سپهری و بیدل

| مهرداد مهرجو |
دانشجوی رشتۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان |
از میان شاعران نیمایی کمتر کسی به اندازۀ سهراب سپهری تحت تأثیر بیدل دهلوی و سبک اصفهانی قرار گرفته است. با این حال تاکنون تحقیق جامعی دربارۀ این موضوع انجام نشده است. تأثیرپذیری او از بیدل اگر چه در فرم سرودهها، پررنگتر بنظر میرسد؛ اما در قلمرو اندیشه و جهانبینی آنها نیز قرابتهایی یافت میشود. در این مقاله خواهم کوشید پس از ارائۀ شواهد تأثیرپذیری سپهری از بیدل، پارهای از قرابتهای فکری آنها را به بحث بگذارم.
بگفتۀ شفیعی کدکنی حجم آثاری که در این ۲۰سال اخیر دربارۀ سپهری منتشر شده است، از کتابها و مقالاتی که جمعا دربارۀ سعدی و فردوسی و مولانا و از معاصران نیز از مجموعه تحقیقات صورت گرفته دربارۀ نیما و فروغ و اخوان بیشتر است. بخش اعظمی از این آثار، مقالات و نوشتههای تطبیقیاند. اگر بخواهیم از کیفیت نامطلوب بسیاری از این آثار درگذریم، باید گفت در انبوه مقالات تطبیقی یاد شده جای خالی بیدل در کنار نام سپهری احساس میشود. این در حالی است که سهراب از هیچ شاعری به اندازۀ بیدل تأثیرنپذیرفته است. جالب است بگوییم عدهای نظیر کدکنی منکر تأثیرپذیری او از بیدل بودهاند۱۲۳۴ و عدهای نیز آن را امر چندان مهمی نمیدانند. برای مثال کامیار عابدی -که خود مؤلف یکی از ارزندهترین کتابها دربارۀ سپهری است- در مقالهای که به نقد و معرفی کتاب نیلوفر خاموش اثر صالح حسینی پرداختهاند، هیچ اشارهای به مقالۀ «بیدل و سپهری» او نکردهاند. کتاب «بیدل، سپهری و سبک هندی» حسن حسینی نیز چندان مورد توجه سپهریپژوهان قرار نگرفت. این موضوع صرفا به بحث فعلی محدود نیست. برای مثال میتوان پرسید چرا حتی یک مقالۀ قابل اعتنا دربارۀ تأثیر گستردۀ هوشنگ ایرانی بر سپهری در اختیار نداریم و در مقابل، تا بخواهید مقاله است که دربارۀ رابطۀ شعر او با یونگ منتشر میشود.
بد نیست اشاره کنیم که در سال ۱۳۵۲، استادامیری فیروزکوهی مقالهای منتشر کردند تحت عنوان:«حافظ بس است». در آن متن سخن بر سر آن است که توجه ما به حافظ نباید باعث شود از دیگر سخنوران ادبیات فارسی غافل بشویم. امروز نیز وقت آن رسیده است که یا فریادِ «سهراب بس!» سر دهیم و یا دست کم اندکی حساب شدهتر به بررسی اشعار او بپردازیم. بیتردید یکی از بهترین راههای ممکن برای انجام یک تحقیق علمی دربارۀ شعر سپهری، بازخوانی هشت کتاب با نظر به دیوان بیدل و در کل شعر سبک اصفهانی است. دلیل این ادعا نیز تأثیرپذیری بسیار گستردۀ او از بیدل و همقطاران اوست.
همانطور که اشاره شد، دربارۀ تأثیرپذیری سپهری از بیدل اثر قابلی جز دو مقاله از حسن حسینی و یک مقاله از صالح حسینی، منتشر نشده است. ایشان نیز چنان که باید و شاید حق مطلب را ادا نکردهاند و بسیاری از گفتنیها را از قلم انداختهاند. با اینهمه ما با هدف سهولت خوانندگان برای ملاحظۀ قرابتهای این دو شاعر، مهمترین شواهدی را نیز که ایشان یافتهاند، جداگانه و ذیل نام هر یک آوردهایم.