غایب بزرگ؛ مردمِ زمانه / دربارۀ گفت‌وگوی مصطفی ملکیان و عبدالکریم سروش

|علی ورامینی| شنبه‌شب گذشته رویدادی کم‌نظیر در تاریخ اندیشۀ روشنفکری ایران رخ داد؛ دو متفکر مهم این سا‌ل‌ها، «عبدالکریم سروش» و «مصطفی ملکیان»، با یکدیگر وارد گفت‌وگو شدند. این گفت‌وگو به‌همت «حلقۀ دیدگاه نو» و با عنوان «روشنفکری و حقیقت» انجام شد و از جنبه‌های گوناگونی برای علاقه‌مندان به جریان‌های فکری ایران معاصر، و به‌خصوص روشنفکری دینی، جذابیت داشت و…

|علی ورامینی|

شنبه‌شب گذشته رویدادی کم‌نظیر در تاریخ اندیشۀ روشنفکری ایران رخ داد؛ دو متفکر مهم این سا‌ل‌ها، «عبدالکریم سروش» و «مصطفی ملکیان»، با یکدیگر وارد گفت‌وگو شدند. این گفت‌وگو به‌همت «حلقۀ دیدگاه نو» و با عنوان «روشنفکری و حقیقت» انجام شد و از جنبه‌های گوناگونی برای علاقه‌مندان به جریان‌های فکری ایران معاصر، و به‌خصوص روشنفکری دینی، جذابیت داشت و بسیاری شوق شنیدن آن را داشتند.


حقیقت این است که تفکر و کار روشنفکری در ایران گویی در این سال‌ها به بن‌بست رسیده، و در یک‌سال‌ونیم اخیر و اوج گرفتن بحران کرونا این بن‌بست وضوحی بیشتر یافته است. اینکه این انسداد فکری حاصل چه ساختاری یا این ساختار حاصل کدام تاریخ فکری است، مسئله‌ا‌ی بسیار مهم است که تبارشناسی آن شاید بتواند راهی هم به رهایی بگشاید، اما اینکه عدم گفت‌وگوی فکری (در آن معنای دقیق از گفت‌وگو) بر وضعیت ناکارآمدی روشنفکری در این سال‌ها تأثیرگذار بوده است، به‌ نظر بدیهی می‌رسد. روشنفکری در این سال‌ها شبیه حلقه‌هایی شده است که مریدان حول مرادی می‌گردند و هرکدام در جزیرۀ خویش زندگی می‌کنند و هر از چند وقتی بمبی هوایی بر جزیرۀ دیگری می‌افکنند. در این میان، نشریه‌هایی هم به توپخانۀ انحصاری جبهه‌هایی تبدیل شدند که مرادشان سرفه‌ هم بکند چون سخنی بُن‌برافکنانه در بوق و کرنا می‌کنند و به دیگر بدیل‌های فکری بی‌اعتنا هستند مگر برای تخطئه. در این فضای سَمی، اولین چیزی که به محاق می‌رود امکان گفت‌وگو به‌عنوان تنها راه عیارسنجی و توسعۀ یک اندیشه است. باری، از پس تجربۀ این سال‌ها، نفسِ قرار گرفتن دو اندیشمند تأثیرگذار معاصر در کنار یکدیگر و بیرون آمدن از فضای مونولوگی خود و تن دادن به گفت‌وگو، اتفاقی میمون است و امید که به یک سنت و رویه تبدیل شود. جز این سودمندی به‌گمان من، به دو دلیل گفت‌وگوی سروش و ملکیان در آن شب دستاورد دیگری در پی نداشت.


اولین دلیلِ بی‌حاصلی جلسه را باید در انتخاب عنوان جلسه جست: «روشنفکری و حقیقت». این دو مفهوم، همان‌طور که سروش هم اشاره کرد، مفاهیمی کاملاً واضح و خط‌کشی‌شده‌ نیستند. درباره هر دو واژه به‌اندازۀ تاریخِ پدید‌آمدنشان بحث و اختلاف‌نظر وجود دارد. انتخاب عنوان کلیِ «روشن‌فکری و حقیقت» آن هم برای جلسه‌ای که امکان تکرار آن اگر محال نباشد بسیار سخت است، به نظر فکرنشده می‌آید. در واقع این انتخاب، از پیش، هر دو طرف گفت‌وگو را در چاه ویل مفاهیمی کلی‌ انداخته که از یک سو صحبت درباره‌شان تمامی ندارد و از دیگر سو، بعد از دهه‌ها کار روشنفکری هر دو طرف، تقریباً برای همگان مشخص است که مرادشان از روشنفکر چیست و ابعاد حقیقت کدام است.


دلیل دومِ بی‌حاصل شدن گفت‌وگویی که انتظار بیشتری از آن می‌رفت و بی‌ربط هم به دلیل اول نیست، گسست اندیشۀ دو روشنفکر از مختصات امروزی جامعه‌ای است که در بستر آن و دربارۀ آن صحبت می‌کنند و احتمالاً از پس همۀ این تلاش‌ها به ‌دنبال راهی برای زیست بهتر مردمانش هستند. درباره کلیات ایدۀ ناب «تقریر حقیقت و تقلیل مرارت» بارها، و در جاهای مختلف، مصطفی ملکیان و دیگرانی سخن گفته‌اند، یا این سخن سروش را هم که «در دنیای پست‌مدرن امروزی رسیدن به حقیقت دشوارتر شده است» بارها شنیده‌ایم و باز شنیدیم. پرسش این است که این سخنان با وضعیت امروز ما، یعنی سو‌ژۀ ایرانی‌ای که در ابَربحران‌های بیماری، فقر، انزوا و یأس در حال مضمحل شدن است چه نسبتی دارد؟ آنقدر ساده‌اندیش نیستم که از سروش یا ملکیان بخواهم نسخه‌ای از جیبشان دربیاورند و راه برون‌رفت از این بحران‌ها را ترسیم کنند، ولی باید پرسید که اگر همین بحث پنجاه سال پیش شده بود یا پنجاه سال بعد می‌شد، به‌لحاظ پیوندی که با مسئله و مسئله‌های امروز دارد، چه تفاوتی داشت؟ مگر در نظر هر دو اندیشمند کار روشنفکری همین تلاش برای زیست بهتر مردمان معاصر نیست؟ مگر همین تفاوت کار روشنفکری با کار فیلسوفان و آکادمیسین‌ها در نظر آن‌ها نیست؟

آنچه در این گفت‌وگو شنیدیم تکرار مکرات بود، بی‌آنکه احساس پیوندی میان گفته‌ها با مسائل امروز ما وجود داشته باشد. در واقع، گفت‌وگوی دو متفکر نه‌فقط روزنه‌ای برای برون‌رفت از انسداد کار روشنفکری نشان نداد که خود بازنمایی از همین وضعیت بود و شاید هم یکی از دلایل چرایی این وضعیت؛ وضعیتِ گسست روشنفکران از اکنونِ جامعۀ ایرانی و چرخش مدام حول مفاهیم و دال‌هایی که دیگر جز حظ سمعی برای شنوندگان حاصلی ندارد.

🗞 منتشرشده در ستون #زمانۀبرخورد، صفحه آخر #روزنامهاعتماد

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx