خبر از ” خبری دیگر “

| اسماعیل اردستانی | (به بهانه سخنان جدید دکتر عبدالکریم سروش ) همیشه یک جای کار می لنگد ؛ سخت است نوشتن از بشارت و انذاری که ( وعده و هشدار ) در روزگار جمهوری اسلامی که این را تبدیل به برنامه عملی کرده است ، چه اوضاع چنان قطبی شده که باید فرسخها از این وعده دور باشی تا…

| اسماعیل اردستانی |

(به بهانه سخنان جدید دکتر عبدالکریم سروش )

همیشه یک جای کار می لنگد ؛

سخت است نوشتن از بشارت و انذاری که ( وعده و هشدار ) در روزگار جمهوری اسلامی که این را تبدیل به برنامه عملی کرده است ، چه اوضاع چنان قطبی شده که باید فرسخها از این وعده دور باشی تا متهم نشوی ، آن هم در مقابل جبهه ای از اهل نمایش و دغل ( بی انصافی است ، که در میان مخالفان هم البته رسولان” بشیر و نذیر” حتما یافت می شوند ) .
و سخت تر از آن برای صاحب گفتار که خود عامل به آن بشارت و انذار نباشد ، خود را متهم به بی عملی کند .

اما همچنان ” همیشه یک جای کار می لنگد ” .وقتی از اینجا شروع می کنم ، دیگر این بهانه ها را به چیزی نباید گرفت ، چه حکم چنان پرزور است که یارای مقاومت نیست .


من نمی دانم آیا گزارشی که از آقای فرجامی در مورد سخنان اخیر استاد بزرگوارم جناب دکتر سروش خواندم به واقع ماجرا چقدر نزدیک است ، اما اگر به این سرعت شروع به نوشتن کردم از دو جهت بود ، یکی از بابت همان حکم پر زور و دیگری از اینکه اتفاقا نوشتن با همین ابهام در نادانی را بیشتر می پسندم چه سخن نه سخن جدیدی است و نه نیازی به ارجاع به شخص یا نوشته خاص در این مورد .

البته از نظر منطق اندیشه من چنین سخنانی را بعید نمی دانستم و قبلا در جای دیگری آوردم که وقتی متن را وابسته به شخص خاصی کردیم و انسانی اش کردیم دیگر فاصله ای تا این نتیجه گیری باقی نمی ماند .

در دوران دانشجویی روزی با استاد گفتگو می کردیم ، ( این گفتگو قبل از نوشته ” بسط تجربه نبوی ” بود ) ، گفتم منطقا بعد از خواندن قبض و بسط من به این نتیجه رسیده ام که خود متن قرآن هم متنی تاریخی است ، چه اگر قبض و بسط از لوازمات فکر هر خواننده ای باشد ، ذهن پیامبر را هم شامل می شده بنابراین باید حکم قبض و بسط به متن هم تسری پیدا کند که ایشان تایید کردند .در نقد ” رویای رسولان ” نوشتم که وقتی متن را وابسته به پیامبر بکنیم و در واقع سوژه محورانه و فاعل محورانه به آن نگاه کنیم ، ممکن است توجیه شرایط فعلی خیلی هم نادرست نباشد ، وقتی متن را برابر با آگاهی پیامبر دانستیم انوقت تفاوتی بین کلام خدا و رفتار پیامبر باقی نخواهد ماند .


این سخن کاملا فرق دارد با آن برداشتی از اسلام که تفاوت می گذارد بین اسلام و تفاسیر رفتاری پیروان بلکه تاکید ما بر تفاوت گذاری بین آنچه در صحنه غفلت پیامبر واقع شده با آنچه در زبان پیامبر آشکار شده ، تفاوت آنچه بر زبان پیامبر سکونت گزیده ، با انچه که پیامبر عامل به آن بوده .
این بصیرت را البته من از علم اعصاب و شناخت مغز و رفتار آدمی گرفته ام که همیشه یک جای کار می لنگد .همیشه بین انچه در آگاهی است با آنچه هنوز نیست، تفاوت است، همیشه بین رفتار و بیان تفاوت است. لکن برداشت های نادرست عارف مسلکانه باعث شد که در نظریه رویای رسولان قول خدا را با قول پیامبر یکی کنیم، قول پیامبر را هم با فعل او و در نتیجه فاصله انتقادی خود با حقیقت گسسته شد.

این نگاه پیامبر محورانه باعث می شود که ما، بین متن و آگاهی پیامبر تفاوتی قائل نشویم و تاریخ را که صحنه آشکارشدگی کلام خداست را همسان با رفتار و قول پیامبر کنیم. به عبارتی در دعوی بین کانت و هگل، جانب هگل گرفته شد و فاصله انتقادی آگاهی با واقعیت ناپدید شد.

اما فراتر از آگاهی پیامبر، متن به راستی کلام خداست نه پیامبر، از آن جهت که متنی است مسیانیک و آخرالزمانی و هر متن آخرالزمانی از فاعل خالی است. هیچ کس نمی تواند متن آخر الزمانی را مالک شود. اینکه متن کلام خداست به این معناست که فاعل انسانی ندارد و هر چه متنی اخرالزمانی تر باشد البته به کلام خدا نزدیک تر است.

خصلت بنیادی دیگر یک متن آخرالزمانی، حالت انتظار و ترغیب عدالت خواهی است. نمی توان هیچگاه مدعی شد که امکانات یک متن کاملا متحقق شده، امری که هگل خودخواهانه فکر می کرد فلسفه اش، تحقق کامل فلسفه است بنابراین از پایان فلسفه گفت ، قرآن تا قیام قیامت همچنان می تواند منبعی برای عدالت طلبی باشد، چون متنی است که بشارت پایان را می دهد و از این جهت ادعای تحقق تاریخی کامل آن ادعایی نادرست می نماید.
حکم ” همیشه یک جای کار می لنگد ” یعنی تحقق تاریخی هیچگاه کامل و پایان پذیر نیست. حکم قطعی همچنان معلق است. اینکه محمد (ص) در مکه یا مدینه چنین یا چنان رفتار کرده، دلیلی بر برابر دانستن اسلام با آن نیست.

همیشه شکافی بین وجود و آشکارشدگی اش هست، این حکمی است البته باقیمانده و نه فرض اولیه، این حکمی است نتیجه گرفته شده از اینکه “همیشه یک جای کار می لنگد “.

پ ن ؛
نقد هگل بر ” چیز در خود ” کانتی از این جهت آموزنده است. شکل ساده ایراد به این شکل بود که اگر ما هیچ شناختی از خود چیزها نداریم و شناخت صرفا پدیداری است، پس چگونه از وجود آن اطلاع داریم. آیا اگاهی از وجود چیزی نوعی شناخت از آن نیست؟ و اگر شناخت را پدیداری دانستیم، چگونه این تناقض شناخت از هستی چیز در خود را حل می کنید؟

هگل با تحلیل ( حل کردن) چیز در خود در پدیدار ،هیچ عرصه ای را از نفوذ آگاهی مصون ندانست و شناخت مطلق را امکان پذیر دانست و در نتیجه هیچ عرصه ای از واقعیت را از شناخت خود جدا نکرد و به همین دلیل فلسفه خود را فلسفه پایانی دانست که تحقق کامل فلسفه است.

حکم ” همیشه یک جای کار می لنگد ” حکمی غیر هگلی است. این حکم همیشه فاصله انتقادی شناخت از واقعیت را تصدیق می کند. به این اعتبار ” چیز در خود ” کانتی نه یک فرض اولیه بلکه باقیمانده فلسفه است. باقیمانده ای که همچنان مانع تحقق کامل فلسفه می شود و شناخت کامل را به تعویق می اندازد. به عبارتی خبر از” خبری دیگر “
باقیمانده ای از نابسندگی شناخت انسانی است. همیشه چیزی هست برای شناختن، همیشه چیزی باقی می ماند که مانع سلطه کامل آگاهی می شود و به این معنا ” آینده ” و” انتطار”، وجود دارد.

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرادی
مرادی
دی ۱۲, ۱۳۹۹ ۱۱:۲۵ ب٫ظ

جناب آزادی طلب در جواب این سوال که مطرح کرده اید: “حال ما چگونه می توانیم قرآن را طوری تفسیر و تاویل کنیم که ادعا کنیم متن قرآن نه در تضاد و تعارض با حقوق بشر که بلکه حامی آن است ؟” باید عرض شود که خیلی ساده…کافی است گزینشی نخوانید…در هر سوره آیات را به همین ترتیب و متصل بخوانید…نگویید این آیه بعد از فلان واقعه نازل شده آیه دیگر قبل از فلان واقعه پس نباید متصل گرفت…معتقد نباشید به اینکه صدر و ذیل آیه ای چیزی بگویند ولی میانه آیه چیز دیگر… این چیدمان را تحت کنترل الهی… مطالعه بیشتر»

اسماعیل اردستانی
اسماعیل اردستانی
دی ۱۲, ۱۳۹۹ ۸:۲۴ ب٫ظ

پاسخ به جناب آقای محمد آزادی طلب هر چند چندان نمی توان در مورد درستی وقایع تاریخی ذکر شده قضاوت قطعی داشت اما بحث اصلی من متن قرآن بود . کلام خدا دانستن قرآن را من نه به معنای سنتی آن که پیامبری بوده و فرشته ای که نقل قولهایی را به او می رسانده بلکه به دلایل دیگری سخن خدا دانستم . در گفتگوهای قبلی هم که در مورد وحی داشتیم اینجا اشاره کردم که اصولا قرآن یک متن است و باید همچون متن با آن برخورد کرد . این یک بحث بنیادی است که اصولا سوژه های انسانی… مطالعه بیشتر»

محمد آزادی طلب
محمد آزادی طلب
دی ۱۲, ۱۳۹۹ ۴:۴۱ ب٫ظ

به مرادی و اردستانی : آقایان شما تا کی می خواهد مطلق نگر باشید همان مشکلی که آقای سروش هم دارد . من گفت و گوی شما تحت عنوان ” تعبیر رویای رسولان ” را خوانده ام و قبول می کنم به شرط این که آن را نخواهید مطلق کنید و به سراسر متن قرآن نسبت دهید . شما و هم آقای مرادی گویا همان تلقی سنتی و رایج و غلط از وحی الهی را دارند که چون وحی از جانب خدایی قادر و عالم مطلق است پس به طور کامل فراتاریخی و فرازمانی و فرامکانی است و هیچ گونه… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
دی ۱۱, ۱۳۹۹ ۳:۴۴ ب٫ظ

اگر جناب سروش به سکوت خود ادامه میدادند بهتر بود….با این سخنان که بداهت آنها آشکار بوده و هست تنها آب به آسیاب مرتکبین خشونت در حال و آینده میریزند و بس…. قرآن کتاب “متشابها مثانی” است یعنی شبیه سازی کننده است…آخرین کتاب الهی بوده و معجزه دیگری همراه پیامبر نیامده این کتاب خود معجزه کلامی است …. جمع بندی کننده اهداف ادیان قبلی و شبیه ساز آنچه انسان بعد از مرگ با آن روبرو خواهد شد…نوید دهنده و ترساننده است…دستور اخذ زکات داده است …یعنی برای اثبات ادعای مومن بودن با قدرت زکات میگیرد… از زمان ظهور این دین… مطالعه بیشتر»

4
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx