شهسوار ایمان؛ خداشناسی ایمانگرایانه حضرت ابراهیم(ع)
حسن احمدیزاده*: شناخت جایگاه دینی و ایمانی حضرت ابراهیم(ع)، به نوعی همان شناخت روح و حقیقت همه ادیان آسمانی است که اسلام، کاملترین و آخرین آنهاست. به قربانگاه رفتن اسماعیل و تصمیم حضرت ابراهیم(ع) برای عملی کردن این فرمان الهی، شاید بارزترین مصداق نزاع عشق و ایمان یا نزاع عقل و ایمان در طول تاریخ به شمار آید. این نزاع از جمله مباحث جدی و عمیقی است که در حوزه فلسفه دین، همواره با آرا و دیدگاههای مختلفی همراه بوده است.
مهمترین چالشی که در نزاع میان عقل و ایمان یا عقل و وحی وجود دارد این است که در مواردی، خداوند رفتاری را به صورت تکلیف بر مؤمنان واجب میکند اما انجام این رفتار چندان با عقل بشری و منطق حاکم بر تفکر عقلانی سازگار نیست. در این میان، تنها دو دسته افراد هستند که چندان دغدغه حل این مسأله را ندارند، یکی مومنانی که بدون هیچ تردید و پرسشی، خود را سرسپرده محض نسبت به اوامر الهی میدانند و دسته دوم، ملحدانی که تنها عقل را تعیینکننده رفتارها و تصمیمات در زندگی میدانند و همه چیز را با محک عقل میسنجند. در مباحث مربوط به خداشناسی نیز این نزاع از مهمترین مباحث بوده و است و همواره معرکه آرا و دیدگاههای مختلف بوده است. امروزه در مباحث خداشناسی و فلسفه دین، از اقسام مختلف خداشناسی سخن به میان میآید که در این جستار، با نگاهی اجمالی به مهمترین آنها برآنیم جایگاه دینی و خداشناسی حضرت ابراهیم(ع) را بهتر دریابیم.
برخی اندیشمندان با تکیه بر «خداشناسی طبیعی» (natural theology) بر این باورند عقل تا اندازه زیادی میتواند مستقل از وحی وجود خدا را اثبات کند. ارسطو و آکویناس در غرب و فارابی و ابنسینا در سنت فلسفه اسلامی را از جمله اندیشمندانی دانستهاند که در آثار خود از این شیوه خداشناسی استفاده کردهاند. اما برخی دیگر با تکیه بر «خداشناسی پراگماتیستی» (Pragmatical theology) بر این باور هستند که مهمترین ویژگی ایمان باید سودمند بودن در عمل و مفید بودن باشد. پاسکال و ویلیام جیمز را از برجستهترین متفکرانی دانستهاند که این دیدگاه را باور دارند. اما گونه سومی از خداشناسی وجود دارد که به «خداشناسی ایمان گرایانه» (Fideistic theology) معروف است. کسانی که به این نوع خداشناسی باور دارند بر این عقیده هستند که ایمان قلبی فرد مؤمن شرط لازم و کافی برای اعتقاد اوست حتی اگر ایمانش از نگاه دیگران «ناعقلانی» و حتی خلاف عقل جلوه کند. در اینجا لازم است دقت کنیم «ناعقلانی» یعنی چیزی که هر چند از نظر عقلانی و علمی قابل توجیه نباشد ولی خلاف عقل هم نباشد، مانند اینکه بگوییم در کهکشانهای بسیار دور از راه شیری، موجوداتی زندگی میکنند که تمدنی شبیه به ما دارند. چنین چیزی به سبب محدودیتهای ابزارآلات علمی ما برای عقل دست نیافتنی است ولی خلاف عقل و علم هم نیست و وجود آنها میتواند محتمل باشد. اما اینکه بگوییم آتش بر ابراهیم (ع) سرد شد گرچه خلاف عقل است (چون آتش و سردی با هم ذاتاً ضدیت دارند) ولی ایمانی قوی برای آن میخواهد.
به همین علت است که کییرکگارد، فیلسوف معروف دانمارکی، در تحلیلش از ایمان حضرت ابراهیم(ع)، مینویسد ایمان ابراهیم(ع)، «ایمان به محالات» بود و از همین روست که او حضرت ابراهیم(ع) را «شهسوار ایمان» میخواند. پس از کییرکگارد، اندیشمندانی چون پلنتینجا و آلستون نیز بر خداشناسی ایمان گرایانه تأکید ورزیدند.
نکته مهم در نگاه ایمان گرایان این است که «از نظر یک مؤمن، بنیانیترین مفروضات، در خود نظام اعتقادات دینی یافت میشود و ایمان دینی، خود، بنیان زندگی شخصی است. «لذا گفته میشود اگر ما کلام خدا را با منطق یا علم مورد سنجش و داوری قرار دهیم در این صورت، منطق و علم را بالاتر از خدا نشاندهایم و در واقع علم و منطق را پرستیدهایم و نه خدا را. از دید یک ایمانگرای صادق، فقدان اثبات هیچ اشکالی ندارد، برای همین ایمان گرایان برای کسانی که حقیقت دین را به روش عینی و به مدد قرائن و براهین مورد کاوش قرار میدهند چندان ارزش الهیاتی قائل نمیشدند.
بنا بر این، در تحلیل واکنش حضرت ابراهیم(ع) نسبت به فرمان خداوند مبنی بر ذبح حضرت اسماعیل(ع)، آنچه ایمان گرایان را بر آن داشته تا حضرت ابراهیم(ع) را «شهسوار ایمان» معرفی کنند، سرسپردگی بیچون و چرای ابراهیم (ع) در برابر خداوند است. از این منظر، وقتی به ابراهیم(ع) فرمان داده شد که باید فرزندش را قربانی کند، او حتی اخلاق را هم زیر پاگذاشت؛ چرا که او فراتر از این ساحتها رفته بود. او حتی اگر احتمال و تردید ذهنی درباره مرگ اسماعیل(ع) داشت، دیگر نمیشد او را شهسوار ایمان دانست. اگر از منظر انسانشناسانه به این واقعه بنگریم، باید گفت همیشه انسان در سر یک دو راهی است و حس نگرانی انتخاب هماره در انسان هست. بیشترین دلشوره انتخاب انسان در این امر اتفاق میافتد که شما نمیدانید ایمان را برگزینید یا عقل و منطق یا گاهی اخلاق را؛ این انتخابهای ما هستند که چگونه بودن ما را میسازند و آینده من، چیزی جز انتخابهای امروز و گذشته من نیست. ابراهیم(ع) در حساسترین مرحله زندگیاش با حساسترین انتخاب مواجه شد و همین انتخاب بود که آینده و شهرت دینی او را به عنوان شهسوار ایمان رقم زد. او در جدال میان عقل و ایمان یا اخلاق و ایمان، تنها و بدون هیچ تردیدی، ایمان را برگزید و این انتخاب، تاریخ مباحث خداشناسی را در مرحلهای حساس و عمیق قرار داد. اساساً یکی از وجوه مهمی که ساحت وجودی انسان را از دیگر موجودات جدا میسازد همین قدرت انتخاب اوست که گاهی ممکن است بر اثر یک انتخاب، ساحت وجودی او را از فرشتگان مقرب درگاه الهی بالاتر ببرد و گاهی ممکن است بر اثر انتخابی دیگر، انسان از مرتبه اعلی علیین به مرتبه اسفل السافلین یا مرتبه «اولئک کالانعام بل هم اضل» نزول پیدا کند.
در اسلام، مهمترین رکن دینداری، ایمان است؛ ایمانی که خالصانه برای خداوند و بدون هیچ چشمداشتی از سوی او باشد بالاترین مرتبه ایمان برشمرده شده است. در عرفان اسلامی نیز بالاترین مرتبه ایمان، خلوص و سرسپردگی محض مخلوق نسبت به خالق دانسته شده است، یعنی ایمان صرفاً برای ایمان و نه همراه با چیز دیگری. قرآن کریم، بر این امر تأکید میورزد که همواره باید میان باور یا اعتقاد و ایمان تمایز برقرار کرد چرا که ایمان حقیقی و بالاترین مرتبه ایمان، همان تسلیم است اما چه بسا کسانی که صرفاً اعتقاد دارند ولی تسلیم عقیده خویش نیستند. فرعونیان در باطن و نفس خویش عقیده داشتند که آیات موسی(ع) از قبیل عصا، از جانب خداوند است، ولی در ظاهر تسلیم نشدند و اقرار نکردند (اسراء،آیه۱۰۲).
بنا بر این، ایمان به معنی اعتقاد و تصدیق نیست وگرنه میبایست این اشخاص مؤمن باشند. ایمان بهمعنی تسلیم است و مؤمن کسی است که به حق تسلیم باشد و آن قهراً با عمل توأم است و بدون آن مصداق ندارد. حضرت ابراهیم(ع) یکی از بارزترین مصادیق چنین ایمانی بود که بارها سرسپردگی خود در برابر خالق را در مراحل مختلف زندگیاش نشان داده بود. بنا بر این، شهسوار ایمان، لقبی است که به نظر میرسد به شایستگی به حضرت ابراهیم(ع) داده شده است.
* عضو هیأت علمی گروه فلسفه و ادیان دانشگاه کاشان
* احمدیزاده، حسن، خداشناسی ایمانگرایانه حضرت ابراهیم(ع)؛ شهسوار ایمان، روزنامه ایران، سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲، صفحه اندیشه.