رابطه دین و معنویت

| علی‌ظفر یوسفی؛ کارشناسی ارشد فقه اسلامی | چکیده تصفیه باطنی و نگریستن به درون آدمی، یکی از نیازهای مبرمی انسان است و تنها راهی که می تواند انسان را به معنویت برساند، عمل به آموزه‌های دینی است. در بینش اسلامی به طور اخص در نگاه شیعی، اعتقاد به خدا، نبوت، امامت، تقوی، معرفت و… از شرایط آن است. مکاتب…

| علی‌ظفر یوسفی؛ کارشناسی ارشد فقه اسلامی |

چکیده

تصفیه باطنی و نگریستن به درون آدمی، یکی از نیازهای مبرمی انسان است و تنها راهی که می تواند انسان را به معنویت برساند، عمل به آموزه‌های دینی است. در بینش اسلامی به طور اخص در نگاه شیعی، اعتقاد به خدا، نبوت، امامت، تقوی، معرفت و… از شرایط آن است. مکاتب معنوی غیر دینی، انواع اشکال به آن وارد شده است که مهمترین آن، موقتی و زودگذر، خلأ حقیقت، تناقضات، تک‌بعدی بودن است. تنها معنویتی که می‌تواند پاسخگوی همه ایرادات باشد، معنویت دینی است. معنویت و دین، رابطه تنگاتنگی باهم دارند؛ از جمله این‌که معنویت فقط در صورت تدین معنی پیدا می‌کند و غایت دین با رعایت احکام دینی، به معنویت خواهد می رسد که در آن سعادت دنیا و آخرت نهفته است. در نهایت، تفوق معنویتِ توأم با دین بالای معنویت غیر دینی، این است که معنویت دینی، به غایت والاتری می‌اندیشد، مسایل مثل آرامش و رضایت باطن و امید، دغدغه یک انسان متدین نیست در حال که در مکاتب معنوی غیر دینی، هدف اصلی، این است که این زندگی ادامه پیدا کند و شادی و نشاط را در زندگی برگرداند.

کلید واژه‌ها: دین، معنویت، عرفان، تصوف، اشراق…

مقدمه

با مسلط شدن کلیسا در اروپا و سخت‌گیری‌های بی‌رویه‌ی که راجع به تطبیق آموزه‌های دین مسیح انجام دادند، سبب شد کلیسا در برابر خواسته‌های مردم به بن بست برسد و سرانجام بساط کلیسا با ظهور دوران مدرنیته برچیده شد. دوران نوزایی علم با ظهور عقل گرایی محض آغاز گردید و مردم خدایی جز عقل شان نمی‌شناختند و در این دوران، مردم همه به فعالیت‎‌ها و اختراعات و تامین نیازهای مادی مصروف و مشغول شدند اما عقلگرایی هم نتوانست نیازهای اساسی جامعه را پاسخگو باشد، در دروان پسامدرن که از نگاه مادی همه در حد لازم اشباع شده بودند، پرسش‌های عمیقی راجع به زندگی، رنج، فلسفه زندگی… به وجود آمد و عده‌ای هم به این نتیجه رسیدند که هرنوع کار و فعالیت در این جهان، بیهوده و بی معناست باید دست به خودکشی زد تا راحت شد… با توجه به طرد کلیسا از جامعه غربی، کمتر کسی حاضر شد به کلیسا برود اما مکاتب معنوی غیر دینی زیادی برای درمان این دردها، ظهور کردند که هم در شرق هم در غرب که برای افراد افسرده، مضطرب و دارای امراض روحی روانی، به تصفیه روح طبق آنچه در این مکاتب وجود داشت، توصیه می‌کردند. در جهان اسلام، چون کم و بیش دین در متن زندگی مردم در مسایل اجتماعی و فردی دخالت داشت و  دارد، لذا کمتر کسی است که احساس کند جدایی از دین، نیازی دیگری به معنویت دارند؛ بلکه با استحکام رابطه با خدا و خالق شان، این نقیصه را به راحتی جبران می‌کنند. اما با آن‌هم، در این اواخر، با قوت گرفتن مادیگری و غفلت از آموزه‌های دینی در جامعه اسلامی، عده زیادی هم برای پر کردن این خلأ به مصرف مواد مخدر و اعمال غیر شرعی دیگری روی آوره اند….

یافته‌ها

زندگی امروزی بشر، با پیشرفت های چشم گیر که در عرصه های مادی دارد، اما در زمینه توجه به معنویات نه تنها موفق نبود که از آن غافل مانده است. لذا بروز انواع بیماریهای روحی روانی، ناشی از تسلط مادیگری در زندگی انسانهای امروزی خالی از معنویات است. ظهور مکاتب معنوی غیر دینی گوناگون نیز گواه برآن است که جوامع غربی به خصوص، بعد از شکست کلیسا، یکی از اسبابی ظهور این معنویت های کاذب است. اما در دین اسلام، یا در ادیان ابراهیمی، معنویت و دین، همواره توامان بوده اند. هرکجا خداوند دینی را برای بشر فرستاده، معنویت و معرفت نیز همراهش بوده از این جهت، نظر به وحدت طریق معنویت و دین، از جهات مختلف، نمی توان معنویت را از دین جدا دانست.

گفتار اول مفاهیم و کلیات

۱ دین Religion

۱ ۱) مفهوم دین

به نسبت برداشت‌های مختلفی که از دین وجود دارد، ارائه تعریف جامع و دقیق از آن دشوار است؛ زیرا هر مذهب و مسلکی به نسبت تلقی که از دین دارد، بر همان مبنا دین را تعریف می‌کند و در مکتب توحیدی، طبق تعریف بعضی از متفکران اسلامی، «دین واژه‌اى است عربى که در لغت به معناى اطاعت و جزاء و… آمده، و اصطلاحاً به معناى اعتقاد به آفریننده‌اى براى جهان و انسان، و دستورات علمى متناسب با این عقاید مى‌باشد..» (مصباح یزدی, ۱۳۸۴). طبق این تعریف، ادیان وضعی بشر که در آن اعتقادی به خدا وجود نداشته باشد، اصطلاحا به آن دین گفته نمی‌شود. در تعریف دیگری از دین آمده است: «دین در اصطلاح به برخی امور مقدس گفته می شود که ارتباط تنگاتنگی با ذات انسان دارد و خواست معنوی انسان را پاسخ می دهد.» (منتظری, ۱۳۸۵). آن تعریفی که مد نظر ما از دین این است که دین عبارت از مجموعه قوانین و دستوراتی است که از طرف خداوند، برای سعادت دنیوی و اخروی بشر، توسط پیامبران فرستاده شده است.

۲ ۱) خاستگاه دین

دینداری مردم در طول تاریخ یک واقعیت عینی است و اما علتِ تمایل مردم به دین، بحث دامنه داری است که شرح و بسط آن در این نوشتار نمی گنجد و اجمالا باید گفت که چرایی گرایش به دین را برخی همچون تیتوس، دیوید هیوم، فروید و راسل، ناشی از «ترس» می دانند. اگوست کنت، علت گرایش به دین را «جهل» می دانست و عده ای دیگر این گرایش را در عقده های روانی و امیال جنسی می دانند و… (یوسفیان, ۱۳۹۰). اما حقیقت آن است که تمایل به دین امر فطری و وجدانی است، «فطرت الله التی فطر الناس علیها… روم/۳۰». یا در حدیث آمده است که «ما من مولود یولد الا علی الفطره انما ابواه یهوادنه، یمجسانه او ینصرانه… (صدوق, ۱۴۱۳ ق). فطرت دینی اگر با هوی و هوس آلوده نشود و یا گرد و غبار مادیات روی آن ننشیند، انسان بر همان فطرت خداگرایی اش، موحد و متدین بار می‌‌آید… و اما اگر محیط و جامعه و افکار ضد خدایی غالب آید، فطرت خدایی کم رنگ می‌گردد و از بین نمی‌رود، در مصایب، نکبت‌ها و بلایا، ناخودآگاه انسان را به سمت خودش می‌کشاند و در ناآرامی ها و نومیدی‌ها به انسان آرامش و امید می‌رساند.

۳ ۱) کارکردهای دین

 دین دارای کارکردهای مختلفی در عرصه‌های مختلف فردی و اجتماعی است؛ آن‌چه منظور نظر ما در این نوشتار است، کارکرد دین در موضوع نیازهای روانی انسان است. نظر به تجاربِ که از دینداران به دست می‌آید که متدینین نسبت به آنهایی که پابندی به دین ندارند، در زندگی شان، از شور و نشاط بهتری برخوردارند؛ بنابراین یکی از موارد مهم کارکرد دین – در عرصه نیازهای روانی – معنابخشی به زندگی است که یکی از گم‌شده انسان امروزی است و عصر حاضر، بیشتر مردم از پوچی و اضطراب و سردرگمی رنج می‌برند؛ روانکاو آلمانی، اریش فروم گفته است: «انسان امروزی، احساس آرامش ندارد و بیشتر و بیشتر دچار سرگشتگی است. کار و تلاش می‌کند اما از فعالیت‌های خود احساس بیهودگی دارد…» (فروم, ۱۳۷۰) این امید و نشاط، ناشی از آن است که پشت انسان متدین به خدای قادر مطلق گرم است و در بلا و مصایب، فقط به او تکیه می‌کند. کارکردهای دیگر دین در زمینه عاطفی، مثل رابطه حسنه با یتیمان و دستگیری از بینوایان، عیادت مریض، احترام به سالمندان… نیز قابل یادآوری است.

۲ معنویت Spirituality

۱ ۲) مفهوم معنویت

معنویت مصدر جعلیّ معنوی و معنوی یعنی با معنا، منسوب به معنا؛ مقابل لفظی، مادی، صوری و ظاهری، معادل راست، حقیقی، اصلی، ذاتی مطلق، باطنی و روحانی و نیز معنایی که فقط به وسیله قلب شناخته می‌شود و زبان را در آن بهره‌ای نیست. (دهخدا, ۱۳۷۷).

 برخی از اندیشمندان معتقدند که معنویت از واژه لاتین اسپریتس Spiritus گرفته شده است که به معنای نفَس، [روح] زندگی یا روشی برای «بودن» و «تجربه کردن» است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیر مادی به وجود می‌آید و ارزش‌های قابل مشخص، آن را معین می‌سازد. این ارزش‌ها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوط‌اند و به هرچیزی که فرد به عنوان غایت قلمداد می‌کند اطلاق می‌شوند. (میرمهدی و دیگران, ۱۳۹۳). فونتانا راجع به مفهوم معنویت گفته است که بیانگرِ اعتقاد به جنبه غیر مادی‌ (روح) است که در جهان مادی جریان دارد… (فونتانا, ۱۳۸۵). معنویت در اندیشه دانشمندان اسلامی، نوعی ارتباط درونی انسان با عالم غیب و خداوند، تعریف کرده‌اند. (طباطبایی, ۱۳۸۵).

۲ ۲) خاستگاه معنویت

نظر به رویکردهای گوناگونی که از معنویت وجود دارد، خاستگاه معنویت نیز طبق برداشت‌ها، مختلف است و در حوزه الهیات اسلامی، معنویت امری است خدامحوری و نیاز روحی انسان به خدای متعال… در حوزه روانشناسی، معمولا توجه به منشأ یا مبنای معنویت نشده است. (فونتانا, ۱۳۸۵).

۳ ۲) ویژگی های معنویت

ویلیام جیمز، چهار خصوصیت مهم را برای معنویت می شمارد:  1– غیر قابل توصیف بودن. ۲- شهود. ۳- گذرا بودن. ۴- فعل پذیری. (میرمهدی و دیگران, ۱۳۹۳). برخی دیگر چند ویژگی دیگری برای معنویت ذکر کرده‌اند: اول – اعتقاد به واقعیت فوق طبیعی. دوم – تمایز بین واقعیت دنیوی و واقعیت امر قدسی. سوم – تلاش برای دست‌یابی به سطوح برتر آگاهی. چهارم – اعتقاد به آخرت… (فونتانا, ۱۳۸۵). اما معنویت در دین مقدس اسلام، اولا اعتقادی به خداوند یگانه است و ثانیا، طبق دستورات دینی و اسلامی صورت می گیرد و ثالثا کسب معنویت، به معنای عزلت گزینی و دوری از خانواده و جامعه نیست…

۴ ۲) نیاز به معنویت

برای آنهایی که اعتقاد کامل به خدا دارند و دلهای شان با یاد خدا ارامش دارند، شاید دغدغه این را نداشته باشند که معنویت به ارزشی یا نقشی در زندگی شان دارد؟ اما آن عده از افرادی که زندگی صرفا مادی دارند یا اعتقادی به خدای قادر و مقتدر ندارند، این مساله مورد توجه واقع می‌شود؛ برای همین است که افراد مادی گرا، مادیات نمی‌تواند اقناع روحی برای آنان فراهم بیاورد، دچار افسردگی و اضطرات می‌شوند و ناچار به متخصص روانی مراجعه می‌کنند و تنها چیزی که آنان را ازاین گرداب نجات دهد، روی آوردن به معنویت است. به همین دلیل، یکی از موضوعات مهم در دنیای غرب، معنادرمانی است. میلر، یکی از اندیشمندان معنویت گرا در عرصه آموزش و پرورش است، راجع به ضرورت معنویت در زندگانی انسان ها گفته است: «جدایی معنویت از وابستگی به دنیا اشتباه است و انکار روح، انکار یک عنصر ضروری در هستی ما می باشد». (میلر, ۲۰۰۰).  از نظر میلر، معنویت گمشده ای مردم است و وفور مادی نمی تواند مردم را اقناع کند و این موضوع نیازمند تعمق و بررسی است. (میلر, ۲۰۰۰, ص. ۳). پژوهش هایی که توسط کراتوچویل و پلانوا از بخش روانشناسی دانشگاه برنو در چکسلواکی صورت گرفتف شواهدی را عرض کرد حاکی از این که: «معناطلبی واقعا یک نیاز ویژه و غیر قابل تجزیه به سایر نیازهاست و با درجات کمتر و بیشتر در تمام موجودات انسانی است». (فرانکل, ۱۳۹۳). از نظر فونتانا روانشناش مشهور، اعتقادات دینی و معنوی دارای منافع روانی است و حتی صرف نظر از این که این اعتقادات حقیقت داشته باشد یا نداشته باشد و اهمیت آن در این است که ارزش درمانی دارد». (فونتانا, ۱۳۸۵, ص. ۳۴۲). ابراهام مازلو از این هم جلوتر می رود؛ از نظر او معناطلبی بیش از یک «نیاز غیرقابل صرف نظر کردن» است. او آن را نگرانی اولیه وعمده انسان می داند». (فرانکل, ۱۳۹۳). انجمن روانشناسی امریکا (APA) و انجمن مشاوره امریکا (ACA) نیز بر اهمیت ابعاد معنوی، در روان درمانی و مشاوره تاکید زیادی دارند. در هردو سازمان مذکور تقسییم بندی حرفه ای مربوط به معنویت و مذهب انجام شده است. طبق گزارش سازمانهای فوق در سال ۲۰۰۰ بخش سی و ششم APA  به روانشناسی مذهب اختصاص یافته است که دارای حدود ۱۱ ۹۷ عضو بوده است. در دسامبر ۲۰۰۰ نیز در ACA بخش انجمن ارزشهای معنوی، اخلاقی و مذهبی در مشاوره حدود ۲۷۰۵ عضو دارا بوده است علاوه بر این گروه های تخصصی فراوانی در امریکا و اروپا فعالیت می کند که در صدد پیوند بین آموزه های مذهبی و معنوی با اصول روان درمانی و مشاوره هستند. (میرمهدی و دیگران, ۱۳۹۳). در مطالعات دیگری که انجام شده است نشان میدهد که سیاه‌پوستان امریکا، چون از نظر دینی فعال‌تر هستند، از سلامت معنوی بیشتری برخوردارند. (لونتال, ۱۳۹۵). شهید مطهری، با رویکرد اسلامی، معنویت را آزادی انسان از خویشتن میداند و به عنوان یک نیاز اساسی بدان می نگرد: «آزادی معنوی است که بیشتر از هرچیزی ارزش دارد؛ تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست، بلکه آزادی معنوی هم مقدس است. آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست. (مطهری, ۱۳۸۶). امام خمینی ره، که خود یک انسان معنوی بود، معنویت را یکی از ابعاد اصلی وجود انسان می‌دانست. (امام خمینی, ۱۳۷۸).

گفتار دومگونه های معنویت

اول – معنویت اسلامی

۱ ) معنویت شیعی (اثناعشری)

۱ ۱) معنویت و فطرت خدایی

از منظر عارفان شیعی، معنویتِ بدون خدا، اسمش معنویت نیست و معنویتی که در آن به معبود حقیقی رهنمون نگردد، سراب است. معنویتی که ریشه در متون دینی نداشته باشد، دروغین است. به قول فیض کاشانی عارف و فقیه بزرگ شیعی:

سر من پر از جنون و دل من پر است از عشق

نه سرم مجال عقل و نه دل اختیار دارد

سر پر غرور زاهد به خیال حور خرسند

دل بی‌قرار عاشق سر زلف یار دارد.

(دیوان اشعار فیض، غزل شماره).

فیض کاشانی در کتاب وافی، در ذیل حدیث «لاعمل الا بنیه» گفته است که عملی بدون تقرب به سوی خدا، دارای اجر و ثواب نیست… کسی که خدا را به جمال و جلالش بشناسد و او را دوست میدارد و مشتاق دیدار رحمت او می گردد و عبادتش را بدون ریا انجام میدهد؛ زیرا فقط او مستحق عبادت است و متقابلا خدا او را دوست میدارد و او را مخلص و مختار و مقرب خودش می سازد و او را به قرب معنوی و روحانی می رساند… چنان که از امیرالمومنین نقل شده است: «ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک‌». کسی که خدا را از روی منفعت نفس عبادت کند یعنی برای رسیدن به بهشت و دوری از جهنم، نه برای لقاء الله و وجه الله سبحانه، این شناخت حقیقی نیست. (فیض کاشانی, ۱۴۰۶ ق).

۲ ۱) معنویت و اهل بیت (ع)

در معنویت شیعی کسی که بخواهد معنویت را تجربه کند و به درجات عالی برسد، از هر راه نمی شود به خدا و معنویت رسید. سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و سایر بزرگانی که از نگاه معنویت و دیانت به مقام های عالی رسیدند، از شاهراهِ که توسط پیامبر (ص) بدان دست یافته بودند، این راه را طی کردند. بنابراین، در معنویت شیعی، اگر کسی بخواهد به غیر از راه نبوت و امامت به مقام قرب الهی برسد، دچار انحراف است و به جای کعبه مقصود به ترکستان می رود؛ تا زمانی که تصدیق به نبوت نبی اکرم و اعتقاد به ائمه و اطاعت از آنها در میان نباشد، معنویت ره به جایی نمی برد. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم که: «… من اعتصم بکم فقد اعتصم بالله انتم الصراط الاقوم.. من اتاکم نجی و من لم یاتکم هلک….» (شیخ طوسی, ۱۴۰۷ ق) ریسمان وصل خدا و خلق، ائمه است و آنان شاهراه هدایت به سمت معبود و معشوق حقیقی هستند و کسب معنویت حقیقی و کسب درجات عالی نزد خداوند، در گرو رضایت ائمه و پیروی از دستورات آنهاست… حضرت عباس بن علی (ع) بنابر روایتی که از امام سجاد (ع) نقل شده است، دارای فضیلت و درجه‌ای است که جمیع شهداء در روز قیامت به او غبطه می خورند «…یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامه…» (مجلسی, ۱۴۰۳ ق) اما همین درجه و معنویتِ که ابوالفضل کسب کرده است، از طریق وارد شدن به دستگاه امام حسین و ائمه (ع) است… در کلام امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: ««السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله ولامیرالمومنین و الحسن و الحسین صلوات الله علیهم…» (شیخ طوسی, ۱۴۰۷ ق). در این فقره از حدیث، راز درجه عالی حضرت ابوالفضل العباس، اطاعت و پیروی او از خدا و رسول و ائمه (ع) دانسته شده است… بنابراین، معنویت و کسب قرب خداوند، رسیدن به مقام عالی عبودیت، تنها از طریق تسلیم محض بودن به دستگاه نبوت و امامت امکان پذیر است و اگر کسی برای رسیدن به خدا، غیر از این راه را بپیماید، کوشش بیهوده و تلاش بی ثمر انجام داده است. فیض کاشانی در غزل شماره ۱۳۴ گفته است:

آن چه می جویید یاران در کتاب فلسفه

فیض را از سنت هشت و چهار آمد به دست.

در غزل شماره ۹ می گوید:

«بحبل الله» مهر اهل بیت است اعتصام من

برای نظم ایمان، ریسمانی کرده ام پیدا

یا در غزل ۸۳۸ چنین گفته است:

هزار شکر که فیض از هدای آل نبی

غبار شرک و ضلالت ز سینه بزدوده

به یمن دوست اهل بیت پیغمبر

بسوی خلد ره مستقیم پیموده

هم چنان در اشعار امام خمینی، یکی از موضوعات مهم، حب اهل بیت (ع) است که در مناسبت های مختلف سروده شده است:

فارغ از هردو جهانم به گل روی علی

از غم دوست جوانم به خم موی علی

طی کنم عرصه ملک و ملکوت از پی دوست

یاد آرم به خرابات چو ابروی علی

بنابرآن چه گفته شد، در اندیشه شیعی، معنویتِ بدون خدا، بدون اعتقاد به نبوت انبیاء و ائمه (ع)، معنویت راستین نیست.

۳ ۱) معنویت، ایمان و عمل صالح

اکثر جاهای قرآن، ایمان و عمل صالح باهم ذکر شده است. سوره های: «بینه/۷». «مایده/۹۳». «هود/۲۳». «مریم/۹۶». «شوری/۲۶». «ص/۲۸». «عصر/۳» و…. این ترتیب ایمان و عمل صالح نشان میدهد که ایمان و انجام اعمال شایسته، توامان هستند؛ ایمان و بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ایمان، ناقص و سرانجام آن به معنویت واقعی منجر نخواهد شد.

۴ ۱) معنویت و تقوی

در معنویت در بینش اسلامی، اگر تقوایی در میان نباشد، معنویتی نیز وجود ندارد؛ چون غایت مندی و هدف معنویت اسلامی آن است که به سمت خداوند رهنمون شود و معنویتی که انسان را به خدا نرساند، معنویت راستین نیست و تقوی تنها پلی است که انسان را به خداوند می رساند و اعمال صالح انسان توسط تقوی پذیرفته می شود و حکم صریح خداوند راجع به قبولی اعمال صالح و عبادات در این آیه بیان شده است «انما یتقبل الله من المتقین. مایده/۲۷» خداوند فقط [عبادات و اعمال صالح] متقین را می پذیرد.

۵ ۱) معنویت و معرفت

در محاسن برقی روایتی را عمر بن حنظله از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که از امام پرسیدم آیه‌ای در قرآن مرا به شک واداشته است. فرمود کدام آیه؟ عرض کردم «انما یتقبل الله من المتقین» فرمود در کجای این آیه شک کردی؟ گفتم کسی که نماز بخواند، روزه بگیرد و عبادت خدا نماید از او پذیرفته می شود. فرمود: فقط خدا از پرهیرگاران عارف و آگاه می پذیرد. بعد فرمود آیا در دنیا تو زاهد تر هستی یا ضحاک بن قیس؟ عرض کردم ضحاک. فرمود در آن چه گفتم، چیزی از اعمال قیس پذیرفته نمی شود. (برقی, ۱۳۷۱ ق). بنابراین حدیث، زهد و معنویتِ‌ که در آن معرفت و آگاهی نسبت به هدف عبادت و شناخت درست از خدا وجود نداشته باشد، ره به جایی نمی‌برد.

۶ ۱) معنویت و عقلانیت

در متون اصلی دین (قرآن و سنت) بارها به «تفکر» توصیه کرده است به عنوان نمونه: (بقره/۲۱۹. بقره/۲۶۶. سبأ/۴۶. انعام/۵۰. روم/۸. آل عمران/۱۹۱. آل عمران/۱۷۶ و… این که غیر عقلانی زیستن، با معنویت راستین منافات دارد. در آیه ۱۰۰ سوره یونس به صراحت می‌فرماید: «ویجعل الرجس علی الذین لایعقلون. یونس/۱۰۰». آنهایی که از عقلانیت کار نمی‌گیرند، در معرض هرنوع پلیدی ها هستند. برعلاوه ، خداوند بیشتر از پنجاه بار، از ترکیب تعقل در قرآن به کابرده است که نشان می‌دهد، سلوک معنوی که در آن از عقل و تدبر کار گرفته نشود، ره به جایی نمی‌برد.

۲) تصوف

 تصوف به معنای پوشیدن پشم است و اثر زهد و ترک است. در اصطلاح به پاک کردن از صحبت دنیا و آراسته کردن ظاهر از حیث عمل و اعتقاد، تصوف گفته می‌شود.  (تهانوی, ۱۹۹۶ م). یا بنابر تعریف دیگر، تصوف نام مکتبی است یا روش خاصی در تربیت روحانی نفس که به وسیله آن می توان به مطلوب اصلی که آن حقیقت می باشد، رسید. به پیروان آن «صوفی» می گویند و تصوف در دیانت اسلام از همن آغاز به ظهور رسید و در دو قرن هفتم و هشتم در بعض ممالک اسلامی رواج یافت. (قدیانی, ۱۳۸۱).

جان ناس، کارشناس معروف تاریخ ادیان، به این عقیده است که تصوف ریشه در ریاضت و رهبانیت مسیحی دارد؛ چون [برخی] آنهایی که به تازگی اسلام را پذیرفته بودند در نواحی مرتاضان و راهبان مسیحی ساکن بودند و از آنان متاثر شدند؛ هم چنان اصول تصوف برگرفته شده از فلسفه افلاطونی جدید در مغرب و هندویی و بودایی در مشرق است. (جان ناس, ۱۳۵۴).

بعضی تردید ندارند که مفهوم صوفیانه «فنا»ی نفس جزئی در وجود کلی خاستگاه هندی دارد؛ هم چنان نظریه معرفت در اندیشه صوفیان اوایل، ریشه در آیین گنوسی دارد. یا برداشت ناصوابی که از زهد در تفکر صوفیانه است، ناشی از آیین مسیح است… (نیکلسون, ۱۳۸۲).

۳) مکتب اشراق

حکمت اشراق، در مقابل حکمت مشاء، توسط شهاب الدین سهروردی – م ۵۴۹ ق – بنا نهاده شده است. از نظر شیخ اشراق، فلسفه واقعی، فقط استدلال و برهان های خشک عقلی نیست؛ بلکه فلسفه عقلی باید برای انسان تزکیه روح یاد دهد و باطن انسان را تصفیه کند تا مراتب کمالات معنوی را طی و به نورالانوار (خدا) برسد. کشف و شهود که از اصول عرفان و تصوف است، در فلسفه اشراق نیز رکن مهم آن می باشد به اعتقاد سهروردی، کار اشراقیون، جز با سوانح نوری سامان نمی یابد. (سهروردی, ۱۳۹۷). روش شیخ اشراق، در نتیجه همان عرفان و معنویت است نه فلسفه مصطلح؛ اما شیخ اشراق، حکمت و فلسفه واقعی را در روش اشراقی می داند. «اول الشروع فی الحکمه هو الانسلاخ عن الدنیا و اوسطه مشاهده الانوار الالهیه و آخره لانهایه له». (سهروردی, ۱۳۹۷). آغاز حکمت، دل کندن از دنیا، وسط آن دیدن انوار خداوند و آخر آن نهایتی ندارد. در این جمله، هدف واقعی و حقیقی از روش اشراقی به وضوح مشاهده می‌شود که رسیدن به کمالات و معنویت است. در این موارد است که پای چوبین استدلال می لنگد و طیّ این مسیر فقط با چشم دل امکان پذیر است. از واژه «اشراق» نیز می‌توان پی برد که در حکمت اشراقی، عرفان و معنویت بیشتر است تا روش عقلی محض؛ چون «اشراق» یعنی درخشندگی و نورافشانی است که در هستی، نورافشان و مصدر نورها فقط خداوند است «واشرقت الارض بنور ربها… زمر/۶۹».

تردیدی نیست وقتی سخن از معنویت و عرفان به میان میآید، جریان ها و روش های عرفانی و معنوی، باهم در یک مواردی وجوه مشترک پیدا می‌کنند؛ بعضی از محققین، وجوه اشتراک روش اشراق را با تعالیم تصوف چنین برشمرده است:

۱ – سهروردی نیز مانند عارفان به ریاضت و مجاهدت معتقد است و در زمینه حصول معرفت با اهل طریقت نظر مشابهی دارد. در نظر او معرفت حقیقی عبارت از «علم حضوری اتصالی شهودی» است. یعنی انگاه که نفس از ورطه کثرت و تمایز و دوگانگی وارهد و از علم حصولی که تخته‌بند مفاهیم ذهنی و صور کلی انتزاعی است فراتر رود و پذیرای انوار عالم قدس می شود…

۲ – احوال و مقامات طریقت و کیفیت سلوک عملی و مراحلی که سالک باید طی کند تا به مرحله شهود نایل آید، در نظر سهروردی و عارفان مشابه است. «بدان که بنای ریاضت برگرسنی است و بعد از گرسنگیفکر است دایم در آلا، حق تعالی در عالم عنصریات و عالم ملکوت؛ و فکر بعد از ذکر باشد و ذکر را تاثیر عظیم است و هم چنان که شیخی باشد تا خرقه بپوشاند، پیری باید که ذکر تلقین کند و بی پیر به جایی نرسد…».

۳ – وجه اشتراک دیگر، قطب یا امام است که نور معرفت و سایه عدالت را در عالم می گستراند؛ امام متالِه آشکار باشد و مستولی، یا پنهان باشد و ناشناخته. نظام عالم و مدار امور آدمیان، هرگز بی قطب یا امام متاله نیست و این حقیقت تا جهان برپاست ادامه خواهد یافت، چرا که وصال حق  حصول معرفت، مقید به زمان خاص و مکان معین نیست و فیض الهی انقطاع نمی‌پذیرد… «العالم ما خلأ قط عن الحکمه و عن شخص قایم بها عنده الحجج و البینات و هو خلیفه الله فی ارضه و هذا یکون مادامت السموات و الارض». [در این جا سهروردی گرایش شدید به تشیع پیدا می‌کند که در بخش عرفان شیعی آن را توضیح داده ایم].

۴ – رقص و سماع صوفیانه، یکی از وجوه اشتراک شیخ با صوفیان است. در رساله «حاله الطفولیه» این مطلب را که از مسایل مهم تصوف است با رمز و کنایه بیان می کند. عبارات شیخ، تصویری است جاندار و دقیق از مجالس سما و آداب آن و حالات که به سالکان دست می دهد: «شیخ را گفتم که رقص کردن برچه آید؟ شیخ گفت: جان قصد بالا کند هم چو مرغی که خواهد خود را از قفس به دراندازد، قفس تن مانع آید، مرغ قوت کند و قفس را از جای برانگیزاند. اگر مرغ را قوت عظیم بود پس قفس بشکند و برود و اگر آن قوت ندارد، سرگردان شود و قفس را با خود باز می‌گرداند…»…. (موحد, ۱۳۷۴).

دوم – معنویت غیر دینی

در این سال های اخیر، پوچ گرایی و بی رغبتی به زندگی رشدِ زیادی داشته است و افرادی زیادی هم که بیشتر تحصیلات متوسط یا بالا داشتند، دست به خودکشی زده اند و این مساله، معضل بزرگی را برای بعض جوامع به وجود آورده است و در دنیای اسلام کم و بیش این احساس بی رغبتی به زندگی وجود داشته دارد؛ از طرفی می توان گفت تنها راه حل و درمان این درد، میل به معنویت و دین و ایمان است. دین و ایمان و تزکیه روح است که به انسان امید می دهد و او را از سیاه چال مخوف مادیت می رهاند؛ اندیشمندانِ که پابندی به دین و دیانت ندارند و آن را ایدئولوژیک میدانند و متدینین را جزمی می نامند، برای نسخه دادن، مجبورند برای افراد مبتلا به مرض روحی و روانی توصیه کنند که به معنویت رو آورند. اما کدام معنویت؟ معنویتی که یا خودشان به طور پیچیده ای طرح می‌کنند یا ارجاع می‌دهند به معنویت های که در آن نشانی از خدا و نبوت و امامت دیده نمی‌شود. بنابراین آن‌چه گفته شد، دو چیز ثابت می‌شود: اول این‌که ایدئولوژی لیبرالیسم با مبانی انسان‌گرایی به جای خداگرایی، بحران عظیمی را در راستای روحی و روانی جوامع پدید آورده است. دوم این‌که تامین نیاز معنوی انسان، پیش شرط زندگی در جهان مادی است.

۱ ویژگی‌های معنویت غیر دینی

۱ ۱) خلأ حقیقت

در معنویت غیر دینی – خصوصا معنویت جدید – هیچ بحث یا دغدعه دست‌یابی به حقیقت وجود ندارد. هرگونه تجربه عاطفی یا هیجان شدید نسبت به هرموضوعی، می‌تواند معنویت به حساب آید. مهم این است که شما برانگیخته شوی؛ احساس اوج و تعالی‌نمایی و یا به اصطلاح، سرشار از حس عظمت‌گردی چنین است که یک قطعه موسیقی، یک شعر عاشقانه و… می‌تواند شما را در فضای معنوی پرواز دهد. (میرشکار, ۱۳۹۲).

۲ ۱) تناقضات

معنویت غیر دینی، چنان‌که از نامش پیداست، دین و مذهب و شریعت در آن جایی ندارد. برای همین است که دچار تناقضات هستند. یکی از تناقضات این معنویت ها این است که از یک طرف احکام عبادی، مناسک و عبادات رایج ادیان را محکوم می‌کنند و از طرف دیگر، خود عبادت های جدید و مناسک ویژه با آدابی خاص به پیروان خویش آموزش می‌دهند. نماز را لازم نمی‌شمارند، اما خود مدل‌های عبادت و ذکر خلوت‌نشینی را ضروری معرفی می‌کنند. مثلا در مکتب «اکنکار» شریعت های رایج کنار گذاشته می شود و مناسک ادیان محکوم می گردد، اما روزه گرفتن روز جمعه لازم شمرده شده است… هم چنان مسجد و کلیسا را مردود اعلام کرده اند، اما هرکدام به طریقی مکانی برای عبادت ابداع کرده اند. (شریفی‌دوست, ۱۳۹۱).

۳ ۱) تک‌بعدی بودن

از این جهت که معنویت های غیر دینی اکثرا برای خلاصی از بحران های عصر جدید به ظهور رسیده اند، برای همین است که با پرداختن به درمان روحی، از جنبه های دیگر غافل اند و امر متعالی را نفی می‌کنند. به قول بعضی‌ها، در این نوع معنویت به اجتماع، عدالت عمومی و وظایف اجتماعی انسان بی توجهی صورت می‌گیرد و حتی مخالفت با جنگ و ترور، ضد معنویت تلقی می‌شود. (دایر, ۱۳۸۴). یکی از طرفداران معنویت غیر دینی راجع به همین مورد چنین گفته است: «برای انسانی که در چنگال اضطراب‌ها، تنش‌ها و فشارهای روانی به سر می‌برد، زندگی چون جهنمی تلخ و نامطلوب خواهد شد. این انسان درمانده و ناتوان، با انجام تمرینات مرتب چون یوگا می‌تواند به نگرشی جدید و زیبا به زندگی دست پیدا کند». (هوآرت, ۱۳۷۹). بنابراین، هدف اصلی در معنویت غیر دینی، آرامش مقطعی و زود گذر است و از غایت اصلی و ماندگاری که در معنویت دینی وجود دارد، غافل است.

۲ برخی آیین‌های نوظهور معنویت غیر دینی

۱ – ۲) یوگا Yoga

«یوگا» از ریشه یوج (yuj) به معنای پیوستن، مهار کردن و جفت مشتق گردیده است و معادل این ریشه به فارسی «یوغ» به لاتینی (Jungere) به فرانسه (joug) و به انگلیسی (yoke) است. اگر مفهوم اصلی «یوگا» پیوستن و اتصال باشد، باید گفت که پیوستگی یا امر گسستگی از امری دیگر است. یا به عبارت دیگر، وضع فعلی انسان گسستگی از عقبا و پیوستگی به دنیاست؛ از این رو هدف یوگا در برابر این وضع غیر مادی برقرار ساختن نظام طبیعی است که به موجب آن انسان از دنیا منفصل می گردد و به معنا متصل می شود. (شایگان, ۱۳۹۴).

۱ ۱- ۲) ماهیت یوگا و مراحل آن

گرچه در بعض ممالک، از یوگا فقط جنبه ورزشی آن در نظر گرفته می شود، اما تبلیغ کنندگان آن، یوگا را نه فقط یک ورزش، بلکه راهی به سوی حقیقت می دانند. «مفهوم یوگا بسیار عمیق تر از آن است که بین عوام شایع است. عده ای آن را ورزش می دانند و گروهی فکر می کنند با یوگا می توانند به زیبایی و تناسب اندام برسند؛ ولی هدف یوگا از موارد مذکور متعالی تر است؛ شخص ضمن خودشناختی به سلامت جسم و ذهن نایل گشته و نهایتا به آرامش درون دست می یابد». (شارما, ۱۳۸۷). فرآیند یوگا را هشت مرحله شمرده اند: یاما (رعایت اصول اخلاقی یا مسایلی از قبیل صداقت و پرهیز از دزدی…) نیاما (ریاضت) آسانا (ایجاد نظم در تنفس توسط حرکات) پرانایاما (کنترل تنفس) پراتی‌هارا (اعمال فکری و کنترل احساسات) دهاراتا (تمرکز) دیانا (مدیتیشن) و سامادهی (خوشناسی و حقیقت). (شارما, ۱۳۸۷).

۲ – ۱ -۲) فواید و آثار یوگا

برای یوگا منافع و آثاری بیان شده است که مهمترین آنها عبارتند از: فواید کالبد مادی؛ از قبیل کاهش سردردهای شدید، پاک شدن سینوس ها، داشتن اندام متناسب، درمان تنگی نفس، کاهش فشار خون… فواید کالبدهای انرژی؛ اختلالات روانی را کاهش میدهد، آرامش فکر، زندگی صلح آمیز… فواید اجتماعی از قبیل کاهش بی حوصلگی در کار، کنترل خشم، غلبه بر سرما و گرما… آرامش و تعادل؛ در زندگی ماشینی امروز، یوگا کمک می کند که استرس و تنش‌ها کمتر شود… (فعالی, ۱۳۸۹).

بررسی

یوگا از نگاه روش شناسی در بن بست است؛ با این بیان که، برای اثبات هر ادعا به یکی از سه شیوه می توان تمسک نمود: عقلی، تجربی و وحیانی. اگر گزاره ای از سنخ عقلانی بود، برای اثبات آن می توان از استدلال های منطقی و براهین عقلی استفاده کرد. اگر گزاره تجربی یا حسی بود، می توان بر اساس شیوه های علمی و تجربی به اثبات آن پرداخت و نیزا اگر با گزاره تعبدی مواجه شدیم، راه اثبات آن وحی آسمانی است. سوال مهمی که این جا قابل ذکر است این که یوگیست ها که اصول خود را تقریبا قبل از میلاد مسیح مطرح کرده اند، بر اساس کدام روش به اثبات اصول آن پرداخته اند؟ اگر گزاره های مثل این که بدن هفت کالبد دارد، مراکز انرژی بدن هفت چاکرا است و انسان دارای نادی های بی شما یه سه نادی اصلیاست به همراه ده ها ویژگی در این رابطه،  این گزاره ها با کدام یک از سه روش قابل اثبات است؟ از سوی پیروان یوگا برای اثبات اصول و مبانی خود چه روشی ارائه کرده اند؟ بدون شک راه اثبات این گونه ادعاها وحی آسمانی نیست و معتقدین به یوگا هم به هیچ جمله از کتاب مقدس استناد نکرده اند؛ از طرف دیگر استدلال و برهان نیز کارساز نیست، چنانکه پیروان یوگا به استدلال منطقی و براهین عقلی متوسل نشده اند… اما روش تجربی می تواند چاره ساز باشد. آنها می توانند بگویند سخنان بزرگان یوگا نظیر پاتانجلی، نتیجه تجربیات درونی است. حال جای این سوال مهم وجود دارد که آیا تجربه شخصی یک یا چند انسان در صدها سال گذشته می تواند راهی برای بشریت و انسان معاصر جهت نیل به حقایق باشد؟… برخی از دانشمندان روانشناسی معتقدند که مساله انرژی در جهان یا مراکز انرژی در بدن براساس روش های دانشگاهی قابل اثبات نیست. (فعالی, ۱۳۸۹).

در کتابهای یوگا، از یوگا به عنوان عرفان مطرح شده است. حالا نقدی که وارد است، این کدام عرفان است؟ اگر عرفان به معنای راهی است که به رضایت خداوند – که هم مبدأ هستی است و هم بازگشت همه به سوی اوست – ختم می شود، با چه اطمینانی ادعا می شود که یوگا انسان ها را به این رضایت می رساند؟.  اگر منظور از عرفان یوگا، رسیدن به قدرت های غیر عادی است که مرتاضان ادعا می کنند؛ این گونه قدرت ها ضمن این که با معجزات و کرامات اولیای الهی، تفاوت ماهوی دارد و دوگونه محسوب می شوند، اولا مخصوص یوگی ها و مرتاضان نیست؛ ثانیا این نوع قدرت ها به خودی خود دلیلی بر هیچ مزیتی نیست، چه رسد به  این که روشنگر راه حقیقت و عرفان ناب و راستین باشد. (شریفی‌دوست, ۱۳۹۱).

از همه این ها که بگذریم، در یوگا هیچ سخنی از خدا و معاد مطرح نیست و یک روشی است که کاملا خلأ خداوند احساس می شود.

۲ – ۲) اشو

یکی از عرفان نوظهور، عرفان «اشو» است. عرفان  اشو، توسط شخص هندی به نام اشو یا رجنیش پایه گذاری شده است. اشو که در رشته فلسفه درس خوانده و در همان زمان در سراسر هند سفر کرد و با سران ادیان مختلف مباحثه میکند و تقریبا بیش از ۳۵ سال مستقیما به ارائه دیدگاه های خود در باب انسان، مراقبه، بلوغ، راز عشق، و سکوت می پردازد. از او ۷۰۰۰ سخنرانی و ۱۷۰۰ نوار ویدئو و کاست به جای مانده که در بیش از ۶۵۰ جلد کتاب انتشار یافته است… برای اطلاعات بیشتر ر.ک: (اشو, ۱۳۸۲, ص. ۵).

۱ – ۲ -۲) مبانی و اصول عرفان اشو

اگر تمام سخنان و عناصر اصلی تعالیم اشو را بررسی کنیم، به دست می آوریم که تمامی مکتب اشو از سه بخش تشکیل شده است. یک بخشی از آن از یوگا گرفته شده است. او علاوه بر این که در ضمن سخنرانی به طور گسترده از یوگا سخن گفته است، در کتاب مستقلی به نام «هفت بدن هفت چاکرا» تمامی تعالیم یوگا پاتانجلی را مطرح و آن را مبنای اصول مراقبه قرار می دهد. یک بخش از تعالیم او، از ایده های تانتریک نشأت می گیرد که در جای جای سخنرانی خود از اصول و مبانی آیین تنتره استفاده کرده است… قسمت دیگری از تعالیم اشو تحت تاثیر اندیشه های بوداست. او در موارد مختلف از بودا متاثر است… اما اصول عرفان اشو چند مورد است، از جمله عشق یا رابطه آزاد جنسی، تجربه درونی، مراقبه، هفت چاکرا و… است. (فعالی, ۱۳۸۹).

بررسی

در عرفان اشو، انجام کارهای غیر اخلاقی مباح و بلکه ارتکاب آن بهتر است. مثلا، بی بندوباری جنسی به صراحت تبلیغ می شود و به قول اشو، سکس بزرگترین هنر مدیتیشن است. این پیشکش تنتره به دنیاست؛ پیشکش تنتره از همه عالی تر است، زیرا کلیدهایی در اختیارت قرار میدهد که از پست ترین به عالیترین استحاله پیدا کنی…در اخیر می گوید عشق از آمیزش جنسی زاییده می شود. (اشو, الماس های اشو, ۱۳۸۲). اشو به خانواده می تازد و آن را مانع عشق معرفی می کند. (شریفی‌دوست, ۱۳۹۱). در عرفان اشو، تصویر نادرستی از خدا به دست داده شده است و گاهی توصیه شده که خدا را فراموش کنید و فقط دنبال عشق باشید. (فعالی, ۱۳۸۹). اشو در جایی گفته است که خداوند ناقص و ضعیف است؛ ژاپن چیزهایی را خلق کرده است که خدا در هنگام خلقت نتوانسته بیافریند. (شریفی‌دوست, ۱۳۹۱). و در آثار اشو از نفی زهد، نفی مذهب و عقیده فراوان به چشم میخورد.

۳ -۲) عرفان حلقه

 «عرفان حلقه» که نام دیگرش «عرفان کیهانی» است، از اوایل دهه ۸۰ خورشیدی در ایران بر سر زبان ها افتاد و از نیمه دوم این دهه به صورتی جدی، با برگزاری دوره ها و کلاس ها آموزشیف فعالیت خود را ادامه داد. بنیانگذار این فرقه در درجه اول، فردی به نام «محمد علی طاهری» است. او کتابهایی در باره این جریان معنویت گرا به رشته تحریر درآورده است که مرجع طرفداران این جریان محسوب می شود… (شریفی‌دوست, ۱۳۹۱). طاهری در یکی از کتابهایش هدف از تاسیس این حلقه را کمک به انسان در راه رسیدن به کمال و تعالی میداند به زعم خودش حرکت از عالم کثرت به وحدت. (طاهری م. , ۱۳۸۶).

۱ – ۳ – ۲) شبکه شعور کیهانی

شعور کیهانی، استوانه عرفان حلقه است و باید دید که منظور از شعور کیهانی چیست؟ طاهری راجع به توضیح شبه شعور کیهانی نوشته است که منظور از آن، مجموع هوش، خرد و یا شعور حاکم بر جهان است که به آن آگاهی نیز گفته می شود و یکی از سه عنصر موجود است. سه عنصر موجود مذکور عبارتند از: ماده، انرژی و آگاهی. (طاهری, ۱۳۸۶). طاهری در دو کتاب خود از شعور کیهانی باتعبیرات متعدد دیگری یاد کرده است که مانند: شبکه شعور کیهانی هوشمند حاکم بر جهان هستی، هوشمند کیهانی، شعور و آگاهی خداوند، شعور الهی و روح القدس، جبرئیل، یدالله با این حال می گوید: «هیچ کسی حق معرفی این اتصال را با نام دیگری غیر از شبکه شعور کیهانی و با شعور الهی نداشته . این کار فریب دیگران محسوب شده و باعث سوق آنها به سمت غیر از خدا انحراف همگان خواهد شد». در جاهای مختلف، پیرامون حقیقت شعور کیهانی، تاکید بیشتر بر شعور بودن آن است. گاهی از این شعور به «هوشمندی»، گاهی به «آگاهی» و گاه به «میدان شعوری» یاد می کند. که در مجموع نمی توان به تصویری روشنی از آن دست یافت… (ناصری راد, ۱۳۹۰).

۲ – ۳ – ۲) عرفان حلقه و شیطان گرایی

از جمله مباحثی که در عرفان حلقه به صورتی پر رنگ تبلیغ می شود، نگرش جدید به «شیطان» است… در کتاب های عرفان حلقه آمده است: «برای به وجود آمدن چرخه جهان دو قطبی (ملَک جاری کننده قانون تضاد) وجود عامل تضاد ضرورت داشت و برای این منظور، ابلیس به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکرد و این وظیفه [به وجود آوردن چرخه جهان دو قطبی] را انجام داد. در فایل صوتی که از رهبر عرفان حلقه منتشر شده و در بسیاری از سایت ها وجود دارد، عنوان می شود: «شیطان اول موحد عالم است؛ چون به غیر خدا اصلا سجده نکرده است». اضافه می کند «خدا با خلقت آدم، خواست شیطان را آزمایش کند، اگر شیطان سجده می کرد، خدا به او می گفت که مگر به تو نگفتم به غیر من سجده نکن». (شریفی‌دوست, ۱۳۹۱). همه این تحلیل ها راجع به سجده نکردن شیطان، امری است که با سراسر آیات قرآنی مربوط به تمرّد شیطان از سجده، در تضاد آشکار است و نشان میدهد که عرفان کیهانی، با عرفان راستین اسلامی، تفاوت های زمینی و آسمانی دارد.

 3 – ۳ – ۲) تفاوت های عرفان کیهانی با عرفان اسلامی

الف) در چیستی

نویسنده عرفان کیهانی، حقیقت عرفان را به صورت زیر تعریف می کند: «عرفان عبارت است از قرار گرفتن روی پله عشق، رسیدن به اشراق، روشن بینی و درک معرفت هستی». وی در ادامه به طرد عقل و علم از عالم پرداخته می گوید: «به طور قطع چنین نتیجه ای از دنیای عقل وعلم و دانش، به دست نمی‌آید». هم چنان خصوصیات دنیای عرفان را چنین بیان می کند: «دنیای عرفان، دنیای بی ابزاری… است» «ماورای تکلیف است» «ماورای مزد و پاداش است» «دنیای ترس و حزن نیست»… «از آنجا که عرفان دنیای عشق است، پس در آن انحصارطلبی جایی ندارد». «با توجه به این که عشق، عمل است نه حرف و نوشته؛ پس عرفان دنیای عمل است و باید ملموس باشد» و… این عبارات نشان میدهد که از نظر عارفان حلقه، عنصر محوری در تعریف، «عشق» است و خصوصیات که آورده در واقع ویژگی های عشق، محسوب می شوند؛ بنابراین عرفان، ورای تکلیف و پاداش، عاری از ترس و حزن و غم… دنیای عمل و کیفیت و  درک کمال است… اما حقیقت عرفان اسلامی، توجه قلبی عارف به سوی حق برای قرب و وصال به اوست. محور عرفان اسلامی، بر رابطه انسان با خداست…

ب) تفاوت در موضوع

هردانشی نیاز به موضوع و محوری برای مباحث خود دارد… در عرفان اسلامی دو علم با عنوان علم عرفان نظری و علم عرفان عملی مطرح است؛ موضوع عرفان نظری «حق» است… موضوع عرفان نظری «منازل و سیر و سلوک» یا «احوال و واردات قلبی» است… موضوع عرفان کیهانی در بخش نظری، «شعور کیهانی» است… در بخش عرفان عملی، «حلقه های متعدد شبکه شعور کیهانی» و راه های ارتباط با این شعور است… با این توضیح روشن می شود که عرفان کیهانی و اسلامی از نظر موضوع باهم تفاوت دارند…

ج) تفاوت در مسایل

مهمترین مسایل در عرفان نظری اسلامی، چگونگی نشأت گرفتن کثرت از وحدت (حق تعالی) و نیز کیفیت باز گشت آن کثرت به وحدت است. مهم ترین مسایل عرفان کیهانی، شناخت شعور کیهانی به عنوان عنصر وحدت در عالم هستی و راه های اتصال به این شعور است. واضح است که اوج مباحث عرفان کیهانی و مرکز ثقل مسایل آن، شعور کیهانی به عنوان نقطه وحدت جهان هستی مادی است. درحال که در عرفان اسلامی، مرکز مباحث بر توحید و وحدت هستی به معنای مطلق یعنی وحدت شخصیه وجود است. بنابراین از نگاه مسایل نیز با عرفان اسلامی مطابقت ندارد. (ناصری راد, ۱۳۹۰).

گفتار سوم: ارتباط دین و معنویت

بعضی ها کوشش کرده اند بین دین و معنویت تباین ایجاد کنند؛ گفته اند ذات دین تعبد و پذیرفتن بی چون و چراست و تاریخی شده؛ اما معنویتی که از او عقلانیت  صادر شده از مولفه های مدرنیته است؛ بنابراین در این زمان اگر کسی را بگویی که «الف» «ب» است چون «x» می گوید. قبول نمی کند و استدلال میخواهد اما به گفته ای آنها، معنویت می تواند جواب گویی این مسایل باشد… (ملکیان, ۱۳۹۴) در نقد این دیدگاه باید گفت که اولا دیدگاه ناشی ادیان غیر اسلام است که در قرون وسطی و سخت گیری های بی موردی که راجع به دین کردند، نتیجه اش برچیده شدن بساط کلیسا بود و در زمان مدرنیته که اوج عقل گرایی فرا رسید، کسی به دین توجه نمی کرد. راجع به این که ذات دین تعبد است، نوعی مغالطه برای درست کردن یک صورت مساله است؛ در دین تعبد وجود دارد اما در ذات دین [اسلام] فقط تعبد نیست، این همه سفارش به تدبر، تعقل، استدلال و… در آیات و روایات آمده است و حتی خداوند شدیدترین الفاظ برای برای آنهایی به کار برده که تعقل نمی کنند… در مواردی که تعبد وجود دارد، بازهم تعبد هیچ گاه به معنای عدم عقلانیت و عدم معنویت نیست؛ بلکه تعبد یعنی پیروی از امر یک حکیمی که هیچ گاه به امر بیهوده و خالی از حکمت امر نمی کند… اما معنویت که مد نظر آنهاست، از لحاظ غایت، امری است که در سطح بسیار پایین تری از معنویت اسلامی قرار دارد… به نظر آنها، غایت معنویت آن است که زندگی اصیل وجود داشته باشد، علاوه برآن قرین امید و آرامش و رضایت باشد… (ملکیان, ۱۳۹۴). غایت که در دین اسلام مطرح است، فوق و بالاتری از این مسایل است… در دین اسلام، کمتر کسی دغدغه این دارد که رضایت و امید و آرامش به دست بیاورد؛ بلکه هدف به دست آوردن رضایت خالقی است که تمام دنیا و مافیها و هستی را آفریده است… ب

بین دین و معنویت، در دین اسلام تباین وجود ندارد؛ بلکه دین و معنویت یک پیوند وثیق و متداوم باهم دارند که از ارتباط هردو با خداوند شروع می شوند؛ یعنی ریشه وحیانی دارند. با توجه به آن چه در ویژگی های معنویت دینی گفتیم، علاوه برآن بعض موارد دیگر را به نحو اختصار بیان می کنم.

۱ – معنادار بودن معنویت در چارچوب دین

معنویت، ارتباط روح با عالم وراء ماده است. به دست آوردن معنویت، فرعی برآن است که شخص معنویت گرا اول باید معتقد شود که خالقی برای این روح و نظام هستی و کاینات وجود دارد؛ اعتقاد به وجود یک مبدأ متعالی، نتیجه اش دست یابی به معنویت حقیقی است. از جانب دیگر، تردیدی نیست که در عرفان راستین، محور اصلی خداوند و ایمان به خداست. اگر فردی ادعا کند که از راه غیر خداوند به معنویت و آرامش پایدار رسیده است، ادعایش قابل سمع نیست. معنویت اسلامی و دینی، ریشه در وحی دارد؛ در غیر آن ضلالت و گمراهی است. «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم غشاوه و لهم عذاب عظیم. بقره/۷». راجع به آنهایی که به خداوند کفر ورزیده اند و ایمان نیاورده اند، طبق وعده ای خداوند، بر دلها، گوش ها و چشم های آنها مُهر زده می شود… وقتی چشم دل و چشم ظاهر و چشم گوش از کار بیفتد، دیگر امیدی برای رسیدن به معنویت و آرامش دنیوی و ابدی وجود ندارد. آرامش و معنویت راستین فقط با یاد خدا معنا پیدا می کند. «الا بذکر الله تطمئن القلوب… رعد/۱۳». در سیر و سلوک و ریاضت، باید هدف اصلی، قرب به خداوند باشد. «ط

۲ – شریعت گرایی در معنویت دینی

در بسیاری از عرفان های دروغین، این نکته بیان شد که در آنها، خبری از شریعت نیست و آن را ورای تکلیف میدانند. اما در عرفان حقیقی، هراندازه که معنویات انسان بیشتر گردد، به همان اندازه به حلال و حرام الهی، تکلیف بیشتری پیدا میکند. از جانب دیگر، شریعت، همان راهی است که خداوند برای بندگانش نشان داده است و ترسیم کرده است که به سوی او از همین طریق سلوک نمایند و به او برسند… هر راه دیگری، غیر از شریعت، نه به کعبه بلکه به ترکستان ختم منتهی می گردد.

۳ – غایت دین معنویت است

هدف از ادیان ابراهیمی که توسط پیامبران الهی، تبلیغ و ترویج شده است، این است که بشریت به سعادت دنیوی و اخروی برسد؛ برخی از احکام دین را برای سروسامان دادن به امور دنیوی مردم برخی را جهت سرنوشت آخرت مردم نازل کرده است… شخصی که مولفه های دینی را رعایت می کند، مناسک و اعمال دینی را انجام میدهد، از نگاه زندگی دنیوی نه تنها برای دیگران اذیت نمی رساند، بلکه با آنها همکاری و همیاری می کند و همه کارهایش خالصانه و محض برای رضای خداوند است، نتیجه اش این است که معنویتی که در اسلام مد نظر بود، به دست او میرسد، از پایین ترین لوازم آن تا والاترین… «…رنگ خدایی به خود گرفته است… بقره/۱۳۸». مصداق واقعی یک فرد مسلمان محسوب می شود چنان چه در حدیثی وارد شده است که در آن از «صبغه» و رنگی که در قرآن ذکر شده، گفته است «دین اسلام است» (کلینی, ۱۴۰۷ ق). شخص متدین واقعی، در زندگی فردی و اجتماعی امید و رضایت باطن دارد، از نگاه به دست آوردن رضایت خالق، نیز موفق بوده است و اما کسی که اعمال بیشتری انجام میدهد، طبعا ثواب و پاداش بیشتری خواهد گرفت… بنابراین هدف و نتیجه دین اسلام، همان معنویت است. به عبارت دیگر، معنویت اسلامی با رعایت احکام دینی به دست میآید…

۴ – دین از لوازم لاینفک معنویت است

قبلا گفتیم که برای شخص که دین دار است و واجبات را انجام میدهد و محرمات را ترک می کند، به معنویتِ که هدف اسلام است، میرسد. در اینجا باید گفت که دین از لوازم جدایی ناپذیر معنویت است. معنویتی که در آن نشانی از دین نباشد، موقتی و زودگذر و تکلف است. ولی معنویتی که از راه دین به دست میآید، پایدار است. به بیان دیگر، در عرفان منهای دین، نوعی اضطرار نهفته است؛ افرادی که از زندگی سرخورده شده اند، یا دچار امراض روانی اند، رجوع می کنند به اربابان عرفان های دروغین، برای چند روزی که علی الظاهر، آنها را فارغ از دغدغه روزگار نگهدارند، توصیه می کنند که به یوگا و امثال آن رو آورند… اما در معنویتی که دین در آن نهفته است این آرامش ابدی و پایدار است. «الا بذکر الله تطمئن القلوب… رعد/۱۳». کلمه «تطمئن» از انگاه ادبیات عرب «فعل مضارع» است و دلالت بر دوام و استمرار دارد. یعنی آرامشی که از یاد خداوند به دست میآید، استمرار دارد…

بقیه مواردی را که در خصوصیات عرفان اسلامی و شیعی ذکر شد، نیاز به ذکر آن نیست.

نتیجه

معنویت دینی، به معنای دست کشیدن از کار دنیا نیست و تنها از راه عبادت و تهجد نیز به نمی آید… معنویت که مقصود اسلامی است، می تواند از راه های تامین نیازهای نیازمندان و صدقه، با رعایت واجبات و ترک محرمات به دست آید. اما به طور اخص در عرفان شیعی، علاوه بر این امور، داشتن «ولایت» و اعتقاد به امامت نیز شرط اصلی در رسیدن به معنویت است. پیوند دین و معنویت در اسلام به حدی غیر قابل گسست است که تا هنوز شخص متدینی که مولفه های دین را رعایت کرده، این دغدغه را نداشته است که چگونه امید و رضایت به دست آورد یا دنبال آرامش باشد. بلکه از روزی که اقرار به نبوت پیامبر ص و امامت ائمه ع می کند، توأم با آن، هم آرامش به دست می آورد هم امید و هم معنای زندگی برایش معما نیست… از جانب دیگر، برای پاسخ به بسیاری از پرسش های باطنی و یا ماوراء الطبیعه در معنویات، فقط معنویت دینی در آن موفق و جوابگو خواهد بود….

  منابع

قرآن کریم.

  1. اشو (۱۳۸۲) الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی، تهران، فردوس.
  2. اشو (۱۳۸۲) اینک برکه ای کهن، ترجمه سیروس سعدوندیان، تهران، نگارستان کتاب.
  3. امام خمینی، روح الله (۱۳۷۸) صحیفه امام، تهران، مرکز نشر آثار امام.
  4. برقی، احمد بن محمد، (۱۳۷۱) المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیه.
  5. تهانوی، محمد علی (۱۹۹۶ م) کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه ناشرون.
  6. جان ناس، (۱۳۵۴) تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، پیروز.
  7. جمعی از نویسندگان (۱۳۹۲) کنگره نقش معنویت در نبرد نامتقارن، مقاله حمید میرشکار، (بررسی معنویت در نبرد نامتقارن) قم، پژوهشگاه اسلامی.
  8. دهخدا، علی اکبر (۱۳۷۷) لغت‌نامه، تهران، دانشگاه تهران.
  9. سهروردی، شهاب الدین (۱۳۹۷) مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران، انجمن فلسفه ایران.
  10. شارما (۱۳۸۷) یوگای پیشرفته، ترجمه رضا رامز و موحدی، تهران، ثالث.
  11. شایگان، داریوش (۱۳۹۴) ادیان و مکتب های فلسفی هند، تهران، امیر کبیر.
  12. شریفی دوست، حمزه (۱۳۹۱) کاوشی در معنویت های نوظهور، قم، موسسه سوره مهر.
  13. صدوق، محمد بن علی بن بابویه (۱۴۱۳ هجری ق) من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین.
  14. طاهری، محمد علی (۱۳۸۶) انسان از منظر دیگری، تهران، ندا.
  15. ۱۵.      ______________________ عرفان کیهانی، تهران، ماندگار.
  16. طباطبایی، محمد حسین (۱۳۸۵) معنویت تشیع، قم، تشیع.
  17. طوسی، محمد بن حسن، معروف به شیخ طوسی (۱۴۰۷ ق) تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب.
  18. فرانکل، ویکتور امیل (۱۳۹۳) خدا در ناخودآگاه، ترجمه ابراهیم یزدی، تهران، رسا.
  19. فروم، اریک (۱۳۷۰) انسان برای خویشتن، ترجمه علی اکبر کسمایی، تهران، بهجت.
  20. فعالی، محمد تقی (۱۳۸۹) آفتاب و سایه‌ها، تهران، عابد.
  21. فونتانا، دیوید، روانشناسی، دین و معنویت، قم، نشر ادیان.
  22. قدیانی، عباس (۱۳۸۱) تاریخ ادیان و مذاهب در ایران، تهران، فرهنگ مکتوب.
  23. کاشانی، فیض، محمد محسن، دیوان اشعار، سایت انترنتی گنجور.
  24. ۲۴.      ________________________ (1406ق) الوافی، اصفهان، کتابخانه امیرالمومنین ع.
  25. کلینی، محمد بن یعقوب (الکافی) تهران، دارالکتب الاسلامیه.
  26. لونتال، کیت ام (۱۳۹۵) درآمدی بر روانشناسی دین، ترجمه مهدی عیوضی، قم، ادیان.
  27. مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۳ ق) بحار الانوار، بیروت، موسسه دارالوفاء.
  28. مصباح یزدی، محمد تقی (۱۳۸۴) آموزش عقاید؛ تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
  29. مطهری، مرتضی (۱۳۸۶) آزادی معنوی، تهران، صدرا.
  30. ملکیان، مصطفی (۱۳۹۴) در رهگذر باد و نگهبان لاله، تهران، نگاه معاصر.
  31. منتظری، حسین علی (۱۳۸۵) اسلام دین فطرت، تهران، سایه.
  32. موحد، صمد، سرچشمه‌های حکمت اشراق، تهران، فراروان.
  33. میرمهدی، سید رضا و دیگران، معنویت درمانی، تهران، آوای نور.
  34. میلر، جان پی (۲۰۰۰ م) آموزش و پرورش روح، ترجمه نادر قلی قورچیان، تهران، فراشناختی اندیشه.
  35. ناصری راد، علی (۱۳۹۰) افسون حلقه، تهران، سایان.
  36. نیکلسون، رینولد (۱۳۸۲) عرفان عارفان مسلمان، مشهد مقدس، دانشگاه فردوسی.
  37. وین دایر (۱۳۸۴) عرفان، داروی دردهای بی درمان، ترجمه محسن نعیمی، تهران، کتاب آیین
  38. هوآرت، کنت (۱۳۷۹) یوگا در ژرفای زندگی، ترجمه حمید رضا جعفری، تهران، عشق.
  39. یوسفیان، حسن (۱۳۹۰) کلام جدید، تهران، سمت.
۴ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرادی
مرادی
تیر ۱۴, ۱۳۹۹ ۱۱:۵۵ ب٫ظ

جناب دریا البته عبرت از اقوام گذشته یک فصل و یک جنبه از درس های قرآن است و باید آموخت…اما حل تمام مشکلات نیست چون مسائل و مشکلات جدید در جوامع جدید رخ میدهند…بنابراین قوانین جدید هم لازم است که بیان شده اند… مثلا یهود مورد نظر آیات سوره بقره یک قوم از “مغضوب علیهم” هستند دلیل ندارد “مغضوب علیهم” جدید پیدا بشوند یا نشوند… اتصال آیات سوره حمد و کلیت قرآن کماکان برقرار و ملاک برداشت صحیح است… البته قوانین استدلال و منطق هم احتیاج هستند…اینکه مغضوب علیهم در سوره حمد (که دائم تکرار میکنیم) فقط یک قوم خاص… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
تیر ۱۴, ۱۳۹۹ ۱۰:۳۷ ق٫ظ

جناب مرادی در یکی از تفسیرهای اهل سنت به همین روش اتصال آیات برخورد کردم. مفسر آیاتی از قرآن را با اتصال به آیه و آیاتی دیگر تفسیر میکرد، که نهایتا نتایجی که حاصل میشد بعضا بسیار گمراه کننده بود. برای مثال در سوره ی حمد میخوانیم: صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ‏ حمد-۷ سپس آیات زیر را مثال میآورد و نتیجه میگرفت منظور از آنانکه به آنها غضب شده است قوم یهود هستند: ‏ وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
تیر ۱۳, ۱۳۹۹ ۱۰:۱۶ ب٫ظ

جناب دریا حداقل علمای شیعه از آیه اولی الامر برداشت اشتباه دارند و آنهم بجهت متصل ندیدن اجزاء آیه است… ایشان تصور میکنند قسمت اول آیه جداگانه و علی الاطلاق اطاعت از سه مرجع را واجب کرده است(حتی علامه طباطبایی): یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ حال آنکه باید اتصال اجزاء آیه را رعایت کنیم…ببینیم دوبار “اطیعوا” و دوبار “الرسول” در آیه وجود دارند… آیه میخواهد اطاعت از “الله” را تاویل نماید…یعنی بگوید اطاعت از “الله” چگونه باشد و هست… در جاهایی دیگر اطاعت از الرسول الله را همان اطاعت از “الله” میداند مثلا: یَا… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
تیر ۱۳, ۱۳۹۹ ۱۱:۲۵ ق٫ظ

بنام خدا أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بله قلبها با ذکر خداست که به آرامش میرسد. آیا در ذکر خداوند به اندازه ی کافی تعقل و تفقه کرده ایم. از چه معنویتی سخن میگوییم. معنویتی که چهارده قرن جوامع اسلامی را دچار یک عقب ماندگی منحط کرده است. بطوریکه آرزوی اکثریت افراد در جوامع اسلامی مهاجرت از سرزمین های پر معنای خودی به کشورهایی است که از معنویت تهی هستند! مدارس دینی در جوامع اسلامی چنان فضایی برای اجتماع فراهم کرده اند، که جوانان در جوامع اسلامی برای فرار از این فضا، جان بر کف به سوی سرزمینهای عاری از… مطالعه بیشتر»

4
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx