مردم سالاری و اخلاق

محمدباقر رحیمی:‌ در جامعه‌ی مردم سالار خواسته می شود امور با  شور، گفت‌وگو ( و نه نزاع) و به صورت گروهی به انجام رسد. چهره ای از این شور ، رای گیری به واسطه صندوق ها است. اما رای گیری به تنهایی برای مشورت در تصمیم گیری ها کافی نخواهد بود؛ به ویژه اینکه  در برخی جوامع، ظاهر امر رای گیری انجام می شود ، اما در باطن، انتخابی صورت نمی پذیرد. از این جهت است که گفته می شود مردم سالاری تنها به واسطه ی صندوق های رای مصداق عملی و عینی نمی یابد.

| محمدباقر رحیمی |

بین مولفه های مردم سالاری و اخلاق انسانی رابطه ی وثیقی وجود دارد.به این معنا مردم سالاری متضمن اخلاق می باشد و به عکس در فرهنگ و خوی استبدادی عنصر اخلاق وجود نداشته و یا در حد بسیار کم بروز پیدا می کند.مولفه های مردم سالاری اخلاق را نهادینه می سازند.اگر بپذیریم مولفه ی محوری مردم سالاری مشارکت است ، نیز باید گفت مشارکت یا همکاری همگان برای رسیدن به اهداف فردی و جمعی خود امری اخلاقی و انسانی است. مشارکت همراه ساختن دیگران در انجام امور می باشد و این یعنی جمع گرایی و پذیرفتن تکثر. پذیرش تکثر در مقابل فردگرایی افراطی و یا خودمحوری قرار می گیرد. چه فردگرایی افراطی و چه خود محوری، صفاتی غیراخلاقی هستند در حالیکه جمع گرایی(بدون نفی فرد)خود امری اخلاقی _ انسانی است. نیز تکثر سویه ی برابری طلبی دارد، زیرا باور به دادن فرصت های نیز در بطن آن وجود دارد. در صورتی که فرصت های برابر وجود داشته باشد، هر فرد یا گروهی بنا بر استحقاق به جایگاه شایسته خود می رسند و این عین عدالت است و عدالت رکن محوری اخلاق بوده و هست.

شور و مشورت بعد دیگر مردم سالاری است به واقع مشورت همان همکاری از جنبه فکری می باشد. در جامعه‌ی مردم سالار خواسته می شود امور با  شور، گفت‌وگو ( و نه نزاع) و به صورت گروهی به انجام رسد. چهره ای از این شور ، رای گیری به واسطه صندوق ها است. اما رای گیری به تنهایی برای مشورت در تصمیم گیری ها کافی نخواهد بود؛ به ویژه اینکه  در برخی جوامع، ظاهر امر رای گیری انجام می شود ، اما در باطن، انتخابی صورت نمی پذیرد. از این جهت است که گفته می شود مردم سالاری تنها به واسطه ی صندوق های رای مصداق عملی و عینی نمی یابد.

در عین حال مشورت از آنجایی اخلاقی خواهد بود که دیگران در آن نظر گرفته و به آنها احترام گذاشته می شود(البته بنابر نوع تصمیم گیری رای دهندگان یا مشورت دهندگان متفاوت می باشند)این احترام جز اخلاقی بودن معنایی نخواهد داشت. اگر تصمیم گیری در گستره ی یک جامعه باشد ، اهمیت دادن به افکار عمومی نشانگر احترام به آرا آنها خواهد بود. اینگونه نیست که گفته شود باید و به طور حتم و همیشه افکار عمومی یا اکثریت صحیح باشد. به هر حال به طور طبیعی ممکن است گاهی افکار عمومی یا برایند آرا آنان غلط نیز باشد. (چنانچه برای یک فرد نیز چنین است) نباید از این جهت افکار عمومی را به طور مطلق نادیده گرفت و آن را تحقیر کرد. بلکه در چنین حالتی باید اندیشمندان و نخبگان در تصحیح اندیشه های جمعی کوشیده و آنها را اصلاح نمایند. در عین حال نباید نادیده گرفت که در شرایط عادی برایند افکار عمومی در درست تر از رای یک فرد می باشد. نیز نباید فراموش کرد که یک جامعه از یک قشر تشکیل نشده است، بلکه از طرفی در آن نخبگان و سرآمدان وجود دارند و در طرف مقابل افراد ناآگاه. و در عین حال در میان این دو قطب مرتبه های بسیاری می توان در نظر گرفت. لذا نمی توان گفت عموم مردم تنها بر اساس احساسات تصمیم می گیرند و یا ناتوان از شناخت درست و غلط هستند زیرا ما با طیفی از توانمندی در اندیشه ها سر و کار داریم.

اصل اخلاقی تر بودن شیوه مردم سالاری نسبت به شیوه استبدادی در ابعاد سه گانه خانواده ، سازمان های دولتی و غیردولتی  و سیستم حکومتی می تواند وجود داشته باشد. به این معنا در خانواده مردم سالار، سازمان مردم سالار و نظام حاکمیتی مردم سالار با تشویق به انجام همکاری، همراهی، برابری طلبی، دوستی، مشورت و احترام، اخلاق انسانی بیشتر رعایت می شود. در مقابل با شیوه استبداد در سه گانه های گفته شده، تک رایی، عدم توجه به مشورت همگانی، اجبار و بی احترامی هم نسبت به صاحب نظران و اندیشمندان وجود دارد و هم به اقشار مختلف دیگر جامعه صورت می گیرد. به این جهت اخلاق انسانی به کنار می رود.

از سویی کسانی بر این مدعا پافشاری دارند که تا فرهنگ مردم سالاری به حد کافی بین عموم مردم رشد نکند نمی توان به این شیوه امور را در سطوح گوناگون جامعه به انجام رساند. گرچه این استدلال درست است، اما برخی بنابر همین استدلال هرگز روی خوش به اصل مردم سالاری نمی دهند. در حالیکه اگر اعتقاد به این روش اداره امور باشد، هر سرپرست خانواده ای یا هر صاحب منصبی  به تدریج پایه های مردم سالاری را آغاز نموده و حداقل تلاش می کند تا اندک اندک خوی استبدادی را از سطح جامعه به دور افکند. در غیر این صورت همواره از انجام آن سرباز زده و هرگز به آن مبادرت نمی کنند. با این رویه با افراد و جامعه ای روبرو خواهیم بود که با روشی امور خود را سامان می دهند که در آن از اخلاق انسانی و عاطفی در کمترین سطح خواهد بود. به همین علت ایده ی مردم سالاری هدایت شده نیز به مردم سالاری حقیقی نمی رسد. زیرا چنین اندیشه ای موجب می شود که هرگز مردم را رشد یافته ندانسته و هم چنان در خوی استبدادی باقی بمانند. در این گونه مردم سالاری نیز انجام مردم سالاری به شرط رسیدن زمان مناسب به تاخیر می افتد، اما در عمل به گونه ای رفتار می شود که گویا آن زمان هیچ وقت فرا نمی رسد. نکته اینجاست که مردم سالاری را باید آغاز نمود و اگر شرایط محیا نیست به تدریج به آن اقدام نمود و نه اینکه دست روی دست گذاشت تا زمان آن فرا رسد. و تا آن حد در راستا کوشید که مردم سالاری خوی و فرهنگ عمومی گردد. (چنانکه در طی زمانی طولانی استبداد حالت فرهنگ و شخصیت به خود گرفته است)

۳ ۲ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx