مخاطبان سروش نسل های آینده هستند / در حاشیه ی نقد کدیور بر سروش

عباسعلی منصوری: اینکه بسیاری از روشنفکران دینی ناقد دین شناسی سروش شده اند یا اینکه سروش به مصطفی ملکیان نزدیکتر شده است، به این معنا نیست که پس سخن سروش در مورد دین نادرست است یا کار او روشنفکرانه نیست. بلکه اتفاقا من حدث می زنم که در آینده نه چندان دور ورق به نفع سروش بر گردد. شاید اگر سروش در این موضوع  بی پرده تر و صریح تر سخن بگوید،خدمت بیشتری به معرفت،به دین و به جریان روشنفکری می کند. به نظر می رسد که مخاطبان سروش بیشتر نسل های آینده هستند تا نسل های کنونی.

عباسعلی منصوری | عضو هیات علمی دانشگاه رازی: این یاداشت تلاشی است برای بررسی این پرسش که: نقد محسن کدیور بر دین شناسی عبدالکریم سروش از سنخ روشنفکری دینی است یا از سنخ تکفیر؟ بلکه به تعبیر بهتر پرسش واقعی این است که: مساله اصلی که سروش و کدیور در مورد آن اختلاف نظر دارند،چیست؟

پیش پرسش: چرا لازم است که در مورد اختلاف کدیور و سروش بیشتر بگویم و بنویسیم؟

برخی از کسانی که به لحاظ دین شناسی به جریان روشنفکری و نواندیشی دینی تعلق خاطر دارند، این نوع نوشتارها و پرداختن به این اختلاف را به زیان روشنفکری دینی می دانند.تا حدی که حتی از انتشار این نوع نوشتارها ابا دارند. اما بنده ماجرا را اینگونه نمی بینم و معتقدم که این نوع نگرانی ها بیشتر به مصلحت سنجی های تفکر سنتی نزدیک است تا به حقیقت طلبی روشنفکری دینی. بنابراین دل نگرانی هایی همچون زخم زبان جریان سنتی ، بر زمین خوردن جریان روشنفکری دینی ، سوء استفاده سیاسیون از این اختلاف فکری، خدشه دار شدن حیثیت علمی دکتر سروش یا کدیور و….. نباید سبب شود که حقیقت طلبی را رها کنیم.

اجمال و ظاهر ماجرا:

ماجرا این است که محسن کدیور دین شناسی سروش را نقد می کند و معتقد است که کار سروش مصداق اصلاح و بازسازی  معرفت دینی و مصداق اجتهاد ساختاری در مبانی و اصول نیست بلکه مصداق تجدید نظر در خود اسلام است زیرا سروش در وحی،پیامبری،قرآن و خدا تجدید نظر نموده است و مسیر دینی شناسی او به بلاموضوع شدن تدریجی دین،خدا،پیامبری،وحی و قرآن می انجامد و حاصل آن معنویت گرایی فرا دینی و تقید به دغدغه های فرا دینی و مذهبی و عدم تقید به هیچ هویت دینی و مذهبی خاصی است.

دکتر کدیور در عین حال تصریح و تاکید می کند که این سخن به معنای تکفیر نیست زیرا معیار برای خروج از اسلام، اقرار خود فرد است. لذا تامادامی که خود فرد اقرار به خروج از اسلام نکند،همچنان مسلمان است هر چند ما فهم او از اسلام را نادرست یا حتی در تضاد با اسلام بدانیم. کدیور در مقاله طیف های جدید اسلامی در ایران معاصر  از سروش و همفکرانش به عنوان « مسلمانان تجدید نظر طلب » نام می برد و تصریح می کند که:« نمی توان کسی را به بهانه تجدید نظر طلبی خاموش کرد. هر کسی مجاز است هرچه به نظرش رسید بر زبان براند و احدی حق ندارد اظهار نظر دیگری را ولو غلط بداند محدود کند.به عبارت دیگر آزادی بیان خصوصا در ابراز آراء غیر ارتدوکس دینی به هیچ بهانه ای قابل نقض نیست.هر محدودیتی به هر بهانه ای در این زیمنه به ضرر بالندگی و شوفایی فکر دینی تمام می شود.من تمام قد از حق «آزادی بیان» مسلمانان تجدید نظر طلب ایرانی بلکه دیگر تجدید نظر طلبان و منتقدان اسلام دفاع می کنم. مسلمان تجدید نظر طلب مجاز است که بگوید اسلام اینگونه است که او فهمیده است و منتقد هم حق دارد بگوید به این دلایل این گونه معرفی نمودن اسلام،نادرست است و منجر به انحلال اسلامی می شود»

در مقابل دکتر عبدالکریم سروش معتقد است که نقد کدیور از سنخ نقد علمی نیست بلکه از سنخ استفاده از چماق تکفیر برای ساکت نمودن ناقدان است. وی اخیرا در پاسخ به پرسش یکی از مخاطبان( که در کانال تلگرامی دکتر سروش هم منتشر شده است) می گوید:« گویا باز هم باید به جای نقد علمی منصفانه و محققانه،شاهد بلند کردن چماق تکفیر و تهمت”خروج از اسلام و انحلال اسلام و آوردن دین تازه” باشیم. من خود در گذشته به نقدهای علمی پاسخ های علمی داده ام اما چه باید گفت درباره یک روحانی که هنوز الفبای نواندیشی دینی را درک نکرده و همچون بعضی از هم کسوتان و پیش کسوتان حوزوی- سنتی خود همچنان بر وجود”اسلام واقعی و ثابت” اصرار می ورزد و خود را متولی آن می پندارد و به دیگران طعن خروج از دایره اسلام را می زند؟»

حقیقت ماجرا و موضع اصلی اختلاف

بر خواننده آگاه و تیزبین روشن است که مساله اصلی در این اختلاف گرچه به ظاهر این است که اسلام چیست؟هسته سخت آن کجاست یا آیا اساسا اسلام هسته سخت دارد؟یا معیار برای تشخیص تفسیر درست یا نادرست از اسلام وجود دارد یا خیر؟

اما در واقع و در باطن امر ،مساله اصلی و موضع اختلاف سروش و کدیور( و همفکران هر یک از این دو اندیشمند) این است که آیا در دنیای مدرن و در عقلانیت مدرن سلوک در یک دین خاص ممکن و مطلوب است یا خیر؟ آیا انسان امروزی نیازمند است که همچنان در یک دین خاص سلوک بورزد. یا سلوک در یک دین خاص دیگر نه ممکن است و نه مطلوب؟

پاسخ دکتر محسن کدیور به این پرسش مثبت است

اما به نظر می رسد که پاسخ سروش منفی است. به همین خاطر معنایی  از اسلام و مسلمانی ارائه می کند که از نظر کدیور آن معنا هر چه باشد، اسلام نیست.اما سروش ابا دارد که مساله را به شکل اصلی و اصیل خود مطرح کند. فهم اینکه چرا از این کار ابا دارد قابل فهم است. اما اینکه امثال کدیور را ساده لوح و ظاهری بنامد ،محل تامل است. شایسته است که با امثال او به زبان برهان و استدلال سخن بگوید.

در واقع نقد اصلی کدیور بر سروش این است که همچنان که برای سروش دوگانه شیعه و مسلمان بی معنا شده است، دوگانه مسلمان و غیر مسلمان نیز بی معنا شده است و دین شناسی او مرز مشخصی با خدباوری غیر دینی ندارد و دکتر سروش باید توضیح دهد که دین شناسی او چه تفاوتی با معنویت گرایی فرا دینی دارد و تمایز او با امثال مصطفی ملکیان در چیست؟

بنابراین واقعیت ماجرا این است که مساله سروش و کدیور هیچ ربطی به تکفیر ندارد(صراحت کلام کدیور در باب تکفیر نیز پرونده این بحث را بسته)و نباید آدرس غلط بدهیم. سروش پیش از اینکه لازم باشد تکلیفش را با کدیور روشن کند باید تکلیفش را با امثال مصطفی ملکیان روشن کند زیرا اکنون تنها کدیور نیست که ناقد دین شناسی سروش است بلکه شاید بتوان گفت اکثریت روشنفکران دینی( از جمله: محمود صدری،آرش نراقی،احمد صدری ، ابوالقاسم فنایی و….) ناقد دین شناسی او هستند.

البته اینکه بسیاری از روشنفکران دینی ناقد دین شناسی سروش شده اند یا اینکه سروش به مصطفی ملکیان نزدیکتر شده است، به این معنا نیست که پس سخن سروش در مورد دین نادرست است یا کار او روشنفکرانه نیست. بلکه اتفاقا من حدث می زنم که در آینده نه چندان دور ورق به نفع سروش بر گردد. همچنان که اکنون سخن ملکیان برای انسان امروز شنیدنی تر است تا سخن کدیور و سروش. شاید اگر سروش در این موضوع  بی پرده تر و صریح تر سخن بگوید،خدمت بیشتری به معرفت،به دین و به جریان روشنفکری می کند. هر چند ممکن است برخی از مخاطبان او ریزش کنند. اما به نظر می رسد که مخاطبان سروش بیشتر نسل های آینده هستند تا نسل های کنونی.

۳.۳ ۳ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
دریا
دریا
مرداد ۱۶, ۱۴۰۱ ۱۱:۴۱ ق٫ظ

قرآن کتاب ده فرمان است. ده فرمانی که هر یک بیش از هزار بار تاکید و تکرار در وحی الهی دارد. ده فرمان قرآن عبارتند از: توحید، نبوت، معاد، عدالت اجتماعی، آزادی، آگاهی، عدم تبعیض، ضدیت با استبداد، محافظت از محیط زیست و آزادی عرفی در حجاب و نوع پوشش. در این مبحث به یکی دیگر از ده فرمان قرآنی پرداخته میشود. عدم تبعیض وحی الهی برای انسان ارزش بسیاری قائل است. و این ارزش گذاری برای نوع خاصی از انسانها نیست. برای تمام انسانهاست. در وحی الهی مخاطب کلیه انسانها هستند. در مجموعه های مختلفی از آیات، خداوند به… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
جواب به  دریا
مرداد ۱۷, ۱۴۰۱ ۰:۳۰ ق٫ظ

یکی از عناصر گمشده در جوامع اسلامی آزادی است. عنصری که بیش از هزار بار در قرآن بر آن تاکید شده است و یکی از ده فرمان قرآنی است. در این نوشتار به این عنصر گمشده در جهان اسلام پرداخته میشود. آزادی در ابتدای این بخش لازم به یادآوری است که در قسمتهای مختلف این نوشتار به دلیل وجود آیات فراوان، تنها نمونه هایی از آیات در هر قسمت ارائه میشود. بی تردید کسانی که با قرآن آشنایی داشته باشند، با نمونه های فراوان در تمام قسمتها برخورد کرده اند. یکی از گزاره هایی که در قرآن تاکید بر آزادی… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
مرداد ۱۲, ۱۴۰۱ ۲:۲۰ ب٫ظ

دکتر سروش هر چند یکی از برجسته ترین افراد در فهم امروزین از اسلام هست ولی در مبحث اقتدار گرایی پیامبر مجبور به استفاده از احادیث و روایات شد که اصولا انحراف از مسیر اسلام و به بیراهه رفتن است. همچنین در مبحث رویای پیامبرانه نه تنها تاثیر مثبتی در فهم قرآن نداشت بلکه ابهامات مربوط به فهم قرآن را افزایش داد. کدیور در مباحث مطروحه ی خود به جز مخالفتش با ولایت فقیه با دیگر روحانیون حوزه، تفاوتی ندارد و استفاده از حدیث و روایت در سخنرانیهای ایشان موج میزند که انحراف کامل از اسلام است. وقتی فردی به… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
جواب به  دریا
مرداد ۱۳, ۱۴۰۱ ۷:۳۲ ب٫ظ

با توجه به مطالب عنوان شده در متن فوق بر آن شدم تا توضیحاتی در خصوص ده فرمان قرآنی ارائه شود تا خوانندگان محترم نسبت به این فرامین آگاهی بیشتری پیدا کنند. همانطور که میدانیم توحید، نبوت و معاد اصول دین اسلام هستند و به احتمال قریب به یقین این اصول به دلیل تاکید و تکرار فراوان در قرآن عنوان اصول دین را پیدا کرده اند.هر یک از این سه گزاره ی قرآنی تاکید و تکراری بیش از هزار باره در قرآن دارند. معادل چنین تاکید و تکراری برای هفت گزاره ی دیگر در قرآن موجود میباشد که با سه… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
جواب به  دریا
مرداد ۱۵, ۱۴۰۱ ۱۱:۰۸ ق٫ظ

یکی از ده فرمان قرآنی که بیش از هزار بار در خصوص آن تاکید و تکرار وجود دارد ضدیت وحی الهی با استبداد است. در این متن به این گزاره ی پر اهمیت قرآنی پرداخته میشود. ضدیت قرآن با استبداد روش قرآن برای فهم گزاره های دارای استحکام و استدلال قوی، روش تاکید و تکرار است. به همین دلیل داستانهای برخی اقوام در سوره های مکی به کرات بیان میشود و در اثنای بیان این داستانها به کرات از کلماتی استفاده میشود که نمایانگر وجود خودکامگی و تمامیت خواهی در این اقوام میباشد. این گونه کلمات عبارتند از: طغیان، عصیان،… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
جواب به  دریا
مرداد ۱۵, ۱۴۰۱ ۱۱:۵۷ ب٫ظ

در ادامه ی مبحث ضدیت قرآن با استبداد بایستی گزاره ی تقوی را مورد بررسی قرار داد. گفته شد که در داستان اقوام مختلف آنچه توجه را جلب میکند، وجود کلماتی در داستان این اقوام است که خودکامگی و تمامیت خواهی در این اقوام را نشان میدهد. این کلمات عبارتند از: طغیان، عصیان، استکبار، استغنی، جباریت، بغی، علوّ، غلوّ، عتوّ، و غیره واژه ی تقوی در نقطه ی مقابل کلمات فوق قرار دارد. فراوانی آیات در این خصوص چشمگیر است. هَذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ (ص ۴۹) ‏هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ ‏(ص ۵۵) ‏‏ لِلْطَّاغِینَ مَآباً ‏(نباء ۲۲)… مطالعه بیشتر»

6
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx