وجدان شرمگین و گذشته

 نیما افراسیابی:  به نظر می رسد، یکی از جذابیت های سینمای فرهادی پرداختن به دغدغه های اخلاقیِ زندگیِ روزمره در دنیای معاصر است.بر همین اساس در این یادداشت تلاش شده است از منظر فلسفه اخلاق نگاهی اجمالی به فیلم گذشته انداخته شود. این تفسیرِ احتمالی بر اساس نشانه های متن ِاثر ِفرهادی است هر چند شاید ایشان آن نشانه ها…

 نیما افراسیابی:  به نظر می رسد، یکی از جذابیت های سینمای فرهادی پرداختن به دغدغه های اخلاقیِ زندگیِ روزمره در دنیای معاصر است.بر همین اساس در این یادداشت تلاش شده است از منظر فلسفه اخلاق نگاهی اجمالی به فیلم گذشته انداخته شود. این تفسیرِ احتمالی بر اساس نشانه های متن ِاثر ِفرهادی است هر چند شاید ایشان آن نشانه ها را لزوماً جهت تفسیرهای ِموردِ نظر این نوشته به کار نگرفته باشد.

گذار از سنت به مدرنیته، یکی از تمهای فرعی فیلم «جدایی نادر از سیمین» بود، که در فیلم «گذشته» تبدیل به تم اصلی گشته است. لوکیشن ِفیلم جدید فرهادی نیز، نسبت به فیلم پیشین از یک دنیای کمتر مدرن(ایران) به یک دنیای بیشتر مدرن (فرانسه) انتقال یافته است، در نتیجه برخی معضلاتِ اخلاقی که انسان مدرن مبتلا به آنها است به عنوان تم اصلی داستان مطرح شده است. این گذار، حداقل یک پاردایم شیفت ِاخلاقی را برای انسان مدرن به ارمغان آورده است: گذار از اخلاقِ تکلیف محور به اخلاقِ حق محور.

در رویکرد حق محور، حق مقدم بر وظیفه است، یعنی وظایف بر حسب حقوق تعریف می شوند، و در تنازع میان حق با مصلحت،  همواره حق پیروز می باشد. این گذار در مجموع منفعت های بسیاری برای بشریت حاصل آورده است که البته همانند هر دستاورد بشری دیگر نقصان های خاص خود را نیز به همراه داشته و دارد. رویکرد اخلاقِ حق محور به تدریج حاملِ یک سری محصولاتِ جانبی برای انسان مدرن شده است: عطشِ شدید بهره بردن از هستی و تصرف و پیش روی، بدون توجه به تبعات آن. گذارِ مذکور، باعث شد که در بسیاری مواقع اخلاقِ شفقت بسیار لاغر و نحیف شود و اخلاقِ حق محور بسیار فربه؛ چنانکه در موارد بسیاری توانِ همراهی یکدیگر را نداشته باشند. برای دوری از این آسیب اخلاقی، به قول یکی از بزرگان: انسان مدرن می تواند از «وجدان ِ شرمگین»، به عنوان مکملی برای اخلاق حق محور استفاده کند.برای توضیح این موضوع مثالی می آورم: جان راولز برای تبیین فلسفه عدالت خویش، از مدلی سود می برد که موقعیتی است در پس پرده بی خبری، قبل از آنکه انسان به این دنیا بیاید، که در آن موقعیت نمی داند مرد خواهد بود و یا زن، چه موقعیت اجتماعی و نژادی و…خواهد داشت. حال اگر از این مدل راولز، ما برای تبیین اخلاق و حسن روابط انسانی استفاده کنیم، و اگر در آن موقعیت از ما سوال کنند چه فضیلتی را می پسندید که همه انسانها بر روی زمین داشته باشند، احتمالاً یکی از پاسخهای ما «فضیلت شرم» خواهد بود. زیرا ما تحت هر موقعیتی بر روی زمین بیاییم، اگر «فضیلت شرم» در روابط انسانی برقرار باشد، از این منظر، ما گونه ای امنیت ِ حداقلی را خواهیم داشت. ولی در جواب آن پرسش، مثلاً اگر بگوییم عقلانیت، باز هم برای ما احتمال خطر وجود دارد، بالاخره جنایتهای بزرگ هم از عقلهای بزرگ ناشی شده است، ولی اگر بگوییم شرم، نوعی امنیتِ اخلاقیِ حداقلی برای همه وجود دارد.

در «گذشته»، مارین رو به آینده دارد و با همین تم ِحق محوری، با تمرکز بر اصرار ِاستفاده از دنیا، مضطرب است و زیاده خواه، تا حدودی حق به جانب و بی مبالات(به سکانس خاموش نکردن موبایل در دادگاه توجه شود). در مقابل او، احمد قرار دارد، با سبک زندگی تقریباً شرقی که تا حدودی زیست جهان او تکلیف محور است. در میان این ها سمیر جا دارد، بلاتکلیف میان دو پارادایم اخلاقی. اما در این بین لوسی، با آن شخصیت رازدار و درون گرا، تداعی کننده «وجدان ِ شرمگین» است، البته شخصیت لوسی، کارکردهای دیگری نیز در این داستان دارد. او هم از تربیت غربی-حق محور بهره برده است(تاثیر مارین و زندگی در فرانسه) و هم از تربیت شرقی-تکلیف محور بهره برده(تاثیر احمد). لوسی از اینکه مارین در بسیاری از مواقع به شدت به دنبال حق خود است و عنایتی به تاثیرات ِعملکرد خود و/یا شفقت بر دیگران ندارد در عذاب است، در واقع شاید مارین اهل عدالت باشد ولی شفقت و احسان نه، و این موضوع ها لوسی را می آزارد. شفقت و احسانی که در احمد پر رنگ است و در سمیر کم رنگ. شرم مذکور جلوی ِاستفاده افراطی از حقوق را می گیرد و البته باید توجه داشته باشیم که شرم با کم رویی(یا صفات اخلاقی ِ نظیر آن)، معادل نیست زیرا مثلاً کم رویی یک نقصان است و ناشی از عدم ِاعتماد به نفس، ولی شرم یک فضیلت اخلاقی است. به بیان دیگر شرم مقابل عقلانیت و زیرکی ِفاقدِ شفقت می ایستد به قول مولانا:

«داند او کو نیک‌بخت و محرمست   /   زیرکی ز ابلیس و عشق از آدمست».

شایان توجه است که این فیلم، از یک منظر داستان زنی است که مردهای مختلف وارد زندگی او می شوند،رنگ می گیرند، سپس به تدریج رنگ می بازند و مرد دیگری جایگزین آنها می شود و علی رغم همه این رفت و آمدها مارین که دارای یکی از انواعِ رایج ِسبکهای زندگی ِمدرن است، تنهاست. این تغییر رنگ های ِموجود در زندگی مارین از منظر لوسی شاید حق او باشد، ولی اخلاقی نیست و عذابِ لوسی را به همراه داشته است. چنین رویکردی در «جدایی نادر از سیمین» نیز مشهود است.مخصوصاً در این دیالوگ معروفِ تحسین شده:

« سیمین: اون می‌فهمه که تو پسرشی؟

نادر: من که می‌فهمم اون پدرمه!».

حقیقتاً، حق نادر است که پدر خود را ترک کند و مهاجرت، و این «وجدان ِ شرمگین» است که مقابل این حق می ایستد در واقع او با بلوغ اخلاقی، آگاهانه و خود خواسته به فضیلتی بالاتر از اخذ حق خود دست یافته است: «فضیلت شرم»، که در دنیای مدرن فرآیند ِکم رنگ شدن و تقریباً محو شدن را می پیماید.

این تلاطمِ اگزیستانسیلِ مواجهه انسان های مختلف با مدرنیته، به نیکی و با تکنیکهای مختلف در «گذشته» به تصویر کشیده است، برای نمونه از لحاظ شخصیت پردازی داستان یک قهرمان اصلی ندارد و مارین، احمد، لوسی و سمیر هر کدام بر اساس نوع دیدگاهی که به ماجرای حال و گذشته دارند، شناسه‌های شخصیتی خود را آشکار می نمایند و فضای درام بین این شخصیت‌ها تقسیم شده است. طراحی صحنه، که صبغه کیشلوفسکی را داراست، بهم ریختگی، حریص بودن در میل به استفاده و نو شدن، اضطراب، خرابی و تنهایی در خانه و وجودِ مارین(بیرون و درون مارین) را نشان می دهد، مواردی که از درون ِ مارین، سویِ خانه او بازتاب پیدا کرده است. حرکتی از دغدغه های انفسی-درونی-وجودی به تصویری آفاقی-بیرونی-عینی. همچنین است تاثیرِ هوشمندانه ی صدای فیلم و فیلمبرداری درخشان محمود کلاری.

به نظر می رسد، در زیست معنوی باید خیرخواه بود و این خیرخواهی علاوه بر عدالت شامل احسان و محبت نیز می شود، و احتمالاً حرکت سویِ چنین سبکی از زندگی در دنیای مدرن، ناظری به نام ِ«وجدانِ شرمگین» را می طلبد که در کنار ِ اخلاق ِ عدالت محور و حق محور به اخلاقِ شفقت نیز نظر داشته باشد. و اصغر فرهادی به نیکی این مفاهیم را در «گذشته» لحاظ کرده است. تذکر این نکته هم خالی از فایده نیست که، به نظر می رسد، چنین اخلاق ورزی معنوی، به ترتیب با نظام های اخلاقیِ «فضیلت گرا»، «وظیفه گرا» و آخر از همه «فایده گرا»؛ تناسب دارد.

منبع: منتشر شده در روزنامه بهار، ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ (نسخه تلخیص شده)

مطالب دیگر از این نویسنده:

جان عشق آمیز رو ، در حیاتستان بی چونی

طرحواره ای برای معنویت و موسیقی کلاسیک هند

طرحواره ای برای معنویت و موسیقی های کلاسیک شرقی

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: