مشرکان کیستند؟/ پدیدارشناسی واژه‌ی «مشرکین» در قرآن

پرسشی که این پژوهش با رویکرد خوانش پدیدارشناسانه از متن پی می گیرد و می کوشد به آن پاسخ دهد این است که «مشرکان» در قرآن به راستی چه کسانی هستند و کسانی که «شرک» می ورزند چه می کنند؟ این پرسش کوششی دیگر برای خوانش روشمند متن است. خوانشی که در محاق تفاسیر پیشین و نیز متأخر قرار گرفته است و حجابی بس فربه بر متن افکنده است.

|  فرامرز معتمددزفولی |

پرسشی که این پژوهش با رویکرد خوانش پدیدارشناسانه از متن پی می گیرد و می کوشد به آن پاسخ دهد این است که «مشرکان» در قرآن به راستی چه کسانی هستند و کسانی که «شرک» می ورزند چه می کنند؟ این پرسش کوششی دیگر برای خوانش روشمند متن است. خوانشی که در محاق تفاسیر پیشین و نیز متأخر قرار گرفته است و حجابی بس فربه بر متن افکنده است. جستجوی پاسخ این پرسش برای ما و خوانش روشمندی که راهبر ما به یافتن این پاسخ می شود فراهم آورنده امکان پدیدارشناسی متن خواهد بود. پدیدارشناسی که می تواند کم‌‌کم و با تأنی و صبری خستگی‌‌ناپذیر به ظهور پاره های پنهان و نادیده زیست جهان متن و افقی که معانی در آن تکوین یافته‌‌اند یاری رساند.

در آغاز این پژوهش، بی‌تردید پاسخ بدیهی و آموخته شده آن است که «مشرکان» در قرآن دو پاره و گروه می باشند و متن از دو گروه سخن می گوید. نخست بخش عمده «مشرکان قریش» هستند و پس از آن و در حاشیه، بخشی از اهل کتاب و نصارا و پاره‌‌ای قلیل یهود می باشند. به عبارتی دوران آغازین اسلام که سیزده سال به طول انجامید، سال های مواجهه پیوسته و خستگی‌‌ناپذیر پیامبر اسلام با آن سخت سران مشرک است. ‌سال هایی که با انذار به بت پرستان قریش و انکار اصنام آنها طی شد، و کسانی که برای «الله» شریک قائل بودند و تعابیری «مشرکانه» برای او می ساختند و جنگ های عمده و تعیین‌‌کننده اسلام در سال های بعد با این گروه بود. بخش دوم مواجهه نیز که به دوران حضور پیامبر در مدینه مربوط می شود، بخشی است که به پاره ای از مشرکان اهل کتاب می پردازد و می خواهد از شریک قائل شدن برای «الله» دست بردارند و عیسی بن مریم (ع) را در جایگاه بندگی او ننشانند و برای او «شرک» نورزند.

اما متن و خوانش پدیدارشناسانه از آن، تا چه اندازه با این روایت فراگیر و دیرپا همراه است و آن را می پذیرد و در تأیید آن است و تا چه اندازه از آن را بر نمی تابد و روایتی دیگر دارد؟

این پژوهش گام به گام در پی پاسخ به این پرسش است؛ پرسشی که پاسخ روشمند به آن به همراه تعلیق پیش دانسته های قبلی، می تواند مبنایی و تعیین‌‌کننده در فهم ما از خوانش متن و تاریخ استنتاج شده از آن باشد و نگاه ما را به آن عمق بخشد و پرتو جدیدی بر آن بیاندازد.

در جستجوی اولیه در قرآن در می یابیم واژگان شرک در متن به دو معنی آمده است؛ معنی پربسامد «شرک» و ریشه های صرفی افعال آن به همراه اسامی جمع (مشرکین و مشرکون) که همه به معنی فنی و دینی، یعنی انباز قائل شدن برای خداوند آمده اند و نیز یک معنی عام و اساسی به معنای «انبازی». در همین موضع آرتور جفری در کتاب واژه های دخیل در قرآن در ذیل این واژه می نویسد: «ریشه «شِّرِکّ» یعنی «بریده شدن بند کفش» و از این رو، شِراک به معنای «بند کفش» آمده است و اّشرک «بند در کفش کردن» است که می توانیم با آن واژه عبری به معنای در هم بافتن، به صورت ضربدر گذاشتن، و واژه سریانی شرک به معنای انبازی، یعنی در هم بافته شدن منافع، به آسانی اشتقاق می یابد. اما به نظر می رسد که واژه شرک به معنای فنی، شریک و انباز برای خداوند قائل شدن از عربستان جنوبی گرفته شده است.» (جفری، ۱۳۸۶: ۲۷۱). در تأیید معنی اساسی انبازی و هم منافع بودن و همراه بودن، متن در نوبت هایی به این معنی اشاره کرده است، همچون آیه ۳۳ سوره صافات: «پس بی تردید آنان در این روز در عذاب مشترکند (مشترکون)» و آیه ۳۹ سوره زخرف: «امروز (این گفت و گوها) هرگز به حال شما سودی نمی بخشد؛ چرا که شما ستم کردید، بی تردید در عذاب مشترکید (مشترکون)».

در جستجوی بعدی و کاربرد دینی و فنی کلمه می توان در ۴۳ سوره قرآن این واژه را یافت که به اشکال مختلف ریشه آن صرف شده و معنی الهیاتی و خاص پیدا کرده است. اما شکل گیری معنی زمینه ای آن وابسته است به اینکه دو پرسش مقدر را پاسخ دهیم. پرسش اول آنکه شریک قائل شدن با چه کسانی یا چیزها و اُقنوم هایی؟ و دیگر آنکه شریک قائل شدن و انبازی در نسبت با  که و چه؟ پرسش بعدی و مهم‌‌تر پژوهش که در سودای یافتن آن می باشیم، آن است که  قائلین و باورمندان این شریک بودن، چه کسانی در متن هستند و متن آنها را که می داند؟ «مشرکین» واژه و نامی است که متن گروهی را به این نام می خواند. اما برای یافتن این افراد ما نیاز داریم تمامی دلالت های معنایی که به این واژه در متن داده می شود را بیابیم و کنار هم بنشانیم تا به تصویر و سیمای آنها نزدیک شویم. بنایراین شاید مناسب باشد به جای آنکه معانی را در فقه لغت های رایج بجوییم، می باید به مانند ویتگنشتاین در درون «کاربرد» کلمات و زمینه های متن بیابیم؛ چرا که معانی در درون متن و زمینه خود می باشند که شکل می یابند و پدیدارشناسی متن نیز چیزی جز جستن معانی زمینه ای نمی باشد. دلالت هایی که راهبر ما به معانی واژگانی افق متن هستند؛ افقی که متن در آن شکل یافته است. اما به دلیل فاصله دورانی این افق معنایی از دست ما خوانشگر امروز دورافتاده و با افق ها و زمینه های معنایی بعدی چون عصر خلافت و یا حتی بعدتر به خطا مورد خوانش و فهم قرار می گیرد. اما خوانش پدیدارشناسانه سعی بلیغی دارد تا افق های متأخر متن را که حجاب ما در خوانش روشمند و زمانه‌‌ای هستند، کنار زند و به دریافت به‌‌سامانی از معانی و فهم متن برسد.

در سنت روایی و یا سیره، زمینه تفسیری قرآن پیوسته بر اساس دو مدل «مکی» و «مدنی»، یا دوران سیزده ساله اول و حضور پیامبر در شهر مکه و انذار و ابلاغ او در آن جا و پس از آن دوران ده ساله مهاجرت و حضور در مدینه شکل یافته است. این دو گانه، مدل تفسیری رایج سنتی و هرمنوتیک معمول فهم متن می باشند. به باور اینجانب این افق تفسیری اکنون نه بسنده می باشد و نه مفید؛ چرا که می تواند حجابی بر امکان شناخت درست زمینه متن‌ باشد. از سویی به یاد بیاوریم این پیش فرض عام و پذیرفته شده، تعلیق پدیدارشناسانه ما را که می باید دو عنصر «مکان» و «زمان» را به آن افزود، ناقص و نیمه تمام رها می کند و به آن توجه نمی کند. زمان و مکان نیز دو عنصر دیگر می باشند که در پدیدارشناسی متون می باید به آنها توجه اساسی نمود، زیرا می باید زمان و مکان را در درون متن و یا بینامتنیت معتبر آن بیابیم و بر آن تکیه کنیم، نه آنکه این دو را بیرون از روش خود از پیش داده انگاریم و نسنجیده بگذاریم و بگذریم. برای نمونه در این پژوهش تعبیر آشنای «مشرکان قریش یا مشرکان مکه» حامل بار معنایی و معطوف به جغرافیا و زمانه و مخاطب خاصی در سیره و روایت است و می طلبد پدیدارشناسانه تأیید و یا رد حضور آن را در درون متن بجوییم و نشان دهیم، یعنی بازگشت به پرسش آغازین که به راستی: «مشرکان کیستند؟».

در جستجوی خود برای یافتن آنکه «مشرکان» کیستند، نخستین گام روشی، تعلیق باورهای موجود و از پیش انگاشته شده پیرامون آن می باشد. «مشرکان» پیوسته در درون سیره و ساختار تاریخ روایی مخاطبین پیامبر در مکه بودند. بت پرستان سخت سری که هیچ گاه سخن وی را نپذیرفتند و دست از بت پرستی خود نکشیدند. کعبه را مملو از بت ها و اصنام قبیلگی خود کرده بودند و هر کدام اصنام خود را عبادت می کردند و بر آن بر دیگری فخر می نمودند. سیزده سال نخست پیامبر در جدال با بت پرستان و مشرکان مکه سپری شد.

حال اگر اینگونه است، در تأیید یا رد این سخن، بر اساس روش برگزیده‌‌مان که ظهور معانی را درون متن می باید بیابیم و معانی را درون کاربردهای خود بجوییم، می طلبد بپرسیم آنجا که در متن از بت ها و پرستش بت ها و اصنام  سخن رفته، پرستندگان آنها کیستند و که می باشند؟ آیا به باور عمومی و سیره و تفاسیر پرستندگان آنها «مشرکان» قریش هستند یا خیر؟ آیا آنان مربوط به زمان «تنزیل» و معاصر مخاطبین می باشند یا مربوط به گذشته های دور؟

واژه «اصنام»، جمع صنم (پنج بار) و واژه «اوثان»، جمع وثن (سه بار) و نیز «تماثیل»، تنها واژگانی هستند که به معنی مصطلح بت و پرستش دست ساخته های بشری اشاره دارند. جالب آنکه تمامی موارد اشاره شده به «اصنام»، جز یک مورد (موسی)، همه مربوط به حکایت ابراهیم و برخورد او با پرستش آنها می باشند (به کاوش این آیات بر خواهیم رسید)؛ چرا که در متن به «مشرکین» ‘گفته نمی شود «اصنام» را نپرستید، بلکه از مخاطب در مثال زدن اقوام منحرف، می خواهد چون قوم ابراهیم در انحراف نباشند. اما به واقع آنان چه می کردند و چه چیز را «شریک» خداوند و «الله» می نهادند؟ یعنی موضوع و متعلق پرستش آنان که یا چه بود؟ بنابراین برای یافتن پاسخ این پرسش و شروع پژوهش و جستجو، ناچاریم تمام سوره هایی که به مشرکین و یا واژگان صرف شده از ماده (ش، ر، ک) اشاره کرده اند، بررسی کنیم. دلالت های معانی‌‌‌‌‌‌شان را در زمینه بحث بکاویم و نسبت‌‌شان را با هم بجوییم.

البته اگر چه گستره پژوهش وسیع است، اما راهبر ما به بحثی بس مهم و عمیق در پدیدارشناسی قرآن خواهد برد. همانطور که پیشتر آمد در مطالعه اولیه در می یابیم در ۴۳ سوره قرآن چه مکی و چه مدنی، ریشه (ش، ر، ک) صرف شده و یا به اسم جمع مشرکان اشاره شده است. اما در این پژوهش می دانیم، اگر چه معنی واژگان آمده در هر آیه ظهوری و آشکارگی دارد و این مطلوب ماست، اما آیات قبلی و بعدی و حتی بافتار معنایی سوره نیز زمینه کاوش ما خواهد بود. بنابراین می باید در این جستجو کلمات و واژه های آمده بر بستر سوره ها، همه تحلیل می شوند و مدلول دلالت‌‌هایشان کاویده می شوند تا راهبر ما به معنی «شرک» و مشرکان در متن گردند. برای شروع پژوهش و بررسی سوره هایی که واجد ریشه (ش، ر، ک) در متن هستند و نیز برای داشتن نظم روشی، از ترتیب قرار گرفتن سوره ها از آغاز تا پایان کتاب استفاده می کنیم. سوره به سوره پیش می رویم و به تحلیل معانی واژگان در درون آیات می پردازیم.

در جستجوی واژگان برخاسته از ریشه شرک در می یابیم ۱۶۸ بار این واژه در صورت های مختلف تکرار شده است[۱].

سوره بقره

این سوره مدنی است و سه بار به «المشرکین» و یک بار «المشرکات» اشاره شده و یک بار ریشه صرف فعلی شده و یک بار نیز در حالت اسمی آن آمده است. به لحاظ مضمونی سوره بقره که بلندترین سوره قرآن است، بیشترین خطاب را به بنی اسراییل دارد و پیوسته خاطره قومی آنها را در گذشته به یادشان می آورد و مخاطب قوم یهود است.

آیه ۹۶ اولین آیه است که به این ریشه اشاره دارد. سخن روی به بنی اسراییل است و ترس‌‌شان از عدم آرزوی مرگ به خاطر اعمال‌‌شان: «و مسلماً آنها را حریص‌‌ترین مردم به زندگی خواهی یافت و حریص‌‌تر از کسانی که شرک ورزیدند  (اشرکوا). هر یک از آنها خوش دارد که کاش هزار سال عمر داده می شد. ولی آن مانع عقوبت او نخواهد شد، و الله به آنچه می کنند بیناست» (۹۶:۲). در این آیه همانطور که آمد سیاق آن رو به قوم بنی اسراییل دارد، ولی آنها را از کسانی که «شرک می ورزند» حریص‌‌تر می داند. اینجا هنوز در نمی یابیم این افراد چه کسانی هستند که در مقام مقایسه، بنی اسراییل را از آنها پایین‌‌تر می نشاند! پس از آن در آیه ۱۰۵ آمده است: «کفار اهل کتاب و مشرکان دوست ندارند که از پروردگارتان خیری بر شما نازل شود (المشرکین). اما الله هر که را خواهد، خاص رحمت خویش می کند که الله دارای فضل و بزرگ است» (۱۰۵:۲). اینجا نیز اگر چه نمی یابیم مشرکان کیستند، اما در کنار بخشی از اهل کتاب قرار دارند که کفر می ورزند. قابل تأمل آنکه آیات بعدی به تمامه وارد مناقشه یهود و نصارا و ادعاهای‌‌شان در انحصار حق بودن و درستی می شوند. چنانکه در آیه ۱۱۶ می آید: «و گفتند خدا فرزندی گرفته (اتخذ الله ولدا) او منزه است…». این محاجه ادامه پیدا می کند تا آیه ۱۳۵: «و گفتند: یهودی یا نصرانی شوید تا هدایت یابید. بگو بلکه آیین ابراهیم را (پیروی می کنیم) که ملازم حق است و او از مشرکان (المشرکین) نبود» (۱۳۵:۲). اینجا آیات گویی دین خالص و حنیف ابراهیم را در برابر یهود و نصارا قرار می دهد و آنها را به شرک متهم می کند، یعنی آنکه معنی مشرکان هر چه هست در ارتباط با این دو دین و انحرافی و اتهامی است که بر آنها وارد می باشد. چنانکه در آیه ۱۳۶ و خصوصاً ۱۳۹ و ۱۴۰ به معنی و کلمه «مخلصون» می رسیم، واژه‌‌ای که از این پس در این محاجه ها و جدال ها پیوسته حضور دارد و علامت راه و اشتراک معنایی خواهد بود. «بگو: آیا با ما درباره خدای یکتا مجادله می کنید؟ (۱۳۹) یا هنوز می گویید ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان او یهودی یا نصرانی بودند؟ بگو: آیا شما بهتر می دانید یا خدا؟» (۱۴۰:۲).

در پی این آیه و آیات بعدی، باز بسیار از این محاجه و دلیل آوری با «اهل کتاب» می شود. نهایتاً آیه ۲۲۱ آخرین آیه ای است که در آن این ریشه را می یابیم و به آن اشاره رفته است. آیات پیش و پس آن، همه آیاتی می باشند که به احکام می پردازند. اگر چه در این آیه هیچ در نمی یابیم معنی «مشرک» چیست و یا مشرکان  چه کرده اند که به این نامیده می شوند، اما برای مخاطب بی‌‌تردید این نام و صفت برای او آشنا و شناخته شده و آن قدر نزدیک است که دستور به عدم ازدواج با آنها داده می شود: «و با زنان مشرک (المشرکات) ازداوج نکنید تا وقتی که ایمان بیاورند و بی‌‌گمان کنیز با ایمان از زن مشرک (مشرکه) بهتر است؛ هرچند (زیبایی) او شما را جلب کند، و به مردان مشرک (المشرکین) تا ایمان نیاورده اند زن مدهید که تحقیقا بردۀ با ایمان «از مرد مشرک (مُشرِک) بهتر است هر چند جلبتان کند. آنها (شما را) به آتش می خوانند و خدا به امر خود به بهشت و مغفرت می خواند، و آیات خود را برای مردم بیان می کند باشد که پند گیرند.» (۲: ۲۲۱).

سوره بقره بعد از این آیه، دیگر آیه ای که واجد این معنا و واژه باشد ندارد. تنها دریافتمان از این سوره و آمدن این اسامی و افعال آن است که این واژه نسبتی وثیق با اهل کتاب و جدال ها و انحراف‌‌‌‌هایشان به سخن متن دارد. بنابراین می باید جستجوی خود را در سوره بعدی که آل عمران است و به باور اینجانب کلید هرمنوتیکی متن و قرآن می باشد پی گرفت تا به معنای زمینه‌‌ای و پدیداری این واژه نزدیک شد.

سوره آل عمران

به ترتیب قرآن دومین سوره که به آن می پردازیم سوره آل عمران است. این سوره را کلید هرمنوتیکی متن می دانم و آن به خاطر آیات آغازین سوره است که به تعبیر امروزین زیر متن خود را نشان می دهد و از مکانیسم فهم متن که «تأویل» می نامد پرده بر می دارد. در آیه سوم سوره چنین آمده است: «این کتاب را به حق بر تو نازل کرد که تصدیق‌‌کنندۀ کتاب های پیشین است و تورات و انجیل را نازل کرد (۳: ۳) از پیش، که راهنمای مردم باشد و «فرقان» را نازل کرد…» (ترجمه بهرام پور[۲]).

تعبیر کلید هرمنوتیکی متن برای ما به این معناست که دلالت های بحث و گفتگو و مجادله ها و محاجه ها، همه در درون گفتمان مخاطبان انجیلی و توراتی فهم می باید شوند و این زمینه نباید از چشم دور افتد. مخاطبانی که قرآن آنها را «اهل الکتاب» می نامد و کتابی که به تعبیر پی‌‌درپی متن، «مصدق لما بین یدیه» خوانده می شود. ما این تعبیر و این گفته را  هرگز نباید تأییدی کلامی و فرقه ای بیابیم، چرا که جایگاه آن برای ما خوانشگر امروز دستور و دلالتی روش شناسانه و هرمنوتیکی دارد. این به آن معناست که  معانی متن ظهور خود را در درون گفتمان «مصدق لما بین یدیه» می یابند‌ و آشکار می شوند. چنانکه متن در منطق و گفتگوی درونی خود پیوسته «اهل کتاب» را به رجوع به کتابی که در دست دارند فرا می خواند. برای همین شاید بتوان پدیدارشناسانه ظهور و نضج یافتن معانی واژگان مهمی چون «مشرک»، «کافر»، «اسلام»، «مؤمن» و «منافق» را کم کم در درون همین فضا و مناقشات دید و پی گرفت. نکته بس مهم همین جاست که معنی در کاربرد خود و زمینه معنایی متعین می شوند. اگر متن از کافران یا مشرکان و یا حتی مؤمنان سخن می گوید، ما معانی را باید در اعمال و افعالی که انجام می دهند بیابیم و معنا نماییم. چنانکه در تکرار و پیوستگی آنچه انجام می شود، کم‌‌کم هویت های ثابتی نیز پیرامون عاملان آنها شکل می گیرد. همین طور که کافران در نفی و جهد ورزیدن‌‌شان در متن رخ می نمایند. به همین موازات «مشرکان» نیز در عمل‌‌شان و نسبت در بافتار همین آیات صورت و معنای خود را می یابند. البته رسیدن به این ظهور و انکشاف نیاز به تأنی و صبر، و پیگیری تا حد وسواس گونه دارد. متن اگر چه پیش روی ماست، اما تا پدیدارشدن معانی خود راه بلندی را باید بپیماییم.

با توجه دوباره به متن در می یابیم در سوره آل عمران دو بار واژه مشرکین و سه بار افعال ریشه (ش، ر، ک) صرف شده است. همانطور که گفته شد زمینه فهم آیات تماماً در میان محاجه با اهل کتاب رخ می نماید. نخستین آیه که در این سوره به واژه «و لا نشرک» اشاره دارد آیه ۶۴ سوره است. اشاره ای که پیش‌‌تر در آیه ۳۳، با مقدماتی پیرامون داستان تولد  عیسی مسیح (ع) و یحیی فرزند زکریا آغاز می شود. داستان همسر عمران و زادن مریم (ع) و سرپرستی او توسط زکریا و سخنان عیسی مسیح (ع) در بندگی خداوند: «به راستی خدای یکتا پرودگار من و پرودگار شماست، پس او را بپرستید که راه درست همین است» (۳: ۵۱). جالب آنکه آیات بعدی نیز اشاره به مجادله هایی دارند که با «رسول» می خواهند بر سر عیسی داشته باشند. جدال مبنایی بر سر الهی دانستن ذات عیسی است. مخاطبان اهل کتابی هستند که او را در ذات با الله همسر و هم اندازه می دانند. آیات پس از بیان راستی داستان عیسی به «رسول» می گویند: «به راستی حکایت واقع، همین است و معبودی جز الله (و ما من اله الا الله) نیست، و خداوند است که یقیناً شکست‌‌ناپذیر و حکیم است (۳: ۶۲). آیه بعدی به درستی محل بحث را روشن می کند و درک ما را از معنی «شرک» و کاربری معنای آن در زمینه سه‌‌گانه‌‌گرایی اهل کتاب و مخاطب متن واضح نشان می دهد: «بگو ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما مشترک (سواء) است بایستیم که جز خدا را نپرستیم (الا نعبدالا الله) و کسی را با او شریک نکنیم (و لا نشرک به شیئا) و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند صاحب اختیار نگیرد (و لا یتخذ بعضا بعضا اربابا من دون الله). پس اگر اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما سر به فرمان خداییم (انا مسلمون) (۳: ۶۴).

آیات بعدی به یکی دیگر از مجادله های متن با اهل کتاب می پردازد که ناظر به ابراهیم (ع) است و اینکه آنان مایل‌‌اند در توجیه خود او را یهودی و یا نصرانی معرفی کنند. اما به باور متن این گونه نیست و این باور را هرگز درست نمی داند: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه (حنیفا مسلما) حنیفی فرمانبردار بود و از مشرکان (ما کان من المشرکین) نبود.» (۳: ۶۹).

هویت «مشرکان» را اینجا اکنون به اعتبار آیه پیش (۶۴) و محل نزاع با اهل کتاب بر سر آنچه «من دون الله» آمد می دانیم کیستند و به چه کسانی اشاره دارند. به توضیح بیشتر و شاید طعنه به اهل کتاب آیه بعدی کسانی را نزدیک‌‌تر به ابراهیم می داند که از او در پرستش الله پیروی کردند. این گفتگوها و مجادلات به همین صورت در آیات بعد با اهل کتاب ادامه پیدا می کند؛ گفتگوها و مجادلاتی که زمینه بحث را روشن می کنند و محل نزاع را به خوبی عیان می نمایند.

همین طور که می بینیم سوره آل عمران سوره ای است که تماماً در محاجه و گفتگوی انتقادی با اهل کتاب قرار دارد. توجه پدیدارشناسانه به این گفتگوها و جدل ها که بر زمینه ای مسیحی و انجیلی و نیز یهودی و توراتی شکل می گیرند، می تواند دیگر عناصر و مضامین متن را برای ما روشن نمایند. چنانچه اگر در معنی آیات ۷۸ الی ۸۰ توجه کنیم به اهل کتاب و شیوه غیر صحیح تلاوت کتاب و استنباط‌‌شان ایراد گرفته می شود. آنان نکاتی که مربوط به خداوند نمی باشند را به کتاب منتسب می کنند و می گویند آن از نزد خداست، اما به باور متن هرگز این چنین نیست. اگر به آیات ۷۹ و۸۰ که موارد کذب باور و گفته های آنان را بیان می کنند بنگریم، در می یابیم این موارد همان مواردی هستند که پیوسته و مکرر محل مناقشه و جدل میان آنها می باشند و اکنون برای ما به خوبی دلالت هایشان در معنی یابی واژگان «شرک» روشن کننده است: «هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، آنگاه به مردم بگوید: به جای خدا بندگان من باشید» (یقول الناس کونوا عباد لی من دون الله). ادامه آیه نیز به خوبی به زمینه و ساختار محاجه ها که مربوط به ربانیون یهودی است و انتظاری که از آنها به واقع می باید باشد، تأکید می کند: «بلکه (می گوید) شما که کتاب آسمانی تعلیم می دادید (تدرسون) و به درس و بحث آن می پرداختید، مردان خدایی (کونوا ربانین) باشید (۷۹) نه اینکه شما را دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را به خدایی بگیرید (ان تتخذوا الملئکه و النبیین اربابا)…» (۳: ۸۰).

مورد بعدی همین سوره که به کلمه مشرکین اشاره می شود، آیه ۱۰۵ می باشد. در این آیه به ابراهیم و مشرک نبودن او توجه می دهد، اما قبل از آن خطاب به بنی اسراییل دارد و نزول تورات برای آنها و اینکه آن کتاب را اکنون بیاورید و  بخوانید (قل فاتوا بالتورائه فاتلوها) و افترا بر خداوند نبندید (۹۴). سپس در ادامه و تأیید می آید: «بگو خداوند راست گفته. پس از آیین ابراهیم پیروی کنید که حنیف بود و از مشرکان نبود» (ما کان من المشرکین) (۳: ۹۵).

در آیه ۱۵۱ مورد بعدی به کسانی که به الله «شرک» می ورزند با تعبیر موازی کسانی که «کفر» و تکذیب کردن و باور ننمودن سخنان الهی است. نام «کافرین» بالطبع متعین شده هویت همه کسانی است که با آیات الهی سر عناد و ستیز دارند. کسانی که با «رسول الله» سر سازش ندارند و متن نیز آنها را به این نام می خواند.

اما «کافران» آنچه را که نفی و رد می کنند، پیوسته وابسته است به توجه و دریافت دلالت زمینه ای آن که به شناسایی  هویت اجتماعی یا دینی این افراد راه می دهد. چنانکه اکنون در بررسی خود، این واژه و نام را پیوسته در زمینه «اهل کتاب» و جدال هایشان به کرات می بینیم. دریافتی که با پیش فرض نسنجیده «کفار قریش» هرگز همراه و هم راستا نمی باشد، همچون آیات (۳: ۱۰۰/۱۰۱/۱۱۲/۱۱۵/۵۲/۴۶/۷۲/۸۶/۹۸) در همین سوره که پیش‌‌تر از این واژه به گونه کلی استفاده می کنند. برای نمونه: «یا اهل الکتاب لم تکفرون بایات الله و انتم تشهدون (۷۰) قل یا اهل الکتاب لم تکفرون بایات الله و الله شهید علی ما تعلمون» (۳: ۹۹). مورد هم‌‌نشینی شرک و کفر نیز می توان توجه داد: «به زودی در دل کسانی که کفر می ورزند (الذین کفروا) رعب و هراس خواهیم افکند، زیرا آنها چیزی را که خدا دلیلی بر آن نفرستاده است با او شریک نمودند (بما اشرکوا با لله ما لم ینزل به سلطنا)، و جایشان آتش است و بد است جایگاه ستمکاران» (۳: ۱۵۱).

همچنین در آخرین آیه و آیه بعدی آن در سوره آل عمران که به شرک ورزیدن پاره ای از اهل کتاب اشاره می شود، می توان به خوبی زمینه معنایی آن را در کنار اهل کتاب و خطاب به معاصرین آنها یافت: «به طور قطع با مال و اهل کتاب جانتان آزمایش خواهید شد، و حتماً از کسانی که پیش از شما کتاب داده شدند و نیز از کسانی که شرک می ورزند (و من الذین اشرکوا) (سخنان) دل آزار بسیار خواهید شنید، و اگر صبوری کنید و پرهیزکار باشید، همانا این از استوارترین کارهاست (۱۸۶) و آنگاه که خداوند از اهل کتاب پبمان محکم گرفت که آن (کتاب) را حتماً برای مردم روشن بگویید و کتمانش نسازید، اما آن را پشت سرشان انداختند و به بهای ناچیزی فروختند، پس بد معامله ای کردند.» (۳: ۱۸۷).

سوره نساء

سوره نساء سومین سوره است که در آن پنج بار به واژه شرک در صورت های مختلف صرفی اشاره شده است. دلالت های معنایی این واژه در میان آیاتی که به اهل کتاب می پردازد روشنگر معنای آن برای ما است.

اما نخستین بار این واژه در آیه ۱۲ سوره به معنی اساسی و عرفی، و نه دینی در احکام ارث (فهم شرکاء فی الثلث) به کار برده می شود. پس از آن در آیه ۳۶ است که در میان احکام زنان و سرپرستی و ناسازگاری میان زن و مرد به این واژه در معنی دینی و منفی اشاره می شود. این اشاره همچون یک توصیه اخلاقی است که در کنار دیگر امر و نهی ها نشسته است، بدون آنکه عجالتاً دلالت آن را در این موضع از متن بیابیم: «و خدا را بندگی کنید (واعبدوا الله) و چیزی را با او شریک نگردانید (و لانشرکوا به شیئا) و به پدر و مادر احسان کنید، و به خویشان، یتیمان، درماندگان، همسایه های نزدیک، همسایه دور، دوست همنشین، در راه مانده و بردگان خود نیکی کنید ‌همانا خداوند کسی را که خود بین و فخر فروش باشد دوست ندارد (۴: ۳۶). اما از آیه ۴۴ سوره تماماً خطاب به یهودیان و اهل کتاب دارد که نصیبی از «کتاب» دارند، ولی خریدار گمراهی شده اند و به طعنه زدن به دین می پردازند. همین طور آیات ۴۷ و ۴۸ زمینه سخن را برای جستن دلالت معنایی واژه شرک بهتر روشن می کند: «ای کسانی که کتاب داده شده اید! به آنچه نازل کردیم که تصدیق کننده چیزی است که با شماست، ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهره هایی را محو کنیم و به پشت سرشان بگردانیم یا لعنتشان کنیم، چنانچه اهل شنبه را لعنت کردیم و امر خدا انجام پذیر است (۴۷) مسلماً خداوند این را که برای او شریک قائل شوند (یشرک بالله) نمی بخشد و آنچه فروتر از آن باشد برای هر که بخواهد می بخشد، و هر که برای خدا شریک بگیرد (و من یشرک بالله)، بدون شک گناهی بزرگ بافته است» (۴: ۴۸). در دو آیه بعدی آن نیز در همین زمینه با دو واژه دیگر به نام «جبت» و «طاغوت» آشنا می شویم که  عموماً به «بت» آنها را بر می گردانند، ولی چون زمینه و خطاب اهل کتاب و یهود است معنی آنها را می باید نوعی تخفیف و تحقیر به زبان دینی در انحراف از پرستش خداوند دانست: «اهل کتاب» که مخاطب می باشند، یافت و اینجا نمی توان نسبتی با «اصنام» و بت ها برای «یهود» دید: «آیا کسانی را که از کتاب بهره‌‌ای یافته‌‌اند (اوتوا نصیبا من الکتاب) ندیدی که به هر «جبت» و «الطاغوت» می گروند و درباره کسانی که کفر می ورزند می گویند: اینان از کسانی که هدایت یافتند رهیافته ترند» (۴: ۵۱).

در آیه ۱۱۶ سوره نساء برای نوبت آخر، دو بار دیگر به این واژه اشاره شده است و این بار به تلویح، از پرستش ملائک با عنوان «انثا» ذکری رفته است. انحرافی که در آیات بعدی با روشنی بیشتر به اهل کتاب استناد شده است (نیز بنگرید آیه ۸۰ آل عمران: ان تتخذوالملئکه و النبین اربابا): «قطعاً خدا این گناه را که برای او همتا گرفته شود (ان یشرک به) نمی بخشد، ولی پایین تر از آن را برای هر که خواهد می آمرزد. و هر که برای خدا شریک بگیرد (و من یشرک با الله) قطعاً دچار گمراهی (فقد ضل) دوری شده است (۱۱۶) به جای او جز مؤنث نمی خوانند (من دونه الا انثا) و جز شیطان سرکش را نمی خوانند (۴: ۱۱۷).

در ادامه سوره نساء با دو آیه در آیات انتهایی، به روشنی ایراد اصلی اهل کتاب و مخاطب خود در آن زمانه را غلو در دین خود می داند و می خواهد که هرگز نگویند: سه تاست، بلکه الله، اله و خدایی واحد و یگانه است و منزه است که  فرزندی (ولد) داشته باشد و بر این گفته ها پایان دهند. در آیه دوم نیز از سوی متن محل نزاع روشن می شود و در می یابیم مسیح (ع) و ملائک ابا ندارند که بنده خدا باشند. اینجا اشاره ای است که گویی پاره ای از اهل کتاب هم برای مسیح و هم ملائک شأنی فراتر از خودشان نهاده اند و به پرستش آنان دست زده اند: «ای اهل کتاب! در دین غلو نکنید، و درباره خدا جز حق نگویید. جز این نیست که مسیح، عیسی ابن مریم فرستاده خدا و کلمه او است که آن را به مریم القا نمود؛ و روحی از طرف او بود. پس به خدا و پیامبران او ایمان آورید و نگویید سه تاست (و لا تقولوا ثلاثه). بس کنید که برای شما بهتر است. خداوند فقط معبودی یگانه است (اما الله اله واحد)، منزه است از اینکه او را فرزندی باشد (سبحانه ان یکون له ولد). او راست آنچه در آسمان ها و زمین است و کارسازی خدا کافی است (۱۷۱) هرگز مسیح و نه فرشتگان (الملکه المقربون) از این ابا ندارند که بنده خدا باشند؛ و هر که از عبودیت و بندگی خدا روی برتابد (و من یستنکف عن عبادته) و بزرگی فروشد، همه را به حضور خود جمع خواهد کرد (فسیحشرهم الیه جمعیا) (۴: ۱۷۲).

سوره مائده

سوره مائده چهارمین سوره است که در دو موضع به این ریشه اشاره دارد. در بادی نظر سوره مائده، سوره ای است که  سراسر در محاجه با یهود و نصارا بر سر اجرای و عمل به احکام است و تخطی از تورات و انجیل را به آنها گوش زد می کند. آیه ۷۲ نخستین کاربرد واژه «شرک» در سوره مائده است. در اینجا به خوبی دلالت های معنایی کلمات به واسطه زمینه طرح شده آیات، پیرامون کسانی که «شرک می ورزند»، برای ما روشن است. یعنی در می یابیم آنان که «شرک» می ورزند چه «کار» می کنند و یا به چه «باور» دارند. زیرا به واقع معنا این چنین در متن شکل می گیرد و می توانیم به واسطه کاربردهای آن به معانی و دلالت های واژگان و کلمات برسیم. نکته مهم دیگر آن که همراهی مفهوم «کفر» را نیز در این زمینه معنایی می بینیم و به مفهوم و دلالت های متنی آن بهتر پی می بریم: «به تحقیق کفر ورزیدند (لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح) آنها که گفتند: خدا همان مسیح است. در حالی که مسیح می گفت: ای بنی اسراییل! خدای یگانه را که پروردگار من و شماست بپرستید، که هر کس به خدا شرک آورد (من یشرک بالله)، خدا مسلماً بهشت را بر او حرام کرده و جایگاه او جهنم است، و ستمکاران را هیچ یاوری نیست (۷۲) به تحقیق کفر ورزیدند (لقد کفر الذین)، کسانی که گفتند: خدا یکی از سه است (ان الله ثالث ثلاثه) و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست (ما من اله الا اله واحد). و اگر از آنچه می گویند دست برندارند، حتماً عذاب دردناکی به کسانی از ایشان که کفر ورزیدند خواهد رسید (۷۳). مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او پیامبرانی گذشتند؛ و مادرش زن بسیار درستکاری بود و هر دو غذا می خوردند (کانا یاکلان الطعام). بنگر چگونه آیات را برای آنها توضیح می دهیم، آن گاه ببین چگونه منحرف می‌‌شوند (ثم انظر انی یوفکون) (۵: ۷۵).

اکنون با آیات بالا می توانیم بگوییم دلالت واژگان شرک را درون زمینه متن به درستی یافته و به خوبی نشان دهیم.  هنگامی که از این واژه در متن استفاده می شود زمینه بحث چیست و به چه کسانی باز می گردد. دلالت ها همه در گرد نصارا و مسیحیانی است که به باور متن، باور به سه گانه بودن الوهیت و ایده تثلیث دارند (قالوا ان الله هو مسیح، قالوا ان الله ثالث ثلاثه) (۷۲ و۷۳) و همه را هم شأن هم می دانند و مورد پرستش قرار می دهند. انسان را در جایگاه خداوندی قرار می دهند و آن را هم سنگ الله مورد پرستش قرار می دهند: «بگو آیا غیر از خدا (قل اتعبدون من دون الله) چیزی را که مالک سود و زیان شما نیست می پرستید (ما لا یملک لکم ضرا و لا نفعا)؟ و خداوند همو شنوای داناست» (۵: ۷۶).

آیه دوم که در آن به این واژه اشاره می کند، باز خطاب به یهود و نصارا و تفکیک رفتار درست و خطا میان آنهاست، زیرا هم بَدانی در دشمنی در جمع آنها هستند و هم خوبانی چون قدیسان و رهبان در میانشان می باشند: «مسلماً می یابی سخت ترین مردم در دشمنی با آنان که «ایمان آوردند» یهود و آنان که (شرک ورزیدند: والذین اشرکوا)، و قطعاً می یابی نزدیکترین مردم در دوستی با آنان که ایمان آوردند کسانی را که می گویند ماییم نصارا، این بدان علت است که عده ای از ایشان کشیشان و صومعه نشینانی (منهم قسیسین و رهبانا) هستند، و آنکه برتری نمی جویند» (۵: ۸۲) (معزی).

جستجوی ما در چهارمین سوره بلند و نیز بس مهم نساء برای شناخت واژه «مشرکین» و زمینه معنایی آن که پیوسته  به مخاطبان یهود و نصارای معاصر متن باز می گردد اینجا به پایان می رسد، بدون آنکه قرینه و یا دلالت متنی برای هم ارزی میان واژگان «شرک» و صورت های صرفی آن با آنچه به گونه ای تنقیح نشده «بت پرستان قریش» می نامند، بیابیم.

ما تا این اینجا چهار سوره مدنی که همه واجد واژگان شرک و نام مشرکین بودند را بررسی کردیم. پرسش مبنایی آن بود که چگونه می توانیم پدیدارشناسانه، دلالت های واژگان مشرکین و معنای ریشه هایی که صرف شدۀ واژه شرک در متن می باشند را بیابیم. یعنی با کنار نهادن پیش دانسته های تفسیری، این معنی را در درون متن و نیز دلالت های کاربری آن در نسبت با مخاطبین و کاری که انجام می دهند، دریابیم. نخستین یافته ما تا این جا آن است که دلالت های واژگان جستجو شده به تمام در زمینه مسیحی و یهودی هستند و رو به مخاطبانی است که اصطلاحاً «اهل کتاب» نام دارند. به باور متن انحرافی بس بزرگ در باورمندان یهود و نصارا و دینداری ایشان شکل یافته است. پاره ای از نصارا مسیح را الله می دانند و باور به ثلاث و سه گانه بودن الوهیت دارند و یا یهود، ملائکه و نبیین را ارباب و ربّ خود می پندارند. اهل نصارا به نادرستی برای الله فرزندی (ولد) می گیرند و او را به مرتبه الوهیت بالا می برند، در صورتی که او و مادرش طعام می خوردند و هرگز به این باور برای خود  قائل نبودند و چنین نبودند. چنانکه یهود نیز احکام خدایی را آن گونه که در تورات  پیش رو دارند، انجام نمی دهند و آن را تغییر می دهند.

نکته روشی که در روند تحقیق می تواند کمک‌‌کننده باشد و پیوسته پیش روی مطالعه بعدی ما خواهد بود، عبارت ها و موضوعاتی است که واژگان ریشه های صرفی شرک در آن زمینه معنا یافته‌‌اند. این واژگان تحت عبارت و تعابیر: اتخذا الله ولد، و ما من اله الله، الانعبدا الا الله، یتخذ بعضا اربابا من دون الله، ان تتخذوا الملئکه والنبیین اربابا، یشرک بالله، من دون الا انثا، من یشرک بالله، ان الله ثلاثه، کانا یاکلان الطعام، اتعبدون من دون الله، ما لکم ضرا و لانفعا، در سوره ها و آیات ذکر شده  قبلی بودند و دلالت های عیان به مخاطبان اهل کتاب داشتند و از این هنگام به بعد و در سوره های آتی، برای ما حضورشان نشانگان بروز همان زمینه های معنایی اهل کتاب خواهند شد.

سوره انعام

همانطور که دیدیم چهار سوره بررسی شده (بقره، آل عمران، مائده، نساء) مدنی بودند، اما اکنون سوره انعام پیش روی ماست که سوره ای مکی است و از سوره هایی است که به واژه شرک بیشتر از پیش اشاره رفته و صرف شده است. به قاعده و باور عموم سیره ها و تفاسیر «مکه» محل زیست و حضور «مشرکان» قریش است و می باید دلالت های واژگانی را معطوف به آنان بیابیم، اما این چنین نیست و سوره به تمامه زمینه گفتگو با مخاطبانی از «اهل کتاب» است که در پرستش  راه انحرافی را پیش گرفته اند. ساختار سوره بر محور گفتگو و بحث و جدل با مخاطبین (قالوا /قل) است. نخستین آیه نیز اعتراض بر کسانی است که بر رَب و پروردگار خود با معادل و برابر قرار دادن برای او (الذین کفروا بربهم یعدلون) کفر می ورزند. اگر این مضمون به زبان امروزی بخواهیم بگوییم سر تیتر سوره و مسئله اصلی است که به آن می پردازد و تا آخر ادامه دارد و پی گرفته می شود.

در آیه ۱۴ این سوره برای بار نخست از واژه «المشرکین» استفاده می شود. اما همانطور که پیش از این گفته شد، از قبل زمینه گفتگو و بحث در آیات جاری است و بر یکتایی الله تأکید دارد: «بگو: آنچه در آسمان ها و زمین است برای کیست؟ بگو: از آن الله است…» (۱۲) بگو آیا غیر از الله را سرور خود گیرم (اتخذوا ولیا) که آفرینشگر آسمان ها و زمین است؟ حال  آنکه اوست که به همگان روزی می خوراند و خود روزی نمی خورد (هو یطعم و لا یطعم). بگو به من فرمان داده شده است که نخستین کسی باشم که سر می نهد (من اسلم) و هرگز از مشرکان مباش (المشرکین)» (۶: ۱۴).

پیش از آنکه در ادامه، دلالت های مسیحیایی و اهل کتاب را در آیات بعدی و دنباله ساختار گفتگوی همین سوره بجوییم (۱۹ و ۲۰)، می توان با بازگشت به سوره ۷۵ مائده به خوبی دلالت معنایی مبهم آیه ۱۴را در اشاره به عیسی مسیح (ع) یافت (و اُمه صدیقه کانا یاکلان الطعام) که پیشتر آنجا اشاره شده بود. زیرا در ادامه آیات در می یابیم یکی از تنش های اعتقادی در این گفتگوها به تفاوت گذاری شرایط انسانی و غیر انسانی الله با مسیح و مادرش راجع می شود. تفاوتی که متن بر آن انگشت می گذارد و تأکید می کند، رب شایسته پرستش و خدایی، هرگز نیاز به طعام و خوردن غذا ندارد، خصوصاً آنکه  او همه را طعام می دهد و می خوراند و این بر خلاف آن کسی است که نیاز به خورد و خوراک دارد: «به همگان روزی می خوراند و خود روزی نمی خورد (هو یطعم و لا یطعم)» (۱۴). اگرچه عموم تفاسیر زمینه بحث را سهل انگارانه به اصنام و بت های دست‌‌ساز آدمیان حوالت داده اند!

در ادامه همانطور که گفته آمد، ساختار روایی سوره انعام بر پاسخ به مخاطب قرار دارد. این پاسخ ها در پیرامون موضوع  پرستیدن اله و خدایی در کنار «الله» است که این عمل بس نادرست و نابهنجار شمرده شده است. عملی که برای توضیح و نامیدن آن از واژگان «شرک» و اشکال و صورت های مختلف این ریشه، استفاده گشته است. مخاطب نیز «اهل کتاب» است، نه «مشرکان قریش» و بت پرستان مکه! چنانچه به اعتبار آیات پیشین سوره مائده نیز می دانیم اینجا جدال، همه بر سر عیسی مسیح است! «در پاسخ بگو: کدام چیز گواهی‌‌اش بزرگ‌‌تر است؟ بگو: الله میان من و شما گواه است، و این (خواندنی: القرآن) به من وحی شده است که شما هرکس را که (این پیام) به او برسد بدان هشدار دهم. آیا شما گواهی می دهید که با الله، الهه ای دیگری هست (ان مع اللهءّ الهه اخری)؟ بگو: من گواهی نمی دهم. بگو: فقط او معبود یگانه است (قل هو اله احد و اننی بریء مما تشرکون) و من از آنچه شریک (خدا) می سازید بیزارم» (۱۹). پس از این در آیه بعد دلالت بحث که مُضمر و پنهان بود، به خوبی روشن می شود و در می یابیم پیرامون که و کدامین گروه صحبت می شود: «کسانی که کتابشان داده ایم (الذین اتینهم الکتاب)، او را می شناسند همان طور که فرزندان خود را می شناسند» (۲۰). همین جا خوب است توجه دهیم که از هم‌‌نشینی های دیگر واژگان شرک، واژه ظلم است و برای ما علامت و نشانه راه دیگر این هم نشینی هاست: «و کیست ستم‌‌کارتر از (و من اظلم) کسی که بر خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ بی‌‌تردید ستمکاران (الظالمون) رستگار نمی شوند (۲۱) و روزی که همه آنها را گرد آوریم، آن گاه به کسانی که شرک می ورزند (للذین اشرکوا این شرکاؤکم؟) گوییم: کجایند شریکان شما که آنها را (شریک خدا) می پنداشتید (۲۲). سپس پاسخ و عذر آنها جز این نیست که بگویند: سوگند به الله که پروردگار ماست ما مشرک نبودیم (والله ربنا ما کنا مشرکین)» (۶: ۲۳).

همین گونه که می بینیم فضای این آیات بر پرهیز مؤکد از، کسی را شایسته پرستیدن در کنار خدا دانستن است. همچنین عبارت و نام «اهل کتاب» علامت واضح استمرار جدال بر سر عیسی مسیح (ع) و غیر بشری خواندن آن است. پس تا ما دلیل دیگری نیابیم به لحاظ روشی نمی توانیم ارجاع را به کس و یا چیز دیگری حوالت دهیم. جالب آنکه عموم تفاسیر زمینه بحث و پرسش از آن کس را که بر سر او بحث و گفتگو می شود (یعرفونه کما یعرفون)، راجع به «رسول» و پیامبر دانسته اند، در صورتی که بحث پیرامون عیسی مسیح و کنار الله قرار دادن برای پرستش اهل کتاب است.

«بلکه تنها او را می خوانید (بل ایاه تدعون)، و اگر بخواهد، آنچه را که درخواست می کنید (از شما) (ما تدعون الیه) برطرف می سازد، و (آن زمان است که) آنچه شریک او می سازید (تنسون ما تشرکون) فراموش می کنید (۴۱). بگو: چه می گویید، اگر خدا چشم و گوش شما را بستاند و بر دل‌‌هایتان مهر نهد، کدام معبودی غیر از خداوند (من اله غیرالله یاتیکم) آنها را به شما بر نمی گرداند؟ (۴۶). بگو: همانا من از پرستش کسانی که شما به جای خدا می خوانید نهی شده‌‌ام (نهیت ان اعبدوا لذین تدعون من دون الله). بگو از خواسته های شما پیروی نمی کنم… (۶: ۵۶).

در آیه ۶۲ از خداوند (الله) به عنوان مولای حقیقی (مولاهم الحق) سخن گفته می شود و در ادامه آیات بعدی می آید: «بگو: خدایت که شما را از آن مهلکه و هر بلایی نجات می دهد، آن گاه شما شرک می ورزید (انتم تشرکون)» (۶: ۶۴). در آیه ۷۰ نیز این سخن می آید: «لیس لها من دون الله ولی و لاشفیع؛ بگو: آیا به جای خداوند (الله) چیزی را بپرستیم که نه به ما سود می رساند و نه زیانی و بعد از آن که خدا هدایتمان کرده عقب‌‌گرد کنیم؟ (قل اندعوا من دون الله ما لا ینفعنا و لا یضرنا)» (۶: ۷۱).

در این بخش و آیات در هفتمین سوره بلند قرآن، ما برای نخستین بار با کلمه و نام بت که به صورت جمع «اصنام» به کار رفته، از تمام پنج مورد ذکر شده در قرآن رو برو می شویم. داستانی مربوط به حکایت ابراهیم که در گذشته ها اتفاق افتاده است و متن آن را نه در نسبت با مخاطب حاضر و نهی از بت پرستی او که در مشابهت و گمراهی او است، یادآوری می کند. اینجا متن، بت پرستی را گمراهی می داند (ضلال مبین) و شریک قائل شدن برای خداوند می نامد.

«آن گاه که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتان را به خدایی می گیری (اتتخذ اصناما الهه)؟ حقیقت این است که من، تو و قومت را در گمراهی آشکار (ضلال مبین) می بینم (۷۴). پس وقتی که خورشید را طالع دید، گفت: این پروردگار من است، این بزرگ تر است و چون فرو شد، گفت: ای قوم! همانا من از آنچه شریک می پندارید (مما تشرکون) بیزارم (۷۸).  به راستی من خالصانه (حنیفا) روی دل به سوی کسی داشتم که آسمان ها و زمین را آفرید و من از مشرکان نیستم (و ما انا من المشرکین) (۷۹) و قومش با او به جدال برخاستن (و حاجه قومه). گفت: آیا با من درباره خدا مجادله می کنید (قال اتحاجونی فی الله؟)، در حالی که مرا هدایت کرده؟ و من از آنچه شریک او می سازید (ماتشرکون) نمی هراسم…(۸۰). و چگونه از آنچه شریک خدا کردید (ما اشرکتم) بترسم، در صورتی که شما نمی ترسید از اینکه برای خدا چیزی را شریک گرفته اید (اشرکتم بالله) که خداوند درباره آن حجتی برای شما نازل نکرده است…(۸۱) کسانی که ایمان آوردند و ایمان خویش را به ستم (بظلم)، نیالودند امنیت، مخصوص آنهاست و هم ایشان هدایت یافتگانند» (۶: ۸۲).

همین گونه که می بینیم و با تکیه به متن، هنگامه و زمانه وقوع داستان ابراهیم که در جدال و محاجه با کسانی است که اصنام را الهه می پندارند (اتتخذ اصنما) و آنها را می پرستند و زمان وقوع‌‌اش در گذشته ای دور است. برای همین متن  سلسله پیامبران بعدی را همه در ادامه او و هدایت مسیر وی می بیند و نام آنها را که پیامبران عهد عتیق و جدید هستند و گویی آشنا برای مخاطبان با ترتیب زمانی ذکر می کند (۸۳ الی ۸۷) و از صراط مستقیم «آنها در هدایت یافتگی‌‌شان سخن می گوید. این هدایت خداست که هر کس از بندگان خویش را بخواهد بدان هدایت می کند، و اگر شرک می ورزیدند (و لو اشرکوا)، قطعاً آنچه انجام می دادند تباه می شد.» (۶: ۸۸).

آیات در ادامه صحبت و از نو در تجدید و یادآوری با مخاطب اشاره می کنند که برای ما و مسیر تحقیق مهم است: «این کتابی که نازل کردیم، مبارک و مصدق کتاب هایی است (مصدق الذی بین یدیه) که پیش از آن آمده و برای این است که مردم «ام القرای» و حومه آن را هشدار دهی» (۶: ۹۲). این عبارت «مصدق الذی بین یدیه»، برای ما همانطور که پیشتر گفته شد کلید واژه معنایی و بینامتنی است که مخاطب و متن او را مورد شناسایی قرار دهیم. (آنچه به نام «قریش» می شناسیم و به قاعده مردمانی فاقد «کتاب» بودند، ولی در برابر مسیحیان و یهودیان، مردمانی صاحب کتاب هستند که متن خود را تصدیق کننده و تالی آنها می داند و ما هنوز نشانه و دلالتی برای آنها اینجا نمی یابیم). در ادامه نیز آیات به احوال هنگام مرگ و سکرات این افراد و بی‌‌پناهی و بی‌‌فایده بودن شفیعانشان اشاره می کند.

«همانا البته تک تک به نزد ما آمده‌‌اید، چنان که نخستین بار شما را همین گونه آفریدیم، و آنچه به شما عطا کرده بودیم پشت سر گذاشتید، و شفیعانی را که در میان خودتان شرکای خدا می پنداشتید (فیکم شرکوا) با شما نمی بینم، و همانا روابط شما از هم گسیخته و آنچه را می پنداشتید (پشتیبان خود) از دستتان رفته است.» (۶: ۹۴).

در ادامه سوره از گروه دیگری سخن به میان آورده می شود که گویی از جنیان و پریان برای خداوند شریک ساخته اند و پسران و دخترانی! این گروه چه کسانی هستند؟ ما اینجا دلالتی به نام و یا گروه خاصی از قائلین به این الوهیت نیستیم و باید تحقیق خود را پیش بریم تا شاید به دلالتی برای شناسایی این گروه برسیم.

«و برای خدا از جنیان، که آنها را خدا آفریده شریکانی انگاشتند (و جعلو الله شرکاء الجن) و بی خردانه برای او پسران و دختران (بنین و بنات) ساختند، او منزه برتر است از آنچه وصف می کنند» (۶: ۱۰۰).

در ادامه سوره انعام، آیه بعدی به خوبی برای ما دلالت‌‌اش آشکار است. پیرو آیات پیشین، به مسیحیان و نصارایی که برای خدا پسری و همسری قائل هستند باز می گردد. یعنی اینجا هم در می یابیم آنها در معنی شرک ورزی چه «می کردند» و هم می فهمیم به چه گروه از باورمندان اشاره می رود و مشرکان اینجا کیستند. در این آیات (۱۰۱ الی ۱۱۴) همه زمینه معنایی‌‌شان مشترک است و به خوبی دلالت های معنایی را به «اهل کتاب» در آنها مشاهده می کنیم.

«و ابداع کنندۀ (بدیع السموات) آسمان ها و زمین است، چگونه او را پسری باشد (انی یکون له ولد)، حال آنکه او را همسری نبوده (و لم تکن له صاحبه) و او همه چیز را آفریده و او به همه چیز آگاه است؟ (۱۰۱) این است خدای، پرودگار ما (الله ربکم لا اله الا هو…فاعبدوه)… (۱۰۲) و در ادامه آیه ۱۰۷ که می خواهد از مشرکان فاصله گیرد: «آنچه را از پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن، که خدایی جز او نیست (لا الا هو) و از مشرکان روی برتاب (و اعرض عن المشرکین) (۱۰۶) و اگر خدای می خواست شرک نمی آوردند (ما اشرکوا)، و ما تو را نگهبان آنها نکرده ایم و تو عهده دار امور آنها نیستی (۱۰۷). پس آیا داوری غیر از خدا جوییم؟ در حالی که اوست که این کتاب را به تفصیل به سوی شما نازل کرده است. و کسانی که کتابشان داده ایم (والذین اتینهم الکتب)، می دانند که (آن) از جانب پروردگار تو به حق نازل شده است. پس هرگز از اهل تردید مباش.» (۶: ۱۱۴).

در ادامه سوره انعام و جستجوی زمینه های کاربرد واژگان شرک که تماماً در زمینه محاجه با نصارا و پیرامون همتا و فرزند انگاشتن برای الله بود، اینک به آیات و زمینه بعدی می رسیم. به گونه ای جالب این زمینه مربوط به یهود و محاجه با آنان است. انحراف آنها تخطی و نادرستی در انجام احکام پیرامون ذبح حیوانات می باشد. انحراف از دستوراتی که برایشان آمده است. خواسته مجدانه و پیگیر متن در آیات این است که به «کتابی» که در دست دارند باز گردند. همان جا که متن «تفصیل» آنها را از قبل توسط خداوند به ایشان یادآوری می کند و ما را راهبر به زمینه صحیح متن می نماید؛ چرا که بازگشت به «تفصیل» احکام، فقط و فقط در نسبت با «اهل کتاب» معنی دارد نه «مشرکان قریش»! اگر چه در این زمینه ما باز با تعبیر شرک و نام مشرکین روبرو می شویم، اما زمینه معنایی این اسامی، زمینه توراتی خود را پیدا و متعین می کنند. برخلاف آنچه به صورت نا استوار، با خوانش ها و تفاسیر غیر روشمند به «مشرکان قریش» و آداب بت پرستی آنها حواله داده شده است. پس برای دریافت و فهم این زمینه ابتدا آیات را به ترتیب خود می آوریم و سپس به گونه ای تطبیقی و متناظر به بخش هایی از متن کتاب مقدس، بخش لاویان تورات که به احکام و ذبح حیوانات و تشخیص حلال و حرام و سهم کاهنان از آن ذبیحه ها می پردازد، توجه می دهیم تا نخست با این زمینه آشنایی نسبی داشته باشیم.

«پس اگر به آیات او ایمان دارید (بایاته مومنین)، از (ذبحی) که نام خدا (اسم الله) بر آن یاد شده است بخورید (۱۱۸) و شما را چه شده که از (ذبحی) که نام خدا (الله) بر آن یاد شده است نمی خورید؟ در حالی که خدا (الله) آنچه را بر شما حرام کرده برایتان شرح داده است (و قد فصل لکم ما حرم لکم)، جز آنچه (به خوردن) آن ناچار شدید…(۱۱۹) و از ذبحی که نام خدا (الله) بر آن یاد نشده است مخورید، چرا که آن قطعاً نافرمانی است، و بی گمان شیاطین دوستان خود را وسوسه می کنند تا با شما مجادله کنند، و اگر اطاعتشان کنید البته شما (هم) مشرکید (و ان اطعتموهم انکم لمشرکین) (۶: ۱۲۲).

نکته نخست آنکه توجه دادن به اشاره و تفصیل بیان احکام توسط خداوند و یادآوری ایمان به آیات او، نشان دهنده آن است که مخاطب آیات، همه دینداران هستند و سخن نیز مسبوق به کتابی است که احکام در آن بیان و تفصیل شده است. بی‌‌تردید واضح است منطق و یادآوری بازخواست گونه آیات تنها از مؤمنان و صاحبان شریعت معنی دارد، نه از بت‌‌پرستانی که نه به خدا اعتقاد دارند و نه به احکام وی وقعی می نهند تا برای این سرزدن و عدول مورد بازخواست واقع شوند.

آیات در ادامه به نحوه سهم‌‌بری و قسمت کردن نذرها و ذبیحه ها می پردازند و خدعه و ناراستی در همین «نصیب» و قسمت کردن را اشاره می کنند. اما در عموم تفاسیر به گونه ای غیر صحیح و نادرست «شرکاء» به بتان معنی و تأویل می شود، در صورتی که باید «شریکانتان» (الشرکائهم) و همچون ترجمه طبری «هم انبازان» برگردانده شود و معنی ناظر به کاهن ها و ربییون یهودی در تقسیم نذورات گردد: «و برای خدا (الله) آنچه از زراعت و دام ها آفریده سهمی گذاشتند (نصیبا) و به خیال خود گفتند (فقالوا هذا الله بزعمهم): این سهم خدا و این هم برای شریکانمان ماست (و هذا لشرکائنا). پس آن سهمی که مخصوص شریکانشان (لشرکائهم) است به خدا نمی رسد (فلا یصل الی الله)، ولی آنچه برای خداست به شریکانشان می رسد (یصل الی شرکائهم) و چه بد حکم می کنند! (۱۳۶). «و این گونه برای بسیاری از مشرکان (المشرکین) کشتن فرزندانشان را (قتل اولادهم، شرکائهم) جلوه دادند تا هلاکشان کنند و دینشان را بر آنان مشتبه سازند (لیلبسوا علیهم دینهم). و اگر خدا می خواست چنین نمی کردند، پس ایشان را با دروغ که می بافند رها کن (۱۳۷) و به پندار خویش گفتند: این چهارپایان و زراعت هایی ممنوع هستند (حجر) و جز کسی که ما بخواهیم از آن نمی خورد، و چهارپایانی هستند که سواری آنها حرام شده و (حال) چهارپایانی را نیز بدون ذکر نام خدا ذبح می کنند (و این احکام) را بر خدا می بندند… (۱۳۸) و گفتند: آنچه در شکم این دام‌‌هاست صرفاً از آن مردان ماست (لذکورنا) و بر زنان ما حرام است (و محرم علی ازواجنا)، و اگر مرده باشد، همه در آن شریکند (فیه شرکاء: کاربرد پایه و عمومی معنی شرک به معنای انباز و شریک بودن). به زودی خداوند توصیف آنان را (از دین) را سزا خواهد داد. بی گمان او حکیم و آگاه است (۱۳۹). محققاً کسانی که فرزندان خود را به سفاهت و نادانی می کشتند و آنچه را خدا روزیشان کرده بود از روی افترا به خدا حرام کردند، سخت زیان دیدند. به راستی آنها گمراه شدند و راه یافته نبودند» (۶: ۱۴۰).

همان طور که زمینه بحث و محاجه متن با «مخاطبان» را در آیات بالا می یابیم، همه بر گرد شیوه نادرست و نحوه تقسیم نذورات آنهاست (نکته تازه ای که می یابیم اشاره به قتل و کشتن فرزندان است که برای ما بلافاصله زنده بگور کردن دختران را به یاد می آورد و پس از آن انواع ذبیحه ها و حرام کردن های بی دلیل و بی حجتی از خداوند).

ولی این زمینه معنایی درست و دقیق متن برای فهم آیات نیست؛ چرا که اگر دقت کنیم در می‌‌یابیم متن پیوسته گفتگویی سراسر انتقادی و اصلاح‌‌گرایانه با اهل کتاب مسیحیان و یهودیان در زمینه و ساختار معنایی خودشان دارد. برای همین در سوره انعام که مصداق چهارپایان و ذکر ذبیحه ها و مناقشه و اختلاف بر سر نذورات و قربانی و سهم بری الله از آنهاست و (بیان انحراف از احکام آن توسط یهودیان می باشد)، می طلبد به گونه ای تطبیقی به احکام تورات مراجعه نماییم تا زمینه گفتگوی متن با آن را به گونه ای روشن بیابیم و مورد توجه قرار دهیم. همان گونه که گفته آمد در تمامی تفاسیر این آیات را به گونه غیر صحیحی در زمینه مشرکان مکه و رسوم جاهلی آنها همچون زنده به گور کردن دختران تعبیر و تفسیر می کنند! علت آن برای اینجانب روشن نیست، اما هر چه باشد بی توجهی به کلید هرمنوتیکی است که خود متن در برابر خوانشگران خود نهاده است و متن را تأیید و تصدیقی بر تورات و انجیل معرفی می کند و راه را به زبان امرزوی بر توجه به بینامتنیت، برای فهم خود پیش خوانشگر می گشاید. پس چرا این زمینه را نکاویم و آن را مرور نکنیم؟

بخش های انتخاب شده زیر از کتاب وییقرا یا لاویان می باشد و برای توجه ما به این زیر متن بایبلی به زبان فنی در قرآن کفایت می کند، اما باز به واقع باید تأکید کرد که بدون خوانش تطبیقی تورات و قرآن خوانشگر امروزی فهم بخش بزرگی از متن را از دست نهاده و راه به بیراهه های سیره‌‌پردازان و اسطوره‌‌سازان عصر جاهلی اعراب مکی و مشرکان
بت‌‌پرست آنجا می برد. بخش زیر آیاتی انتخاب شده از کتاب لاویان که تماماً به احکام می پردازد است. این آیات تا حد مناسبی ما را با زمینه تطبیقی و بینامتنیت پژوهش پیش رو آشنا می کند هر چند هرگز ما را از رجوع به خود متن و شرح فوق العاده پیچیده و متنوع احکام آورده شده در آنجا بی نیاز نمی نماید.

«فصل اول:

۱- ادونای (خداوند: یهوه)، مُشه [موسی] را از چادر محل اجتماع صدا زده به او چنین گفت:

۲- با فرزندان اسراییل صحبت نموده به ایشان بگو قربانیش را از چارپایان، از گاوان و گوسفندان تقدیم بدارد.

فصل دوم:

۱۰- و باقیمانده آن هدیه برای هرون [هارون] و پسرانش بماند. در میان هدیه های طعمۀ آتش (قربانگاه) متعلق به اَدونای فوق العاده مقدس است.

فصل هفتم:

۲- در محلی که قربانی سوختنی را ذبح می‌‌کنند قربانی تقصیر را (هم) ذبح کنند و خونش را به اطراف قربانگاه بپاشند.

۳- و از آن تمام چربی و دنبه و پیه که احشاء را می پوشاند، تقدیم بدارد.

۴- و کلیه ها و پیه که روی آنها در کنار تهیگاه هاست و غشاء روی جگر را در کنار کلیه ها جدا کند.

۶- هر مذکری از کاهن ها از آن بخورد. در محل مقدس خورده شود فوق العاده مقدس است.

۲۳- به فرزندان اسرائیل چنین سخن بگو: هیچ نوع پیه گاو بره و بز نخورید.

۲۴- و پیه مردار یا ذبح حرام (نولا) و پیه حیوان نخجیر شده یا حیوانی که نقص شرعی دارد برای هر مصرفی به کار برده شود، ولی هرگز آن را نخورید.

۲۶- هر جایی که باشید هیچ خونی از بالداران و چارپایان نخورید.

۲۷- هر شخصی که هر خونی (از چارپایان و پرندگان و بالداران مختلف) بخورد از قومش نابود خواهد شد.

۳۲- و از ذبح های سلامتتان ساق راست را به کاهن پیشکشی بدهید.

۳۵- از روزی که (ادونای) [خدای] هارون و پسرانش را مقرب کرد که برای ادونای خدمت کنند، از هدیه های طعمه آتش (قربانگاه) ادونای این(ها) را سهم آنها قرار داده است.

۳۶- روزی که مُشه [موسی] آن کاهن ها را مسح کرد، آنچه ادونای فرمان داد از مال فرزندان اسرائیل به آنها بدهند برای نسل های ایشان قانون ابدی شد.

فصل یازدهم:

۱- ادونای با مشه و اهرون صحبت کرده به آنها چنین گفت:

۲- به فرزندان اسرائیل صحبت کرده بگویید: از تمام چارپایانی که روی زمین‌‌اند حیواناتی که روی زمین‌‌اند حیواناتی که خواهید خورد اینها هستند.

۳- از چارپایان، هر سُم‌‌داری را که بین سُم‌‌ها شکاف دارد و نشخوارکننده است، بخورید.

۴- اما از نشخوارکنندگان و سُم‌‌داران این ها را نخورید. شتر که نشخوارکننده است، ولی سُم در نمی آورد برای شما ناپاک است.

۵- و خرگوش کوتاه گوش که نشخوارکننده است و سُم در نمی آورد برای شما ناپاک است.

۶- و خوک که سُم در می آورد و شکاف هم بین سُم دارد، ولی نشخوار نمی کند برای شما ناپاک است.

۸- از گوشتشان نخورید و لاشه ایشان را لمس نکنید، برای شما ناپاکند.

۹- از هرچه که در آب است اینها را بخورید: هر کدام در آبها، در دریاها یا در رودهاست و باله و فلس دارد آنها را بخورید.

۱۰- و هر چه در دریاها در رودها یعنی هر موجود آبی و هر جانوری که در آب است اگر باله و فلس نداشته باشد برای شما تنفرآور (و ناپاک) می باشد.

۱۱- برای شما تنفرآور (و ناپاک) باشند از گوشتشان نخورید و لاشه آنها را تنفرآور (و ناپاک) بدانید.

۲۶- هر چهارپایی که سُم‌‌دار است و شکاف ندارد و نشخوار نمی کند برای شما ناپاک است. هر که آنها را لمس کند ناپاک می گردد.

۲۷- از حیواناتی که بر چهارپا راه می روند، هر کدام بر کف پاهایش راه برود برای شما ناپاک است. هر کس لاشۀ آنها را لمس کند تا غروب ناپاک می نماید.

۳۹- هرگاه (یکی) از چارپایانی که برای شما خوردنی است بمیرد، کسی که لاشه‌‌اش را لمس کند تا غروب ناپاک خواهد بود.

۴۱- و هر حشره ای که روی زمین حرکت دارد تنفرآور و ناپاک است خورده نشود.

۴۶- این است قانون چارپایان و بالداران و تمام جانورانی که در آب حرکت دارند و برای هر جانداری که روی زمین حرکت می کند…

۴۷- برای تشخیص بین ناپاک و پاک و بین حیوانی که حلال گوشت است و حیوانی که حلال گوشت نیست.

فصل هیجدهم:

۱- ادونای به مُشه چنین گفت:

۲- نگذار از فرزندانت کسی را برای مولخ[۳] نابود کنند و نام خداوندت را خوار نکن من ادونای هستم.

۴- به بت ها گرایش نداشته باشید و معبودهای ریختگی برای خودتان نسازید. من ادونای خداوندتان هستم.

فصل بیستم:

 ۲- به فرزندان اسرائیل بگو از فرزندان اسرائیل و از غریبی که در (میان قوم) اسرائیل زندگی می کند هر کس از نسلش (کسی را) برای مولخ (بت مخصوصی است) تخصیص دهد حتماً کشته می شود. عامۀ مردم او را سنگباران کنند.

۹- هر گاه کسی پدر و مادرش را (حتی بعد از درگذشتشان) دشنام دهد حتماً کشته شود (چون) پدر و مادرش را دشنام داده کشته شود خونش به گردن خود اوست.

۲۴- به شما گفتم شما زمینشان را وارث خواهید شد و من آن را یعنی سرزمینی را که در آن شیر و شهد جاری است به شما خواهم داد که آن را به ارث ببرید. من ادونای خداوندتان هستم که شما را از (سایر) اقوام مجزا ساختم.

۲۵- پس ما بین چارپای حلال گوشت و حرام گوشت و ما بین پرندۀ بالدار حرام گوشت و حلال گوشت تمیز دهید. با چارپا و با پرندۀ بالدار و با هر چیزی که روی خاک می جنبد، یعنی آن چیزهایی که برایتان مشخص نمودم که ناپاک بدانید وجود خود را ناپاک نکنید.

فصل بیست و دوم:

۱۵- موقوفه های فرزند اسرائیل را که به ادونای پیشکشی می دهند (کاهن ها با هدیه نمودن آنها به دیگران) بی حرمت نسازید.

۲۵- از مال بیگانه هم از اینها به عنوان طعمۀ آتش (قربانگاه) ادونای تقدیم ننمایید. هنگامی که نقصشان در آنها (باقی) است عیب در آنهاست از شما قبول نخواهد شد.»[۴]

با ملاحظه آیات احکام در کتاب لاویان و زمینه فرهنگی و دینی آن، اکنون به خوبی می توان در مقایسه، فهم و درکی  مناسب از گفتگوی انتقادی قرآن و متن را با آن دریافت. ارجاع ها و توجه هایی که همراه گونه ای ایراد بر انحراف جاری نسل یهود می باشد و در متن به روشنی مشهود است:

«و از چهارپایان برای شما باربر و حیوانات کوچک (بهره ده) بیافرید. از آنچه خدا روزیتان کرده است بخورید، و از گام های شیطان پیروی نکنید…(۱۴۲) هشت نر و ماده (بر شما حلال است) از گوسفند (الضان) دو تا و از بز (معز) دو تا. بگو: آیا نرهای آنها را حرام کرده یا ماده ها را، یا آنچه را رحم ماده ها در بر دارد؟ اگر راست می گویید مرا از روی علم آگاه سازید (۱۴۳) و از شتر (ابل) دو تا، و از گاو (البقر) دو تا. بگو: آیا نرهای آنها را حرام کرده یا ماده ها را یا آنچه را رحم ماده ها در بر دارد؟ یا زمانی که خدا (اذا وصاکم الله بهذا) شما را به این حکم توصیه می کرد حاضر بودید؟ پس چه کسی ستم کارتر از آن کس است که بر خدا دروغ بندد تا مردم را بی هیچ دانشی گمراه کند؟…(۱۴۴). بگو: در آنچه به من وحی شده چیزی را که خوردنش بر خورنده ای حرام باشد نمی یابم، مگر این که مردار (میته) یا خون ریخته (مسفوح) یا گوشت خوک (لحم خنزیر) باشد که بی شک آن پلید است (رجس)، یا ذبحی که از روی نافرمانی نام غیرخدا بر آن یاد شده باشد. اما هر که بدون زیاده‌‌خواهی و سرکشی (به خوردن) آن ناچار گردد، البته پروردگار تو آمرزنده و مهربان است (۱۴۵) و بر یهودیان (و علی الذین هادوا) هر (حیوان) ناخن داری (ذی ظفر) را حرام کردیم، و از گاو و گوسفند (البقر و الغنم)، پیه آنها را بر آنان تحریم نمودیم، به استثنای پیه هایی که بر پشت آنها یا بر روده هاست یا آنچه به استخوان چسبیده باشد. این (تحریم) را به جرم افزون‌‌طلبی‌‌شان، به آنها کیفر دادیم و بی شک ما راست گفتاریم.» (۶: ۱۴۶).

همین طور که اشاره کردیم، جستجوی ما در این پژوهش پیگیری دو پرسش مبنایی است؛ نخست واژه شرک به چه معناست و دوم مشرکان مصداق کدام گروه ها از هویت های تاریخی حاضر در متن می باشند؟ برای پاسخ دادن به این دو پرسش، معنی هر فعل را در انجام دادن کاری و عملی در زمینه مورد نظر خود پی گرفتیم. یعنی در اشاره متن در می یابیم  شرک ورزیدن به چیزی یعنی چه و پس از آن در گام دوم علائم و نشانه های هویتی عاملان و انجام‌‌دهندگان آن فعل را، مصداق انتساب آن نام بر ایشان می شناسیم و تشخیص می دهیم.

در سوره انعام ما به روشنی زمینه گفتگوی رسول با مخاطبان و محاجه و جدل های آن را می بینیم. زمینه از آیات ۱۳۵ به بعد بر بستر احکام تورات و اشاره های واضح دینی و جدل ها و ارجاع های بینامتنی مکرر شکل گرفته است. ساختار روایی و گفتگویی متن نیز به همین موازات با تأیید و تکیه بر همین بستر و زمینه مشترک پیش می رود. با این توجه آیات بعدی به روشنی برای ما معانی واژگان شرک و مشرکین به کار رفته را در این گفتگوهای سراسر انتقادی و اصلاح جویانه نشان می دهند. اینجا با معنی تازه ای از شرک روبرو می شویم، معنی که حاصل جدیدی از کاربرد در زمینه معنایی متفاوت است؛ شرک ورزیدن به معنای حرام کردن من عندی احکام خدا از سوی کاهن های یهودی و مجریان قربانی و نذر و انحراف از تورات و دستور خداوند. این کاربرد، کاربرد جدیدی از معنی کلمه شرک است که در زمینه یهود و انحراف از احکام‌‌شان و آنچه آنان من عندی تحریم کرده بودند، تصریح و به کار می رود:

«پس اگر تو را تکذیب کردند، بگو: پرودگارتان صاحب رحمتی وسیع است، ولی عذاب او از گروه گناهکاران برگردانده نشود (۱۴۷). کسانی که شرک می ورزند (الذین اشرکوا) خواهند گفت: اگر خدا می خواست، نه ما و نه پدران ما شرک نمی آوردیم (و ما لشرکنا) و چیزی را تحریم نمی کردیم (و لا حرمنا من شیء). بگو: آیا نزد شما دانشی (هل عندکم من علم) هست که آن را برای ما آشکار کنید، شما صرفاً از پندار پیروی می کنید، و جز این نیست که به گزاف و حدس سخن می گویید (۱۴۸). بگو گواهان خود را که شهادت می دهند که خدا این چیز ها را حرام کرده است بیاورید (الذین یشهدون ان الله حرم هذا)، پس اگر آنها شهادت دادند تو با آنها شهادت مده و از هوا و هوس کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و از امیال کسانی که به آخرت ایمان ندارند و برای پروردگارشان همتا و معادل می نهند، پیروی مکن (و هم بربهم یعدلون) (۱۵۰). بگو: بیایید تا آنچه را پرودگارتان بر شما حرام کرده برایتان بخوانم (قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم): اینکه چیزی را با او شریک نکنید (الا تشرکوا به شیئا) و با پدر و مادر نیکی کنید و فرزندان خویش را از تنگدستی نکشید که ما به شما و به آنها روزی می دهیم؛ و به کارهای زشت، چه علنی و چه پوشیده نزدیک نشوید؛ و هیچ انسانی را که خدا خونش را حرام کرده جز به حق نکشید. اینهاست که خداوند شما را به آنها سفارش کرده است، باشد که بیندیشید» (۶: ۱۵۱).

همانطور که گفته شد، آیات بالا به خوبی برای ما زمینه بحث و معانی را در بستر خود متعین و روشن می کنند و ما هیچ نشانه ای مدلل برای ارجاع به زمینه های  موسوم به بت پرستان اعراب مکه را در آن نمی یابیم. جالب آنکه به اتکای آیات تورات بخش لاویان و بخش هجدهم، در می یابیم که کشتن و قربانی فرزند برای مولخ رسمی زشت و جنایت‌‌بار بوده و تورات آن را به شدت نهی و مجازات می کند، چنانکه آیه ۱۳۷ نیز آن را انحرافی بسیار اشتباه می داند و آن را به رخشان می کشاند. اما مفسران قدیم و جدید بدون آشنایی به این بستر تاریخی و متنی مقلدانه، آن را ساده و آسان دلالتی بر رسوم جاهلی مشرکان مکه دانسته و به آن معنی کرده اند.[۵]

در آخرین نوبت که در سوره انعام از معنی مشرک استفاده می شود استشهاد به داستان ابراهیم است به عنوان یک مبنای دینی مشترک و هویتی خالص (حنیف)، به عنوان یک راهبرد که در تمامی این جدل های دینی و محاجه‌‌آوری ها به آن  اسنتاد و یادآوری می گردیده است. اینجا نیز از «رسول» خواسته می شود کار خود را در پی او بداند و تعریف نماید.

«بگو: مسلما پرودگارم مرا به راه راست (صراط المستقیم )، دینی استوار (دینا قیما) که همان آیین ابراهیم (مله ابراهیم حنیفا) حق گراست، هدایت نمود و او از مشرکان نبود (و ما کان من المشرکین) (۱۶۱) که شریکی ندارد (لا شریک له)؛ و به همین امر دستور یافته ام و من نخستین تسلیم شده ام[۶] (انا اول المسلمین) (۱۶۳). بگو: آیا جز خدا پرودگاری بجویم (قل اغیر الله ابغی ربا)، در حالی که او پرودگار همه چیز است؟…» (۶: ۱۶۴).

سوره اعراف

در پیگیری پرسش مبنایی خود به سوره اعراف رسیده ایم. در سه موضع در این سوره از شرک سخن رفته است و ما می خواهیم بدانیم «مشرکان» چه کسانی هستند. همچون پیش، نخست می باید زمینه معنایی گفتگو و جملات را که بر آن معانی و واژگان متعین می شوند را بیابیم و سپس دلالت آنها را در متن پیدا کنیم. در بررسی آیه ۳۳ در می یابیم زمینه بحث حرام کردن بی‌‌وجه زینت ها در هنگام ورود به مساجد است. البته اکنون به اتکای سوره انعام می دانیم یهود است که برای حرام کردن من عندی پاره ای از احکام مورد سرزنش واقع شده است. از سویی سخن از شیوه ورود به مساجد است و در متن مساجد را محلی می یابیم که برای گوینده آیات و مخاطبین آن مشترک است و واجد احترام. از این‌‌رو به دو قرینه واژه «شرک» به کار رفته برای مخاطبش دین‌‌داران می باشند نه بت پرستان و نیز نه سخن از رسوم جاهلی آنها! قرینه نخست همین  که آمد سخن از حضور در مساجد است نه محل های عبادت اصنام که نام خود را دارند و دیگر آنکه سخن از حرام کردن احکام به گونه ای من عندی در متن است که مسبوق به سوره انعام و انتساب آن به یهود باز می گردد و برای ما آشناست‌. برای شناخت دقیق‌‌تر آیه ۳۳ ما از دو آیه پیش‌‌تر آن آغاز می کنیم.

«ای فرزندان آدم! در حضور هر مسجدی زینت خود را برگیرید (خذوا زینتکم عند کل مسجد) و بخورید و بیاشامید و زیاده‌‌روی نکنید که او اسراف‌‌کاران را دوست ندارد (۳۱) بگو: چه کسی زینت الهی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و روزی ها پاکیزه و مطبوع را حرام کرده است (من حرم زینه الله؟)…(۳۲) و بگو: پرودگار من تنها زشتکاری را (قل انما حرم ربی الفواحش)، چه آشکار و چه پنهان، و گنهکاری و زیاده‌‌خواهی به ناحق را حرام کرده و اینکه چیزی را شریک خدا (تشرکوا بالله) قرار ندهید که دلیلی دربارۀ آن نازل نکرده است و یا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت ندهید.» (۷: ۳۳).

بدینسان آیه ۳۳ از شرک آوردن مخاطب را پرهیز می دهد. اما توجه داشته باشیم این پرهیز در ادامه سخن و بحث بر سر محاجه و جدلی است که مخاطب و گوینده و محتوای سخن برای هر دو روشن است. برای همین در توجه به پاسخ ساختار جدلی آیات، معانی به خوبی کنار هم می نشینند و قدرت منطقی و اقناعی خود را می یابند. یعنی گفته می آید کسی زینت های خداوند را حرام نکرده است، اگر حرام کردنی هست آن بدی های پیدا و پنهان یا زیاده‌‌خواهی و چیزی که دلیلی پیرامون آن ندارید، است. این گونه است که معنای شرک باز در بستر آیات و ساختار جدلی آنها متعین می شود و بروز می یابد.

در نوبت دوم که در سوره اعراف باز به واژه شرک اشاره می شود آیه ۱۷۳ است. اینجا نیز مفاهیم و معانی بر بستر یادآوری سرگذشت تاریخی قوم یهود و تخلفات و نقض قوانین و احکام‌‌شان (روز سَبَت و شکستن عهد) به گونه پی‌‌درپی طرح می شوند. پس از آن به گونه جدلی با آنها محاجه می شود و رفتار ناپسند گذشتگان در تحت نام شرک و شرک‌‌آوری مورد سؤال قرار می گیرد و به یادشان آورده می شود:

«یا بگویید: همانا پدران ما پیش از این شرک آوردند (انما اشرکءاباونا) و ما نسلی بعد از ایشان بودیم، آیا ما را به سبب کاری که باطل اندیشان کرده اند مجازات می کنی؟» (۷: ۱۷۳).

در نوبت آخر کاربرد این واژگان مربوط به آیات ۱۸۹ الی ۱۹۵ سوره است. معنای آیه به قول بهاء الدین خرمشاهی معرکه آرای مفسرین است! (خرمشاهی، ص۱۷۵). مفسرین در اینکه این آیه دلالت‌‌اش چه کسانی می باشد گمانه های مختلفی زده اند. از جمله این گمانه ها آدم و حوا و فرزندانشان می باشد. اگر چه چون دلالت تفسیری آیه به آدم و حوا باز گشته است، نسبت شرک‌‌آوری به فرزند و اولادشان سختی ها و توجیهات دیگری را در پی می آورد که به تکلف به آنها اشاره شده است. اما محتملاً این آیات در دلالت های خود راه به داستان تولد عیسی مسیح داشته باشند.

«…پس چون با او بیامیخت، باری سبک گرفت و با آن مدتی سر کرد و چون سنگینی شد، هر دو از خداوند، پروردگار خویش خواستند که اگر فرزندی شایسته ای به ما دهی قطعاً از سپاسگزاران خواهیم شد (۱۸۹). اما هنگامی که به آنها فرزند شایسته ای داد، برای او در موهبتی که داده بود شریکانی قایل شدند (جعلا له شرکاء)، ولی خدا از آنچه شریک او می کنند بالاتر است (فتعلی عما یشرکون) (۱۹۰). آیا موجوداتی را شریک او می سازند (ایشرکون) که چیزی نمی آفرینند و خود آفریده می شوند (۱۹۱) و نه می توانند آنها را یاری دهند و نه خودشان را یاری کنند؟ (۱۹۲) و اگر آنها را به هدایت دعوت کنید از شما پیروی نمی کنند. چه آنها را بخوانید یا خاموش باشید، بر شما یکسان است (۱۹۳). بی گمان کسانی را که شما به جای خدا می خوانید بندگانی مانند شمایند (تدعون من دون الله عباد امثالکم). پس آنها را بخوانید، و اگر راست می گویید باید شما را پاسخ دهند (۱۹۴). آیا پاهایی دارند که با آن راه می روند؟ یا دست هایی دارند که با آن کاری کنند؟ یا چشمانی دارند که با آن ببینند؟ و یا گوش هایی دارند که با آن بشنوند؟ بگو: شرکای خود را بخوانید (شرکاءکم)، سپس در حق من (هر چه می توانید) نیرنگ بزنید و مهلتم ندهید (۷: ۱۹۵).

سوره توبه

سوره توبه با ۹ بار کاربرد مستقیم واژه «مشرکین» و خطاب قرار دادن به گونه ویژه به آنها می پردازد. محتوی آیات تندی و ستیزه‌‌جویی با مخالفین و شکنندگان عهد و نقض‌‌کنندگان پیمان می باشد. ساختار آغازین سوره بر جدل و محاجه مفاهیم الهیاتی همچون سوره های پیشین نمی باشد و همه در نسبت به اعمال و رفتار ناپسند آنها در جنگ و قتال است.

اگر چه ساختار روایی سیره ها اکنون تمامی معانی و اشاره های مبهم آیات را به زمینه دیگری هدایت می کنند و آن را در پیرامون حوادث مربوط به سال نهم و دهم هجری و کفار و مشرکین مکه قرار می دهند و به نوعی غموض متن را می گشایند، اما ما به لحاظ تعلیق پدیدارشناسانه تلاشی نداریم تا از این زمینه در گشودن ابهام و توضیح حوادث متن استفاده نماییم. روند پژوهش می باید در جهت جستن دلالت های معنایی درون متنی یا بینامتنی تأیید شده و موثق پیش رود نه معانی تحمیل شده فرامتنی و متأخر قرون بعدی!

آیات مطرح شده سوره به ترتیب و در روند گزارشی و روایی خود ۹ بار مشرکین را نام می برد. این آیات را مرور می کنیم:

«این (اعلان) بیزاری است از طرف خدا و رسولش به مشرکانی (من المشرکین) که با ایشان پیمان بسته اند (۱) و این اعلانی است از ناحیۀ خدا و رسول او به مردم در روز حج اکبر که خدا و رسولش از مشرکان (من المشرکین) بیزارند…(۳). مگر آن مشرکانی (المشرکین) که با آنها پیمان بسته اید و سپس چیزی از پیمان شما را نکاسته اند و با هیچ کس بر ضد شما همدست نشده اند پس پیمان آنان را تا پایان مدتشان تمام کنید…(۴). پس چون ماه های حرام به سر آمد، هر جا مشرکان (فاقتلوا المشرکین) را یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره در آورید و در همه جا به کمینشان بنشینید، اما اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند (فان تابوا و قاموا الصلوه و اتوا الزکوه)، راهشان را باز کنید که خداوند بخشندۀ مهربان است (۵) و اگر کسی از مشرکان (من المشرکین) از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به نقطۀ امنش برسان، زیرا آنها مردمی نادانند (۶). چگونه مشرکان را نزد خدا و رسول او پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها کنار مسجدالحرام پیمان بسته اید (ثم عندالمسجدالحرام)…(۷). مشرکان (للمشرکین) که شاهد کفر خویشند حق ندارند مسجدهای خدا (ان یعمروا مسجدالله) آباد کنند. آنها اعمالشان باطل است و در آتش جاودانند (۱۷). مساجد خدا را تنها کسی آباد می کند که به خدا و روز واپسین ایمان آورده و نماز برپا داشته و زکات داده و جز از خدا نترسیده…(۱۸). آیا آب دادن به حاجیان (سقایه الحاج) و آباد کردن مسجدالحرام (عماره المسجدالحرام) را مانند (کار) کسی قرار داده اید که به خدا و روز واپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ (این دو) نزد خدا یکسان نیستند، و خداوند ستمگران را هدایت نمی کند (لایهدی قوم الظالمین) (۱۹). ای کسانی که ایمان آورده اید! حق این است که مشرکان (انما المشرکون نجس) ناپاکند، پس امسال نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند (فلا یقربوا المسجدالحرام)، و اگر (در این قطع رابطه) از تنگدستی بیم دارید، اگر خدا بخواهد زودا که از فضل خویش بی نیازتان کند که خداوند دانای حکیم است.» (۷: ۲۸).

نخستین دلالت معنایی پژوهش برای یافتن زمینه معنایی مشرکین، آیات بعدی همین سوره توبه می باشند که هم به یهود و هم نصارا باز می گردد و به آنها ارجاع می دهد:

«و یهود گفتند (وقالت الیهود): عُزیر پسر خداست (عُزیرابن الله)، و نصارا گفتند (وقالت النصاری المسیح ابن الله): مسیح پسر خداست. این سخنی (قولهم بافواهم) است که بر زبان می آورند و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شدند شباهت دارد. خدا بکشدشان، به کجا منحرف می شوند؟ (۳۰) علما و راهبان (احبارهم و رهبانهم) خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا اربابان خود گرفتند (اربابا من دون الله، والمسیح ابن مریم)، با آنکه دستور داشتند جز خدای یگانه را که معبودی جز او نیست نپرستند (الها واحدا لااله الاهو). او منزه است از آنچه شریکش می سازند (سبحانه عما یشرکون) (۳۱) او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آنرا بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکین (المشرکین) خوش ندارند (۳۳). ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید! بسیاری از علمای یهود و راهبان (کثیرا من الاحبار و الرهبان) قطعاً اموال مردم را به ناحق می خورند (لیاکلون اموال الناس بالباطل) (و آنان را) از راه خدا باز می دارند. و کسانی را که زر و سیم می اندوزند (یکنزون الذهب والفضه) و در راه خدا انفاق نمی کنند (ولا ینفقوها فی سبیل الله)، به عذابی دردناک نویدشان ده (۳۴). روزی که آن را در آتش دوزخ سرخ کنند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشتشان داغ نهند (و گویند) این است آنچه برای خود می اندوختید (تکنزون) (۳۵). و (نیز) همانطور که مشرکان (المشرکین) جملگی به جنگ با شما بر می خیزند شما هم جملگی به جنگ با آنها برخیزید، و بدانید که خدا با پرهیزکاران است (۳۶). پیامبر (النبی) و کسانی که ایمان آورده اند نمی باید برای مشرکان (للمشرکین)-پس از آنکه برایشان روشن شد که دوزخیند- طلب آمرزش کنند، هر چند خویشاوند باشند (۷: ۱۱۳).

پس از آمدن این آیات و زمینه روشن معنایی پیرامون یهود و نصارا و دلیل انحرافشان، از نو آیات به زمینه نخست سوره و درگیری و قتال بازگردانده می شوند و شیوه برخورد با آنها را به «رسول» خاطرنشان می کند. همین فاصله میان آیات آغازین و زمینه انحرافی یهود و نصارا بیانگر دریافت زمینه صحیح واژگان در این سوره است.

همانطور که در خوانش پدیدارشناسانه از سوره توبه دریافتیم ما در این سوره با هویتی شکل یافته و منسجم از سوی متن برای مخاطب به عنوان «مشرکین» روبرو هستیم. هویتی که در سوره های پیشین به خاطر انحراف‌‌شان به باور متن
کم‌‌کم  شکل می گیرد و متعین می گردد. به نقل از آیات و متن، انحرافی سخت از اصل دیانت و آنچه در سرگذشت ابراهیم به عنوان سرنمون و پیامبر آغازین جدال با شرک معرفی می شود، صورت یافته است. اما همان طور که آمد آنچه از این سوره در می یابیم شکستن عهد و پیمان است که برای گوینده آیات بس گران می نماید و جای مسامحه را هرگز نمی گذارد. اما دو عنصر مشترک در سوره توبه که بر سر آنها مناقشه می رود یکی مشارکت در آیین حج است و سقایت حجاج و دیگری عمران و ساختن مساجد.

از سویی دلالت های الهیاتی که از انحراف مشرکان سخن می گویند در آیات از آیه ۲۹ الی ۳۱ خود را به خوبی نشان می دهند و همان ها هستند که پیوسته در مسیر پژوهش با آنها روبرو شده‌‌ایم و راهبر ما بر شناخت مشرکین در متن هستند. همچنین در ادامه به گونه ای جالب آیات ۳۴ و ۳۵ ما را از جدال متن و موضع سختش بر ساختار روحانی موجود (یهود و نصارا، نه بت پرستان مکه) آگاه می کند. ایراد بر احبار و رهبان که اموال مردم را به باطل می خورند و انفاق نمی کنند و گنج می نهند. همه این دلالت ها در کنار هم فهم ما را از زمینه نزاع که اینجا بن مایه اجتماعی و اقتصادی نیز به خود می گیرد، بهتر می کند و جایگاه آن را به عنوان آیینی نو که پروای اموال مردم و تصاحب‌‌شان (لیاکلون اموال الناس بالباطل) توسط علمای دینی و روحانیون نصارا و یهود دارد به خوبی روشن می کند و محل نزاع و حساسیت های تازه را به خوبی نشان می دهد.

سوره یونس

در سوره یونس ما با واژه شرک که گاه به صورت فعل و گاه به عنوان اسم جمع می آید ۸ نوبت روبرو می شویم. ساختار آیات باز بر محاجه و دلیل‌‌آوری با مخاطب بنا شده است. چنانکه در روند آیات و گفتگو (قل)، زمینه سخن تصدیق کتاب هایی است که پیش از آن آمده و شرح و توضیح آنها می باشد:

«و غیر از خدا چیزهایی را می پرستند (یعبدون من دون الله) که نه سودشان می رساند و نه زیان، و می گویند: اینها شفیعان ما در نزد خدایند (هولاء شفعاونا عندالله). بگو: آیا خدا را (الله) از چیزی خبر می دهید که در آسمان ها و زمین سراغ ندارد؟ او منزه و برتر از آنچه شریک وی می سازند» (و تعالی عما مشرکین) (۱۸). «و روزی که همۀ آنها را گرد می آوریم، آن گاه به کسانی که شرک ورزیده اند می گوییم (للذین اشرکوا): شما و شریکانتان در جای خود بایستید (انتم و شرکاء و کم)، سپس آنها را از هم جدا می کنیم، و شریکان آنها می گویند (قَالَ شُرَکَاؤُهُمْ): شما ما را نمی پرستیدید (ما کنتم ایانا تعبدون) (۲۸) و خدا و شهادت میان ما و شما کافی است. حقیقتاً ما از عبادت شما بی خبر بودیم (فَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ إِنْ کُنَّا عَنْ عِبَادَتِکُمْ لَغَافِلِی)» (۲۹). بگو: آیا معبودان (شرکائکم) شما کسی هست که آفرینش را آغاز کند و سپس: آنرا برگرداند؟ بگو: خداست (الله) که آفرینش را آغاز می کند و باز آنرا بر می گرداند، پس به کجا منحرف می شوید؟ (۳۴). بگو: آیا از معبودان شما کسی هست که به سوی حق رهبری کند؟ بگو: خداست (الله) که به سوی حق رهبری می کند…(۳۵) و چنان نیست که این قرآن از جانب غیر خدا به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق کتاب هایی است که پیش از آن آمده (تصدیق الذی بین یدیه) و شرح و توضیح آنهاست و تردیدی در آن نیست و پروردگار جهانیان است.» (۱۰: ۳۷).

آیات بعدی در ادامه محاجه، رو به یهود و حرام و حلال بیجا از سوی خودشان دارد:

«بگو: به من بگویید، آن (روزها) که خدا برای شما نازل کرده و شما برخی از آن را حرام و برخی را حلال قرار داده اید (لکم من رزق فجعلتم منه حراما و حلال)، آیا خدا به شما اجازه داده است یا بر خدا دروغ می بندید؟» (۵۹). «آگاه باش که هر که در آسمان ها و هر که در زمین است از آن خداست، و کسانی که غیر از خدا شریکانی می خوانند (یدعون من دون الله شرکاء)، از چه پیروی می کنند؟ آنها صرفاً از پندار پیروی می کنند و جز دروغ نمی گویند (۶۶). گفتند:خدا فرزندی گرفته است (اتخذالله ولدا)، منزه است او، بی نیاز است او. آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن اوست. شما بر این گفته حجت دارید (ان عندکم سلطان). آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟ (۶۹). و خبر نوح را بر آنها برخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر قیام و حضور من در میان شما و تذکراتم درباره آیات الهی بر شما گران است، من بر خدا توکل کرده‌‌ام؛ پس کار و نیرو و شریکانتان (شرکائکم) را یکجا کنید تا کارتان بر شما پوشیده نباشد (۷۱). بگو ای مردم! اگر در دین من تردید دارید، (بدانید) من آنهایی را که جز خدا می‌‌پرستید نمی‌‌پرستم (فلا اعبدالذین تعبدون من دون الله)، بلکه خدایی را می پرستم که جان شما را می ستاند و فرمان یافته‌‌ام که از مؤمنان باشم (۱۰۴) و اینکه بدون انحراف از حق، به این دین روی آور (للدین حنیفا) و هرگز از مشرکین (من المشرکین) نباش.» (۱۰: ۱۰۵).

شیوه دیگر که واژگان شرک به کار رفته هنگامی است که به پیامبران و رسولان پیشین برای عبرت اشاره می شود. سرنمون تمامی این پیامبران ابراهیم است که با پرستش بتان سر نزاع دارد و عبادت آنها را شریک خداوند شدن می داند. برای همین همانطور که گفته شد در متن اگر به اصنام اشاره رفته است همه در نسبت با حکایت و سرگذشت ابراهیم و محاجه او در آن دوران است. اگر چه برای مخاطبان، روزگار و دوران ابراهیم و یا نوح مربوط به گذشته است اما عبرت و انذاری است تا وضع خود را با او در دین و خالص بودن از هر شریکی دریابند و از انحراف بازگردند. زیرا همانطور که پژوهش‌‌مان پیش می رود در می یابیم هیچ یک از مخاطبان حاضر، هرگز به پرستش اصنام متهم نمی شوند. دلالت ها همه به عناصر مسیحیایی و یهودی اشاره می شوند و متن انحراف آنها را برای تقبیح و تحقیر، در نسبت با یادآوری انحراف اقوام و امت های منحرف پیشین چون نوح و ابراهیم قرار می دهد. منظور آنکه در ادامه جستجوی خود پیرامون شیوه ها و چگونگی مواضع کاربرد واژگان شرک در متن ما با این گونه و شیوه از کاربرد نیز روبرو هستیم، همچون سوره هود که در آنجا به این انحراف تاریخی اشاره می کند.

سوره هود

آیه نخست با طرح این سخن آغاز می شود که این کلام از جانب حکیمی بصیر و آگاه است و آنکه جز خدا را نپرستید (الا نعبدوا الاالله) (۱۱:۲)». پس از از آن به تفاریق به نحوه مواجهه پیامبران پیشین چون نوح و هود می پردازد: «گفتند: ای هود! برای ما دلیل روشنی نیاورده ای، و ما به گفتۀ تو از خدایان خویش دست‌‌بردار نیستیم و ما هرگز تو را باور نداریم (قالوا یا هود… بتارکی الهتنا) (۵۳).جز این نمی گوییم که بعضی از خدایان ما به تو آسیب رسانده اند. گفت: من خدا (الله) را گواه می گیرم و شاهد باشید که من از آنچه شریک او می کنید بیزارم (مما بری تشرکون)» (۱۱: ۵۴).

سوره یوسف

در سوره یوسف نیز مخاطب در می یابد که چگونه یوسف پیامبر مواضع خود را بیان می کند و پیروی خود را در راستای رسولان درست آیین پیشین می شمارد و خود را از «شرک» دور می داند. «و از آیین پدران خویش ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کرده ام. برای ما سزوار نیست که چیزی را شریک خدا کنیم (ما کان لنا ان نشرک بالله)» (۱۲: ۳۸).

پس از بیان داستان یوسف (ع) و استشهاد به سرگذشت وی، منطق و راهبرد سوره آن است که رو به رسول  کند و در نسبت با مسئله و انحراف دینی مخاطبان از واژه مشرکین استفاده نماید و آن را به کار برد: «بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند جز اینکه همچنان مشرکند (و هم مشرکون) (۱۰۶). بگو: این راه من است. من و پیروانم از روی بصیرت (مردم را) به سوی خدا دعوت می کنم، و خدا پاک و منزه است و من از مشرکان نیستم (ما اما من المشرکین)» (۱۲: ۱۰۸).

سوره رعد

در سوره رعد ما از نو با تعابیر آشنا و به کار رفته پیشین روبرو می شویم. تعابیری که پیشتر با زمینه دلالی و کابردی آن آشنا شده ایم و معنی‌‌اش در نسبت آشکار با اهل کتاب است: «بگو: پروردگار آسمان ها و زمین کیست؟ بگو: خدا. بگو: پس چرا غیر او سرپرستانی گرفته اید (قل اتخذتم من دونه اولیاء) که اختیار سود و زیان خود را ندارند؟ بگو: آیا کور و بینا یکسانند؟ یا تاریکی ها و نور برابرند؟ آیا برای خدا همتایانی قرار داده اند (جعلوا الله شرکاء) که مانند آفرینش او آفریده اند و این (دو) آفرینش بر آنها مشتبه شده است؟ بگو: خدا خالق هر چیزی است، و او یگانه قهار است (۱۶). آیا کسی که مراقب عملکرد هر فردی است (شریک دارد)؟ و حال آنکه برای خدا شریکانی قرار دادند (و جعلوا شرکاء). بگو: آنها را نام ببرید. آیا چیزی را به او خبر می دهید که از وجود آن در زمین بی خبر است یا سخنی سطحی و بیهوده می گویید؟ (۳۳) و کسانی که به آنان کتاب داده ایم (آتینهم الکتاب)، از آنچه به تو نازل شده شاد می شوند، و برخی از گروه ها بخشی از آن را انکار می کنند. بگو: جز این نیست که من دستور یافته ام خدا (قل انما امرت ان عبد الله) را بپرستم و به او شرک نورزم (و لا اشرک به). به سوی او دعوت می کنم و بازگشت من به سوی است (۱۳: ۳۶).

سوره ابراهیم

در این سوره ما با سرگذشت قوم موسی و یادآوری احوال آنان و نعمت های خداوند به آن قوم برای معاصران‌‌شان روبرو هستیم (۷). اما اکنون نتیجه انحراف آنان را این بار در شرک ورزیِ حاصل پیروی از شیطان می بیند: «… پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت نکنید و خود را ملامت کنید. نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌‌تر (هم) که مرا (در کار خدا) شریک می نمودید (انی کفرت بما اشرکتمون) منکر می شوم. همانا ستمکاران عذابی پر درد خواهند داشت (۱۴: ۲۲).

سوره حجر

در سوره حجر نیز مخاطب با سرگذشت و مجازات اقوامی چون لوط آشنا می شود و خواسته می شود که اکنون رسول خود را برای آنان هشداردهنده‌‌ای آشکار بداند، زیرا آنان اله دیگری را در کنار الله قرار می دهند (یجعلون مع الله الها آخر) «پس آنچه بدان دستور می یابی آشکار کن و از مشرکان (اعرض عن المشرکین) روی بگردان» (۱۵: ۹۴).

سوره نحل

سوره نحل با یازده بار کاربرد واژگان (ش ر ک)، یکی از پربسامدترین سوره هاست که این واژه را به کار برده است و توجه به آن دارد. نخستین آیه به نوعی سرفصل سوره است و بیان مواجهه با کسانی که شرک می ورزند است. این توجه و تمرکز تا آخر سوره حول این مفهوم باقی می ماند و متن یکپارچگی خود را در محور مسئله طرح شده حفظ می کند.

اما پرسش ما اینجا آن است که «مشرکین» چه کسانی هستند و دلالت های معنایی به چه و کدام کار در این سوره اشاره دارد؟

ساختار سوره به گونه ای است که در آیات انتهایی در می یابیم مخاطبان یهود می باشند و در مواجهه با احکام دین آنها، آیات به گونه ای متوالی طرح می شوند. اگرچه در آیات نخستین دلالت های معنایی پنهان و اندک می باشند. در نخستین آیه از آمدن «امر الله» و «تنزیل ملائک» همراه «روح»، سخن به میان آورده می شود.

«فرمان خدا (امرالله) در رسید، پس در آن شتاب نکنید. او منزه و فراتر است از آنچه شریک می سازید (سبحانه و تعالی عما یشرکون) (۱). آسمان ها و زمین را به حق آفرید. او از هر چه با وی شریک می سازند فراتر است (تعالی عما یشرکون)» (۳). اگرچه اکنون به واسطه سوره های قبلی بهتر می دانیم مخاطبان چه کسی را شریک الله می سازند و چرا در متن گفته می آید: «هیچ معبودی جز من نیست» (لا اله الا انا) (۱۶: ۲). چنانکه در آیات بعدی، توانایی و خالقیت الله در زندگی و دنیا به رخ مخاطبان کشانیده می شود: «پس آنکه می آفریند مانند کسی است که نمی آفریند (افمن یخلق کمن لایخلق)؟ چرا متوجه نمی شوید؟» (۱۶: ۱۷).

اما پرسش مقدر برای ما در اینجا آن است که باز بپرسیم دلالت معنایی «معبود»ها (اله) به که باز می گردند و آنان در تلقی متن و مخاطب آن، چه کسانی را به عنوان معبود پیش ذهن می آوردند. پدیدارشناسی متن حکم می کند که متن و مخاطب هر دو در یک زمینه معنایی و در یک زیست جهان حضور داشته باشند و دلالت های معنایی متن را دریابند. یعنی متوجه باشند که بر سر که و چه صحبت می کنند، فارغ از آنکه مورد پذیرش طرفین واقع شود یا خیر. اما پروبلماتیک خوانش پدیدارشناسی برای ما آن است که زیست جهان و افق فرهنگی امروز با افق فرهنگی متن تفاوت فاحشی دارد و دلالت های معانی در تعلیق و فاصله هزار و چهارصدساله متن در ابهام و حجاب قرار دارند. اکنون به لحاظ روش شناسانه  می دانیم و به خوبی آگاه بر آن هستیم که این فاصله توسط سنت تفسیری پر شده است و تمام مسیرهای معنایی به گونه ای تنقیح نشده و غیرنقادانه در پیش خوانشگر متن گذاشته شده که غیر از فهم و تفسیر رسمی نگاه و درک دیگری از متن شکل نگیرد و به فهم نیاید. چنانکه در تفسیر المیزان کمترین شک و درنگی در این معنا در اینجا در تفسیر سوره نحل آیات ۲۰ و ۲۱ نمی یابیم: ««معبود»ها بت ها می باشند که مشرکان بت پرست سر عبودیت بر زمین برایشان می سایند و به واسطه خالقیت‌‌شان آنها را مورد ستایش قرار می دهند».

اما اگر گمانه پذیرفته شده تفسیر سنتی این باشد که مخاطبان بت پرستان می باشند و متن از پرستش آنها  را نهی می کند‌، طبیعی ترین پرسش آن  است که متن چرا کلمه «اصنام» را به کار نبرده است. همانطور که پیشتر برای بیان انحراف عقیدتی قوم ابراهیم و نوح به کار برده می شده و می توانست اینجا نیز در همان راستا بر رفتار ناصواب آنها به کار رود، نامی را به کار برد که به عیان و به واقع به پرستش آن مشغولند!

«و معبودهایی را که غیر خدا می خوانند (والذین یدعون من دون الله) چیزی نمی آفرینند، بلکه خودشان آفریده می شوند (لا یخلقون شیئا و هم یخلقون) (۲۰) مردگان بی جانند (اموات غیر احیاء)، و نمی فهمند چه زمانی برانگیخته خواهند شد (و مایشعرون ایان یبعثون) (۲۱). معبود شما معبودی یگانه است (الاهکم اله واحد)، پس کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند دل‌‌هایشان منکر است و ایشان متکبرند(۲۲). سپس روز قیامت رسوایشان سازد و گوید: کجایند آن شریکان من (این شرکاء؟) که درباره من آنها مناقشه می کردید؟ آنها که علم داده شده اند (الذین اوتواالعلم) گویند: در حقیقت امروز رسوایی و بدبختی بر کافران است (۲۷) و کسانی که شرک آوردند (الذین اشرکوا) گفتند: اگر خدا می خواست، نه ما و نه پدرانمان چیزی غیر او را نمی پرستیدیم (ماعبدنا من دونه من شی) و بی‌‌خواست او چیزی را حرام نمی کردیم (ولاحرمنا من دونه). کسانی که پیش از آنها بودند نیز چنین کردند، ولی آیا پیامبران وظیفه‌‌ای جز ابلاغ آشکار بر عهده دارند؟» (۱۶: ۳۵).

اما ابهام برخاسته از تفسیر سنتی، طباطایی را در المیزان در این آیات به صعوبت کشانیده است. صعوبت از آنجاست که «معبودها» را به «بت های بت پرستان» و بت پرستان انحصار داده است.

برای همین در ادامه پژوهش خویش و در جستجوی پدیدارشناسی معنای واژه مشرکین و توجه به رویکردهای دیگر به تفسیر آیات ۱۸ الی۲۰ سوره نحل در المیزان می پردازیم. چنانکه به روشنی می بینیم صاحب المیزان اینجا در باور و فهم به آنکه عموماً در تلقی تفسیری رایج معبودها به بت ها و اوثان اشاره گشته اند، در صعوبت و سختی قرار دارد. برای همین به ناگزیر در تلاش است معانی مستفاد از متن را از فهم و دریافت خواننده دور کند. چرا که باور عام آن است که بت ها اجسامی ساخته شده دست بشرند، اما در متن به آنها مرده بودن و نیز عدم علم به روز رستاخیز نسبت داده شده است، در صورتی که از اصل و به واقع چنین انتسابی نابجاست! خوب است به این فراز نسبتاً بلند از تفسیر ایشان و کوشش وی در توضیح این ابهام و تضاد بنگریم: «و اینکه فرمود: (اموات غیر احیاء و لا یشعرون ایان یبعثون) اشاره است به فقدان رکن سوم از ارکان ربوبیت در بتهاى بت پرستان، و آن رکن عبارت است از علم به سِر و آشکار ایشان، و در این نفى، مبالغه کرده و اصل حیات و زندگى را که مستلزم داشتن علم است نفى کرده که نفى آن مستلزم نداشتن مطلق علم است تا چه رسد به نوع اکمل آن که همان علم به ظاهر و باطن انسان است، و فرموده: (مردگانى هستند بى جان) اول مرگ را براى ایشان اثبات کرده، که هیچ وقت با درک و شعور نمى سازد، سپس همان مرگ را با بى جانى تأکید نموده است و اگر از میان همه وجوه جهل بت‌‌ها، خصوص علم به اینکه: (مردم چه وقت مبعوث مى شوند) را ذکر کرده، به این مناسبت است که روز بِعث، روز پاداش انسانها است، و بر (اله معبود) لازم است که روز پاداش دادن به بندگانش را بداند، زیرا باید بداند که چه روزى بندگان خود را در ازاى بندگیشان پاداش مى دهد، ولى این بتها از چنین روزى خبر ندارند، پس چگونه مى توانند (اله معبود) باشند؟» (طباطبایی، المیزان).

اگر دقت نماییم تلاش ایشان آن است که از سویی نشان دهد توضیحی که برای بت ها و دست ساخته ها و نیز مرگ و حیات آنها می آورد، نوعی مبالغه است، و نیز از سویی دیگر در جهت خلف وارد می شود و می گوید علم به روز رستاخیز چون فقط از آنِ معبود واقعی است، پس به این معبودها باز نمی گردد. این آشفتگی در استنباط و پایبندی به پیش فرض های نسنجیده کلامی نهایتاً در ادامه موجب شود که یکی از ضمایر را حذف کند و بار این ناهم‌‌خوانی معنایی را کمتر کند: «از همینجا روشن مى شود که ضمیر اول، یعنى ضمیر جمع (لا یشعرون) به اصنام، و ضمیر دوم یعنى ضمیر جمع (یبعثون) به مشرکین برگردد و این صحیح نیست که هر دو ضمیر را به اصنام برگردانیم، زیرا علم به (روز بِعث) مختص بارى تعالى است، و از غیر او محجوب بوده و جهل به آن مختص اصنام نیست. از این وجه باطل تر قول بعضى است که گفته اند: هر دو ضمیر به مشرکین بر مى گردد.» (ترجمه المیزان: سایت النهار).

اما با عدول از پیش فرض رایج و تنقیح نشده عموم مفسرین که جدال متن را با بت ها و بت پرستان می داند معانی به خوبی و پدیدارشناسانه در جای خود می نشینند. معبودها افراد انسانی چون عیسی(ع) و یا عُزیر و دیگرانی هستند که در جای پرستش خداوند نشسته اند و اکنون مردگانی هستند که از روز رستاخیز اطلاع و علمی ندارند و چون این روز فرا رسد از پرستندگان خود بیزاری می جویند. اعتراض و جدال مشخص است و دلالت معنایی «مشرکان» پیوسته به عموم  دین‌‌داران یهود و نصارا باز می گردد و بحث در همین مجرا پیش می رود.

در ادامه و آیات بعد به گونه دیگر واژه مشرکان را باز می بینیم که به کار می رود. در این سیاق گویی ملائک را دختران الله می انگارند که این باور خطا نیز از سوی متن تحت شرک آوردن تقبیح می شود:

«سپس چون آن محنت را از شما برداشت، آن وقت گروهی از شما پروردگارشان شرک می آورند (منکم بربهم یشرکون) (۵۴) و برای خدا دخترانی قایل می شوند. منزه است او. برای خودشان آنچه میل دارند قرار می دهند.» (۱۶: ۵۷).

آیه ذیل که گشاینده‌‌گر آیات بالایی است و به اشکال گوناگون در سوره ها می آید، تصویرسازی لحظه ای در رستاخیز است که معبودها و شریکان انگاشته شده خود و الله با آنها صحبت می کنند و دروغ و خطایشان را به خود پرستندگان منتسب می کنند.

«و چون مشرکان شریکان خود را ببینند (و اذا رآء الذین اشرکوا شرکاء هم) گویند: پروردگارا! اینها همان شریکان ما هستند که آنها را به جای تو می خواندیم. ولی شریکان این سخن را به خودشان بر می گردانند که شما حقا دروغگویید (۸۶). تسلط او تنها بر کسانی است که او را سرپرست می گیرند و بر کسانی است که به خدا شرک می ورزند (والذین هم به مشرکون)» (۱۶: ۱۰۰).

به راستی ابراهیم امتی فروتن برای خدا و حنیف بود و از مشرکان نبود (و لم یک من المشرکین) (۱۲۰). سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم حق گرای پیروی کن، و او از مشرکان نبود (۱۲۳). (تحریم های) شنبه (السبت) فقط بر کسانی مقرر شد که درباره (صید) آن اختلاف کردند، و قطعاً پرودگار تو روز رستاخیز میان آنها دربارۀ آنچه بر سرش اختلاف می کردند حکم خواهد کرد.» (۱۶: ۱۲۴).

سوره اسراء

در ادامه پژوهش خود و جستجوی پدیدارشناسانه معنای واژه مشرکان و اینکه مشرکین در متن کیستند و به چه گروه و هویتی اشاره می شود، به سوره اسراء می رسیم. در آخرین آیه به کلمه «شریک» در ملک و ترکیب معنایی و تکرار شونده  «لم یتخذ ولد» اشاره می شود. عبارتی که پیوسته در بیان تقابل و ضدیت با باوری که عیسی بن مریم را فرزند خدا می پندارد و یا او را شریک در ملک تلقی می کند. آیات آغازین سوره در گفتگوی انتقادی و محاجه با یهودیت است و همچنین در آیات ۳۰ الی ۳۸ و نیز در انتها اشاره به دانایان کتاب مقدس می شود (الذین اوتوا العلم من قبلی) که چون این کتاب برای آنها تلاوت می شود به تأیید به سجده می افتند. آیه ۱۱۰ سوره نیز یکی دیگر از کلیدهای هرمنوتیکی مهم متن است. گویی در آغاز تقابلی در معرفی «رحمن» و «الله» برای مخاطب وجود دارد. بی تردید «رحمن» اسم خاص و عّلّم است و می باید تحولی و چرخشی در گفتمان متن در نسبت با مخاطبان شکل بگیرد که متن به «الله» محوری بیانجامد. چنانکه اکنون در خوانش های نا استوار تفسیری «رحمن» معنی صفت را به خود گرفته است: «و بگو: چه «الله» بخوانید و چه «رحمان»، هر کدام را بخوانید بهترین نام ها برای اوست (فله تدعوا الاسماء الحسنی) (۱۱۰) و بگو ستایش خدای را که نه فرزندی گرفته (لم یتخذ ولدا) و نه در فرمانروایی شریکی دارد (و لم یکن له شریک فی الملک) و نه او را از سر زبونی، سرپرستی بوده (و لم یکن له ولی)، و او را به بزرگداشتی تمام بزرگ دار» (۱۷: ۱۱۱). همین گونه که می بینیم پندار شریک داشتن در ملک و یا اتخاذ و گرفتن فرزند و یا ولی داشتن انگاره هایی تکرارشونده هستند که پیوسته در نسبت با اهل کتاب، چه یهود و چه نصارا (نه لزوماً پرستندگان اصنام) می آیند و آنان را به چالش می خوانند که برایمان آشناست.

همچنین می توان کاربرد عمومی کلمه شرک در معنی انباز و همکار را در اینجا دید: «…و با آنان در اموال و اولاد شریک شو (و شارکهم فی الاموال )…» (۱۷: ۶۵).

سوره کهف

سوره کهف نیز بیان حکایتی است کهن که گویی مخاطبان از آن آگاهند، اما بر سر محتوا و جزیئاتش با هم مناقشه دارند. سوره در آغاز با هشدار بر کسانی آغاز می شود که می گویند خدا فرزندی گرفته است. اما سخنان «اصحاب کهف» آن  است که «غیر او هرگز معبودی را نخواهیم خواند» (لن ندعوا من دونه الها) (۱۸: ۱۵).

در شروع سوره آیات رو به مخاطب خود دارند: «و تا کسانی را که گفتند: خداوند فرزندی گرفته است (اتخذالله ولدا)، هشدار دهد (۴) نه آنان و نه پدرانشان به این دانشی ندارند. سخن بزرگی است که از دهانشان بیرون می آید. جز دروغ نمی گویند» (۱۸: ۵). همین گونه که می بینیم اینجا نیز پیش از جستجوی خود پرسش پیش برنده برای ما آن است که «آنان و پدرانشان» در آیه ۵ که «مخاطبان» متن و آیات آن می باشند، چه کسانی هستند و متن به چه گروهی اشاره می کند؟ نصارا و یهود یا بت پرستان قریش و مکه؟:

«بگو: خدا به مدتی که درنگ کردند آگاه تر است. غیب آسمان ها و زمین ویژۀ اوست،چه بینا و چه شنواست! آنان را جز او سرپرستی نیست، و او در حکم خود کسی را شریک نمی سازد (من ولی و لا یشرک فی حکمه احدا) (۲۶). در آیه بعد توصیه است که آنچه وحی شده را بخوان و مهم تر آنکه آیه بعد نیز خواسته می شود: «با کسانی که بامدادان و شامگاهان، پروردگارشان را می خوانند و در طلب خوشنودی او هستند، مدارا کن» (۱۸: ۲۸) و این بی تردید حکایت از تجانس و نزدیکی دینی مخاطبین با مخاطب آیات «وحی» است‌.

در ادامه از حضور زنده و پاسخ آن کسانی را که شریک خداوند می پنداشتند در روز قیامت خبر می دهد. اگر متکی بر داده های قبلی نخواهیم نام این افراد را ببریم، ولی لااقل می دانیم که این شریکان جزو اصنام و بت ها نیستند که جز نامی چیزی نباشند، بلکه خود شخص و کسی هستند که اکنون در موقعیت روز داوری و قیامت می توانند از خویش در برابر اتهام شرک به خداوند دفاع کنند.

«اما من (می‌‌گویم) الله پروردگار من است و هیچ کس را شریک پروردگار خویش نمی‌‌سازم (و لا اشرک بربی احدا) (۳۸) و به حسرت می گفت: ای کاش کسی را شریک پروردگار خود نساخته بودم (لم اشرک بربی احدا) (۴۲) و روزی که خدا فرماید: آنهایی را که می پنداشتید شریکان من‌‌اند (شرکائی) ندا دهید.پس آنها را ندا دهند، ولی اجابتشان نکنند، و ما میان آنها عداوت نابودکننده ای قرار داده ایم (۵۲). بگو جز این نیست که من بشری مثل شما هستم که به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است. پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید عمل شایسته کند و و کسی را در عبادت پروردگار شریک نسازد (و لا یشرک) (۱۸: ۱۱۰).

سوره مریم

بی تردید کلید هرمنوتیکی بخش مهمی از متن و آنچه در جستجوی آن هستیم در درون سوره مریم نهفته شده است. مخاطب در این سوره با چگونگی تولد عیسی بن مریم (ع) آشنا می شود و راه به ایستار و موضع متن پیرامون وی می برد. موضوعی که در آن زمان معرکه آرا باورمندان مسیحیت بوده است. چنانکه در این سوره اکنون محل نزاع و محاجه های متن با مخاطبان نیز به نیکی معلوم می گردد و نوری بر بسیاری از ابهام های معنایی متن انداخته می شود. جالب آنکه در سوره مریم به روشنی از مفهوم «صراط مستقیم» سخن به میان می آید. معنا و جهت «راه مستقیم» که گم کرده «مؤمنان» و مخاطبان متن برای هدایت است و اینجا رمزگشایی می‌‌شود و زمینه معنایی و هرمنوتیکی خود را به خوبی می‌‌یابد. این زمینه همان نقطه تلاقی انذارهای متن با یهود و نصار است. اختلافی که آنان را به احزاب و فرقه‌‌هایی تقسیم کرده و هر کس راه هدایت و رستگاری را فقط از آن فرقه و دین خود می داند. در این سوره اگر چه ما هنوز کاربرد واژگان شرک و نام مشرکین را نمی یابیم، اما با ترکیب توضیحی آشنای: «ما کان الله ان یتخذ من ولد» روبرو می باشیم. ترکیبی آشنا که نخست در سوره هایی چون مریم پیوسته تکرار می شود و مقدمه ای برای کاربرد و استعمال واژگان فنی «مشرکین» در بعدتر می گردد.

در مراجعه به سوره مریم و در پایان حکایت تولد عیسی، می بینیم متن چگونه موضع خود را در نسبت با دیگر گروه ها و اختلاف‌‌شان بیان می کند. در این آیات ما به صراحت توجه و حساسیت متن را در این باره می یابیم: «این است ماجرای عیسی پسر مریم، همان سخن حقی که در آن تردید می کنند (۳۴) خدا را نسزد که فرزندی بگیرد (ما کان الله ان یتخذ من ولد). منزه است او. چون کاری اراده کند، به آن فقط می گوید: باش و می شود (۳۵) و بی‌‌تردید، الله پروردگار من و پروردگار شماست (و ان الله ربی و ربکم)، پس او را بندگی کنید که راه راست (هذا صراط مستقیم) همین است (۳۶). اما گروه هایی از میان آنها اختلاف کردند (فاختلف الاحزاب من بینهم)، پس وای برای کافران از حضور در روز بزرگ» (۱۹: ۳۷).

در ادامه سوره نیز، آیات بعدی به ابراهیم و پیامبران پس از او پرداخته می شود. قابل تأمل آنکه در یادآوری موسی (پیامبر بنی اسرائیل)، وی به صفت خالص شده (مخلصا)، نامیده و ستایش می شود. چنانکه چون به مخاطبان حاضر متن رو می نماید از ضلالت‌‌شان در نسبت با درک «رحمن» که نام خداوند در درون گفتمان توحیدی مسیحیایی است و پیشتر از اَقانیم ثلاثه بوده است، سخن به میان آورده می شود و درک‌‌شان را نسبت به وی تصحیح می کند (کان فی الضلله فلیمدد له الرحمن مدا) (۱۹: ۷۵). چنانکه در مقاله «اسلام» در دایره المعارف دین (زیر نظر م.الیاده) آمده است: «در عربستان جنوب غربی، تمدن پیشرفته ای از عهد سبائیان وجود داشت که اقتصاد و کشاورزی آن شکوفا بود. دین سبائیان در آغاز پرستش سه ستاره بود که در قرن چهارم میلادی پرستش توحیدی الرحمن جانشین آن شد… در قرن ششم میلادی (اندکی پیش از ظهور اسلام) در محیطی که اندیشه های یهودی- مسیحی شایع بود، الرحمن به اقنوم اول تثلیث (به جای اَب، خداوند) اطلاق می گردد (دایره المعارف دین، ج ۷، ص ۳۰۳، نقل شده از ترجمه قرآن خرمشاهی: ۳۶۵).

این فهم و درک جدید از «رحمن» و کمی بعدتر در گفتمان الله محور، اساس تلاش پیگیر متن برای بنیان‌‌گذاری درک توحیدی و خالص از خداوند و پیراسته شده از باور سه گانه انگاشتن اولوهیت وی در پیش مسیحیان است. برای همین مفهوم شرک در این زمینه و همین جاست که وارد محاجه ها و مجادلات می شود و باورمندانش را متن به سختی مورد  نفی و رد قرار می دهد: «و گفتند: «رحمن» فرزندی گرفته است (اتخذالرحمن ولدا) (۸۸). واقعاً چیز زشتی بر زبان آوردید (۸۸). نزدیک است آسمان ها از این سخن بشکافد و زمین چاک خورد و کوه ها فرو ریخته درهم بشکنند (۹۰) که برای رحمن فرزندی قائل شدند (ان دعواللرحمن ولدا) (۹۱) و حال آنکه رحمن را نشاید فرزند گیرد (و ماینبغی للرحمن ان یتخذ ولدا) (۹۲). هیچ کسی در آسمان ها و زمین نیست مگر آنکه بنده وار نزد رحمن می آید» (۱۹: ۹۳).

منظور از آنچه در بالا کلید هرمنوتیکی متن به گونه ای اعم نامیده شد، این است که بخش فراگیر متن به غیر از سوره های مکی متقدم که بر محوریت اعلام و انذار عاجل قیامت بنا شده اند، همه در جدال با مشرکان و تصحیح اعتقاد (نصارا) و احکام‌‌شان (یهود) است. مشرکان نیز مسیحیان و یهودیانی هستند که عموماً یا سه گانه باور می باشند و یا درکی انحرافی از الوهیت و احکام او دارند که می باید تصحیح شود. اما بت پرستان قریش و مکه در این میان کجا و چه بخشی از متن هستند و کجا به آنها دلالتی و اشاره ای می توان یافت، هنوز به رغم به انتها رسیدن این جستجو و گام های واپسین پژوهش، گمشده ماست و چیزی نیافته ایم که بتوان به آن استناد کرد و از آن سخن گفت.

سوره طه

کاربرد عمومی کلمه شرک در معنی انباز و همکار در سوره طه: «و برای من دستیاری از کسانم قرار ده (۲۹) هارون برادرم را (۳۰) پشت من را بدو محکم کن (۳۱) و او را در کارم شریک ساز (و اشرکه فی امری)» (۲۰: ۳۲).

سوره حج

در ادامه پژوهش و جستجوی‌‌مان، آیه ۱۷ سوره حج، به خوبی برای ما گستره و جغرافیای گروه های دینی مخاطب متن را ترسیم می کند. در این آیه ما علاوه بر کسانی که نو ایمان آورده اند (الذین آمنوا) با چهار دین مهم آن روزگار روبرو هستیم. مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و نیز صائبین و یا منداییان پیرو یحیی تعمیددهنده که در این آیه حضور دارند و درستی کار و دینداری‌‌شان فقط در نسبت با الله در روز قیامت خواهد بود. نکته مهم برای پژوهش ما آن است که هویتی که به بت پرستی شایع باشد و به عبادت اصنام مشغول باشند در میان این طیف گسترده وجود ندارد و نام بت پرستان نیست؛ چرا که «کسانی که شرک می ورزند»، نه نام بت پرستان، بلکه منحرفین و کسانی هستند که می توانند در درون هر کدام از این ادیان باشند و به «ضلالت»، شریکی برای الله بانگارند.

«همانا کسانی که ایمان آوردند (ان الذین آمنوا) و کسانی که یهودی شدند (هادوا) و صائبی ها (الصئبین) و مسیحیان (النصرا) و زرتشتیان (المجوس) و کسانی که شرک ورزیده اند (والذین اشرکوا)، بی تردید خداوند روز قیامت میانشان داوری خواهد کرد، همانا خدا بر هر چیزی گوه است» (۲۲: ۱۷).

در آیه دیگر این سوره اگرچه به ابراهیم اشاره می شود، اما دلالت و زمینه معنایی راه به یهود و اصلاح احکام‌‌شان در ذبح و استفاده از اجزاء قربانی دارد. کاربرد کلمه «اوثان» نیز که به گونه ای به بتان معنی شده، به خاطر آنکه در زمینه یهود قرار دارد، می تواند به انحراف های کهن‌‌شان مربوط باشد که آیه از آنها احترازشان می دهد: «و چون برای ابراهیم جایگاه کعبه (مکان البیت) را آماده کردیم چیزی را شریک من نکن (نشرک بی شیئا)، و خانه‌‌ام را برای طواف‌‌کنندگان و قیام‌‌کنندگان  و رکوع‌‌کنندگان  و سجده‌‌کنندگان پاک دار» (۲۲: ۲۶).

این است (آنچه مقرر شده) و هر کس مقررات خدا را (حرمات الله) بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر است. و چهارپایان برای شما جز آنچه (حرمت آن) بر شما خوانده می شود حلال است، پس از پلیدی (بت ها) (الاوثن) دوری کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید (۳۰). در حالی که مخلصان خدا باشید، نه مشرکان به او (حنفاء‌‌لله غیر مشرکین). و هر کس به خدا شرک آورد (من یشرک بالله)، بدان ماند که از آسمان افتاده و مرغان، او را می ربایند یا تندباد، او را به نقطه‌‌ای دور پرتاب می کند (۳۱). در آن (قربانی ها) برای شما منافعی است تا زمانی معین، سپس قربانگاه آنها (محلها) در کنار خانۀ کهن است (۳۲) و برای هر امتی قربانگاهی (منسکا) قرار دادیم تا نام خدای را بر(ذبح) چهارپایانی که روزی آنها کرده است ببرند، پس (بدانید) که خدای شما یگانه است (الهکم اله واحد)، پس به فرمان او گردن نهید و فروتنان را بشارت ده (۲۲: ۳۴). آیات بعدی در ادامه مفصل‌‌تر به نحر شتر و پس از آن به انحراف پیشین‌‌شان در تقسیم اجزاء بدن قربانی و خون اشاره می گردد. همه این دلالت ها برای ما خوانشگر امروز توجه دهنده است که این آیات و مخاطبانشان را در زمینه توراتی از نو باز شناخته نماید.

سوره مؤمنون

در سوره مؤمنون یک نوبت به این واژه در توصیف «مؤمنان» اشاره شده است، توصیفی که نباید به سرعت در زمینه «مسلمین» آن را جست. در آیه ۹۱ باز با تعبیر آشنای «ما اتخذ من ولد» روبرو می شویم، تعبیری که زمینه آیات و متن را به تصحیح فهم مخاطب از انگاشتن الله در چهارچوب انحرافی تثلیثی و مسیحیایی راه می دهد: «و آنان که به پروردگارشان شرک نمی آورند (لا یشرکون) (۵۹) خدا فرزندی اختیار نکرده (ما اتخذالله من ولد) و با او معبود دیگری نیست (و ما کان معه من اله)، و اگر چنین می بود قطعاً هر خدایی آنچه آفریده بود با خود می برد، و حتماً بعضی از آنان بر بعضی دیگر برتری می جستند، منزه است خدا از آنچه وصف می کنند» (۲۳: ۹۱).

سوره نور

آیات سوره همه در نسبت با واقعه و تهمتی است که در جامعه مورد بحث اتفاق افتاد و مربوط به روابط و ساختار پرمسئله آن است. تعیین و بیان محرم و نامحرم ها که پیش پای‌‌شان گذاشته می شود، شباهتی بالا به زمینه احکام توراتی دارد و ما را به آن توجه جدی می دهد که مخاطب ما کیست و در چه زمینه ای قرار دارد ‌(۲۴: ۳۱ و ۶۱).

«مرد زناکار و جز زن زناکار یا مشرک را (مشرکه) به همسری نمی گیرد و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک (مشرک) نمی گیرد، و این (ازدواج) بر مؤمنان حرام است (۳) خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنها را در زمین جانشین کرده (لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ)، و دینشان را که برایشان پسندیده، برای آنها استقرار بخشد و خوفشان را به ایمنی بدل سازد، آنان مرا بندگی می کنند و چیزی را با من شریک نمی سازند (لا یشرکون بی شیئا)، و هر کس پس از آن کفر ورزد، آنها واقعاً فاسق‌‌اند» (۲۴: ۵۵).

سوره فرقان

«خدایی که فرمان روایی آسمان ها و زمین از آن اوست و فرزندی اختیار نکرده (لم یتخذ ولد) و برای او شریکی در فرمان روایی نبوده است (لم شریک فی الملک)، و هر چیزی را آفریده و حد و اندازه ای…» (۲۵: ۲).

سوره نمل

«بگو: سپاس برای خداست، و سلام بر آن بندگانش که برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه شریک می کنند؟ (ما یشرکون) (۵۹) یا آن کس که آسمان ها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان نازل نمود، سپس به وسیلۀ آن … که رویانیدن درختانش کار شما نبود؟ آیا با این خداوند خدایی است (أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ)؟» (۲۷: ۶۰).

سوره قصص

در سوره قصص به گونه ای مفصل حکایت موسی و سرگذشت او بیان می شود. اگر چه سخن، رو به مخاطبان در زمان حاضر و انحراف و ایرادهای پی‌‌درپی‌‌شان دارد. اما در بادی امر پرسش پدیدارشناسانه آن است که اینان چه کسانی می باشند و معانی و مفاهیم کاربردی در متن به که دلالت می دهند؟ هر چند متن به واقع در اینجا بسیار در ابهام و پرده است و پیش رفت ما در اینجا و این چنین آیاتی فوق العاده سخت و مشکل است. اما به رغم این مسئله، متن در آیه ۴۸ و ۴۹ سوره  پیش از آنکه به خاطر انحرافشان از واژگان شرک به کار آرد، نقلی می کند که نسبت این ناباوران را به موسی می دهد و این برای ما راه گشاست: «پس چون حق از جانب ما برایشان آمد، گفتند: چرا نظیر آنچه به موسی داده شد به او داده نشده است؟ آیا اینان پیش از این به آنچه موسی داده شده بود کافر نشدند؟ گفتند: (تورات و قرآن) دو جادویند که از هم پشتیبانی می کنند و گفتند: ما هر دو را انکار می کنیم (۴۸) بگو: پس کتابی از جانب خداوند بیاورید که از این دو هدایت‌‌کننده‌‌تر باشد تا از آن پیروی کنم اگر راست می گویید.» (۲۸: ۴۹).

حال با این زمینه گفتگویی به آیاتی می رسیم که از روز قیامت و فرا خواندن آنان به داوری می گوید. آنجا از شریکانشان و آنچه با او شریک می کردند سخن به میان می آورد: «و روزی که آنها را ندا می دهد و می گوید: آن شریکان من (شرکائی) که می‌پنداشتید کجایند؟ (۶۲) آنان که «حق» بر آنها حتمی شده می گویند: پروردگارا! اینانند کسانی که  گمراهشان کردیم، هم چنان که خود گمراه شدیم. (اینک) به پیشگاه تو (از آنها) بیزاری می جوییم. اینان ما را نمی پرستیدند (ما کانوا ایانا یعبدون) (۶۳) و گفته شود شریکان خود (شرکاءکم) را فرا خوانید. پس آنها را می خوانند، ولی پاسخشان نمی دهند و عذاب را می بینند، کاش هدایت یافته بودند (۶۴) و پروردگار تو هر چه بخواهد می آفریند و بر می گزیند، و آنها را اختیاری نیست. خدا منزه  و فراتر از چیزی است که شریک می کنند (و تعالی عما یشرکون) (و هو الله لا اله الا هو) (۶۸). بگو: چه می پندارید؟ اگر خدا (الله) شب را تا روز رستاخیز بر شما ادامه دهد، جز خداوند کدامین اله (من اله غیر الله) برای شما روشنی می آورد؟ آیا نمی شنوید؟ (۲۸: ۷۱). همین گونه که می بینیم منطق گفتگو و صحبت میان مخاطبان و خداوند در این روز بنا بر آن است که «شرکاء» واجد درد و هوشند و از خود دفاع می کنند و خویش را از آن انحراف بَری و دور می دانند و گناه را به گردن کسانی می اندازند که آنها را به ناحق و نادرستی، هم سنگ و عدل خداوند قرار داده اند. «و روزی که ندایشان دهد و گوید: کجایند آن شریکانی (این شرکاء؟) که برای من می پنداشتید؟ (۷۴) و با خداوند معبود دیگری را مخوان (و لا تدع مع الله الها آخر) خدایی جز او نیست (لا اله الا هو). جز (وجهه) او همه چیز فانی است. فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانده می شود» (۲۸: ۸۸).

سوره عنکبوت

سوره عنکبوت با آیاتی که رو به مخاطب خود دارد، آغاز می شود و از شریک آوردن برای گوینده آیات او را بر حذر می دارد. پس از آن به حکایت نوح و سرگذشت او می پردازد و در ادامه می خواهد که با «اهل کتاب» به شیوه نیکو مجادله کند (۲۹: ۴۶). «و آدمی را به نیکی با پدرش و مادرش سفارش کرده ایم. و اگر کوشیدند تا تو چیزی را شریک من کنی (لتشرک بی) که بدان علم نداری، از ایشان اطاعت مکن. بازگشت شما به سوی من است و شما را به کارهایی که می کردید آگاه می کنم» (۲۹: ۸). مجادله با اهل کتاب، یعنی محاجه آوردن و بحث پیرامون آنچه متن شریک آوردن کسی را برای خداوند نمی پذیرد و این برای ما روشن‌‌کننده زمینه و مخاطب یهودی و مسیحی آیات است.

در آیه آخر سوره عنکبوت یک بار دیگر به واژه شرک اشاره می شود، اما در قالب مثال آوردن از یک وضعیت ویژه و اضطراری در هنگام طوفان و در کشتی و دریا که آنجا موجب می شود این بار خالصانه، تنها خود الله را بخواند. کاربرد عبارت «مخلصین له الدین»، اینجا عبارت متضاد کاربرد معنی شرک است و روشن‌‌کننده معنی آن. «هنگامی که بر کشتی سوار می شوند، خدا را با اخلاص در دین می خوانند (دعوا الله مخلصین له الدین)، و آنگاه که نجاتشان داد و به خشکی آورد، به ناگاه همان ها شرک می ورزند (یشرکون)» (۲۹: ۶۸).

سوره روم

سوره روم با اشاره به جنگ میان امپراطوری روم مسیحی و ایران زرتشتی و شکست رومیان در نوبت نخست و پیروزی‌‌شان در نوبت بعدی و لاجرم از شادی «مؤمنان» می گوید (یفرح المؤمنون). پرسشی راهبردی و تعیین‌‌کننده که به راستی «مؤمنان» کیستند و چرا می باید از شکست ایرانیان زرتشتی در نوبت بعد شاد و مسرور شوند؟ به راستی خوانش پدیدارشناسانه متن و تعلیق روش‌‌مند باورهای آشنا و بدیهی تفسیری ما را به کدام فهم نو از متن راهبر است و سوق می دهد؟ مخاطب متن، کدامین گروه مذهبی است و اینجا از «مؤمنان» چه مذهب و دینی سخن به میان می آورد؟ بی تردید پای در راه نهادن و جستجوی پاسخ  این پرسش ها چه «مشرکین» و چه «مؤمنان» همه مهیاکننده فهم روشمند و خوانش پدیداری از متن است که در این پژوهش پیگیر آن نشسته‌‌ایم و آهسته و آهسته در ترسیم افق پیش روی آن می کوشیم.

در سوره روم نخستین بار در آیه ۱۳ است که به واژه شرکاء یا انبازان روبرو می شویم. این واژه به خودی خود بار دینی ندارد، اما در نسبت با کلمه شفعاء و شفیع قرار دادن شان معنی منفی می یابد. «و روزی که قیامت بر پا شود مجرمان (المجرمون) نا امید می شوند (۱۲) و برای آنها از شریکانشان (شرکائهم) شفیعانی نخواهد بود و منکر شریکان خود (بشرکائهم) (خداوند) شوند (۳۰: ۱۳). پس از آن برای روشن شدن علت مخالفت و ایراد بر شریک قائل شدن برای خداوند، متن یک مثال می زند: (خداوند) برای شما از خودتان مثالی زده است: آیا برده‌‌هایتان (ما ملکت ایمانکم) در آنچه روزیتان کرده‌‌ایم با شما شریک هستند (من شرکاء فی رزقکم) تا در آن (اموال) با آنها برابر باشید و همانطور که (در تصرف اموال مشارکتی) از یکدیگر بیم دارید، از آنها بترسید (پس چگونه مملوک او را شریک وی می خوانید؟) ما این گونه آیات خود را برای مردمی که می اندیشند، شرح می دهیم.» (۳۰: ۲۸).

محتوا و منظور مثال آمده در آیات بالا در فرمان و توصیه به دین حنیف در آیه بعدی برای مخاطب روشن‌‌تر می شود: «فاقم وجهک للدین حنیفا…ذالک دین القیم» (۳۰:۳۰). سپس با اشاره به فرقه فرقه شدن دین و دین‌‌داران و انحراف بخشی از آنان که با نام «مشرکان» آنها را نام می برد، زمینه متن مشخص‌‌تر می گردد. اینجا ما در می یابیم که این مخاطبان همه مسبوق به دین‌‌داری و اختلاف های درونی‌‌شان میان خود هستند و ربطی به اصنام و بت پرستان ندارد؛ چرا که فرقه فرقه شدن دین (فرقوا دینهم) مسبوق است به دینداری: «در حالی که به سوی او روی آورید و از او پروا دارید و نماز برپا کنید و از مشرکان نباشید (لا تکونوا من المشرکین) از آنها که دین خود را بخش بخش کردند (فرقوا دینهم) و فرقه ها شدند (و کانوا شیعا) هر فرقه‌‌ای بدانچه نزد خود دارند، دل خوشند (کل حزب بما لدیهم فرحون) (۳۲) و چون مردم را رسد، پرورگار خود را با حال انابه می خوانند، و آنگاه که از جانب خود رحمتی به آنها چشاند، به ناگاه دسته‌‌ای از ایشان به پروردگار خود شرک می ورزند (فریق منهم بربهم یشرکون) (۳۳). آیا حجتی بر آنها نازل کرده ایم که دربارۀ (درستی) آنچه شرک می آورند (یشرکون) سخن می گویند؟ (۳۵). الله همان است که شما را آفرید، سپس به شما روزی داد، سپس شما را می میراند و پس از آن زنده می کند. آیا در میان شریکان شما (من شرکائکم) کسی هست که کاری از این (قبیل) کند؟ منزه است او، و فراتر است از آنچه (با وی) شریک می کنند (و تعالی عما یشرکون) (۴۰). بگو در زمین بگردید و بنگرید عاقبت گذشتگان که بیشترشان مشرک بودند (کان اکثرهم مشرکین) چگونه شد (۴۲). پس روی خود را به سوی این آیین استوار فرادار پیش از آنکه فرا رسد که از جانب خدا برگشتی ندارد (فاقم وجهک للدین القیم).» (۳۰: ۴۳).

سوره لقمان

در سوره لقمان شرک آوردن به خداوند را ظلمی بزرگ می نامد. به یاد بیاوریم کلمه «ظلم» نیز یکی از کلیدواژه های معنایی است که پیوسته در نسبت با زمینه انحراف یافته ادیان نصارا و یهود به کار برده می شود و اینجا نیز راهنمای ما در یافتن زمینه معنایی خود است. منظور آنکه فهم ظلم در این زمینه و ظالمان را در اینجا در نسبت به باور اشتباه فرزند قائل شدن برای خداوند از سوی پاره ای از اهل کتاب باید بفهمیم، نه در معنی کردار و عمل ظالمانه که بر فهم آن عادت داریم: «این آفرینش خداست (هذا خلق الله) (اینک) به من نشان دهید آنها که غیر اویند چه آفریده اند (ماذا خلق الذین من دونه)؟ بلکه ستمگران (الظالمون) در گمراهی (فی ضلال مبین) آشکارند(۱۱) و هنگامی که لقمان به پسر خود در حالی که به او پند می داد، گفت: ای پسرک من! به خدا شرک نورز (لا تشرک بالله) که به راستی شرک، ظلم بزرگی است (ان الشرک لظلم عظیم) (۱۳) و اگر آن دو سعی کنند که تو چیزی را بدان علم نداری شریک من قرار دهی (ان تشرک بی) اطاعتشان نکن، و در دنیا با آنها به نیکی معاشرت کن و راه کسی را پیروی کن  که به من روی می آورد…» (۳۱: ۱۵).

سوره احزاب

سوره احزاب تنها یک بار به مشرکین اشاره دارد و از مؤمنان می خواهد چون روحانیون و پیشوایان دینی آنها نباشند: «و گویند: پروردگارا! ما پیشوایان و بزرگان خویش را اطاعت کردیم (انا اطعنا سادتنا و کبراءنا) و آنها ما را از راه به در کردند (۶۷). ای کسانی که ایمان آورده اید! مانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند، و خدا او را از آنچه گفتند مبرا ساخت، و او نزد خدا آبرو مند بود (۶۹) تا سرانجام خداوند مردان و زنان «منافق» و مردان و زنان مشرک را (المشرکین) عذاب کند، و به مردان و زنان با ایمان (المؤمنین و المؤمنات) توجه و عنایت کند، و خدا آمرزندۀ مهربان است (۳۳: ۷۳).

سوره سبأ

سوره سبأ در آغاز خطاب خود، رو به کسانی دارد که از دانش بهره دارند (اوتوا العلم) (۳۴: ۶) و می دانیم این اصطلاحی است ناظر به اهل کتاب و بزرگان یهود و نصرا که در محاجه های متن، راهبر ما به دلالت های واژگان و زمینه معنایی آن که  مسیحی یهودی است، می باشد. با این نگاه ادامه خطاب آیات را در نسبت به آنها می توانیم پی بگیریم؟

«بگو: کسانی را که به جای خدا پنداشتید (من دون الله) بخوانید، آنها هم‌‌وزن ذره ای در آسمان ها و زمین مالک نیستند، و در آن دو هیچ شرکتی ندارند (فیهما من شرک)، و از آنها کسی مددکار خدا نیستم (۲۲) و شفاعت در پیشگاه او سود نمی بخشد، مگر درباره کسی که او را اجازه دهد، تا چون هراس از دل‌‌هایشان برطرف شود…(۲۳) بگو: کسانی را که به عنوان شریکان (شرکاء) به او ملحق کرده اید، به من نشان دهید. چنین نیست، بلکه اوست خدای (الله) شکست‌‌ناپذیر حکیم» (۳۴: ۲۷).

سوره فاطر

«…این است خداوند که پروردگار شماست (ذلکم الله ربکم). فرمان روایی از آن اوست، و کسانی را که غیر از او می خوانید (والذین تدعون من دونه)، مالک پوست هستۀ خرمایی هم نیستند (۱۳) اگر آنها را بخوانید، صدای شما را نمی شنوند، و اگر می شنیدند پاسختان را نمی دادند، و روز قیامت شرک شما را انکار می کنند (یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ) و (هیچ کس) مثل (خدای) آگاه، تو را خبردار نمی کند (۱۴). بگو: به من خبر دهید از شریکان خودتان (شرکائکم) که به جای خدا می خوانید (تدعون من دون الله)، به من نشان دهید که چه چیزی از زمین را آفریده‌‌اند، و یا آنها را در (کار) آسمان ها مشارکتی است (شرک فی السموات)، یا به ایشان کتابی داده‌‌ایم که از آن دلیلی بر خود دارند (اتینهم کتبافهم علی بینت منه)؟ بلکه ستمکاران یکدیگر را جز فریب وعده نمی دهند.» (۳۵: ۴۰).

سوره زمر

«ما کتاب را به راستی و درستی بر تو نازل کرده ایم، پس الله را در حالی که در دین خود را برای او پاک و پیراسته می داری بپرست (فا عبدالله مخلصاله الدین) (۲) آگاه باش که عبادت و دین خالص برای خداست (لله الدین خالص)، و کسانی که جز خدا سرپرستانی گرفته اند (می گویند) ما آنها را عبادت نمی کنیم جز برای اینکه ما را به خدای نزدیک کنند…(۳) اگر خدا می خواست برای خود فرزندی بگیرد (لو اراد الله ان یتخذ ولدا)، قطعاً از (میان) آنچه خلق می کند، هر چه می خواست برای خود فرزندی برمی گزید. او(از این چیزها) منزه است. اوست خدای یگانه قهار (۴) بگو: من مأمورم که خدا را در حالی که دین و بندگی را برای او خالص کرده ام بپرستم (ان عبد الله مخلصا دین) (۱۱) و مأمورم که نخستین مسلمانان باشم (اول المسلمین) (۱۲). بگو: تنها خدا را می پرستم در حالی که دین خود را برای او خالص کرده ام (خلصا له دین) (۱۴) و کسانی که از بندگی طاغوت اجتناب کرده و به خدا روی می آورند (۱۷) خدا (الله) مردی را مثل زده است که مملوک چند شریک (شرکاء) بدخو و ناسازگار است و مردی است که تنها فرمانبر یک نفر است. آیا این دو در مثل برابراند؟ حمد ویژۀ خداست بلکه بیشترشان نمی دانند (۲۹) و اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرده؟ قطعاً خواهند گفت: خدا (لیقولن الله). بگو: پس آیا به نظر شما اینها را که غیر از او می خوانید (ما تدعون من دون الله) اگر خداوند بخواهد به من بلایی برساند آیا اینها می توانند آن بلا را بر طرف سازند؟… (۳۸) آیا غیر از خدا (ام اتخذوا من دون الله شفعاء) شفیعانی برای خود گرفته اند؟ بگو: آیا هرچند مالک چیزی نباشند و تعقل نکنند؟ (۴۳) بگو شفاعت، یکسره از آن خداست (۴۴) و چون خدا (الله) به یگانگی (وحده) یاد شود، دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند دچار نفرت می شود، و چون کسانی غیر از او یاد شوند، به ناگاه آنها مسرور می شوند (۴۶). بگو: آیا مرا وادار می کنید که غیر خدا را بپرستم ای نادان ها؟ (۶۴) و قطعاً به تو و کسانی که پیش از تو بودند وحی شده است که اگر شرک بورزی (اشرکت) مسلماً عمل تو تباه می شود و بی شک از زیان‌‌کاران می شوی (۶۵)، بلکه (تنها) خدا (الله) را پرستش کن و از سپاس‌‌گزاران باش (۶۶) و خدا را آن چنانکه باید ارج ننهادند، حال آنکه در روز قیامت زمین یک جا در قبضۀ او و آسمان ها پیچیده شده به دست اوست. او منزه است و برتر از آنچه (با وی) شریک می گردانند (سبحانه و تعالی عما یشرکون) »(۳۹: ۶۷).

در مرور سوره زمر آنچه توجه خوانشگر را به خود جلب می کند کاربرد تعبیر خالصانه پرستیدن است. این تعبیر آشنای ما در تمام این جستجو در متن است. خالصانه پرستیدن الله، تعبیری است در برابر هر آنچه برای الله فرزندی (ولدا) قائل می شود. همین جا ما باید در انتظار واژه شرک باشیم. واژه ای که این وضعیت ناصواب دینی را به باور متن توضیح می دهد و خواستار آن است که به این شراکت ناصواب پایان دهند و الله را خالصانه پرستش کنند. اگر چه زمینه بحث و دلالت های معنایی ما در سوره هایی چون فاطر و زمر و سوره های بعدی و پایانی که به جستجو می پردازیم همانند سوره های پیشین واجد وضوح نیست، اما یکسانی تعابیر به کار رفته دلالت‌‌شناسی متن را به دلالت های مسیحی تثلیثی راهبر است؛ چرا که زمینه بحث به تمام در درون گفتمان اهل کتاب و بایبلی است. تمامی حکایت ها از میان پیامبران ابراهیمی چون موسی و یعقوب و اعقاب اوست و هیچ دلیل روشنی نداریم تا زمینه بحث را به سوی دلالت های پاگانی و بت پرستانه بریم. به یاد بیاوریم کلید هرمنوتیکی متن همان است که خود پیوسته اشاره داشته است و دعوت و فهم خود را تصدیق کتاب های تورات و انجیل دانسته و سر در اصلاح آنها از راه رفته‌‌شان می داند.

سوره غافر

در سوره غافر به خوبی مخاطب متن در آیه ۳۴ روشن می شود. اینجا خطاب به فرزندان اسرائیل است و پیشینه اعمال و رفتار آنها را به یادشان می آورد:

«این (کیفر) برای آن است که چون خدا به تنهایی خوانده می شد (دعی الله واحد)، انکار می کردید، و چون به او شرک آورده می شد (یشرک به) (به آن) ایمان می آوردید. پس (امروز) داوری از آن خدای والای بزرگ است (۱۲). پس خدا را در حالی که عبادت را برای او خالص کرده اید (مخلصین له الدین) بخوانید هر چند کافران را خوش نیاید (۱۴) دارای منزلت های رفیع و صاحب عرش است. «روح» (یلقی الروح من امره) را از امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد می فرستد تا از روز ملاقات بترساند (۱۵) خدا به حق حکم می کند، و «کسانی» را که در برابر او می خوانند (والذین یدعون من دونه) هیچ گونه داوری ندارند (۲۰) و همانا یوسف پیش از این برای شما، دلایل آشکار آورد، ولی شما از آنچه برایتان آورد همواره در شک بودید، تا زمانی که از دنیا رفت. گفتید: خدا (الله) بعد از او هرگز فرستاده ای را (رسولان) مبعوث نخواهد کرد (۳۴). کسانی که دربارۀ آیات خدا بی آنکه حجتی برایشان آمده باشد، مجادله می کنند، مایه دشمنی بزرگی در پیشگاه خدا و نزد مؤمنان است (۳۵)… مرا فرا می خوانید تا به خدا کافر شوم و چیزی را که بدان علمی ندارم با او شریک گردانم (اشرک به)، ولی من شما را به سوی آن شکست‌‌ناپذیر آمرزنده دعوت می کنم (۴۲). او زنده است ‌معبودی جز او نیست (لا اله الا هو). پس او را بخوانید در حالی که بندگی را برای او خالص کرده اید (مخلصین له الدین) (۶۵). بگو: من نهی شده ام از این که آنها را که شما غیر خدا می خوانید پرستش کنم (تدعون من دون الله)، در صورتی که از جانب پروردگارم دلایل روشنی برای من آمده است، و فرمان یافته ام که تسلیم پروردگار جهانیان باشم (۶۶). آن گاه به آنان گفته می شود: آن شریکانی (تشرکون) که قرار می دادید کجا هستند؟(۷۳) غیر خدا؟ می گویند: آنها از (دید) ما گم شدند، بلکه قبلاً (هم) ما چیزی را نمی پرستیدیم. خدا کافران را بدین‌‌سان بی‌‌راه می گذارد (۷۴). پس چون سختی (عذاب) ما را دیدند، گفتند: تنها به خدا ایمان آوردیم (امنا بالله وحده) و بدانچه با او شریک می کردیم (مشرکین) کافر شدیم.» (۴۰: ۸۴).

سوره فصلت

«بگو من تنها بشری چون شمایم، جز این که به من وحی می شود که خدای شما خدای یگانه است (الهکم اله واحد). پس به سوی او روی آورید و از او آمرزش بخواهید، و وای بر مشرکان (و ویل المشرکین) (۶) همان‌‌ها که زکات نمی دهند و ایشان به آخرت کافرند (۷) بگو: آیا شما واقعاً به آن کسی که زمین را در دو روز آفرید، کافر می شوید و برای او  همتایانی قرار می دهید (یجعلون له اندادا)؟ او پروردگار جهانیان است (۹)… علم قیامت تنها به او باز می گردد، و میوه ها از غلاف‌‌هایشان بیرون نمی آیند و هیچ ماده ای باردار نمی شود و نمی زاید، مگر با علم و آگاهی او. و روزی که آنها را ندا دهد: شریکان من (این شرکائی) کجایند؟ گویند: به تو اعلام کردیم که از ما هیچ کس (بر شریک داشتن تو) گواه نیست (۴۷) و از آنچه پیش از این می خواندند، از ایشان ناپدید می شود، و در می یابند که آنها را هیچ راه فراری نیست.» (۴۱: ۴۸).

سوره شورا

در سوره شوری نیز برای یافتن و جستن  معانی واژه مشرکین و آنچه پدیدارشناسی شرک می نامیم نخست آیات مربوطه را که واجد این ریشه‌‌شناسی هستند می یابیم. البته این آیات در کنار آیات زمینه‌‌ای، چه پیش و چه پس خود معنای خود را متعین می کنند. آیاتی که زمینه‌‌ای می نامیم و توضیح‌‌دهنده بیشتری برای روشن کردن معانی و ارجاع های آیات مورد نظر ما هستند. با آوردن آیات زمینه ای و توجه به آنها، به خوبی دلالت های متن شناسانه‌‌ای می یابیم که بتوانیم دریابیم مخاطب متن نه بت پرستان، بلکه باورمندانی می باشند که به رغم دین‌‌داری خود افرادی را به جای الله، «ولی» و سرپرست خود گرفته اند. در «دین» بدون دلیل استواری «محاجه» می کنند و تفرقه ایجاد می نمایند. بی تردید این دلالت ها ربطی به آنچه در تواریخ و سیره ها به «مشرکان» مکه منتسب شده و آمده ندارد. مخاطبان متن همه کسانی هستند که از تاریخ قوم یهود و سیر آن آگاه هستند و متن با یادآوری های پیوسته (آیه ۱۴ و ۲۱) از نافرمانی های آنها یاد می کند. آنچه که قرار نبود تشریع شود و خدا اجازه آن را نداده بود را آنان انجام دادند (شرعوا) و اختلاف‌‌شان پس از وارث شدن کتاب تورات بود:

«خدا مراقب کسانی است که جز او را ولی و سرپرست گرفتند (والذین اتخذوا من دونه اولیاء الله) و تو بر آنها وکیل نیستی (۶). آیا به جای او سرپرستانی برای خود گرفتند (ام اتخذوا من دونها ولیاء)؟ خداست که ولی است (فالله هو الولی) (۹) برای شما از (احکام) دین همان را تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود، و آنچه به تو وحی کردیم (اوحینا الیک) و آنچه به موسی و عیسی توصیه نمودیم، (این بود) که دین را برپا دارید و در آن تفرقه نکنید. بر مشرکان (علی مشرکین) آنچه بدان دعوتشان می کنی، گران است. خدا هر که را بخواهد به سوی خود بر می گزیند و هر که را روی آورد به سوی خود هدایت می کند (۱۳) و آنها اختلاف نکردند، مگر پس از آنکه علم برایشان آمد (من بعد ما جاء هم العلم)… و کسانی که بعد از آنها کتاب (تورات) را وارث شدند، واقعاً دربارۀ آن سخت به شک و تردید افتادند‌ (۱۴) و بگو به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده ام و مأمور شدم میان شما به عدالت حکم کنم (۱۵) و کسانی که دربارۀ خدا (فی الله) پس از آنکه پذیرفته شد مجادله می کنند، حجت آنها نزد پروردگارشان باطل است … (والذین یحاجون فی الله) (۱۶) آیا برای آنها شریکانی (شرکوا) است که برایشان از دین چیزی را که خدا بدان اجازه نداده تشریع کرده اند (شرعوا)؟ و اگر نبود آن سخن قطعی (مهلت) مسلماً میان آنهاحکم می شد و البته برای ظالمان عذابی دردناک است (۴۲: ۲۱).

سوره احقاف

در سوره احقاف شناخت دلالت و نشانه متن شناسانه به عنوان «مخاطبان» اهل کتاب، هنگامی است که از آنها در آیه ۴ سوره می خواهد که دلیلی از خود «کتاب» بر اتخاذ رویکرد ناصواب شان بیاورند. چنانکه به سابقه پیشتر و گذشته‌‌شان از هدایتشان توسط کتاب موسی و تأیید کسی از بنی اسرائیل نیز اشاره می گردد‌. اشاراتی که هرگز ربطی به آنچه «مشرکان» بت پرست مکه و قریش می خوانند و سابقه‌‌شان می باشد هرگز ندارد.

«بگو: به من خبر دهید، آنچه غیر خدا می خوانید (تدعون من دون الله)، به من نشان دهید که چه چیزی از زمین را آفریده اند و یا در خلقت آسمان ها شرکت داشته اند (شرک فی السموات)؟ اگر راست می گویید (دلیلی) از کتابی که پیش از این است یا اثری از علم (اثره من علم) برای بیاورید (۴) و کیست گمراه‌‌تر از آن کس که به جای خدا کسی را می خواند (یدعوا من دون الله) که تا روز قیامت او را پاسخ نخواهد داد و آنها از دعایشان بی خبرند؟ (۵) و زمانی که مردم دشمنان آنها شوند و عبادتشان را انکار کنند (۶). بگو: به من خبر دهید، اگر این از نزد خدا باشد و شما منکر آن باشید و شاهدی از بنی اسراییل بر مثل آن گواهی دهد و ایمان آورد و شما تکبر کنید (۱۰). (و حال آنکه) پیش از آن، کتاب موسی راهنما و رحمتی بود، و این (قرآن) کتابی به زبان عربی است که تصدیق کننده(ی آن) است، تا کسانی که ستم کردند هشدار دهد و نیکوکاران را مژده ای باشد.» (۴۶: ۱۲).

سوره فتح

در سوره فتح «مشرکین و مشرکات» تعین و هویت یافته اند و با باورمندان به متن در جنگ و جدال می باشند، اما استشهاد آخرین آیه سوره شگفت انگیز و بسیار ره‌‌گشاست:

و تا مردان و زنان: «(المنفقین و المنفقات) و مردان و زنان مشرک را (والمشرکین و المشرکات) که به خدا سوءظن دارند، عذاب کند…(۶). نشانۀ آنها (سیما هم) اثر سجده ای است که در چهره‌‌هایشان است. این وصف ایشان در تورات است و وصف آنها در انجیل…» (۴۸: ۲۹).

سوره طور

«آیا آنها از غیر چیزی (هیچ) خلق شده اند یا خود خالق خویش اند؟ (۳۵) آیا دختران از آن اوست و پسران از آن شما (۳۹) آیا ایشان را جز خدا الهی است (ام لهم اله غیر الله)؟ منزه است خدای یگانه از آنچه شریک او می سازند (عما یشرکون)» (۵۲: ۴۳).

سوره حشر

«و خدایی است که جز او معبودی نیست (لا اله الا هو)،… منزه است خداوند از هر چه شریک او کنند (سبحن الله عما یشرکون) (۵۹: ۲۳).

سوره ممتحنه

در سوره ممتحنه شرط نخست آیات در بیعت نمودن موجب شگفتی است، منظور آنکه زنان مؤمن که می باشند که شرط بیعت آنان شرک نورزیدن آنها با الله است؟! اینجا پدیدارشناسی مردان و زنان مؤمن و تعلیق پیش فرض های خوانش بس ره‌‌گشاست. «ای پیامبراگر «زنان مؤمن» نزد تو آمدند تا بیعت کنند بدین شرط که هیچ کس را با خدا شریک نسازند (لا یشرکن بالله) و دزدی و زنا نکنند. با آنها بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه …» (۶۰: ۱۲).

سوره صف

در سوره های پایانی و آخرین این پژوهش، دلالت های زمینه ای روشن‌‌تر می شوند و به خوبی سوق‌‌دهنده ما برای درک پدیدارشناسانه زمینه های بایبلی و مسیحی یهودی متن (اهل کتاب) و مخاطبان آن می گردند. چنانکه می بینیم، واژگان و معانی در این زمینه نضج می یابند و تعبیر «شرک» و هویت «مشرکین» در این بستر معناشناسی متعین می شوند و به کاربری زبانی می آیند.

«و هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسراییل! بی تردید من فرستادۀ خدا به سوی شمایم، در حالی که آنچه را پیش از من آمده که تورات است تصدیق می کنم و به رسولی که پس از من می آید و نامش احمد است بشارت می دهم، ولی همین که با دلایل روشن سراغشان آمد گفتند: این جادویی آشکار است (۶) اوست که رسول خود را با هدایت و آیین درست فرستاد تا آن را بر همه ادیان چیره سازد، هر چند مشرکان ناخوش دارنند (لو کره مشرکون) (۹) ای کسانی که ایمان آورده اید! یاران خدا باشید (انصار الله) همان گونه که عیسی بن مریم به حواریین گفت: یاران من در راه خدا چه کسانی‌‌اند…» (۶۱: ۱۴).

سوره قلم

در سوره قلم استفاده از واژه شریک و شرکاء به گونه ای عرفی و پایه می باشد و منظور همکاران و انبازان است: «از آنها بپرس: کدامشان ضامن این (ادعا)یند (۴۰) آیا شریکانی دارند (شرکاء)؟ پس باید شریکان خود را (بشرکائهم) بیاورند اگر راست می گویند.» (۶۸: ۴۱).

سوره جن

«که به راه راست هدایت می کند، پس به آن ایمان آوردیم، و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم داد (لن نشرک بربنا احدا) (۲) و اینکه شان و عظمت پروردگار ما بلند است، نه همسری گرفته و نه فرزندی (ما اتخذ صاحبه و لا ولدا) (۳) و اینکه مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید (فلا تدعوا مع الله احدا) (۱۸) و اینکه چون بندۀ خدا برخاست تا او را بخواند، نزدیک بود که (به ازدحام) بر سر او افتند (۱۹) بگو: تنها پروردگار خود را می خوانم و کسی را شریک او نمی کنم (ولا اشرک به احدا)» (۷۲: ۲۰).

پرسش مهمی که در سوره جن از بیان واقعه و حکایتی بسیار مُضمر در متن طرح می شود و پیش برنده ما برای شناخت زمینه متن و مخاطبان آن است، پرسش از محل این واقعه است که در محلی مشترک (المساجد) اتفاق می افتد، نه بت خانه و محلی دیگر.

سوره بینه

«کافران اهل کتاب و مشرکان (والمشرکین) دست‌‌بردار نبودند تا اینکه دلیل روشنی برایشان آمد (۱) پیامبری از جانب خدا که صحیفه های پاکی را بر آنها بخواند (صحفا مطهره) (۲) و آنها دستور نداشتند جز اینکه خدای یگانه را مخلصانه و حق‌‌گرایانه بپرستند (لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء) و نماز بر پا دارند و زکات دهند و این است دین پایدار (۵) بی‌‌تردید کسانی از اهل کتاب که کافر شدند و مشرکان (والمشرکین) برای همیشه در آتش دوزخند و آنها بدترین آفریدگانند.» (۹۸: ۶).

آیات مربوط به اصنام

تا کنون آنچه در روند پژوهش خود پیگیر شدیم جستجوی زمینه ها و ساختارهای معنایی بود که واژگان «شرک» خود را در آن آیات متعین کرده بودند. این زمینه ها و ساختارهای معنایی به زبان متن نخست به دین نصارا باز می گشت و دیگری به دین یهود. یعنی آنکه ارجاعات و دلالت‌‌شناسی های آیات تماماً در این دو زمینه معنایی قرار می گرفتند و برای ما به عنوان خوانشگر متن متعین می شدند. اما پرسش ما که از رویکرد پدیدارشناسانه به متن بر می خواست، هنوز هم پیش روی ماست و از زمینه بت‌‌پرستانه و پاگان که مفسران و سیره‌‌نویسان آن آیات و معانی را در آن به تفسیر و تأویل پرداخته اند می پرسد.

زمینه ای که مفسر سنتی و حتی نوگرا کلمات و واژگان آیات را درون آن دلالت شناسی معنا کرده اند. آنان دوران مکی و سیزده ساله نخست پیامبر را جدال توحید با شرک بتان و بت پرستان مکه روایت کرده و تمامی دلالت شناسی های خود را به آن سرزمین گرم و خشک و فرهنگ «عصر جاهلی»، ارجاع داده اند. برخلاف آنکه ما هر چقدر که در روند پژوهش خود پیش رفتیم به گونه ای شگفت‌‌آور دریافتیم آیات متن دلالت های خود را بیشتر در زمینه انجیلی و توراتی می جویند (مصدقا لما بین یدیه و انزل التورات و والانجیل) (آل عمران: ۳) و به نحو تعجب آوری زمینه بت‌‌پرستانه و آنچه جاهلی می نامند غایب است و یا بروزش بس کمینه است (برای نمونه بسامد و تکرار اسامی معرف به کار رفته در متن عبارتند از: مریم ۳۴ بار، عیسی ۲۵ بار، مسیح ۱۱بار، موسی ۱۳۶ بار، اصنام ۵ بار و اوثان ۲بار)!

در تمام قرآن بیشتر از پنج نوبت به واژه «اصنام» که جمع صنم و به معنی بت است و یا «اوثان» (جمع وثن) در دو نوبت، در کل  اشاره نمی شود. این اشاره ها  نیز در کلیت، در نسبت سرگذشت گذشتگان و پیشینیان است و از مدخل قصه ابراهیم و یا بیان رفتار قوم بنی اسراییل در گذشته به آنها اشاره می شود. اشاراتی که در آنها گونه‌‌ای انذار و تذکر برای مخاطبان به همراه دارد. این آیات عبارتند از:

«و آن گاه که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتان را به خدایی می گیری (أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَهً؟). حقیقت این است که من، تو و قومت را در گمراهی آشکار می بینم» (۷۴ انعام). «و آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را ایمن گردان و من و فرزندانم  را از پرستش بتان دور دار (ان نعبد الاصنام)» (۳۵ ابراهیم). «و(ابراهیم گفت) به خدا سوگند پس از آنکه پشت کردید و رفتید، قطعاً برای بت های شما (اصنامکم) چاره ای خواهم کرد» (۵۷ انبیاء)‌. «آنگاه که به پدر خود و قومش گفت: چه می پرستید؟ (۷۰) گفتند: بت ها را (نعبدوا اصناما) می پرستیم و همراه و ملازم عبادت آنهاییم» (۷۱ شعرا). «و ابراهیم را (فرستادیم) چون به قوم خویش گفت خدا را بپرستید (اعبدوا الله) و از او پروا دارید. این کار برای شما بهتر است، اگر می دانستید (۱۶عنکبوت). جز این نیست که به جای خداوند (دون الله)، بت ها را می پرستید (اوثانا) و دروغی می سازید. مسلماً آنها را که جز خدا می پرستید (الذین تعبدون من دون الله)، مالک روزی شما نیستند… (۱۷) و (ابراهیم) گفت: جز این نیست که شما به خاطر دوستی (و ارتباط) میان خودتان در زندگی دنیا به جای خدا بت هایی را گرفته اید (اتخذتم دون الله اوثانا مودده)…» (۲۵ عنکبوت).

«بنی اسراییل را از دریا عبور دادیم. آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت هایی که داشتند روی آورده بودند (یعکفون علی اصنام). گفتند: ای موسی! برای ما نیز الهی قرار بده: (اجعل لنا الها) چونان که آنها (الهه هایی: کما لهم الهه) دارند. گفت به راستی شما قومی هستید که نادانی می کنید» (۱۳۸اعراف). «و چهارپایان برای شما جز آنچه (حرمت آن) بر شما خوانده می شود حلال است، پس از پلیدی بت ها دوری کنید (فاجتنبوا الرجس من الاوثان) و از گفتار باطل اجتناب ورزید (واجتنبوا قول الزور)» (۳۰ حج).

علاوه بر این موارد در سه سوره دیگر نام های الهه هایی برده شده است که نخستین آنها در نسبت با داستان قوم نوح است و عذابی که بر سر آن مردم آمده و کوچک و بزرگشان در گذشته بخاطر رها نکردن آنها از میان رفته‌‌اند و نابود شده‌‌اند:

«و گفتند: زنهار، خدایان خود را رها مکنید (لا تذرون الهتکم)، و هرگز (وَد) و سُواع و یَغوث و یَعوق و نَسر را وانگذارید.» (۷۱ نوح). و دومین سوره صافات است و اشاره به رسالت الیاس پیامبر بر آن قوم و انذارشان: «هنگامی که به قوم خود گفت: آیا پروا نمی کنید؟ آیا «بعل» را می پرستید و بهترین آفریدگان را وا میگذارید؟» (۱۲۵ صافات). و آخرین مربوط به سوره نجم است و اشاره به سه نام لات و عزی و منات (۱۸ الی۲۲) که معرکه آرای مفسرین تحت قصه «غرانیق» می باشند. اما به رغم این، در آیه ۲۷ و ۲۸ همین سوره آن فهم برای مخاطب به «ملائک» تصحیح می شود: «همانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را به نام دختران (تَسْمِیَهَ الْأُنْثَى) می نامند. و ایشان در این (کار) شناختی ندارند، آنها جز از گمان پیروی نمی کنند، و البته گمان به هیچ وجه از (شناخت) حقیقت کفایت نمی کند» (۲۷ و۲۸ نجم).

آغاز روند پژوهش ما همانطور که آمد، جستجوی واژگان شرک و ریشه ها صرف شده و اسامی برگرفته از آن، سوره به سوره در قرآن بود. هر واژه در آیه و یا زمینه آیات هم جوار خود، دلالت های معنایی خویش را آشکار می کرد و سوق‌‌دهنده مخاطب به آن زمینه ای می گشت که مورد نظر گوینده آیات بود.

اکنون می توان این زمینه های معنایی را در سه گروه استقراء کرد. این زمینه های سه گانه تمامی واژگان به کار رفته در ریشه شناسی شرک را برای ما در متن پوشش می دهند‌ و عبارتند از:

  1. زمینه معنایی نصارا
  2. زمینه معنایی یهود
  3. زمینه اصنام

این زمینه ها هر کدام ناظر به باور و یا رفتار خاص دینی و شیوه ای در کنش مذهبی می باشند که واژگان شرک برای توضیح آن رفتار و اعمال از سوی متن به کار برده شده است. انجام دهندگان و عاملین به آن رفتار نیز به صفت مشرکان در آن زمینه ها از متن به گونه ای یکسان یاده شده اند. تعابیر آمده در هر آیه بیان آن کار و چیزی است که معنی واژه شرک را در خود مشخص می کند و  نیز هویت عاملان آن فعل و عمل را روشن می کند. دلالت شناسی که رقم‌‌زننده معنایی هر زمینه است حوزه مخاطبان و ارجاع دهندگان معانی را به آنها مشخص می کند. همانطور که آمد ما در کاوش خود با سه  زمینه معنایی به صورت پراکنده در متن روبرو بودیم. زمینه معنایی نصارا با مخاطبان مسیحی و زمینه یهود با مخاطبان که به صورت پیوسته و تکرارشونده واژگان شرک و مشرکان را با تعابیر خود پوشش می دادند. زمینه اصنام نیز زمینه و حوزه معنایی بسیار کوچکی تشکیل می داد که بیان و استشهادی از گذشته و اقوام منحرف برای دردآموزی مخاطبان معاصر متن یعنی مؤمنان، یهودیان و مسیحیان بود. به یک معنا در تدقیق بیشتر این زمینه در درون زمینه های نصارا و یهود ادغام می شد و ما فقط با دو زمینه ارجاعی و معنایی روبرو می شدیم نه سه زمینه مفهومی و معنایی.

اما آنچه پروبلماتیک و پرسش این پژوهش را رقم می زند، آن است که چگونه وجود یک زمینه معنایی کوچک و کم بسامد آن دو زمینه معنایی بزرگتر را کنار می زند و در خوانش مفسران متقدم و متأخر، جای آنها می نشیند و آنها را در حاشیه خود می برد؟ زمینه ای معنایی که به گونه اکثری و اغلبی تمامی واژگان شرک در متن را در نهایت در زمینه «بت پرستان قریش» و یا «مشرکان مکه» می نشاند و معطوف به رفتار و مناسک آنها قرار می دهد و حاشیه ای نیز برای پاره ای از مشرکان دین یهود و نصارا. زمینه ای که در متن هرگز وجود ندارد، اما از سوی مفسر، هرمنوتیک تفسیری خود را بر متن تحمیل می کند و خوانش و افق معنایی خود را صورت می دهد.

پاسخ این پرسش هر چه باشد پاسخی بیرون متنی است و وابسته هرمنوتیک مفسران بعدی متن است که اینگونه خوانشی از متن و تفسیر آن رقم زده اند.

ما اکنون در متن با دو زمینه معنایی روبروهستیم که به واژه شرک و مشرکان ارجاع می دهد.زمینه اصلی ارجاعی که ناظر به گفتمان مسیحیت سه‌‌گانه پرست است و دیگری در بسامدی کمتر، یهودیت و انحراف‌‌شان از احکام تورات در  تورات است. پدیدارشناسی واژه شرک در قرآن، به واقع ما را سوق‌‌دهنده به این دو زمینه معنایی در متن است و گشاینده درک درستی از گفتمان متن. گفتمان متن با این نگاه، شکننده گفتمان تثلیثی مسیحیت و نیز سنت انحراف یافته یهودیت در احکام با پیش کشیدن مفهوم شرک و مشرکان است. انذار و اعتزالی از رفتار انحرافی آنان و بازگشت به سنت ابراهیم حنیف.

جمع بندی و نتیجه گیری

این پژوهش با طرح پرسش آنکه مشرکان کیستند آغاز شد. پرسشی که پاسخ به آن به ظاهر و در بادی امر برای مخاطب بداهت و وضوح آشکاری داشت و جستجوی آن در درون متن و آیات نکته تازه ای را نمی آموزاند و چیزی را آشکار نمی کرد. آنچه می دانیم آن است که مشرکین و هویتشان در باور عام درون سیره ها و تواریخ صدر اسلام آشکار است و جدال پیامبر در بخش نخست رسالت خود در مکه با آنان، یعنی بت پرستان و مشرکان قریش بوده است. چنانکه در ادامه ماجراها و هجرت مسلمین به مدینه و مواجهه با یهودیان و در حاشیه ملاقات ها با مسیحیان از نو سخن از شرک و مشرکان رفته است، اما ثقل سیره ها و تواریخ بر جدال پیامبر با مشرکان و بت پرستان دارد و معنای توحید و اسلام از دل این تقابل بیرون می آید.

۱- در خوانش پدیدارشناسانه متن، نخستین گام روشی، تعلیق نهادن پاسخ های بدیهی و نیز فاصله گرفتن از متون متأخر و حتی متقدم است. برای آنکه به پرسش مشرکان کیستند ما نیاز داریم پدیدارشناسانه به خود متن رجوع کنیم و بجوییم که به واقع مشرکین در قرآن کیستند؟ پرسشی که برای «مؤمنان» و «منافقان» و دیگر هویت ها و مخاطبان متن نیز قابل طرح و کنکاش است. عجالتاً متقدم‌‌ترین و موثق‌‌ترین متن برای پاسخ به این پرسش قرآن است. ما در سنت اسلامی هیچ متنی را پیش از قرآن و یا هم زمان در دست نداریم و تمامی متون با فاصله تأخیری یک تا دو قرنه شکل گرفته‌‌اند و خلأیی عمیق و پرنشدنی میان متن با سیره ها و تفاسیر قرآنی وجود دارد. این فاصله تاریخی مولد بحران روشی است برای تمامی مفسران و قرآن پژوهانی که هرمنوتیک فهم و خوانش متن خود را به اتکای این آثار و این متون متأخر می گذارند. این همراهی بی گفتگو چشم بستن بر این شکاف تاریخی است. شکافی که فقدان آثار هم‌‌زمان و هم‌‌زمینه با متن و بینامتنیت اثر را به گونه ای غیر روشمند و غیر موثق کنار می زند و با متون متأخر پر می کند و جای آنها می نشاند.

اما هر خوانش روشمند به خوبی بر این فاصله و شکاف واقف است. چنانکه «شأن نزول» در سنت تفسیری در واقع پرکننده ناگزیر این فاصله به وسیله متون متأخر است. ولی در تعلیق روشی پدیدارشناسانه تمامی «شأن نزول ها» عجالتاً کنار نهاده می شوند و تلاش می گردد به کمک خود متن بینامتنیت موثق (تورات و انجیل) معانی و روایت ها به ظهور رسند و متعین گردند. اگر چه این ظهور هرگز حداکثری نیست و همیشه متن می تواند واجد پاره ای ابهام باشد و چهره گشایی نکند، ولی همین اندک در برابر بسیار گویی های متأخرین و سیره ها برای ما بسیار است.

۲- برای یافتن این پرسش که به واقع مشرکین در متن چه کسانی هستند ما تلاش کردیم که معنای پایه «انباز کردن» را در درون تمامی ریشه های صرف شده آن پیگیری کنیم و چگونگی کاربردهای آن در آیات و زمینه های معنایی‌‌اش را بیابیم. این معنای عمومی در آیاتی چند به همین معنا به کار رفته بود، اما پس از این در بقیه کاربردهای خود، بار دینی به خود گرفته و در زمینه الهیاتی نشسته بود. معنای کاربردی به این مفهوم است که بدانیم آنکه شرک می ورزد چه کار می کند و شرک‌‌ورزی در زمینه دینی متن دقیقاً چه کاری کردن است؟ حال آنکه شرک می ورزد و مشرک نامیده می شود، دست به چه کنشی می زند؟ یافتن این پاسخ منوط به یافتن زمینه معنایی بود که آن کار دینی و الهیاتی در آن انجام می شد.

۳- همان طور که آمد، ما در پژوهش و جستجوی خود با سه زمینه معنایی و نشانه‌‌شناسانه در بادی نخست روبرو شدیم این سه زمینه عبارت بودند: الف) زمینه یهود و احکام آن، ب) زمینه مسیحیت و نصارا، ج) زمینه اصنام.

کلمات و واژگان شرک پیوسته در این سه زمینه در متن به کار می روند. از این سه زمینه معنایی دو زمینه مسیحیت و زمینه یهود زمینه های معنایی زنده و واجد مخاطبان و باورمندان خود بودند. زمینه مسیحیت و الاهیات تثلیثی (الله هو مسیح، اتخذ ولدا، ثالثه من ثلاث، عیسی بن مریم را ابن الله دانستن) بزرگترین و بیشترین زمینه بود و زمینه یهود (عدول از احکام تورات و هویت الهی برای عزیر قرار دادن) واجد بسامد کمتر و زمینه سوم نیز که به زمینه اصنام باز می گشت، کمترین بسامد را داشت (پنج بار کاربرد کلمه اصنام و دو بار اوثان) و مربوط به اقوام گذشته و سپری شده بود که حضوری در زمان معاصرین متن نداشت و تنها استشهادی برای آن دو زمینه دیگر به حساب می آمد. نکته قابل تأمل آن است که به رغم حضور بیشترین زمینه مسیحیت و یهود به گونه واژگونی هرمنوتیک و زمینه معنایی واژه شرک در زمینه اصنام و بت پرستان مکه فهم و معنی شده است. زمینه ای که حاشیه ای بر دو زمینه اصلی است و مواجهه متن به تمامه با مخاطبان نصارا و یهود آن عصر است.

بنابراین پدیدارشناسی واژه مشرکین در قرآن نشان‌‌دهنده آن است که مخاطب زمینه اصلی و نخستین واژگان شرک زمینه مسیحیت تثلیثی است و پس از آن یهود و کمتر دلالت و قرینه ای بر چند خدایی متأثر از اصنام و سنت بت‌‌پرستانه عربستان جنوبی در متن برای مخاطبان معاصر می توان یافت.

۴- اگر در مسیر پژوهشی که آمدیم گام های خود را روش‌‌مند برداشته باشیم و توانسته باشیم به پدیدارشناسی واژگان شرک در متن راه برده باشیم و برایمان روشن شده باشد که به راستی «مشرکین» کیستند، اکنون می توانیم به واقع با تکیه بر این دست آورد بس مهم خوانشی صحیح و به سامان از متن داشته باشیم. چرا که خوانش روشمند خوانشی است که زمینه و کنتکس متن را یافته است و در آن افق، معانی و مفاهیم را در می یابد و دلالت های آن را می جوید. اتخاذ این رویکرد برخلاف آنچه است که در عموم تفاسیر به آن هرگز توجه نمی شود و با مخاطبان برساخته و از پیش برساخته خود به سوی متن پیش می روند. برای همین جستن زمینه معناشناسی متن ربط وثیقی به شناخت هویت مخاطبان متن دارد. این مخاطبان و هویت های آنان است که راهبر ما به زمینه های تاریخی و فرهنگی متن است و از این مسیر تنهاست که متن را می‌‌توان بر زمین تاریخ و زمان فرهنگ نشاند و راه به بینامتنیت آن برد. یعنی آنکه بدانیم متن با چه کسی گفتگو می‌‌کند و دلیل‌‌آوری می نماید و به محاجه می پردازد. برای همین این منطق دو سویه است و معانی در زیر این سندان و کوبه آن پتک بیرون می جهند. اگر مخاطبان متن و «وحی» را اعراب بت پرست بدانیم، بی تردید زمینه معنایی ما برای یافتن دلالت ها و نشانه‌‌شناسی معانی، همان زمینه پاگانی و چند خدایی عربستان جنوبی است و لاجرم اشعار، سنت های شفاهی و شناخت جامعه نانویسا و مناسک شمنی و جادوگرانه و سحرآمیز و اصنام و طبیعت بدوی آن، همه کمک‌‌کننده و دستاویز ما در ترجمان فرهنگی و افق متن هستند. اما اگر مخاطب جدی و سخت سری را که پیوسته متن گزارش از محاجه ها و جدل های او و گفت و شنیدش خبر می دهد، اهل کتاب و مسیحیان و یهودیان و ربانیون و روحانیون آنها بدانیم و به جد، تورات و انجیل را «مصدق لما بین یدیه» و تعیین‌‌کننده زمینه بینامتنیت قرآن بشناسیم، بی تردید در نوع فهم ما از متن و شیوه خوانش، تفاوتی شایان خواهد نهاد و گونه ای دیگر از مواجه با آن را رقم خواهد زد.

۵- برای همین اکنون با اتکا به نتیجه پژوهش خود و شناخت اینکه مشرکین به گونه ای اکثری و غالب از جمع اهل کتاب و  مسیحیان تثلیثی و یا در پاره ای یهودیان معاصر متن هستند و حضور معاصر و هم زمان بت پرستان و یا آنچه به «مشرکان مکه» موسوم است در متن مشاهده نمی شوند. به همین علت می توان گفت آنچه به این نام نامیده و ارجاع می شود جز حاصل خوانش غیر روشمند تفسیری و روایی نبوده است و می باید متن را از نو در زمینه بستر صحیح آن بازخوانی و تفسیر کرد.

۶- اما نکته قابل تذکر این پژوهش آن است که هرگز نمی توان از این نتیجه گرفت که در منطقه حجاز و یا عربستان ادیان ابتدایی و بت‌‌پرستانه وجود نداشته است؛ چرا که الوح و کتیبه های پیوسته یافت شده در این جغرافیا خبر از حضور مذاهب پاگان و شمنی و بت‌‌پرستانه می دهند. اما به رغم این می توان توجه داد و تذکر داد، هنگامی که ما پدیدارشناسانه و روشمند به متن رجوع کنیم هرگز دلالت ها و نشانه هایی برای مخاطبان بت پرست معاصر (نه اقوام ماضی در متن) و یا  آنچه به پرستش اصنام برای معاصرین مربوط است در این «متن» یافت نمی کنیم و چنین زمینه ای برای ارجاع معنایی برای مخاطبان در آن دیده نمی گردد‌ و نمی توان دلالت های معنایی‌‌شان را در این سیاق یافت.

۷- آنچه پدیدارشناسی مشرکین به ما می آموزاند آن است که زمینه عموم سوره های مدنی و نیز مکی متأخر در درون گفتگوهای خود در محاجه و جدال با مسیحیان تثلیثی و یا یهودیان بر باور به یگانگی الله و طرد هر شریکی برای او شکل می گیرد. خالص بودن در پرستش الله (دین خالص: فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ (۲) اَلا لِله الدین الخالص) (۳ زمر) و نیز تسلیم کامل به الله بودن (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام‏) (۱۹ آل عمران) فقط در نسبت با این زمینه است که متعین می شود و معنا می گیرد. مخاطبان نصارای متن در سنت سه‌‌گانه باوری خود عیسی مسیح را فرزند الله و یا خود الله می دانند (۷۱ مائده). اما آیات تماماً در اصلاح چنین باور و ارتقای درک دینی آنها از اولوهیت هستند. این کلید هرمنوتیکی متن در عموم سوره های مدنی و مکی متأخر است و هیچ سوره ای از این جمع نمی تواند به مرکزیت معنایی آن راه یابد، مگر اینکه این گفتمان و این مخاطبان را پیش چشم داشت و محاجه ها و دلیل‌‌آوری متن و نیز ارجاع آن را به تورات و انجیل دید.

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. «شُرکاءَ (۴ نوبت)؛ ۳۵:۴۰، ۲۸:۶۲، ۱۰:۷۱، ۷:۱۹۵ * شرکائکم (۳ نوبت)؛ ۱۰:۳۴/۳۵، ۳۰:۴۰ * شرکاونا (۱ نوبت)؛ ۱۶:۸۶ * شرکاوکم (۲نوبت)؛ ۱۰:۲۸، ۶:۲۲ * شریک (۳ نوبت)؛ ۲۵:۲، ۱۷:۱۱۱، ۶:۱۶۲ * شرکاء (۱۳ نوبت)؛ ۴:۱۲، ۶:۱۹۴/۱۰۰/۱۳۹، ۳۹:۲۹، ۳۴:۲۷، ۳۰:۲۸، ۱۳:۱۶/۳۳، ۱۰:۶، ۷:۱۹۰، ۶۸:۴۱، ۴۲:۲۱ * اَشرک (۱ نوبت)؛ ۷:۱۷۳ * اَشرکتَ (۱ نوبت)؛ ۳۹:۶۵ * اشرَکتم (۲ نوبت)؛ ۶:۸۱ * اَشرَکنا (۱نوبت)؛ ۶:۱۴۸ * اشرکوا (۱۲ نوبت)؛ ۲:۹۶، ۳:۱۵۱/۱۸۶، ۵:۸۲، ۱۰:۲۸، ۱۶:۳۵/۸۶، ۲۲:۱۷، ۱۴۸/۱۰۷/۸۸/۶:۲۲  * اُشرِک (۵ نوبت)؛ ۷۲:۲۰، ۴۰:۴۲، ۱۸:۴۲/۳۸، ۱۳:۳۶ * تُشرک (۴ نوبت)؛ ۳۱:۱۵، ۲۹:۸، ۲۲:۲۶، ۳۱:۱۳ * تُشرکوا (۳ نوبت)؛ ۴:۳۶،۱۶:۱۵۱،۷۳۳ * لشرکائنا (۱نوبت)؛ ۶:۱۳۶ * شرکاء‌‌هم (۱نوبت)؛ ۱۶:۸۶ * شرکاوهم (۲نوبت)؛ ۶:۱۳۷،۱۰:۲۸ * شرکائِهم (۵ نوبت)؛ ۶۸:۴۱، ۳۰:۱۳/۱۳، ۶:۱۳۶/۱۳۶ * شرکائی (۵ نوبت)؛ ۱۶:۲۷،۱۸:۵۲،۲۸:۶۲/۷۴،۴۱:۴۷ * شرک (۳ نوبت)؛ ۴۶:۴، ۳۵:۴۰، ۳۴:۲۲ * الشرک (۱نوبت)؛ ۳۱:۱۳ * تُشرِکون (۱نوبت)؛ ۶:۱۹ * نُشرِک (۳ نوبت)؛ ۳:۱۶،۱۲:۳۸،۷۲:۲ * یُشرک (۶ نوبت)؛ ۴:۴۸/۱۱۶،۵:۷۲، ۱۸:۲۶/۱۱۰،۲۲:۳۱ * یُشرکون (۲۰ نوبت)؛ ۳۹:۶۷، ۳۰:۳۳/۳۵/۴۰، ۲۹:۶۵، ۲۸:۶۸، ۲۷:۵۹/۶۳، ۲۴:۵۵، ۲۳:۵۹/۹۲، ۱۶:۱/۳/۵۴، ۱۰:۱۸، ۹:۳۱، ۷:۱۹۰/۱۹۱، ۵۹:۲۳، ۵۲:۴۳ * یشرکن (۱نوبت)؛ ۶۰:۱۲ * المُشرکین(۳۲ نوبت)؛ ۲:۱۰۵/۱۳۵/۲۲۱، ۳:۶۷/۹۵، ۶:۱۴/۷۹/۱۰۶/۱۳۷/۱۶۱، ۹:۴/۵/۶/۷/۱۷/۳۶/۳۸/۱۱۳، ۱۰:۱۰۵، ۱۲:۱۰۸، ۱۵:۹۴، ۱۶:۱۲۰/۱۲۳، ۲۸:۸۷، ۳۱:۳۱، ۴۱:۶، ۴۲:۱۳، ۴۸:۶، ۹۸:۱/۶ * مشرکه (۲ نوبت)؛ ۲:۲۲۱،۲۴:۳ * المشرکات (۳ نوبت)؛ ۲:۲۲۱، ۳۳:۷۳،۴۸:۶ * شرکه (۱نوبت)؛ ۲۰:۳۲ * شارکهم (۱نوبت)؛ ۱۷:۶۴ * مشترکون (۲ نوبت)؛ ۳۷:۳۳/۳۳ * یُشرَک (۳ نوبت)؛ ۴:۴۸/۱۱۶،۴۰:۱۲ * مُشرِک (۲ نوبت)؛ ۲:۲۲۱،۲۴:۳ * مُشرِکون (۳ نوبت)؛ ۹:۲۸/۳۲،۶۱:۹ * مُشرِکین (۴ نوبت)؛ ۶:۲۳، ۲۲:۳۱، ۳۰:۴۲، ۴۰:۸۴»

[۲] . تمام ترجمه های آمده در این مقاله از ترجمه ابوالفضل بهرام پور می باشند، مگر آنکه به نام مترجم دیگری اشاره شود.

[۳] . بت مخصوصی است: بت پرستان بچه را از بین دو توده ی آتش به طرف بت مولِخ عبور می دادند و او با آتشی که از درون بت مولِخ زیانه می کشید می سوخت.

[۴] . کتاب مقدس تورات، جلد سوم: وییقرا- لاویان، ترجمه: ماشاله رحمان پور داود و موسی زرگری، چاپ اول، ۱۳۶۴، انتشارات انجمن فرهنگی اوتصرهتورا، گنج دانش.

[۵] . در تفسیر بهاءالدین خرمشاهی: «میبدی می نویسد این در شأن قومی عرب فرود آمده از ربیعه و مضر و غیر ایشان که دختران را زنده به گور می کردند و آن شیطان برایشان آراسته بود، از بیم درویشی (فقر) و عار و انفقه جاهلیت (ننگ داشتن از شوهر دادن آنها، یا ترس اسارت رفتنشان) که در سر ایشان نبود. به قتل اولاد در آیه ۱۳۷ از همین سوره هم اشاره شده است که اغلب مفسران آن را همین می دانند، یعنی زنده به گور کردن دختران (خرمشاهی، ترجمه قرآن، ص۱۴۶) و نیز بنگرید به: طباطبایی، المیزان، ص۵۰۳

[۶] . اینجا «مسلم» به معنی عرفی و پایه خود یعنی فرمانبردار و تسلیم شده به چیزی می باشد. این معنا در تمامی متن و آیات آن به همین کاربرد آمده است، اما در تفاسیر و طول زمان این معنی به اسم و هویت باورمندان وحی و رسول تبدیل شده است. از نکات قابل تأمل کاربرد معنی واژه «المسلمین» در آیه و ترکیب انا اول المسلمین، معنی و ریشه کاربردی مسلم است.

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
Faydim
Faydim
مهر ۲۶, ۱۴۰۲ ۵:۱۷ ب٫ظ

سلام و سپاسگزارم برای مقاله نوشته شده
من مقالات ریشه شناسی قرآنی زیادی را در این سایت مطالعه کردم
و ممنونم از به اشتراک گزاری علمتون
من برداشت کردم که شرک یعنی قدرت رو و عشق رو از خداوند بگیریم و بدیم به هر چیزی جز خداوند مثل فرزند و اعمال و افراد و وقایع و …
برداشت من صحیحه؟

مرادی
مرادی
مهر ۱۵, ۱۴۰۲ ۱۰:۲۶ ب٫ظ

به زمینه دوستی فرزند و ثروت و قدرت در مبتلا شدن به شرک ، آنچنانکه باید اشاره نشده است …با رعایت اتصال دو آیه ذیل در سوره اعراف : فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَکَاءَ فِیمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۱۹۰﴾ أَیُشْرِکُونَ مَا لَا یَخْلُقُ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ ﴿۱۹۱﴾ اعراف معلوم میشود موضوع فقط مربوط به آدم و حوا نیست بلکه در خصوص تمام زوجات انسانی است…دیگر اینکه از شدت علاقه به آن فرزند ، خدا را فراموش میکنند یا از ذکر او غافل میشوند…تمام توجه خود را صرف فرزند کردن و خواست او را دنبال کردن شرک به… مطالعه بیشتر»

2
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx