دین و آزادی (۳۴): تسبیح و عبادت

ابوالفضل ارجمند: پیشتر در گفتارهایی با عنوان «تحول معنی کلمات و اصطلاحات قرآن»، نمونه‌هایی از وقوع تغییرات طبیعی یا عمدی در معنی عبارات قرآنی را بررسی کردیم. گفتیم که معنی کلمات و اصطلاحاتی مانند «خاتم»، «شهید»، «اهل بیت»، «آیه» و جز آن در قرآن از ابتدا همین نبوده است که در تداول امروز رایج است. عدم توجه به این تغییراتِ…

ابوالفضل ارجمند: پیشتر در گفتارهایی با عنوان «تحول معنی کلمات و اصطلاحات قرآن»، نمونه‌هایی از وقوع تغییرات طبیعی یا عمدی در معنی عبارات قرآنی را بررسی کردیم. گفتیم که معنی کلمات و اصطلاحاتی مانند «خاتم»، «شهید»، «اهل بیت»، «آیه» و جز آن در قرآن از ابتدا همین نبوده است که در تداول امروز رایج است. عدم توجه به این تغییراتِ آشکار و پنهان، منشأ خطاهای بسیاری در فهم قرآن می‌شود. در این گفتار، تحول بار معنایی دو کلمه‌ی قرآنی «تسبیح» و «عبادت» را بررسی می‌کنیم. این گفتار مقدمه‌ای بر بخشهای بعدی مجموعه‌ی «دین و آزادی» است که در آنها به بحث درباره‌ی مناسک دینی می‌پردازیم و قرائتی متفاوت و ساده از این مناسک را ارائه می‌کنیم.

اگرچه کلمه‌ی «تسبیح» همچنان معنی اصیل قرآنی خود را حفظ کرده است، اما معنی جدیدی هم پیدا کرده است که در تداول امروز ما از معنی قرآنی آن رایجتر است. تسبیح در زبان امروز نام یک شیء است: مجموعه‌ای از مهره‌ها که با یک نخ به هم بسته شده‌اند و برای شمارش به کار می‌روند. این معنی از کلمه‌ی تسبیح در زبان عربی قدیم سابقه ندارد. به نظر می‌رسد استفاده از این شیء ابتدا از فرهنگ بودائیان به مسیحیت راه یافته است و سپس در میان شیعیان و سنیان هم رایج شده است.

 

 

 

تسبیح وسیله‌ی شمارش است، اما شمارش اوراد و اذکار به شکلی که در سنتِ مذهبیِ امروز رایج است پیشینه‌ای در تعالیم پیامبران ابراهیمی ندارد. اگرچه مؤمنان خدا را بسیار یاد می‌کنند، اما یاد خدا یا «ذکر خدا» را نمی‌توان شمارش کرد. پیامبران به مؤمنان نیاموخته‌اند که برای یاد خدا عباراتی را به تعداد معینی تکرار کنند و برای شمارش آنها از ابزاری چون تسبیح استفاده کنند.

در شمارشِ و تکرار عباراتی که ذکر نامیده می‌شود، گوینده معمولا به معنی آنچه می‌گوید توجهی ندارد. چه بسا کسی که در مجلس مداحی نشسته است و در حالی که با مداح همراهی می‌کند، تسبیحی هم در دست دارد و تکرار می‌کند: الحمد لله! الحمد لله! الحمد لله! برای او اهمیتی ندارد که عبارت قرآنی «الحمد لله» که ستایش را سزاوار خدا می‌داند، با مداحی غیرخدا مغایرت دارد.  عیسی به پیروانش ‌می‌گفت: هنگامی که دعا می‌کنید، مانند کافران کلمات را بیهوده تکرار نکنید. اینان گمان می‌کنند با پرگویی صدایشان شنیده می‌شود (متی ۶: ۷).

«عبادت» نیز از کلماتی است که معنی آن در اصطلاح امروز ما با معنی قرآنی آن یکسان نیست و این تفاوت می‌تواند به اختلالاتی در درک پاره‌ای از آیات قرآن منجر شود. یک نکته‌ی شایان توجه این است که ما کلمه‌ی «عبادت» را به «عبادات» جمع می‌بندیم و مثلا می‌گوییم:

-عبادات شما مقبول درگاه خدا باشد!

در قرآن، کلمه‌ی «عبادت» به صیغه‌ی جمع نیامده است و نمی‌تواند جمع بسته شود. عبادت یعنی بندگی و بندگی جمع بسته نمی‌شود. منظور ما از عبادات، «مناسک» است که آن هم کلمه‌ای قرآنی است و در فارسی امروز می‌توان معادل «آیینها» و «رسوم» دانست. در قرآن، «منسک» و «مناسک» در هر دو صیغه‌ی مفرد و جمع استفاده شده است:

-لکل أمه جعلنا منسکا لیذکروا اسم الله علی ما رزقهم من بهیمه الأنعام.

-فإذا قضیتم مناسککم، فاذکرو الله کذکر آباءکم أو أشد ذکرا.

مناسک، آیینهایی است که در زمان و مدت معینی برگزار می‌شود (إذا قضیتم مناسککم) یعنی شروع و پایان دارد، اما عبادت به معنی بندگی، شروع و پایان ندارد و دائمی است. کسی نمی‌تواند صبح یک ساعت خدا را بندگی کند و سپس از بندگی خدا فارغ شود و به کارهای دیگر بپردازد و ظهر هم یک ساعت خدا را بندگی کند. بنده‌ی خدا همواره بنده‌ی خداست و از بندگی خدا خارج نمی‌شود.

رابطه‌ی بنده و خدا رابطه‌ی نیازمند و بینیاز است. بخشی از نیازهای بنده نیازهای وجودی است، یعنی آفرینش و حیات بنده به خدا نیاز دارد، اما بخشی از نیازهای بنده هم آرزوها و درخواستهای اوست. خدا تمام نیازهای بندگانش را می‌داند و آنچه را که خود صلاح بداند برطرف می‌کند.  در مناسک توحیدی، اگر بنده بخواهد نیازهای خود را به زبان بیاورد، تنها مجاز است که با خدا رازونیاز کند. مهمترین و آشکارترین جلوه‌ی ابراز بندگی، اظهار نیاز بنده به خداست. کسانی که بخشی از مراسم مذهبی خود را برای توسل به قدیسان و استعانت از آنان برگزار می‌کنند، خدایان مختلفی را بندگی می‌کنند. مراسم اصیل دینی بر خلاف آیینهای مشرکانه‌ی مذهبی رو به یک خدا و برای استعانت از یک خدا برگزار می‌شود: إن صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.

انسانها به خودی خود بندگان خدا هستند، یعنی خداست که به آنها روزی می‌دهد و نیازهایشان را برطرف می‌کند. با این حال مشرکان غیرخدا را بندگی می‌کنند، یعنی برای رفع نیازهای خود به مخلوقات و اشیایی چون ماه و خورشید و ستارگان و بتها روی می‌آورند: إن الذین تعبدون من دون الله لا یملکون لکم رزقا، فابتغوا عند الله الرزق، واعبدوه واشکرو له.

بندگی یعنی بنده بودن، و بنده بودن در مقابل خدا بودن است. با این نگاه به مفهوم قرآنی «عبادت» یا بندگی، یکی از آیات کلیدی و چالش‌برانگیز قرآن در سوره‌ی ذاریات را بازخوانی می‌کنیم:

-وما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون.

با تصور و تعریف مصطلحی که امروز از عبادت خدا داریم، ممکن است گمان شود که منظور آیه این است که خدا جن و انس را فقط برای این آفریده است که نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند! اما این سخن قرآن را باید در قومِ مشرکی تحلیل کنیم که جن و انس را به خدایی می‌گرفتند. منظور قرآن این است که جن و انس برای بندگی آفریده‌ شده‌اند، نه برای خدایی، چون مشرکان جن و انس را به خدایی می‌گرفتند:

-ولا یأمرکم أن یتخذوا الملائکه والنبیین أربابا، أیأمرکم بالکفر بعد إذ أنتم مسلمون؟

-لن یستنکف المسیح أن یکون عبدا لله والملائکه المقربون، ومن یستنکف عن عبادته ویستکبر فسیحشرهم إلیه جمیعا.

از آنجا که معنی عبادت در فرهنگ مذهبی ما تغییر کرده است، ما کلمه‌ی غیرقرآنی «عبودیت» را به جای عبادت و به همان معنی به کار می‌بریم. عبودیت در برابر الوهیت و ربوبیت قرار دارد.همان گونه که خدا در جایگاه الوهیت و ربوبیت است، بنده هم در جایگاه عبودیت است. خروجِ عبد از عبودیت به دو صورت روی می‌دهد. گاهی بندگانی مانند فرعون طغیان می‌کنند و خود را در جایگاه ربوبیت قرار می‌دهند، اما انحراف رایجتر این است که در جوامعِ مذهبی سنتی، قدیسان و پیشوایان دینی را از جایگاه بندگی خارج می‌کنند و نسبتهایی به آنان می‌دهند که متناسب با جایگاه خدایی است. دیندارانِ سنتی درباره‌ی پیشوایان دینی خود غلو می‌کنند و با انتساب صفاتی فرابشری چون «مصونیت مطلق از خطا» و «ولایت تکوینی»، آنان را عملا به مقام خدایی می‌رسانند و آنگاه به نیایش با آنان می‌پردازند و رفع حاجات خود را از آنان می‌طلبند، آن هم زمانی که آن بندگان خدا از دنیا رفته‌اند.

(ادامه دارد)

abarjm@yahoo.com

 

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
آذر ۹, ۱۳۹۶ ۸:۳۶ ق٫ظ

در محل سقوط هواپیماهای آمریکایی در نزدیکی طیس یک مسجد ساخته شده است. این مسجد یادآور آن واقعه‌ی عجیب است، نه یادآور کسانی که در آنجا مردند و زیارت و توسل به آنان! مسجد مسجد است، امامزاده نیست. بر اصحاب کهف امامزاده نساختند، مسجد ساختند. مسجد و بتخانه دو فضای کاملا متفاوت دارد. کاش در داستان اصحاب کهف، یا داستان مردی که خدا جانش را گرفت و پس از صد سال زنده شد، به این نکته هم توجه می‌شد که اینان هیچ خبر نداشتند که بر آنها در این سالهای طولانی چه گذشته است. بعد بر مقبره‌ای می‌ایستند و می‌گویند:… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
آذر ۹, ۱۳۹۶ ۸:۲۵ ق٫ظ

جناب رزاقی

اتفاقا کلمه “علیهم” نشان میدهد مسجد طوری ساخته شود که قبر آنها پوشانده شود نه اینکه دور قبر آنها کعبه ای بنا شود و دور آن طواف کنند این با گفته معادل دیگران که گفتند “علیهم بنیانا” نیز هماهنگ است…

تفاوت بین “بنیانا” و “مسجدا” می باشد والا در پوشانده شدن قبر (علیهم) یکسان هستند…

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
آذر ۹, ۱۳۹۶ ۷:۴۱ ق٫ظ

با توجه به فرهنگ مسیحی قدیس‌پرستی که در مذهب ما به صورت قبرپرستی در آمده است، غالبا داستان اصحاب کهف به نفع این فرهنگ مصادره به مطلوب می‌شود. اما ببینیم داستان از چه قرار است. قرآن می‌گوید کسانی که بر سر اصحاب کهف تنازع می‌کردند، گفتند که بر آنها بنایی بسازیم: إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ ۖ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِم بُنْیَانًا ۖ رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ و بعضی گفتند که بر آنها مسجدی بسازیم: قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا. حال، کسی که می‌خواهد با قیاس مع الفارق و استناد به این داستان بنایی برای امامزاده بسازد، ضمن اینکه باید… مطالعه بیشتر»

مصطفی رزاقی
مصطفی رزاقی
آذر ۷, ۱۳۹۶ ۱:۵۶ ب٫ظ

الکهف ٢١وَ کَذٰلِکَ‌ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ‌ لِیَعْلَمُوا أَنَ‌ وَعْدَ اللَّهِ‌ حَقٌ‌ وَ أَنَ‌ السَّاعَهَ لاَ رَیْبَ‌ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ‌ بَیْنَهُمْ‌ أَمْرَهُمْ‌ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ‌ بُنْیَاناً رَبُّهُمْ‌ أَعْلَمُ‌ بِهِمْ‌ قَالَ‌ الَّذِینَ‌ غَلَبُوا عَلَى‌ أَمْرِهِمْ‌ لَنَتَّخِذَنَ‌ عَلَیْهِمْ‌ مَسْجِداً – زنده نگه داشتن خاطره و سرگذشت اصحاب کهف، از اهداف بنا کنندگان مسجد در فضاى غار بود. (لنتّخذنّ علیهم مسجدًا) قید «علیهم» بیان گر این نکته است که بناى مسجد در آن مکان، براى یادبود اصحاب کهف پیشنهاد شده بود.– وجود مسجد و ارجمندى آن در عصر بیدار شدن اصحاب کهف (لنتّخذنّ علیهم مسجدًا)– ساختن مسجد بر اقامت گاه صالحان و مزار آنان، جایز… مطالعه بیشتر»

4
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx