آیا محمد پیامبر بود؟( تحلیل روانشناسی رفتاری – قسمت سوم)

مجید نواندیش، چکیده: دلایل پیشین بر رسالت و برگزیده بودن محمّد مکفی بوده اند. لذا در این بخش، اندکی سهل تر مکتوبات مذهبی و مسلمانان را مورد پذیرش قرار داده و در عین حال سعی می نماییم قدمی به پیش بگذاریم. سعی می نماییم دو شبهه مهم، شبهه وام گرفتن اسلام از ادیان پیشین، همچنین بررسی شبهه آخرین دین، اسلام…

مجید نواندیش، چکیده: دلایل پیشین بر رسالت و برگزیده بودن محمّد مکفی بوده اند. لذا در این بخش، اندکی سهل تر مکتوبات مذهبی و مسلمانان را مورد پذیرش قرار داده و در عین حال سعی می نماییم قدمی به پیش بگذاریم. سعی می نماییم دو شبهه مهم، شبهه وام گرفتن اسلام از ادیان پیشین، همچنین بررسی شبهه آخرین دین، اسلام یا مسیحیت را مورد بررسی قرار  دهیم. در ادامه سعی می نماییم دلایل و آیَت هایی مبنی بر اثبات وجود هوشمندی در عالم غیب ارائه نماییم.

استدلال هشتم: هدایت تکوینی

آیا مسیحیت آخرین دین است یا اسلام؟ آیا می توان نشانه هایی مبنی بر هوشمندی عالم غیب و اثبات خدا با استفاده از معلول ها و اثرات وی در عالم دید؟

بعنوان اطلاعات پایه لازم است بدانید، مجموعه کتاب های مقدس یهودیان که تَنَخ یا تناخ نامیده میشود (شامل تورات)، ششصد تا هزار سال بعد از موسی نوشته شده‌اند. انجیل‌های چهارگانه هم طی دهه‌های ۷۰ ۸۰ و ۹۰ میلادی نوشته شده‌اند. گفته‌اند که انجیل متی و یوحنا توسط دو حواری عیسی، انجیل لوقا توسط طبیبی از صحابه پولس رسول و انجیل مرقس توسط یکی از اصحاب پطرس حواری نوشته شده است.[۱] برجسته ترین انجیل، علی الظاهر متی می باشد. عهد عتیق بخش اول کتاب مقدس مسیحی است که به طور کلی بر تنخ استوار است و شامل ۳۹ کتاب است.. اناجیل بعلاوه ۲۴ کتاب دیگر اصطلاحا کتب عهد جدید نامیده شده اند. کتاب مقدس مسیحیان شامل هم عهد عتیق و هم عهد جدید می باشد.

در کتب درسی مطابق با روایات و احادیث گفته شده است که یهودیت و مسیحیت دچار انحراف گردیدند و لذا دین اسلام توسط پروردگار بر اهل زمین عرضه گردید. عمده انحراف یهودیت، تحریف بخش عمده ای از تورات و دادن نسبت های ناروا به پیامبرانشان بود. نسبت های ناروا و گناهانی که از آن منع گردیده بودند در کتاب مقدس خود ذکر گردانیده اند که قدیسان و رسولانشان مرتکب شده اند.

آن زمان عصر پیش از کتابت بود. پند و اندرزها، حکمت ها با داستان های پرداخته ذهن انسان ها (چون داستان گفتن هنگام خواب برای کودکان) آموزش داده می شدند. ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ شدن هم حقیقت دارد. انسان هایی که روح خود به شیطان فروخته بودند، غلو، بزرگنمایی خطاها و اشتباهات، تحریف، یگر دسیسه ها برای گمراه نمودن پیروان یهودی انجام دادند. یهودیان کتب خود را تحریف نمودند و نسبت های ناروا شیاطین اشان نسبت به پیامبرانشان برای توجیه و تبلیغ گناه کردن دادند. نویسنده معتقد به معصوم بودن پیامبران پیشین نمی باشد. آن ها هم اشتباهات و خطاهایی که برای انسان های عصر حجر به بعد ممکن است روی دهد داشته اند. اما یک کلاغ چهل کلاغ شدن هم صورت گرفته است و در کتب عهد عتیق آن ها را به عنوان داستان پیامبران آورده اند.

بطور مثال لوط توسط دخترانش با شراب مست می شود و در نتیجه با دختران خود همبستر می شود تا از لوط نسلی به یادگار بماند[۲]. یا داود به خاطر پنهان نگهداشتن رابطه نامشروعش با زن اوریا  وحتّی، او را که از مجاهدان مخلص و پاکدل بوده است بر اثر یک توطئه به قتل می رساند. و زن او را تصاحب می کند[۳].  ابراهیم به علّت ترس از جانش زن خود ساره را که از زیبایی فوق العاده برخوردار بوده به عنوان خواهر خود در دربار فرعون معرّفی و به فرعون تزویج می کند. سرانجام فرعون از واقعیت مطلب مطلع می شود، و ابراهیم را بخاطر اقدامش سرزنش می کند[۴] و ….

در محدوده ۱۲۰۰ سال یهودیت تنها دین ابراهیمی بود. آیین و مناسک یهودیان به تمام و کمال از عهده خارج است. به عقیده نویسنده عذاب شدنشان توسط خدا بود. یهودیت دارای فقه می باشد. بطور کلی فقاهت بعضی اوقات با پرداخت بیش از حد به جزئیات در احکام می تواند مایه عذاب پیروان باشد. مانند قضیه گاو بنی اسراییل می باشد. قوم یهود قومی بهانه گیر، لجوج و یکدنده هستند، اما طمّاع و زرنگ. هر قومی، هر نژادی خصلت ها و صفاتی مادرزادی دارد.

مثلا در میان بنی اسرائیل، کار کردن در روز شنبه حرام بود و هنگامی که لباسشان نجس می شد باید آنرا قیچی می کردند و وظائف دیگری هم داشتندکه انجام آنها بسیار مشکل بود و بر دوش آنها سنگینی می کرد. پیامبر اسلام آمد و آن وظائف و بارهای سنگین را از دوش آنها برداشت و اعلام کرد: بعثت علی الشریعه السمحه و السهله و علی الشریعه السمحه الحنفیه البیضاء. یعنی دین اسلام، دین راحتی و آسانی و کرامت و بزرگواری است.[۵]

در زمان تولد عیسی یهودیان در شرایط اضطرار بودند. توسط حکومت روم غربی تحت فشار بودند. از طرف دیگر فقها و روحانیون یهود هم به زراندوزی و زد و بند با حکومت روم و چاپیدن جیب یهودیان مشغول بودند. تقابل عیسی در اصل با فقهای یهود بود. عیسی شخصیتی عارف گونه و سلوک عارفانه داشت. یهودیان اعتقاد داشتند که موعودی بنام ماشیح خواهد آمد که آن ها را از در به دری نجات دهد و آبادی یا شهری برای خود پیدا نمایند که بتوانند در آن آزادانه مناسک خویش که بعضی دشوار و بعضی نیاز به جماعت دارد انجام دهند.

ماشیح همان عیسی بود، فهمیدند اما کفر ورزیدند. دسیسه ها، نیرنگ ها و فریب ها خلاصه برایتان بگویم نهایت تلاش خود را نمودند تا عیسی را بی آبرو نمایند، عیسی تنها یاران اندکی تحت عنوان حواریون توانست گردآوری نماید و در انتها با دسیسه و ساخت و پاخت فقها، با حکام رومی محاکمه و به بهانه ها و توجیهات واهی به مرگ محکوم گردید. بواقع از وی خواستند توبه نماید و از فعالیت خویش دست بکشد. اما عیسی اولوالعزم بود، تسلیم نشد. لذا از شدت خشم و عصبیت وی را محکوم به مرگ با صلیب که دشوارترین شیوه مرگ آن زمان بود محکوم نمودند.

پطرس در اعترافات خود خطاب به عیسی می گوید تو مسیح هستی، پسر خدای زنده!، عیسی به پطرس تبریک می گوید که “پدر من که در آسمان است این حقیقت را بر تو آشکار کرد“[۶]. مسیح منظور همان ماشیح موعود وعده داده شده یهودیان می باشد[۷]. عیسی خود تصدیق می نماید مسیح می باشد.

در گفت وگوی بین حضرت عیسی علیه السلام و زن سامری، در انجیل یوحنا چنین آمده است: «زن بدو گفت: می دانم که مسیح یا کرستوس می آید. پس هنگامی که او آید از همه چیز به ما خبر خواهد داد. عیسی بدو گفت: من که با تو سخن می گویم: همانم[۸].

سرزنش و وعظ و اندرز عیسی خطاب به روحانیون ریاکار یهودی و  عهدجدید، انجیل متی، باب ۲۳، آیهٔ ۱ تا ۲۳ بعنوان نمونه آمده است:

۱: آنگاه عیسی خطاب به مردم و شاگردانش فرمود:

۲: علمای مذهبی و فریسیان بر کرسی موسی نشسته‌اند و احکام او را تفسیر می‌کنند

۳: پس آنچه به شما تعلیم می‌دهند، بجا آورید، اما هیچگاه از اعمالشان سرمشق نگیرید، زیرا هرگز به تعالیمی که می‌دهند، خودشان عمل نمی‌کنند

۴: ایشان احکام دینی را همچون بارهای سنگینی بر دوش شما می‌گذارند، اما خودشان حاضر نیستند آنها را بجا آورند.

۵: هر کاری می‌کنند، برای تظاهر است. دعاها و آیه‌های کتاب آسمانی را می‌نویسند و به بازویشان می‌بندند، و دامن رداهایشان را عمداً بلندتر می‌دوزند تا جلب توجه کنند و مردم آنان را دیندار بدانند

۶: چقدر دوست می‌دارند که در میهمانی‌ها ایشان را در صدر مجلس بنشانند، و در عبادتگاه‌ها همیشه در ردیف جلو قرار گیرند.

۷: چه لذتی می‌برند که مردم در کوچه و خیابان، ایشان را تعظیم کنند و به آنان ”آقا“ و ”استاد“ گویند

۸: اما شما چنین القابی را از مردم نپذیرید، چون شما یک استاد دارید و همهٔ شما با هم برابر و برادرید

۹:همچنین، هیچکس را بر روی زمین ”پدر“ نگویید، چون شما یک ”پدر آسمانی“ دارید که خداست

۱۰: و نگذارید کسی شما را ”پیشوا“ بخواند، چون یک پیشوا دارید که مسیح است.

۱۱: هر چه بیشتر به دیگران خدمت کنید، بزرگتر خواهید بود، زیرا بزرگی در خدمت کردن است

۱۲: کسی که خود را بزرگ می‌پندارد، پست و کوچک خواهد شد و کسی که فروتن می‌باشد، بزرگ و سربلند خواهد گشت.

۱۳-۱۴: وای به حال شما، ای علمای دینی و فریسیان! چقدر ریاکارید! نه می‌گذارید دیگران به ملکوت خداوند وارد شوند و نه خود وارد می‌شوید. نماز خود را عمداً طولانی می‌کنید تا مردم شما را دیندار بدانند، ولی دور از چشم دیگران، اموال بیوه‌زنان بیچاره را می‌خورید.

۱۵: ای دوروها! وای به حال شما! همه جا را زیر پا می‌گذارید تا کسی را پیدا کنید که مرید شما شود؛ و وقتی موفق شدید، او را دو برابر بدتر از خودتان سزاوار جهنم می‌سازید….

۲۳: وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! شما حتی ده یک محصول نعناع و شِوید و زیره باغچه‌تان را زکات می‌دهید، اما از طرف دیگر مهمترین احکام خدا را که نیکویی، گذشت و صداقت است فراموش کرده‌اید. شما باید ده یک را بدهید، ولی احکام مهمتر خدا را نیز فراموش نکنید.[۹]

در کلام عیسی عبارت فریسیان ابهام دارد.  فریسیان گروهی سیاسی، اجتماعی و فکری در بین یهودیان در زمان معبد دوم بودند. در انجیل فریسیان دارای علاقه بیش از حد به قوانین ایجاد شده توسط آدمیان هستند در حالی که عیسی بیشتر توجه به علاقه خدا دارد. در اصطلاح، فریسیان به انسان های بسیار گناهکاری اطلاق می گردد که عیسی قصد دارد آنها را طرد نماید. به همین دلیل معمولاً لغت فریسی در زبان انگلیسی به کسی اطلاق می‌شود که بسیار مغرور و خود شیفته بوده در حالی که رفتاری منافقانه دارد.[۱۰]

در مرجع [۱۱] آمده است عیسی را پس از دستگیری ابتدا پیش حنّا کاهن اعظم سابق می برند. سپس پیش قیافا رئیس کَهَنه یهودی می برند. وی دادگاه عالی یهود متشکل از هفتاد و یک عضو را تشکیل می دهد و در آن به بهانه های واهی عیسی را به مرگ محکوم می نمایند. در مرجع [۱۲] مطابق کتب عهد جدید، یهودیان به حاکم رومی می‌گفتند عیسی می‌خواهد پادشاه یهود شود. عنوان پادشاه هم یک عنوان سیاسی است. در این صورت به صورت طبیعی به پادشاه یا حاکم وقت بر می‌خورد و عکس العمل نشان می‌دهد. بنابراین بر اساس نقل خودشان حاکم رومی بنا را بر دستگیری عیسی (علیه‏السلام) می‌گذارد. یعنی یهودیان در قتل عیسی (علیه‏السلام) مشارکت داشتند و آن‌ها هسته اولیه این فتنه را بنا نهادند. در مرجع [۱۳] آمده است عیسی مسیح تحت تاثیر تحریکات روحانیون وقت یهود به دست رومیان به صلیب کشیده شد.

عیسی از نعمت پدر محروم بود. ایشان در راز و نیاز خود با خداوند ایشان را پدر خطاب می کرد. بواقع خود را تربیت شده توسط خداوند می دانست و در نتیجه پروردگار یا رب یا پرورش دهنده همه عالمیان را، پدر خطاب می کردند. عیسی در اناجیل بیشتر خود را پسر خدا، اما در مواقعی خود را پسر انسان نیز می نامد. خداوند نقش پدر عاطفی برای ایشان را پیدا کرده بود، نه اینکه پدر واقعی ایشان باشد. امروز طبق تحقیقات آماری علمی، عقل گرایان مسیحی و همچنین درصد قابل توجهی از مسیحیان خود تثلیث برایشان قابل فهم و پذیرش نیست.

عیسی چطور متولد شد؟ مبهم نامشخص است. از نظر معتقدین به مسیحیت و اسلام معجزه ای روی داده است.  به عقیده نویسنده برای اینکه متوجه شوید یک انسان خوب یا بد بوده است ببینید چه اثر یا اثراتی از وی برجا مانده است. عیسی پیامبر اولوالعزم گردید. بنابراین مسلما مریم عفیف و پاکدامن بوده است. اگر بخواهیم معقولانه تولد عیسی را توجیه نماییم، بتوان گفت شاید خانواده ای تهیدست بناچار از فقر، نوزاد خود را در گوشه ای در نزدیکی درختی رها کرده بودند و مریم مقدس آن نوزاد را پیدا نمود. این واقعه، رها نمودن نوزاد در کنار راه، برای اولین بار در تاریخ در آن هنگام روی داده باشد. مسبوق به سابقه نبود.

بعد از شهادت عیسی، به لطف پروردگار دانه ای که با نیت خیر کاشته بود کم کم شروع به ثمر رسیدن کرد. مکاتب هم دوران نارسی، تولد، جنینی، طفولیت، جوانی، پخته شدن یا میانسالی و در انتها بی ثمر گردیدن دارند. قدیسانی آمدند عارفانی رشد یافتند. تحولات مثبتی در زندگی بشر ایجاد گردید اما کم کم اعتدال ها جای خود را به افراط و تفریط داد. نفس ها آلوده گردیدند گرفتار دنیا شدند و لذا خداوند بیشتر گمراهشان نمود.

بطور مشابه مسیحیان و مسلمانان، میان یهودیان و مسیحیان نزاع هایی اتفاق افتاد چون یهودیان را مقصر شهادت عیسی علیه السلام می دانستند. همان طور که میان اسلام و مسیحیت بر سر میزان گستره نفوذ روی داد.

در مرجع [۱۴]، ویکی پدیا، آمده است یهودی ستیزی در اروپا با دوران پیدایش مسیحیت و در تلاش برای ارائه مسیحیت به عنوان یگانه مذهب رسمی آغاز گردیده است. یهودی ستیزی اولیه در مسیحیت بر کندذهنی و بردگی یهودیان، تکذیب رسالت مسیح و قتل او توسط یهودیان و نهایتا طرد آنان از سوی خدا تکیه دارد. خصومت یهودیان و مسیحیان در انتها منجر به وقوع واقعه هلوکاست توسط هیتلر گردید.

مسیحیان در سال های اول، به هنگام تکاپوی گسترش و تثبیت مسیحیت، تصور نمودند عیسی مسیح در شب قبل شهادت خویش شراب تناول نموده است. به خطا تصور نمودند دستورات یهود منقضی شده است، از طرف دیگر آداب و رسوم یهودیان سخت و سنگین بود، برای رهایی از آن با استناد به گفته ها و سخنان قدیسان و رسولان بعدی، در جلسه ای در چند قرن بعد تصویب کردند که عیسی مسیح علیه السلام با مرگ خویش بار همه مسیحیان تا روز قیامت را بدوش کشیده است. متاخّر به مقدم ارتباط دادند. اعمال مسیحیان در آینده (متاخّر) چه ارتباط با به صلیب کشیدن شدن عیسی (مقدّم) دارد؟ با اصول ابتدایی منطق نمی خواند. کلاه شرعی گذاشتند.

مشابه فرضیه بخشودن آدم و تمام مسیحیان بواسطه ایمان و شهادت عیسی، فرضیه ای بطور مشابه در اسلام، توسط شیعیان نیز مطرح شده است. در این فرضیه، بر اساس پاره ای از احادیث امام حسین علیه السلام و یارانش شهادت را انتخاب کردند یا بواقع خود را فدا نمودند تا بار گناه تمام شیعیان تا روز قیامت بخشیده شود. احادیثی مبهم درین باره نقل گردیده است. اما چنین تصوّری خطا و اشتباهی بزرگ است. وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى ]و هیچ نفسی بار گناه دیگری را بر دوش نگیرد [. نویسنده خود، شخصا در جوانی کتابی خریده بود که بر پایه این فرضیه نگاشته شده بود.

اما در باب آداب شریعت، مسیح خود می فرمود دستورات پیشین نسخ نیستند. در انجیل آمده. خود آن ها را رعایت می فرمود، همراه با اصلاحاتی که به مذاق فقها جور در نمی آمد چون مورد پسند عموم مردم بود. بعد از شهادت مسیح، تفرقه همچون اسلام و دیگر مکاتب ایجاد گردید. پذیرش مرگ عیسی مسیح همچون پذیرش مرگ پیامبر اسلام برای حواریون و پیروان آتی بعد از وی بسیار سخت بود. پاره ای او را پسر خداوند دانستند. حیّ و زنده دانستند و در ردیف خدا قرار دادند.

عیسی در یکی از طولانی ترین موعظه های خود بر فراز کوهی برای مردم یهود می فرماید:

گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صُحف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هرآینه به شما می‌گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هرکه یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود.اما هرکه بعمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد[۱۵]. این نقل قول در انجیل متی و لوقا آورده شده است. عیسی این تصور را که با رعایت باطن دین از ظاهر دین و شریعت می‌توان بی‌نیاز شد، رد می‌کند و به صراحت دستور به تبعیت از شریعت موسی و دیگر انبیا را می‌دهد.

لقب دومین موسس مسیحیت متعلق به پولس رسول می باشد. وی از حواریون نبود و در زمان عیسی اتفاقا از یهودیان سرسخت بود. اما بعد از مرگ مسیح در طی حادثه ای که عیسی بر وی تجلی پیدا نمود، به مسیحیت گروید. وی نقش بسیار مهمی در جان گرفتن مسیحیت و بنیان عقاید آن ایفا می نماید. در مرجع [۱۶]، ویکی پدیا، آمده است انتظار می‌رفت پولس پس از مسیحی شدن نزد شاگردان عیسی مسیح برود و معارف مسیح از آنان را بیاموزد، ولی چنین اتفاقی رخ نداد و او هیچ اشتیاقی برای دیدن حواریون از خود نشان نداد. چهارده بخش عهد جدید به پولس نسبت داده می‌شود. رساله رومیان، اول قرنتیان، دوم قرنتیان، گالاتیان (غلاطیان)، فیلیپیان، اول تسالونیکیان، افسسیان، کولوسیان، دوم تسالونیکیان و فیلمون به‌طور قطع نوشته او هستند. در مورد چهار بخش دیگر بیشتر محققان معتقدند نوشته او نیست که این قسمت‌ها عبارتند از: اول تیموتائوس، دوم تیموتائوس، تیتوس. در همین مرجع آمده است پولس معتقد بود ایمان داشتن به مسیح تنها مسئله مهم در رستگاری برای یهود است. این اعتقاد باعث سرعت گرفتن جدا شدن کسانی که عیسی را قبول کرده بودند از یهودیت شد. افراط در ظاهرگرایی، سختگیری در دستورات شریعت یهودی، احکام سختگیرانه توسط فقها و روحانیون یهود، اکنون باعث عکس العمل مردم و میل به تفریط گردیده بود. اکنون تمایل داشتند از بند شریعت و احکام بطور کلی خلاصی یابند و این یکی از دلایل مهم رشد  و گسترش مسیحیت بود. یهودیت و اسلام بطور مشابه دارای فقه می باشند. اما نقش فقه در مسیحیت بسیار کم رنگ تر از یهودیت و اسلام می باشد. منتقدان پولس مانند لئو تولستوی معروف رمان نویس، معتقد بودند که پولس تعلیمات عیسی را تحریف کرد.

بر سر لزوم رعایت شریعت، جدال هایی میان حواریون و پولس روی داد. در این جدال‌ها حواریون به پیروی از عیسی بر رعایت شریعت تاکید کردند، اما پولس بر حذف آن اصرار داشت. در نهایت این پولس است که در نزاع پیش گفته پیروز گشته و شریعت را به کلی از میان مسیحیت حذف کرده است.[۱۷]

از دیدگاه پولس مسیح به عنوان پسر خدا قربانی شد تا گناهان ذاتی بشر که توسط آدم وارد جامعه بشری گردید آمرزیده شود. به کفاره مرگ و احیاء عیسی مسیحیان آمرزیده می شوند. وی نجات و بخشش را از راه ایمان می دانست و معتقد به خلاصی از بندگی شریعت گردید[۱۸]. پولس اصرار دارد که نجات با لطف خدا حاصل می شود نه با اجرای شرع و …. ولی حواریونی چون پطرس اجرای شریعت را برای غیریهودیان نیز لازم می دانستند. مرجع [۱۸] ، ویکی پدیا، بطور مشابه بیان می دارد پولس با حواریان اختلاف نظر داشت. مهم‌ترین مورد اختلاف وی با حواریان مسئله ختنه تازه‌مسیحیان و نیز لزوم عمل به احکام شریعت بود. پولس که عمل به شریعت را لازم نمی‌دانست بر نظر خویش پای می‌فشرد و حتی حواریانی که به شریعت عمل می‌کردند را مورد طعنه و حمله قرار می‌داد. خود پولس در رساله به غلاطیان می‌گوید که با پطرس، جانشین عیسی (متی، ۱۶: ۱۸؛ یوحنا، ۲۱: ۱۵)، در مقابل همگان مخالفت کرده و او را «ریاکار» خوانده‌است[۱۹]. فرقه ای از مسیحیان در نیمه دوم قرن ۲ بنام ابیونی ها، پولس را مرتد می دانستند  و سخت به قوانین شریعت پایبند بودند. همچنین جنبه الوهیتی برای عیسی قائل نبودند و او را انسان می شمردند. عیسی را بواقع همان ماشیح می دانستند[۱۸].

پیش تر اختلاف میان پولس و حواریون علی الخصوص پطرس در زمینه پایبندی به دستورات شریعت یهود ذکر گردید. اما درباره حرام بودن شراب در یهودیت و مسیحیت، بحث ها فراوان هستند؟

درباره ممنوعیت شراب در آیین یهود بر اساس کتب عهد عتیق تردید وجود دارد. به عقیده نویسنده بطور کامل حرام و ممنوع نبوده است. اما مسلما بر اساس متون مقدس، از افراط در مصرف شراب، اصطلاحا مستی و میگساری نهی گردیده است، در آیین مسیحیت هم اعتدال و میانه روی در نوشیدن شراب توصیه شده است[۲۱][۲۰]. پژوهشکده باقرالعلوم در همین زمینه می نویسد استفاده از شراب در دوران عهد عتیق معمول بوده است و نوشیدن آن مجاز شمرده شده است. اما در آیات متعددی از عهد عتیق از شراب به عنوان مایعی زیانبار یاد شده و یا لااقل از افراط در نوشیدن آن نهی شده است. در این مقاله نمونه های متعددی از عهد عتیق آورده شده است که خوانندگان می توانند خود آن را مطالعه نمایند[۲۲].

مرجع [۲۳] ، ویکی پدیا، می نویسد مسیحیان یکی از دلایل حرام نبودن شراب را این می دانند که در انجیل آمده است که عیسی در شام خداوند شراب نوشیده است[۲۴].  در شام آخر یا شام خداوند، عیسی از عالم غیب اطلاع یافته بود که بزودی دستگیر شده و مصلوب می گردد و یکی از حواریون به وی خیانت نموده است. مسلما اندوهگین بوده است.

بر فرض هم که عیسی و حواریون در شب آخر شراب تناول کرده باشند. فرض محال که نیست. بعضی گفته اند عیسی نان را در شراب اصطلاحا تیلیت نمود و به عنوان شام تناول نمود. آیا اینگونه شراب نوشیدن موجب خوشی بیش از حد، مستی، زائل شدن عقل می گردد؟ مسلما خیر. بنابراین آیا این مجوزی برای نوشیدن شراب به جهت مستی، خماری، زائل شدن عقل می دهد؟ بنظر نویسنده خیر.

۲۶: و چون ایشان غذا می‌خوردند، عیسی نان راگرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد وگفت: «بگیرید و بخورید، این است بدن من.»

۲۷: وپیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت: «همه شما از این بنوشید،

۲۸: زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری بجهت آمرزش گناهان ریخته می‌شود.

۲۹: اما به شمامی گویم که بعد از این از میوه مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در ملکوت پدرخود، تازه آشامم.»[۲۴]

در کتب عهد جدید، پولس در رساله‌ی خویش به افسسیان، آن‌ها را از مستی نهی می‌کند: «و مست شراب مشوید که در آن فجور است».[۲۵]

همچنین وی اظهار می‌دارد که میگساران وارد ملکوت خداوند نمی‌شوند:«…. و میگساران و فحاشان و ستمگران، وارث ملکوت خدا نخواهند شد».[۲۶]

در شورای اول نیقیه در ۳۲۵ میلادی، مسیحیان با مذاکره اصول دینی و ایمانی خود را تثبیت نمودند. در این شورا اعتقادنامه نیقیه بعنوان بیانیه اعتقادی همه مسیحیان مورد تصویب قرار گرفت[۲۸][۲۷].  چنانچه گروهی خود را کلیسا بنامد اما به این اعتقادنامه ایمان نداشته باشد به عنوان بدعت شناخته می شود. شورای اول نیقیه به درخواست آریوس تشکیل گردید. وی معتقد به الوهیت عیسی نبود و معتقد به مخلوق بودن عیسی بود. اما این شورا بر خلاف نظر آریوس رای به تثلیث و الوهیت عیسی داد. وی در انتها بعد از تشکیل فرقه ای، در انجمن دیگری تکفیر و تبعید گردید و به دستور قیصر تمام آثار آریوس را سوزاندند[۲۹].

با اینکه مسیحیان کتب مقدس خود را هم عهد عتیق (کتب مقدس یهودیان) و هم عهد جدید شامل اناجیل می دانند. همچنین با وجود اینکه معتقد هستند عیسی ، مسیح یا ماشیح موعود یهودیان بوده است و اسم دین خود را مسیحیت گذاشتند. به تدریج بین مسیحیت و یهودیت بطور کامل انشعاب ایجاد گردید. مسیحیان ساختار کلیسا و مراسمات مقدس مستقلی از یهودیان ابداع نمودند. در این مساله دشمنی با یهودیان هم موثر بود. مرجع [۱۸]، ویکی پدیا، بیان می دارد میان مسیحیت و یهودیت انشعاب ناگهانی روی نداد. شکاف بین مسیحیت و یهودیت به آرامی رشد نمود و قرن ها طول کشید تا این شکاف کامل گردد[۳۰].

بعد از مسیحیت باز هم در محدوده ۶۰۰ سال فاصله ایجاد گردید. فترت وحی صورت گرفت. دوره انتظار برای سنجش آغاز گردید. همانند دوره انتظار بعد از امام یازدهم شیعیان یا بعد از وفات محمد مصطفی صلی الله علیه برای سنّی ها. اما متاسفانه به مرور به قهقرا رفتند. کاتولیک به یک صورت، مدارس مذهبی برای تربیت راهبه ها بصورت دیگر. بهشت را می فروختند جهنم را می خریدند. شراب و گوشت خوک تناول می کردند و بعد با اعتراف به گناهان خود انتظار بخشایش داشتند. بواقع روح خود را تسکین می دادند فقط. به علت نظم و ترتیبی که داشتند در اختراعات علمی پیشرفت نمودند. دوره رنسانس که به دشمنی میان علم و مذهب انجامید آغاز گردید. مسیحیان به قهقرا رفتند.

آیا ضرورتی توسط عالم ملکوت برای ایجاد نهضتی جدید، ارسال رسل و نبی احساس می گردید؟ به عقیده نویسنده بله.

عربستان در اصل بیابان است سوت و کور است. در گذشته فاصله میان آبادی ها زیاد بود. مکّه حکم پایتخت شطّ العرب قدیم یا عربستان جدید داشت. عجیب بود اینجا هم مشتی خاک را مقدّس می پنداشتند. دکان باز کرده بودند. خودشان می دانستند، ازین طریق کسب درآمد میکردند. کافر بودند. کفر به معنای پوشاندن حقیقت و کتمان آن در عین دانستن حقیقت است. یعنی حقیقت را بدانی اما بپوشانی. از نظر عالم ملکوت آسمان به زمین نگاه کنی بعد از ۶۰۰ سال گذشت از ظهور عیسی مسیح، ضرورت داشت اینبار در مکّه این آبادی فردی به رسالت برگزیده شود. این آبادی هنوز بعد از ظهور یهودیت، مسیحیت مشغول بت پرستی بودند و در کعبه بتخانه ساخته بودند.

اثبات هوشمندی عالم غیب

آتیست ها برای انکار ادیان و پیامبران مدعی این هستند که تمام ادیان وام گرفته از یکدیگر هستند. بطور مثال نمازهای یومیه اسلام از دین زرتشت آمده است. اعتقادات بیان شده درباره پیامبران پیشین در اسلام همان اعتقادات یهودیان و مسیحیان پیشین می باشد. اسلام از همان  ادیان پیشین وام گرفته شده است. آیا اینطور است. اسلام هیچ تفاوتی با ادیان پیش از خود ندارد. آیا برنامه ریزی هوشمندی وجود نداشته است؟ اگر اینطور است پیامبران اولوالعزم چون محمّد می توانستند فقط کشیش یا مبلغ دین یهود یا مسیحیت صرفا شوند. چرا باید ادعای دریافت وحی، نبوت و رسالت بر دین نوینی نمایند؟ ورقه بن نوفل پسرعمومی خدیجه همسر پیامبر بود. ایشان مسیحی بود و بر کتب مقدّس احاطه داشت. ایشان همزمان با بعثت پیامبر در قید حیات بود و با ایشان ارتباط داشت. محمّد می توانست همچون ایشان مسیحی، یک مبلّغ مسیحیت در مکّه گردد.

شبهه ای که عمدتا وارد می شود اگر خدا و ملائکه و جن وجود دارند چرا ظاهر نمی شوند آن ها را ببینیم. چرا وجود خود را برای همه آدم ها اثبات نمی نمایند تا دیگر هیچ انسان گمراهی بر روی زمین نباشد. این توقّع و انتظار ماست. آیا هر توقّع و انتظاری ما داریم عالم غیب باید برآورده کنند. آیا خودمان هر توقع و انتظاری که دیگران از ما دارند موظفیم برآورده سازیم؟ مدیر کیست؟ مدبّر کیست؟ سکان هدایت بر دست کیست؟ اگر اثبات وجود عالم غیب گردید آیا نافی اینکه انسان مختار آفریده شده است نمی باشد. انسان مختار آفریده شده است و حق انتخاب برای وی گذاشته اند. آن ها اینطور تصمیم گرفته اند. هیچگاه وجود خود را اثبات نمی نمایند. شاید اصلا مَحال از نظر علمی باشد. انسان حقیرتر و کوچکتر از آن است که بخواهد آسمان ها را در نَوَردد، حال آنکه در حفظ زمین خود این اشرف مخلوقات تر از انسان ناتوان مانده است.

بهشت و جهنم را به بها دهند نه به بهانه. واجبات و محرمّات با قوانین که برای برقراری نظم و ترتیب در اجتماعات زندگی بشر می باشد تفاوت ماهوی فراوان دارند. دراین باره و درباره این سخن تفکّر نمایید. بجای کلمه بها، بر اساس اختیار بگذارید. انسان وقتی سزاوار بهشت و جهنم است که به اختیار نه به اجبار، خود انتخاب نماید. بی معنی است برای اعمال اجباری پاداش قائل گردیدن.

به ما گفته اند در گذشته مشاهده ملائکه و فرشتگان بوده است. عالم کشف و شهود بوده است. مکاشفه بوده است. شاید آن ها هم مشابه بَدَل و صُنع ادبی تشبیه بوده است. انسان ها در آن دوران قابلیتی داشته اند که امکان کشف و شهود داشته اند. در مباحث متافیزیک مبحث چاکراها آمده است یکی از چاکراها چشم سوّم می باشد که بر وسط پیشانی انسان واقع می باشد. اساتید این فن بیان می دارند، در گذشته چشم سوم انسان باز یا نیمه باز بوده است و می توانسته که شُهُود داشته باشد. به مرور زمان این چاکرا بطور کامل بسته شده است و اکنون باز نمودن آن نیازمند تمارین بسیار سخت می باشد. عجیب هم نیست، امروزه دیگر بعد از باران، چقدر رنگین کمان می بینیم؟ در گذشته اینطور نبود. زمین و انسان در حال تغییر و تحول دائمی می باشند. این سخن اساتید این فن می باشد. در تمارین فعال سازی چاکراها، آخرین چاکرایی که می توان بر روی آن متمرکز شد و قبل از آن باید بقیه چاکراها نظیف و پاک شده باشند، چاکرای چشم سوم هست و تمارین آن از همه سخت تر و دشوارتر هست.

چاکرا به باور آیین هندوئیسم به مراکز انرژی در بدن گفته می شود که در بدن هر موجود زنده ای وجود دارد. بر اساس این باور انسان دارای هفت چاکرا می باشد که یکی از چاکراها، چاکرای چشم سوم می باشد[۳۱]. چاکرا و چشم سوم در مقوله شبه علم قرار دارد.

آیا عالم غیب هوشمند است یا خیر؟ راه ریاضی برای اثبات هوشمندی عالم غیب وجود ندارد. راه اثبات هوشمندی عالم غیب از طریق آیَت است. از طریق آیَت های عمومی و خصوصی است که هر فرد در طول مسیر زندگی بشرط قابل بودن می تواند دریابد و ادراک نماید. در ادامه پنج آیت عمومی را که بنظر نویسنده برای اثبات هوشمندی عالم غیب کفایت می نماید ذکر می نماییم. انسان ها در طول زندگی خود می توانند تجارب معنوی داشته باشند. اِنذارها را با چشم دل ببینند.

همانطور که گفتیم یهودیان کتب خود را تحریف نمودند و نسبت های ناروا شیاطین اشان نسبت به پیامبرانشان برای توجیه و تبلیغ گناه کردن دادند. در اسلام اصلاح گردید. اول اینکه تمام سعی و اهتمام خود را بر حفظ کتاب مقدس اسلام قران مجید نموده شد دوم در همان ابتدای بعثت به محمّد فرموده شد از نسبت های ناروا، تهمت و بهتان هایی که در حقّ پیامبران پیشین بسته بودند اعلام برائت نماید. محمّد ایمان آورده بود که آنان انسان های نیک و عقلای روزگار خویش بوده اند، با وجود خطاها و اشتباهاتی که برای انسان های عصر حجر به بعد ممکن است روی دهد. امروزه فقهای شیعه با تطوّرات و اختلافات معتقدند همه پیامبران معصوم به دنیا آمده اند و از دنیا رفته اند. حداکثر ترک اولی داشته اند. نشان از تاکید و حفظ پاکیزگی در مقابل شبهات و سوالات معاندین، یهودیان مدینه توسط پیامبر اسلام و ائمه اطهار سلام الله علیهم دارد. این درایت یا آیَت اول بر هوشمندی عالم غیب در برنامه ریزی برای ادیان الهی می باشد.

اما مسیحیان، تثلیث و عیسی را در ردیف خدا دیدن مشرک نمود. اصلا بعد از مدتی کافر نمود. فهمیدند تثلیث غیرمنطقی هست اما کماکان دست از این اعتقاد برنداشتند. به فرامین یهودیّت هم که پشت کردند. قبلا در گذشته به انسان ها کرامت داده می شد. بَه بَه چَه چَه گفته می شد تا عزّت به نفس و اعتماد به نفس پیروان و رسولان بالا رود، عیسی را در ردیف خدا دیدن باعث ایجاد مقتضیاتی گردید. محمّد سخن خویش با بنده برگزیده خداوند آغاز می نمود. به عقیده نویسنده وقتی اعتماد به نفسشان، عزّت نفسشان کاهش می یابد مبالغه مردان حق گفته میشود، از عالم غیب از آنها تعریف می نمایند تا پایمردی و استقامت خود را از دست ندهند و تسلیم نشوند.

در نمازهای واجب یومیّه در تشهّد واجب گردانیده شد، مسلمانان بگویند اشهد ان محمدا عبدُهُ و رسوله. عبدُهُ مقدّم گذاشته شده است. مرگ عزیز سخت است. مرگ نبی و رسول آن که با جان دل دوستش داری و اطاعتش می کنی سخت تر. آری مردم قدیم اینگونه بودند. با جان و دل از محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم محافظت می نمودند. دوستش داشتند. محافظ نداشت. شیشه ضدّ گلوله نداشت. بادی گارد نداشت. در کوچه های مدینه با یاران رفت و آمد می کرد. سبقت بر سلام می جست. حسن خلق نکویی داشت. اخلاق محمّدی همین است که گفته اند. بعد از مرگ عیسی گفتند عیسی به آسمان رفت نمرده است. برای محمّد هم بطور مشابه چنین اتفاقی افتاد اما غائله با گفتن اینکه محمّد هم بنده خداوند بود ختم به خیر شد. این آیت و تفاوت دوّم مدیریت هوشمندانه تا چون مسیحیت نشود.

نام اسلام بر آن نهاده شد و در قران ذکر گردید که دین همانا نزد خداوند اسلام است. تا چون مسیحیت نشود. به گذشته پشت کنند.

نام دیگر فقط اسلام است تا محکمات محرّمات و واجبات اسلام برای همیشه بقا داشته باشند. برای همین این تدبیر را اندیشیدند. تا در اندیشه تاسیس دین نوینی از اول نیفتند چون بهائیت یا مسیحیت. عیسی مسیح موعود یهودیان بود اما مسیحیان اسم نوینی برای دین خود انتخاب کردند و از آیین یهودیت فاصله گرفتند.

اسم مهم نیست مسمّی مهم است. دین الهی نزد خداوند یکی است و اکنون نام آن اسلام است. بر سر خداوند کلاه شرعی هم نمی توان گذاشت. در آیه ۳ سوره آل عمران آمده است:

إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ ۗ وَمَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ

در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است. و کسانى که کتاب [آسمانى‌] به آنان داده شده، با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان [حاصل‌] آمد، آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت. و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، پس [بداند] که خدا زودشمار است.

دین چیست؟ مجموعه فرامین، شیوه ها و دستورالعمل هایی است از طرف خداوند برای فراهم نمودن زندگی بهتر برای مجموعه همه انسان ها بر روی زمین، تا این گونه حیوانی خطرناک اما خردمند زندگی اجتماعی بصورت جمعی و فردی شایسته تری بر روی زمین داشته باشند. این هم آیت سوّم.

چرا چنین کردند؟ تا بعدا موعود اسلام که تشریف آوردند دوباره پیروان اسم جدیدی برای آن انتخاب ننمایند، گمراه نشوند، که بدانند این همان اسلام و دین الهی است که رشد، ترقّی و اصلاح شده است. به اصطلاح مسیحیان آسمانی گردیده است. چون بهائیت یا مسیحیت نگردد. دفعه پیش موعود پیامبری بود اینبار امام است. مهمترین تفاوت امام با پیامبر این است که امام مبلغ دین قبلی می باشد و دین جدیدی نمی تواند عرضه نماید. این هم آیت و درایت سوّم.

اما آیَت چهارم، محمٌد از اول اعلام نمود آخرین فرستاده خدا هست. معجزه را یک کتاب گذاشتند تا انسان ها را تشویق به تتبع و اندیشه و تفکر نمایند. عصر شفاهی انسان ها بر روی زمین تمام شده بود و عصر کتابت آغاز گردیده بود و عربستان آخرین بازمانده از این قافله بود. از نظر تاریخی یک گذر تاریخی روی داده است. زمانی مکتوبات نبوده است، نوشتار بسیار کم بوده است. تصور می کنم در دوران رسول به بعد در عربستان، مکتوبات و نوشتارها زیاد شده است و یک گذر تاریخی برای بشر روی داده است. شاید بتوان گفت عربستان جزء  آخرین نقاطی بوده است که شاهد این گذر تاریخی بوده است. باز نمودن باب اجتهاد و تعریف بدئت در دین و تفقّه در دین علی الخصوص توسط ائمه شیعه، علی الاخصوص هر چه به امامان انتهایی نزدیک تر می شدیم تشویق بیشتر نمودند. تربیت عالمان دینی علی الخصوص توسط امام صادق علیه السلام که خود سنّی ها هم از آن بهره فراوانی بردند و ……. همه اینها برای گسترش تتبع و باب اجتهاد دینی در اسلام بعنوان راه چاره مسائل جدید، بعنوان آخرین دین الهی بوده است.

اما آیَت پنجم، زمان برانگیخته شدن رُسُل و نبی برای ادیان بزرگ الهی بطور تقریبی مضربی از شش قرن می باشند. یهودیت با بررسی گواه های تاریخی در محدوده دوازده قرن پیش از مسیحیت و مسیحیت در محدوده شش قرن پیش از اسلام شکل گرفته اند. بواقع بنظر تابع سری زمانی در علم ریاضیات می باشند. نویسنده به الهی بودن دین بودایی هم معتقد است. دین بودایی در محدوده شش قرن پیش از مسیحیت شکل گرفته است و نقطه خالی در سری زمانی ( شش قرن پیش از میلاد) هم پر می گردد. انشالله دراین باره در آینده بیشتر خواهیم گفت.

فاصله شش قرن قابل تامّل هست. آیا ادیان الهی همگی وامدار یکدیگر بوده اند؟ بدون شروع یا آغاز مجدد؟ بعید است، اگر خوب بیندیشیم و درین باره تدبّر نماییم. از نظر جغرافیایی هم پژوهشگران را دعوت می نمایم، فواصل مکان شروع نهضت های ابتدایی ادیان، اعتقادات مردم آن ها، مورد بررسی و تدبّر قرار دهند. آن ها زمانی عالمگیر شده اند اما نقطه اولّیه شروع نهضت مهم است. بله، در طول رشد، از یکدیگر وام گرفته اند و وام داده اند. امروزه واضح است که تولد عیسی، کریسمس در زمستان نبوده است و آن برگرفته از اعتقادات زرتشتیان بوده است و ….. والسلام علی من التبع الهدی

آیت ها و درایت های دیگری هم هست، آیت ها موید حکمت ها، اندرزها، اِنذارها، ضرورت ها و مقتضیات می باشند. اثبات ریاضی گونه ای برای عالم غیب وجود ندارد. هوشمندی، دِرایت ها و تدابیری در اسلام اندیشیده شده است تا دچار انحرافات یهودیت و مسیحیت نگردد. هر چند بطور کلی امروزه در جهان اسلام، در فصل زمستان اسلام به سر می بریم.

نتیجه گیری

سوالات، چیستی ها، چراها فراوان هستند. اشکالاتی که به سیره پیامبر اسلام وارد می شود. اشکالاتی که به قران وارد می گردد. به ادیان پیشین وارد می شود. اما برای نویسنده و آنان که به وجود عالم غیب هوشمند ایمان می آورند دیگر اینها فقط چرا چیستی در حد انتقاد، کنجکاوی و ابهام هستند. نباید ایمان آنان را مورد تردید قرار دهد.

تاریخ درس است و پندهای آموزنده برای ما بسیار دارد. رسالت عیسی، مسیحیت هم برای ما مسلمانان و ایرانیان پندهای آموزنده ای به همراه دارد.

به عقیده اینجانب، مکاتب حاصل انباشت تجربه ها، فرهنگ ها می باشند. مکاتب هم ادیان بزرگ الهی، هم دستاوردهای انسان ها همگی با هم می باشند. خرافه، جهل، تعصّب در تمامی مکاتب چه قدیمی چه جدید به چشم می آید. ادیان قدیمی تر از سطح خرافه، جهل بالاتری نسبت به ادیان نو برخوردار هستند. اسلام ، اصل اسلام، بعلاوه آن قرائتی که از اسلام می توانیم داشته باشیم، می تواند عاری از خرافه، جهل و تعصّب باشد. تکیه کردن بر مکاتب و اعتقاد به یکی از مکاتب برتر از رها بودن است چون حاصل انباشت تجربه ها و فرهنگ ها می باشند.

به عقیده نویسنده، در ادیان ابراهیمی بطور عام، سعی گردیده است وحدت رویّه حفظ گردد. اما بین این ادیان مرزها و افتراق بطور خاص وجود دارد که اتفاقا مبیّن هوشمندی عالم غیب و برنامه ریزی در ارائه ادیان می باشد.

وجود یک عالم غیب هوشمند صرفنظر از ساختار آن، برای نویسنده اثبات شده است. اما نویسنده بدنبال تحمیل عقیده خود نمی باشد. این مقاله و دلایل آورده شده فقط سعی دارد که احتمال وجود عالم غیب هوشمند را نزد خوانندگان افزایش دهد. اگر این احتمال به بالای ۵۰% رسید دیگر گُمان بر مبنای وجود عالم غیب هوشمند قرار می گیرد و بنظر بنده عقل حکم می کند که بنا را بر وجود عالم غیب هوشمند بگذاریم.

Author Contact Email: nzibayi@gmail.com

مراجع

[۱] https://www.radiozamaneh.com/239861/

[۲] عهد عتیق سفر پیدایش، باب ۱۹: ۳۸ـ۳۱

[۳] عهد عتیق ، کتاب دوم سموئیل باب ۱۱: ۲۷ـ۲

[۴] عهد عتیق، باب ۱۲: ۲۰ـ۱۲ و باب ۲۰: ۱۲ـ۲

[۵] https://www.menbarha.ir/content/1101

[۶] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%DB%8C%D8%B3%DB%8C#%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD_%D8%A7%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%B4%D8%AF%D9%86_%D9%88_%D8%AA%D8%AC%D9%84%DB%8C

[۷] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD

[۸] یوحنا، ۴:۲۵ و ۲۶

[۹] https://www.bible.com/fa/bible/1619/MAT.23.PCB

[۱۰] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86

[۱۱] https://www.jw.org/fa/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7/%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%DB%80-%D8%A7%D8%B9%D8%B5%D8%A7%D8%B1/%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%AD%D9%8E%D9%86%D9%91%D8%A7-%D9%88-%D8%B3%D9%BE%D8%B3-%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%A7/

[۱۲] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/10/04/1610281/

[۱۳] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B9%DB%8C%D8%B3%DB%8C

[۱۴] https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2%DB%8C

[۱۵] عهد جدید، انجیل متی باب ۵ آیات ۱۷ تا ۲۰ و انجیل لوقا، باب ۱۶ آیه ۱۷ صفحه ۱۲۳

[۱۶] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D9%84%D8%B3_%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84

[۱۷] http://pajoohe.ir/%D9%85%D9%88%D8%B9%D8%B8%D9%87-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D9%87__a-36675.aspx

[۱۸] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C%D8%AA_%D9%BE%D9%88%D9%84%D8%B3%DB%8C

[۱۹] غلاطیان، ۲: ۱۱-۱۵.

[۲۰] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DB%8C

[۲۱] اول تیموتائوس ۳:۳؛ تیطس ۲:۳

[۲۲] http://pajoohe.ir/%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D8%A8–Wine__a-46425.aspx

[۲۳] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DB%8C

[۲۴] متی ۲۶:۲۶؛ مرقس ۱۴:۲۲؛ لوقا ۲۲:۱۷؛ یوحنا ۳:۱۴؛ قرنتیان ۱۱:۲۳

 [۲۵] افسسیان ۵: ۱۸

[۲۶] اول قرنتیان ۶: ۱۰

[۲۷] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA_%D9%86%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%87

[۲۸] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86

[۲۹] https://www.adyannet.com/fa/book/3331

[۳۰] Dunn 1991

[۳۱] https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7

۲.۵ ۲ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
امیر
امیر
مرداد ۹, ۱۴۰۲ ۱:۴۸ ب٫ظ

به کسیکه که قبول دارد که محمد پیامبر بوده است مسلمان می گویند و کسی که قبول ندارد غیرمسلمان می گویند. حال می خواهد پیامبر بوده باشد یا نبوده باشد که به خود محمد مربوط است.

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx