متن محوری یا معنا محوری

علی هراتی: متن محوری، آنچنان که تا به حالا در فرهنگ و تمدن ما وجود داشته است، دیگر نمی تواند دربرابر هجوم مسئله‌ها و معضل‌ها عصر جدید طاقت بیاورد. به نظرم، دکتر سروش و مجتهد شبستری حق داشتند که سعی می کردند یک مقدار این متافیزیک سنگین را سبک کنند. البته میتوان در کم‌و‌زیاد این پروژه، اختلاف نظر داشت. به…

علی هراتی: متن محوری، آنچنان که تا به حالا در فرهنگ و تمدن ما وجود داشته است، دیگر نمی تواند دربرابر هجوم مسئله‌ها و معضل‌ها عصر جدید طاقت بیاورد. به نظرم، دکتر سروش و مجتهد شبستری حق داشتند که سعی می کردند یک مقدار این متافیزیک سنگین را سبک کنند. البته میتوان در کم‌و‌زیاد این پروژه، اختلاف نظر داشت. به هیچ وجه، نمی‌توان متن مقدس، را یک محتوای کاملا آسمانی تفسیر کرد و وجهه های ناسوتی و بشری آن را نادیده گرفت. به قول مجتهد شبستری، متن مقدس محصول وحی است نه خود وحی. و می توان تا حدودی با دکتر سروش همدل بود که متن مقدس را محصول رویا می‌داند، به شرط اینکه در معنای رویا توسعه ببخشیم و پیامبر را صرفا فاعل و کنش‌گر در فرآیند وحی ندانیم. به قول استاد ابوالقاسم فنایی، بحث درباره کم‌وزیاد عرفی و بشری دیدن متن مقدس است و اینکه کدام تفسیر، بهتر می تواند معضل‌ها و مسئله‌ها را حل کند، بدون آنکه دچار لاپوشانی کردن و توجیه کردن های کلیشه‌ای شود‌.

به عبارت دیگر، ما در سر یک چندراهی بنیادین درباره متن مقدس قرار گرفته ایم. راه اول اینکه متن مورد نظر، چه لفظ و چه معنا، چه صورت چه محتوا کاملا آسمانی و قدسی است. راه دوم اینکه متن، یکپارچه و صددرصد، تاریخی و زمینی و این‌سویی است. و راه دیگر اینکه، قبول کنیم متن مقدس، محصول دیالکتیک و تعامل دو جانبه آسمان و زمین، ساحت فراتاریخی و ساحت تاریخی است. و البته این تقسیم بندی در ابتدا سهل و آسان می نماید ولی شرح و بسط دادن این بصیرت در همه ابعاد، کاری به غایت دشوار است. ما مختاریم که متن موجود میان دو جلد را، عین حقیقت فی‌نفسه و گزاره‌های آن را ابدی، ازلی، فراقومی و فراتاریخی قلمداد کنیم، ولی بهایی که باید برای این تلقی بپردازیم تن دادن به ظاهرپرستی، اخبارگرایی و پذیرفتن امور غیرعقلانی و غیراخلاقی به عنوان حقایق مسلم و در نهایت خدایی است که باب پرسش و پاسخ و احتجاج (۱) و برهان طلبی را برای همیشه بسته است. و هم چنین مختاریم که به خاطر حفظ روحیه روشنفکری و حقیقت جویی و مبارزه با تعصب و جزم اندیشی، متن مورد نظر را کاملا دورانداخته و تاریخ مصرف آن را منقضی بدانیم. 

اما آیا این دوراه، تنها رویکرد و رهیافت‌های ممکن به متنی است که مدعی ارتباط با جهان غیب است. به هیچ وجه، ما می‌توانیم با متن مقدس همدلی و همراهی داشته باشیم اگر زبان ارتباط را فهمیده باشیم. مسئله، مسئله زبان است. آیا معنای مستتر در الفاظ متن مورد نظر، به همان طریق و متود قابل دسترس است که مثلا معنای کتاب‌های علمی فیزیک و شیمی و یا کتاب‌های فلسفی و منطقی؟ آیا این نوع جنس از معنا در متن مورد نظر، با موشکافی‌های کلامی و تفسیری و جستجوی جورچین‌وار فلان واژه، قابل دسترسی است؟ به هیچ وجه. زبان متن مقدس، در بسیاری از مواقع، زبان تمثیلی اسطوره‌ای است، بدون اینکه تمثیل و اسطوره را پیش افتاده و مبتذل بدانیم. به قول استاد علی شریعتی: اساطیر نیاز روح‌هایی است که تاریخ آنها را سیراب نمی کند. اساطیر در معنای اصیل کلمه، طرز بیان حقیقت هایی هستند که در قالب های مرسوم و متداول نمی گنجند. کسانی که با ادبیات میخانه‌ای و عرفانی فارسی آشنایی دارند، به راحتی تصدیق می کنند که بزرگانی مانند سنایی و حافظ، از سر بازیگوشی و چموشی، از واژه های ساقی و شراب و زلف و ابرو استفاده نمی کردند، بلکه برای بیان تجربه‌های عمیق معنوی خود چاره‌ای به جز این کار نمی دیدند.

حتی در دوران معاصر، فیلسوف بزرگ جناب هایدگر هم برای بازگشت به حقیقت وجود و یادآوری حقیقت فراموش شده در سیر تاریخ متافیزیک، دوباره از معنایی خاص از اسطوره، یعنی چهارگانه زمین و آسمان، قدسیان و فانیان استفاده می کند. در افلاطون هم، که به یک معنا در فضای تفکر یونانیان پیشاسقراطی تنفس می کند حضور عناصر و مولفه‌های اسطوره ای برای بیان حقیقت ایده خیر مشاهده می شود. اسطوره از سنخ شاعرانگی است و فلسفه متافیریکی از سنخ علم و هر کدام از این دو قلمرو، در جایگاه خود قابل استفاده و ذیحق هستند. اسطوره، شعر، تمثیل و استعاره، برای ارتباط برقرار کردن با موضوعی هستند که تعین‌ناپذیر است؛ از یک طرف همه آرزو و شور و شوق ما متوجه به آن است و از یک طرف از دسترسی و به چنگ افتادن ما فرار می کند. به عبارت دیگر، زبان در این موقعیت تاب برمی‌دارد و خصلت شی‌وارانه و موجودمحورانه آن شکسته می شود. داستان آفرینش و خلقت را باید به چشم اسطوره و تمثیل دید که می‌خواهند برای ما انسان‌های غرق اشیاء و مادیات، حقایق برتر _ مانند دوساحتی بودن وجود انسان و تبعید و دورافتادگی او را_ را قابل فهم سازند. بهشت و جهنم را باید به چشم اسطوره و تمثیل دید که دو افق و چشم انداز بنیادین را برای انسان ترسیم می کنند که راه و مسیرش را در زندگی پیدا کند، نه اینکه خود را سرگرم شبهه‌ها و مسئله‌هایی درباره حوری‌های سیه‌چشم و اژدهاهای آتشین‌نفس سازد.


و در پایان می‌توان گفت همه اسطوره‌ها، در تمثیل زمین و آسمان خلاصه می شوند. ولی آیا این زمین و آسمان، همان چیزی است که در علم جدید و ساینس می شناسیم. آسمان و زمین، بالا و پایین، یک دوگانگی بنیادین و اصیل است که چه دیندار باشیم چه سکولار، در ناخودآگاه همه انسان‌ها وجود دارد و مانند سیستم‌عامل ویندوز پیشاپیش همه نرم‌افزار های نصبی وجود دارد. افلاطون به صراحت می‌گوید که منظور و مقصود او از اصطلاح‌های بالا و پایین و آسمان و زمین، معنای فیزیکی و محسوس کلمه آنها نیست؛ چرا که اگر این طور باشد همه فلسفه افلاطون که برای توجه به امر فرامحسوس و فرا ماده‌ای است نقض غرض می‌شود. و درحکمت حکیم بزرگ چینی جناب کنفوسیوس هم، ساحت آسمان نقشی تعیین‌کننده دارد. خواهش می‌کنم که به شعر زیر از خانم امیلی دیکنسن توجه کنید:
ورطه‌ای_ اما بر فرازش آسمان /و در کنارش آسمان و در ورایش آسمان /با این همه، ورطه ای بر فرازش آسمان
جنبیدن همان و لغزیدن /نگریستن همان و افتادن /خواب دیدن همان و غلتیدن این ستون /که بخت مرا بر پا داشته است. /آه، ورطه ای، بر فرازش آسمان
[سروده‌های امیلی دیکنسون، ترجمه سعید سعیدپور، انتشارات مروارید، صفحه ۲۰۴]


به عبارت دیگر، بهشت و جهنم، چیزی جز افق‌های نهایی همین آسمان و ورطه [ مغاک] نیستند. حتی فیلسوف چالش انگیز و شوریده سری به نام نیچه هم که ظاهرا به خیر و خوبی ایمان ندارد (۲) [ ولی در نجات حیوان زبان‌بسته زیر ضربات شلاق، خلاف آن را ثابت می کند]، می‌گوید: وقتی به مدت طولانی در مغاک نگاه می کنیم، زمانی فرا می‌رسد که مغاک هم به درون ما خیره می شود. اما آیا، پیشاپیش، وقتی نیچه خبر مرگ خدای مورد نظر خود را اعلام کرد؛ نگفت: که دیگر بالا و پایینی وجود ندارد! اما اگر به‌واقع بالا و پایینی وجود ندارد، پس دیگر مغاک چه معنایی دارد؟ مغاک وقتی معنا دارد که آسمانی در کار باشد. چه می‌خواهم بگویم؟ می‌خواهم بگویم این دوگانگی بنیادین، مخصوص نگاه درون دینی نیست، حتی اگر شما سکولار و بی‌دین هم باشید، این دو قطب هستی در پس همه افکار و کردار شما وجود دارد، حتی اگر به دهان آن را نفی کنید. به قول جناب مولوی: من بدان افراشتم چرخ سَنی/ تا علو عشق را فهمی کنی‌؛ این زمین و آسمان محسوس برای این برافراشته شده است که ساحت بالا و پایین جهان معنوی را فهم کنیم. این ساحت زمین و آسمان و مقوله راه و طریقی که قرار است از زمین تا آسمان طی کنیم، برخلاف جناب دکتر سروش در یکی از سخنرانی‌هایشان چیزی نیست که عارفان ما توی کله ما چپانده‌اند، بلکه مقوله راه و طریق، واقعیتی است که عین وجود ماست. انسان، موجودی نیست که گاهی مسافر و رهرو است و گاهی مسافر و رهرو نیست، بلکه انسان موجودی است که هستی او عین در _راه _بودن است. 


(۱) به درستی و به زیبایی دکتر سروش آیه: رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا [سوره النساء : ۱۶۵] را، نشانه به رسمیت شناختن احتجاج و پرسش و پاسخ میان انسان و حقیقت الوهی دانستند. اگرچه این حقیقت، احتیاجی به دلیل نقلی و درون دینی هم ندارد.
(۲) یه دنیا مهمتر از ایمان و الحاد نظری، ایمان و الحاد عملی است. چه بسا جماعتی که لقلقه زبانشان خداست، ولی اوج نگاه‌شان و قبله کارهایشان درحد سکه و سکس و غیره باشد. آیه: أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا [سوره الفرقان : ۴۳] به این حقیقت اشاره می‌کند.

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرادی
مرادی
مرداد ۴, ۱۳۹۹ ۶:۱۸ ب٫ظ

باید قرآن را بدون جابجایی کلمات و بهمین شکل پیوسته ابتدا سوره به سوره بخوانیم…این مرحله اساسی است…در هر سوره پیوستگی آنچه هست را رعایت کنیم… فرض کنیم هر سوره در اصل هم همینطور بوده و همین طور هم باید فهم شود…به پراکندگی و نحوه نزول کاری نداریم….به همین چیدمان نهایی باور کنیم…ببینیم ما را به چه معانی و مفاهیمی میرساند مخالف علم روز یا مذهب فعلی ماست یا نه کاری نداشته باشیم… بعضی سور از لحاظ اتصال مفهومی کنار یکدیگر و بعضی کنار یکدیگر نیستند…در هر صورت میتوان دید بعضی سور کمک درکی برای سوره یا سور بعدی هستند….… مطالعه بیشتر»

محمد میم
محمد میم
مرداد ۴, ۱۳۹۹ ۵:۱۱ ق٫ظ

استدلال های آقای شبستری بر مدعیاتش کاملاً سست و شکننده است. استدلال او به نحو خلاصه چنین است که فیلسوفان زبان معاصر اتفاق نظر پیدا کرده اند که زبان دارای پنج محور است و هر جا یک یا چند محور موجود نباشد، اصولاً معنایی تبادل نمی شود و متنی برای بررسی وجود ندارد، و چون کلام خدا فرض کردن قرآن منجر به حذف برخی از محورهای پنجگانه زبان می شود، پس قرآن کلام محمد است، یعنی شخصی به نام محمد آمده و گفته قرآن را که کلام من است گوش کنید و محتوایش را بپذیرید و تحقق ببخشید. به عبارت… مطالعه بیشتر»

علیرضا
علیرضا
مرداد ۲, ۱۳۹۹ ۱۱:۵۹ ب٫ظ

سلام آقای مرادی
عرضم به حضورتون که همه خوانندگان این سایت متوجه این هستند که شما تاکید به اتصال قول می کنید. لطف کنید به خاطر رضای خدا دستی به قلم ببرید و از سوره حمد تا انتهای قرآن با توجه به اتصال قول به بیان قرآن بپردازید. با تشکر از شما.

علیرضا
علیرضا
مرداد ۲, ۱۳۹۹ ۱۱:۵۲ ب٫ظ

به خانم دریا
مشکل شما اینه که تحت تاثیر کتب تاریخ متعقد به این هستید که معاصران زمان پیامبر گرامی آدم هایی بی سواد ،ابتدایی و … بودند. لطفا این بی سواد بودن اکثریت افراد رو از کجا متوجه شدید؟

مرادی
مرادی
مرداد ۲, ۱۳۹۹ ۶:۰۵ ب٫ظ

جناب دریا

برای تکمیل عرضم باید میگفتم که احکام درباره زن و مرد و حد سارق و …در سیستم قرآنی و از قسم محکمات هستند…در این ابواب نباید به فقط روایات بسنده کرد بلکه باید در سازگاری با سیستم قرآنی یعنی ابتدا در اتصال آیات هر سوره و سپس در کلیت قرآن منظور و فهم کرد…

مرادی
مرادی
مرداد ۲, ۱۳۹۹ ۵:۵۵ ب٫ظ

جناب دریا موضوع قابل عرض دیگر اینکه شما از آیه : ‏ هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ‏ (آل عمران-۷) نمی توانید محکمات را تنها تشکیل دهنده سیستم قرآنی بدانید…اشتباهی که بسیاری مرتکب میشوند تصور میکنند قرآن همان محکمات است و متشابهات آن قسم از قرآن هستند که برای انسان درک مشکلی دارند… حال آنکه چنین نیست…قرآن شامل هم… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
مرداد ۲, ۱۳۹۹ ۴:۱۰ ب٫ظ

جناب دریا صحت جمع آوری قرآن وعده ای الهی است… إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿۹﴾حجر مکانیسم اجرای این وعده با عالم غیب است… هانطور که سرنوشت یوسف با قول قائلی رقم خورد هنگام جمع آوری قرآن نیز با کنترل اقوال قائلین عملی میشده است: قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَهِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ ﴿۱۰﴾یوسف نسخه اصلی قرآن بدست کرام برره خود وسیله دیگر برای کنترل جمع آوری نسخه دست مسلمین بوده است: فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَهٍ ﴿۱۳﴾ مَرْفُوعَهٍ مُطَهَّرَهٍ ﴿۱۴﴾ بِأَیْدِی سَفَرَهٍ ﴿۱۵﴾ کِرَامٍ بَرَرَهٍ ﴿۱۶﴾ سوره به سوره بودن قرآن… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
مرداد ۲, ۱۳۹۹ ۱۱:۵۲ ق٫ظ

بنام خدا قرآن و سیستم محکمات ‏ هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ‏ (آل عمران-۷) وحی الهی جهت آزمودن خوانندگان کتاب قرآن، دارای سیستم محکمات است. این سیستم دارای خصوصیاتی است که موجب میشود خواننده ی کتاب قادر باشد به نتایجی برسد که از مسیری که وحی الهی انتظار داشته است، منحرف نشود. آنچه موجب شد مسلمانان اولیه به… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
مرداد ۱, ۱۳۹۹ ۷:۵۷ ب٫ظ

وقایع اتفاقیه زمینی انتخاب شده در قرآن برای توضیح اصول کلی و آسمانی هستند…آنها مانند متغیر های محلی (Local) در برنامه کامپیوتری هستند که باهم منظور خاصی را القاء میکنند یا دستور ویژه ای یا بینش ویژه ای را توضیح میدهند… قول الهی متصل است…نمی شود قسمتی از یک سوره نظر شخصی محمد یا رسم و رسوم خاصی بوده باشد و در بقیه سوره و نظر الهی مورد توجه و تحلیل قرار نگرفته باشد؟!…. وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ﴿۵۱﴾قصص یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ ﴿۶۴﴾توبه وَلَئِنْ… مطالعه بیشتر»

محمد آزادی طلب
محمد آزادی طلب
مرداد ۱, ۱۳۹۹ ۲:۵۶ ب٫ظ

با سلام به آقای هراتی و سپاس از بصیرت های ایشان این که متن مقدس را به طور کامل آسمانی و قدسی و فراتاریخی و یا از آن طرف به طور کامل زمینی و عرفی و تاریخ مند ندانیم بلکه حاصل دیالکتیک هر دو این ها بدانیم نظر و تز دکتر بیژن عبدالکریمی در نقد دیدگاه دکترسروش است که با عنوان ً نگاهی پدیدارشناسانه به تئوری رویاهای رسولانه ً پیش از این در چندسال پیش بیان شده است که چیز جدیدی نیست . اما در مورد این نظر باید گفت این نظر و تئوری بهترین و معتدل ترین و در… مطالعه بیشتر»

علیرضا
علیرضا
تیر ۳۱, ۱۳۹۹ ۱:۵۳ ب٫ظ

با سلام گاهی اوقات به این سایت سر میزنم. متاسفانه چیزی که دیده میشه هر کسی فقط خودش رو قبول داره ولاغیر. نمونه واضحش همین قرآن پژوهان این سایت هست که باهم سر یه مساله به اتفاق نمی رسن. چیزی که خودم به نتیجه رسیدم که انسان باید حلال و طیب ارتزاق کنه تا قرآن از بطن خودش به جوشش در بیاید. یه معضل دیگه اینکه قرآن پژوهان به اون دچار هستن اینه که خیال می کنن هر چی تو کتب تاریخ اومده درباره سرزمین حجاز با واقعیت منطبق هست و اون رو اصل میشمارن. مثلا محمد ص در کتب… مطالعه بیشتر»

محمد میم
محمد میم
جواب به  علیرضا
مرداد ۱, ۱۳۹۹ ۵:۴۲ ب٫ظ

با سلام و آرزوی توفیق، اینکه می گویید قرآن پژوهان با هم به توافق نمی رسند، تقریباً در همه جا صادق است و نه فقط در اینجا. در حوزه های علمیه نیز معمول چنین است که یک طرز فکر غالبی در ذهن یک فرد شکل می گیرد و برای همیشه غالب باقی می ماند و لذا اختلاف عقیده یا نظری که بین دو نفر حوزوی به وجود می آید، در موارد زیادی باقی می ماند و برطرف نمی شود. بیشتر متفکران جهان اعم از فیلسوف و عارف و متکلم و سیاست پرداز نیز یک هسته اولیه فکری پیدا کرده و… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
تیر ۳۰, ۱۳۹۹ ۶:۴۱ ق٫ظ

بنام خدا باید یک بررسی تاریخی هم در خصوص دلایل بد فهمی ها در قرآن صورت بگیرد. در زیر به پاره ای از این دلایل میپردازم. اول: عدم شکوفایی سواد در جامعه ی اسلامی قرآن در همان سوره های اولیه تاکیدی بر کرامت قلم و سواد آموزی دارد: ‏ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‏ (علق-۴) ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ‏ (قلم-۱) ‏ یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ – قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلاً ‏-‏ نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً ‏-‏ أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً ‏ (مزمل-۱ الی ۴) … فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ … فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ … (مزمل-۲۰) علاوه… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
تیر ۲۹, ۱۳۹۹ ۱۱:۴۰ ق٫ظ

چند سوال و جواب احتمالی آیا برای هر انسانی میتواند ملک یا نیروی غیبی (حالا با هر سیستم و کمیت و کیفیت) شاهد و ناظر باشد؟ بنحوی که این نیروی غیبی شاهد و ناظر و مسلط بر زبان محاوره اجتماعی آن شخص باشد؟ آیا ممکن نیست چیزی مانند امواج موبایلی برای هر فردی در درون او مامور به کار گمارده شده باشد؟ آیا برای عالم غیب مشکل است سخن گفتن درونی یا بیرونی (با تولید صوت متداول) با افراد خاص بزبان همان قوم؟ ذخیره اطلاعات هر فرد برای عالم غیب مشکل است؟ تاریخ تراکنش های هر فرد و گزارش های… مطالعه بیشتر»

محمد میم
محمد میم
تیر ۲۸, ۱۳۹۹ ۵:۱۳ ب٫ظ

می توان استدلال کرد که ایده های اصلی اشکالات اصلی که آقای شبستری در مورد قرآن مطرح می کند، از خود قرآن اخذ شده و لذا لااقل اشکالاتی به قدمت خود قرآن هستند: شبستری در مقاله دوم قرائت نبوی از جهان به نام “کلام خدا و کلام انسان، پیش فهم های تفسیر آزاد قرآن” در بند سوم به نام فهم همگانی قرآن می نویسد: “مراد ما از فهم که در اینجا از آن سخن می‌گوئیم یک فهم همگانی است، فهمی که هم مؤمن می‌تواند به آن نائل شود و هم غیرمؤمن. می‌گوئیم برای حصول چنین فهمی باید مفروض بگیریم که… مطالعه بیشتر»

15
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx