شایگان؛ نسبی انگار معنویت گرا
«در جستوجوی فضاهای گمشده» تازهترین اثر دکتر داریوش شایگان عنوان صد و چهل و ششمین شب از شبهای مجله بخارا بود که با همکاری مؤسسه فرهنگی اجتماعی ملت و نشر فرزان روز عصر یکشنبه ۸ دی ماه ۱۳۹۲ در تالار اجتماعات فرزان روز برگزار شد. در این مراسم استاد مصطفی ملکیان طی سخنان کوتاهی به بیان رأی و داوری خود درباره جایگاه اندیشگی دکتر داریوش شایگان پرداخت.
گزارش سایت مجله بخارا از سخنرانی استاد ملکیان در این مراسم:
با عرض سلام خدمت تمام خانمها و آقایان و ابراز و اظهار افتخار از این که در محضر همه اساتید و سروران ارجمند، مخصوصاً دربارۀ فیلسوف و روشنفکر بزرگ معاصر ایرانی ، جناب آقای دکتر شایگان سخنانی عرض میکنم.
دربارۀ دکتر شایگان در چند محور میشد سخن گفت. ولی هر کدام از محورها که من دربارهاش تأمل کردم، دیدم در این فرصت کم حق مطلب دربارهشان اداشدنی نیست. مثلاً میاندیشیدم که میشود دربارۀ دکتر شایگان بحث کرد که ربط و نسبت دکتر شایگانِ آکادمیسین و فیلسوف و هند شناس با دکتر شایگانِ روشنفکر چیست و چقدر این دو دکتر شایگان در یکدیگر تأثیر گذاشتهاند و از یکدیگر تأثیر پذیرفتهاند. باز میشد بحث کرد دربارۀ این که دکتر شایگان به عنوان یک روشنفکر ایرانی چه وجوه اختصاصی دارد که او را از سایر روشنفکران ایرانی متمایز میکند و چه بسا در بعضی از آن وجوهِ تمایز به آنها به ایشان نسبت به اینها امتیاز هم میدهد. یعنی هم وجوه تمایزاندیشی ایشان و هم امتیاز ایشان نسبت به روشنفکران هم عصر خود ایشان و هم در حوزه فرهنگ ایرانی چیست، میشد سخن گفت. در باب سومی هم میشد سخن گفت و آن این که دکتر شایگان به عنوان رابطِ میان فرهنگ ایرانی ما و فرهنگ غرب چه چیزی از غرب به ما رسانده است و چه چیزی از ما به غرب رسانده است و آیا در این انتقال در کدام جهت کوشاتر و ساعیتر بوده است و در کدام جهت موفقتر. در این باب هم میشد سخن گفت. در ابواب دیگری هم میشود سخن گفت که من دربارۀ آنها تأملی نکرده بودم ولی من دربارۀ هیچ یک از این سه محور در این چند دقیقه نمیتوانم صحبت کنم. به نظرم رسید که اشاره به یک نکته دربارۀ دکتر شایگان که نگاهی است بسیار بسیار بالا به مجموعۀ دکتر شایگان بد نباشد. و آن نگاه را من میخواهم امروز به اختصار هر چه تمامتر خدمت سروران گرامی عرض کنم.دکتر مصطفی ملکیان ـ عکس از مجتبی سالک
در آثار دکتر شایگان تا آن جایی که من مطالعه کردهام ، ما توصیف به وفور هر چه تمامتر از وجوه فرهنگی جامعۀ جهانی و جامعۀ ایرانی میبینیم . یعنی شما هر کدام از آثار دکتر شایگان را که بررسی میکنید، چه در حدِ مقاله چه در حد رساله و چه در حد کتاب، میبینید که توصیفهای فراوانی از هر دو فرهنگ، چه فرهنگ ایرانی و چه فرهنگ جهانی، چه فرهنگ شرق و چه فرهنگ غرب در این آثار هست . در این توصیفات، انصافاً تا آن جا که بنده توان داوری دارم و معلومات این داوری در اختیارم هست، ما کم و کاستی نمیبینیم . یعنی توصیفاتمان غنی، کاملاً رنگارنگ، متنوع و کاملاً پذیرفتنی و دلنشیناند. از این لحاظ کاملاً درست است که استاد بهاءالدین خرمشاهی گفتند که میشود از دکتر شایگان به عنوان یک فیلسوف فرهنگ نام برد. »
دکتر ملکیان در بخشی دیگر از سخنان خود چنین ادامه داد: ببینیم که آیا بعد از توصیف ما در آثار دکتر شایگان تبیین هم میبینیم و یا توصیه هم میبینیم یا نه. تا آن جا که من میتوانم داوری کنم و شاید هم این داوری کامل نباشد، به نظرم هر قدر که توصیف در آثار دکتر شایگان قوی و کاملاً با عطف توجه دقیق است، ولی گویی دکتر شایگان به تبیین پدیدههای توصیف شده کمتر علاقه نشان میدهند، در آثار ایشان بهترین توصیفها را میبینیم اما اگر بپرسیم چرا چنین شده است، دربارۀ این چرایی ما آن قوتی را که ایشان در قسمت توصیف نشان دادند نمیبینیم . به تعبیری به نظر میرسد نوعی بیرغبتی در ایشان برای تببین وجود دارد. علاوه بر این ما در برابر توصیفات ایشان توصیه تقریباً هیچ نمیبینیم . من در کل آثار ایشان تقریباً هیچ توصیهای ندیدهام. چه توصیه اخلاقی باشد ، چه توصیه حقوقی باشد. چه توصیه زیبایی شناختی، چه توصیه دینی و مذهبی باشد. چه توصیه مصلحت اندیشانه، چه توصیه در تبعیت یا عدم تبعیت از آداب و رسوم و عرف و عادات. هیچ گونه توصیهای من نمیبینیم. من همیشه در این اندیشه بودهام که چرا متفکری مثل ایشان که اگر قصد این کار را داشتند مسلماً چیزی کم نداشتند به لحاظ قدرت تفکر و به لحاظ عمق درک، چرا از تبیین مضایقه میکنند و چرا در توصیه کاملاً خویشتندارند. من این کمبود تببین و نبودن توصیه را در این میبینیم که دکتر شایگان در بن و بنیاد نوعی نسبیانگاری دارند و این نسبیانگاری به ایشان اجازه نمیدهد که به تببین دست بزنند و بر تبیین یک پدیده پایفشاری کنند. و به همین ترتیب و به طریق اولی دیگر نمیتوانند توصیهای هم به من و تو بکنند. »
و سپس دکتر ملکیان میافزاید:« به نظر من دکتر شایگان یک نسبیانگار و در عین حال یک مطلق گراست. یعنی به لحاظ اندیشگی و به لحاظ معرفتی همه چیز را در یک نسبیتی غوطهور میبیند اما به لحاظ عاطفی و حسی و هیجانی از این نسبیت خوشش نمیآید و دنبال نوعی مطلق است. به تعبیر دیگری در عین حال که شدیداً خواستار این است که در جایی مطلقی وجود داشته باشد که بشود دستاویز من و تو باشد اما در عین حال به لحاظ معرفتی یک چنین مطلقی نمیبیند و همه چیز را دستخوش نوعی تتبع ، تنوع، سیلان و دگرگونی و بیثباتی و بیقراری میبیند. ولی آرزوی چنین مطلقی را در آثار ایشان میتوانید ببینید . گاهی ایشان این مطلق را در عرفان ، در هنر و گاهی در وجه جامعتری که میتوانم آن را معنویت بنامم سراغ میگیرند. و به نظر من همین نکته است که از ایشان یک فیلسوف نسبیانگار و در عین حال یک مطلقگرا میسازد. و اگر این نکتهای که من میگویم درست باشد آن وقت باید بگویم که کسی مثل دکتر شایگان در فضایی تنفس میکند که بهترین نماینده چنین فضایی را میتوان حافظ دانست. حافظی که به لحاظ معرفتی دستآویزی ندارد ولی به لحاظ گرایشی سخت خواستار این است که یک چیز مطلقی وجود داشته باشد. اگر این تفسیر درست باشد ما دیگر نباید سراغش را بگیریم و از ایشان بخواهیم که توصیۀ روشنفکرانهای بکنند و یا تبیینی بکنند که بخواهند بر این تبیین پافشاری بکنند و آن را مبنای حل مسئله و یا مشکلی قرار بدهند و یا مبنای تصمیمگیری جمعی. »
+ گزارش کامل مراسم رونمایی از کتاب «در جستجوی فضاهای گمشده» در سایت بخارا