمه آثار غنی و مفید گذاشته ( ولو در حد یک جمله یا پاراگراف یا صفحه ). تالیفات تکراری و طوطی وار و شعاری و نامعرفتی و …. بر ترافیک فضای سایت افزوده و از کیفیت مطالب نوین میکاهد.اگر بنا به تحقیق و مطالعه ست صدها کتاب ادبی و فلسفی و علمی و هزاران مقاله و سخنرانی و فیلم و هنر و …. ندیده و نخوانده و ترجمه نشده وجود دارد. یا اینهمه سخنرانی شفاهی… مطالعه بیشتر»

مومن
مومن
تیر ۱۳, ۱۳۹۵ ۵:۵۲ ب٫ظ

خود شما هم که برخی زنان تاختید!

دریا
دریا
تیر ۱۳, ۱۳۹۵ ۱۲:۵۹ ب٫ظ

بنام خدا ۱- مومن , متقی , مهتدی , کافر , مشرک و منافق گزاره های باینری نیستند که به صورت صفر و یک تقسیم بندی شوند و هر کسی قادر باشد فردی را مومن یا کافر یا مشرک بداند. مطابق آیه حشر:۲۳ تنها خداوند است که مومن است و میتوان او را ” یک ” نامید. ابناء بشر همه مابین این صفر و یک متغیر هستند. اگر منبع هدایتمان قرآن است , باید همگی تلاش کنیم بر ایمانمان افزوده و از میزان کفرمان کاسته شود , نه اینکه خود و گروه خود را مومن بدانیم و دیگران را کافر… مطالعه بیشتر»

7
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx