تعلیم و تربیت اخلاقی – بخش دوم

 خلاصه ای از مباحث استاد ملکیان در  درسگفتار  تعلیم و تربیت اخلاقی: در مورد تربیت اخلاقی به داشتن “روحیه اخلاقی” اشاره شد. اخلاقی شدن، “بودن” خاصی برای انسان را رقم می زند و نحوه بودن هم در نحوه “کردنها” و نحوه “داشتنهای” ما موثر است. برای داشتن روحیه اخلاقی همان طور که گفته شد در نحوه ی هستی ما، باید…

 خلاصه ای از مباحث استاد ملکیان در  درسگفتار  تعلیم و تربیت اخلاقی: در مورد تربیت اخلاقی به داشتن “روحیه اخلاقی” اشاره شد. اخلاقی شدن، “بودن” خاصی برای انسان را رقم می زند و نحوه بودن هم در نحوه “کردنها” و نحوه “داشتنهای” ما موثر است. برای داشتن روحیه اخلاقی همان طور که گفته شد در نحوه ی هستی ما، باید سه چیز پدید آید:

۱-کفّ نفس یا انضباط شخصی
۲- دیگر دوستی یا به تعبیر نا دقیق نوع دوستی
۳- خود فرمانروایی

رکن اول انضباط شخصی:

ما باید در خود انضباط شخصی را بپروریم که کفّ و منع و ردع نفس داشته باشیم. ترجمه فارسی اش خویشتن داری است. ایگویت سوار تو نباشد تو سوار ایگو باش. چه چیزهایی خویشتن داری را در من رشد می دهد؟

توجه به یک سلسله واقعیات انسان شناختی خویشتن داری را در انسان رشد میدهد.

این واقعیات روانشناختی را یک به یک می گویم.

ما در تربیت اخلاقی یک مقدار سخن برای گفتن داریم و بقیه را باید بورزیم.
انسان لذت آنی اش با لذت دیرپایش متفاوت است.
به زبان دیگر اگر چیزی در مختصه زمانی t۱ و در مختصه مکانی p و در مختصه وضع و حالی c۱ ، به تو لذت داد، معنایش این نیست که تا پایان کار هم لذت خواهد داد. بعد از این برای اختصار عبارت دقیق بالا را تکرار نمی کنم و می گویم هر لذتی، لذتِ خاص است. لزوما هیچ لذت خاصی، لذت عام نیست.

نکته اول: چون فرایند لذت بردن یک رویداد است از آن لذت می بریم و باید در ظرف زمان محقق شود.
اولا باید این مطلب را روشن کنیم که چه چیزهایی به ما لذت می دهد منظورم تعیین مصادیق نیست بلکه تعیین مقوله و کتگوری امور لذت بخش است. هر چه در باره لذت می گویم در باب ضدش درد و رنج هم صادق است. مهم است بدانیم که چه چیزی به ما لذت یا از سویی درد و رنج میدهد.

به صورت اجمال می گویم در میان مقولات مابعدالطبیعی، فقط رویدادها لذت بخش اند.
به تعبیر وجود شناختی و مابعدالطبیعی، جواهر جسمانی، مجموعه ها، نسبت ها، اعداد، قضایا و کلیات نه لذت بخش اند نه اَلم انگیز.
مثلا اگر بگوییم آب رافع عطش است، معنای این جمله به نظر دِقـّی در صورتی درست بود که هیچ انسانی در طول تاریخ تشنه نمانده باشد چون همیشه آب در زمین بوده است. پس نه خود آب، بلکه نوشیدن آب، رفع عطش می کند. نوشیدن آب یک رویداد است.
به آب در فلسفه جوهر می گویند. رویدادی باید رخ دهد. نمی توان گفت تو مفیدی! بلکه باید گفت درس گفتن تو مفید است یا دیدن تو برایم مفید است.
رویداد چیست؟ جواهر چه طبیعی چه مصنوعی تمام اجزایشان در مختصه زمانی در کنار هم حاضرند اما رویدادها اجزایشان در کنار هم در یک “آن”، تحقق ندارند.

مثل گرسنگی و سیر شدن که یک فرایند است. مثلا در بیست دقیقه سیر می شوم، سیر شدن در “آن” محقق نمی شود بلکه در بستر زمان محقق میشود. “آن” که می گویم زمان صفر است. رویدادها تا یک جزئش نرود جزء بعدی نمی آید. پیر شدن هم اجزایش در ظرف زمان محقق میشود، که به سالها نیاز دارد. اگر احاطه زمانی به آنها داشته باشیم تا یک جزء برود، جزء دیگری می اید، این رویداد است. رویداد فقط در ظرف و بستر زمان محقق میشود، پس لذت بردن و رنج بردن یک امر زمانی است و در طی زمان، لذت پدید می آید چون باید رویدادی رخ دهد. این ویژگی اول است که در میان موجودات جهان هستی فقط رویدادها هستند که به تو لذت یا رنج می دهند.
هم آنچه لذت میدهد و هم خود لذت بردن تو هر دو رویداد است.

نکته دوم: میزان لذت در مورد فردی که لذت می برد بستگی به این دارد که در چه وضع و حالی باشد.

اینجا به هر چیزی که می تواند به من و شما لذت بدهد، خاستگاه لذت، منشاء لذت می گوییم. در عالم انسانی هر خاستگاه لذتی، همه بالقوگی لذت بخشی اش را همه جا به فعلیت نمی رساند.
میزان لذت بردن به فرد بستگی دارد نه به خود خاستگاه لذت و شی.
هدن، واحد شمارش لذت در روانشناسی است. فرض کنید که نوشیدن آب بالقوگی و پتانسیل ۵۰ هدن (واحد لذت) را داشته باشد اگر این طور باشد معنایش این نیست که تو از ۵۰ واحد هر ۵۰ تا را به صورت بالفعل لذت خواهی برد. یعنی خاستگاه های لذت همه بالقوگی شان را برای فرد به فعلیت نمی رسانند و به فرد بستگی دارد.
همه استعداد لذت بردن برای فرد لزوما شکوفا نمی شود.

یک نتیجه می گیریم به جای اینکه قصد کنیم خاستگاه های لذت بیشتری را کسب کنیم استعداد لذت بردن خود را افزایش دهیم. مثلا گمان می کردم که اگر به جای این یک ظرف شربت سه تا داشتم بیشتر لذت می بردم اینطور نیست باید استعداد خود را برای لذت بردن افزایش دهیم. ممکن است کسی از چیزی که شما یک واحد لذت می برید صد برابر شما لذت ببرد و حتی اگر شما آن چیز را صد برابر کنید این طور نیست که صد واحد لذت هم ببرید.

نکته سوم وقتی از چیزی می خواهید لذت ببرید حضور قلب شما مهم است در اَلم بردن هم همینطور است. هر چه حضور قلب پیش خاستگاه لذت یا اَلم بیشتر باشد از خاستگاه لذت و الم، بیشتر عایدمان میشود.

مثلا خیلی ها می گویند هنگام بیماری شبها دردشان شدیدتر می شود و فکر می کنند که شب تاثیر دارد ولی واقعیت این است که در روز عدم حضور قلب خیلی چیزها را از بین می برد. در شب صدا و رنگ و هر چه تحریک کننده ها تعدادشان کم میشود حضور قلب و تمرکز روی درد و ادراک درد قوی تر میشود.

در باب لذت هم همینطور است. اینکه گفته اند وقت خوردن حرف نزنید برای تمرکز بیشتر ولذت بردن بوده است. بقیه محرکها را اگر تعطیل کنیم میزان لذت بیشتر می شود و البته در مورد الم، هم صادق است. مثلا هنگام دعوا متوجه خون یا درد نمی شوید و وقتی به خانه بر می گردید متوجه می شوید.

نکته چهارم این است که میزان لذت برندگی ما از خاستگاه های لذت به نگرش ما هم بستگی دارد مثلا به این رویدادی که به من لذت می دهد به چه چشمی نگاه کنم. اگر نگاهم را عوض کنم فرق می کند. در تذکره الاولیا ها می بینید که کسی غذا می خورد و ناگهان هاتفی ندا می دهد که مال یتیم است که می خوری. ترکیب شیمیایی غذا عوض نشده ولی نگرش که عوض می شود دیگر خوردن این غذا فرق میکند و میزان لذت هم فرق میکند.

 

* این درسگفتار پاییز ۱۳۹۴ در موسسه پرسش ارائه شده است.

* تهیه و تنظیم توسط: فرزانه دشتی

 

در این ارتباط

تعلیم و تربیت اخلاقی – بخش اول

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
فاطمه
فاطمه
اردیبهشت ۱۴, ۱۳۹۷ ۱۰:۳۹ ق٫ظ

بسیار بسیار ممنونم که مطالب استاد ملکیان رو در اختیار گذاشتید. به خصوص این مطلب در خصوص تربیت اخلاقی که بسیار برای پایان نامه ی دکتری بنده مفید بود.

شاهدی برای شاهد
شاهدی برای شاهد
خرداد ۵, ۱۳۹۵ ۱۱:۵۷ ق٫ظ

ملکیان خود لاله ای در مرداب است شاید هم نیلوفری در مرداب. با این حال مصدق هم زیبا سروده است: دشت ها آلودست در لجنزار گل لاله نخواهد رویید در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید؟ فکر نان باید کرد و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم گل گندم خوب است گل خوبی زیباست ای دریغا که همه مزرعه دلها را علف کین پوشاندست هیچکس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست؟ و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست !!! و زمانی… مطالعه بیشتر»

شاهد
شاهد
خرداد ۵, ۱۳۹۵ ۱۰:۳۳ ق٫ظ

جناب استاد ملکیان، در لجن‌زار گل لاله نخواهد رویید!

3
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx