نسبت فقه با دانش، ارزش، قدرت و روز آمدی

تقی رحمانی: تمدن اسلامی را به نام تمدن فقه برجسته کرده اند.ایران شیعه این فقه را با عرفان همراه کرده است. اما عرفان را بدیل آن نکرده است. در مقالات قبلی در باره فقه و روشنفکران مسلمان چند نکته مورد بررسی قرار گرفت که اشاره به این نکات لازم می آید: – فقه شیعه در دوره مشروطیت در احکام مدنی…

تقی رحمانی: تمدن اسلامی را به نام تمدن فقه برجسته کرده اند.ایران شیعه این فقه را با عرفان همراه کرده است. اما عرفان را بدیل آن نکرده است. در مقالات قبلی در باره فقه و روشنفکران مسلمان چند نکته مورد بررسی قرار گرفت که اشاره به این نکات لازم می آید:

– فقه شیعه در دوره مشروطیت در احکام مدنی با زمانه همراه نبود .حتی همراهی مدل سیاسی با مشروطه به وسیله آخوند خراسانی و نائینی این نقص را جبران نکرد. مدرس در تائید قانون دارسی و مدنی جملاتی گفت که نشان می دهد که از سر ضرورت نه میل با قوا نین مزبور همراهی کرد ه است

– سازمان رسمی دین حاضر به قبول نقش دادگستری مدرن به عنوان بانی احکام مدنی نبود.

– با پیروزی انقلاب اسلامی و طرح قانون مجازات اسلامی روشن شد که این تذکر  مدرس در تائید قانون دادرسی و مدنی تا چه حد به واقعیت نزدیک بوده است چرا که قانون مجازات اسلامی کل روال قضائی و مدنی در جامعه ما را تغییر بنیادی داد که مناقشه برانگیز است.

این تجربیات نشان می د هد که مسئله فقه صورت مسئله ما است که نمی شود آن را دور زد .

این مقاله در پی سلسله مطالبی می آید که نگاه انتقادی  به روشنفکران مسلمان در رابطه با فقه داشته است و دربرگیرنده نکات اساسی زیر است؛

۱- فقیهان با توجه به قدرت دانش عملی که فقه در خود دارد توانسته اند با نامهربانی روشنفکران مسلمان را به خاطر نقد صحیحی که به این دانش عملی وارد کرده اند را با زبان تند از زمین بازی مهم فقهی برانند. چرا که فقیهان متولی قدرتمند این دانش عملی هستند. اکثر فقیهان در این متولی گری انحصار گرا هم می باشند.

۲- نگاه روشنفکران مسلمان به فقه  اگر چه آسیب شناسانه بوده است اما محصول و ارائه بدیل آنان در برابر فقه دارای نقاط ضعف اساسی می باشد که نتیجه آن بدیل سازی برای فقه بوده که بدیل سازی موفقی نمی نماید. این بدیل سازی توجه به اخلاق  با باور مذهبی به جای فقه است که سنت بازرگان و سحابی است، یا بدیل سازی عرفان اجتماعی یا  فرهنگ عیاری که کار شریعتی است، یا بدیل سازی عرفان فردی که نتیجه کار سروش است، یا توصیه به معنویت که ملکیان به آن اصرار دارد، یا ایمان به مثابه تجربه دینی فردی که مجتهد شبستری بر آن تاکید دارد. ولی هیچکدام از اینها نمی تواند بدیل فقه گردد.اگر چه این بزرگان از سر درد و نیاز به بدیل های مزبور توجه کرده اند اما این بدیل ها یا خود باید مکتب شوند که متولی نیاز دارند یا این که نخبه گرا هستند که در نتیجه از دسترس عموم مردم خارج می شوند.

۳- اقشاری در جامعه ما شکل گرفته اند که تحصیل کرده اند. ایشان زبان روشنفکری ندارند و دغدغه روشنفکری هم ندارند و زیست مذهبی را با زیست مدرن در عین توجه به اشکال و آداب دینی می خواهند. نیاز این اقشار فقه و فقها را به چالش می طلبد و در عین حال وجود این اقشار روشنفکران مسلمان را هم به توجه به رویکرد عملی برای نگاه به مقولات دینی فرا می خواند که نتیجه این تلاقی گفتگوی با فقیهان نوگرا در مورد روز آمد کردن فقه به عنوان دانش عملی می باشد.

۴- گفتگو و تعامل روحانیون و روشنفکران مسلمان ضروری تر از گفتگو با روشنفکران سکولار می باشد. چرا که  گفتگو میان اندیشمندان مذهبی می تواند عرصه جدیدی هم برای فقه و هم برای علوم انسانی جدید در جامعه بگشاید که دارای محصول موثر عملی هم باشد.

 فقه دانش عملی ریشه دار است

فقه دانشی عملی است نه دانش نظری. فقه دانش عملی ریشه دار است چرا که علاوه بر مبانی و اصول با فرهنگ و آداب و رسوم و حقوق و ساختار قدرت در جامعه رابطه تاثیر گذار داشته است. به عبارتی این دانش عملی هم با علوم نظری و هم مناسبات جامعه رابطه دارد.

دانش عملی از جنس مهندسی است و طراحی می طلبد  پس احکام شرعی که از شرع استخراج می شوند زمانی و مکانی هستند منتها با قاعده و اسلوب مناسب، و از طریق اصول و تببین است که این  استنباط  از شرع صورت می گیرد. مفهوم زمانی و مکانی و موقعیتی بودن در طراحی  به این معنی است که  متناسب با نیاز مخاطب برای مومن زیستن، احکام شرع را از شرع استخراج می کند.

علوم انسانی جدید در جامعه ما چنین ویژگی ندارند. یعنی علوم انسانی ما با حقوق و فرهنگ و آداب رسوم جامعه رابطه خلاق ندارند در حالیکه نقش علوم اجتماعی هم خلق دانش عملی است.

فقه امروزی به عنوان دانش عملی روز آمد نیست. در عین حال تمدن اسلامی با نام فقه برجسته می شود که به تعبیر اقبال لاهوری در دوران طلائی خود چندین دستگاه حقوقی و آداب رسومی ومناسبات اجتماعی را تولید کرده است. دانش عملی که در فقه جلوه می یابد مورد توجه معتقدان است اگر این دانش عملی به روز نباشد بجران زا می شود اما قدرتش را در برابر موج نو حفظ می کند.

 روشنفکران مسلمان بدیل های مناسبی برای این دانش عملی تدارک ندیده اند. عرفان فردی یا اجتماعی و معنویت یا اخلاقی کردن دین یا خوانش دینی بدیل های مناسبی برای فقه نیستند. گفتگو با فقیهان و سوال مخاطبان این دانش عملی را می تواند روز آمد کند.

البته باید توجه داشت که گفتگو با فقیهان به معنی قبول نظرات آنان نیست. فرق است میان یک دانش عملی که ریشه دار است با گرایشی از فقیهان که آن دانش عملی را در انحصار خود می دانند.

 در این جا همچنین ضروری است اشاره شود که دانش به معنی آگاهی علمی به شرایط زمانه و دانایی های همراه آن است که هم دارای شکل متدیک و دارای منطق و اسلوب است و با علوم زمانه اعم از فلسفه و اخلاق و علم و حقوق رابطه دارد، و هم مبانی و نظریه ها را می شناسد.

ارزش در این جا به معنی آن اصول اخلاقی انسانی مثبت است که  توجه  به آزادی وعدالت و احترام به کرامت انسانی ملاک آن است.

قدرت هم به معنی جریانی است که ثروت و قدرت سیاسی و توان تاثیر گذاری به قدرت سیاسی را دارد که شامل مردم و نهادهای مردمی و حکومتی و نهادهای آموزشی و تربیتی و فرهنگی می شود.

روز آمدی هم به معنی توان گفتگو با دانش زمانه و پاسخ گویی به نیازهای عملی زمانه است.

 فقه به عنوان دانش عملی

فقه یعنی جستجو در استنباط  حکم شرعی را می توان دانش عملی نام نهاد. چرایی دانش عملی بودن آن به این دلیل است که فقه مدعی است که جان و مال و عقل و دین و نسل مومن را حفظ می کند. فقه به عنوان دانش عملی که مدعی حفظ این ۵ عنصر برای مومن است هر مقوله را سنجش یا ابداع می کند بعد اعلام می کند که مقوله مزبور واجب است، حرام یا مضراست، مکروه است، مستحب است (یعنی خوب است ولی الزام آور نیست) یا مباح است.

در نتیجه  فقه عرصه زندگی  شامل فرهنگ و آداب و رسوم مناسک و روابط اجتماعی اعم از حکومت و جامعه و اقتصاد را در برمی گیرد که همان  تعیین سبک زندگی است و در نتیجه  سبک های دیگر زندگی را هم به چالش می کشد. هم چنین عرصه سیاست و حقوق و هنر و اخلاق و آداب رسوم را هم قضاوت می کند.

در چنین حالتی فقه با فلسفه و نظریه ها و رفتارها رابطه پیدا می کند. در عین حال برای توضیح نظر خود با علم و دانش زمانه رابطه موثر می یابد.

در نسبت فقه با دانش زمانه است که تبیین اصول استنباط  فقهی مورد نیاز می شود و نیاز زمانه از سوی مومنان است که به استنباط از شرع برای اعلام احکام مراجعه می شود. این دو عامل فقه را به روز آمدی ناگزیر می کند. این روز آمدی اگر دچار وقفه شود مشکل بزرگی پبش می آید که فقه را از زمانه عقب نگه می دارد.

فقه به عنوان دانش عملی زمانی و مکانی است و متاثر از شرایط رفتار وسلوک و هم اشکال عبادی و مدنی را توجیه یا خلق می کند منتها این خلق در چهار چوب شریعت صورت می گیرد شریعت هم برابر یا مساوی با احکام فقهی نیست بلکه احکام و اشکال شرعی از شریعت اقتباس می شوند.

در همین جا است که شرایط زمانی و مکانی، یعنی موقعیت و دانش زمانه بر استنباط از حکم شرعی برای اعلام آن اثر می گذارد. مرحوم مطهری از حکم دهاتی و شهری سخن می گوید که اگر فقیه شهری باشد با فقیه روستایی نظر یکسان ندارند. پس می توان از تفاوت نظر فقیه اروپایی و آسیایی، و از فقیه زن و مرد هم سخن گفت.

در این مورد تجربه تاریخی ای که می توان مثال زد این است که  فقهای منطقه حجاز از فقهای منطقه عراق به مراتب ظاهری تر و سخت گیرتر بوده اند و این قاعده حتی در دوره شکوفایی فقه هم وجود داشته است که در مقایسه فقه حنفی با فقه حنبلی نمود دارد.

این تفاوت نشان می دهد که فقه ویژگی طراحی هم دارد چرا که احکام متفاوت از شرع با توجه به توان طراحی فقیه ایجاد می شود. در این زمینه برخی از فقها بنیانگذار می شوند چرا که شرایط زمانی و مکانی و توانایی طراحی نیاز مخاطب را در تببین احکام شرع داشته اند.

فقه  به عنوان دانش عملی مطابق نیاز و تجربه و علم زمانه در بستر نیاز مخاطبی که دارای قدرت سیاسی و اجتماعی و مردمی بوده است شکل گرفته است چرا که تدبیر و توجیه سبک زندگی مسلمانان به آن وابسته بوده است. به عنوان نمونه فقه شیعه در گذشته در زمینه نظریه سیاسی به اندازه فقه اهل سنت نپرداخته است چرا که مخاطب عمده این فقه در دو سده اخیر موقعیت قدرت سیاسی نبوده است.

دانش فقه دارای ریشه است چرا که شاگرد و مدرسه و متد دارد اما در عین حال از استقلال نسبی هم برخوردار بوده است. فقها در ضمن ارکان  قدرت در جامعه  بوده اند و این ویژگی باعث شده که فقه بتواند به عنوان مرجع علمی حقوق و آداب و سلوک و رسوم تعیین کند و به برخی از اشکال زندگی هم مشروعیت یا عدم مشروعبیت ببخشد. در حالیکه این مرجعیت در ایران و کشورهای مسلمان برای علوم انسانی جدید اتفاق نیفتاده است.

علوم اجتماعی به عنوان منبع حقوق و سیاست و روابط اجتماعی در جامعه ما نسبت مستقیم با  جامعه  و نیاز آن ندارند و پیدایش آنان انتزاعی بوده  و حکومت بر دانشگاه به عنوان نهاد دانش زمانه کنترل دارد. این کنترل دانش زمانه را از چند عنصر اصلی محروم کرده است و از علوم نظری جدید در جامعه ما دانش عملی خلق نشده است. به عنوان نمونه، آسیب های اجتماعی مسئله مورد توجه علوم اجتماعی نبوده و برای آنها راه حل ارائه نشده است چرا که رابطه علوم انسانی با مسائل اجتماعی در جامعه ما کلی و بسیار دور از آن است.

با این توضیح می توان فقه را بررسی عقلانی و تجربی و متدیک شرع برای استنباط حکم شرعی تعریف کرد چرا که با علم و زمانه رابطه دارد و در عین حال مبانی شرع را هم بستر اصلی خود می داند. این بستر اصلی هم شرع نامیده می شود که هم در نوعیت بشر و هم تاریخ انسان ریشه دارد چرا که دین برای انسان اجتماعی آمده است.

شرع و حکم شرعی یکی نیست

شایسته است که میان شرع و حکم شرعی تفاوت قائل شد. شرع  را در لغت راهی آبی  تعریف کرده اند که با این تعریف می توان شرع را مسیر هویت زا  تعریف کرد. همچنین می توان گفت مومن برای سبک زندگی خود شکلی را انتخاب می کند که این مسیر معین همیشه وجود دارد اما همیشه یک جور و یک نوع نیست. به عبارتی جوی همان جوی است اما آب درون آن همیشه همان آب نیست.

در عین حال این احکام استخراجی از شرع باید روح شرع را هم  حفظ کند و تغییر اشکال عبادی و مدنی هم به تناسب نیاز و زمان و شرایط است نه امری دل بخواه. در نتیجه باید برای تحول در آن بستر مناسب وجود داشته باشد در غیر این صورت شکل فرقه پیدا خواهد کرد. باید توجه کرد که قران شریعت ها را یکی دانسته است اما از ملت ها نام برده است که ملت ابراهیم یکی از آنان است. در این حال قران از احکام متفاوت دین یهود و اسلام هم سخن گفته است اما همه ادیان مزبور را یک شریعت دانسته است.

به عبارتی شریعت همان دین حنیف است اما در همین دین حنیف، نیازهای ملت ها یا امت ها متفاوت است و باید با توجه به زمان و مکان پی ریخته شوند. این جا است که  شریعت با احکام شریعت فرق دارد؛ احکام شریعت زمانی و مکانی و با توجه به نیاز و وجود صورت مسئله مشخص است. با این نگاه شرع نمی تواند با احکام شرع یکی باشد بلکه حیطه گسترده تر از احکام را در بر می گیرد و همین ویژگی است که زمانی و مکانی و تاریخی بودن احکام را نشان می دهد و فقه را به مثابه مهندس و طراحی که در زمان و مکان قرار می گیرد و در مسیر تحول است در می آورد. برخی از روشنفکران مسلمان تفاوت شرع با احکام شرع را  تفاوت  میان دین و شریعت گفته اند که در میان اندیشمندان مسلمان این تقسیم بندی شایع است. دکتر پیمان در این تفکیک به تائیر از اقبال لاهوری بیشتر توضیح داده است.

پس میان شرع و حکم شرعی باید فرق گذاشت. حکم شرعی ثابت نیست هرچند که برخی از این احکام دیر پا هستند مانند  شکل ذکر خداوند و نوع نماز. اما آنچه شرع نامیده می شود اصول اصلی مذهب است که زیست مسلمانی را شامل می شود و این زیست دارای احکام عبادی و مدنی و قضایی و سیاسی است. برخی از این احکام که استنباط حکم شرعی است در قران توضیح داده شده و در مورد برخی دیگر هم توصیه کلی کرده است،  برخی هم از پیامبر و در میان شیعه از سنت امامان الهام گرفته شده است.

به مرور زمان با توجه به قران و سنت احکام شرعی استنباط  شده اند که  سوژه های  جدید روز  بوده اند. همین امر نشان می دهد که فقه دارای دستگاه فکری و اصولی بوده که توانسته است با توجه به مبانی خود به مسائل و پرسش ها پاسخ دهد. در میان ما شیعیان نماز سه وقت است و حتی قرائت سوره ها هم می تواند متغیر باشد اما در میان اهل سنت نماز ۵ وقت است. به عنوان نمونه دیگر، روزه گرفتن امساک در خوردن است اما ساعات و شکل آن می تواند تغییر کند چرا که در روزه گرفتن قصد شکنجه مومن نیست بلکه نوعی عبادت است. حال در عربستانی که اختلاف ساعت در تابستان و زمستان ۲ یا ۳ ساعت است با سرزمینی هایی که اختلاف ساعت از ساعت ها فراتر می رود حکم شرعی برای روزه می تواند با شکل دیگری انجام شود. از این قبیل احکام شرعی که با توجه به شرایط و نیاز صورت بندی متفاوتی دارند در عبادات و احکام مدنی و سیاست فراوان است.

این تفاوت نشان از مهندسی و طراحی ذکر خداوند می دهد. حال اگر در شرایط جغرافیایی یا حتی شرایط کاری متفاوت قرار بگیریم، با حفظ نیاز انسان به ذکر و دعا می توان اشکال دیگری را طراحی کرد همان گونه که در گذشته چنین شده است.

فقه مهندسی و طراحی سبک زندگی است

دانش عملی در پیوند فلسفه و نظریه های اخلاق و منطق و سیاست و هنر و حقوق و با توجه به نیاز مخاطب شکل می گیرد و در این میان اصول استخراج شده نمی تواند از نگاه ارزشی فارغ باشد. از همین روی فقه به مهندسی و طراحی نزدیک می شود چرا که حکم شرعی را باید از شرع استخراج کند.

با این تعریف از شرع و احکام شرع و تفاوتی که میان ایندو وجود دارد، در سپهر شرع احکام شرع ثابت نیستند در نتیجه استنباط این سپهر شرع نیاز به عوامل گوناگون دارد که کار فقیه را به طراحی و مهندسی شبیه می کند چرا که او در اتمسفر شرع که اصول بنیادین دین است اشکال زیست را برای مومنان توجیه و تشریع و تبیین می کند تا آنان انتخاب کنند. مهندسی و طراحی کردنی که به آگاهی از علم و زمان نیاز دارد اما این آگاهی در سپهر شرع و دین قرار می گیرد.

دانش عملی بی نیاز از متد و فن نیست و تجربه را باید در قالبی بیان کرد که قابل انتقال و اجرا باشد. فلسفه و منطق و علوم تجربی هم در این جا است که به کار فقه می آید و این کارایی در عمل هر حکم شرعی را کارآمد و در عین حال به آن رنگ زمان و مکان و شرایط میزند که علت آن هم کارایی و دانش عملی بودن فقه می باشد و حکم شرعی مانند بحث های کلی یا کلی گویی در فلسفه انتزاعی نیست اما علوم هم در پاردا یم ها تفسیر می شوند و در پاسخ گویی به سوالات مخاطب خود را به روز می کنند.

پس روز آمدی فقه امری جو زده نیست. احکامی هستند که دیر پایند و احکامی هستند که نیاز به تغییر دارند چرا که جامعه در تحول است و انسان مسلمان هم در این جامعه زندگی می کند. در عین حال، گاه انسان مومن هم در تغییر جامعه خویش می کوشد و در نتیجه باز نیاز به روز آمد ی مطرح می شود. روز آمدی با روز زدگی فرق دارد؛ این دومی محصول جو زدگی است درحالیکه  روز آمدی پاسخ به نیاز مخاطبی است که با سوال و نیاز و پرسش روبرو می شود.

 به عنوان مثال تحقیق در شرع گاه نشان می دهد که ارث زن و مرد بستگی به شرایط اقتصادی و زمانی و مکانی دارد و گرچه دین برای کرامت زن و مرد تفاوت قائل نیست، اما ارث مرد دو برابر زن است  و در زمانی که ارث به اقوام  دورترمی رسد زن و مرد برابر ارث می برد. همین تحقیق نشان می دهد که علت، تفاوت جنسیت نیست بلکه نقش فرد در تامین اقتصاد خانواده است و بر اساس همین تفاوت فقیهان در گذشته قوانین را مطرح کرده و فقهی کرده اند که بر اساس تفاوت زن و مرد بوده. برهمین اساس می توان با توجه به شرع در احکامی نظیر شهادت  دادن زنان و دیه و بسیاری از موارد دیگر، تغییر ایجاد کرد و این موارد را در رفتار و احکام شرعی آقایان منتظری و صانعی و دیگر فقیهان دیده ایم.

اما فقیهان حتی در تبیین اصولی که به حکم شرعی منتهی می شود هم مبانی یکسان ندارند و حتی دو گرایش اخباری و اصولی در فقه و هم چنین وجود فقهایی که گرایش عرفانی یا فلسفی در تبیین مبانی  فقهی دارند نشان از این تنوع (که طراحی را نشان می دهد) دارد.

در این مورد آقای خمینی  لزوم حکومت را اجرای احکام شرع می داند که از حق قضاوت فقیه به حق حکومت می رسد و اختیار فقیه را با پیامبر برابر می گیرد و نظر مردم را هم در این میان تائید کننده می داند نه شرط حکومت. این مسئله طراحی وی را از حکومت تداعی می کند که به نظریه ولایت مطلقه فقیه منجر شده است.

مرحوم آخوند خراسانی  در زمان غیبت شان فقیه را حکم می داند یعنی استخراج احکام شرعی و حکومت را هم در زمان امام غایب غصبی می داند که اگر مشروط به شورا شود به ثواب نزدیک تر است. در همین حال است که به مشروطه تمایل دارد. آخوند نائینی هم حکومت را از جنس وقف می داند که مردم به عنوان حافظ این وقف باید در اداره آن شرکت کنند در نتیجه مجلس شورا شان و مقام می یابد. آقای منتظری حکومت را با نظر مردم مشروع می داند و اگر مردم حکومت دینی را نپذیرفتند آن حکومت ساقط است اما مردم را نمی توان به خاطر عدم پذیرش حکومت دینی غیر مسلم قلمداد کرد.

این طراحی ها نشان می دهد که فقیه در زمان و مکان و موقعیت از حکم شرعی استنباط متفاوت می کند. حال سوال اینجاست که آیا این تفاوت می تواند حکم خروج از دین را برای این فقیهان موجب شود که به تحقیق جواب این سوال روشن است.نه. چرا که حوزه تخصصی طراحی امری پذیرفته شده است که مورد قبول مختصصان فن در آن مورد است منتها چون فقه دانش عملی است طرحی مناسب زمانه می شود که نیاز مخاطب را پاسخ گوید.

در نتیجه دانش فقه اگر با سوال جدید و موضوع جدید در جامعه زنده مواجه شود ناچار به پاسخگویی است با این حال مشکل از دانش عملی نیست مشکل در این است که فقه به عنوان دانش عملی در شیعه و اسلام در جوامعی قرار گرفته است که بیشتر مصرف کننده آداب و رسوم و هم اشکالی اتز زیست جدید هستند که در جوامع دیگر تولید می شوند اگر جوامع مسلمان تولید کننده بودند این دانش عملی برای پیروانش به روز تر بود چرا که دانش عملی در جامعه با پیروانش تغییر می کند .

طراحی احکام شرعی جدید و شرایط زمانه

بی گمان اگر جامعه ای از دوره جدید باز بماند به ناچار مهندسان فکری و عملی جامعه هم عقب خواهند رفت. علت آن این است که دانش عملی به نیاز جامعه پاسخ می دهد و نمی تواند همانند فلسفه و علوم انتزاعی به پیش براند. در نتیجه با جامعه و مخاطب خود جلو می رود. طراحی فقه هم اینچنین است.

همان گونه که در مقاله فقه سیاسی و فقه مدنی نوشتم، از طرفی ورود فقه شیعه به مشروطه سراسیمه بود و از طرف دیگر ورود به ناگزیر و انفعالی و شوربختانه سیاسی و دولت محور. به عبارتی فقهی که با پادشاه شیعه کنار آمده بود و امور حسبیه را سامان می داد ناگزیر و یکباره و  نه به صورت تدریجی و به شکل طبیعی با حقوق مدرن سیاسی و مدنی روبرو شد که توان برخوررد مناسب با آن را نداشت.

اگر چه در توجیه حکومت مشروطه کم نیاورد اما در ارائه تعامل و طراحی قوانین موضوعه مدنی و مدیریت دستگاه قضا که روحانیون باشند یا دیگران و هم طراحی قوانین اجرایی که شرع بر آن نظر داشت آماده نبود. این ضعف بزرگ جامعه و مشروطه را زمین گیر کرد چرا که مشروطه در غلبه بر مشروعه خواهان کامیاب بود اما مشروطه در تدوین قوانین موضوعه مدنی و اجرایی قضایی و نقش روحانیت در جامعه دچار مشکل شد و در همین جا هم زمین گیر شد. فقه شیعه عقب کشید و منفعل و افسرده نظاره گر اعمالی دستوری-حقوقی شد که ریشه در جامعه نداشت. دانشگاه و علوم انسانی که شاه پهلوی سامان داد ریشه یا دستگاهی اجرایی نداشت. علوم انسانی در ایران نسبتی با نیاز عملی پیدا نکرد و این فاجعه کمی نبود که در مقاله ی دیگری به آن خواهیم پرداخت.

 اما زمانی کار  مشکل تر شد که با حکومت دینی همین فقه در تمام امور میاندار شد و با عناوینی نظیر فقه مدنی وقضایی و عبادی و با حضور حداکثری مدعی اصلاح جامعه و مدیریت آن شد که نتیجه کار بحران بود و اعلام این که جامعه در عین باورهای مذهبی با قوانین موجود دچار مشکل اساسی است.

 در سیستم مدیریتی سیاسی که با قوانین مصلحت نظام چرخانده می شود امور و کارها  با بحران پیش می رود چرا که در امور مدنی و آزادی  فردی و احکام قضایی و آسیب های اجتماعی اجرای برخی از احکام شرع در واقع به اشتباه شرع خوانده می شود و حرام و حلال آن در شکل اجرا هم ابدی خوانده می شود.

این مشکلات برخی از فقها را به تجدید نظرهایی در تغییر احکام شرع در مورد حقوق زنان و حقوق شهروندان در کشور وادار کرده است که البته از سر اجبار است تا امری داوطلبانه و دارای اصول تبیین شده با این حال اقدامی پسندیده می تواند باشد چرا که فقه دانش عملی و ریشه داری است که تغییر در آن متناسب با شرایط جامعه دارای تاثیر مثبت در رفتارها و مدیریت جامعه هم خواهد شد و در آداب و رسوم وسلوک نیز تاثیر می گذارد. این دانش عملی در حقوق و آداب و رسوم و فرهنگ و جامعه ایجاد تغییر می کند و در عین حال از تغییر آنان تاثیر می پذیرد. در نتیجه تغییراتی در آن تاثیر گذار است که از جامعه برگرفته شده یا بر آن تاثیرگذاشته است.

مشکل فقه که با شرایط مدنی و قضایی جامعه به جلو نیامده بود در دوره حکومت دینی خود را بهتر نشان داده است چرا که در سه سطح سیاسی و مدنی و قضایی که تبعات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی دارد، این دانش عملی نیاز به روز آمد شدن دارد. این دانش عملی که در دوره پهلوی با انزوا گرایی و نقد رقیبی ناکارآمد برای خود حقانیت کسب کرده بود امروز در میدان عمل دارای بحران است. در عین حال ریشه دار بودن و ضعف حریفان در عدم ریشه داری، برای فقه فرصت باز سازی فراهم کرده است اما این فرصت همیشگی نخواهد بود. به نظر می رسد که توان روز آمدی در میان  فقها وجود داشته باشد که گاه علامتی نشان داده می شود.

با این وصف شاید در تعامل فقه وعلوم انسانی جدید محصولی دوران ساز خلق شود که بخشی مهمی از مسئله جامعه ما حل شود؛ حل شدنی که بدون همراهی فقه با علوم و نیاز زمانه میسر نیست. در نتیجه به جای بدیل سازی غیر عملی برای این دانش عملی بهتر است که به تغییر و روز آمد شدن آن پرداخت.

 

 

مطالب دیگر از این نویسنده:

قرآن و نظریه‌ تجربه نبوی

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx