ماندلا و «راه دشوار آزادی»
هادی خانیکی: نام نلسون ماندلا به سبب نوع اندیشه و مشی اخلاقی و انسانی در مبارزه علیه تبعیض، خشونت و خودکامگی در دور و نزدیک جهان ما همیشه پرطنین بوده است. زندگی دیرپای او ترکیبی موزون از دو وجه تناقضنمایی «انقلابیگری» و «مدارا» بود که تفکر و رفتار ویژهیی را در این دوران بنا نهاد.
ماندلا به تعبیر خود «راه دشوار آزادی» را به شیوهیی پیمود که در پایان راهش تنها گذشت و مهربانی ماند. مبارزهیی بیامان علیه تبعیض نژادی و استبداد و ۲۷ سال حبس در سلول تنگ و تاریک جزیره «روبن» را فراموش نکرد، اما حتی شکنجهگران خویش را بخشید.در حیات انقلابیاش عشق به جای نفرت نشسته بود و در پیروزی سیاسی محبت به جای انتقام. بخشش را گمشده انقلابها میدانست و کناره گرفتن از قدرت را سختتر از به دست آوردنش.«راه دشوار آزادی» را که بازآفرینی نوشتههای زندان او است باید باز خواند تا دریافت که فرجام انقلابی بودن «موگابه شدن» نیست، «ماندلایی زیستن» است.
ماندلا با سلوک و رفتاری اخلاقی در سیاست ماندگار شد و قدرت را رام دموکراسی کرد. او اندیشه «عدم توسل به خشونت» را به راهی ممکن در سیاستورزی بدل کرد. این مشی و مشرب اگرچه حاصل زندگی و تجربه مبارزی آزادیخواه و کنشگری انقلابی بود و در سپهر نظری یک فیلسوف و یا دانشمند سیاسی به معنای متعارف آن قرار نگرفت اما در جهان واقع چه در سطح افکار عمومی و چه در دایره آکادمی جایگاهی مقبول و مهم یافت.
ماندلا اندیشه مدون و اثر ویژهیی درباره عدم توسل به خشونت نداشت، ولی این مفهوم را در سخنرانیها، مصاحبههای گوناگون و از همه مهمتر در مواجهه با مسائل مختلف جامعه خویش برای گذار به دموکراسی به کار بست. نظریه مهم ماندلا مبنی بر زندگی اخلاقی و به دور از خشونت با تحمل ارادی رنجهای بسیار نوع متفاوتی از پیروزی سیاسی را در جهانی تشنه حقیقت رقم زد. همین ویژگی او را شایسته تقدیر در آکادمی نیز کرد. نگاه به ماندلا در ایران هم از این قاعده کلی به دور نبوده است. او در عرصه سیاست، معرفت و دانش ایرانی از همان آغاز، محل توجه بوده و هست.
برای شناخت جایگاه سیاسی و معرفتشناسانه اندیشه پرهیز از خشونت ماندلا در ایران باید وارد مباحث نظری شد. اما برای پرداختن به این مساله در حوزه دانشگاه به یک خاطره بازمیگردم؛ ماندلا در تیرماه ۱۳۷۱ به ایران آمد، زمانی که مسوولیت رهبری کنگره ملی آفریقا را برای استیفای حقوق سیاهان و پیشبرد دموکراسی در آفریقای جنوبی بر عهده داشت. این سفر مقارن بود با اقدامی که وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت – وزارت علوم، تحقیقات و فناوری جدید – برای احیای علمی قانون اعطای دکترای افتخاری در دانشگاهها آغاز کرده بود.
در آن ایام دکتر مصطفی معین، وزیر بود و من نیز در آن وزارتخانه مشاور فرهنگی بودم. آییننامه دکترای افتخاری در بیست و دومین نشست روسای دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و پژوهشی کشور در ۲۱ تیرماه همان سال به تصویب رسیده بود. بر پایه این مصوبه دانشگاههایی که حداقل در پنج رشته دوره دکترا داشته و از پیشینهیی بیش از ۱۰ سال در این زمینه برخوردار باشند. میتوانستند به شرط دارا بودن حداقل دو دوره دانشآموخته در یک رشته با تصویب شورای دانشگاه برای اعطای دکترای افتخاری به شخصیتهای برجسته علمی و فرهنگی تقاضا بدهند. این درخواست در شورایی به ریاست وزیر و مرکب از روسای فرهنگستانها، معاونان آموزشی و پژوهشی وزارت، رییس و معاون آموزشی دانشگاه متقاضی و سه تن از شخصیتهای برجسته علمی، فرهنگی کشور و دو تن از اساتید ذیربط با زمینه تقاضا، به انتخاب وزیر مورد بررسی قرار میگرفت. با تصویب این آییننامه مهمترین دغدغه در وزارت علوم اجرا و معماری آن بود.
خشت اول این بنا را چگونه باید نهاد تا این قاعده علمی بازیچه دست سیاست نشود و در سطح افکار عمومی و آکادمی نیز از مقبولیت و مشروعیت لازم برخوردار باشد؟ ورود ماندلا به ایران در این زمینه راهگشا شد. دانشگاه تهران که هم به اعتبار قانون تاسیس خود و هم بر پایه همین آییننامه، حق انجام این مهم را داشت، به پاس اندیشه و تلاش موثر در خدمت به انسانیت و مدنیت، اعطای دکترای علوم سیاسی را به وی پیشنهاد کرد. شورایعالی پیشبینی شده در آییننامه در نخستین نشست خود این پیشنهاد را تصویب کرد. در آن شورا علاوه بر افراد حقوقی پنج شخصیت حقیقی نیز عضویت داشتند: آقایان سید محمد خاتمی، سید مصطفی محقق داماد و دکتر سید جعفر شهیدی به عنوان سه شخصیت علمی و فرهنگی در سطح ملی و اعضای شورا و آقایان دکتر ابوالقاسم گرجی و دکتر صفایی رییس وقت دانشکده حقوق و علوم سیاسی به عنوان اعضای هیات علمی مرتبط با این رشته و دانشکده.قرار بر این شد که طی مراسمی در روز ۳۱ تیرماه در دانشگاه تهران نخستین دانشنامه دکترا در جمهوری اسلامی ایران به آقای ماندلا اعطا شود. دانشگاه در آن روزها خستگیهای پس از آزمونها را پشت سر مینهاد و از همین رو دکتر محمد رحیمیان، رییس وقت دانشگاه چاره را برای آبرومندی، در برگزاری نشست در سالنی کوچکتر دید. امکان اطلاعرسانی به استادان و دانشجویان هم در آن فرصت اندک وجود نداشت لذا به جای تالار علامه امینی که سالن اصلی و بزرگ دانشگاه تهران است، تالار کوچکتر شیخ مرتضی انصاری برگزیده شد. زمان معهود فرا رسید و من نیز در کنار علاقهمندان به این واقعه ماندگار و معنادار راهی دانشگاه تهران شدم. واقعیت ورای برآوردهای پیشین بود. صحن دانشگاه فشرده از انبوه استادان و دانشجویانی شده بود که حد و مرز دعوت به هر مراسم رسمی را درنوردیده و مشتاقانه به پای سخن ماندلا و تجلیل و تقدیر علمی از او آمده بودند.
آن روز ماندلا به اندیشه و راهی که در آنجا و اینجا و در همه جا برای رهایی از چنبره بیداد و نابرابری و خودکامگی پیموده شده است و باید در دانشگاه و اجتماع همچنان استمرار یابد تاکید کرد و به این سان تصویر اعطای نخستین دکترای افتخاری جمهوری اسلامی با نام ماندلا و اقبال کمنظیر دانشگاهیان ایرانی به او در خاطرهها ماند و در تاریخ ماندگار شد.بعدها با روی کار آمدن دولت اصلاحات نام «اندیشه عدم توسل به خشونت» ماندلا و «گفتوگوی فرهنگها»ی خاتمی به هم گره خورد. «راه دشوار آزادی» این دو را در دو سوی دور عالم به هم نزدیک میکرد. ماندلا دیگر در میان نیست،اما در میانه مردم همه جا هست و مردم ما هم در اینجا در میانهاند. «راه دشوار آزادی» بیرهرو نیست.
منبع: اعتماد