دولت سخنگوی حقیقت نیست، و همانطور که دولت، برای مثال، مجاز نیست در مسائلِ علمی و فلسفی (مانندِ ذرهای یا موجی بودنِ نور، یا حدوث و قِدَمِ عالَم) نظریهای را نظریۀ رسمی و درست بداند و مخالفانِ آن را مجازات کند، در تحلیلِ مسائلِ اجتماعی نیز حق ندارد اِعمالِ زور را روا بدارد و یک تفسیر از رخدادهای اجتماعی را یگانه تفسیرِ درست اعلام کند و دیگران را به تبعیت از آن فرابخواند. دانشهای اجتماعی اساساً برای فهم و تفسیر و تبیینِ رخدادهای اجتماعی پدید آمدهاند. اگر بناست دولت در امورِ اجتماعی سخنگوی حقیقت باشد، فلسفۀ وجودی علومِ اجتماعی و دانشکدههای علومِ اجتماعی فرو میریزد.
ارزیابیِ سخنانِ اخیرِ حاکمان دربارۀ حوادثِ کشور

| آرش جمشیدپور |
فرماندهِ کلِ قوا، رئیسِ قوۀ مجریه و رئیسِ قوۀ مققنه اخیراً دربارۀ حوادثِ چند هفتۀ گذشته سخنانی ابراز کردهاند. بررسی و ارزیابیِ این سخنان ضروریست، زیرا واکنشِ حاکمان نشاندهندۀ نحوۀ فهم و تفسیرِ آنان از رویدادها و تحولاتِ اجتماعیِ کشور و بیانگرِ میزانِ آگاهیِ آنان از باورها و احساسات و رفتارها و خواستههای شهروندان است. از آن جا که سخنانِ رؤسای قوای مجریه و مققنه چیزی جز تجلیل از سخنانِ عالیترین مقامِ سیاسیِ کشور نیست، تحلیل و ارزیابیام را به برخی سخنانِ مقامِ اخیر متمرکز میکنم. [۱] ارزیابیِ من بعد از نقلِ قولها میآید.
- «این حرکات عادی و طبیعی نبود. … برنامهریزیشده بود. این برنامهریزی کارِ آمریکا و … است. نشستهاند و برنامهریزی کردهاند. … برخیها روی این کلمۀ خارجی کأنّه حساسیت دارند. … … انواعِ تحلیلها را … وسط میکشند برای این که اثبات کنند پای خارجیها در میان نبوده است».
ارزیابی: در هر «گفتوگو و تعامل»، طرفهای گفتوگو باید اصلِ «حملِ به احسن» [۲]، اصل معروفِ دونالد دیویدسون، را رعایت کنند؛ یعنی باید بهترین و موجهترین و معقولترین فهم و تفسیر از آرای رقیب را عرضه کنند. بنابراین، نخست باید ببینیم کسانی که مخالفِ نقش داشتنِ بیگانگان در حوادثِ اخیراند دقیقاً چه میگویند. درمیانِ این افراد، دو گروه و دو موضع را میتوان یافت. گروهِ اول معتقد است که بیگانگان نقشی در حوادثِ اخیر و بسیاری از حوادثِ قبلیِ دیگر ندارند. دلایلِ اصلیِ این گروه این است که اولاً هیچ شاهدی بر نقش و دخالتِ بیگانگان در امورِ کشور نیست، و ثانیاً وخامتِ اوضاع و احوالِ اقتصادی و سیاسی و اجتماعیِ کشور (تورم، بیکاری، درآمدهای نازل، مشکلاتِ زیستمحیطی، مهاجرت، انسدادِ سیاسی، نومیدیِ جوانان و دهها موردِ دیگر) اقتضا میکند که اعتراضها را درونزا و کاملاً عادی و طبیعی و بهنجار تلقی کنیم – یعنی به همان اصلِ ساده و صرفهجویانۀ جامعهشناختی متوسل شویم که وقتی مردم با اصنافِ مشکلات رو به رو باشند، اعتراض و انتقاد واکنشِ طبیعیِ آنها خواهد بود. در واقع، این گروه به روشِ «استنتاجِ بهترین تبیین» [۳] استناد میکنند و قائلاند که، با در نظر گرفتنِ مشکلات و گرفتاریهای متعدد و متنوعِ مردم، اعتراض و انتقاد کاملاً طبیعیست و توسل به تبیینهای دیگر مثلِ دخالتِ بیگانگان فرضِ اضافی و بیوجه است. [۴]
گروهِ دوم، برخلافِ گروهِ اول، احتمالِ دخالتِ بیگانگان را قاطعانه انکار نمیکنند، اما بارِ اثبات را بر عهدۀ قائلانِ به نقشِ بیگانگان میدانند، و از آن جا که قائلانِ به نقشِ بیگانگان شواهد و دلایلی برای چنین دخالتی ارائه نمیکنند، گروهِ دوم نیز، در نهایت مانندِ گروهِ اول، به دخالتِ بیگانگان اعتقادی ندارند.
به این ترتیب، خلاصۀ موضعِ این دو گروه این است که اولاً شاهد و بینهای بر نقشِ بیگانگان وجود ندارد یا مطرح نشده است، و ثانیاً در وضعیتی که شهروندان گرفتارِ مشکلاتاند، اعتراض پدیدهای کاملاً طبیعیست. و از اینجا میتوان دریافت که چرا روشنفکران و تحصیلکردگان و نخبگان به کلمۀ خارجی حساسیت دارند.
حساسیتِ آنها از این روست که (الف) حاکمیت از آنان تبعیتِ بدونِ دلیل و شاهد میطلبد، و (ب) برای تبیینِ حوادثِ کشور فرضی اضافی و بلاوجه مطرح میکند. از اینها گذشته، روشنفکران و نخبگان و دانشگاهیان طالبِ آن هستند که سخنانِ آنان در تحلیلِ امورِ اجتماعی شنیده و جدی گرفته شوند. دولت سخنگوی حقیقت نیست، و همانطور که دولت، برای مثال، مجاز نیست در مسائلِ علمی و فلسفی (مانندِ ذرهای یا موجی بودنِ نور، یا حدوث و قِدَمِ عالَم) نظریهای را نظریۀ رسمی و درست بداند و مخالفانِ آن را مجازات کند، در تحلیلِ مسائلِ اجتماعی نیز حق ندارد اِعمالِ زور را روا بدارد و یک تفسیر از رخدادهای اجتماعی را یگانه تفسیرِ درست اعلام کند و دیگران را به تبعیت از آن فرابخواند. دانشهای اجتماعی اساساً برای فهم و تفسیر و تبیینِ رخدادهای اجتماعی پدید آمدهاند. اگر بناست دولت در امورِ اجتماعی سخنگوی حقیقت باشد، فلسفۀ وجودی علومِ اجتماعی و دانشکدههای علومِ اجتماعی فرو میریزد.
- «من سوال میکنم: در دنیا اغتشاشات خیلی به وجود میآید. … هر چند یک بار اغتشاشهای مفصل در خیابانهای پاریس به راه میافتد. آیا سابقه دارد که رئیسِ جمهورِ آمریکا و مجلسِ نمایندگانِ آمریکا از اغتشاشگران [فرانسوی] دفاع کنند؟ … آیا سابقه دارد که اعلام کنند که ما فلان سختافزار و نرمافزارِ اینترنتی را در اختیارِ اغتشاشگران قرار میدهیم؟»
ارزیابی: عدمِ دفاعِ رئیسِ جمهورِ آمریکا از معترضان یا اغتشاشگرانِ فرانسوی از این روست که آمریکا با فرانسه روابطِ سیاسیِ تنشآلودی ندارد، و اعلامِ موضعِ او در قبالِ حوادثِ کشورِ ما از این روست که آمریکا با ایران روابطِ سیاسیِ تنشآلودی دارد، اما همۀ اینها ربطی به نقش و دخالتِ بیگانگان ندارد. این یکی از عادتهای سیاستمداران است که در امورِ داخلیِ کشورهایی که با آنها روابطِ حسنه دارند دخالت یا اظهارنظر نمیکنند، اما در امورِ داخلیِ کشورهایی که با آنها روابطِ خوبی ندارند مداخله یا اظهارنظر میکنند. ولی از این واقعیت و از این عادتِ سیاستمداران نمیتوان به خودیِ خود نتیجهای در موردِ نقش و مداخلۀ سرانِ کشورها در سایرِ کشورها گرفت. برای مثال، حاکمانِ مادر موردِ قتلِ جرج فلوید به دستِ پلیسِ آمریکا سخن گفتند، اما در موردِ وضعیتِ مسلمانانِ اویغور در چین هرگز اظهارنظری نکردهاند. آیا از این عدمِ تقارن میتوان نتیجه گرفت که حاکمانِ ما در درگیریهای خیابانیِ آمریکاییان با پلیسِ آمریکا که بعد از قتلِ فلوید رخ داد نقش و دخالتی داشتهاند؟ پاسخ منفیست. در اینجا نیز، نظرِ نخبگان و تحصیلکردگانِ ما این است که میتوان تبیینِ سادهتری برای اظهارنظرهای برخی سیاستمدارانِ غربی دربارۀ حوادثِ کشور ارائه کرد.
اعتراضها زمینه و بستری کاملاً طبیعی و عادی دارند، اما وقتی شروع میشوند سیاستمدارانِ غربی نیز اعتراضات را بهانهای برای رسوا کردنِ حکومت میکنند. اما این مطلقاً به معنای نقشِ آنان در اعتراضات نیست. نهایتاً، ناگفته نباید گذاشت که معترضانِ ایرانیِ داخلِ کشور برای سخنانِ سیاستمدارانِ غربی، بایدِن باشد یا هر کسِ دیگری، تره هم خُرد نمیکنند. اجماعِ اکثریتِ ایرانیان این است که ایران باید به دستِ ایرانی آباد شود.
- «بحث بنابراین، دعوا بر سرِ مسئلۀ باحجاب و بدحجاب نیست. دعوا بر سرِ از دنیا رفتنِ یک دخترِ جوان نیست. دعوا اینها نیست».
ارزیابی: یکی از راهبردهای مندرج در ذیلِ اصلِ همکاریِ گرایس [۵] «راهبردِ رابطه» است [۶] که میگوید: «مرتبط سخن بگویید». منظور از جملۀ «مرتبط سخن بگویید» این است: «در گفتوگو تلاش نمایید که اولاً در ارتباط با موضوعِ بحث یا گفتوگو سخن بگویید و از هر آنچه نامربوط است اجتناب نمایید، و ثانیاً حفظِ این ارتباط را در دو شکل رعایت نمایید: اول در جهتِ موضوعِ اصلیِ گفتوگو، دوم مرتبطگویی در هر نوبتِ سخن گفتن در مقابلِ آنچه طرفِ مقابل در نوبتِ سخن گفتنِ خود حولِ موضوعِ اصلی بیان نموده است». [۷] این اصل ایجاب میکند که وقتی حاکمان در بابِ اعتراضاتِ مردم سخن میگویند، در موردِ موضوعی سخن بگویند که نقطۀ تأکید و توجهِ مردم است. از نظرِجامعهشناسان و ناظرانِ اجتماعی (که به بررسیِ حوادثِ اخیرو نوشتههای فضای مجازی و بیش از دویست میلیون توئیتر دربارۀ مهسا امینی پرداختهاند) روشن است که یکی از مطالباتِ اصلی و بنیادیِ معترضان لغوِ قانونِ حجابِ اجباریست. این نکتهایست که حاکمانِ مایل به گفتوگو با مردم باید بشنوند و آن را در مرکز و محورِ پاسخهای خود به مردم قرار دهند. بیتوجهی به این مطالبۀ اجتماعی تخطی از «راهبردِ رابطۀ» گرایس و اصلِ همکاریِ اوست و نشنیدنِ پیامِ مردم. از این گذشته، در اینجا نیز باید به آرا و نظراتِ روشنفکران و دانشگاهیان و تحلیلهای آنان از پیامِ مردم گوش سپرد.
امیدواریم گفتوگوی حقیقیِ حاکمان با مردم، که یکی از مهمترین ارکانِ دموکراسیست، از این پس جدی گرفته شود، چرا که بدیلِ ناخوشایندِ گفتگو همانا خشونت است.
پینوشتها
- به سببِ مجالِ تنگِ این نوشتار، فقط به برخی از سخنانِ او میتوان پرداخت نه همۀ آنها.
- اصطلاحِ «حملِ به احسن» ترجمۀ اصطلاحِprinciple of charity است. گفتنیست که این تقریر از اصلِ حملِ به احسن را فیلسوفانِ قبل از دیویدسون نیز بیان کردهاند. برای مثال، خواجه نصیرالدین طوسی در بسترِانتقادش ازشرحِ فخرِ رازی بر اشارات و تنبیهاتِ ابن سینا مینویسد: «شارحان را شرط آن است که نسبت به آن چیزی که شرحِ آن را بر عهده گرفتهاند تا حدِ استطاعت یاری و مساعدت کنند، … مگر آن که به چیزی برخورد کنند که حملِ آن بر محملی صحیح ممکن نباشد». بنگرید به منبعِ سخنِ خواجه در: فخرالدین رازی،متن و ترجمۀلباب الاشارات و التنبیهات، ترجمۀ عبدالمجید علیمحمدی، تهران: انتشاراتِ مولی، ص بیست. بنگرید همچنین به سخنِ آلفرد سیریل یوئینگ در منبعِ زیر:
Ewing, A.C.1938.A Short Commentary on Kant’s Critique of Pure Reason. University of Chicago Press, p. 4.
- inference to the best explanation
- صادق زیباکلام از شاخصترین نمایندگانِ این گروه است.
- Grice’s co-operative principle
توضیحِ این اصل از این قرار است: «در هر بخش از مکالمه یا گفتوگو سهمِ خود را آنگونه تعیین کنید که جهت و هدفِ موردِ قبولِ مکالمه یا گفتوگو ایجاب میکند». بنگرید به: آقاگلزاده، فردوس، فرهنگِ توصیفیِ تحلیلِ گفتمان و کاربردشناسی، تهران، نشرِ علمی، ۱۳۹۲، ص ۳۲.
- relation maxim
برای آشنایی با چهارِ راهبردِ مندرج در ذیلِ اصلِ همکاریِ گرایس، بنگرید به منبعِ مذکور در پینوشتِ ۵، صص ۸۴-۸۶.
- بنگرید به منبعِ مذکور در پینوشتِ ۵، ص ۸۴.
این چگونه آیینی است که این سیل عظیم دروغگویان را درون خود پرورش داده است؟ براستی آیا باور کردنی است این همه دروغ گویی؟ آیا میتوان با این حجم وسیع دروغگویان گفتگو کرد؟ آیا اینان پیروان محمد امین و راستگو هستند؟ وقتی مبنا احادیث و روایات ِ صد من یک غاز میشود، چنین آیینی هایی بوجود می آید. حیف از نام مسلمان که اینان و طالبان آن یکی آیین، با خود یدک می کشند.
نکته دیگری که در مورد عدم مداخله کشورهای دیگر در اغتشاشات کشورهای اروپائی میتوان گفت آن است که این اغتشاشات به برخورد خشونت بار و کشت کشتار توسط پلیس و لباس شخصی ها کشیده نمیشود. عده ای اعتراض دارند، اعتراض میکنند و بعد متفرق میشوند حتی اگر پلیس خشونت کند کسی کشته نمیشود. تقابل کشورهای اروپائی و آمریکا در قبال حوادث ایران فقط و فقط به خاطر اعمال خشونت بار حکومتیان و کشت و کشتار مردم است.
این آقایان بر بی ارتباط سخن گفتن عادت دارند…برای موجه نشان دادن آنچه از قبل بدان معتقدند ، قول الهی را قطعه قطعه تفسیر میکنند چه برسد به آنچه در زمینه سیاسی گفته و شنیده شده است…آنچه در توهم ذهن خویش دارند مبناست برای تحلیل آنچه از دیگران میشنوند …. علت بزرگ ، خود بزرگ بینی ایشان است…تصور میکنند بر جای معصومین نشسته اند چرا که داننده و راوی روایات آنان هستند ، و لذا هر چه در ذهن و توهم ایشان است حقیقت محض و مبناست… بزگترین اشتباه اعتقادی در جامعه ، اعتقاد به معصومیت است ، اعتقادی که… مطالعه بیشتر»