جنگل اندیشهها را باید هرس کرد
مصطفی ملکیان: بر مبنای اخلاق باور، باید میزان دلبستگی به یک عقیده، با میزان ادلهای که آن را تایید میکنند، متناسب باشد. اخلاق باور، مستقل از شاخههای دیگر اخلاق است. اگر آن را مبنا قرار دهیم، باید بدانیم چقدر شواهد و قراین به سود یک عقیده وجود دارد. آنها میتوانند فراوان باشند، اما باید سره از ناسره جدا شود. اینجا به تفکر نقدی نیاز خواهیم داشت.
مصطفی ملکیان در نشست نقدوبررسی کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»:
جنگل اندیشهها را باید هرس کرد
شرق – هادی مشهدی: پرداختن به رویکردهای انتقادی و سنجشگرانه و فراگیری متدها و روشهای آن، در عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگری ضروری بهنظر میرسد. افزایش روزافزون اطلاعات و علوم، بروز تعاملات و کشمکشهای متعدد و دگرگون در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و قوام هرچه بیشتر فردگرایی نزد انسان امروز را میتوان از عوامل موثر در کشف این ضرورت دانست. از اینرو مباحثی چون تفکر انتقادی و سنجشگرانهاندیشی، شکل و صورتی آکادمیک و علمی یافته و در حال پیشرفت و تکامل است. کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»، با زیرعنوان پرسیدن سوالهای بجا، نوشته «ام. نیل براون» و «استیوارتام. کیلی» به همت انتشارات مینوی خرد در هزاروصدنسخه چاپ شده است. ترجمه این اثر را کوروش کامیاب و ویرایش آن را هومن پناهنده انجام دادهاند. سهشنبه، ۳۰مهر، نشست نقدوبررسی این کتاب، با حضور مترجم، ویراستار و مصطفی ملکیان در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
بار سنگین رویکردهای انتزاعی
کامیاب، شرح برخی مختصات و ویژگیهای کتاب «راهنمای تفکر نقادانه» را ضروری دانست و تصریح کرد: این اثر بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۲، ۱۰بار ویرایش شده است؛ ویراست یازدهم آن نیز در دست انجام است که بهزودی عرضه خواهد شد. راهنمای تفکر نقادانه، به زبانهای مختلفی چون هلندی، چینی، یونانی وکرهای برگردانده شده است و در سطوح و رشتههای مختلف تحصیلی تدریس میشود. ویرایش هشتم این کتاب برای برگردان فارسی گزینش شده است. از جمله دلایلی که بر این امر مترتب است، میتوان به عدم اطلاع مترجم از ویرایشهای بعدی حین ترجمه و کاملتر بودن این نسخه از نسخ بعدی، اشاره کرد. در ویرایش هشتم، در فصلی مجزا، استدلالی بلند با تمام ابعاد و اجزای آن درج شده که در ویرایشهای متاخر حذف شده است؛ از دیگر سو، در فصول دیگر تغییرات چندانی لحاظ نشده است. از اینرو ترجمه ویراست هشتم ادامه یافت و به انجام رسید.
مترجم کتاب راهنمای تفکر نقادانه، در شرح انگیزههای مولفان برای نگارش این اثر، گفت: «به زعم مولفان، اتکای بیش از پیش افراد به کارشناسان و قبول استدلالهای ایشان، بدون اتخاذ رویکردهای سنجشگرانه، میتواند موجبات نگرانی و ترس را فراهم آورد. چراکه کارشناسان ممکن است دچار خطا شوند و یا رایشان آلوده به غرضورزیهایی باشد. مخاطب این اثر به اتکای پرسشها، تمرینها و تعاریف ساده، با تفکر نقادانه و ابعاد آن آشنا میشود. او طرح سوال صحیح، چگونگی و موقع بهکار بردن آن و همچنین کموکیف استدلال و شواهد را فرا میگیرد. مخاطب راهنمای تفکر نقادانه، میتواند با استفاده از راهکارها و روشهای اندیشه انتقادی، از زیر بار سنگین رویکردهای انتزاعی، شانه خالی کند.»
در باب اهمیت جزییات!
پناهنده، ویراستار کتاب، ضمن بازخوانی بخشهایی از کتاب، بر اهمیت پرداختن به تفکر و رویکرد نقادانه تاکید و خاطرنشان کرد: «در بسیاری از مباحث و امور زندگی، حقایق بدیهی در اختیار ما نیست؛ خبرگان هم در آنها اختلافنظر دارند. بنابراین وظیفه ارزیابی و نقد افکار و عقاید نقادانه، حداقل در انتخاب فرد خبره، بر عهده ماست؛ ما نمیتوانیم از تصمیمگیری در این امور، بگریزیم. بنابراین باید درباره ارزیابی و نقادی، اصول و روشهایی را فراگیریم. تفکر یک امر انضمامی و بهمثابه یک مهارت در زندگی است. با در نظر داشتن ابعاد این مساله، میتوان فراگیری این مهارت را یک ضرورت عمومی تلقی کرد. مهارت را میتوان، «توانایی عمل راحت، روان و بدون مشکل، به اتکای الگوهای سازمانیافته، برای رسیدن به هدف» تعریف کرد. بنابر این تعریف، بدیهی است که ما با عمل سروکار داریم. از این رو، در کتاب راهنمای تفکر نقادانه، تمرینها و مثالهای متعددی بر پایه امور روزانه، مطرح شده است.»
وی ادامه داد: «تفکر نقادانه عبارت است از«آگاهیداشتن از مجموعه سوالات نقادانه مرتبط به هم، به اضافه داشتن توانایی و میل به پرسیدن و پاسخدادن به آنها در مواقع مناسب.» بنابراین، باید ضمن تمایل، آنچه را میدانیم به کار ببندیم. از اینرو، توانایی، دانش و میل، در بهکارگیری تفکر نقادانه موثر هستند. نقش نهادهای اجتماعی در ایجاد میل به کنش انتقادی نیز مهم و موثر است. اگر آنها ترتیباتی را برای ایجاد تمایل به این دست رویکردها صورت ندهند، این امر محقق نمیشود.»
ویراستار کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»، برخی سوالات مطرح در این کتاب را بازگو و اهمیت آنها را تشریح کرد و افزود: «دلایل مدعا کدامند؟ زمانی میتوانیم مدعایی را مطرح کنیم که دلایلی بر آن مترتب باشد؛ یا اگر آن مدعا دلیلبردار نیست، دلایلی در تایید همین خصیصه وجود داشته باشد. در بخشی از کتاب، ارایه برهان از سوی شخصی، به مثابه اهمیت دادن وی به مخاطبش مطرح شده است. بنابراین، استدلال نهتنها فایده معرفتی، که فایده انسانی نیز دارد. «کدام واژگان یا عبارات مبهم هستند؟» سوال دیگری است که در این اثر طرح شده و پاسخ به این سوال و رویارویی با آن، حساسیت مخاطب نسبت به مفاهیم نامفهوم را برمیانگیزد.»
پناهنده گفت: «تفکر انتقادی حداقلی» و «تفکر انتقادی حداکثری»، دو مفهوم دیگری هستند که در این اثر تعریف شدهاند. تفکر نقادانه حداقلی، عبارت است از: «به کار بردن تفکر نقادانه، برای دفاع از عقاید فعلی خود.» فرد قایل به تفکر انتقادی حداقلی، استدلالهایی را برای حفظ همه آنچه دارد، به کار میبندد. حال آنکه در مقابل، مهارتها برای ارزیابی همه ادعاها و عقاید، بهویژه ادعاها و عقاید خود، به کار میروند. متکلمان دینی معمولا در استدلالها چابک هستند، ولی در دسته حداقلی قرار میگیرند.»
وی در انتها با اشاره به کیفیت سوالات و مسایل مطرحشده در کتاب، آن را «سهل و ممتنع» ارزیابی کرد و افزود: «مثالها و تمرینات، فلسفی نیستند؛ این اثر بخشی از فلسفه است. اینکه فلاسفه در انتقاد و استدلال، مهارتی ویژه دارند، مساله دیگری است. تاکید بر سادگی سوالات و تمرینات و برگرفتن آنها از زندگی روزمره، گواهی بر این مدعاست. راهنمای تفکر نقادانه به ما میآموزد که جزییات را جدی بگیریم، متفکر نقاد حداکثری باشیم و خود نقاد ایدههای خود.»
هنر به مثابه کنش
ملکیان، در شرح و تبیین جایگاه تفکر نقادانه در گستره علومانسانی، و ضرورت پرداختن به آن، تصریح کرد: «در گستره آنچه به عنوان دیسیپلین تعبیر میشود، و اعم است از رشتههای فنی، هنری و علمی، همواره با دو مساله سروکار داریم: گاه با یکی از آنها و گاه با هردو، به صورت ترکیبی و مولکولی. اول: میخواهیم جهان هستی را به وسیعترین معنای کلمه، با همه ویژگیها و ارتباطهای درونش بشناسیم. در این صورت ما بهدنبال شناخت هستی هستیم، برای شناخت و نه امر دیگری. دوم: ما، در برخی دیسیپلینها، بهدنبال دگرگون کردن هستی هستیم. فرق فیزیک و مکانیک با توجه به این رویکرد، مشخص و نمایان میشود. فیزیک بهدنبال شناخت هستی است و مکانیک بهدنبال دگرگونی آن. از اینرو رشتههای هنری و فنی از رشتههای علمی متفاوت و منفک هستند.»
وی ادامه داد: «در رشتههای علمی، شناخت برای شناخت صورت میگیرد، بنابراین نقش ما در آنها منفعلانه صرف است، حال آنکه در رشتههای فنی نقشی کنشگرانه داریم. انسان به مدد رشتههای علمی، در پی فراهم آوردن امکانات، برای تحقق اهداف زیستی خود است؛ از دیگر سو رشتههای هنری، به تعبیری بدبینانه، زدودن زشتیها یا به تعبیری دیگر، افزودن زیباییها را محقق میکنند. دگرگونکردن و عملکردن، هردو یک مصداق و معنا دارند. به تعبیری دیگر، محال است دگرگونکردن از سنخ عمل نباشد، و محال است عملی دگرگونکننده نباشد. بنابراین غایت علوم فنی و هنری، عمل است و غایت علوم نظری صرف، نظر. در رشتههای علمی، هر سوال، مسالهای است نیازمند راهحل و در رشتههای فنی، هر سوال، مسالهای نیازمند راه رفع. بنابراین ما در مجموعه دیسیپلینهای بشری یا بهدنبال راهحل مسایل هستیم، یا رفع مشکلات. تفکر نقدی در هردو جا سودمند است. تفکر نقدی به مثابه ابزاری است که برای عالم یا نقاد علم و هم هنرمند یا ناقد هنر، نهتنها مفید است که ضرورت دارد.»
ملکیان، «تفکر انتقادی» را «یکی از انواع ششگانه تفکر» برشمرد و افزود: «برخی تصور میکنند تفکر نقدی، یک صفت ارزشداورانه است. این تعبیر نادرست است. تفکر انواعی دارد، که یک یا حداکثر دو نوع آن، تفکر نقدی محسوب میشود. اولین نوع تفکر، «تفکر تحقیقی» نام دارد. این نوع در حوزه تحقیق کاربرد دارد و تحقیق تنها در صورتی صحیح استفاده میشود، که راهحل مسالهای مشخص نیست. تحقیق با ندانستن صرف آغاز میشود. در فرآیند تحقیق، تفکری خاص، بهکار میآید. به عبارتی دیگر، به تفکر کسی که راهحل مشکلی را نمیداند و در پی دانستن آن، فرآیند تحقیق را آغاز کرده است، تفکر تحقیقی گفته میشود.»
«تفکر استدلالی» از دیگر انواع تفکر است که ملکیان به تعریف آن پرداخت. وی تاکید کرد: «در تفکر استدلالی، حل مساله و رفع مشکل، مشخص است، اما مخاطب پذیرای آن نیست. تفکری که به منظور ارایه استدلال، و به دنبال آن اثبات مساله، فراهم میآید، تفکر استدلالی است. نوع سوم «تفکر نقدی» است. در این نوع، راهحل مساله عرضه شده، و به مدد استدلال نیز، درستی آن اثبات شده است، اما مخاطب در یکی از اجزای آن مناقشه دارد. در این صورت، به مدد تفکر نقدی، راهحل، نقد میشود. بهعبارت دیگر، تفکر نقدی، وقتی کاربرد دارد که پاسخ مشخص است و در خصوص درستی آن نیز استدلالهایی صورت گرفته است، اما در معرض مناقشهای از سوی مخاطب، یا به عبارتی نقاد، قرار گرفته است. در بهکارگیری این نوع تفکر، باید روشهایی اتخاذ شود.»
ملکیان ادامه داد: ««تفکر مدافعانه» نوعی دیگر است، که در عکس تفکر نقادانه قرار دارد. وقتی نقد صورت میگیرد، دفاع نیاز است. به این معنا که مناقشه مطرح شده، قابل پاسخ دادن است، بنابراین تفکری که در پی این امر برمیآید، تفکر مدافعانه است. پنجمین نوع تفکر، «تفکر مذاکرهای» نام دارد. تفکر مذاکرهای تنها در علوم عملی، کاربردی است. آنگاه که دو طرف پاسخ را میدانند، ولی قادر به قانعکردن یکدیگر نیستند، در مقام عمل، باید مذاکره کنند. این رویکرد در عالم سیاست یا تعلیم و تربیت کاربرد دارد. «تفکر خلاقانه» یا تفکر «ابداعگرانه» نوع آخر است. در به کار بردن این نوع تفکر، نوعی تشابه به خدا صورت میگیرد. دیگر انواع تفکر به نوعی روشمند هستند؛ اما در مورد تفکر خلاقانه، این مهم مورد تردید است. این مساله یکی از موارد افتراق بین تفکر خلاقانه و دیگر انواع تفکر است. آیا میتوان برای این نوع تفکر هم روشهایی یافت؟ در این مورد، محل اجماع نیست، برخی بر این باورند که تفکر خلاقانه، خودآگاهانه نیست، بنابراین نمیتوان روشهایی در تحقق آن ترتیب داد؛ برخی دیگر نظری غیر این دارند. به زعم برخی صاحبنظران، تفکر نقادانه و تفکر مدافعانه، هردو نقادانه هستند. نویسندگان این کتاب هم، چنین رویکردی داشتهاند.»
وی، منشا تفکر نقادانه را، حکمی اخلاقی با جایگاهی خاص، دانست و تصریح کرد: «آنچه نطفه ضرورت این تفکر را منعقد میکند، حکمیاخلاقی است، مربوط به شاخهای از اخلاق، با عنوان «اخلاق باور». بر مبنای اخلاق باور، باید میزان دلبستگی به یک عقیده، با میزان ادلهای که آن را تایید میکنند، متناسب باشد. اخلاق باور، مستقل از شاخههای دیگر اخلاق است. اگر آن را مبنا قرار دهیم، باید بدانیم چقدر شواهد و قراین به سود یک عقیده وجود دارد. آنها میتوانند فراوان باشند، اما باید سره از ناسره جدا شود. اینجا به تفکر نقدی نیاز خواهیم داشت. این رویکرد، علاوه بر اینکه ما را به سمت معرفت پیش میبرد، به سوی یک وظیفه اخلاقی نیز هدایت میکند. اخلاق باور، به نفس باور توجه ندارد، بلکه تعداد ادله، به سود یا ضرر باور را ملاک قرار میدهد. از آنجا که ما در پی پیشرفت در حوزههای علم، هنر و فن هستیم، به اعمال آن نیاز داریم.»
ملکیان خاستگاه علمی تفکر نقادانه را تشریح کرد و افزود: «آنجا که منطق غیرصوری و معرفتشناسی همپوشانی میکنند، تفکر نقدی پدید میآید. این مبحث از جهتی معرفتشناسانه و از جهتی دیگر منطق مادی و غیرصوری است. از دیگر سو میتوان تفکر نقدی را شاخهای از روششناسی دانست؛ البته روششناسی، خود شاخهای از معرفتشناسی است. تفکر نقدی، پیشفرضهایی دارد، اگر آنها نباشند، ضرورت روی آوردن به آن از بین میرود. اکثریت آرایی که به ما عرضه میشوند، نه واضحالصدق و نه واضحالکذب هستند. به وضوح نمیتوان در باب آنها حکم کرد؛ بالطبع تشخیص صدق و کذب آنها محتاج پوششی است. اگر این پیشفرض موجود نباشد، احتیاج به تفکر نقدی نیست.»
وی ادامه داد: «تنها با نظر به گوینده سخنی نمیتوان صادق یا کاذب بودن آن را دریافت. ارتباط بین قول و قایل، قطع است، بنابراین نمیتوان با استناد به شخصیت کسی به صدق و کذب سخن او رای داد. این پیش فرضی دیگر است. نیروی تشخیص صدق و کذب در خود فرد، و نیاز به دریافت صدق و کذب مسالهای، دیگر پیش فرضهای تفکر انتقادی هستند.
ملکیان، «ضرورتهای پرداختن به تفکر نقدی» را تبیین کرد. وی گفت: «نمیتوان ضرورت تفکر نقادانه را انکار کرد، چراکه ما در معرض هجوم اطلاعات هستیم و اگر بخواهیم زیر آوار آنها دفن نشویم، باید بتوانیم جنگل اندیشهها را هرس کنیم. به ویژه اینکه بدانیم، در جامعهای زندگی میکنیم، که در آن هستند بسیار افرادی که از صادق معرفی کردن باوری کاذب، سود میجویند.»
وی، در انتها برخی ویژگیها و معایب کتاب و همچنین کار ترجمه را برشمرد و تاکید کرد: «کتاب راهنمای تفکر نقادانه، بسیار مفید است. از سهجهت میتوان بر اهمیت آن تاکید کرد. اول: اهم مباحث تفکر نقدی در این کتاب بررسی شده است. دوم: غالب مثالهای آن برگرفته از زندگی روزمره، ملموس و مفید هستند. سوم: مولفان، در انتخاب و کاربرد واژهها و قیود، دقت زیادی مبذول داشتهاند. خلط واژگان ابهام و ایهام با یکدیگر، تعریف ناصحیح معنای ارزش و نپرداختن به مباحث نقد درونی و نقد بیرونی را هم میتوان به عنوان نقایص کتاب نام برد. ترجمه را میتوان از حد متوسط ترجمههای فعلی بالاتر دانست. تنها مورد آسیب در این حوزه، برگردان ناصحیح تعدادی اندک از واژگان است. از آندست میتوان به اعمال واژگان درست و غلط به جای صادق وکاذب اشاره کرد، که به لحاظ فنی صحیح نیستند.»
در این ارتباط
– ضرورت پرداختن به «تفکر نقادانه»
– تفکر نفدی(فایل صوتی + گزارش تصویری)
– نشست نقد “راهنمای تفکر نقادانه” با حضور استاد ملکیان