اسلام تفاوت (قسمت ۱۸) عقده موسی (بازگشت مستضعفین)

برای کسانی که علاقه ای به خواندن داستان اودیپ ندارند ، می توان داستان  موسی را پیشنهاد داد، چون ساختار منطقی هر دو داستان از یک سرچشمه شروع می کنند. هم ماجرای اودیپ و هم داستان موسی از یک پیشگویی شروع می شود. معبران برای فرعون پیشگویی کردند که پسری از بنی اسرائیل او را خواهد کشت، پس فرعون در بهم زدن اسباب تحقق این پیشگویی، دستور داد که تمامی اولاد ذکور متولد شده بنی اسراییل را بکشند ( پسرانتان را می کشتند و زنانتان را باقی می گذاشتند) .

| اسماعیل اردستانی|

برای کسانی که علاقه ای به خواندن داستان اودیپ ندارند، می توان داستان موسی را پیشنهاد داد، چون ساختار منطقی هر دو داستان از یک سرچشمه شروع می کنند. هم ماجرای اودیپ و هم داستان موسی از یک پیشگویی شروع می شود. معبران برای فرعون پیشگویی کردند که پسری از بنی اسرائیل او را خواهد کشت، پس فرعون در بهم زدن اسباب تحقق این پیشگویی، دستور داد که تمامی اولاد ذکور متولد شده بنی اسراییل را بکشند (پسرانتان را می کشتند و زنانتان را باقی می‌گذاشتند).

در روایت اودیپ و داستان موسی، شرط استواری و بقای ساحت نمادین (حکومت، سلطنت و از این قبیل) طرد و حذف یک عامل از آن بود. اودیپ باید طرد می شد تا مانع از این شود که پدرش را بکشد و شاه شود، پسران اسرائیل باید کشته می شدند تا مبادا پسری که پیشگویان خبر آن را دادند، باعث از هم پاشی ثبات جامعه مصر نشود.

اسلاوی ژیژک در کتاب ابژه والای ایدئولوژی (۱)در ماجرای اودیپ به نکته ظریفی اشاره می کند، اینکه اتفاقا خود این تلاشهای برای عدم تحقق پیشگویی، کمکی بود برای تحقق آن. شاید اگر اودیپ از ابتدا در جنگل رها نشده بود، پدر و مادر خود را می شناخت و دست به چنین کاری نمی زد، که پدر خود را بکشد و با مادر خود همخوابگی کند.

این تحلیل در مورد موسی هم اتفاقا صدق می کند. می دانیم که آنچه باعث نجات موسی شد، نفس حرکت کشتن پسران بنی اسراییل بود، موسی را به آب انداختند و موسی به واسطه خانواده فرعون از آب گرفته شد و در همان قصر شاهی بزرگ شد. در اینجا شاهد یک قرینه روایی هستیم. در داستان اودیپ او به واسطه آگاهی از هوییتش از قصر طرد می شود اما در داستان موسی به واسطه عدم شناخت هویتی، او وارد قصر می شود.

امروزه تحلیل فرویدی ماجرای اودیپ که نقطه تاکید خود را بر پدرکشی و زنای با محارم می گذاشت، اهمیت سابق خود را ندارد. اگرچه آنچه در ادبیات روانکاوانه تحت عنوان کمپلکس اودیپ مشهور شده همین ممنوعیت هم آمیزی با مادر است، که توسط پدر اعمال می شود. در یک خوانش لاکانی از ماجرای اودیپ دو تحلیل دیگر به این تحلیل کلاسیک فرویدی اضافه می شود ؛

ثبات ساحت نمادین بسته به طرد یک دال بنیادی است، حتما باید برای بقای اجتماع عنصری حذف شود تا ثبات جامعه یا دیگری بزرگ برقرار بماند. این همان عنصری است که امنیت اجتماعی را بر هم می زند، اودیپ شاه کشی می کند، موسی سرانجام فرعون را می کشد و از این قبیل.

این تحلیلی است که مثلا آگامبن هم در مورد خشونت و قانون در کتاب هوموساکر دارد(۲). شرط بقای اجتماع و قانون طرد عناصری از آن است. قبل از آن کارل اشمیت در تحلیل امر سیاسی گفته بود که بقای حکومت به داشتن یک دیگری بیرونی یا دشمن است. چیزی باید از درون به بیرون منتقل شود تا جامعه ثبات و همبستگی خود را حفظ کند.

بنابراین آنچه باعث ثبات اجتماعی می شود متکی بر حذف یا ممنوعیت است. ممنوعیت یا طرد باعث می شود که جامعه خط و خطوط خود را درک کند و هویت مند شود. در سطح فردی هم این ممنوعیت با پس راندن امیالی همچون هم خوابگی با محارم به سطح ناخودآگاه، هویت و تداوم شخصیتی فرد را باعث می شود.

اما انچه که در تحلیل افرادی مثل آگامبن و اشمیت نادید گرفته می شود، بخش دوم تحلیل روانکاوی است. اینکه امر سرکوب شده، بازمی گردد. و از کجا به کجا بر می گردد ؟ لاکان می گوید از آینده، از واقع.

مثلا یکی از جاهایی که عناصر طرد شده بازمی گردند، رویا است. از این زوایه رویا کارکرد به صحنه آوردن عناصری از ناخودآگاه است که قبلا از واقعیت روزمره یا بیداری حذف شده اند. مثلا ما بسیاری از آرزوهای خود را در بیداری سرکوب می کنیم اما آنها از بین نمی روند بلکه در رویا به اشکال مختلف بروز می یابند.

بر این اساس آینده از آن سرکوب شدگان است، فانتزیهایی که در بیداری به جرم قباحت یا گناه بودن پس زده می شوند، بی چیزانی که به واسطه مناسبات اقتصادی سرمایه داری، طرد می شوند ، خلاقیتهایی که به واسطه مناسبات سیاسی در نطفه خفه می شوند، تمناهایی که در میانه راه متوقف می شوند، امیدهایی که بر باد می روند، حسرتهایی که بر دل می مانند، انتظارهایی که به سر نمی آیند، شکستهایی که داغ بر دل می گذارند، فریادهایی از اعماق تاریک تاریخ، که همچون سکرات موت یا همهمه ای به گوش می رسند، دردهایی که به فریاد نمی رسند و در سکوت مرگبار خود، نه می کشند و نه خوب می کنند، شورهایی که نوای نی ها می شوند، سوزهایی که با روزها همراه می شوند ، منصورهایی که بر دارها می شوند و عقلهای سرخی که قربانی تعصب و ترس شدند.

سرکوب و آفرینش :

مکانیسم سرکوب به زبان فلسفی چیزی شبیه خلق از هیچ است. اکثر مردم فکر می کنند، ابتدا چیزی باید باشد و سپس سرکوب می شود، ابتدا باید میلی باشد تا ممنوع شود ، اما درس بنیادی روانکاوی دقیقا برعکس است، این سرکوب است که تقدم منطقی بر امر سرکوب شده دارد. بنابراین در سرکوب، مهم نیست چه چیزی یا کسی سرکوب شده، بلکه این خود فرآیند سرکوب است که ابژه خود را پیدا می کند. ما بعدا به شکل پس نگرانه بر اساس رابطه علت – معلولی فکر می کنیم امر سرکوب شده، پیشامد خود سرکوب بوده در صورتیکه در تحلیل روانکاوی این سرکوب است که تقدم منطقی دارد، امر سرکوب شده پس نگرانه ساخته می شود. مثلا در جریان ممنوعیت هم خوابگی با محارم، چه چیزی چندش آورتر از این برای انسان است، اما وقتی سرکوب می شود تبدیل به یک میل می شود. کارکرد سرکوب، خلق میل برای سوژه است. سوژه بدون ممنوعیت، هویت نمی گیرد یا به تعبیری منعقد نمی شود.

پس واقعیت محصول یا معلول یک ممنوعیت یا طرد بنیادی است. جهان بودنش را معلول یک ممنوعیت(فقدان) است، در واقع این خود هستی است که بودنش را معلول یک فقدان یا کمبود، است. اگر بخواهیم به این تحلیل عمق فلسفی بدهیم، می گویبم هستی از مغاک نیستی خلق شده است و این است معنای خلق از هیچ.

شاید بتوان چنین برداشتی از نیستی یا فقدان را به خود زیست شناسی تکاملی هم گسترش داد، که آیا موجودات بعدی محصول پرکردن کمبودها و نقایص موجودات پیش از خود نبودند ؟

پس اینجا ما یک پارادکس یا خارقه مواجه هستیم. از سویی برای وجود داشتن یا خلق شدن، باید چیزی از مجموعه حذف شود، عنصر استثنایی و مازادی که باید حذف شود تا استواری و بقای مجموعه برپا بماند، و کلیت مجموعه (از جمله هویت یابی سوژه یا جامعه یا گروه) منوط به طرد این عنصر است، و از سوی دیگر آنچه طرد می شود به تحقیق در آینده باز می گردد. مفهوم” واقع ” یا افتادنی همین است. عنصر طرد شده به شکل واقع تروماتیک ناگهان بر سرمان خراب می شود.

وقتی صحبت از ایقان قیامت می کنیم، منظورمان چنین رخدادی است. رخدادی که با آمدنش همواره تهدیدمان می کند، قیامت چون واقع رخ می دهد چون ما هویت داریم، ناخودآگاه جمعی داریم یا اجتماعی تشکیل داده ایم، مثلا شهری. واقع امری است که شیرازه و ثبات هویتی و اجتماعی مان را بهم می ریزد. مثلا ۱۹۱۴ برای اروپا چنین رخدادی بود، رخدادی که به عصر خوشبینی و پیشرفت و نیکی فطری بشر پایان داد و انسان را وارد عصر دیگری کرد.

۱۹۱۴ بازگشت نیروهایی بود که در اروپای قرن نوزده (اروپای خوش بینی و تکامل) پس زده شده بودند، اسطورهایی که زمان آنها به سر رسیده بود (اگوست کنت)، نیروهای شری که با دکارت فراموش شدند از جمله نیروی جنون و رویا و از این قبیل.

به همین خاطر بعضی روانکاوی فرویدی را طلیعه پایان عصر خوشبینی و آگاهی به چنین نیروهای سرکوب شده ای، می شناسند. روانکاوی هر چند دیر انسان اروپایی را متوجه توهم خود کرد اگرچه تا این انسان ترومای واقع دو جنگ جهانی را تجربه نکرده بود، به درک درستی از آن نرسیده بود.

به این ترتیب به نتیجه نهایی تحلیل خود می رسیم، اینکه ضرورت چیزی جز بازگشت واقع نیست، اینکه هر هویت نمادینی چه جمعی و چه فردی روزی از هم می پاشد، و برای هویت ها قیامت واقع همان ساعه ای است که لاجرم وا می روند. پس آنچه در روانکاوی به آن اجبار به تکرار می گوییم که لاکان آن را نوعی رانه مرگ می نامید، چیزی جز بازگشت واقع نیست، آینده ای که مستضعفین بازمی گردند.

تحقق وعده

چه در روایت ادیپ شاه و چه در داستان موسی، آنچه طرد شده به جای خود بازمی گردد. پس بازگشت ضرورتا مستلزم یک طرد پیشاپیش است، اما این طرد چون معلول نگریسته می شود. تازه پس از رخداد است که هر یک از کوششهای ما پس نگرانه به حساب می آیند. بعد از حمله اودیپ به شهر تپس بود که تازه طرد او از شهر معنای خود را پیدا کرد، قبل از اینکه اودیپ شاه بشود، طرد او از شهر هیچ معنایی نداشت، رها کردن موسی بر نیل، می توانست عملی بی معنا باشد اگر موسی همان نجات دهنده قوم نبود. چه بسیار شکستها و حسرتها، خواستها و آرزوها که بی نتیجه ماندند، اما اینها در تاریخ گم می شوند، تنها بعد از اینکه رخداد مذکور مثلا یک انقلاب یا خیزش مذهبی، موفق از کار در بیاید، معنا پیدا می کنند.

ماجرا شبیه داستان مسافری بود که بعد از مدتها سرگردانی در بیابان غاری پیدا کرد و وقتی وارد غار شد چشمش به سه پیرمرد افتاد که گویی منتظر او بودند، وقتی او را دیدند به مسافر گفتند ؛ بالاخره آمدی، چقدر منتظر تو بودیم.

این مسافر تنها بعد از این ملاقات است که معنای گم شدگی اش را می فهمد ،به این ترتیب نامه همیشه به مقصد می رسد، چون مقصد نامه همان جایی است که می رسد.

وعده جز ضروری هر ساختاری است، چه وعده چیزی نیست جز بازگشت امر سرکوب شده یا پرکردن جای چیزی که خالی است. مسیحا یا مهدی موعود می اید چون یک جای خالی در فهرست افراد اجتماع وجود دارد، چون همیشه جامعه از یک کمبود بنیادی رنج می برد، همیشه یک جای کار می لنگد، بازگشت موعود چیزی جز ترجمه واقع نیست. تعبیر جدیدی از قیامت است، شان وجودی موعود همچون قیامت خلق از هیچ است، موعود زیست نمادینی ندارد، او در کار آمدن است، او در حال حاضر هیچ است و امدنش چیزی شبیه وجود منتج از هیچ است. به همین خاطر کسانی که ادعایی در این موارد دارند شارلاتانهای تاریخ هستند، در مورد موعود تنها می توان از آمدنش گفت، قطعیت او در آمدنش است، موعود می آید چون الان نیست، چون لازمه حکومت ورزی ما نبودنش است، چون اجتماع ما اموراتش بر اساس طرد موعود می گذرد.

چنین طرد رادیکالی را حتی در خود متن قرآن هم شاهدیم. واقع یا ساعه باید طرد شود تا بتوان به نام دین حکومتی تشکیل داد، یا جهانی خلق کرد که همه چیز بر ثبات مدار خود می گردد. جهان آنچنانکه هست در خیر بودن محضش چیزی نیست جز طرد واقع یا ساعه.

مسئله اینجاست که وعده واقع چیزی جز محصول فقدان جهان فعلی ما نیست، فقدانی که در جهان شیطان کارکرد آن را به عهده دارد. اگر در جهان شری وجود دارد، کمبودی هست، ظلم و بی عدالتی هست، محصول حضور شیطان است، و وعده چیزی نیست جز روزگاری که دیگر گناه وجود ندارد، که حضور شیطان دیگر بلاموضوع شده است، هر چند میل وجود دارد و آیا وقتی شیطانی نباشد میلی وجود خواهد داشت ؟ شاید با این تحلیل کل بحث تمایلات جنسی در بهشت که توصیفات آن در قرآن آمده بلاموضوع شود، مسئله جنسی در بهشت، چون خوردن و خوابیدن خواهد بود، چون اصولا میل محصول کمبود و ممنوعیت است و گویا در بهشت چنین ممنوعیتی وجود ندارد، شیطان کاری ندارد انجا، بنابراین بعید است میل جنسی در بهشت وجود داشته باشد، عمل جنسی در شرایط بدون ممنوعیت، چیزی شبیه خوردن و از این قبیل می شود، همچون یک نیاز نه میل.

اما فعلا ما کاری به این تخیلات نداریم و تحلیل خود را بر مدار ممنوعیت / میل ادامه می دهیم.

جهان معلول است :

جهان معلول است چون علیل است، چون برای وجودش نیاز به یک علت دارد، یک چوب زیر بغل، جهان معلول است چون از اساس کمبودی در آن وجود دارد، زخم جهان خوب شدنی نیست، بلکه صرفا با هر بار دستکاری، جایش عوض می شود، برای اینکه چیزها به وجود بیایند باید از ابتدا نباشند. اشکال نظریه خلق مداوم هم همین است. از سویی چنین الهیاتی ابتدا به ساکن جهان را مخلوق پر و کاملی شناسایی می کند که آفرینش خداست، از سوی دیگر برای نظرداشت مفهوم کمال خدا، او را در حال آفرینش جهان های جدید تصور می کند. اینکه جهان مداوما نو شود، این معنا را هم می دهد که چیزی از اساس کم بوده است، همیشه یک جای خالی وجود دارد که باید خلق شود.

اما اگر ما تحلیل خود را از معلول بودن جهان شروع کنیم، علت پس نگرانه تولید می شود. علت چیزی است که جایش بعدا پر می شود. علت، علت کمبود است و جای نوعی نیستی را پر می کند و خلق هم چیزی نیست جز پر کردن همین حفره نیستی در جهان. پس منطقا علت، پس از معلول می آید.

این اجبار در مذهب به شکل امر پیامبرانه تکرار می شود . پیامبران پیام آوران خلق جدیدند. آنها هر یک می خواهند خبر رخداد جدیدی را به ما بدهند، و جهان را از نیستی خود آزاد کنند. هر یک از آنها به نوبت می آیند که بگویند جهان دیگر معلول نیست که اگر مثلا چنین باوری داشته باشیم یا چنان عمل کنیم. باورها و اعمالی که شکاف و زخم جهان را ترمیم می کنند و با آن به وحدت و هم آغوشی می رسند. وعده پیامبرانه، وعده بازگشت به چیز مادرانه، زمین یا بهشت عدن است، جایی که هنوز از زبان و دلالت خبری نبود، هنوز ممنوعیتی در بهشت وضع نشده بود. اما از آنجا که جهان از اساس دچار فقدان است، کار پیامبرانه به سرانجام نمی رسد، از آنجا که همیشه یک جای کار می لنگد، از آنجا که همیشه بی عدالتی هست، ظلم هست و از این قبیل، پیامبری تکرار می شود، رسالت ها پایان نمی پذیرند، از آنجا که امر طرد شده باز می گردد. کمبود در جهان نفس ممنوعیت برقرار شده است، آنچه کمبود است همان است که ممنوع شده است، طرد شده است. اگر در بهشت نزدیکی به درخت جاودانگی ممنوع نشده بود، کمبودی هم وجود نداشت. پس کمبود در ذات آگاهی وجود دارد. به محض اینکه سخن بگوییم، وارد ساحت امتناع شده ایم، به محض اینکه آگاهانه از چیزی خوشمان بیاید بر ما حرام می شود.

من نام این اجبار به تکرار را عقده موسی (moses complex) گذاشته ام و محتوی این تکرار هم از زبان قرآن بازگشت مستضعفین یا سرکوب شدگان است.

وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ(قرآن مجید سوره قصص آیه ۵)

و در سیاق خودمان باید آیه را اینگونه ترجمه کرد: به قطع یقین انها که سرکوب شده اند، بازمی گردند و پیشوایان شما خواهند شد.

ما بعدا در این نسبتهای فاعلی و مفعولی خواهیم نوشت، (منظور نوعی اراده فاعلی که در آیه امده گویی این کار سوژه ای است. البته ما اراده را رد نمی کنیم، این اراده عاملیت دارد اما باید از شخص وارگی فاعل در خوانش جدید اجتناب کرد).

پس تا سرکوبی باشد، بازگشتی هم خواهد بود ؛ آنجه از واقعیت طرد می شود، در واقع بازخواهد گشت و ایقان بازگشت قیامت هم از همین جاست. قیامت رخداد تمامیت بخش است، رخدادی که به سرکوب پایان می دهد. (مگر نه اینکه انقلابها فکر می کنند چنین هستند ؟)

قیامت وعده انقلاب است، انقلاب وعده داده شده. و محتوی وعده این است: بدون تردید آنها که طرد می شوند روزی بازمی‌گردند و پیشوای شما خواهند شد.

یادداشتها

۱. این کتاب به نام عینیت علوم اجتماعی توسط علی بهروزی به فارسی ترجمه شده است.

۲. برای آشنایی با منطق استثنا در آگامبن به کتاب حیات برهنه مراجعه شود. بخش اول این کتاب در مجموعه مقالات قانون و خشونت / فرهادپور و … ترجمه شده است.

پ ن ؛ اینکه نام مادران اودیپ و موسی، یوکاسده و یوکابد بوده قابل تامل است. شباهت لفظی نام مادر می تواند این معنا را بدهد که مادر همه جا یکی است و این پدر است که تفاوت گذار است. امر مادرانه دلالت وحدت و هم آغوشی می دهد. شاید اینکه مسیحیت مذهب عشق است چون مسیح فقط مادر دارد، تاکیدی بر این ایده باشد.

۱ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
امیر
امیر
تیر ۱۷, ۱۴۰۲ ۱۱:۲۳ ب٫ظ

پروین اعتصامی هم در شعرش مهربانیت خدا نسبت به موسی و مادر موسی را می گوید از نظر مادر موسی خدا خیلی مهربان است ولی بعید می دانم از نظر هزاران مادری که نوزادانشان بلاگردان موسی شدند خداوند مهربان باشد.

alireza
alireza
تیر ۱۴, ۱۴۰۲ ۷:۳۸ ب٫ظ

اگر من جای خدا بودم همان ابتدا موسی را تحویل فرعون می دادم و از کشته شدن هزاران نوزاد بدست فرعون جلوگیری می کردم دفعه بعد هم که می خواستم پیامبری بفرستم زبان کسی را می بریدم که بخواهد پیشگویی کند.

اسماعیل اردستانی
اسماعیل اردستانی
خرداد ۲۷, ۱۴۰۲ ۰:۳۲ ق٫ظ

در پاسخ به جناب ( آقا یا خانوم ) مرادی ؛ معاد در واژه به معنای بازگشت چیزی را گویند ، چیست آنچه بازمی گردد ؟ غیر از آنچه وعده داده شده ؟ و چیست محتوی این وعده؟ وعده ، آیا وعده تمامیت و عدالت و از این قبیل نیست ؟ با دقت بیشتر متوجه می شویم که محتوی این امر وعده داده شده ، چیزی جز کمبود یا فقدان فعلی نیست .اگر آخرت ، لحظه معاد وعده عدالت ، کلیت ، تمامیت است ، آیا چیزی به جز آنچه نقدا کمبود و دچار فقدان در جهان می باشد ،… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
جواب به  اسماعیل اردستانی
خرداد ۲۷, ۱۴۰۲ ۱۱:۴۴ ق٫ظ

“همه سخن ما این است قیامت چیزی جز بازگشت آنچه نقدا فاقد آن هستیم ، نیست .” بنده یا جنابعالی با چه مستندی میخواهیم کم و کیف قیامت را معرفی کنیم؟ آیا اندیشه ما توانا یا مجاز است به این تعریف؟ ما از پیش بینی بلند مدت برای حیات خودمان عاجزیم چگونه بتوانیم قیامت را تحلیل کنیم….اصلا عده ای از ما منکر قیامت و هر نوع بازگشت هستند… چرا شیطان را الگوی تکبر و نافرمانی و ناسپاسی نمیدانید…الگویی که موجب میشود عده ای نسبت به بقیه انسانها تکبر داشته باشند و با زیاده خواهی های خود موجب محرومیت های گسترده… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
جواب به  اسماعیل اردستانی
خرداد ۲۷, ۱۴۰۲ ۱:۳۶ ب٫ظ

درباره اینکه میفرمایید : “فراموش نکنیم که شیطان بخشی از نقشه و سنت های هستی است و کارکردش ( در الهیات ) فریب دادن آدمیان است تا خداوند به وعده پر شدن جهنم تحقق بخشد .” عرض میشود : از اشارات آیات بنظر میرسد که مومنین در بهشت حرکت دارند به هر سو و هر جا بخواهند میروند ولی در تنگنای جهنم این آزادی حرکت نیست…از اینجا معلوم میگردد جهنم اندازه ثابت از قبل تعیین شده ندارد بلکه به اندازه ای است که مجرمین در آن جا بگیرند…گویا مجرمین در قالب موجوداتی متناسب با نفس آلوده خود مانند علف هرز… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
خرداد ۱۰, ۱۴۰۲ ۴:۳۳ ق٫ظ

اتفاقا قیامت زمان سرکوب کسانیستکه امروز سرکوب کننده دیگران هستند…اساسا قیامت زمان چشیدن اعمال امروز ماست…
وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۹۰﴾ نمل
ضرورت قیامت از ضرورت جزای کامل اعمال است…نشان بیهوده نبودن خلقت…
باید همواره اتصال آیات هر سوره و کلیت قرآن را رعایت کرد مبادا در فهم قرآن ، در لحظه غفلت ، رویاهای علمی تخیلی خود را به قرآن نسبت دهیم….

اسماعیل اردستانی
اسماعیل اردستانی
جواب به  مرادی
خرداد ۱۶, ۱۴۰۲ ۷:۱۱ ق٫ظ

درود بر شما و تشکر از مشارکت در مباحث اگر قیامت یا واقع بازگشت لحظه طرد شده از ساحت نمادین باشد ،پس اینکه اخرت آرزوی هر مومنی است ، بی جهت نیست . باید توجه داشت ، قیامت لحظه بازگشت امر یا چیزی است وعده داده شده ( نام دیگر آن معاد است ) . بدون توجه به اینکه چنین صحنه ای در قرآن چگونه توصیف شده ، آیا بازگشت موعود ، ترجمان دیگری از همان امر واقع نیست ؟ باید توجه داشت که رستاخیز شروع عصری و جهانی در زندگی آدمی است نه پایان انسان و جهان .چیزی پایان… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
جواب به  اسماعیل اردستانی
خرداد ۱۶, ۱۴۰۲ ۵:۴۵ ب٫ظ

اینکه میفرمایید : “… بلکه به شیوه دیگری شروع می شود…” از نظر قرآن با روش مورد تایید و اشاره خود قرآن ، رعایت اتصال قول الهی در همین چیدمان ، درست نیست چون “شروع” نیست ، “جزا” و “حساب و کتاب” است… در قرآن ، قیامت انعکاس اعمال ما در این جهان است در حالیکه در خلقتی “متناسب با آن عملکردهای قبلی” خلق جدید میشویم…. در قیامت، چشم و دست و پاهای ما طبق عادات و عملکرد چشم و دست و پاهای ما در نفس نهایی ما ، خلق میشود… در انتهای عمر ، نفس ما مانند کارت پانچ… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
جواب به  اسماعیل اردستانی
خرداد ۱۷, ۱۴۰۲ ۱:۲۲ ب٫ظ

دیگر اینکه این الگوی شما ذیل آیه ۵ سوره قصص : “….قیامت وعده انقلاب است، انقلاب وعده داده شده. و محتوی وعده این است: بدون تردید آنها که طرد می شوند روزی بازمی‌گردند و پیشوای شما خواهند شد….” حداقل یک مثال نقض دارد و آن اینکه قرار نیست ابلیس رانده شده در قیامت برگردد و به پیشوایی در دستگاه خلقت برسد!…بلکه او و همانندها و انسانهای پیرو او در قیامت مجازات خواهند شد… راه درست ، رعایت اتصال آیات هر سوره و کلیت قرآن است… و اتفاقا این روش در همین سوره قصص بیان شده است : وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ… مطالعه بیشتر»

اسماعیل اردستانی
اسماعیل اردستانی
جواب به  مرادی
خرداد ۲۷, ۱۴۰۲ ۱۰:۰۹ ق٫ظ

شیطان نام دال کمبود در جهان است .در اسلام ، شیطان از واقع به واقعیت منتقل شده است ، تا همان نقشی را ایفا کند که یهودیها در جامعه آلمان نازی بازی می کردند ، دالی که همه ناتوانیها ، کمبودها و از این قبیل را به عهده بگیرد .فراموش نکنیم که شیطان بخشی از نقشه و سنت های هستی است و کارکردش ( در الهیات ) فریب دادن آدمیان است تا خداوند به وعده پر شدن جهنم تحقق بخشد .

Last edited 10 ماه ها قبل by اسماعیل اردستانی
10
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx