معنای زندگی از نظرگاه مولانا

 بیست‌و‌ششمین نشست از سلسله نشست‌های رستاخیز ناگهان با عنوان «زندگی: معنا داری یا معنا دهی: معنای زندگی از نظرگاه مولانا» با سخنرانی  استاد مصطفی ملکیان شامگاه دوشنبه ۲۹ دی ماه در تالار ایوان شمس برگزار شد. استاد ملکیان در این نشست با اشاره به این‌که معنای زندگی چگونه تعریف می‌شود گفت: در ابتدا باید ببینیم معنای زندگی به چه معناست؟…

 بیست‌و‌ششمین نشست از سلسله نشست‌های رستاخیز ناگهان با عنوان «زندگی: معنا داری یا معنا دهی: معنای زندگی از نظرگاه مولانا» با سخنرانی  استاد مصطفی ملکیان شامگاه دوشنبه ۲۹ دی ماه در تالار ایوان شمس برگزار شد. استاد ملکیان در این نشست با اشاره به این‌که معنای زندگی چگونه تعریف می‌شود گفت: در ابتدا باید ببینیم معنای زندگی به چه معناست؟ آیا معنا در زندگی وجود دارد و تنها باید آن را کشف کرد یا این‌که هر کس باید معنای زندگی را جعل کند؛ بنابراین یا در زندگی چیزی وجود دارد که کشف شده و ما باید تنها از آن با خبر بشویم یا این‌که معنایی در کار نیست و ما باید خودمان این معنا را کشف کنیم.

+فایل صوتی سخنرانی استاد مصطفی ملکیان

  گزارش اول – معنای زندگی از نظرگاه مولانا»

 بیست‌و‌ششمین نشست از سلسله نشست‌های رستاخیز ناگهان با عنوان «زندگی: معنا داری یا معنا دهی: معنای زندگی از نظرگاه مولانا» با سخنرانی  استاد مصطفی ملکیان شامگاه دوشنبه ۲۹ دی ماه در تالار ایوان شمس برگزار شد. استاد ملکیان در این نشست با اشاره به این‌که معنای زندگی چگونه تعریف می‌شود گفت: در ابتدا باید ببینیم معنای زندگی به چه معناست؟ آیا معنا در زندگی وجود دارد و تنها باید آن را کشف کرد یا این‌که هر کس باید معنای زندگی را جعل کند؛ بنابراین یا در زندگی چیزی وجود دارد که کشف شده و ما باید تنها از آن با خبر بشویم یا این‌که معنایی در کار نیست و ما باید خودمان این معنا را کشف کنیم.

وی با اشاره به نظر آلبرکامو درباره معنای زندگی ادامه داد: آلبرکامو فیلسوف اگزیستانسیالیست و اخلاق گرای فرانسوی معتقد است مهم‌ترین مشکل فلسفه معنای زندگی است و اگر فلسفه مساله معنای زندگی را حل کند و هیچ مساله دیگری را حل نکند بزرگترین خدمت به بشریت را کرده، در مقابل اگر فلسفه مساله معنای زندگی را حل نکند و بزرگترین مسائل را حل کند باز هم کار چشمگیری برای بشر نکرده است. من نیز از این نظر همدلی بسیار بسیار زیادی با کامو دارم.

وی افزود: من در مقاله جدید خودم درباره معنای زندگی نشان دادم که اگر مساله معنای زندگی بخواهد روشن شود باید ۸۰ مساله دیگر را نیز حل کنیم.

ملکیان با بیان این‌که در کتاب‌های فلسفه مساله معنای زندگی، سه معنا دارد توضیح داد: لفظ معنا در ترکیب مضاف و مضاف الیهی معنای زندگی، خودش سه معنا دارد؛ بنابراین کسانی که از معنای زندگی سخن می‌گویند باید مشخص کنند که مقصودشان از معنای زندگی چیست؟

وی درباره نخستین معنای، معنای زندگی توضیح داد: گاهی منظور از معنای زندگی بدین معنی است که آیا زیستن ارزش دارد و آیا به صرفه است که ما به زندگی خودمان ادامه بدهیم. فهم این مساله ناشی از مساله دیگر با عنوان عقلانیت عملی است. عقلانیت عملی نیز بدین معنی است که دست به کاری نزنید که هزینه‌اش بیشتر از فایده‌اش برای شما باشد و اگر دست به کاری زدید که هزینه‌اش بیش از فایده‌اش بود فوراً آن را متوقف کنید.

وی تاکید کرد: بر اساس عقلانیت عملی اگر زیستن را یک کار بدانیم باید بگوییم که ما با قصد خود به این کار مشغول نشدیم و توسط پدر و مادر به این دنیا آمدیم، از سوی دیگر اگر بخواهیم از این کار دست بکشیم باید خودکشی کنیم. حال اگر خودکشی نکردیم یعنی این‌که فایده زندگی بیش از هزینه‌ای برای ما بوده است.

این پژوهشگر فلسفه و اخلاق در بخش دیگری از سخنانش به معنای دوم معنای زندگی در کتاب‌های فلسفی اشاره کرد و افزود: معنای دیگر زندگی، هدف زندگی است، بدین معنی که هدف از زندگی چه باید باشد و من در زندگی چه هدفی را باید دنبال کنم.

به گفته وی، هدف در زندگی باید قابل تحصیل باشد، ثانیاً باید هدفی باشد که از همه هدف‌های دیگر برتر باشد و آن هدف نباید به گونه‌ای باشد که ما در کوچه زندگی مجبور شویم همدیگر را لگدمال کنیم. فیلسوفان درباره این که هدف زندگی چه باید باشد که این سه ویژگی را داشته باشد سخن‌های بسیاری گفته‌اند.

ملکیان یادآور شد: اما معنای سوم معنای زندگی کارکرد آن است. این بدین معنی است که زندگی من نوعی در تاریخ و نوع بشر چه کارکردی داشته و اساساً نوع بشر از روز نخست پیدایشش چه کارکردی برای کیهان و کل عالم داشته است.

وی عنوان کرد: ما نباید فکر کنیم که این سه معنای، معنای زندگی از همدیگر مستقل هستند یا این‌که راه حل یکی را برای دیگری استفاده کنیم.

وی با بیان این‌که بحثش درباره معنای زندگی، به معنای ارزش زندگی است یادآور شد: در اینجا می‌خواهم به مساله ارزش زندگی از زاویه جدیدی نگاه کنم و آن این است که شما از خودتان چه تصویری و ایماژی در دنیا دارید؟

این پژوهشگر اخلاق گفت: متفکران، اندیشمندان و عارفان مختلف در طول تاریخ ایماژهای مختلفی از خودشان در دنیا داشته‌اند. به طور مثال برخی خود را به پرنده‌ای در قفس، برخی دیگر به زندانی در زندان، برخی دیگر به پرنده‌ای در دام و … تشبیه کردند. این وجه تشبیه در هر ایماژ می‌تواند سوالات مختلفی را برای ما ایجاد کند. به طور مثال اگر شما پرنده‌ای در قفس هستید، قفس شما از چه جنسی است و چه چیزهایی برای شما قفس درست کرده است.

وی با اشاره به این‌که ۳۲ ایماژ را درباره تصور افراد از خودشان در دنیا استقرا کرده گفت: حال در اینجا سوال این است که ایماژ مولانا چیست؟ برخی می‌گویند مولانا ایماژی افلاطونی دارد و خود را پرنده‌ای در قفس یا زندانی در زندان می‌بیند.

وی یادآور شد: در کل مثنوی معنوی و کلیات شمس این دو ایماژ تایید می‌شود. به عقیده من اشعار مولانا در قالب مثنوی معنوی موید این است که مولانا انسان را به عاشقی در غریبستان تشبیه می‌کند. با کند و کاو در آثار مولانا باید دید این ایماژ درست یا خیر.

وی در همین باره توضیح داد: تقریباً بیشتر شارحان و مفسران مولانا معتقدند که نی‌نامه مولانا یعنی ۱۸ سطر نخستین مثنوی معنوی کل پیام مولانا است. تمامی کتاب‌های او مانند مجالس، فیه ما فیه، مکتوبات، کلیات شمس و … شرح این ۱۸ سطر است و شکی نیست که بخش مهمی از نی نامه درباره اندیشه عاشقی در غریبستان است.

وی افزود: در نی نامه می‌خوانیم که می‌گوید «کز نیستان تا مرا ببریده‌اند» بدین معنی که من به دلخواه خودم به این دنیا نیامدم. در مثنوی در داستانی به نی‌نامه پاسخ داده می‌شود و مولانا در آنجا می‌گوید که معشوق یعنی خدا بنا به مصلحت جویی مرا به این دنیا فرستاد و گفت من از جدایی تو اغراضی دارم و فعلاً باید از من جدا شوی. در اینجا گفته می‌شود که خدا می‌گوید تو از من جدا می‌شوی تا سفر کنی و در آن سفر پخته شوی و به تکامل برسی.

ملکیان در بخش دیگری از سخنانش به ۱۰ شاخصه عاشقی که در غریبستان است اشاره کرد و گفت: در کل آثار مولانا این ۱۰ شاخصه وجود دارد و جریان و دوران دارد. نخستین شاخصه این است که کسی که در غریبستان است دچار درد و اندوه می‌شود پس از نظر مولانا ما نیز در این دنیا دچار رنجیم.

وی افزود: شاخصه دوم این است که عاشق در غریبستان اشتیاق رفتن دارد، چون میلی به ماندن در آنجا ندارد پس از نگاه مولانا انسان میلی به ماندن در دنیا ندارد. در شاخصه سوم فردی که در غریبستان است آرامش و سکون خاطر ندارد، چون هیچ را متعلق به خود نمی‌داند و نمی‌تواند با آن انس بگیرد.

به گفته این پژوهشگر فلسفه، در شاخصه چهارم نیز فرد در غریبستان به همه چیز به چشم زودگذر نگاه می‌کند و برای چیزی اهتمام ندارد. شاخصه پنجم این است که در غریبستان نه ما زبان آنها را می‌فهمیم و نه آنها زبان ما را می‌فهمیم پس باهم تفاهم نداریم. در همین جاست که مولوی در اشعارش می‌گوید من و مردم مثل آب و روغن هستیم با هم ترکیب نمی‌شویم.

وی درباره شاخصه هفتم نیز توضیح داد: اگر در کشوری غریب باشید نیاز به راهنما دارید چون هیچ نقشه‌ای ندارید به همین دلیل است که مولانا می‌گوید در این راه باید مراد و شیخ داشته باشید. شاخصه هشتم این است که شما وقتی به جای دیگری سفر می‌کنید مقام والایی که در جای قبلی بودید به چشم نمی‌آید، بنابراین عاشق در غریبستان بی ما و بی من است و تمام باد و بروتش می‌ریزد.

ملکیان با اشاره به شاخصه نهم نیز یادآور شد: وقتی در کشور غریبی هستیم نظاره‌گر هستیم و خودمان را در هیچ چیز دخالت نمی‌دهیم بنابراین مولانا نیز می‌گوید در این دنیا تنها نظاره‌گر است و کاری به کار دیگران ندارد.

وی ادامه داد: اما در شاخصه دهم عاشق در غریبستان از رفتن استقبال می‌کند پس مولانا از مرگ استقبال می‌کند.

وی در پایان سخنانش تاکید کرد: انسان کامل از نظر مولانا انسان غریب‌تر است به همین دلیل او شمس را غریب‌ترین غریب می‌داند یعنی از نگاه او شمس انسان کاملی است. پس ارزش زندگی از نظر مولانا این است که به وطن خودمان و پیش معشوق که خداست، برگردیم.

منبع: ایبنا

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx