زرتشت ؛ پیامبری فراسوی خیر و شر

| علیرضا نجفی | «هنگامی که کیفر اهورایی برای گناهکاران فرارسد و بدان به کیفرزشت خود برسند، جهان را نیروی پاک منشی فراخواهد گرفت. آنگاه با پیروی راه ازدی در پایان، بدی به دست نیکی شکست خواهد خورد و دروغ به بند راستی در خواهد آمد.» یسنا ۳۰ بند هشت «برادران، شما را سوگند می‌دهم که به زمین وفادار بمانید…

| علیرضا نجفی |

«هنگامی که کیفر اهورایی برای گناهکاران فرارسد و بدان به کیفرزشت خود برسند، جهان را نیروی پاک منشی فراخواهد گرفت. آنگاه با پیروی راه ازدی در پایان، بدی به دست نیکی شکست خواهد خورد و دروغ به بند راستی در خواهد آمد.» یسنا ۳۰ بند هشت

«برادران، شما را سوگند می‌دهم که به زمین وفادار بمانید و باور ندارید آنانی را که با شما از امید‌های ابَرزمینی سخن می‌گویند. اینان زهرپالای‌اند، چه خود بدانند چه ندانند. اینان خوارشمارندگان زندگی‌اند و خود زهر نوشیده و رو به زوال، که زمین از ایشان بستوه است.» فردریش نیچه، چنین گفت زرتشت، پیشگفتار، قسمت سوم

محققان درباره وجود تاریخی زرتشت اختلاف دارند، اینکه آیا واقعا شخصیتی حقیقی به نام زرتشت وجود داشته یا مجموعه‌ای از اعتقادات آریایی‌ها به نام وی ثبت شده است، هنوز محل بحث است؛ محققانی که وجود زرتشت را قبول دارند معتقدند اودر حدود سال ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح در بلخ در افغانستان کنونی زاده شد. روایاتی نیز در دست هستند که زادگاه وی را آذربایجان کنونی و در حاشیه رود ارس می‌دانند.

زرتشت خواه وجود تاریخی داشته باشد و خواه شخصیتی افسانه‌ای باشد از تاثیرگذارترین چهره‌های تاریخ بشر است. با ایده‌های زرتشتی، بنیان تفکری گذاشته شد که به ادیان ابراهیمی سرایت کرد و کل جهان را فراگرفت. شناخت زرتشت هم برای شناخت فرهنگ فلات ایران و هم برای شناخت «اخلاقیات» موجود در جهان ضروری است.

ریشه تاریخی آموزه‌های زرتشت

ایده‌های زرتشت ریشه در ادیان ابتدایی اقوام هندو اروپایی داشت. اقوام هند و ایرانی که در استپ‌های جنوب روسیه سکنی داشتند، اقوامی چادرنشین بودند که گله‌داری و شبانی میان آنان رواج داشت و پس از استقرار در فلات ایران به کشاورزی روی آوردند. این تغییر از دامداری به کشاورزی از چادرنشینی به یکجانشینی در دین آنان نیز بازتاب پیدا کرد و آن را تغییر داد.

آب و آتش برای اقوام هند و ایرانی دارای قداست بودند و پدیده‌های طبیعی مانند خورشید و ماه و زمین هرکدام ایزد و خدای خودشان را داشتند. سه خدای اصلی آنان عبارت بودند از وارونا «خدای آب و سوگند»، میترا «خدای آتش و پیمان» و اهورامزدا «خداوند خرد» اما زرتشت خدای اخیر را به دیگر خدایان برتری داد و نخستین آیین یکتاپرستی تاریخ را به وجود آورد.

متون مقدس آیینی مزداییسم زندگی زرتشت را چنین روایت می‌کنند که به هنگام زاده شدن به جای گریه می‌خندید و در پانزده سالگی کاهن شد و نزد برزین خردمند اصول دینی و مذهبی را فراگرفت. زرتشت در سی سالگی پیامبر شد و در کنار رودی مقدس اهورامزدا و شش موجود روحانی را که همان مشاسپندان بودند، دید. این الهام در سی سالگی، زرتشت را به تبلیغ آرای خود برانگیخت.

از سی سالگی به بعد زرتشت مردم را به پرستش اهورامزدا پند می‌داد. در اوایل تبلیغ همه او را به سخره گرفتند تا اینکه شاهزاده‌ای به نام ویشتاسب سخنانش را شنید و فریفته آن شد. ویشتاسب آیین زرتشت را در جهان گسترش داد و زرتشت پس از مدت درازی تبلیغ و عبادت با برخورد صاعقه‌ای بر آسمان صعود کرد.

شواهد متعدد نشان می‌دهند که زرتشت شعایر و اعتقادات موجود در میان اقوام ایرانی را اصلاح کرده و با تاکید بیشتر بر مساله مرگ و عدالت، آن را تبدیل به الهیات پیچیده‌ای کرده که آیین مزداییسم را تشکیل دادند.

تعارض خیر و شر در اندیشه زرتشت

جوهر اصلی الهیات جدیدی که با زرتشت متولد شد، مبتنی بود بر تعارض و جنگ دائمی دو نیروی بنیادی جهان: اهورامزدا و اهریمن. اهورامزدا خدای روشنایی و نیکی و راستی بود و اهریمن تجسم دروغ، تاریک و شرارت. تمام خوبی‌های عالم از اهورامزدا بود و بدی‌ها از اهریمن.

در یسنای ۴۵ قطعه دوم چنین می‌خوانیم: «من می‌خواهم سخن بدارم از آن دو گوهری که در آغاز زندگی وجود داشتند،از آنچه که آن گوهر خرد مقدس به آن گوهر خرد خبیث گفت اندیشه و آموزش و خرد و آرزو و گفتار و کردار و زندگی و روان ما با هم یکسان و یگانه نیست.»

بنابرین فرقی هست میان دو نیروی اهورامزدا و اهریمن. شش ملک مقرب که تجسم نیرو‌های حیات هستند، ذیل اهورامزدا قرار می‌گیرند. شش ملک مقرب را امشاسپندان می‌نامند که تجسم حیات حیوانات، گیاهان، فلزات و کانی‌ها، خاک، آتش و آب بودند. این عناصر هر کدام برای جامعه مبتنی بر کشاورزی اهمیت فراوان داشتند. در برابر هر کدام از این ملائک مقرب، شش روح اهریمنی نیز وجود داشتند که با آن‌ها در تعارض بودند.

وهومنه یا همان بهمن ملک مقربی بود که تجسم احشام بود، گاو مقدسی داشت و مهمترین ایزد پس از اهورامزدا به حساب می‌آمد. بنابر افسانه‌های مزداییسم پس از خلقت نیکی‌ها، اهریمن و شش روح شریر به زمین حمله کردند و اولین انسان و گاو مقدس بهمن را سلاخی کردند و دو عنصر پاک یعنی آب و آتش از حمله آنان آلوده شدند.

تاکید بر گاو مقدس که در ادیان هند و اروپایی به کرات دیده می‌شود -با توجه به اهمیت باروری و دامداری در قبایل ایرانی- قابل فهم است. هند و اروپایی‌ها گاو را نماد باروری می‌دانستند. باروری مهمترین نیروی طبیعت بود که زندگی و مرگ انسان‌ها به آن بستگی داشت و بدون آن قحطی و سرمای اهریمنی تمام آن‌ها را نابود می‌کرد.

آموزه های دین زرتشتی

برجسته شدن سرستون‌های گاوی شکل در تخت جمشید نیز از همین ریشه ناشی می‌شود. احسان طبری ریشه‌های عینی مزداییسم را چنین شرح می‌دهد: «پیدایش اندیشه نبرد اورمزد و اهریمن، نور و ظلمت، خیر و شر، هماهنگی و آشوب، مهر و خشم در مزدیسنا دارای دو ریشه است: نخست ریشه اجتماعی و آن انعکاس نبرد قبایل زراعت پیشه و طوایف بیابانگرد شبان است که مضمون عمده تاریخ دوران پیدایش مزده یسناست. نام بسیاری از خدایان این طوایف بیابانگرد در مزدیسنا به نام مقولات اهریمنی و ظلمانی مبدل شده است. دوم ریشه طبیعی و آن انعکاس تضادی است که در پدیده‌های طبیعی به ویژه در سامان عبوس خاورزمین مشهود است. سرما و گرما، خشکسالی و فراوانی، اراضی حاصلخیز و بیابان‌های شوره‌زار، شب و روز، طوفان و آرامش و دیگر پدیده‌های متضاد طبیعی، اندیشه تضاد را در ذهن پژوهنده انسانی منعکس می‌کند.»

دو نیروی اصلی در آیین زرتشت، اما مشکلاتی را در الهیات بوجود می‌آورد. مثلا این که اهورامزدا و اهریمن چگونه پای به جهان گذاشتند و اهریمن از چه چیز نشات گرفت؟ برای پاسخ به این بحران آیین زُروانیسم ایجاد شد که خدای اصلی را زُروان یا زمان می‌نامید و اهریمن و اهورامزدا را فرزندان آن می‌دانست.

به این ترتیب با آمدن زرتشت، جهانی ثنوی و دوگانه برای انسان ظاهر می‌شود؛ همه پدیده‌های عالم ذیل مقولات شر و خیر قرار می‌گیرند و پیش از آنکه با خود پدیده مواجهه‌ای صوت گیرد، پدیده زیر بار ارزش‌گذاری‌های اخلاقی مدفون می‌شود.

در مزداییسم تضاد میان اهریمن و اهورامزدا به جهان طبیعت و اجتماع و روحیات انسانی نیز بسط پیدا می‌کند بنابراین تقابل و دوگانگی در اخلاقیات زرتشتی حرف اول را می‌زند. «پندار نیک» در برابر پندار بد قرار دارد، «گفتار نیک» در برابر گفتار بد و «کردار نیک» در برابر کردار بد.

این سه گانه که امروزه هم توسط علاقمندان به زرتشت تکرار می‌شود، بیش از آن که عملی باشد مبهم است و مشخص نیست نیک چیست و چگونه و چرا باید نیک بود. البته این خصلت دوگانه در مقاطعی از تاریخ به ویژه در دوران ساسانی‌ها به وحدت گرایش پیدا می‌کرد.

ایران پیش از زرتشت

احسان طبری در کتاب جنبش‌های اجتماعی در ایران می‌نویسد: «الهیات مزدیسنا در دوران اشکانی و به ویژه ساسانی در قبال فشار مسیحیت و دین یهود از قبول ثنویت مطلق تن باز می‌زد و می‌کوشید ثابت کند مزداییسم دین وحدانی است.»

پیش از زرتشت بشر جهان را دارای ایزدان و خدایان بسیار می‌دانست و رابطه‌ای زنده و پویا با طبیعت و جهان داشت؛ جهان یکپارچه بود و هر چه بود در همین زمین و حیات مادی بود. اما با مزداییسم همه چیز به اهورامزدا و اهریمن تقلیل داده شد و به تعبیر نیچه خود زندگی، حیات و پدیده‌های زمینی فراموش شدند و ایده‌ای حیات ستیز خلق شد که با آیین مانوی به اوج خود رسید.

زرتشت همچنین ایده‌ آخرت و زندگی پس از مرگ را مطرح کرد که پیش از آن اهمیت چندانی نداشت. انسان بین خیر و شر، اهورامزدا و اهریمن دست به انتخاب می‌زد و در جهان پس از مرگ تاوانش را می‌دید. به تدریج با این ثنویت جهان مادی و زنده کم‌ارزش شد و ایده زندگی پس از مرگ برجسته شد.

ادیان ابراهیمی نیز متاثر از این ایده قرار گرفتند. یهودیت اولیه «یهوه» خدای شخص‌وار را می‌پرستید، خدا جسمانیت داشت و حتی صدای پایش شنیده می‌شد و آنقدر زمینی بود که کشتی می‌گرفت. اما یهودیت پس از آشنایی با مفاهیم مزدایی آن را به خدایی مجرد و مفهومی تبدیل کرد که برتر از ماده و فهم بشر است.

در کتاب مقدس یهودیان که منشا ادیان ابراهیمی است تاکیدی بر جهان پس از مرگ و آخرت وجود ندارد. عبرانی‌ها قومی برگزیده هستند که در صورت پیروی از دستورهای یهوه «در زمین» سعادتمند خواهند شد و بر دشمنان خود چیرگی خواهند یافت. اما ادیان ابراهیمی پس از آشنایی با مزداییسم -و البته دیگر آیین‌های ایرانی- بر آخرت و معاد تاکید کردند و سعادت دنیوی جای خود را به سعادت اخروی داد. چنین تاثیری تمام جهان را متاثر کرد و در آیین‌های نوافلاطونی مسیحیت تبدیل به نوعی نفرت از زندگی دنیوی و جهان مادی شد؛ ماده تجسم شرارت شد؛ شرارتی که انسان را به خود مشغول می‌دارد و از امور روحانی و معنوی دور می‌کند.

تاثیر مزداییسم بر یهودیت به واسطه تبعید آنان به بابل بود. عزرای کاتب یکی از تبعیدیان پس از بازگشت نسخه‌ای از تورات را نگاشت که تفاوت عمده‌ای با نسخه‌های پیشین داشت و تاثیر آموزه‌های زرتشت در آن مشهود بود.

رابرت چارلز تیلور درباره تاثیر زرتشت بر ادیان ابراهیمی چنین می‌نویسد: «یهودیان از نخستین لحظه‌ای که با ایرانیان تماس پیدا کردند اعتقاد رایج زرتشتیان به وجود جهانی دیگر را که در آن فرد پاداش یا مکافات خواهد دید پذیرفتند. این امید زرتشتی در میان پیدایش دو عهد جدید و قدیم نیرومند‌تر شد و در زمان مسیح مورد اعتقاد فریسیان بود که برخی از پژوهشگران آنان را همان پارسی‌ها معنی کرده‌اند.»

ناسیونالیست‌ها چگونه به زرتشت می‌نگرند؟

امروزه تصور ناسیونالیستی-باستان گرایانه بر این است که اسلام در مقابل آیین زرتشت قرار دارد و این دو تفاوت بنیادی با یکدیگر دارند که تصوری غلط و حاصل بدفهمی است. امروزه رای بسیاری از مورخان این است که همانندی‌های مفهومی ادیان باستانی ایران با اسلام و به ویژه با تشیع یکی از دلایل گسترش سریع و نسبتا کم خشونت اسلام در ایران بود.

بنابر اصول آیین زرتشتی تاریخ سه مرحله دارد. یکم مرحله آفرینش است و در این مرحله اهورامزدا ماده روح را می‌آفریند.

مرحله دوم حمله اهریمن به این عالم است که نتیجه‌اش آمیختگی خیر و شر است. جهان حاضر در این مرحله قرار دارد و انسان‌ها در میان خیر و شر زندگی می‌کنند.

دوره سوم نیز ایده‌ای، چون قیامت دارد و در آن پیروان اهورامزدا، قدسیان جاوید و انسان‌های خوب با نیرو‌های شر و اهریمنی خواهند جنگید و بدین ترتیب دوره جدایی خیر و شر فراخواهد رسید و در نهایت خیر بر شر پیروز خواهد شد.

انسان‌ها پس از آن به بهشت یا جهنم خواهند رفت و سر پل جدایی که چیزی مانند پل صراط است با فرشتگانی روبرو خواهند شد که کارنامه اعمال آن‌ها را می‌سنجند. دوزخ، برزخ و بهشت جایگاه ابدی انسان‌ها بنابر کردارشان خواهد بود. این ایده‌ها حدود هزار و ششصد سال پیش از ظهور اسلام نخستین بار در آموزه‌های زرتشت مطرح شدند و تا دوره ساسانیان که مزداییسم به دین رسمی ایرانیان تبدیل شد در حال دگردیسی و تکامل بودند.

تاثیر عظیم آموزه‌های زرتشت و همانندی‌های آن با اسلام غیر قابل انکار است. اما این تاثیر در ایران پررنگ‌تر از همه جا بود. ایرانشناس بزرگ مایکل آکثورثی این تاثیر را چنین شرح می‌دهد: «با حاکمیت حاکمان جدید و اسکان سربازان عرب در قلمرو‌های تازه، روند آهسته اسلامی شدن آغاز شد و تشابه بسیاری از احکام اسلام با ویژگی‌های آیین مزدایی این امر را ساده‌تر کرد. پندار و کردار نیک، رستاخیز، بهشت و جهنم، و مانند اینها. در این دوران جوش و خروش مذهبی وجود داشت و ممکن بود بسیاری مفاهیم و قواعد در فرقه‌های مختلف مشترک باشند.»

اکثورثی قطعه‌ای از متون دینی ایران را نقل می‌کند که همانندی عجیبی با متون اسلامی دارد: «هر لحظه که بمیرد هشتاد فرشته باکره به دیدار او خواهند آمد با گُل و تخت خوابی زرین، و با او به این گونه سخن خواهند گفت: هراسان مباش و کرده سودمند او به شکل شاهدخت آسمانی شگفت‌انگیزی، دختری باکره، نزد او خواهد آمد و او را به بهشت راهنمایی خواهد کرد.»

این قطعه به زبان سغدی نوشته شده و شباهت به ایده حوریان بهشتی در قرآن دارد. همچنین در آیین زرتشت الهه‌ای به نام «دئنا» وجود دارد که پس از مرگ به سراغ انسان می‌آید و نامه اعمالش را برای وی باز می‌گوید. این‌ها همگی از اشتراکات فراوان اسلام و آیین زرتشت است.

اما مزداییسم نیز شباهتی نیز به تشیع دارد که در ایده منجی باورانه آن مطرح مشهود است. زرتشت گفته پس از او کسی خواهد آمد که رهبری جنگ با شر را به دست خواهد گرفت و صلح و هماهنگی را در جان ایجاد خواهد کرد. پیروان زرتشت این منجی را «سوشانت» می‌نامند و معتقدد او از نطفه خود زرتشت است. نطفه‌ای که در دریاچه‌ای به صورتی معجزه‌آسا مدفون شده و در زمان موعود دوشیزه‌ای در دریاچه مذکور آب تنی خواهد کرد و از آن آبستن خواهد شد و فرزندی خواهد زایید که بشر را نجات می‌دهد.

بنابر اعتقادات آیین زرتشت عمر زمین شش هزار سال خواهد بود. رسالت زرتشت در سال ۳۰۰۰ آغاز شده و در پایان هر هزاره یک منجی ظهور می‌کند و شکست می‌خورد به جز هزاره سوم و به این ترتیب منجی هزاره سوم سوشانت خواهد بود.

آموزه‌های زرتشت گونه‌ای الهیات سیاسی به وجود آورد که می‌توان مفهوم فرّه ایزدی را مشخصه اصلی آن دانست. فرّه ایزدی همان چیزی بود که پادشاه داشت و به زبان امروزی یعنی برگزیده بودن از سوی خدا. شاه در ایران مانند کشورهای غربی برگزیده اشراف و نماینده طبقات بالا نبود، بلکه فرستاده‌ای بود از سوی خدا که بر مال و جان و هستی همه کس حاکم بود.

هر آنچه بر ضد شاه بود متعلق به قلمرو شر و اهربمن بود و باید نابود می‌شد. شاهان هخامنشی مزداییسم را تکریم کردند و این تکریم در دوران ساسانی به اوج خود رسید و حاکمان ساسانی متاثر از طبقه کاهنان بسیاری از پیروان ادیان دیگر از جمله مسیحیان را کشتند و مورد آزار و شکنجه قرار دادند. مفهوم فرّه ایزدی نیز ماندگار شد و در قرون اسلامی به ظل الله و قبله عالم ترجمه شد.

احسان طبری درباره شاه و نقش تئوکراتیک (خداسالارانه) وی چنین می‌نویسد: «شاه یک شاه تئوکراتیک بود… داریوش خود را نماینده اهورامزدا می‌دانست. دین مزدیسنی در دوران هخامنشی دین مسلط بود. سخنان متفرعنانه داریوش به عینه این برگزیده بودن از سمت اهورامزدا را نشان می‌داد. خراج‌های سنگین، غارت متصرفات غنی مانند مصر و لیدی، یونان، هند و غیره، اخذ مالیات‌های گوناگون از معابد ثروتمند بابل و اورشلیم، عوارض کمرشکن از مردم، استفاده از کار غلامان، غنایم سرشار غارت‌های جنگی همه و همه از حقوق پادشاه که نماینده اهورامزدا روی زمین بود به حساب می‌آمدند.»

اما منجی‌گرایی و استبداد نوع ایرانی تنها دستاوردهای آموزه‌های زرتشت در سیاست نبودند. ذهنیت ثنوی که آموزه‌های زرتشت به وجود آورد در سراسر تاریخ ایران ماندگار شد. یکی از نمونه‌های اخیر آن انقلاب ۱۳۵۷ ایران است.

نیکی آر کدی در کتاب معتبر خود درباره انقلاب ایران منتالیته ثنوی ایرانیان را یکی از عوامل انقلاب ۵۷ می‌داند. به اعتقاد کدی «جنگ خیر و شر که نهایتا منجر به پیروزی خیر می‌شود مشخصه بارز تفکر ایرانیان است که ریشه در مزداییسم دارد و آنها را از سایر مسلمانان متمایز می‌کند.»

کدی می‌نویسد: «جنگ عادلانه بین نیروهای خوبی و عدالت از یک سو و نیروهای شر و استضعاف از سوی دیگر یا از طرف کسانی که از نظر اقتصادی مورد محرومیت قرار گرفته بودند و کسانی که عامل این محرومیت‌ها بودند به دوران قبل از اسلام باز می‌گردد.»

تقسیم جهان به خیر و شر ذهنیتی را ایجاد می‌کند که انقلاب و تغییر آنی را خواستار است و مخالفان خود را نه مانند مخالف بلکه نمود شر مطلق و یک خطای متافیزیکی می‌بیند که باید از صحنه وجود محو شوند.»

بنابر تفسیر کدی مفاهیم ثنوی در قرون اسلامی به مفاهیم شیعی برگردانده شده و به حیات خود ادامه دادند. مثلا در دوران قاجار مردم پادشاهان را با امویان یکسان می‌انگاشتند و روحانیون را با علویان. یا مورد دیگر درباره محمدرضاشاه است که در جریان انقلاب ۵۷ میان مخالفان مذهبی‌اش که وجهه‌ای به اندازه شمر و یزید منفور داشت.

این دوگانه دیده جهان جای هیچگونه تکثر و نسبی‌گرایی را در عرصه اخلاقیات و سیاست نمی‌گذارد و رواداری با دیگران را دشوار می‌کند؛ همانطور که در دوره ساسانیان پیروان ادیان دیگر مورد اذیت و آزار قرار می‌گرفتند. نمونه بارز آن واکنش فجیعانه حکومت ساسانیان به مزدکیان بود.

نباید فراموش کرد که منجی‌گرایی نیز در کنار ثنویت از اصول آیین زرتشت است. نیکی کدی ادعا می‌کند که جهان برای ایرانیان به عنوان محیطی بد و شر پدیدار می‌شود که قرار است توسط رهبران منجی به جایی خوب تبدیل شود. در حالت عادی مردم کاری به سیاست ندارند و آن را حقیر می‌دانند ولی با ظهور یک رهبر کاریزماتیک که نماد خیر در برابر شر است همه به دنبال وی قیام می‌کنند. این مضامین حتی در سرودهای انقلاب ۵۷ نیز به وضوح دیده می شوند: «بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر/ بار دگر روزگاری چون شکر آید/ دیو چو بیرون رود فرشته درآید»

ایدئولوژی «شیطان بزرگ» نیز از همین منطق پیروی می‌کند که هم در رخداد انقلاب و هم در تکوین دولت انقلابی نقش موثری داشت. کدی می‌نویسد: «در زمان‌های اخیر دوگانگی خیر و شر معمولا خارجیان شروری را در بر می‌گیرد که به ایران ظلم می‌کنند و اینگونه هم نیست که همواره حالتی مذهبی داشته باشد. جنبش مصدق شاهد این ادعاست. قرینه دوگانگی خیر و شر، مساله عدل و ظلم است و ریشه در الهیات شیعی و معتزلی دارد.»

اینها همه نمونه‌هایی از مفاهیم و الهیات فلسفی زرتشت هستند. منظومه فکری زرتشت متعلق به زمینه و زمانه ظهور خود یعنی جهان باستان است و در اساس با جهان مدرن که مبتنی بر پذیرش کثرت‌ها و نسبی و متکثر دیدن جهان است. دیدگاه ـدوگانه انگاری» و «خیر و شر کردن عالم» و «بازگشت به جهان‌بینی مزدایی» اما با مفاهیم مدرنیته که پایه‌های روشنگری را ایجاد کرد، در تعارض است.

منابع:
زرتشت پیامبر ایرانی/ هاشم رضی/ انشارات بهجت
امپراطوری اندیشه/ مایکل آکثورثی/ انتشارات ققنوس
ایرانیان/ هما کاتوزیان/ انتشارات مرکز
فرهنگ ایران باستان/ ابراهیم پورداوود/ نشر اساطیر
جنبش‌های اجتماعی در ایران/ احسان طبری/ نشر فردوس
ریشه‌های انقلاب ایران/ نیکی آر کدی/ نشر علم
آیین زرتشت کهن روزگار و قدرت مانگارش/ مری بویس/ نشر نگاه

منبع: رویداد ۲۴

۳ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx