دین و آزادی بیان: چرا بسیاری از دینداران از آزادی بیان در حوزه نقد دین می ترسند؟

امیدوارم این متن با این نگاه خوانده شود که: «این یاداشت خطاب غیر دینداران به دیندران نیست.زیرا نویسنده خود هم زیست دینی دارد و هم دغدغه دین.همچنین هدف سرزنش دیندران نیست بلکه دعوتی درون گفتمانی است برای تامل و بازاندیشی در مورد یک مساله»

| عباسعلی منصوری |
عضو هیات علمی دانشگاه رازی

امیدوارم این متن با این نگاه خوانده شود که: «این یاداشت خطاب غیر دینداران به دیندران نیست.زیرا نویسنده خود هم زیست دینی دارد و هم دغدغه دین.همچنین هدف سرزنش دیندران نیست بلکه دعوتی درون گفتمانی است برای تامل و بازاندیشی در مورد یک مساله»

علت اصلی هراس دینداران از آزادی بیان این تحلیل است که آزادی بیان سبب بی دینی مردم یا سست شدن عقاید آنها می شود. این تحلیل معلول علل مختلفی است که دست به دست هم داده و ایشان را به این نتیجه رسانده است. لذا در واقع علت اصلی هراس از آزادی بیان را باید در آن علل جست و جو نمود. از جمله این علل می توان به موارد زیر اشاره نمود:

۱- بسیاری از دیندران یا از سر شفقت و یا از سر غیرت دینی، خود را موظف می دانند که مردم را به سمت قرائتی که خود از دینداری داشته و آن را درست می دانند، بکشانند. شدت این شفقت و غیرت گاه چنان است که وظیفه خود را ابلاغ ندیده بلکه عملا خود را در موضع نگهبان و قیم قرار می دهند. روشن است که نگهبان و قیم اگر بخواهد وظیفه اش را به خوبی انجام دهد نیازمند حد و مرز و حصار است نه آزادی بیان و برداشتن حصارها.

۲- یکی از علل مبنایی ترس از آزادی بیان، انحصار گرایی دینی است.به هر میزان که فرد از نگاه کثرت گرایانه به دین و متنوع دانستن قرائت های دینی فاصله داشته باشد، دینداری را مساوی با نوع دین ورزی خود دانسته و برای سبک های دیگر دین ورزی ارزش قائل نخواهد بود. لذا از آزادی بیان هراس خواهد داشت زیرا مطرح شدن فهم ها و قرائت های دیگر را در راستای فراهم شدن زمینه های گمراهی می بیند.

۳- علت دیگر فقه محوری و مناسک گرایی در فهم دین و معنای ایمان و دینداری است. به هر میزان که فرد سست شدن دینداری مردم را در میزان فاصله گرفتن آنها از مناسک و احکام فقهی بیند، استقبال کمتری از آزادی بیان خواهد داشت و به هر میزان که فرد قرائت خردورزانه و باطن گرایانه ای از دین و دینداری داشته باشد،به همان اندازه مدافع آزادی بیان خواهد بود. زیرا می داند که آزادی بیان نه تنها باطن و گوهر دینداری را در معرض خطر قرار نمی دهد بلکه به فهم باطن و گوهر دین کمک می کند.

۴- علت دیگر فهمی است که برخی از دیندران و نهادهای دینی از مفهوم متخصص دین دارند. ایشان متخصص را صرفا به معنای متخصص در الهیات(علوم دینی) دانسته و برای فهم دین نیازی به تخصص در سایر رشته های علوم انسانی نمی بینند.بنابراین خود را متخصصانی می دانند که می توانند مردم را به فهم درست دین رهنمون کنند و دیگران را غیر متخصصانی می دانند که سخن و نقد ایشان در زمینه دین سبب گمراه شدن مردم می شود. لذا آزادی بیان را فرصتی برای غیر متخصصان و بالتبع به زیان دین می بینند.

۵- علت دیگر فهمی است که بسیاری از دیندران از معنای سیر وسلوک دیندارانه دارند. ایشان سلوک دیندرانه را بیشتر به معنای عمل کردن و تبعیت از فرامین فقهی می فهمند و در مقام عمل نقش چندانی برای نظرورزی و سلوک باطنی قائل نیستند. بنابراین ضعف در دینداری را به معنای ضعف در ناحیه عمل و تعبد می بییند و فربه شدن روحیه تقلید و عدم ورزیدگی در خردورزی و ناتوانی در سلوک معرفتی را چندان به معنای نقص در ناحیه دینداری محسوب نمی کنند .طبیعی است که با این نوع نگاه نمی توانند آزادی بیان را در راستای تعمیق دینداری ببینند.

۶- بسیاری از دیندرانی که در زمانه ما فهم سیاسی از دین دارند، آزادی بیان را نه یک ارزش و خواست فطری و نه از مولفه های اجتناب ناپذیر انسان مدرن بلکه آن را نماد تفکر غربی و توطئه دشمنان داخلی و خارجی دین میدانند.در واقع آزادی بیان را ابزار و شعار غرب و غرب گرایان برای از بین بردن هویت دینی مسلمانان و از خود بیگانه نمودن آنها می بینند.

۷- هنگامی که معنای دینداری در یک جامعه به گونه ای باشد که نمود بیرونی دین و دینداری و نقش دین در هویت اجتماعی افراد فربه شود و نمود درونی دینداری و سویه های فردی و شخصی دینداری کم رنگ شود،نمی توان بین شخصیت اجتماعی فرد و هویت دینی او تمایز نهاد ،در این صورت فرد نقد به دین را نقد به شخصیت خود می فهمد لذا به صورت ناخودآگاه آزادی بیان را خطری برای هویت و شخصیت خود می بیند.

۸- هر چقدر فهم ما از دین به گونه ای باشد که گستره دین را حداکثری بدانیم و ثابتات دین را شامل اموری که ذاتا زمانمند و مکانمند هستند(مسائل فرهنگی و اجتماعی) بدانیم، از آزادی بیان هراس خواهیم داشت. زیرا گستره دین چنان وسیع میشود که هر نقدی دامن آن را می گیرد و نتیجه آزادی بیان جز دامن زدن به تعارض های علم دین و عقل و دین نخواهد بود.

۹- علت دیگر این است که بسیاری از دیندران بی دین شدن یا سست شدن ایمان مردم را معلول خطا و انحراف در مقام باروهای دینی می بییند.حال آنکه اولا عامل اصلی در تمایل مردم به دین یا پشت نمودن آنها به دین،عقلانی بودن یا نبودن گزاره های دینی نیست بلکه اقناع بخشی دین برای نیازهای روانی و عاطفی انسان است.ثانیا آنچه بیشتر مردم را دین گریز یا دین ستیز می کند،رفتار دینداران و معاصر نبودن تعالیم دین و ناسازگاری تعالیم دین با نیازها و فهم زمانه است نه خطا در ناحیه باورها.

۱۰- یکی دیگر از علل هراس از آزادی بیان این تحلیل و تلقی است که آزادی بیان سبب گسترش توهین به مقدسات می شود.حال آنکه همچنان که در یاداشت 《 دین و آزادی بیان ۴》 مطرح شد،ماجرا عکس این تحلیل است.

گر بخواهم علل بالا را به بیانی کوتاه تر و جامع تری بیان کنم در واقع باید گفت: علت اصلی هراس برخی از دینداران از آزادی بیان، تلقی و فهمی است که ایشان از معنای دین و دینداری دارند که بنابر بر آن فهم واقعا آزادی بیان سبب سست شدن دین مردم می شود.تا مادامی که ایشان این فهم را داشته باشند،تلقی ایشان در باب زیان بار بودن آزادی بیان عوض نخواهد شد و توضیح و اقامه دلیل بر اینکه آزادی بیان به زیان دین نیست هیچ فایده ای ندارد. این فهم دینی همان است که در سطور بالا،به مولفه های آن اشاره دارد.

۳.۸ ۵ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
alireza
alireza
تیر ۱۴, ۱۴۰۲ ۸:۱۵ ب٫ظ

هر کس نگاه به سرنوشت محسن امیر اصلانی کند مسلما می ترسد.

saad
saad
آبان ۱۰, ۱۴۰۰ ۳:۴۱ ب٫ظ

قرائت باطن گرایانه هم چیز جدیدی است که یاد گرفته ایم. من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون. مگر می شود دیندار بود ولی به ارکان دین عمل نکرد؟

دریا
دریا
مهر ۵, ۱۴۰۰ ۱:۱۲ ب٫ظ

بنام خدا آزادی اندیشه، عقیده و بیان در قرآن آزادی یکی از مستدل ترین گزاره های قرآن است. این گزاره ی قرآنی دارای وزنی برابر با توحید و تاکیدی بیش از معاد و نبوت در کلام الهی میباشد. همانگونه که توحید، نبوت و معاد از اصول دین اسلام هستند، آزادی نیز با توجه به هم وزنی آن با توحید و وزن سنگینتر آن نسبت به معاد و نبوت، یکی از اصول دین اسلام است. شوربختانه طالبان در افغانستان، طالبان در ایران و طالبان در کلیه ی مدارس دینی جوامع اسلامی، به دلیل آلودگی به حدیث و روایت و فرسنگها دوری… مطالعه بیشتر»

3
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx