قرائت نبوی از جهان (۱۰)
محمد مجتهد شبستری: به نظر ما این فهم جدید تنها با تفسیر تاریخی آن متون مورد نظر میسر میشود. تفسیر تاریخی این است که کوشش کنیم به آن زمینه های تاریخی ـ اجتماعی که آن متون در آغوش آنها به وجود آمده و ناظر به آن ها شکل گرفته و قدر امکان معرفت پیدا کنیم و محتوای آن ها را به مثابه گفتگوی متن با آن زمینهها بفهمیم. جدا افتادگی متنها از زمینه تاریخی و اجتماعی آن مهمترین سبب طرد آنها از سوی نسل نقد اندیش مسلمان در عصر حاضر است.
یک گام به سوی تفسیر تاریخی قرآن
(هرمنوتیک قرآن)
استادان گرامی و دانشجویان عزیز
۱- به سبب تغییرات عمده فرهنگی که در یک قرن اخیر در جامعههای اسلامی پدید آمده بسیاری از فهم های پیشین از قرآن امروز از نظر اخلاقی و علمی نامقبول مینماید. از آنجا که آن متون منبع و مأخذ اصلی کسب ارزشهای اخلاقی و معنای زندگی انسانی و دفع نهیلیسم در این جامعه ها می باشد نمی توان این نامقبول بودن را که الهام بخشی اخلاقی و معنوی آن ها را تهدید می کند به حال خود گذاشت. امروزه ضرورت دارد از آن متون فهم جدید ارائه کنیم.
۲- به نظر ما این فهم جدید تنها با تفسیر تاریخی آن متون مورد نظر میسر میشود. تفسیر تاریخی این است که کوشش کنیم به آن زمینه های تاریخی ـ اجتماعی که آن متون در آغوش آنها به وجود آمده و ناظر به آن ها شکل گرفته و قدر امکان معرفت پیدا کنیم و محتوای آن ها را به مثابه گفتگوی متن با آن زمینهها بفهمیم. جدا افتادگی متنها از زمینه تاریخی و اجتماعی آن مهمترین سبب طرد آنها از سوی نسل نقد اندیش مسلمان در عصر حاضر است.
۳- آنچه گفتم درباره آیات احکام و آیات انذار و قصه ها و اسطوره های قرآن بیش از موارد دیگر آشکار میشود. آنچه امروز فقیهان سنتی از آیات بریدن دست دزد، زدن همسران در مواقع استنکاف از روابط زناشوئی، تنظیم ارث، تعدد زوجات، قصاص بدن و اعضاء، قتال و جزیه، محاربه و افساد فی الارض و … میفهمند از نظر اخلاقی و در پارهای از موراد به سبب تغییرات فاحش که در واقعیات اجتماعی سیاسی و اقتصادی جامعه های اسلامی و روابط بین المللی آنها پیش آمده است نامقبول مینماید. فقیهان مفاد آن آیات را مجموعهای از احکام ابدی فهمیدهاند و این فهم مشکل ساز شده است. درباره آیات انذار قرآن هم مطلب از همان قرار است. در عصر حاضر بسیاری از مسلمانان میپرسند از نظر اخلاقی چگونه میتوان پذیرفت که خدا در آخرت انسان را به سبب اعمال زشت آن نه تنها مجازات بلکه شکنجه خواهد کرد (سوره۴، آیه ۵۱) راه حلهای تفسیری پارهای از عارفان و فیلسوفان از این آیات هم نزد اهل نظر درست نمینماید زیرا این تفسیرها با اصول قابل قبول تفسیر متون در دانش هرمنوتیک امروز سازگاری ندارد.
فهم پیشین از قصهها و اسطورههای قران هم امروز مشکل ساز شده است. فهم پیشین آن قصه ها و اسطوره ها را واقعیات تاریخی دانسته است. اما معلومات تاریخی انسان امروز نشان میدهد بسیاری از آنها را نمیتوان واقعیات تاریخی به حساب آورد. از این مثالها که بگذریم مواردی در قرآن هست که با مسلمات علمی عصر حاضر ناسازگار است مانند آن آیه که میگوید نطفه مرد از میان «صُلب» و «تّرائب» (سوره ۷۶، آیه ۷) بیرون میآید و ….
۴- اگر میخواهیم الهام بخشی معنوی و اخلاقی قرآن در میان مسلمانان حفظ شود باید از آن متون که به عنوان مثال آوردم تفسیر تاریخی داده شود. پارهای از صاحب نظران میگویند تفسیر تاریخی «توجیه» تراشیدن برای آن متون نامقبول و تحمیل به قرآن است. معنای آن متون همان است که پیشینیان فهمیدهاند و آنها را نمیشود به گونهای دیگر تفسیر کرد. به نظر ما این صاحب نظران اشتباه میکنند. تفسیر تاریخی توجیه تراشیدن نیست. این تفسیر عوض کردن فهم است با انگیزههای معنوی و اخلاقی به منظور تأمین اهداف معنوی و اخلاقی. تفسیر تاریخی این است که کوشش کنیم بفهمیم قصد کنشگر ارتباطی (گوینده قرآن) از ایجاد ارتباط با مخاطبان خود در آن زمینه تاریخی و اجتماعی که او سخن میگفته چه بوده است؟ او میخواسته به چه هدفی نائل شود چه چیز را تغییر دهد و به چه صورت تغییر دهد چه باوری ایجاد کند، چه اثری بگذارد؟ و …
۵- امروز بر اثر فاصله تاریخی که میان ما و عصر آن متون اتفاق افتاده وقتی در زمینههای تاریخی و اجتماعی متون یاد شده کاوش میکنیم و آنها را در آغوش آن زمینهها نگاه می کنیم و به فهم قصد کنشگران ارتباطی از ارتباط گرفتن میپردازیم به این نتیجه میرسیم که قصد گوینده ایجاد تغییرات معینی در واقعیات و ارتباطات موجود اجتماعی مخاطبان معیّن به نفع اهداف اخلاقی مشخص بوده است نه چیز دیگر. این کار ایجاد تغییر در وضعیت یک جامعه معیّن و مشخص و یک عمل نسبی بوده است. از چنین قصدی و چنین عملی نمی توان «حکم ابدی» فقهی استنباط کرد. آنچه در نظر گوینده اعتبار ابدی داشته آن اهداف اخلاقی بوده که گوینده را به آن کنش ارتباطی (گفتن) برانگیخته است. صاحب این قلم در مقاله قرائت نبوی از جهان (شماره ۱) مصداقهای این نوع تفسیر را بااستناد به آیات احکام قرآن با تفصیل برشمرده است.
۶- ابدی تلقی کردن احکام قرآن یک «بنا گذاری اعتقادی ـ سیاسی» بوده که خلفا و فقها انجام دادند تا جامعه مسلمانان قوانینی داشته باشد و با آن قوانین اداره شود. این «بنا گذاری» که پس از وفات پیامبر انجام شد به علل مختلف تا عصر حاضر به وسیله فقیهان و حاکمان ادامه یافته است. میگوییم چون واقعیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی مسلمانان در عصر حاضر تغییر یافته آن بنا گذاری را باید تغییر داد. این پیشنهاد کنار گذاشتن سیره حاکمان و فقیهان گذشته و بازگشت به اهداف معنوی و اخلاقی پیامبر اسلام است نه کنار گذاشتن سنت نبوی. این کار عین تبعیت از سیره و سنت نبوی است.
۷- بنا گذاری فقیهان و حاکمان پس از فوت پیامبر بر یک «فهم» از نبوت و رسالت مبتنی بود. آنها چنین میفهمیدند که پیامبر از آنان خواسته از وی پیروی کنند و این پیروی با عمل به همان احکام امضائی و یا تأسیسی صورت می گیرد که پیامبر آنها را تأسیس یا امضاء کرده است. این فهم با واقعیات فرهنگی عصر آنها سازگار بوده و علت یا دلیلی آنها را از آن فهم منصرف نمیکرده است. آنها در ادامه فهم خود اصلهائی را تأسیس کردند. این اصلها در دهههای بعد مدون و کاملتر شد و به عنوان علم «اصول فقه» در زمره علوم اسلامی قرار گرفت. در عصر حاضر به سبب پیدایش تغییرات وسیع در فرهنگهای جامعههای اسلامی، بخش دوم از فهم آن حاکمان و فقیهان، یعنی وجوب عمل به عین آن احکام نامقبول مینماید.
۸- در تفسیر تاریخی متون، نگاه به زبان نگاه تجربی است. در این نگاه فلسفه زبان که چیستی زبان را مشخص میکند از تجربه انسان از زبان گرفته میشود نه از مفروضات متافیزیکی. فلسفههای تجربی زبان به ما میگوید هر جا نمونهای از زبان انسانی وجود دارد پنج محور تجربی هم وجود دارد. این پنج محور اموری «علی القاعده» تجربی برای همگاناند. این پنج محور عبارتند از: ۱. گوینده که زبان از او نشأت میگیرد ۲. محور شنونده یا آدرس که زبان به او متوجه میشود ۳. محور زمینه Context که جایگاه زبان است ۴. محور جماعت و اهل آن زبان که زبان در میان آنها وسیله تفاهم مشترک است ۵. محور محتوا که زبان آن را بیان میکند. بنا بر این تحلیل فلسفی نمی توان گفتار یا نوشتاری را که زبان انسانی است محصول گویندهای دانست که علی القاعده تجربه شدنی نیست.
۹- در اینجا است که باب مدعای مهمی گشوده میشود آن مدعا این است که چون متن قرآن نمونهای از زبان انسانی است لاجَرَم به وسیله یک گوینده که علی القاعده قابل تجربه برای همگان (انسان) بوده به وجود آمده و نه مستقیماً به وسیله خدا یا فرشته که قابل تجربه برای همگان نیستند.
۱۰- تحلیل بیشتر این مدعا به آنجا میرسد که چون متن قرآن از نظر تاریخی به پیامبر اسلام منسوب است گفتار خود اوست که نوشتهاند. در اینصورت متن های گوناگون موجود در قرآن اثر یک انسان نبی دیده میشود که بازتاب دهنده انواع تجربههای شخصی آن پیامبر است. وقتی این افق از فهم باز میشود میتوان گفت نه تنها انذارها و تبشیرها و قصهها و اسطورههای قرآن، بلکه انواع دیگر از محتویات و معانی آن هم باید در ارتباط وثیق با تجربهها و آگاهیهای آن نبی فهمیده شود که دربطن و متن واقعیات اجتماعی تاریخی فرهنگی حجاز عصر خود به اظهار نبوت و اداء رسالت مشغول است. البته این انسان چون پیامبر است یک ادعای بزرگ دارد و آن این است که او همه آن سخنان و آیات را در پرتو امداد ویژه الهی که او آن را «وحی» مینامد اداء میکند. او میگوید اگر وحی نبود او قادر نمیشد سخنانی از جنس قرآن بگوید، قادر نمیشد تجربههائی داشته باشد که در این متن منعکس است و آنها را چنان بیان میکند که در قرآن آمده است.
۱۱- بدین ترتیب متن قرآن محصول وحی دانسته شود و نه خود «وحی». این اعتقاد که الفاظ و معانی قرآن از سوی خدا مستقیماً یا به وسیله فرشته به پیامبر وحی شده نه تنها از میان برداشته میشود بلکه با نگاه تجربی به زبان غیر قابل دفاع میگردد. از نبوت و رسالت هم معنای جدیدی به دست میآید. پیامبر اسلام چنان انسانی شمرده میشود که نبوت و رسالت خود را محصول امداد ویژه الهی (وحی) تجربه میکند و نه کسی که سخنانی را از خدا میگیرد و آنها را عیناً تحویل مخاطبان میدهد. چنین انسانی گرچه نبی و مبعوث و صاحب وحی است ولی انسان است که با همه ویژگیهای نبوی سخنان او در قرآن مانند سخنان همه انسانهای دیگر از سوابق شخصی زندگی او، فرهنگ محیط او، آگاهیها و تجربههائی که خود در زندگی به دست آورده متأثر است. اما او در عین تأثر از همه اینها بر اثر امداد ویژه الهی مبعوث به اداء رسالت است. این رسالت اعلان «توحید» است. توحید به مثابه «موحدانه زیستن» نه به مثابه یک «اعتقاد». سراسر قرآن موحدانه زیستن پیامبر و دعوت دیگران به این گونه زیستن دیده میشود.
۱۲- در این صورت مسأله انذارهای شدید اللحن، قصهها، اسطورهها وگاهی مطالبی ناسازگار با علوم عصر حاضر و خشونتهای غیر قابل قبول و خیلی از ناهمواریهای متن قرآن حل میشود. اینها به انسانیت پیامبر و عصر و محیط و آگاهیهای وی بر میگردد. آنچه غیر نسبی و دائمی و پیام الاهی میماند موحدانه زیستن در فکر و اخلاق عملی است در هر جامعه و عصری متناسب با فرهنگ آن جامعه و عصر.
۱۳- البته مقام و موقعیت نبوت و رسالت پیامبر اسلام به این معنا در اینجا توضیح داده شد با آنچه عارفان و پارهای از فیلسوفان و تکلمان مسلمان گفتهاند بسیار متفاوت است. اما آنچه از متن قرآن درباره پیامبر اسلام بر میآید فراتر از آنچه گفتیم نیست. در قرآن با صراحت آمده پیامبر در همه جهات بشریت با دیگران مساوی ست و تنها امتیاز او این است که وی وحی دریافت می کند (قل إنما أنا بشر مثلکم یوحی الی إنما الهکم اله واحد (آیه ۱۱۰ سوره ۱۸).
۱۴- آیا روی آوردن به تفسیر تاریخی بخشهای مهمی از قرآن آنگونه که توضیح داده شد یک هرمنوتیک تحمیلی است که قرآن تاب آن را ندارد؟ این ادعائی است که پارهای از صاحب نظران مطرح می کنند بدون اینکه این تفسیر تاریخی را با دقت مورد مطالعه قرار دهند. آیا صرف نظر کردن از بخشی از احکام قرآن و حدیث و تمرکز بر اهداف اخلاقی مورد نظر شارع (پیامبر اسلام) و مثلاً برگزیدن حقوق بشر عصر حاضر به عنوان اساس تنظیم روابط سیاسی در جامعه اسلامی سرپیچی از روش پیامبر اسلام و قرآن است و مسلمان نمی تواند حقوق بشر عصر حاضر را بپذیرد؟ این هم مدعائی است که پارهای دیگر از صاحب نظران مطرح می کنند بدون اینکه دریابند این صرف نظر کردنها و برگزیدنها عین پیروی از روش پیامبر و الگوهای او و روح قرآن در عصر حاضر است.
سخنرانی محمد مجتهد شبستری در کنگره دانشکده الهیات استانبول
اکتبر سال ۲۰۱۱
منبع: قرائت