ما، تکنولوژی و اخلاق (۱)

نیلوفر – مرتضی طباطبایی:  آینۀ سیاه (Black Mirror)، یک مجموعه تلویزیونی بریتانیایی است که پخش آن از سال ۲۰۱۱ در شبکۀ چهار تلویزیون انگلستان آغاز شده و تا کنون ۷ قسمت آن به نمایش درآمده است. در این مجموعۀ تلویزیونی، به پیامدهای سهمگین تکنولوژی‎های پیشرفتۀ کنونی و آتی بر زندگی فردی و اجتماعی انسان پرداخته می‎شود. در این نوشتار، قسمت…

نیلوفر – مرتضی طباطبایی:  آینۀ سیاه (Black Mirror)، یک مجموعه تلویزیونی بریتانیایی است که پخش آن از سال ۲۰۱۱ در شبکۀ چهار تلویزیون انگلستان آغاز شده و تا کنون ۷ قسمت آن به نمایش درآمده است. در این مجموعۀ تلویزیونی، به پیامدهای سهمگین تکنولوژی‎های پیشرفتۀ کنونی و آتی بر زندگی فردی و اجتماعی انسان پرداخته می‎شود. در این نوشتار، قسمت اول این مجموعه را از لحاظ اخلاقی تحلیل و بررسی خواهم کرد، و امیدوارم بتوانم این روند را برای قسمت‎های بعد نیز ادامه دهم.

 

 

***

 

ما، تکنولوژی و اخلاق (۱)

تحلیل اخلاقی قسمت اول مجموعۀ «آینۀ سیاه»: چالش نخست‎وزیر

| مرتضی طباطبایی*  |

 

اشاره: آینۀ سیاه (Black Mirror)، یک مجموعه تلویزیونی بریتانیایی است که پخش آن از سال ۲۰۱۱ در شبکۀ چهار تلویزیون انگلستان آغاز شده و تا کنون ۷ قسمت آن به نمایش درآمده است. در این مجموعۀ تلویزیونی، به پیامدهای سهمگین تکنولوژی‎های پیشرفتۀ کنونی و آتی بر زندگی فردی و اجتماعی انسان پرداخته می‎شود. در این نوشتار، قسمت اول این مجموعه را از لحاظ اخلاقی تحلیل و بررسی خواهم کرد، و امیدوارم بتوانم این روند را برای قسمت‎های بعد نیز ادامه دهم.

۱. خلاصۀ داستان

داستان از جایی آغاز می‎شود که نخست‎وزیر انگلیس، با تهدیدی جدی و بسیار عجیب روبه‎رو شده است؛ گروهی با گروگان گرفتن شاهزادۀ بسیار محبوب و مردمی انگلستان، از نخست‎وزیر خواسته‎اند تا برای نجات جان وی، در فاصلۀ ۲۴ ساعت آینده، در یک برنامۀ زندۀ تلویزیونی، با یک خوک آمیزش کند! این تهدید، از زبان شاهزاده و در قالب یک فیلم ویدیویی، که بلافاصله در اینترنت پخش شده و جمعیت بسیاری نیز آن را دیده اند، بیان می‎شود. بنابراین رسانه ها نیز مجبورند این خبر را پوشش دهند، و خبر تأییدشده به گوش همه می‎رسد. دو نقشه برای گریز از این موقعیت طراحی می‎شود: ۱. یافتن و دستگیر کردن گروگانگیران، تا پیش از موعد مقرر، ۲. در صورت ناموفق بودن نقشۀ اول، استفاده از یک بازیگر بدلکار، برای انجام فعل خواسته‎شده. نقشۀ اول به جایی نمی‎رسد و نقشۀ دوم نیز بر اثر یک سهل‎انگاری، لو می‎رود، و گروگانگیران، با اطلاع یافتن از این نقشۀ تقلب، ویدئوی دومی را در اینترنت پخش می‎کنند، که در آن، یکی از انگشتان شاهزاده را قطع، و تهدید می‎کنند که اگر عمل خواسته‎شده قلابی باشد، جان شاهزاده در خطر خواهد بود. با پخش شدن این ویدیو، مردم در نظرسنجی‎ها خواستار اجرای خواستۀ گروگانگیران می‎شوند، و جو غالب، کاملاً علیه نخست‎وزیر می‎گردد، و او ظاهراً برای حفظ جایگاهش و نیز امنیت خود و خانواده‎اش، در نهایت مجبور به انجام این عمل شنیع و رسواکننده می‎شود؛ این در حالی است که درست نیم ساعت پیش از اجرای این نمایش مفتضحانه، شاهزاده در خیابان‎های شهرِ کاملاً خلوت لندن رها شده است؛ چراکه گروگانگیران می‎دانسته‎اند که در این ساعات، همۀ مردم شهر در خانه‎هایشان پای تلویزیون، و منتظر دیدن صحنۀ تحقیر نخست‎وزیر خود هستند. بعدها روشن می‎شود که گروگانگیر، نقاشی معروف است که اندکی پس از خلق صحنۀ مزبور، به منزلۀ شاهکار هنری‎اش (با بیشترین تعداد بیننده)، خودکشی کرده، و آن انگشت قطع‎شده نیز انگشت خودش بوده است.

۲. نقد تکنولوژی

آنچه در این فیلم بسیار بارز است، قابلیت سوء‎استفاده از تکنولوژی‎های رسانه‎ای، برای اجرای خواسته‎های غیرانسانی و نامعقول است. گرچه تکنولوژی خنثاست و از آن می‎توان هم خوب استفاده کرد و هم بد، ولی دو نکته را نیز همیشه باید در نظر داشت: اولاً تکنولوژی، قدرتمند است، و هر چه پیش می رویم، قدرتمندتر هم می‎شود، و بنابراین هرچقدر حُسن استفاده از آن می‎تواند عظیم‎تر و گسترده‎تر باشد، سوء استفاده از آن نیز بسیار می‎تواند مخرب و نابودگر باشد؛ ثانیاً همیشه در جهان انسان‎های شرور، روانی، قدرت‎پرست و بی‎اخلاق وجود دارند، و تکنولوژیِ خنثا، در دست این افراد، کاملاً تابع و گوش به حرف است. لذا با در کنار هم قرار دادن این دو نکته، می‎توان گفت اکنون که انسان‎های شرور، به تکنولوژی قدرتمند دسترس دارند، هر لحظه ممکن است بخواهند نقشه‎هایی را برای نابودی کل بشریت یا حتی تخریب کل حیات موجود بر روی کرۀ زمین، و یا چنان‎که در این فیلم نشان داده می‎شود، برای تحقیر و نابودی اخلاق و ارزش‎های والای انسانی عملی کنند؛ و فقط کافی است بخواهند، چراکه توانستنش دیگر مسئله نیست. تکنولوژیِ خنثای مدرن، فقط نیازمند خواستن است و در حوزۀ توانستن، مشکل چندانی ندارد؛ درحالی‎که ابزار سادۀ دنیای پیشامدرن، با توانستن نیز مسئله داشت.

به هر حال، طرفداران پروپاقرص تکنولوژی، که معتقدند هر چه تکنولوژی پیشرفته‎تر باشد، زندگی آسوده‎تر و بی‎دغدغه‎تر است، باید پاسخ دهند که اگر این چاقوی مرگبار در دست زنگی مست باشد چه؟ اگر کسی که از تکنولوژی بهره می‎برد، پایبند هیچ اخلاقی نباشد، و بخواهد دیدگاه‏های ضداخلاقی خود را با اتکا به قدرت تکنولوژی، به کل دنیا تحمیل کند، چه؟

اما سوای قابلیت تکنولوژی برای سوء استفاده توسط افراد نااهل، دو مسئلۀ اخلاقی بارز دیگر در این قسمت سریال آینۀ سیاه، به طور بسیار برجسته و عمیق مطرح می‎شود. مسئلۀ اول این است که نخست‎وزیر، در برابر چنین خواستۀ شرم‎آوری، اخلاقاً چه وظیفه‎ای داشت و آیا رفتارش صحیح بود، یا نه؟ دوم اینکه، مردم به منزلۀ مخاطبان این عمل و در واقع ابزار فشار اصلی، چه باید می‎کردند؟ می‎کوشم در این مقاله، به مبحث اول بپردازم، و امیدوارم بتوانم در نوشتاری دیگر، مسئلۀ دوم را نیز بررسی کنم.

۳. چالش نخست‎وزیر

اینکه از کسی خواسته شود تا برای نجات جان یک نفر، دست به عملی شنیع و غیراخلاقی بزند، آن هم در مقابل چشمان بینندگان میلیونی، و آن هم در جایگاه نخستین مقام رسمی کشور، بسیار تأمل‎انگیز است. بیایید از منظر سه رویکرد اخلاقیِ مهم، یعنی پیامد‎گرایی، وظیفه‎گرایی و فضیلت‎گرایی به این مسئله بنگریم و آن را بررسی کنیم:

۱-۳.         پاسخ پیامد‎گرایان

پیامد‎گرایی، که صرفاً به نتایج هر عملی می‎نگرد، و درستی یا نادرستی یک رفتار را با توجه به پیامدهایش بررسی می‎کند، دو قرائت اصلی دارد: خودگرایی و سودگرایی. نخست به پاسخ خودگرایان می‌پردازم.

خودگرایان می‎گویند هرکس باید چنان رفتار کند که خیر یا رفاه بلندمدت خود را به حداکثر برساند.[۱] اگر نخست‎وزیر در واپسین ثانیه‎های فرصت باقیمانده‎اش، فقط و فقط خود را در نظر می‎گرفت، چه باید می‎کرد؟ پاسخش چندان آسان نیست، ولی به نظر می‎رسد در نهایت حفظ جایگاه نخست‎وزیری و قدرت،  بر حفظ آبرو غلبه دارد؛ یعنی اگر نخست‎وزیر می‎خواست پاسِ اخلاق را بدارد و از سوی دیگر آبرویش را نیز حفظ کند و دغدغه‎های همسر و خانواده‎اش را لحاظ کند، و بدین‎ترتیب از انجام آن عمل شنیع سر باز زند، به احتمال قریب به یقین، همۀ محبوبیت خود، و به تبعش کرسی نخست‎وزیری و شاید حتی جانش را از کف می‌داد؛ بنابراین یک عالم اخلاق خودگرا، به نخست‎وزیر حق می‎دهد که با محاسبۀ سود شخصی‎اش، به هر کدام از دو طرف رد یا قبول بیندیشد، و چون در عرصۀ سیاست، عموماً قدرت است که حرف اول را می‎زند، بنابراین کار نخست‎وزیر، از این زاویه، هم اخلاقی‎ بوده و هم معقول.

اما بپردازیم به قرائت دوم پیامد‎گرایی، یعنی سودگرایی. باید دید سودگرایانی نظیر جان استوارت میل چه می‎گویند؟ بنا بر نظر اینان، کاری از نظر اخلاقی شایسته و درست است که دربردارندۀ بیشترین نفع برای بیشترین افراد ممکن، یا بیشترین لذت و کمترین الم باشد.[۲] پذیرش درخواست گروگانگیران، اولاً نجات‎دهندۀ جان شاهزاده است، و ثانیاً راضی‎کنندۀ اکثریت مردم؛ زیرا چنانکه از نظرسنجی‎ها بر می‎آید، شاهزاده بسیار محبوب است، و مردم توقع نجات جان او را به هر قیمت دارند. در این میان، تنها ضرر ظاهری، رسوایی نخست‎وزیر و خانوادۀ اوست. بنابراین در نگاه اول، سودگرایان نیز عمل اخلاقی را پذیرش درخواست گروگانگیران می‎دانند.

اما چه‎بسا سودگرایان، نگاهی دیگر به قضیه داشته باشند؛ یعنی بگویند در نهایت، ضرر این قضیه، بیشتر از زیانی است که به سبب مرگ شاهزاده و ناراحتی زودگذر اکثریت مردم یک کشور پدید می‎آید؛ بدین‎معناکه در صورت پذیرش این درخواست، آسیبی عمیق و بلندمدت بر وجهۀ بریتانیا در نظر جهانیان وارد می‎آید؛ تربیت کودکان دستخوش مشکلی بزرگ می‎شود؛ افراد مذهبی، ناراحت و خشمگین می‎شوند، و سایر مردم نیز اخلاق را بازیچۀ دست افراد روانی و بی‎اخلاق می‎یابند و جایگاه کلی اخلاق از آنچه هست، متزلزل‎تر می‎شود. بنابراین عیبی ندارد که برای حفظ جایگاه اخلاق و حتی ترفیع آن در سرتاسر جهان، که به سود مردم و کاهندۀ رنج اخلاقی آنان است، این درخواست گروگانگیران رد شود.

باز ممکن است سود‎گرایان گروه اول، چنین پاسخ دهند که مردم، کل ماجرا را با هم در نظر می‎گیرند، و ازآنجاکه برای مردم روشن است که این عمل، صرفاً برای نجات جان یک انسان انجام شده است، و نه برای کامجویی یا اهانت به باورهای اخلاقی مردم، همچنان قبح عمل بر جای خود باقی می‎ماند و نه‎تنها خدشه‎ای بر باورهای اخلاقی وارد نمی‎شود، بلکه حتی مردم در می‎یابند که فداکاری، که خود فضیلتی اخلاقی است، تا چه حد ارزشمند و کارآمد است.

بعید است این نزاع، پایانی داشته باشد؛ چراکه باز گروه دوم سود‎گرایان می‎توانند بگویند همۀ مردم مانند هم نمی‎اندیشند؛ بسیاری از مردم (در گسترۀ جهانی)، برای جان شاهزاده و در کل، برای جان افراد خانوادۀ سلطنتی و اهل سیاست، ارزشی قایل نیستند، یا دست‎کم ارزش آن را بیشتر از معیارهای اخلاقی و مقدمات لازم برای تربیت فرزندان خود نمی‎دانند؛ و نیز بسیاری از مردم، این عمل را به نه به پای فداکاری نخست‎وزیر، که به پای قدرت‎پرستی یا محبوبیت‌‎طلبی او، یا از آن طرف، عجز و انفعالش می‎گذارند.

به هر حال، ظاهراً پاسخ سودگرایان، در نهایت بستگی به این دارد که ایشان ملاک نفع جمعی را محدود به گسترۀ بریتانیا و در همان مقطع کوتاه پس از حادثه بدانند یا آن را در کل گسترۀ جهان و در درازمدت لحاظ کنند.

۲-۳. وظیفه‎گرایی

وظیفه‎گرایی، بر خلاف پیامد‎گرایی، هیچ کاری به نتایج ناشی از عمل ندارد؛ بنابراین یک وظیفه‎گرا را نمی‎توان با هر گونه تهدیدی، وادار به انجام عملی غیراخلاقی کرد. حال باید دید آیا عمل خواسته‎شده از نخست‎وزیر، بنا بر دیدگاه وظیفه‎گرایان، غیراخلاقی است یا نه. عمل خوب از نظر بزرگِ وظیفه‎گرایان، یعنی ایمانوئل کانت، عملی است که اولاً مطابق وظیفه باشد، و ثانیاً امکان تعمیم‎پذیری داشته باشد؛ یعنی بتوان آن را بدون اینکه به تناقضی بینجامد، هم‎زمان به همۀ مردم جهان تسری داد.[۳]

دربارۀ هر دو شرط، جای بحث فراوان است و به‎آسانی نمی‎توان بر اساس این دو معیار، به این مسئلۀ بغرنج پاسخ گفت. بیایید این بار گروه مخالفان پذیرش درخواست گروگانگیران را گروه اول، و گروه موافق پذیرش درخواست را، گروه دوم بنامیم.

گروه اول می‎گویند: اولاً اگر ما باشیم و انجام این عمل شنیع، یقیناً وظیفه‎ای برای انجامش نداریم، چراکه بی‎شک این کار، کاری اخلاقی نیست، اگر نگوییم کاری ضداخلاقی است؛ ثانیاً امکان تعمیمش نیست؛ زیرا اگر هر کس بخواهد بر اساس یک تهدید، رفتاری غیراخلاقی را برابرِ چشمان همۀ مردم جهان (به طور بالقوه) انجام دهد، دیگر اساساً اخلاق بی‎معنا می‎شود؛ لذا این رفتار، جایز نیست.

گروه دوم، اما می‎گویند: دربارۀ شرط اول، وظیفۀ یک نخست‎وزیر، دفاع از جان مردم و حفظ امنیت جانی آنان، و نیز حفظ آرامش کشور است. بنابراین اگر انجام عملی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم تأمین‎کنندۀ این وظیفه باشد، فرد موظف به انجام آن است. دربارۀ شرط دوم نیز، اگر فرض کنیم که هر یک از افراد روی کرۀ زمین، به انجام عملی غیراخلاقی، در قبال حفظ جان یک فرد دیگر تهدید شده باشد، چنانچه از انجام این رفتار سر باز زند، دست‎کم نیمی از افراد جهان نابود می‎شوند، و اگر این روند ادامه یابد، دیگر کسی نمی‎ماند که بخواهد اخلاق را رعایت کند. اخلاق، مجموعه‎ای از امور انتزاعی و یا قواعد است که پایبندی به آنها، مستلزم وجود انسان‎هاست؛ اگر انسانی وجود نداشته باشد، اخلاق به چه کار می‎آید؟ بنابراین تعمیم این قاعده، رأی به سودِ انجام عمل غیراخلاقی می‎دهد. پاسخ احتمالی و بهتر این گروه می‎تواند این باشد که تعمیم مذکور، باید تعمیم میان نخست‎وزیران و رؤسای جمهور و به هر حال مقامات اول سیاسی هر کشور باشد؛ نه تعمیم میان همۀ افراد جهان؛ زیرا افراد عادی وظیفۀ حفظ جان و امنیت شهروندان کشور خود را ندارند و آنان را نباید در چنین تعمیمی دخیل کرد. حال اگر صرفاً همۀ سران کشورهای جهان را با چنین تهدیدی روبه‎رو ببینیم، آسیبی که به سبب واکنش انفعالی آنان به اخلاق می‎رسد، بسیار کمتر از آن چیزی است که گروه اول تصویر می‎کنند و بنابراین چنین فعلی، تعمیم‎پذیر است.

مجادلۀ این دو گروه نیز به‎‌آسانی پایان نمی‎پذیرد؛ چراکه هم دربارۀ وظیفه، و هم دربارۀ تعمیم‎پذیری، امکان بحث‎های بیشتر وجود دارد؛ مثلاً گروه اول می‎توانند بگویند اگر وظیفۀ حفظ جان یک فرد، با وظیفۀ حفظ اخلاق عمومی تعارض پیدا کند، اولویت با حفظ اخلاق عمومی است؛ و نیز دربارۀ تعمیم‎پذیری نیز بگویند اتفاقاً سخن شما درست است که تعمیم‎پذیری باید فقط برای سران کشورها باشد (و بدین ترتیب، احتمال از بین رفتن همۀ انسان‎ها را از میدان به در کنند)؛ اما حتی اگر صرفاً سران کشورها، به چنین عمل شنیعی و یا اعمال مشابه در مقابل دوربین زنده دست بزنند، باز هم اخلاق بی‎معنا می‎شود؛ زیرا اثر رفتار حکام و سردمداران و مقامات رسمی بر مردم، بسیار وسیع و عمیق است، که الناس علی دین ملوکهم.

با این حال، اگر بخواهیم میان این دو گروه به داوری بنشینیم، ظاهراً وظیفه‎گرایی اصیل و بنیادین و به معنای کانتی کلمه، حق را به گروه اول (مخالفان پذیرش درخواست) می‎دهد؛ چراکه وظیفه‎گرایی اساساً پروای نتایج عمل را ندارد، و گویا گروه دوم، به رغم وظیفه‎گرا بودن، تا حدی دغدغۀ نتایج پس از عمل را نیز دارند.

۳-۳. فضیلت‎گرایی

فضیلت‎گرایی بر دو نکته تأکید دارد: اولاً اینکه یک عمل مطابق فضیلت باشد، و فضیلت بنا بر رأی ارسطو، عبارت است از حد وسط دو رذیلت افراط و تفریط در هر کار، و یا به عبارت بهتر، رعایت اعتدال؛ ثانیاً آنچه بیش از خود عمل اهمیت دارد، نه پیامد آن است، و نه طبق وظیفه بودنش، بلکه نیت عمل یا شخص عامل مهم است؛ چراکه مهم‎ترین فضیلت، داشتن نیت خیر است. آیا فضیلت‎گرایان، پاسخ روشن‎تر و بی‎مجادله‎تری برای موقعیت پیش‎آمده دارند؟

بیایید اول به بحث حد وسط بپردازیم. گویا نخست باید دو حد افراط و تفریط را برای وضع کنونی ترسیم کنیم. ممکن است گفته شود که حد افراطی واکنش به این درخواست، رد قاطعانۀ (و به عبارت بهتر، متهورانۀ) این درخواست، و اعلام عمومی این عدم پذیرش است، و حد تفریطش، پذیرش جبونانه و ذلیلانۀ آن؛ به طوری که درخواست گروگانگیران بی هیچ مقاومت و کم و کاستی، در وقت مقرر انجام شود. تا اینجای کار، بعید است مخالفتی باشد. اکنون حد وسط چیست؟ آیا گروگانگیر، مجالی برای یک تصمیم اعتدال‎آمیز باقی گذارده‎اند؟ بنا بر آنچه در فیلم نشان داده می‎شود، پاسخ منفی است؛ زیرا اساساً دسترسی طرفین به یکدیگر، کاملاً یکطرفه است، و امکان هیچ‎گونه مذاکره جهت دستیابی به گزینه‎ای مرضی‎الطرفین وجود ندارد؛ صرفاً یک طرف دستور می‎دهد و طرف مقابل باید بپذیرد یا نپذیرد.

پس حد وسطی در کار نیست؛ مگر اینکه حد وسط بودن را دربارۀ شرایط صوریِ واکنش اعمال کنیم، که البته این تلقی، چندان خردپسند نیست. مثلاً ممکن است گفته شود که حد وسط، پذیرفتن درخواست تهدیدکنندگان است، ولی باید کوشید تا این عمل در کمترین زمان ممکن، در فضایی تاریک، با قطع برق برخی از مناطق، و اعلام جرم بودن تماشا و ضبط و پخش این فیلم انجام شود! یا برعکس، باید پاسخ منفی داد، ولی این پاسخ باید چنان زیرکانه و سیاسانه باشد که مردم به طور کامل توجیه شوند، و در عوض، باشکوه‎ترین مراسم تشییع برای شاهزاده برگزار شود و همۀ تلاش ارگان‎های دولتی برای دستگیری و مجازات گروگانگیران پس از حادثه انجام شود؛ یا اینکه نخست‎وزیر در عین رد کردن این درخواست، پیش از موعد مقرر، استعفای خود را از مقام خود اعلام کند، تا دیگر کسی او را دست‎کم مانند گذشته موظف به انجام چنین عملی نداند، و البته ترتیبی داده شود که پس از آزادی شاهزاده، نخست‎وزیر به مقام خود بازگردد. به هر حال، حتی اگر بپذیریم که این واکنش‎ها، حد وسط به شمار می‎آیند، تکلیف را یکسره نمی‎کنند، که آیا در نهایت حد وسط، پذیرفتن درخواست است یا نپذیرفتن آن. ضمن اینکه این مقدار انعطاف و تفسیرپذیری برای روشن کردن حد وسط، برای یک قاعدۀ اخلاقی مناسب نیست، و آن را از کارآمدی می‎اندازد؛ چراکه در هر صورت، برای منتقدان این مجال هست که بگویند کار انجام‎شده، می‎توانست معتدلانه‎تر باشد!

ممکن است گفته شود می‎توان برداشت دیگری از فضیلت‎گرایی داشت: باید دید در کدام یک از دو موقعیت پذیرش یا رد درخواست گروگانگیران، فضیلت بیشتر و رذیلت کمتری وجود دارد. در موقعیت پذیرش درخواست، فضایلی همچون ازخودگذشتگی، نجات جان دیگری و احترام به نظر اکثریت وجود دارد، و در موقعیت رد، فضایلی همچون احتراز از انجام رفتاری غیراخلاقی، قاطعیت در مقابل درخواست‎های ضداخلاقی، و پاسداشت حریم اخلاقی جامعه! بعید است در استقصای فضایل، گرهی از کار گشوده شود. دربارۀ رذایل چطور؟ در موقعیت پذیرش، رذایلی همچون انجام رفتار شنیع و حیوانی، خیانت به همسر یا دست‎کم شکستن دل او، خدشه‎دار کردن عفت عمومی جامعه و ریختن قبح یک عمل غیراخلاقی تحقق می‎یابند؛ اما در موقعیت رد درخواست نیز اتهاماتی مبنی بر انجام یا داشتن رذایلی همچون دخالت در قتل یک انسان یا دست‎کم بی‎اعتنایی به قتل او، بی‎اعتنایی به خواستۀ مردم و نیز خودخواهی قابل طرح هستند. روشن است که این راه‎حل نیز راهی به جایی نمی‎برد.

اما اگر صرفاً به انگیزه یا عامل اخلاقی بنگریم چطور؟ در این صورت، فکر می‎کنم می‎توان در هر دو صورتِ پذیرش یا رد درخواست، نخست‎وزیر را اخلاقاً مبرا و محق دانست؛ به شرط آنکه رفتار او، صرفاً با انگیزه‎های فضیلتمندانه انجام گرفته باشد؛ یعنی اگر این درخواست را رد کرده است، صرفاً به دلیل رعایت حریم اخلاقی و عفت عمومی بوده باشد، نه به دلیل خودخواهی و حفظ شأن رسمی‎اش؛ یا اگر این درخواست را پذیرفته است، باید واقعاً با انگیزۀ نجات شاهزاده یا احترام به خواست عمومی بوده باشد، نه به دلیل محاسبات قدرت‎طلبانه. البته این انگیزه‎ها فقط برای خود عاملِ اخلاقی روشن هستند، و با این وصف، اگر ملاک را نیتِ عمل یا شخصیت عامل اخلاقی بدانیم، امکان داوری اخلاقی از بیرون، منتفی است؛ مگر با اعتراف‎گیری از نخست‎وزیر دربارۀ انگیزه‎اش و با فرض صداقت اخلاقی او. البته حتی با این دو شرط، یعنی اعتراف‎گیری و داشتن صدق اخلاقی نیز نمی‎توان داوری مطمئنی داشت؛ چراکه در هر صورت، مجموعه‎ای از عوامل بر نخست‎وزیر فشار آورده‎اند، و چه بسا تصمیم او، برایندی از ملاحظۀ همۀ نیات بوده باشد، و خود او هم نتواند به‎درستی کشف کند که در عملش، وزن کدام انگیزه، بیشتر از همه بوده است، و یا چه‎بسا در این تشخیص، ناخواسته به خطا بیفتد. بنابراین اگر کار به نیت یا شخصیت برسد، داوری اخلاقی از بیرون، تقریباً منتفی است.

در نهایت ظاهراً صدور حکمی نهایی دربارۀ رفتار نخست‎وزیر که مورد اجماع همۀ مکاتب اخلاقی باشد، و یا حتی مورد توافق همۀ پیروان یک مکتب اخلاقی باشد (به جز خودگرایی، که البته اخلاقی بودنش چندان موردپذیرش نیست)، امکان ندارد. دشواری داوری اخلاقی دربارۀ این موقعیت، به دلیل تزاحم منافع و تراکم بالای افراد ذیحق است: شاهزاده و خانوادۀ سلطنتی و مردمِ دوستدار شاهزاده به طور قطع (و مردمِ انساندوستی که جان یک انسان را شریف‎تر از هر چیز می‎دانند، به احتمال فراوان)، خود را در قبال حفظ جان شاهزاده ذیحق، و نخست‎وزیر را به انجام فعل خواسته‎شده موظف می‎دانند؛ از سوی دیگر، نخست‎وزیر و همسر وی به طور قطع، و مردم مذهبی و افراد اخلاق‎مدار (به‎ویژه پدران و مادران) در سرتاسر جهان، به احتمال قریب به یقین، جلوگیری از پخش چنان صحنه‎های زننده‎ای را حق خود می‎پندارند.

در واقع، اینجا انتخاب هر یک از دو پاسخ مثبت یا منفی به درخواست گروگانگیران، انتخاب بد است، اما از میان این دو بد، چندان واضح نیست که کدام‎یک بدتر است. بنابراین با تمسک به قاعدۀ انتخاب بد و بدتر نیز نمی‎توان مشکل را حل کرد. حکایت دیوانه‎ای‎ است که سنگی در چاه می‎اندازد و هزار عاقل نمی‎توانند درش آورند!

با این همه، فضیلت‎گرایی دست‎کم یک برتری بر سایر نظام‎های اخلاقی دیگر دارد، و آن اینکه مردم را از قضاوت کردن باز می‎دارد و نخست‎وزیر را از قضاوت شدن و اهمیت دادن به قضاوت‎ها، معاف.



[۱]. مایکل پالمر، مسائل اخلاقی، ترجمۀ علیرضا آل بویه، ص۷۱.

[۲]. همان، ص ۱۲۹ و ۱۴۲.

[۳]. ر.ک: همان، ص۱۹۹-۲۰۱.

 

* دانشجوی دکتری فلسفه غرب دانشگاه اصفهان

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
نیما
نیما
خرداد ۲۳, ۱۳۹۵ ۴:۴۳ ب٫ظ

۱_ از آنجاییکه سایر قسمتها را نیز طی این روزها دیدم شاید بتوان این سریال را این چنین خلاصه کرد: آسیب شناسی تکنولوژی، بعبارتی نوعی نگاهی انتقادی دارد به سواستفاده های بالقوه ای که میتوان از امکانات جدید تکنولوژی مدرن انجام داد. وگرنه فی نفسه مشکلی ندارد. مثلا در قسمت سوم که به کمک حافظه دیجیتالی، خیانت زناشویی برملا میشود شوهر حق دارد که از مشروعیت فرزندش مطمئن شود. یا قسمت ششم که درباره انتخابات مجلس و تحقیر و تمسخر کاندیداها توسط انیمیشن دیجیتالی که ربط چندانی ندارد. اما شاید جالبترین قسمت این مجموعه همان قسمت پنجم باشد که به… مطالعه بیشتر»

مرتضا طباطبایی
مرتضا طباطبایی
خرداد ۲۲, ۱۳۹۵ ۴:۲۴ ب٫ظ

یک دوست گرامی؛
سلام. تحلیل اپیزود اول، در اصل دارای دو بخش بود، که برای جلوگیری از تطویل مطلب، تصمیم گرفتم بخش دوم، به طور جداگانه منتشر شود. فکر می کنم بخش دوم بتواند سردرگمی موجود در این نوشته را برطرف کند. با این حال، همانطور که خود فرمودید و من هم تقریباً با شما هم نظرم، در اغلب چالشهای سهمگین اخلاقیِ این‎چنین، هیچ یک از مکاتب اخلاقی سه‎گانه، قدرت ارائۀ پاسخی مورد اجماع را ندارند، و صرفاً مزایایی نسبی بر یکدیگر دارند.
تشکر از توجهتان.

یک دوست
یک دوست
خرداد ۲۲, ۱۳۹۵ ۶:۳۵ ق٫ظ

با سلامنوشته جالبی بود، هرچند فقط تحلیل… و نتیجه ای جز سردرگمی نداشت! البته معتقدم اینگونه نقدهای تحلیلی نسبت به سریال ها و فیلم های روز باید بسیار بیشتر از این شود، چرا که دیگر زمان آن گذشته که افراد کتاب بخوانند و این نظریات راخود بی واسطه از متون دریابند، بلکه طیف وسیعی از جامعه درگیر همین رسانه و هنر هستند، و تعدادشان روزبه روز هم افزوده میشود، پس چنین نقدی بنظرم لازم است. و امیدوارم همت کنید و آن را ادامه دهید.اگر سریال بازی تاج و تخت را هم دیده باشید، انجا هم منابع خوبی برای اینگونه بحث… مطالعه بیشتر»

مرتضا طباطبایی
مرتضا طباطبایی
خرداد ۲۰, ۱۳۹۵ ۶:۱۴ ق٫ظ

نیمای گرامی؛یکی از دوستانی دیگری هم که این سریال را به پیشنهادم دیده بود، پس از دیدن قسمت اول، معتقد بود سریال در نقد تکنولوژی نیست. بنابراین اگر ملاک را قسمت اول و تا حدی دوم قرار دهیم، نقد تکنولوژی کمرنگ تر است؛ اما از چند جهت، سریال صریحاً در نقد تکنولوژی است و این در تحلیل شما نیز بارز است؛ اول اینکه یکی از مهم ترین مؤلفه های مدرنیته، تکنولوژی است، و وقتی کلیت مدرنیسم نقد شود، اجزای آن نیز مشمول نقد می شوند. دوم اینکه سریال هر چه رو به جلو می رود، تمرکز آن بر تکنولوژی بیشتر… مطالعه بیشتر»

نیما
نیما
خرداد ۲۰, ۱۳۹۵ ۰:۲۴ ق٫ظ

مجموعه نسبتا جالبی را انتخاب کردین امید که ادامه دهید، و از آنجایی که جدیدا موفق به دیدن قسمتهای اول و دوم این مجموعه شدم میتوانم بگویم که تقریبا ربطی به تکنولوژی نداشت بلکه نوک حمله نقادی به سیستم و ایده های مدرن ست مثلا در همین قسمت اول در واقع بدین بهانه میخواهد بگوید که رسیدن به مناصب بالای حکومتی مستلزم افرادی ست که بدین حد از انحرافات جنسی نایل گشته اند که از آمیزش با حیوانات لذت میبرند نه با همسرشان، نشان بدان نشان که به نخست وزیر توصیه میشود که عمدا آمیزش را تصنعا طولش بدهد تا… مطالعه بیشتر»

Mariel
Mariel
دی ۵, ۱۳۹۸ ۷:۱۵ ب٫ظ

Hi to all, how is all, I think every one is getting more from this
site, and your views are nice in support of new users.

My web site :: [url=https://hypersphere.ai/en]hypersphere.ai[/url]

6
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx