صدرالمتالهین و منتقدانش در گفت‌وگو با نجفقلی حبیبی

محسن آزموده- علی ورامینی/ درآمد: در سالروز تولد صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به ملاصدرا متالهین (درگذشته ۱۰۴۵ قمری)، آخرین حلقه از سلسله فلاسفه بزرگ ایرانی اسلامی تصمیم گرفتیم نگاهی متفاوت به او داشته باشیم. در زمانه ما معمولا صدرالمتالهین شیرازی تقدیر و تکریم شده است. این اما بدان معنا نیست که هیچ نقد و انتقادی به او…

محسن آزموده- علی ورامینی/ درآمد: در سالروز تولد صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به ملاصدرا متالهین (درگذشته ۱۰۴۵ قمری)، آخرین حلقه از سلسله فلاسفه بزرگ ایرانی اسلامی تصمیم گرفتیم نگاهی متفاوت به او داشته باشیم. در زمانه ما معمولا صدرالمتالهین شیرازی تقدیر و تکریم شده است. این اما بدان معنا نیست که هیچ نقد و انتقادی به او وارد نشده و هیچ چهره یا جریانی نکوشیده اندیشه او را به چالش بکشد.

 

از همان زمان صدرا تاکنون از گوشه و کنار انتقاداتی نیز نسبت به او مطرح شده است. کوشیدیم با صورت‌بندی انتقادای که به او مطرح شده برخی از آنها را با نجفقلی حبیبی، استاد فلسفه اسلامی که از صدراپژوهان معاصر است در میان بگذاریم حبیبی برخی آثار ملاصدرا چون شرح و تعلیقه صدرا بر الهیات شفا و مفاتیح‌الغیب را تصحیح کرده است و به اندیشه او اشراف دارد، او در این گفت‌وگو به این انتقادها پاسخ می‌گوید و صدرالمتالهین را فیلسوفی موسس و نواندیش می‌خواند.

 

غیر از تمجیدها و تحسین‌ها از فلسفه ملاصدرا انتقاداتی نیز در حاشیه به او و اندیشه‌اش مطرح شده است. قصد داشتیم که یک‌به‌یک این انتقادها را با شما مطرح کنیم، نخستین موضوع بحث انتحال بود که ابتدا میرزا ابوالحسن جلوه، فیلسوف و عارف ایرانی عصر ناصرالدین‌شاه مطرح کرد و بعدا آقا ضیاءالدین دری، استاد فلسفه معاصر در انتهای ترجمه کتاب کنز الحکمه شهرزوری به این موضوع تصریح کرد و البته کسانی چون مرحوم سیدجلال‌الدین آشتیانی کوشیدند به این انتقادات پاسخ گویند. شما نیز در مقدمه تصحیح مفاتیح‌الغیب به این اخذ و اقتباس‌ها اشاره کرده‌اید. حالا می‌خواهیم خودتان در این مورد توضیح دهید و بفرمایید آیا این بخش‌ها را می‌توان از مقوله «سرقات» خواند؟

خیلی خوشحالم که در سالروز تولد ملاصدرا به او به عنوان آخرین حلقه فیلسوفان موسس ایران توجه کرده‌اید. در فلسفه اسلامی سه فیلسوف موسس داریم که هر سه ایرانی هستند: ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا. دیگران تبعه ایشان هستند، تا همین اواخر نیز چهره‌هایی چون مرحوم حاج‌ملاهادی سبزواری و علامه محمد حسین طباطبایی و امام خمینی(ره) در حلقه متفکران صدرایی محسوب می‌شوند. البته امام خمینی(ره) بیشتر گرایش عرفانی دارد و همسو با ملاصدرا به سمت ابن عربی گرایش دارد. اما در مورد ملاصدرا بحث‌های متنوعی در گرفته است. یکی همین موضوع سرقات است. مهم‌ترین کار را در زمانه ما مرحوم دری، استاد دانشکده الهیات کرد، حاشیه‌هایی که ایشان بر اسفار نوشته، هنوز در کتابخانه دانشکده الهیات موجود است که در آن به اقتباس‌های صدرا اشاره کرده است و در نهایت در ترجمه تاریخ شهرزوری در فصلی به این انتحال‌ها اشاره کرده است. من هم در مقدمه مفاتیح‌الغیب به این موضوع اشاره کرده‌ام. اما به نظرم نسبت سرقت ادبی به ملاصدرا درست نیست، زیرا اولا ملاصدرا بسیاری از این مطالب را از حفظ نوشته است، به همین دلیل عبارت‌ها در بسیاری موارد دگرگون شده است. اما او در مجموع از ذکر منبع فروگذار نکرده است، یعنی اگر در یک کتاب اشاره نکرده در کتابی دیگر به آنها اشاره کرده است. برای مثال من اقتباس‌های او از تفسیر کبیر فخررازی را در مفاتیح الغیب پیدا کردم و در پاورقی به آنها اشاره کرده‌ام. مساله بعدی فضای سیاسی و اجتماعی است، در بسیاری موارد او به دلایل سیاسی و اجتماعی نمی‌خواسته منبع را ذکر کند. نکته دیگر این است که گاه یک عبارت یا تعبیر آنقدر مشهور است که ضرورتی به یاد کردن از او یافت نمی‌شود. بنابراین خیلی کم‌لطفی است که از سرقات ملاصدرا یاد کنیم. برای مثال او جایی گفته که این مطلب را دیگری طرح کرده و من دیگر نیازی به این ندیدم که دوباره آن را عبارت‌پردازی کنم و به همین خاطر از اصل سخن او استفاده می‌کنم. به عبارت دیگر این استفاده‌ها در بسیاری موارد به کار بردن مطالبی است که در یک سنت علمی موجود است. بنابراین نسبت سرقات به ملاصدرا بی‌انصافی است.

از این بحث که بگذریم برخی معتقدند که ملاصدرا فیلسوف نیست و بیشتر یک متکلم یا عارف است.

بله، آیت‌الله مصطفوی که از استادان برجسته فلسفه اسلامی در زمانه ما است، چنین دیدگاهی دارد. البته ایشان با صدرا بسیار آشناست و آثار او را نیز تدریس می‌کند. اما معتقد است ملاصدرا فیلسوف نیست.

از چه جهت چنین می‌گوید؟ آیا معتقد است که ملاصدرا حرف جدیدی ندارد یا معتقد است بیشتر یک عارف است؟

منظور ایشان این است که ملاصدرا بیشتر به آیات و روایات استناد می‌کند و استدلال عقلانی خاص ندارد و مباحثش عرفانیات یا شرح احادیث است. البته ایشان بسیار سینوی است و یکی از بهترین استادان فلسفه مشاء در ایران است و معتقد به ابن‌سیناست و برای او یک قداست معنوی قایل است.

مهدی گل‌پرور روزبهانی در پایان‌نامه‌ای در مقطع دکترا با موضوع بازشناسی تاریخی پذیرش فلسفه ملاصدرا در دانشکده الهیات دانشگاه تهران نشان می‌دهد که گویا ملاصدرا در زمان خودش مقامی چون میرداماد و میرفندرسکی و شیخ بهایی نداشته است و این توجه گسترده به او عموما از اوایل دوره قاجاریه است. چرا این طور است؟

بله، از حدود ٢٠٠ سال بعد این توجه رو به اوج می‌گیرد. ببینید داماد او ملاعبدالرزاق لاهیجی خود یک فیلسوف مشایی یا به تعبیر دیگر اصالت ماهوی است. بنابراین درست است که پذیرش فکر صدرا که اصالت وجودی است با تاخیر صورت می‌گیرد، اما به هر حال او مشهور بوده است. بعدها با ملاعلی نوری و امثال اوست که نظریه اصالت وجود جا می‌افتد. تا حدی نیز این عدم توجه به دلایل سیاسی است. صدرا فیلسوفی است که تبعید می‌شود و اجازه نمی‌دهند در مرکز (اصفهان) بماند و مجبور می‌شود به مدت هفت یا ١۴ سال به کهک قم برود. تاریخ زندگی او در این زمان نیز بسیار مبهم است. بنابراین این شرایط دست به دست هم می‌دهند که حرف‌های او پذیرفته نمی‌شود. ضمن آنکه بزرگ‌ترین فیلسوف زمان یعنی میرداماد اصالت ماهیتی است. اما فراموش نکنیم همین میرداماد اشعار مبالغه‌آمیزی راجع به ملاصدرا دارد.

گویا اواخر عمر بار دیگر به ملاصدرا توجه می‌شود و برای مثال توسط‌ الله‌وردی‌خان و پسرش ملاوردی‌خان به مدرسه خان شیراز دعوت می‌شود.

بله، اما این دعوت به شیراز است و به اصفهان نیست. در شیراز نیز به هر حال او از خانواده محترم و متمولی است و از خاندان بزرگ قوامی است. اما به طور کلی تبعید او از سوی دستگاه سیاسی صفویه به این وضع منجر می‌شود. بنابراین حتی شیخ بهایی و میرداماد هم نمی‌توانند جلوی تبعید او را بگیرند. به همین خاطر تا اینکه افکار او جا بیفتد، زمان می‌برد.

آیا این عدم اقبال به این هم ربط دارد که نظام فکری صدرا بعدا با شرایط سیاسی و اجتماعی زمانه همراه می‌شود؟

به نظرم دفاع شدیدی که ملاصدرا از شریعت دارد، قاعدتا باید سبب می‌شده که به او توجه شود. اما دلیل اقبال بعدی به صدرا نخست به دلیل بحث‌های مهم فلسفی اوست که امثال ملاعلی نوری و حاج ملاهادی سبزواری از آن دفاع می‌کنند و دوم به دلیل دفاع قدرتمند او از شریعت است. تا جایی که می‌گوید روح حکومت شریعت است و سیاست بدون شریعت را مثل جسم بدون روح می‌داند. وقتی فردی اینچنین به شریعت اهمیت می‌دهد، باعث می‌شود که فیلسوفان بعدی از ملاصدرا دفاع کنند. او شریعت را مبنا قرار می‌دهد.

بعضی از معاصرین درباره ملاصدرا می‌گویند که او فلسفه را تحت شریعت خوانده است و نتیجه گرفته‌اند که در صدرا شریعت نبود که عقلانی شد، بلکه عقل بود که شریعتی شد.

این سخن درستی است. او صریحا می‌گوید سیاست بدون شریعت مثل تن بدون روح است و روح سیاست باید شریعت باشد که خداست. اما از سوی دیگر نیز تاکید می‌کند که اصحاب شریعت نیز باید شریعت را درست بفهمند و به همین خاطر به نقد عوامفریبی می‌پردازد. منتقدانی که از این حیث به ملاصدرا نقد دارند، چنین می‌اندیشند که فلسفه یک امر عرفی و غیردینی است، اما هیچ ضرورتی در این سخن نیست. فلسفه بحثی عقلی است و اگر احکام دین هم عقلی باشد، دلیلی ندارد که میان آنها ناسازگاری باشد. ابن‌سینا نیز چنین است. به همین علت برخی عرب‌ها ابن‌سینا را متکلم می‌خوانند، در حالی که این سخن درستی نیست. این افراد مرعوب فلسفه در غرب هستند و فکر می‌کنند هرچه مخالف دین بود، مهم است. این سخن درستی نیست و جعلی و نادرست است. انسان‌هایی چون ملاصدرا چنین مجعولاتی را نمی‌پذیرند.

شما فروبستگی فلسفه اسلامی بعد از ملاصدرا را چگونه توضیح می‌دهید؟ آیا می‌شود که بعد از ملاصدرا فیلسوف موسس نداریم و آیا علت آن نظام فکری ایشان نبود؟

بله، ما بعد از ملاصدرا نظام فلسفی جدیدی نداریم. اما این به دلیل نظام فکری ملاصدرا نبود. باید فلاسفه بزرگ جدیدی ظهور کنند که به گونه‌ای دیگر بیندیشند و نظام فکری تازه‌ای ارایه کنند. ضمن آنکه فهم دین نیز نیازمند متفکران جدید است. به هر حال نگرش ملاصدرا این است که تعارضی میان عقل و دین نمی‌بیند. آیت‌الله جوادی‌آملی نیز چنین می‌اندیشد. اما کسی که مخالف حضور اجتماعی و فرهنگی دین است، تقصیر را به گردن دین می‌اندازد. غربیان بیشتر این طور هستند. دلیلش هم آن است که در قرون وسطی از دین کلیسا ضربه خورده بودند. اما دین ناب با عقل ناسازگار نیست، قرآن بارها بر عقل تاکید دارد.

چطور می‌شود که از فلسفه ملاصدرا دو قرائت تا این حد متفاوت استخراج می‌شود. یعنی از یک سو گرایش آیت‌الله جوادی‌آملی که عقل را ترجیح می‌دهد و از سوی دیگر گرایش آیت‌الله مصباح‌یزدی که با عقل محض مخالفت می‌کند؟

هر گرایشی که با عقل مخالفت کند، مطرود می‌شود. شریعت و خود قرآن که مظهر شریعت است، بارها بر تعقل و تدبر تاکید دارد. اگر درست فکر کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که جهان بدون خدا امکان‌پذیر نیست. نگرش دنیای علمی نسبت به دین امروز نسبت به ۶٠ سال پیش بسیار متحول شده است، دانشمندان غربی قبلا بیشتر دین‌ستیز بودند، اما الان اکثرا یا موحد یا دچار تردید هستند. اگر انسان‌ها عمیقا فکر کنند، متوجه می‌شوند که جهان را خدا آفریده و به آن نظمی بخشیده است. آن نظم حتما مخالف آنچه خدا آفریده است، نیست. بنابراین من معتقدم که دین با فلسفه ناسازگاری ندارد، مگر اینکه دین را بد بفهمیم یا فلسفه را بد توضیح دهیم. این اتفاق هم رخ می‌دهد، یک عده یک سلسله خرافات را به نام دین جمع می‌کنند و گروهی نیز همین را قبول نمی‌کنند، در حالی که دین نیست. با تمام دلایل فلسفی می‌توان ثابت کرد که این جهان بدون مبدا نیست. ملاصدرا نیز با تجزیه و تحلیل فلسفی در اواخر شواهدالربوبیه همین موضوع را نشان می‌دهد. بنابراین معتقدم اگر فلسفه درست حرکت کند و دین درست باشد، با هم ناسازگاری ندارند. مگر اینکه راه اشتباه بروند، مثل اینکه برخی تلاش می‌کنند دین را از مسیر عقلانیت دور یا فلسفه را گمراه کنند.

به تلاش ملاصدرا برای ایجاد پیوندی میان عرفان و برهان و قرآن اشاره کردید.

بله، البته تاکید کنم که ملاصدرا در اواخر عمر دیگر فیلسوف نیست و بیشتر یک عارف است، به خصوص که می‌گوید این جهان از شؤون خداوند و ظل اوست، با توجه به آیه شریفه الم‌تر الی ربک کیف مدظل (آیا ندیده‏ای که پروردگارت چگونه سایه را گسترده است؟ فرقان ۴۵). یعنی از نظر او وجود یک حقیقت بیشتر ندارد و بقیه موجودات سایه او هستند. اینجا ملاصدرا از فلسفه فراتر رفته و جهان را سایه خدا می‌داند. او در نهایت به عرفان می‌رسد.

این پیوندی که ملاصدرا میان این سه طریق برقرار می‌کند چه تاثیری بر فلسفه و عرفان و کلام می‌گذارد؟

قطعا به ضرر هیچ کدام نبود. زیرا مثلا اگر کلام می‌خواست درست حرکت کند، در نهایت می‌خواست به همین جا برسد. این سخن او که جهان یک مبدا دارد و همه‌چیز اوست، نهایت حرف کلام است. البته او بحث و استدلال هم می‌کند، اما سرانجام به اینجا می‌رسد که همه یک سخن هستند.

آیا می‌توان در ملاصدرا مرز میان فلسفه و عرفان و کلام را مشخص کرد؟

خیلی دشوار است. به خصوص در ملاصدرای متاخر چنین است.

یعنی به نظر شما می‌شود در حیات فکری ملاصدرا به ادواری قایل شد؟

بله، من فکر می‌کنم این کار خوبی است. ملاصدرا در ابتدا در مقام یک فیلسوف اهل بحث و گفت‌وگوست. در مقام بحث و گفت‌وگو و استدلال به عقل تکیه می‌کند، اما در اواخر عمر از مقام گفت‌وگو خارج می‌شود و این جهان را رقیقه حقیقت می‌داند. به همین خاطر از آیه شریفه برای بیان حرف خودش استفاده می‌کند. او در اواخر دید دیگری پیدا کرده است و می‌گوید هر چه هست جلوه‌ای از خداوند است.

البته باید توجه کرد که شریعت ملاصدرا نیز با شریعت ظاهرگرایان متفاوت است؟ او از فقه اکبر سخن می‌گوید.

بله، او فقه را به معنای دانایی می‌داند. ملاصدرا خودش را عالم شریعت به معنای کسی که به مردم مسائل جزیی را می‌گوید، نمی‌داند. او اصول کلی را می‌گوید و معتقد است اصل خداست و بدون خدا همه این مباحث بی‌معناست. البته ابن‌سینا نیز به نحوی دیگر این سخن را می‌گوید. ملاصدرا نیز به اصل شریعت کار دارد و جزییات را به عهده فقها به عنوان مظاهر عقلای جامعه می‌داند. او خودش بیشتر به جنبه روحانیت و معنویت دین می‌پردازد.

آیا تمرکز ملاصدرا بر جنبه‌های نظری و کلی باعث نمی‌شود که از مسائل اجتماعی غافل شود؟ زیرا مثلا می‌بینیم که در قرون نوزدهم و بیستم از دل ابن عربی جنبش‌های سیاسی و اجتماعی درمی‌آید. اما ملاصدرا هیچگاه پتانسیل این امر را ندارد.

ببینید در تصوف گاهی مسائل عامیانه نیز راه می‌یابد و اتفاقا آن استفاده‌ها نادرست است. وگرنه عرفان به مسائل عام و کلی می‌پردازد. وقتی آدم‌ها به آن درک عمیق برسند، از این مسائل عامیانه فاصله می‌گیرند. به نظرم آن فرقه‌ها ربطی به ابن عربی ندارد. مثلا فرقه سهروردیه از سهروردی شیخ‌الشیوخ بغداد منشعب شد و ربطی به سهروردی حکیم و عارف ما ندارد. اصلا تفلسف به فرقه‌بندی‌ها راه ندارد.

فارغ از فرقه‌بندی آیا به مسائل اجتماعی هم ربط ندارد؟

در مسائل اجتماعی هم فیلسوف عمدتا به اصول کلی می‌پردازد. مثلا ابن‌سینا فلسفه احکام را در اواخر الهیات بیان می‌کند. ملاصدرا نیز در این حد بحث می‌کند، اما فراتر از آن نمی‌روند و مخالف فرقه بازی هستند.

در دوران ما دکتر مهدی فدایی مهربانی در کتاب حکمت و سیاست نشان می‌دهد که از دل نگاه صدرایی، سیاستی منشعب می‌شود که از قضا نگاه سیاسی امام خمینی(ره) یک جلوه از آن است. حتی برخی معتقدند که نظریه ولایت فقیه یک مبنای فلسفی در فلسفه صدرا نیز دارد. بنابراین می‌شود نوعی ارتباط میان فلسفه صدرا با سیاست یافت.

بله، دقیقا چنین است. ملاصدرا اتفاقا در اواخر شواهد در این زمینه بحث می‌کند. البته او بیشتر به جنبه‌های اصلی شریعت کار دارد و چون می‌خواهد شریعت را اجرا کند، در نتیجه احتمالا به فقیه جامع‌الشرایط منجر می‌شود. بحث امامت در تفکر شیعه همین است و می‌گوید شریعت بعد از نبوت امتدادی دارد و متولیانی دارد که این متولیان نخست ائمه(ع) هستند. عرفای بزرگ نیز همگی ائمه(ع) را قبول دارند. ابن عربی هم حتی اشعار باشکوهی درباره حضرت مهدی(عج) دارد. بعد از امام نیز علمای دین جانشین می‌شوند یا مثلا سهروردی از بحث امام آشکار و پنهان سخن می‌گوید.

 

در دوران ما کسی که بیش از همه به این جنبه از عرفان اسلامی توجه کرد، هانری کربن بود. تا چه اندازه ارزیابی‌های او را دقیق می‌دانید؟ آیا اشتباهی در کار او نمی‌بینید؟

من در کار او ایراد می‌بینم. من از همان زمان نیز به کار او ایراد داشتم و معتقد بودم که کربن امامت را تنها در آسمان می‌بیند و در سطح زمین به آن کاری ندارد. در حالی که امام آن جنبه آسمانی را دارد، اما برکاتش زمین را آباد می‌کند. در تفکر شیعی ما، اهمیت امامان تنها در جنبه معنوی آنها نیست، بلکه به این دلیل نیز هست که ایشان واسطه بین خدا و خلق هستند و باید در هدایت عامه موثر باشند. چهره‌ای چون ملاصدرا که مسلمان است، نمی‌تواند این دیدگاه‌ها را نادیده بگیرد و باید به نحوی پیوند میان خدا و خلق از طریق شریعت و به واسطه انبیا و امامان و فقها و علما صورت بگیرد. البته نگرش ملاصدرا کلان است و مراد او از شریعت مسائل جزیی نیست، بلکه روح آن را مدنظر دارد.

یک بحث دیگر نسبت ملاصدرا با تصوف است. در دوران صفویه شاهد پذیرش تصوف از سوی علما هستیم. آیا ملاصدرا در این پذیرش تاثیری داشته است؟

از نظر تاریخی نمی‌توان با دقت گفت. اینکه در دوران صفویه بازار تصوف داغ است، به دلایل سیاسی است زیرا صوفیان در این دوره حکومت را دست گرفتند. اما بعدا به‌شدت با صوفیه عوام برخورد کردند و فیلسوفان و متشرعینی که ضد تصوف هستند، قدرت بیشتری به‌دست می‌آورند، تا جایی که شاه را نیز مجبور می‌کنند که مطابق طبع ایشان باشد، با آنکه شاه خود دست‌پرورده صوفیه است، اما با صوفیه درگیر می‌شود. حتی چهره‌ای چون قاضی سعید قمی که من با تصحیح آثارش او را مطرح کردم، چندان شناخته شده نیست و همواره این پرسش را داشتم که چرا کسی درباره او چیزی ننوشته است و چرا اینقدر گمنام است؟ بعدا فکر کردم شاید یک دلیل این باشد که او یک گرایش تصوفی داشته و از آنجا که جریان غالب ضد تصوف است، در نتیجه نمی‌توانند به او توجه کنند. یک دلیل دیگر هم شاید این است که عموم علما در این دوره ناگزیر از ارتباط با دربار هستند و قاضی سعید چنین کاری نمی‌کند و در نتیجه به او توجهی نمی‌شود. بنابراین گرایش تصوفی در دوره صفویه با دستگاه شریعت نمی‌سازد و در این دوره فقهای شریعت‌مآب قدرت دارند و فقهای متصوف مورد توجه نیستند. بعدها به تدریج تلاش می‌شود که تصوف به عرفان کشیده شود. در دوره صفویه شیخ‌الاسلام‌ها از تصوف خوش‌شان نمی‌آید. ملاصدرا هم از این متصوفه بد می‌گوید. اما عرفان را قبول دارد. او در رساله‌هایی چون سه اصل به‌شدت به متصوفه حمله می‌کند.

نجفقلی حبیبی، استاد فلسفه اسلامی 

آیا این نقدها به کل جریان تصوف است؟

خیر، او به عرفا کاری ندارد. کتاب‌های او پر از ابن عربی است و بسیار به او و آثارش چون فتوحات استناد می‌کند.

آیا ارتباطی هم با فرقه‌های متصوفه داشته است؟

خیر، او با این فرقه‌های متصوفه به‌شدت مخالف است و آنها را دکان می‌داند و می‌گوید حقیقت ندارند و مقامی برای کسب فرصت‌ها هستند. او مثلا در رساله کسر اصنام جاهلیه به‌شدت با اینها مخالف است. احتمالا هم نظرش این است که حکومت زیر چتر این فرقه‌هاست. او ایشان را عوام صوفیه و قشری مسلک می‌داند.

در دوران معاصر نقدهای دیگری نیز به ملاصدرا هست. یک دسته تفکیکی‌ها هستند که به زعم خودشان برای دفاع از دین معتقدند که ملاصدرا دین را به علوم و معارفی آمیخته که از یونان آمده و این معارف کفرآمیز است. این ادعاها را چقدر معتبر می‌دانید؟

این حرف‌ها کاملا بی‌اساس است. به نظر من این افراد باید اواخر آثار ملاصدرا را بخوانند. او از فلسفه شروع می‌کند و ذهن‌ها را آماده می‌کند، اما در آخر به آیات قرآن می‌رسد. اصل بحث‌های معاد کتاب‌های شواهدالربوبیه و اسفار و مفاتیح‌الغیب که آثار اصلی ملاصدرا هستند، آیات قرآن است. با این تفاوت که ملاصدرا با روح این آیات سر و کار دارد و ایشان با ظاهر آیات سر و کار دارند.

یعنی به نظر شما حرف‌های تفکیکی‌ها منطقی ندارد؟

من فکر نمی‌کنم که خیلی منطقی باشد. البته ایشان حرف‌هایی دارند که اگر آنها را پرورش دهند، بد نیست. مثلا من خودم نزد آقای محمدرضا حکیمی رفتم. ایشان می‌گوید عقل در قرآن و روایات نیز هست. من گفتم ملاصدرا نیز تلاش کرده این عقلانیت را نشان دهد. ملاصدرا بسیار تلاش کرده این عقلانیت را نشان دهد. او در مفاتیح‌الغیب در این زمینه بسیار کوشیده است.

به هر حال تفکیکی‌ها با دستگاه مفاهیم فلسفی مشکل دارند.

این مفاهیم مثل جوهر و عرض و… اصطلاح هستند و برای فهم و تقریر مطلب مهم‌اند. اینها چه اشکالی دارد؟ من خودم یک بار در آثار حدیثی که قاضی سعید قمی نقل کرده، اصطلاحات را گردآوری کردم و دیدم که بسیاری از این اصطلاحات در کلام اولیا و احادیث وجود دارد. البته لازم است، تاکید کنم که خود آقای حکیمی به من می‌گفت استادش به او گفته اگر شما می‌خواهید فلسفه را نقد کنید، باید آن را خوب بخوانید و به همین خاطر خودشان اشارات را خوب خوانده بود.

برخی از دانشگاهیان اهل فلسفه نیز معتقدند که ملاصدرا در نقد پیشینیان سخنان ایشان را به نفع خود تفسیر می‌کند. یعنی ابن‌سینایی که ملاصدرا به نقد او می‌پردازد، یک ابن سینای واقعی نیست و او ابن‌سینا را ابتدا تقلیل می‌دهد و بعد می‌کوشد ابطال رای او را نشان دهد. آیا این نظر را قبول دارید؟

من این بحث‌ها را قبول ندارم. اینکه برخی می‌گویند فلسفه ملاصدرا نتوانسته به پیشرفت منجر شود، از اساس غلط است. کار فلسفه که اینها نیست. این کار علم است. اروپاییان نظریات فلاسفه را در علم به کار بردند، اما ما چنین نکردیم. مثلا سهروردی می‌گوید منطق ارسطویی در تعریف ناقص است و ما باید تعریف به خواص و نه ذاتیات کنیم. دانشمندان اسلامی به این حرف سهروردی توجه نکردند، در حالی که دانشمندان غربی به حرف‌های بیکن توجه کردند و جدول حضور و غیاب ساختند و… اما ما به حرف سهروردی که قبل از بیکن بر خواص اشیا تاکید کرد، توجه نکردیم. بنابراین مشکل این است که علمای ما از سخنان فیلسوفان استفاده نکردند.

غربیان همچنان فلاسفه بزرگ خود از سقراط و افلاطون تا ویتگنشتاین و هایدگر را می‌خوانند و در موردشان کتاب می‌نویسند. اما ما کمتر به این بزرگان خودمان توجه داریم. به نظر شما آیا ما هم به سنت فلسفی خودمان توجه داریم؟ آیا یک چاپ انتقادی از آثار ملاصدرا داریم؟ آیا تصحیحات دقیق و تفسیرهای خوب امروزی با توجه به پیشرفت‌های نوین فلسفی داریم یا خیر؟ آیا آن شیوه‌ای که در دانشگاه‌ها فلسفه صدرا تدریس می‌شود، به نظر شما خوب است؟

متاسفانه پاسخ پرسش‌های شما منفی است. یک مشکل این است که ما نخست باید به سبک سنتی بفهمیم که او چه گفته است و در گام دوم باید بکوشیم او را تفسیر کنیم و ببینیم با بینش‌های جدید از او چه دریافتی می‌توان داشت. یعنی بنیان‌هایی هست که از آنها می‌توانیم به عنوان پایه استفاده کنیم و بر مبنای آنها ساختمان‌سازی کنیم. ما آن ساختمان جدید را نساخته‌ایم. فراتر از آن حتی حرف‌های ملاصدرا را به خوبی نمی‌فهمیم و آدم‌های کمی هستند که بتوانند متن‌های ملاصدرا را بخوانند و بفهمند. بنابراین ما نخست باید استادانی پرورش دهیم که متن‌های ملاصدرا را با دقت بخوانند و بفهمند و به دیگران بیاموزند و در نهایت استنباط‌های جدیدی از آن ارایه کنند. این کار دشواری است که الان انجام نمی‌شود. علامه طباطبایی کسانی مثل آقای جوادی‌آملی را پرورش داد و خوشبختانه چند سالی است که برخی شاگردان آقایان مصباح و جوادی آملی در این زمینه کارهایی می‌کنند. برخی چهره‌های جوان نیز که با فلسفه‌های جدید غربی آشنا هستند، کارهایی می‌کنند و بنابراین من خیلی امیدوار هستم که در چند سال آینده وضع‌مان در این زمینه بهتر شود. به شرط آنکه جریان‌های ضد فلسفه آنقدر قدرت نگیرند که چراغ فلسفه را خاموش کنند. البته بعید است که در زمانه ما چنین اتفاقی بیفتد. چراغ عقل همچنان روشن است. البته عده‌ای به هر شکل می‌خواهند آن را خاموش کنند. یکی همین تفکیکی‌ها هستند که در ظاهر می‌خواهند از سنت دفاع کنند، اما در اصل جریانی است که گویا خردمندی جامعه به صلاحش نیست. این جریان‌ها نیز عموما رنگ سیاسی دارند زیرا اگر مردم عاقل شوند، حرف آنها را گوش نمی‌کنند و به همین خاطر می‌خواهند مردم همیشه پیرو ایشان و مقلد محض باشند. در حالی که اسلام با مقلد محض مخالف است و اصل را اجتهاد می‌داند و تقلید را در فروع جایز می‌داند. ما متاسفانه فراموش کرده‌ایم که اصل اجتهاد است و هر مسلمانی موظف است در اصول دین کندوکاو و اجتهاد کند. این افراد می‌خواهند ما را در فلسفه نیز مقلد کنند، اما به نظرم نمی‌توانند در اذهان عمومی نسل جدید رسوخ کنند. خدا به انسان عقل داده و از او خواسته در آسمان و زمین تفکر کند. از قرآن مشخص است که خدا می‌خواهد انسان را به اندیشه وادارد.

سوال پایانی این است که در دوران جدید خوانش‌های نویی از ملاصدرا می‌بینیم، در خود ایران مثلا دکتر سروش نهاد ناآرام جهان را می‌نویسد. به نظر شما آیا ملاصدرا پتانسیل نواندیشی دینی را دارد؟

خود ملاصدرا یک نواندیش است. یعنی او مخالف حرف‌هایی که بزرگان عالم فلسفه می‌زنند، سخن می‌گوید. خود این نکته درس مهمی است. ملاصدرا به ما می‌گوید در فلسفه مقلد نباش. سهروردی نیز بارها می‌گوید الماول هو البرهان، به آنچه می‌شود تکیه کرد برهان است. ابن سینا نیز بارها این تعبیر را گفته است. این برای ما یک سند است. بنابراین ملاصدرا راه نواندیشی را برای مسلمانان باز کرده است. ملاصدرا با مبنا قراردادن هستی جهان را تفسیر می‌کند و به ما می‌گوید شما روش تازه‌ای پیدا کنید و برهان تازه بیاورید.

 

منبع: اعتماد -۱۱ اسفند ۱۳۹۴

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

64 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
حجت جانان
حجت جانان
فروردین ۴, ۱۳۹۵ ۶:۵۱ ب٫ظ

جناب مرادی قبلا توضیح دادم که فعلا بشر تئوری اقتصادی بهتری نسبت به تئوری اقتصاد سرمایه داری ندارد کشور ماهم که حکومت اسلامی وجمهوری اسلامی دارد بطرف خصوصی سازی ونظام سرمایه داری پیش میرود هرچند نظام سرمایه داری اشکالات زیادی دارد وعدالت اجتماعی تحت تاثیر میگذارد وفرصتهای برابر را میگیرد ولی بناچار تا بشر راه بهتری وتئوری اقتصادی بهتری خلق نکرده فعلا همان اقتصاد سرمایهداری برای کشورهای دموکراتیک اعمال میشود صدالبته اگر راه بهتری پیدا شود کشورهای دموکراتیک برای جلب رفاه عمومی از ان استقبال خواهند کرد

مرادی
مرادی
فروردین ۳, ۱۳۹۵ ۹:۳۱ ق٫ظ

سلام

جناب حجت جانان

در تعیین مرزهای “رفاه عمومی ومنافع ملی” باید به گرایش و ایده هایی خاص از تفکر استناد کرد چه دینی و چه غیر دینی.

ما مجبور به انتخاب روش یا مرجعی در تفکر خصوصا در اقتصاد هستیم چه دینی چه غیر دینی.

باید حوزه عمومی و خصوصی و مرزهای آنها مشخص گردد. حدود و ثغور روابط بین افراد یک جامعه و روابط جوامع با یکدیگر.

تعیین این حوزه ها و حدود آنها همان مشکل اصلی است.

والسلام

حجت جانان
حجت جانان
فروردین ۳, ۱۳۹۵ ۵:۱۹ ق٫ظ

سکولاریسم فقط یک وجه حکومت دموکراتیک است همانطور که لائیک بودن هم یک وجه حکومت دموکراتیک است وهیچکدام از انها نه سکولار بودن ونه لائیک بودن به تنهایی کفایت نمیکند انچه جامع است همان دموکراتیک بودن است جمهوری دموکراتیک است که هم شامل لائیک بودن وهم سکولاربودن میباشد در یک جمهوری دموکراتیک نه گرایشهای دینی ونه گرایشهای غیر دینی هیچکدام حق دخالت در حاکمیت را ندارد نه کمونیسم ونه اسلام ومسیحیت هیچکدام حق ندارند گرایشهای خود را وارد حکومت نمایند وهدف نظام دموکراتیک رفاه عمومی ومنافع ملی میباشد

حجت جانان
حجت جانان
فروردین ۲, ۱۳۹۵ ۱۱:۴۲ ق٫ظ

اقا طاهای عزیز توجه بفرمایید در قسمتی از دولت خوب ودولت بد اقای استاد فعال بطوری کاملا بطرف نظام سیاسی بی ساخت وبی فرم میروند که انرا مدل مطلوب معرفی میکنند وغیر انرا رد مینمایند در حالیکه ما باید بطرف ان حرکت کنیم نه اینکه کاملا ان شویم یعنی اینکه مدل مطلوب مدل هرچند کمتر قوانین دست وپا گیر داشته باشد وسمت وسوی هیچ دینی و هیچ گروهی وفرقه ی سیاسی را نداشته باشد و کم قانون باشد وقوانین وحد وحدود تا اندازه ای که گریز ناپذیر است وجود داشته باشد نه اینکه بکل هیچ چهارچوبی نباشد ایشان در جایی… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۷, ۱۳۹۴ ۵:۲۲ ب٫ظ

اقا طاهای گرامی من هم متقابلا سال نو را به شما وهمه خوانندگان محترم سایت تبریک میگویم وامید سالی خوب وپرخیر وبرکت برای همگان دارم ۱- در مورد ازادی گفتید که به قدرت میاندیشم ببینید دوست عزیز وقتی شما از یک نظام حکومتی صحبت میکنید باید چهارچوبهای اصلی تفکرتان روشن وواضح تبیین شود خصوصا نظامی که مدعی دموکراتیک بودن است باید نحوه برخوردش با مخالفان ومیزان بهایی که به انها میدهد وانها را به بازی میگیرد مشخص باشد وهمچنین ساختار اقتصادی که بنا دارد پی ریزی نماید واما ازادی . بنظرم حداکثر ازادی منطقه مطلوب باشد وحدوحدود ان جایست که… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۲۷, ۱۳۹۴ ۰:۵۱ ق٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]دوست عزیز اقا طاها دموکراسی کامل هرگز نمیتواند ونباید تحقق یابد البته ان تعریف از دموکراسی که شما ارائه میدهید شما ازادی مطلق هم نمیتوانید داشته باشید چون باازادی مطلق خودتان مانع ازادی دیگران میشوید پس ازادی هم باید حد وحدودی داشته باشد شما با زیر شلواری نمیتوانید به خیابان بیایید ازاد نیستید پلیس جلوی شما را میگیرد چون اینکار شما شوون اجتماعی را خدشه دار میکند اگر دموکراسی کامل را این بدانید که ساختار هیچ قانونی نداشته باشد هیچ چهارچوبی از پیش تعیین شده نداشته باشد خیر این اصلا مطلوب نیست شما تصور کنید که انتخابات ریاست… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۶, ۱۳۹۴ ۶:۴۴ ب٫ظ

دوست عزیز اقا طاها دموکراسی کامل هرگز نمیتواند ونباید تحقق یابد البته ان تعریف از دموکراسی که شما ارائه میدهید شما ازادی مطلق هم نمیتوانید داشته باشید چون باازادی مطلق خودتان مانع ازادی دیگران میشوید پس ازادی هم باید حد وحدودی داشته باشد شما با زیر شلواری نمیتوانید به خیابان بیایید ازاد نیستید پلیس جلوی شما را میگیرد چون اینکار شما شوون اجتماعی را خدشه دار میکند اگر دموکراسی کامل را این بدانید که ساختار هیچ قانونی نداشته باشد هیچ چهارچوبی از پیش تعیین شده نداشته باشد خیر این اصلا مطلوب نیست شما تصور کنید که انتخابات ریاست جمهوری برگزار… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۲۶, ۱۳۹۴ ۹:۲۸ ق٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]در مورد حکومت لائیک واینکه گفتم دینداران میتوانند کرسی بدست بیاورند ولی حق ندارند دین خود را در حکومت وارد کنندنظرشما بسیار متاسفانه مبتدی است اگر قرار باشد دریک …دوست عزیز یک حکومت لائیک اقتصادی دارد که براساس اقتصاد ازاد ولیبرالی اداره میشود که دراین اقتصاد بخشهای خصوصی رگه های اصلی اقتصاد را دردست دارند در حالیکه دراسلام اقتصاد دولتی است ودر سوسیالیستها هم اقتصاد دولتی حکمفرماست دولت لائیک همانطور که گفتم هیچگونه گرایش فرقه ای را برنمیتابد وهدفش رفاه عمومیست اگر صلاح دانستید میتوانیدکامنتهای مرا برای استاد فعال بفرستید تا سطح معلوماتشان اضافه شود[/quote] درود بر استاد… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۲۵, ۱۳۹۴ ۹:۰۰ ب٫ظ

[quote name=”رها”]سلام دوست گرامیسئوالی که میخواهم مطرح کنم، مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول داشته است. ممنون میشوم که شما و یا استاد گرانقدرتان جنب آقای خانجانی به آن پاسخ دهند. ۱-خدا در قرآن سه علت را برای آفرینش ما ذکر کرده است: * ما را نیافریده بجز برای عبادت. * ما در بهشت بوده ایم و گناهی از ما سرزده و تا مدتی معین به اینجا تبعید شده ایم. * ما را آفریده تا بیازماید که کدام پرهیزگارتریم. در گزاره اول اینجا “عبادتگاه” میشود، در گزاره دوم”تبعیدگاه” و در گزاره سوم”آزمایشگاه”.فلسفه ی وجودی من کدام یک از این گزاره… مطالعه بیشتر»

رها
رها
اسفند ۲۳, ۱۳۹۴ ۳:۲۲ ب٫ظ

سلام دوست گرامیسئوالی که میخواهم مطرح کنم، مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول داشته است. ممنون میشوم که شما و یا استاد گرانقدرتان جنب آقای خانجانی به آن پاسخ دهند. ۱-خدا در قرآن سه علت را برای آفرینش ما ذکر کرده است: * ما را نیافریده بجز برای عبادت. * ما در بهشت بوده ایم و گناهی از ما سرزده و تا مدتی معین به اینجا تبعید شده ایم. * ما را آفریده تا بیازماید که کدام پرهیزگارتریم. در گزاره اول اینجا “عبادتگاه” میشود، در گزاره دوم”تبعیدگاه” و در گزاره سوم”آزمایشگاه”.فلسفه ی وجودی من کدام یک از این گزاره هاست… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۲۳, ۱۳۹۴ ۰:۱۳ ق٫ظ

در ضمن بنده به توصیه استاد عمل کردم و صرفا پرسش ها و نقدهای ذهن کودن و بی سواد و عوام خود را طرح کردم.و یکسری منابع مقاله ای هم معرفی کردم برای استاد فاضلم در خصوص «دولت لائییک» و «اسلام سیاسی»که آدمی هر چه علمش افزون علم جوییش افزون تر؛ که اگر غلط کردم و حرفی زدم در پاسخ به پرسش های وزین استادم بود.به حکم وظبفه که استادی از شاگرد سوال می کند و بر شاگرد است جواب دهد. جواب هایم نیز بیشتر پرسشی بود و ارجاع به منابع صاحب نظرتر!که البته پرسش هایم به خاطر عامیانه نویسی… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۲۲, ۱۳۹۴ ۱۱:۵۹ ب٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]اقا طاهای عزیز من برای خودم متاسفم که وقت گذاشتم تا پاسخ کامنتهای شما را بدهم شما بسیار در نوشته هایتان بی ادبی کردید ولی من پاسخ ندادم چون یکبار قبلا نیز باشما گفتگو کرده بودم وبه احترام اشنایی قبلی کوتاه امدم من در پاسخ به نویسنده مقاله وترتیب دهنده مصاحبه که مدعی شده بود با ادله صدرایی خدا را اثبات میکند میخواستم ایشان ویا نمایند ای از طرف تفکر طرفداران صدرا وارد بحث شوند تا ضعف استدلال صدرایی را نشانشان دهم میخواستم کسی بیاید ووحدت در عین کثرت . کثرت در عین وحدت را به گفتگو بگذارد… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۲, ۱۳۹۴ ۵:۱۵ ب٫ظ

اقا طاهای عزیز من برای خودم متاسفم که وقت گذاشتم تا پاسخ کامنتهای شما را بدهم شما بسیار در نوشته هایتان بی ادبی کردید ولی من پاسخ ندادم چون یکبار قبلا نیز باشما گفتگو کرده بودم وبه احترام اشنایی قبلی کوتاه امدم من در پاسخ به نویسنده مقاله وترتیب دهنده مصاحبه که مدعی شده بود با ادله صدرایی خدا را اثبات میکند میخواستم ایشان ویا نمایند ای از طرف تفکر طرفداران صدرا وارد بحث شوند تا ضعف استدلال صدرایی را نشانشان دهم میخواستم کسی بیاید ووحدت در عین کثرت . کثرت در عین وحدت را به گفتگو بگذارد که شما… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۲۱, ۱۳۹۴ ۴:۲۴ ب٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]اقا طاهای عزیز درمورد اینکه گفته بودید که جهان را نمیشود اثبات کرد وحتی دستان من را نمیتوانم اثبات کنم من مقداری در مورد پدیدارشناسی برایتان توضیح دادم واینک هم یاداوری میکنم که نظرتان اشتباه است جهان ودستان من هیچ ربطی به اثبات وجود خدا ندارد جهان ودستان من قابل اثبات هستند چون اموری فیزیکی هستند چون عینی وابزکتیو هستند چون قابل لمس هستند چون علم تجربی انها را بارها وبارها وبارها مورد ازمایش قرارداده ومیدهد پس توسط علوم تجربی ثابت شده اند ولی مقوله خدا قابل تجربه وازمایش نیست وادله عقلانی اثبات ان هم رد شده است… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۱, ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵ ق٫ظ

اقا طاهای عزیز درمورد اینکه گفته بودید که جهان را نمیشود اثبات کرد وحتی دستان من را نمیتوانم اثبات کنم من مقداری در مورد پدیدارشناسی برایتان توضیح دادم واینک هم یاداوری میکنم که نظرتان اشتباه است جهان ودستان من هیچ ربطی به اثبات وجود خدا ندارد جهان ودستان من قابل اثبات هستند چون اموری فیزیکی هستند چون عینی وابزکتیو هستند چون قابل لمس هستند چون علم تجربی انها را بارها وبارها وبارها مورد ازمایش قرارداده ومیدهد پس توسط علوم تجربی ثابت شده اند ولی مقوله خدا قابل تجربه وازمایش نیست وادله عقلانی اثبات ان هم رد شده است در مورد… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۲۱, ۱۳۹۴ ۱۰:۱۹ ق٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]اقا طاهای گرامی ۱-روشن توضیح دهید دقیقا منظورتان از طرح راسیونالیسم چیست وچه میخواهید بگویید نمیشود ده تامسیله را با هم جلو ببرید ۲- اینکه میگویید در حکومتی لائیک میتوان اکثر کرسیها را دینداران بدست اورند ومثلا صنعت ومعدن را مطابق دین خود برنامه ریزی کنند دوست عزیز اشتباه است نمیتوانند حکومت لائیک فقط اسمش لائیک نیست هیچ دینی و گرایشی حق ورود به نفع تفکر خود را ندارد حکومت لائیک مانند قاضی بی طرف است هدف حکومت لائیک رفاه عمومی است هدف دینداران پیاده کردن اعتقادات خود است حتی اگر با منافع ملی هماهنگ نباشد دینداران میتوانند… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۱, ۱۳۹۴ ۸:۱۸ ق٫ظ

اقا طاهای گرامی ۱-روشن توضیح دهید دقیقا منظورتان از طرح راسیونالیسم چیست وچه میخواهید بگویید نمیشود ده تامسیله را با هم جلو ببرید ۲- اینکه میگویید در حکومتی لائیک میتوان اکثر کرسیها را دینداران بدست اورند ومثلا صنعت ومعدن را مطابق دین خود برنامه ریزی کنند دوست عزیز اشتباه است نمیتوانند حکومت لائیک فقط اسمش لائیک نیست هیچ دینی و گرایشی حق ورود به نفع تفکر خود را ندارد حکومت لائیک مانند قاضی بی طرف است هدف حکومت لائیک رفاه عمومی است هدف دینداران پیاده کردن اعتقادات خود است حتی اگر با منافع ملی هماهنگ نباشد دینداران میتوانند کرسیها را… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۲۱, ۱۳۹۴ ۰:۱۳ ق٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]سلام جناب مرادی عزیز من که نگفتم هرچه هرجای جهان اتفاق افتاده به این سیو چند سال مربوط است برای مسیحیت حدودا سیصد سال پیش اتفاق افتاد سقوط حکومت کلیسا وانقلاب رنسانس برای کمونیست ها هم با فروپاشی شوروی اتفاق افتاد برای اسلام هم بعد از بقدرت رسیدن دین بسیار شدت گرفت واینجا هم اتفاق افتاد ببینید دوست عزیز مدینه فاضله تا به ان نرسیدید برایتان جذاب است کعبه امال است ایده ال شما با همه ایده الها برایتان تفاوت دارد ولی وقتی رسیدید ودیدید که ببر کاغذی بوده پوچ وتهی وتوخالی بوده از ان جامعه توحیدی که… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
اسفند ۲۰, ۱۳۹۴ ۸:۰۲ ب٫ظ

سلام جناب حجت جانان غرض اصلی ما پیدا کردن علت فروپاشی ها بود نه تاریخ زمان رخ دادن آنها. بنده هم خواستم بگویم علت فروپاشی ها وقایع این سی و چند سال نیست. البته فروپاشی های قرون متاخر هم منظور ماست. پس از آنکه علوم جدید با غرور فراوان مدعی بنای تمدن علمی و پیداکردن فرمول تحولات شدند… بنده از شما علت این فروپاشی های نسبتا جدید را جویا شدم.مثلا علت فروپاشی جناح چپ. حالا معلوم شد بنظر شما علت فروپاشی ها تعریف مدینه فاضله های تخیلی است. این نشان میدهد انسان کاشف راه است نه بنیان گذار راه .… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۰, ۱۳۹۴ ۶:۵۶ ب٫ظ

سلام جناب مرادی عزیز من که نگفتم هرچه هرجای جهان اتفاق افتاده به این سیو چند سال مربوط است برای مسیحیت حدودا سیصد سال پیش اتفاق افتاد سقوط حکومت کلیسا وانقلاب رنسانس برای کمونیست ها هم با فروپاشی شوروی اتفاق افتاد برای اسلام هم بعد از بقدرت رسیدن دین بسیار شدت گرفت واینجا هم اتفاق افتاد ببینید دوست عزیز مدینه فاضله تا به ان نرسیدید برایتان جذاب است کعبه امال است ایده ال شما با همه ایده الها برایتان تفاوت دارد ولی وقتی رسیدید ودیدید که ببر کاغذی بوده پوچ وتهی وتوخالی بوده از ان جامعه توحیدی که ادعا میکردند… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۰, ۱۳۹۴ ۶:۴۷ ب٫ظ

اقا طاهای عزیز درضمن یادم رفت که بگویم چون شما اسم استاد ملکیان را در نوشته تان اوردید وگفتید که باید به این اساتید اقتدا کرد ودنباله روی انان صحیح است باید اشاره کنم که استاد ملکیان هم قبل از من گفته که خدا قابل اثبات نیست ویکی از دلایل بیرون رفتن ایشان از روشنفکری دینی همین بود که انرا پارادوکسیکال میدانست چون میگفت روشنفکر باید متعهد به عقلانیت باشد ودین چهارچوبش تعبدیست وایندو همخوانی ندارند رجوع شود به مقاله از روشنفکری معنوی دفاع میکنم نوشته استاد ملکیان البته ایشان گفتگویی هم درهمین زمینه با دکتر خسرو پناه داشتند با… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۰, ۱۳۹۴ ۶:۳۸ ب٫ظ

اقای بی نام گرامی من نوار سخنرانی دکتر سروش را تعقل . تعبد و تعصب گوش داده ام ایشان بنا به روشنفکر دینی بودنشان تلاش کردند دفاع کنند وبنوعی تعبد را عقلانی جلوه دهند که البته نظر ایشان با استاد ملکیان ونظر من تفاوت دارد اتفاقا من در قسمت نظرات دیدگاه خود را نوشته ام میتوانید اگر دوست داشتید مطالعه بفرمایید

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۲۰, ۱۳۹۴ ۶:۳۲ ب٫ظ

اقا طاهای عزیز وسایر خوانندگان محترم نظرتان را جلب میکنم به کتاب علل گرایش به مادیگری از ایت الله مطهری صفحه ۱۳ اندیشه های مادی در جهان اسلام ودر فرهنگ و تمدن اسلامی سابقه طولانی دارد از ایات قران برمیاید که اندیشه انکار خدا ومعاد در عصرجاهلیت در میان مردم جزیرتالعرب وجود داشته است از قرن دوم هجری که اختلاط ملل مختلف اغاز شد وبرخورد عقاید وارا سخت اوج گرفت مادیین درکمال ازادی عقاید واندیشه های خویش را در محافل علمی ودرمجالس علنی ابراز میداشتند ودیگران را به پیروی از مکتب خویش دعوت میکردند احیانا در مسجدالحرام ویا مسجدالنبی حلقه… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
اسفند ۲۰, ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳ ق٫ظ

سلام

جناب حجت جانان

با عرض معذرت بنده اصلا یادم نبود اینحا کامنت گذاشته ام.

امروز که جوابیه شما را دیدم از آن قانع نشدم.

شما نباید نتیجه کمی و کیفی رخداد مذهبی جامعه خودمان را که سی و چند سال از آن میگذرد دلیل می آوردید.چون مشکل از قبل از آن بوده است.

یاس فلسفی پیش از آن بوده است…

عدم رشد وبالندگی و رخداد فساد در جبهه چپ جهانی قبلا اتفاق افتاده بود…

والسلام

بی نام
بی نام
اسفند ۱۹, ۱۳۹۴ ۸:۳۶ ب٫ظ

زیاد وقت و حوصله شرکت کردن در بحث را ندارم، اما خواستم موافقت تقریبی ام را با طاهای عزیز اعلام کنم…حجت جانان عزیز، اگرچه شما قابل احترامید، که حداقل سعی می کنید مطالبتان را با استدلال بگویید، اما بنظرم کمی تند عمل می کنید، توصیه میکنم سخنرانی تعبد و تعقل دکتر سروش در کانال تلگرامی ایشان که اخیرا در نقد این نگاه شما و ملکیان ها روی داده است را با دقت گوش کنید شاید کمی نگاهتان تعدیل یافت، خصوصا نقد این نگاه صفر و یکی پرمدعای عقل مدرن و هواداران عصیانگرش.(از نیلوفر در عجبم که این سخنرانی زیبای روشنفکر… مطالعه بیشتر»

رها
رها
اسفند ۱۹, ۱۳۹۴ ۱:۲۰ ب٫ظ

یونانیان جهان را دایره‌ای بسته تصور می‌کردند که در کلیتِ خود شأنی الوهی دارد؛ جهان متناهی است، چه عدمِ تناهی نه‌تنها منطقاً محال است بلکه نشانِ فقدانِ کمال است، کمال در «حد» است، در قیدی است که بر نامتناهی (خائوس) زده می‌شود تا عالمِ منظم و زیبا و البته متناهی (کاسموس) پدید آید. در جهانِ یونانی انسان اهمیت و فاعلیتی ندارد؛ انسانِ یونانی در جهانی که محوِ زیباییِ آن است گم شده است، او به دنیا آمده تا آسمان‌ را نظاره کند. این اندیشۀ سامی، و نه یونانی، است که فرد را کشف می‌کند. در این اندیشه است که انسان… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۱۹, ۱۳۹۴ ۱۲:۲۰ ب٫ظ

دیر نشده باشد وارد شدن به میدان عملی است ایثارگرایانه و از سر خودگذشتگی و انسان دوستی.فکر کنم مطلع شدید که پاپ وقتی به فلیپین رفته بود برای ایراد سخنرانی، دختری سیزده ساله که به خاطر خانواده‌اش مجبور به تن فروشی شده راه او را سد میکند و با چشمان گریان سئوالی ویران کننده از او می‌پرسد. چرا خدا فکری به حال ما نمی‌کند؟ پاپ سخنرانی‌اش را کنسل میکند و آن دختر را در آغوش میگیرد. فهمید اینجا دیگر وقت و زمان نظریه پردازی نیست. راهکار من این است: بزرگان دین ما باید از پیله‌ی تقدسی که به دور خود… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
اسفند ۱۹, ۱۳۹۴ ۱۱:۱۸ ق٫ظ

همه کسانیکه اینجا هستند مبانی دین را عموما و اسلام راخصوصا و مذهب جعفری را نوعا قبول دارند جز بک نفر که همان وصله ناجور باشد.
چرا سال که نو می شود خانه نو نمی کنی و به سایت دگر نمی روی؟ در سایتهای ضد دین دبگر کسی ازین ایرادها نمی گیرد و می توانی حتی مدیر شوی!
هان؟حتما روی این پیشنهاد فکر می کنی……..

طاها
طاها
اسفند ۱۹, ۱۳۹۴ ۹:۵۰ ق٫ظ

در مواجهه با کمونیست ها امّا لازم به حرفی نیست.چون این ها خود بزرگترین پارادوکس های تاریخ بودند و هستند!اخلاق و عدالت و برابری مطلق بدون باور به خدا و جاودانگی!آن هم به جبر سرنیزه و جبر تاریخ!وقتی حتی مومنین نیز برایشان عدالت امری صعب است چه رسد به عامه که به تکاثرطلبی و تفاخر می زیند بصورت غریزییک عده بلند شوند و بگویند باید اموالتان را به ما دهید برای خدایان برابری و عدالت!وقتی شما ماده ای بیش نیستی برو بنشین و در اخلاق توهمی و ذهنی دخالت نکن و بجای دزدی پول من کار کن و پول بدست… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۱۹, ۱۳۹۴ ۸:۴۸ ق٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]اقا طاهای عزیز بسیار تند روی میکنید اینکه شما با روحانیون وحوزویان مشکل دارید وانها قبول ندارید دلیل نمیشود که از بنیان هرکاری چه درست وچه غلط را بایک چوب برانید و تمام تفکر انها را ببندید به یونان .اقا طاهای عزیز از زمان پیامبر و امامان و صدر اسلام تاکنون تاریخ اسلام پراست از مباحثه هایی که بزرگان دین با دهریون ومادیون وملحدین داشته اند چرا قران به طبیعت و خلقت انسان و خلقت شتر و…. اشاره میکند ایا این احتجاج نیست ؟ ایا این از یونان است ؟ شما میگویید که خدا امری بدیهی است اگر… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۱۸, ۱۳۹۴ ۷:۵۲ ب٫ظ

اقا طاهای عزیز بسیار تند روی میکنید اینکه شما با روحانیون وحوزویان مشکل دارید وانها قبول ندارید دلیل نمیشود که از بنیان هرکاری چه درست وچه غلط را بایک چوب برانید و تمام تفکر انها را ببندید به یونان .اقا طاهای عزیز از زمان پیامبر و امامان و صدر اسلام تاکنون تاریخ اسلام پراست از مباحثه هایی که بزرگان دین با دهریون ومادیون وملحدین داشته اند چرا قران به طبیعت و خلقت انسان و خلقت شتر و…. اشاره میکند ایا این احتجاج نیست ؟ ایا این از یونان است ؟ شما میگویید که خدا امری بدیهی است اگر خدا امری… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۱۸, ۱۳۹۴ ۶:۵۵ ب٫ظ

سلام جناب مرادی دلیل اینکه همه ی مکاتب وایدئولوزیها فروریخته اند ومدینه فاضله وارمانشهری خود نمایی نمیکند میتواند علل متعددی داشته باشد یکی اینکه دین خودش را در هرم قدرت قرار داد دینی که پناهگاه مظلومان بود وهرگاه حقی از کسی ضایع میشد ویا ظلمی به او روا میشد سراغ اولیا وبزرگان دینی میرفتند واستمداد میطلبیدند وانان به قدر توان خود کمک میکردند وواسطه خیر میشدند وگاهی از نفوذ خود برای حل مسئله استفاده میکردند و گاهی هم هیچ کاری از دستشان برنمیامد فقط همینکه به درد دل گوش میدادند وبا او همنوا میشدند احساس ملجا وپناهگاه بودن دین واولیا… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۱۸, ۱۳۹۴ ۶:۳۲ ب٫ظ

به یاد ندارم کسی اینجا ادعای روشنفکری دینی کرده باشد در این سایت روشنفکر دینی وغیر دینی وکافر وملحد حضور دارند مومن ومسلمان هست کافر وملحد هم هست روشنفکر هم حضور دارد همه وهمه حق دارند نظر دهند وهمه چیز را به چالش بکشند دقت کن همه چیز را به چالش بکشند اعم از خدا وپیامبر ووحی وقران وامام و…. دراین سایت خدا به چالش کشیده میشود پیامبر به چالش کشیده میشود شما یا چنین جوی را میپذیری ویا ناچار خواهی شد کنار بروی

شهاب
شهاب
اسفند ۱۸, ۱۳۹۴ ۷:۵۴ ق٫ظ

با سلام خدمت طاهای گرامینظرات شما نشان از عمق بینش و درک شرایط حساسی دارد که در آن بسر می‌بریم. نگرانی شما کاملآ درست و بجاست؛ اما راهکاری که ارائه می دهید، سطحی و بدون در نظر گرفتن آسیب ها و ضربه‌هایی است که در این مدت بر جسم و روح و روان مردم جامعه‌ی ما وارد شده است و متآسفانه آن هم توسط کسانی که خود داعیه‌دار اخلاق و دینداری بودند. چند وقت پیش فیلمی دیدم به نام “کالواری”(calvary ). این فیلم داستان زندگی یک کشیش را روایت می‌کند که در میان مردمی گیر افتاده است به غایت ناامید… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۱۷, ۱۳۹۴ ۷:۵۶ ب٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]درود بر طاهای عزیز واقای بی نام دوستان عزیز فلسفه محل شک است اینکه بعضی از فلاسفه جهان خارج را مورد تردید قرار دادند ویا از دید خود تفسیر کردند ربطی به اثبان وجود خدا ندارد فلسفه اسلامی مدعی اثبات وجود خدا از طریق براهین مختلف بود ولی تمام ان براهین خدشه پذیر شدند دوستان عزیز طاها وبی نام ابتدا باید بدانیم که فلسفه چیست ؟ استدلال عقلی راجع به امور متافیزیکی را فلسفه میگویند واین هیچ ربطی به یونان ندارد ما که با اسمها مشکل نداریم مثلا چرا به منشا شوری نمک میگویند وچرا به منشا شیرینی… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
اسفند ۱۷, ۱۳۹۴ ۷:۵۵ ب٫ظ

روشنفکر دینی = روشنفکر + دیندار
تمامی اساتید حاضر در این سایت شرط دوم را حتما (هر یک به نوعی و تعبیری) و شرط اول را بعضا دارند.
بخش اعظمی از دین هم اصولا امری تعبدیست.
بهرحال ازاینکه قصد ترک ما را داری کسی جلودار نیست.

مرادی
مرادی
اسفند ۱۷, ۱۳۹۴ ۷:۰۹ ب٫ظ

سلام

جناب حجت جانان

چرا میفرمایید :” بشر عصر مدرن در دورانی زندگی میکند که همه ی ایئولوزیها فروریخته همه ی مکاتب وادیان بنوعی به بن بست رسیده اند”

تصور بنده این است که علت این وضعیت ثابت شدن ناتمامیت استدلال انسان است. قضیه ای منطقی ریاضی است.

شما هم لطفا توضیح خود را در علت بروز چنین وضعیتی بگویید.

والسلام

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۱۷, ۱۳۹۴ ۵:۱۶ ب٫ظ

درود بر طاهای عزیز واقای بی نام دوستان عزیز فلسفه محل شک است اینکه بعضی از فلاسفه جهان خارج را مورد تردید قرار دادند ویا از دید خود تفسیر کردند ربطی به اثبان وجود خدا ندارد فلسفه اسلامی مدعی اثبات وجود خدا از طریق براهین مختلف بود ولی تمام ان براهین خدشه پذیر شدند دوستان عزیز طاها وبی نام ابتدا باید بدانیم که فلسفه چیست ؟ استدلال عقلی راجع به امور متافیزیکی را فلسفه میگویند واین هیچ ربطی به یونان ندارد ما که با اسمها مشکل نداریم مثلا چرا به منشا شوری نمک میگویند وچرا به منشا شیرینی شکر میگویند… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۱۷, ۱۳۹۴ ۴:۳۵ ب٫ظ

شما که برای خودت خط قرمز تعیین میکنی شما مگر مدیر سایت هستی !!!!!!! اشتباه گرفته ای ادرس را عوضی امدی این سایت مال نواندیشان دینی نیست این سایت ازاد اندیشان است که نواندیشان دینی هم حضور دارند دقت کن هم حضور دارند اینجا کافر وملحد ومومن ومسلمان همه هستند وهمه حق دارند نظرات خود را ارائه دهند میتوانند به دین وخدا وپیامبر و…. اشکال کنند چه کسی گفته خوانند گان این سایت نیازی به اثبات خدا ندارند شما نیت خوانی کرده ای !!!!!!!! اینجا همه ی عقاید ونظرات ازاد است ومنعی برای طرح ندارد هرکسی چه کافر وملحد وچه… مطالعه بیشتر»

طاها
طاها
اسفند ۱۷, ۱۳۹۴ ۱۰:۲۹ ق٫ظ

[quote name=”حجت جانان”]باید بتوان خدا را اثبات کرد انانکه مدعی وجود خدا هستند باید مورد ادعای خود را بتوانند اثبات کنند نه اینکه عدم وجود خدا قابل اثبات نیست مدعی باید مورد ادعای خود را اثبات کند خداباوران وخداشناسان مدتها براهین متعدد برای اثبات خدا ذکر میکردند که البته همه ی انها ناقص بوده وخدشه پذیرند نتیجتا اینکه خدایی را که با استدلال عقلی قابل اثبات نیست خودش را وقوانینش را نمیتوان به دیگران تحمیل کرد پدیرش خداوند فقط بصورت تعبدی مقدور است وتعبد امری شخصی وانفرادیست وقابل تعمیم به دیگران نیست که برای دیگران تعیین تکلیف کنیم این تازه… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
اسفند ۱۶, ۱۳۹۴ ۹:۵۱ ب٫ظ

جناب ببر:
با دوتکه نقل کردن مطلب همین نتیجه نادرست را می گیرید که گرفته اید.
دراین سایت مخاطب سخن، خداباوانند (که توضیح واضحات است) نه اینکه برای آنان اثبات می کنیم!
اصولا [u]بحث[/u] ما از جایی آغاز می شود که اثبات خدا و پیامبری رسولش و هم آسمانی بودن قرآن (هرچند با تعابیری ….) ونیز باور به معاد برای حاضرین مسجل بوده باشد پس آنگاه به بیان نگرشهای متفاوت و بعضا نو در باره گزاره های دینی (اغلب از جنس فروع) پرداخته می شود و البته که این به معنای منع “[i]ورود و استفاده[/i]” سایرین از مطالب سایت نیست.
موید باشید.

مجید
مجید
اسفند ۱۶, ۱۳۹۴ ۹:۲۳ ب٫ظ

[quote] شما حضور نداشتید من دراین سایت مطلب مینوشتم [/quote]
یعنی کامنتهای سابق “مطلب” بود ؟!
بسیار خوب، مطالبتان را نوشتید……….

بی نام
بی نام
اسفند ۱۶, ۱۳۹۴ ۸:۵۲ ب٫ظ

درود حجت جانان

یک دلیل عقلانی، برای اثبات عالم خارج بیاورید که فلاسفه در آن مناقشه ای نکرده باشند.
و همینطور یک دلیل عقلانی برای جاودانگی اصول اخلاقی و عینیت اخلاقی که نسبی گرایان اخلاقی در آن مناقشه نکرده باشند…
یا شما از فلسفه جدید بی خبر هستید که فکر میکنید این تنها یقینی بودن خداست که خدشه دار شده، و یا قصد و غرض دیگری دارید که صرفا عقاید دینداران را خدشه پذیر می پندارید!

اروجعلی ببرزاده
اروجعلی ببرزاده
اسفند ۱۶, ۱۳۹۴ ۷:۴۳ ب٫ظ

[quote name=”مجید”]گفتیم با روشهای مورد انتظار نمی توان ثابت کرد، نگفتیم با هیچ روشی نمی توان !!
… اما اینجا مخاطب سخن، خداباورانند، آنهم از نوع مسلمانش.[/quote]

با عرض احترام.
برای خداباوران وجود خدا را اثبات می کنید!؟ آیا آنها نیاز به قوت قلب دارند؟
تقاضا دارم دلایل خود را برای خداناباوران نیز بفرمایید، شاید ما هم رستگار شدیم…

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۱۶, ۱۳۹۴ ۵:۴۱ ب٫ظ

شما چه کاره هستید که تعیین کنید این سایت جای چه کسانی هست شما این سایت را نمیشناختید وحضور نداشتید من دراین سایت مطلب مینوشتم من گفته ومیگویم که هیچ دلیل عقلانی برای اثبات خدا نیست وبراهینی که پیشتر مورد استناد بود همه فرو افتاده اند شما وقتی جواب ندارید فورا بهفکر حذف میافتید خدا از طریق استدلال عقلی قابل اثبات نیست ولی من نگفتم خدا را قبول ندارم من گفته ومیگویم که خدا را تعبدا میپذیرم اما فلسفه وهدف خلقت وبی پاسخ بودن ان وصدها سوال دیگر سر جای خود محفوظ است اینکه مدعیان معارف اسلامی در بوق وکرنا… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
اسفند ۱۵, ۱۳۹۴ ۱۱:۱۵ ق٫ظ

گفتیم با روشهای مورد انتظار نمی توان ثابت کرد، نگفتیم با هیچ روشی نمی توان !!خداجویی در نهاد بشر فطریست و اثبات وجود حی قادر نیز البته که ممکن اما طریقه ای دگر دارد، اصولا پیامبران هم بر اقوام بی خدا مبعوث نمی شدند، بر مشرکین فرستاده می شدند که در تشخیص مصداق مورد اطلاق به خطا رفته بودند….ولی با توجه به روحیه تهاجمی شما بنده ترجیح می دهم در مورد چگونگی آن اثبات (نه و هیچ چیز دیگر) با سرکار وارد گفتگو نشوم.چه کسی شما را درعمل مجبور به پذیرش خدا کرده؟ چه کسی دینش را به امثال شما… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۱۴, ۱۳۹۴ ۱۱:۴۸ ق٫ظ

باید بتوان خدا را اثبات کرد انانکه مدعی وجود خدا هستند باید مورد ادعای خود را بتوانند اثبات کنند نه اینکه عدم وجود خدا قابل اثبات نیست مدعی باید مورد ادعای خود را اثبات کند خداباوران وخداشناسان مدتها براهین متعدد برای اثبات خدا ذکر میکردند که البته همه ی انها ناقص بوده وخدشه پذیرند نتیجتا اینکه خدایی را که با استدلال عقلی قابل اثبات نیست خودش را وقوانینش را نمیتوان به دیگران تحمیل کرد پدیرش خداوند فقط بصورت تعبدی مقدور است وتعبد امری شخصی وانفرادیست وقابل تعمیم به دیگران نیست که برای دیگران تعیین تکلیف کنیم این تازه ابتدای کار… مطالعه بیشتر»

جواد الف
جواد الف
اسفند ۱۳, ۱۳۹۴ ۵:۴۲ ب٫ظ

با سلام در عصری که بشریت نقشه رنگی و سه بعدی ملکول DNA را جلوی چشمان قوم زورگو و گردن کلفت اشغال کننده دانشگاه های ایران گذاشته… و در حالی که بشریت در حال تکمیل کردن نقشه ذرات بنیادین در ساب اتم ها و در آزمایشگاه در فضای برخورد ذرات با سرعت نور است… دانشجوی بدبخت ایرانی سرِ کار فلسفه اسلامی در فضای [b]هیولا[/b] و ذرات بنیادی [b]آب آتش هوا خاک [/b]ملاصدرا می باشد! ملاصدرا نه فیلسوف بوده و نه قرآن می دانسته است. جای شگفتی نیست اگر از درماندگی به کنج عرفان و فضای فازی همه چیز همه چیزی… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
اسفند ۱۳, ۱۳۹۴ ۸:۳۷ ق٫ظ

اصولا نسبت بین اثبات و عدم اثبات وجود باریتعالی با روشهای مورد انتظار علی السویه است، به زبان دیگر: خداوند هیچگونه اثبات منطقی-فلسفی-استدلالی-ریاضی-فرمولی-آزمایشگاهی-تجربی ….. و خلاصه علمی وعقلی ندارد، یعنی هیچ معادله ای نیست که بتوان نوشت و مجهول آن خدا باشد و سپس جواب معادله ‘خدا =X ‘درآید ! تمام براهین اقامه شده دراین رابطه (چون نظم،علیت،…) ناقص بوده و خدشه پذیرند.نکته اما اینجاست که عکس آنهم دقیقا همینطور است، یعنی عدم وجود خدا نیز به هیچ روی قابل اثبات نیست!ولی این اولا به معنای نبود خدا نمی تواند باشد و درثانی اثبات “امکان وجود” خداوند (نه خود وجود)… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اسفند ۱۲, ۱۳۹۴ ۶:۱۴ ب٫ظ

اقایان محسن ازموده وعلی ورامینی ضمن تقدیر وتشکر ازمصاحبه خوبتان ایکاش میشد اقای نجفقلی حبیبی در سایت نیلوفر حضور مییافتند ویا فردیکه بتواند از نظریات ملاصدرا دفاع کندو همسو با جناب حبیبی باشد تا از روش استدلال ایشان در اثبات وجود خدا بهره گیری کنیم وببینیم این عزیزان چطور وحدت درعین کثرت وکثرت درعین وحدت را اثبات مینمایند مطمئنا نه همفکران مهدی نصیری ونه پیروان فلسفه صدرا همه حقیقت نزد انها نیست هرگز به این اسانی که جناب حبیبی مطرح کردند ونتیجه گرفتند همه چیز حل شده نیست ایشان یک تنه به خانه قاضی رفتند درتضارب اراست که حق رخ… مطالعه بیشتر»

64
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx