عملکرد ذهن در نزد اپیکتتوس

| حبیب اله نورانی، دانش آموخته فلسفه | مقدمه : فلاسفه رواقی برای انسان پنج ساحت قائل بودند: ساحت نظر، ساحت احساسات و عواطف، ساحت خواسته ها و اجتناب ها ،ساحت گفتار و ساحت کردار. سه ساحت اول ساحت درونی انسان است و دو ساحت آخر  ساحت بیرونی است. اپیکتتوس مثل فلاسفه رواقی دیگر اعتقاد دارد که ساحت نظر مهمترین…

| حبیب اله نورانی، دانش آموخته فلسفه |

مقدمه : فلاسفه رواقی برای انسان پنج ساحت قائل بودند: ساحت نظر، ساحت احساسات و عواطف، ساحت خواسته ها و اجتناب ها ،ساحت گفتار و ساحت کردار. سه ساحت اول ساحت درونی انسان است و دو ساحت آخر  ساحت بیرونی است. اپیکتتوس مثل فلاسفه رواقی دیگر اعتقاد دارد که ساحت نظر مهمترین ساحت درونی انسان است و تعیین کننده و مقوم شخصیت انسان است. اپیکتتوس ساحت نظر را علت و ساحت احساسات را معلول میداند به عبارتی دیگر ساحت احساسات و عواطف وابسته و فرعی می باشد. اگر ساحت نظر منطقی و سنجیده باشد ساحت احساس هم بجا و شایسته است و اگر ساحت نظر نادرست و ناصحیح باشد ساحت احساس هم نابجا و ناشایست می شود.

۱-غایت و هدف ذهن: در نزد اپیکتتوس هدف و غایت ذهن محافظت از خویش و حرکت در جهت منافع و مضار خویش است.

(۱۵) این یک قانون جهانی است – هیچ توهمی نداشته باشید – که موجود زنده  به هیچ چیز جزء منافع خویش وابسته نیست.  هر آنچه تهدید کند و در مقابل آن بایستد – خواه برادر ، پدر ، فرزند – او  مورد متنفر ، لعن و  مورد تعقیب خواهد بود.(۱۶) زیرا او به طور طبیعی متمایل به منافع خود است. این پدر ، برادر ، روابط ، کشور و خدای اوست.(۱۷) اگر اعتقاد داشته باشیم که  که خدایان دشمن منافع شخصی ما هستند ، پس آماده ایم که مانند دیگران از آنها روی گردانیم ….۲.۲۲,۱۵-۱۷))

 (۱۹) هر کجا که «من» و «مال من» باشد ، لزوماً تمایل هر موجودی آن جا است. ….(۲.۲۲,۱۹

.(۳۳) با نشان دادن آنچه که به نفع ماست ، ما را به عنوان موجوداتی منطقی اداره کنید و ما نیز شما را دنبال خواهیم کرد. به ما نشان دهید که چه چیزی مخالف منافع است ، و ما از آن دور خواهیم شد.۳.۷.۳۳

۲-ذهن مرکز داده ها ، تفاسیر و داوری است. اپیکتتوس در باب ذهن معتقد است که ذهن  نمی  تواند خالی از مفهوم و تصور باشد و   آن ظرفی است که داده ها ، تفاسیر و داوری  ها در آن است. ابتدا داده ها از بیرون وارد ذهن می شوند و به نظر اپیکتتوس در باب  داده ها و حوادث  تفاسیر زیادی وجود دارد و انسان باید  بین تفاسیر تفسیری  خاص را تصدیق کند و از دریچه آن به عالم و موضوعات بنگرد. تفسیر و نگرشی که انسان از طریق آن به عالم ،رویدادها و افراد می نگرد داوری نام دارد. داوری بسیار مهم و حیاتی است   و باید مدام باید آزمون و سنجش قرار بگیرد. داوری ها  هم از جنبه خودشان مهم و حیاتی هستند و هم از این جهت مهم هستند که باعث عواطف و احساسات مثبت با منفی می شوند.

۱۳)  داوری های من را بدانید و  داوری های  خود را به من نشان دهید و سپس می توانید بگویید که من را ملاقات کرده اید. بیایید همدیگر را بیازماییم، اگر من داوری های بد داشتم ریشه آنرا بزنید و اگر شما دارید آنرا روشن کنید. ملاقات با یک فیلسوف یعنی همین.۳.۹.۱۳

….و آیا به یاد نداریم که هیچ کس نمی تواند صدمه ای وارد کند یا به شخص دیگری سود برساند ، بلکه این  داوری  شخص در مورد هر چیزی است که به او آسیب می رساند و او را ناراحت می کند و این همان چیزی است که باعث اختلاف نظر و درگیری مدنی و جنگ می شود؟ ۴.۵.۲۵

۳۵) این  داوری ها  است که عشق را به خانواده ، و توافق را برای دولت ، و صلح را  برای ملتها به ارمغان می آورد و باعث شود که شخص متشکر از خدا باشد  و در همه حال با اعتماد به نفس باشد …۴.۵.۳۵

۳- داوری های ذهن و  احساسات و عواطف مثبت یا منفی. ذهن انسان بر اساس غایت و هدف خویش (منافع و مضار)   امور و افراد را به سه گروه  تقسیم می کند: گروه اول :  اموری و افرادی  که (از جهت منافع و مضار )کمک کننده به من هستند . گروه دوم :  امور و افرادی  که  (از جهت منافع و مضار)  در پی آسیب به من است .گروه  سوم :  اموری و افرادی  که نسبت به (منافع و مضار)  من بی تفاوت هستند و تأثیر چندانی در سرنوشت من ندارند.

داوری هایی شکل می گیرد که کدام رویداد و شخص برای من مطلوب و خوب(گروه اول) است و کدام رویداد و شخص نامطلوب  و بد(گروه دوم) است . بنابراین، از آنجا که انسان بدنبال اموری است که برای خود خوب می داند و گریزان از اموری است که برای خود  بد می داند پس رویدادها و افرادی که برای خود خوب می داند(یعنی داوری عقلانی می کند که آنها برای من مفید هستند) از آنها استقبال خواهد کرد و از اموری که بد و نامطلوب(گروه دوم) تصور می کند گریزان خواهد شد. در باب گروه  سوم ، ذهن داوری می کند آنها  در جهت منافع یا مضار من نخواهند بود،  پس در این قسم امور(گروه سوم) ذهن دچار احساسات و عواطف نمی شود، چون آنرا دور از خود می داند چنین است تحلیل های ذهن در باب مسائل هندسی و ریاضی و یا سیارات و ستاره های دور از ما.

در باب گروه اول و دوم هر چه امور را نزدیکتر به منافع و مضار خود بدانیم احساسات و عواطف شدیدتر است و هر چه امور را دورتر از منافع یا مضار خود بدانیم احساسات و عواطف کمتر است ، احساسات و عواطف ما نسبت به همشهری کمتر است تا اقوام درجه یک.

در نظر اپیکتتوس برخورد منطقی با احساسات و عواطف برگرداندن آنها به گزاره ها و تحلیل گزاره ها است. علت ترس از مرگ به نظر اپیکتتوس آنست که فکر می کنیم مرگ به من آسیب می زند در حالی که سقراط از مرگ نهراسید چون فکر می کرد مرگ به اوآسیب وارد نمی کند. (Plato, Apology 41d)

مثال های اپیکتتوس در این باب:

.(۳۵) هر وقت کار اشتباهی انجام دادید  ، از این بعد،  چیزی را مقصر ندانید  ، جز داوری   که عمل  بر آن استوار است. و سعی کنید  داوری  ناصحیح را ریشه یابی و تومورها یا عفونت ها را بیرون کنید.(۳۶) به همین ترتیب ، ما  داوری  را به عنوان منبع رفتار خوب خود تأیید خواهیم کرد.(۳۷) اما همسر ، فرزند ، برده یا همسایه – در آینده

از هیچ یک از آنها به عنوان نویسندگان شرارت در زندگی خود نام نخواهیم برد ،مگر اینکه موارد را از منظر خاصی داوری  کنیم. ما ، نه امور بیرونی ، استاد  داوری های خود هستیم.

موافقت کردم…۱.۱۱-۳۵-۳۸

به عبارت دیگر ، مرگ ، درد و  تبعید نیست که شما اهمیت می دهید، بلکه فکر ما در باب  مرگ ، درد و بقیه امور است۱.۱۱.۳۳

(۷) در باب آن زن (مدیا)  چه بیندیشیم که می گوید: “من کارهای مضری  که قصد انجام آنها را دارم درک می کنم ، اما عواطف بر تصمیم های من فرمان می راند؟” نکته دقیق این است: او فکر می کند که لذت از اشتیاق و انتقام از همسرش سودمند تر از نجات فرزندان است.(۸) بله، اما او فریب خورده است.

اگر به وضوح به او نشان دهید که فریب خورده است او این کار را نخواهد کرد. اما تا زمانی که این موضوع را به او گوشزد نکنید ، او جز آنچه که برای او درست به نظر می رسد ، چه می تواند بکند ۱.۲۸.۶-۹

شما ایلیاد را در نظر بگیرید، آن چیزی نیست جز داده مردم و اینکه آنها چگونه به آن نگاه می کنند. برداشتی باعث شد پاریس همسر منلائوس را بدزد و برداشتی باعث شد تا هلن با او فرار کند.۱.۲۸.۱۲

بنابراین ، به عنوان مثال ، هر زمان که سوار کشتی می شوم و به اعماق زمین خیره می شوم ، یا به اطراف نگاه می کنم و چیزی جز اقیانوس نمی بینم ، وحشت من را می گیرد ، تصور می کنم اگر کشتی خراب شود دریا مرا خواهد بلعید. به ذهنم خطور نمی کند که کار من باشد. آیا دریا است که مرا وحشت زده می کند؟ نه ، آن  تصورات  من است.(۲۳) باز هم ، در یک زلزله ، من تمایل دارم که تمام شهر را تصور کنم که  از بالای سر من رد می شود ، در حالی که در واقع ، یک آجر کافی است تا مغزم را  از بین ببرد.

(۲۴) چه چیزی ما را پریشان می کند و می ترساند؟ بدیهی است این افکار خود ما است. چه عواملی باعث می شود برخی دوستان ، خانواده ، زندگی قدیمی و مسیر معمولی زندگی خود را  ترک می کنند؟ اندیشه ها    ۲.۱۶-۲-۲۵

؟(۲۹) آنچه باعث شد ائتوکلس و پولنیکس دشمن شوند داوری هایی  بود که درباره تخت سلطنت و تبعید داشتند: اینکه دومی بالاترین شرور است ، و اولی بهترین خیر ۴.۵.۲۹

پس همه چیز خوب انجام شده است ؟ آنچه خوب انجام شده است نتیجه داوری های درست است و آنچه بد انجام شده است نتیجه داوری های نادرست است. اما تا زمانی که ندانید شخص در هر عمل خود با چه داوری  رفتار می کند ، نباید عمل او را تحسین یا انتقاد کنید.(۴.۸.۳

۴- داوری ذهن در باب خود و احساس و عواطف نسبت به خود: در نظر اپیکتتوس-چنانکه دیدیم احساس مثبت یا منفی به رویدادها و یا افراد ریشه در داوری های انسان دارد – احساس منفی یا مثبت انسان به خود هم ریشه در داوری منفی یا مثبت به خود دارد. از آنجا که در دوران کودکی ذهن کودک شکل نگرفته است تصور و داوری او نسبت به خویش و در نتیجه احساس او نسبت به خویش توسط اطرافیان، والدین شکل می گیرد. طبق نظر اپیکتتوس ، تصور ی که کودک از خود شکل می دهد باعث احساس مثبت یا منفی کودک به خود می شود. اگر تصوری که توسط اطرافیان به  کودک القا می شود مثبت باشد  باعث خود دوستی و احساس مثبت او از خود می شود ولی اگر تصور و داوری که توسط اطرافیان به او القا می شود منفی باشد  باعث نفرت و کینه او نسبت به خود و عدم اعتماد بنفس می شود. در اینجا نیز نظر اپیکتتوس آنست که باید احساس انسان نسبت به خویش  در کودکی را  به گزاره ها برگرداند و بعد مورد وارسی منطقی قرار می گیرد. بیشتر وقت ها تصور و داوری که از کودکی نسبت به او شکل می دهند در اثر مقایسه و تصور نادرست اطرافیان می باشد که باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. اگر کودک در دوران بزرگسالی تصورات در باب خود را اصلاح کند احساس و عواطف  او نیز به خود تغییر خواهد کرد.

 در بزرگسالی نیز تصور و احساس مثبت یا منفی نسبت به خود به داوری بسته است که او در باب خویش انجام می دهد.

نتایج:

نکته اول :آنچه اساسی است اگر گزاره ای در ساحت نظر از ذهن انسان عبور نمی کرد احساسی شکل نمی گرفت. اگر انسان بتواند ذهن خویش را از گزاره ها و تصاویر پاک کند در نتیجه دارای احساسی نخواهد بود.

نکته دوم: احساسات و عواطف از منبعی ناشناس در ذهن ناشی نمی شود بلکه از فکر و اندیشه انسان ناشی می شود. اگر در باب رویدادی و کسی  فکر کنیم که باعث آسیب و خسران است از آن کینه و نفرت بدل خواهیم گرفت ، از آن می ترسیم و سعی می کنیم دوری کنیم و اگر رویداد یا کسی را مطلوب و منبع کمک به خود بدانیم به طرف  آن خواهیم رفت و  آن را دوست خواهیم داشت. به نظر فلاسفه رواقی تمامی احساسات و عواطف چنین شکل می گیرند.

نکته سوم : آنست اگر داوری انسان نسبت به رویداد و یا افرادی تغییر کند احساسات و عواطف او نیز در این راستا تغییر خواهد کرد اگر فرد در پی تفکر و مطالعه به این نتیجه برسد که مرگ برای بدن خطرناک است و نه برای هویت او ، چنین شخصی دیگر از مرگ نخواهد ترسید. چنین است در باب افراد ، اگر ذهن به این نتیجه برسد که فرد خاصی در پی آسیب به من نیست در نتیجه احساس نیز نسبت به آن فرد تغییر پیدا خواهد کرد.

نکته چهارم: داوری هایی به احساسات و عواطف مثبت یا منفی منجر می شود که فرد در باب آنها شکی به دل ندهد و آنها را قطعی و مسلم بداند. اگر در باب داوری های خویش شک داشته باشیم چنین داوری به احساس و عواطف منجر نخواهد شد.

منابع

  1. (۱۹۰۴) The Discourses of Epictetus. Translated by Georg Long. New York, D. Appleton and Company  Press
  2. (۱۸۶۵) The Work of Epictetus. Translated by Thomas Wentworth Higginson. Boston Press
  3. Epictetus (2014) Discourses, Fragment, Handbook. Translated by Robin Hard. Oxford University Press
  4. (۱۹۹۷). Complete works, edited by john M.Cooper. Hackett Publishing Company

۵ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
حمید حمیدی
حمید حمیدی
اسفند ۱۶, ۱۴۰۱ ۱۰:۵۵ ق٫ظ

جالب بود.در روانشناسی جدید احساسات بیشتر به ناخودآگاه بر می گردد.

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx