بهشت و جهنم از نظر امانوئل سویدنبرگ

امانوئل سویدنبرگ( Emanuel Swedenborg) دانشمند سوئدی،  متولد ۱۶۸۸ میلادی بود که در ۵۳ سالگی به گفته‌ی خویش به بیداری معنوی رسید و سر ناپیدای عالم را دید. او بعد از این واقعه کتاب های زیادی در باب علوم معنوی نوشت. از کتابهای مشهور او بهشت و جهنم و اسرار ملکوت است. او به گفته خویش بارها به جهنم و بهشت سفرها کرد و در کتاب بهشت و جهنم به زوایا و ویژگی های هر کدام می پردازد.

  حبیب اله نورانی، دانش آموخته فلسفه:

امانوئل سویدنبرگ( Emanuel Swedenborg) دانشمند سوئدی،  متولد ۱۶۸۸ میلادی بود که در ۵۳ سالگی به گفته‌ی خویش به بیداری معنوی رسید و سر ناپیدای عالم را دید. او بعد از این واقعه کتاب های زیادی در باب علوم معنوی نوشت. از کتابهای مشهور او بهشت و جهنم و اسرار ملکوت است. او به گفته خویش بارها به جهنم و بهشت سفرها کرد و در کتاب بهشت و جهنم به زوایا و ویژگی های هر کدام می پردازد. داستان‌های غیب گونه‌ی بسیاری از او نقل گشته است. نقل است که او در مهمانی در استکهلم آتش سوزی را بیان کرد که چهارصد کیلومتر فاصله داشت. یا گویند زمانی ملکه لوئیزا برای امتحان او گفت از برادر مرحوم او شاهزاده آگوستوس چیزی گوید. امانوئل روز دیگر آمد و در گوش ملکه زمزمه کرد، رنگ ملکه پرید. گفت امانوئل چیزی گفت که فقط او و برادرش می دانست. کانت فیلسوف آلمانی ابتدا شیفته امانوئل بود ولی مدتی بعد کتاب”رویاهای بیننده یک ارواح” را نگاشت و به نقد او پرداخت.

امانوئل امروز روز نیز عاشقان و طرفداران زیادی دارد. کتاب های او چنان بیش نشر می یابد. در این نوشته کوتاه بر آنیم که خلاصه ای از افکار او در کتاب” بهشت و جهنم” و احوال آدمیان را بیاوریم. صحبت در باب بهشت و جهنم سخن در باب ناشناخته ها است. وقتی کسی در موضوعات علمی سخنی به زبان می آورد و متر و معیاری دست است که بررسی و کنکاش شود زیرا موضوعات علمی همه جا و توسط هر کس قابل راستی آزمایی است. ولی در باب ناشناخته ها که دسترسی بدان مقدور نیست راستی آزمایی سخت و غیر ممکن است. حال گویند در بهشت ۸ است یا ۸۰ تا ۸۰۰ ، دسترسی به راستی آزمایی زین سخن دست بشر نیست. یا وقتی تعداد فرشتگان آورده می شود نتوان این را به مقیاس و محکی آزمون زد.

روایت ها در دنیای مسیحیت در باب بهشت و جهنم زیاد بوده است ولی در باب برخی چون روایت امانوئل می توان گفت کمی عقلانیت در خویش دارد. از آنجا که هستی همیشه در نظم و ترتیب است و عقلانیتی در بر دارد نتیجه می گیریم امور ناشناخته نیز گر موجود باشد باید نظم و عقلانیت داشته باشند. برخی روایت ها که در باب ناشناخته های نوشته شده است عقلانیت و نظم بیشتری دارند پس امکان وقوع بیشتری نسبت به روایت های دیگر دارند.
کتاب بهشت و جهنم امانوئل نیز چنین است خالی از رگه های منطقی و عقلانی نیست. البته به این معنی نیست که آنها را بعنوان نویسنده مطابق با واقع بدانم ولی سازگاری کمی با اصولی عقلی دارد. نویسنده از آنجا که مسیحی است برخی از باورهای اساسی مسیحیت را رد می کند ولی رگه های دین مسیح در سرتاسر کتاب او پیداست. حال سخن کوتاه می کنیم به افکار او در این باب می پردازیم.

۱- خدای یگانه

امانوئل سویدنبرگ در ابتدای کتاب خدای را یکی دانسته و تثلیث را رد می کند او گوید “من بارها در این مورد با فرشتگان صحبت کرده‌ام و آنها همواره اعلام کرده‌اند که خدا یکی است. آنها همچنین گفتند که کسانی از کلیسا می آیند و تصوری از سه وجود الهی دارند، آنها در بهشت پذیرفته نمی شوند، زیرا فکر آنها از یک موجود الهی به موجود دیگر سرگردان است..”(۱) او در سراسر کتاب اشارت دارد مبنی بر اینکه خدای یکی است و صفات بی نهایت دارد و این با اساس فکر مسیحی در تضاد است و شاید به این دلیل بود که این کتاب ها سال ها در غرب جزء کتاب های ممنوعه بود.

۲- در باب فرشته ها

-نکته اول او در باب فرشتگان این است که آنها از نژاد آدمی هستند. برخی از انسان ها در بهشت تبدیل به فرشته می شوند که در مبحث بهشت اشارت می رود.

“اکنون به تجربه بپردازم این که فرشتگان انسان هستند، هزار بار دیدم. من با آنها به عنوان انسان، گاهی با یکی، گاهی با بسیاری صحبت کرده ام. من چیزی ندیدم که در شکل آنها متفاوت از شکل انسانی باشند..”۷۴
“از مجموع تجربیات که چندین سال است، می گویم که فرشتگان کاملاً انسان‌هایی هستند که صورت، چشم، گوش، بدن، بازو، دست و پا دارند. یکدیگر را می بینند و می شنوند و صحبت می کنند و در یک کلام چیزی که متعلق به انسان است کم ندارند جز اینکه در بدن مادی لباس نمی پوشند. من آنها را در نور خودشان دیدم که درجات زیادی از نور دارند . همچنین به من عطا شد که فرشته ای از بهشت را ببینم. او چهره ای درخشان تر از فرشتگان آسمان های پایین داشت. من او را با دقت مشاهده کردم و او کاملاً شکل انسانی داشت”۷۵

او خاطرنشان می کند فرشتگان را نمی توان با چشم مادی دید:

“اما باید به خاطر داشت که انسان نمی تواند فرشتگان را با چشم جسمانی ببیند، بلکه فقط با چشم روح درون خود…”۷۶

-تفاوت فرشتگان

“فرشتگان هر آسمان در یک مکان با هم نیستند، بلکه بر حسب تفاوت های خیر و ایمانی که در آنها است ، به جوامع بزرگ و کوچک تقسیم می شوند، آنهایی که در شرایط خوب هستند یک جامعه واحد را تشکیل می دهند. خیرهای بهشتی تنوع بی‌نهایت دارند و هر فرشته‌ خیر جامعه خودش است”۴۱

-لباس فرشتگان

“جامه هایی که فرشته ها بدان ملبس هستند، مانند همه چیزهایی که با آنهاست، مطابقت دارد. جامه های آنها با حکمت آنها مطابقت دارد و از این رو همه در آسمان ها مطابق با حکمت خویش لباس می پوشند و آنکه در حکمت برتر است لباس برتر بر تن دارد. . لباس حکیم ها گویی از نور می درخشد…”۱۷۸

-احوال فرشتگان

“فرشتگان از نظر محبت دائم در یک حال نیستند و از نظر حکمت نیز در یک حال نیستند. زیرا حکمت آنها از محبت آنها و مطابق با عشق آنهاست. گاهی در عشق شدید ، گاهی در عشق نه چندان شدید. حالت از بیشترین درجه به کمترین کاهش می یابد. هنگامی که در بیشترین درجه عشق خود و در نور و گرمای زندگی خود هستند در حالتی روشن و لذت بخش هستند. اما گاهی در کمترین درجه خود در سایه و در سردی و در نتیجه در حالت مبهم و ناخوشایند هستند…”۱۷۸

۳. عالم ارواح
-عالم ارواح: آنچه ما در عالم اسلام عالم برزخ می دانیم او عالم ارواح نام می نهد جایی که ارواح وارد می شوند تا باطن شان ظهور یابد و بهشتی و جهنمی بودن شان مشخص شود. چنانکه خواهد آمد امانوئل به جوامع بهشتی و جهنمی قائل است انسان در عالم ارواح با توجه به باطن خویش با یکی از جوامع هماهنگی دارد بتدریج آماده ورود به بهشت یا جهنم می شود.

“عالم ارواح نه بهشت است و نه جهنم، بلکه جایگاه یا حالت واسط است. عالم ارواح مکانی است که انسان برای اولین بار پس از مرگ وارد آن می شود. و پس از زمانی مناسب یا به بهشت می رود و یا به جهنم افکنده می شود به اقتضای زندگی در دنیا”.۴۲۱

“عالم ارواح، حد واسط بهشت و جهنم و نیز حالت واسط انسان پس از مرگ است. به من نشان داده شده است که یک مکان میانی است که جهنم ها در زیر آن و بهشت ها در بالای آن است. حالت بهشت در انسان، پیوند خیر و حقیقت در اوست; جهنم جمع شر و باطل در اوست. هرگاه خیر در روح انسان به حقیقت پیوند خورده باشد، او به بهشت می آید، زیرا آن پیوند، همانطور که گفته شد، بهشت در اوست. اما هر گاه بدی در روح انسان با باطل همراه شود به جهنم می آید، زیرا این پیوند در او جهنم است. آن پیوند در عالم ارواح صورت می گیرد.” ۴۲۲

-دوره زمانی عالم برزخ برای هر کسی متفاوت است

” دنیای ارواح شلوغ است، اولین ملاقات همه آنجاست، و همه آنجا کاوش و آماده شده اند. زمان اقامت آنها در عالم ارواح معین نیست; برخی فقط وارد آن می شوند و به زودی یا به بهشت برده می شوند یا به جهنم انداخته می شوند. برخی فقط چند هفته می مانند، برخی چند سال، اما نه بیش از سی “۴۲۶

-تکلیف بهشتی یا جهنمی بودن انسان در عالم ارواح مشخص می شود

“هر کس به جامعه ای می رود که روحش با آن هماهنگ است. زیرا هر انسان از نظر روحی به جامعه ای ملحق است، خواه جهنمی یا بهشتی، انسان شرور به جامعه جهنمی و انسان خوب به جامعه بهشتی. روح به تدریج به جامعه خود هدایت می شود و در طولانی مدت وارد آن می شود. هنگامی که یک روح شیطانی در وضعیت درونی خود قرار دارد، درجاتی به سوی جامعه خود معطوف می شود، و در نهایت، پیش از پایان یافتن آن حالت،ً به سمت جامعه خود می رود. و هنگامی که آن حالت به پایان رسید، خود را به جهنم می اندازد که در آن کسانی شبیه او هستند. علت این است که روح در نظم وارونه قرار دارد و امور جهنمی را دوست داشته و امور بهشتی را رد کرده است. ” ۵۱۰

۴ .ورود به عالم ارواح

-انسان در عالم ارواح سه مرحله را طی می کند.
-مرحله اول فوت آدمی است که گذر به آن عالم است. توضیحاتی که نویسنده ارائه می دهد مرحله اول چون این دنیا است همه با چهره های این جهانی هستند . همدیگر را می بینند و می شناسند.

“اولین حالت انسان پس از مرگ، شبیه حال او در دنیاست. او در ظاهر نیز چنین است چهره ، گفتار و خلقی مشابه دنیا دارد، بنابراین زندگی اخلاقی و مدنی او شبیه این عالم است. فرشتگان به او می گویند که او روح شده است، آگاه می شود که در دنیا نیست و مرده است “۴۹۳

” همه به محض ورود به زندگانی دیگر، دوستان و خویشان را می شناسد. و گفتگو می کنند و مطابق با دوستی های خود در دنیا معاشرت می نمایند. بارها شنیده ام کسانی که از دنیا آمده اند از دیدن دوباره دوستان خوشحال می شوند و دوستان نیز به نوبه خویش از آمدن آنها خوشحال می شوند. معمولاً زن و شوهرها دور هم جمع می شوند و به هم تبریک می گویند و ادامه می دهند”۴۹۴

-مرحله دوم در عالم ارواح

مرحله دوم در عالم ارواح بسیار مهم است. در این مرحله باطن انسان ظهور می کند و انسان دیگر نمی تواند مانند دنیا چیزی را پنهان کند. انسان در این مرحله با یکی از جوامع بهشتی یا جهنمی شباهت دارد. بنابرین آمادگی پیدا می کند تا به آنها بپیوندد. از نظر امانوئل آنکه خیر و اخلاق و عشق را پرورد باطن بهشتی دارد و آنکه شر و بی اخلاقی و نفرت را کاشت باطن جهنمی دارد.

“همه ارواح که از دنیا می‌‏آیند از نظر باطن با یکی از جوامع بهشتی یا جهنمی شباهت دارند. مادام که در ظاهر هستند باطن آشکار نیست، چون ظاهر باطن را پنهان می کند، مخصوصاً کسانی که در باطن شر هستند. اما پس از آن که به حالت دوم می رسند، بدی هایشان آشکار می شود، زیرا باطن باز می شود و ظاهر به خواب می رود”۴۹۷

.در عالم ارواح مشخص می شود انسان به کدام جامعه می رود

“همه ارواحی که در عالم برزخ هستند با بهشتی یا جهنمی شباهت دارند، ارواح خبیث با جهنم و ارواح خوب با بهشت. بهشت به جوامع تقسیم شده است و جهنم نیز. هر روحی متعلق به جامعه ای است و با ورود به آن به حیات خویش ادامه می دهد و در نتیجه با آن یکی می شود. در نتیجه، همانطور که انسان با ارواح پیوند خورده است، به بهشت یا جهنم نیز پیوند خورده است، یعنی هر روحی به جامعه ای به واسطه محبت یا عشق خود وابسته است. در جوامع بهشتی عشق و علاقه به خیر و حقیقت است و در جوامع جهنمی عشق و علاقه به بدی و باطل”۲۹۴

.عشق و علاقه اصلی انسان در عالم است که معین می کند او به کدام جامعه بهشتی یا جهنمی وابسته و پیوسته است.

“محبت یا عشق حاکم هر انسان پس از مرگ با او باقی می‌ماند و تا ابد ریشه ‌دارد، روح انسان همان عشق اوست. عشق حاکم هر روحی در شکل ظاهری او پیداست، در نتیجه از چهره و حرکات و گفتارش معلوم می شود. .. اینها نشان می دهد که انسان تا ابد در عشق حاکم خویش می ماند. به من اجازه داده شد که با کسانی صحبت کنم که هزار و هفتصد سال پیش زندگی می کردند و زندگی آنها از نوشته های آن زمان به خوبی مشخص است و معلوم شد که هنوز هم همان عشقی بر آنها حاکم است که زمانی که روی زمین بودند… “۴۴۰

“به محض اینکه انسان‌ ها وارد دنیای ارواح می‌شوند، خداوند بین آنها تفاوت قائل می‌شود. بدها به جامعه جهنمی وصل می شوند یعنی به عشق حاکمشان در دنیا. و خوبان به جامعه ملکوتی یعنی به عشق و خیر خود در دنیا. گر چه تقسیم چنین است اما کسانی که در زندگی جسمانی دوست و آشنا بودند ، به ویژه ، همسران ، برادران و خواهران، هر زمان که بخواهند ملاقات و گفتگو می کنند. پدری را دیدم که با شش پسر خود صحبت می‌کرد و بسیاری دیگر را با اقوام و دوستانشان دیده‌ام. اما با توجه به روحیات گوناگون از زندگی دنیایی، پس از مدت کوتاهی از هم جدا می شوند. اما کسانی که از عالم ارواح به بهشت یا جهنم می روند دیگر همدیگر را نمی‌بینند مگر اینکه عضو یک جامعه باشند. علت اینکه در عالم ارواح همدیگر را می بینند، اما در بهشت و جهنم نمی بینند، این است که کسانی که در عالم ارواح هستند از حالی به حالی در می آیند. اما همه در بهشت یا جهنم بر حسب عشق حاکم به حالتی دائم در می‌آیند و در آن حالت شخص دیگری را تنها با شباهت عشق می‌شناسد زیرا شباهت به هم می پیوندد و عدم تشابه جدا می شود.

دنیای ارواح مانند دره ای بین کوه ها و صخره ها با پیچ و خم ها و ارتفاعات ظاهر می شود. درهای جوامع بهشتی تنها برای کسانی قابل رویت است که آماده بهشت هستند. دیگران نمی توانند آنها را پیدا کنند. از دنیای ارواح به هر جامعه بهشتی یک ورودی وجود دارد که از آن طریق یک راه باز می شود که در صعود خود به چندین راه منشعب می شود. درهای جهنم نیز فقط برای کسانی که در شرف ورود هستند قابل رویت است و سپس به روی آنها باز می شود. وقتی این ها باز می شوند، غارهای غم انگیز دیده می شوند که به سمت پایین و پرتگاه حرکت می کنند، جایی که درهای زیادی وجود دارد. از میان غارها بوی تعفن می‌آید که ارواح خوب از آن فرار می‌کنند ، اما ارواح خبیث به دنبال آنها هستند و از آن لذت می‌برند. زیرا همانطور که هر کس در دنیا از بدی خود لذت می برد، پس از مرگ نیز از بوی تعفنی که با آن منطبق است خوشحال می شود”۴۲۹

-حالت سوم فقط برای بهشتی ها است که شامل آمادگی و آموزش است

“سه حالت است که آدمی پس از مرگ از آن عبور می کند. حال اول حالت بیرونی او، حالت دوم حالت باطن او و حالت سوم حالت آمادگی اوست. این حالات را انسان در عالم ارواح طی می کند. اما برخی هستند که از آنها عبور نمی کنند و بلافاصله پس از مرگ یا به بهشت برده می شوند یا به جهنم انداخته می شوند”۴۹۱
” ارواح خوب برای ورود به بهشت آموزش می بینند ، لباس‌های فرشته‌ می‌پوشند که عمدتاً سفید است . از کتان خوب ساخته شده و بدین ترتیب راهی بهشت می شوند . در آنجا به فرشتگان تحویل داده می شوند و به جوامع در آنجا معرفی می شوند…”۵۲۰

۵-بهشت
-نکته نخست او در باب بهشت این یک بهشت وجود ندارد بلکه تعدادی بی نهایت بهشت وجود دارد و از لحاظ معنوی و باطنی با هم فرق دارند. همانگونه که ذکر شد هر بهشتی به بهشتی می رود که همه از جهت باطنی شبیه او هستند.

“جوامع بهشتی در آسمان از هم فاصله دارند، زیرا خیرهای آنها متفاوت است. در عالم روحانی تنها فاصله تفاوت در حالات باطن است، بنابراین در آسمانها تفاوت در حالات عشق است، کسانی که بسیار با هم تفاوت دارند از هم دورند”۴۱

– ساختار بهشت چونان دنیا است در آنجا هم تپه ها و کوه ها و ..وجود دارد

“من قصرهایی را در بهشت دیدم با چنان شکوهی که قابل وصف نیست مثل طلای خالص می درخشیدند گویی از سنگ های قیمتی ساخته شده بودند که برخی زیباتر از بقیه هستند. کلمات و دانش برای توصیف تزئینات اتاق ها ناکافی هستند. در جهتی به سمت جنوب پارک هایی وجود داشت که در آن ها همه چیز می درخشید، در بعضی جاها برگ ها مثل نقره می درخشیدند و میوه ها انگار از طلا ساخته شده بودند. … معماری بهشت شکوهمند و زیبا است و مختص خود اوست..” ۱۸۵

-جوامع بهشتی با هم ارتباط دارند

“همه جوامع بهشتی با یکدیگر ارتباط دارند، البته نه از طریق تعامل آشکار. برخی از جامعه خود به جامعه دیگر می روند، بیرون رفتن از جامعه خویش مانند دور شدن از خود یا زندگی خود و رفتن به زندگی دیگری است که سازگار نیست. جوامع بهشتی از طریق گسترش حوزه ای ارتباط برقرار می کنند. این حوزه عشق و خیر است. این سپهر خود را به دور و بر جوامع اطراف گسترش می‌دهد و به نسبتی که محبت‌ها باطنی‌تر و کامل‌تر است، دورتر و گسترده‌تر می‌شود”۴۹

-ارتباط جوامع بهشتی با همدیگر

“همه کسانی که در یک جامعه هستند نسبت به یکدیگر به این ترتیب قرار دارند. آنهایی که کامل ترند، یعنی از نظر نیکی سرآمدند در وسط قرار دارند. کسانی که کمالات کمتری دارند، دورترند. مانند نوری است که از وسط به محیط کاسته می شود، کسانی که در وسط هستند در بیشترین نور هستند. در جوامع بهشتی با امثال خویش گویی با خود و در خانه خود هستند، اما با دیگران مانند غریبه ها هستند.”۴۳-۴

-زمان در بهشت

فرشتگان نمی دانند زمان چیست، هر چند همه چیز به توالی پیش می رود، همانطور که در جهان وجود دارد، و این به قدری کامل است که هیچ تفاوتی ندارد. و دلیل آن این است که در بهشت به جای سالها و روزها تغییر حالت می شود; و در جایی که سالها و روزها وجود دارد، زمان وجود دارد، اما جایی که تغییر حالت وجود دارد، حالاتی وجود دارد.۱۶۳

-عقلا در بهشت

“کسانی که دانش را دوست دارند و قوه عقلانی را پرورش داده اند و در عین حال به امر الهی اقرار کرده اند، اینان در زندگانی دیگر از دانش لذت می برند، لذت عقلانی آنان به لذت معنوی تبدیل می شود. آنان در باغ‌هایی زندگی می‌کنند که در آن تخت‌ها ی زیبا و زمین‌های چمن با ردیف‌هایی از درختان به زیبایی چیده شده‌اند، درخت‌کاری‌ها و پیاده‌روی‌ها، درختان و گل‌ها روز به روز تغییر می‌کنند. کل نما به ذهن آنها شادی می بخشد، و تغییرات در جزئیات به طور مداوم لذت را تجدید می کند. و چون همه چیز در آنجا منطبق بر امر الهی است و در علم مطابقت مهارت دارند، پیوسته از معارف جدید پر می شوند و به این وسیله قوه عقلانی معنوی آنها به کمال می رسد. دلخوشی‌های آنها به این دلیل است که باغ‌ها، گل‌زارها، چمن‌زارها و درختان با علوم، دانش‌ها و هوش حاصله مطابقت دارند”۴۸۹

-امانوئل به امور دیگر بهشت چون خورشید در بهشت یا ازدواج در بهشت یا امور دیگر می پردازد که بحث آن در این مقاله نمی گنجد.

۶- جهنم

“…کسانی در زیر بهشت هستند، امور خوب را نمی خواهند، و بسیار می ترسند که در نور بهشت دیده شوند. شگفت انگیز است بگویم، کسانی که در جهنم هستند برای یکدیگر مانند انسان جلوه می کنند، در پرتو بهشت به صورت هیولا ظاهر می شوند، با چهره و بدنی هولناک، به شکل دقیق شرارت خود…” ۱۳۱

-نحوه اداره جهنم

“..جهنم‌ها به وسیله فرشتگان اداره می‌شوند و به آنها اجازه داده شده است که به جهنم‌ها نگاه کنند و جنون‌ها و آشفتگی‌ها را در آنجا مهار کنند. و گاه فرشتگانی به سوی آنان فرستاده می شود که با حضورشان این جنون ها و اغتشاشات را تعدیل می کنند…”۵۴۳

– اینکه گناهکاران چگونه به جهنم افتاده می شوند

” هنگامی که انسان وارد زندگی دیگر می شود، ابتدا فرشتگان او را پذیرا می شوند و کارهای نیک برای او انجام می دهند و با او در مورد خداوند، بهشت و زندگی فرشتگان صحبت می کنند و او را به امور راست و نیک آموزش می دهند. اما اگر آن انسان که اکنون روح است، کسی باشد که از این چیزها در دنیا خبر داشته باشد، اما در دل آنها را انکار کرده یا تحقیر کند، پس از مدتی گفتگو می خواهد از این فرشتگان دور شود. به محض اینکه فرشتگان این را درک کنند او را ترک می کنند. پس از مدتی تعامل با دیگران، او با کسانی که مانند او در شرارت هستند متحد می شود هنگامی که این اتفاق می افتد، او خود را از خداوند دور می کند و روی خود را به سوی جهنمی که در جهان به آن ملحق شده بود، برمی گرداند، و کسانی که در آن شرارت هستند، در آن می مانند. همه اینها روشن می کند که خداوند هر روحی را به وسیله فرشتگان به سوی خود می کشاند. اما ارواحی که در شر هستند کامل مقاومت می کنند و خود را از خداوند جدا می کنند و توسط شر خود کشیده می شوند ، بنابراین آشکار است که خودشان با انتخاب آزادانه خود را به جهنم می‌اندازند. “۵۴۳

– مجازات در جهنم

“ارواح شیطانی در جهنم به شدت مجازات می شوند تا با مجازات ها از انجام بدی منصرف شوند. با این حال هیچ مجازاتی از جانب خداوند نیست، بلکه از خود شر است. زیرا شر چنان با عقوبت خود پیوند خورده است که نمی توان آن دو را از هم جدا کرد”۵۵۰

” همه ارواح در جهنم، وقتی نوری از بهشت دیده شود، به صورت شرارت خویش ظاهر می شوند; برای هر کس تصویری از شر او وجود دارد، زیرا باطن و بیرون او مانند یکدیگر عمل می کنند، باطن خود را در ظاهر نمایان می کند، …. به طور کلی، چهره‌های آن‌ها مانند اجساد شنیع است و از زندگی خالی است. صورت برخی سیاه، برخی آتشین مانند مشعل، برخی دیگر با جوش زگیل و زخم است. به نظر می رسد برخی چهره ندارند، اما در عوض چیزی مودار یا استخوانی است. بدن آنها نیز هیولایی است. و گفتار آنها خشم یا نفرت یا انتقام است. زیرا آنچه می گویند از باطل است و در یک کلام، همه آنها تصویری از جهنم خودشان هستند
… در ورودی‌های که دروازه‌های جهنم نامیده می‌شوند، معمولاً هیولایی ظاهر می‌شود که شکل افراد درون آن را نشان می‌دهد. احساسات کسانی که در آنجا زندگی می کنند در عین حال به شیوه های وحشتناک نشان داده می شود که من از توصیف آنها خودداری می کنم.

… به محض اینکه نوری از بهشت وارد شود، شکل انسانی آنها به صورت هیولایی تغییر می یابد، مانند آنچه در خود هستند (همانطور که در بالا توضیح داده شد). زیرا در پرتو بهشت همه چیز همان گونه که در خود است ظاهر می شود. به همین دلیل از نور بهشت دوری می‌کنند و خود را به نور خود فرو می‌برند که مانند زغال‌ یا مانند سوزاندن گوگرد است. اما این نیز هنگامی که نوری از آسمان بر آن جاری شود به تاریکی غلیظ تبدیل می شود. “۵۵۳
” بنابراین هنگامی که روحی با آزادی به سوی جهنم می رود ، ابتدا به صورت دوستانه از او پذیرایی می‌شود که باعث می‌شود باور کند به میان دوستان آمده است. اما این فقط برای چند ساعت ادامه دارد. در این میان، او متوجه می شود و هنگامی که این کار انجام شد به او حمله می کنند و این کار با روش های مختلف و به تدریج با شدت انجام می شود. هر چه باطن شرورتر باشد، ارواح بدخیم ترند. پس از این هجوم ها به او سنگین تر می شود و این تا جایی ادامه می یابد که او به حالت برده تنزل پیدا می کند.

اما شورش های پیوسته در جهنم ظهور می‌کند زیرا همه می‌خواهند بزرگ‌تر باشند و نسبت به هم نفرت دارند ، در نتیجه قیام های جدید رخ می دهد، و بنابراین یک صحنه به صحنه دیگر تغییر می کند، و کسانی که برده شده اند تحویل داده می شوند تا بتوانند به شیطان جدید کمک کنند تا دیگران را تحت سلطه درآورند. کسانی که از تسلیم سر باز می زنند و اطاعت ضمنی می کنند به طرق مختلف مورد عذاب قرار می گیرند. ا این قبیل عذاب ها عذاب های جهنمی است که به آن آتش جهنم می گویند”۵۷۴

-حالات جهنمی ها

“این را می توانم شهادت دهم که کینه توزی آنها به حدی است که حتی یک هزارم آن را نمی توان توصیف کرد. و آنقدر بزرگ است که اگر انسان توسط خداوند محافظت نمی شد هرگز نمی توانست از جهنم نجات یابد. زیرا با هر انسانی ارواح جهنم و همچنین فرشتگان از بهشت وجود دارد. نوع کینه توزی که ارواح جهنمی دارند از هنرهای پلیدشان مشهود است، هنرهایی که به قدری زیاد است که شمردن آنها یک جلد را پر می کند و توصیف آنها مجلدهای زیادی می طلبد. این هنرها بیشتر در دنیا ناشناخته هستند”۵۸۰

– درهای جهنم

“روزنه ها یا دروازه های جهنم که در زیر دشت ها و دره ها قرار دارند جلوه های متفاوتی را به چشم می دهند. برخی شبیه آنهایی هستند که در زیر کوه ها، تپه ها و صخره ها هستند. برخی شبیه لانه‌ها و غارها هستند، برخی شکاف‌ها و گرداب‌های بزرگ. برخی شبیه باتلاق و برخی آب ایستاده هستند. همه آنها پوشیده شده اند و تنها زمانی باز می شوند که ارواح شیطانی از دنیای ارواح به داخل پرتاب شوند. و هنگامی که آنها را باز می کنند آنها فوران می کنند چیزی مانند آتش و دودی که از آتش ساختمان ها در هوا دیده می شود یا مانند دودی که از دودکش سوزان می آید یا مانند مه و ابر ضخیم. من شنیده ام که ارواح جهنمی این چیزها را نه می بینند و نه احساس می کنند، زیرا وقتی در آنها هستند مانند فضای خود هستند و بنابراین در لذت زندگی خود هستند”۵۸۵

۷- شفاعت عیسی مسیح

او شفاعت عیسی مسیح را که مورد پذیرش برخی مسیحیان است رد می کند می گوید رحمت الهی شامل همه می شود مهم این است برخی ظرف و ظرفیت دریافت آن رحمت را ندارند و از طرفی ایمان را شرط رستگاری نمی داند.

“کسانی که در مورد بهشت و راه بهشت و در مورد زندگی بهشتی تعلیم نگرفته اند، گمان می کنند که پذیرفته شدن در بهشت صرف مورد رحمت بودن است و به کسانی که ایمان دارند عطا می شود، بدین ترتیب که از روی لطف صرف است; در نتیجه، اگر خداوند بخواهد، همه انسان‌ها نجات می یابند، و برخی معتقدند که همه جهنمیان ممکن است چنین نجات یابند. کسانی که چنین می اندیشند هیچ چیز در مورد انسان نمی دانند که او همان گونه است که زندگی اش است و زندگی او مانند عشقش است، هم از نظر باطن مربوط به اراده و درک او و هم از نظر ظاهر مربوط به آن. ” ۵۲۱

“رحمت الهی چیست؟ رحمت الهی رحمت محض نسبت به تمام نسل بشر است تا او را نجات دهد و همچنین نسبت به هر انسانی بی وقفه است و هرگز از هیچ کس دریغ نمی شود”.۵۲۲


منبع
Heaven and Hell (1905) by Emanuel Swedenborg, translated by John C. Ager

۴ ۴ آرا
ارزیابی شما

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
حسن کاظمی
حسن کاظمی
مهر ۱۵, ۱۴۰۲ ۱۲:۰۲ ب٫ظ

جالب و خواندنی بود.

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx