گزارشی از نشست “علی (ع) در آینه تفکر شریعتی”
در نشست «علی (ع) در آینه تفکر شریعتی» که به مناسبت سی و نهمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی، به همت جمعیت امداد دانشجویی- مردمی امام علی (ع) برگزار شد؛ احسان شریعتی به تشریح ویژگیهای خوانش امام علی (ع) در آثار پدرش پرداخت. او گفت که انسانشناسی دکتر شریعتی در کتاب «امت و امامت» از امام علی (ع) مدل یک انسان کامل را میسازد.
***
نشست «علی (ع) در آینه تفکر شریعتی» با حضور احسان شریعتی
علی (ع) الگوی انسان کامل
عاطفه شمس: دکتر شریعتی، علی (ع) را انسان مافوق میدانست، حقیقتی بر گونه اساطیر که تخته بند تاریخ و جغرافیا نمیماند و زمان و مکان را در مینوردد و الگوی انسان کامل را متحقق میسازد. شریعتی در اسلامیاتش به بسیاری از چهرههای برجسته تاریخ اسلام از ابوذر گرفته تا سلمان پرداخت اما در مجموعه آثارش امام علی (ع) جایگاهی ویژه داشت، چهرهای که میتواند الگویی عینی برای واپسین پروژه شریعتی یعنی عرفان، برابری و آزادی باشد. در نشست «علی (ع) در آینه تفکر شریعتی» که به مناسبت سی و نهمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی، به همت جمعیت امداد دانشجویی- مردمی امام علی (ع) برگزار شد؛ احسان شریعتی به تشریح ویژگیهای خوانش امام علی (ع) در آثار پدرش پرداخت. او گفت که انسانشناسی دکتر شریعتی در کتاب «امت و امامت» از امام علی (ع) مدل یک انسان کامل را میسازد. بحث «عرفان، برابری و آزادی» نیز آخرین مانیفست دکتر شریعتی است به این معنا که همه مبارزات، جنبشها و همه تاریخ باید به تحقق این سه آرمان بینجامد. وی در ادامه به ویژگیهای شخصیتی امام علی (ع) اشاره کرده و میگوید: مدلی که شریعتی از علی (ع) ارایه میکند مدلی است که برای ما انسان جدیدی را به ارمغان میآورد. انسانی که معیارهای او آزادی، عدالت و به طور کلی توسعه فرهنگی و معنوی است. در واقع، از نظر علی (ع) جامعهای که در آن آزادی و عدالت نباشد معنوی نیست و این کلام اصلی آن حضرت است. متن کامل این سخنرانی را در ادامه میخوانید.
تفاوت حسنات و صالحات
مدتهاست که من با « جمعیت امام علی» آشنا هستم. اینگونه انجمنها، خوشبختانه طی سالهای اخیر فعالیت خود رشد خوبی داشتهاند. معلم شریعتی نیز بحثی به نام «صالحات و حسنات» داشت و این سوال را مطرح میکرد که چگونه میتوان مسائل مبتلابه اجتماعی- اقتصادی را بهشکل ریشهای و بنیادین حل کرد؟ به تبع، میدانستیم که تغییر سیستمهای باطل، مبارزه سیستماتیک میطلبد و کار «صالحه» همین مبارزه ریشهای بود، در حالی که کار «حسنه» (یا خیریه)، اقدامی رفرمیستی یا اصلاحی. امروز نیز معتقدیم که از همین گامهای کوچک باید آغاز کرد و از آن رو که در «دوران اصلاحات» هستیم، پس باید به همین «کوچک زیباست»ها، قانع باشیم بلکه به این امید که شاید از اینراه بتوان بهتدریج تغییرات اساسی را ایجاد کرد. این امر البته باز مستلزم داشتن بینشی بنیادین، ریشهای و صالحه است و با این بینش همین کارهای اصلاحی کمی میتواند به یک تحول کیفی انقلابی منجر شود. من ایندو را از لحاظ مفهومی در تضاد نمیبینم. این بحث که اصلاحات درست است یا انقلاب، پیش از انقلاب مطرح شد و کتابی از مباحثه میان مارکوزه و پوپر در این زمینه منتشر شد و تا به امروز ادامه یافته است.
واقعیت این است که نهضت اصلاحی در بعضی ممالک توانسته از راه مسالمتآمیز یا خشونتپرهیز پیروز شود و از طریق تغییرات تدریجی به نوعی تغییر کیفی تدریجی بینجامد؛ مثل کشورهای اروپای شمالی و ژرمانیک که در آنها رفرماسیون یا اصلاح دینی پیشتر صورت گرفته بود. پروتستانتیسم نهضتی بود که در قرون ۱۵ و ۱۶ در برابر سلطه واتیکان و دوره فئودال اروپا شکل گرفت. نهضت اصلاح دینی زمینه را آماده کرد تا این کشورها بهشکل مسالمتآمیز و اصلاحی به سمت دموکراسی بروند، با خشونت و خونریزیهای کمتری از انقلابهایی که در کشورهای کاتولیک مثل فرانسه و… رخ داد. انقلاب کبیر فرانسه به این دلیل به خشونت و رادیکالیسم و قطعکردن بنیادی ریشهها بهشکل ارگانیک یا انداموار کشیده شد که انقلابیون اصرار بر گسست نمادین ارتباط با گذشته داشتند. پس «گیوتین» ساخته شد که سمبلی است مبنی براینکه میخواهیم با گذشته و با دنیای کهن قطع پیوند کنیم و بنابراین شاه باید گردن زده میشد و دلایل اینکه انقلاب به خشونت و حتی جنگ داخلی و ارعاب و ارهاب یا «ترور» کشیده شد، بحثی است که برخی اندیشهورزان بعدها به تحلیل ریشههای فکری آن نشستند. البته این انقلاب بهظاهر پیروز شد. سپس دوباره فراز و نشیبهایی را طی کرد. به جنگ داخلی کشیده شد. شکست خورد. اکنون پس از دو قرن، دستاوردهای آن را میبینیم. بههرحال تغییرات در فرانسه بهشکل مسالمتآمیز تحقق نیافت. اما در کشورهایی مثل آلمان، انگلستان و کشورهای اسکاندیناوی برخی از اشکال گذشته را محترمانه نگه داشتهاند و در بعضی جاها حتی هنوز سلطنت صوری استمرار دارد، اما همهجا دموکراسی مستقر است.
ضرورت شناخت شخصیت امام علی (ع)
اگر در ایران نیز سلطنت هوشیار بود و خود را از زمان مشروطه که مظفرالدین شاه آن را امضا کرد با دموکراسی و آزادیخواهی ملت ایران تطبیق میداد شاید هنوز بهشکل فرهنگی و فولکلوریک هم که شده ادامه مییافت؛ زیرا ما سنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی داشتهایم و حتی در برخورد با ادیان جدید دوست داشتهایم آن را با همان سنتهای خود وفق دهیم، برای نمونه اسلام ما با کشورهای دیگر اسلامی فرق دارد زیرا سعی کردهایم آن را با فرهنگ خود تطبیق دهیم. حتی اگر ایدئولوژی جدیدی نیز مثل لیبرالیسم یا کمونیسم به ایران میآمد همین اتفاق درباره آن رخ میداد. یکی از متفکران روس؛ نیکولای بردیایف، درکتابی با عنوان «مبنا و معنای کمونیسم روس» نشان میدهد که چگونه در روسیه، سنتهای گذشته دینی و سیاسی پس از انقلاب شکل کمونیستی به خود گرفت. در ایران نیز اینها بازتولید میشدهاند.
موضوع امروز ما میراث امام علی است. برای اینکه اختیار کردن این نام از سوی این جمعیت و فعالیتهای آن بامعنا باشد و ما روشنفکران نیز به عنوان نیروهای فرهنگی در خدمت این کار کوچک تغییر اصلاحی باشیم و نوعی چشمانداز نظری خوب برای آن تدارک ببینیم، باید روش امام علی را بشناسیم. تبدیلشدن امام علی بهنوعی ارزش عام در جامعه ما دلایلی دارد؛ یکی اینکه متعلق به جامعه شیعه اسلامی است که از گذشته وجود داشته است. تشیع بهویژه در چهار قرن اخیر و از زمان صفویه دین رسمی ما بوده است و بنابراین اصلا کلمه تشیع بهمعنای پیروی از امام علی است. بنابراین، پیروان امام علی را شیعه میگفتند که خود این کلمه در قرآن نیز وجود دارد و به معنای شاخهشاخه شدن است. پیروان امام علی را در تاریخ، علوی یا پیروان حضرت فاطمه را فاطمی میگویند و به این نام، سلسلهها، نحلهها و قدرتهایی در جهان اسلام تشکیل شد که مخالف خلافت حاکم اسلامی بودند و بههمین دلیل تکفیر میشدند که تا به امروز نیز این تکفیر ادامه دارد و یکی از آماج حملات جنبشهای تکفیری مثل داعش همین شیعیان هستند. همین هفته پیش در زینبیه که دکتر علی شریعتی نیز در آنجا دفن شده است انفجاری تروریستی رخ داد.
اخیرا سی و نهمین سالگرد هجرت و شهادت معلم انقلاب ایران دکتر علی شریعتی بود که چندین خیابان نیز به نام اوست اما در رسانههای رسمی هیچ صحبتی درباره او نشد و هیچ مراسمی نیز برای او برگزار نمیشود و در سکوت از آن میگذرند. این «سکوت» با معنا برای ما یک دستاورد است و ما از همه مسوولان بهخاطر این سکوت متشکریم. این سبب میشود که شریعتی به یک حرف، مراسم، شعار و اشکال صوری تبدیل نشود، چنانکه بقیه شخصیتهای ما تبدیل شدهاند کسانی مثل دکتر چمران که در آستانه سالگرد شهادت ایشان نیز قرار گرفتهایم. در حالی که چمران نیز یکی از دوستان دکتر شریعتی و از نیروهای مبارز ملی و مذهبی زمان شاه بود و ما با ایشان روابط نزدیکی داشتیم. اما در حال حاضر چمران در جامعه ما کیست؟ افرادی مثل شریعتی و چمران در اثر بیتوجهی به اسامی بیمحتوا تبدیل میشوند و پرداختن به آنها به نامگذاری اتوبان و خیابان محدود میشود و حتی در این بین، باید بازسازی نیز بشوند. اما چمران واقعی که در تاریخ بوده ممکن است نقاط قوت و ضعفی داشته باشد.
انسان مافوق در انسانشناسی شریعتی
امام علی یک انسان و در تعریف دکتر شریعتی یک انسان مافوق بود و نه یک مافوق انسان؛ از آنگونه که باید باشد و نیست. انسانشناسی دکتر شریعتی در کتاب «امت و امامت» از امام علی (ع) مدل یک انسان کامل را میسازد. تثلیث «عرفان، برابری و آزادی» نیز آخرین مانیفست دکتر شریعتی است، به این معنا که همه مبارزات، جنبشها و همه تاریخ باید به تحقق این سه آرمان بینجامد. نخستین این آرمانها آزادی است؛ یعنی ما از آزادی سیاسی شروع میکنیم و تا فلاح و رستگاری پیش میرویم که همه ادیان به آن دعوت میکردهاند. سپس مبارزات عدالتخواهانه که درطول تاریخ از اسپارتاکوس در جهان و در اسلام ابوذر غفاری -که نمادهای قیام رنجبران در تاریخ هستند- و بردگان و طبقات محروم مانند آن سمبلها را داشتهاند. اصولا تاریخشناسی شریعتی و فلسفه تاریخ او، تاریخ ستمدیدگان خاموش است و در «آری، اینچنین بود برادر» شرح میدهد که چگونه این مبارزات عدالتخواهانه ادامه یافته است و در اوایل انقلاب فیلم زیبایی از آن ساخته شد. در نهایت، جوهر همه ادیان و معنویتها که او آن را عرفان مینامد و میتوان نام آن را عشق گذاشت، یا معنویت و اخلاق، اما جوهرش همان امر قدسی است. همانگونه که موضوع فلسفه امر هستی است. موضوع همه ادیان امری است که حتی ادیانی که خدا ندارند، پرستش این ساحت معنوی قدسی را دارند. این امر را دینشناسان بزرگی نیز مانند میرچا الیاده وارسی کردهاند. این خود، نگاهی معنوی به عالم و آدم است که معنویت در آن «معنا» مییابد و میبخشد. این معنا داشتن عالم نزد همه ادیان و عرفانها و فرقههای معنوی وجود داشته است؛ تفاوت عرفان شریعتی اما این است که اولا به نقد عرفانهای گذشته و سنت تصوف خودمان میپردازد و انحطاط آنها را نوعی از انواع خودبیگانگی معرفی میکند. به این دلیل که نسبت به دنیا بیتوجه هستند و میگوید که در جامعهای که استبداد، استثمار و فقر حضور دارد، به هیچوجه نمیتوان از معنویت، تعالی و عرفان سخن گفت و اگر سخنی در میان باشد فریب است. سه بعد عرفان، برابری و آزادی مکمل و در عین حال یک امرند. اینکه در تاریخ بعد آزادیخواهی لیبرال با سوسیالیسم در تضاد افتاده است، از دیدگاه شریعتی یک انحراف تلقی میشود. همان طور که ادیان وقتی از برابری و آزادیخواهی دنیوی جدا شوند، نمیتوانند از معنویت سخن بگویند. هر یک از این ابعاد نیز متفکرانی برای خود دارند؛ بهطور مثال در غرب، مارکس به عدالت فرا میخواند، سارتر به آزادی میپردازد و پاسکال، معنویت را در دوره قدیم و برگسون در دوره جدید بهلحاظ فلسفی تبیین میکنند. در شرق نیز، مزدک و بودا و حلاج این سه بعد را نمایندگی میکنند. اما در اسلام و تشیع، امام علی به عنوان شخصیتی که این سه بعد در وی تجلی دارد، معرفی میشود.
دموکراسی رایها یا دموکراسی راسها
شریعتی در کتابش تزی را مطرح میکند و میگوید که در جامعهای که هنوز آگاهی به بلوغ نرسیده، آیا دموکراسی رایها به دموکراسی راسها منتهی نمیشود؟ به اعتقاد او دموکراسی حقیقی شرایط حداقل آگاهی و رشدی اجتماعی میطلبد. در غیراینصورت دموکراسی دستخوش سوءاستفادههایی میشود. این بحث از زمان دکتر مصدق مطرح شد. ایشان دید که فئودالها بهنام دموکراسی صوری و رایگیری به مناطق قبیلهای و عشیرهای رفته و با جلبنظر رییس قبیله، به جمعآوری رای میپرداختند و مجلس به دست نیروهای مرتجع و مستبد میافتد. بنابراین، دکتر مصدق این پیشنهاد را طرح کرد که رایدهندگان باسواد باشند، یعنی لااقل کاندیداها را بشناسند. این پیشنهاد مورد اعتراض عوامفریبان واقع شد و منتقدان وی را به دلیل طرح شرط سواد آن هم در جامعهای که هنوز اکثریت بیسواد بودند، غیردموکرات خواندند! این البته یکی از معضلاتی بود که از حوزه سیاست شروع شد. اینکه آیا میتوان دموکراسی واقعی را در شرایطی از فقر و عدمتوسعه و ناآگاهی به وجود آورد یا خیر؟ سپس به عنوان یک نظریه در دورهای مطرح شد که جنبشهای ضداستعماری کشورهای
استقلال یافته میخواستند دموکراسی را به اجرا بگذارند، اما میدیدند که روشنفکران و نیروهای انقلابی هنوز مسوولیت زیادی دارند و نمیتوانند سرنوشت کشور را به شکل سریع به رایگیری واگذار کنند.
رفتار امام علی در هر سه بعد «آزادی، برابری و عرفان» شهره است. برای همگان چه کسانی که دیندار هستند و چه آنها که نگاه انسانی دارند، در ایران، جهان و اسلام از نظر انسانی مورد احترام است و حتی اهل سنت هم ایشان را خلیفه چهارم خود میدانند. در «موسسه عالم اسلامیIMA » پاریس نیز جملهای از امام علی (ع) بر سر در گذاشتهاند و متاسفانه نام ایشان را ذکر نکردهاند. از ترجمههای این جمله این است که «بهای هر انسان به نیکورزی یا کنش زیبای اوست!» (قِیمهُ کُلِّ امْرِئ ما یُحْسِنُهُ، حکمه ۸۱) . خود نهجالبلاغه نیز یک کتاب حکمی است که فرزانگی از سطور آن میبارد. البته اینها منتخبات ادبی سیدرضی است، از مجموعه مفصلی که در حال حاضر در لبنان کامل آن منتشر شده است.
ضرورت شناخت تاریخ اسلام
دکتر علی شریعتی، برای تغییرات اجتماعی طرحی داشت مبنی بر اینکه باید دینی که در عامل فرهنگی یا مانع فرهنگی نقش اساسی دارد، اصلاح شود. او معتقد بود تا وقتی که ما اصلاح دینی نکنیم نمیتوانیم مانع فرهنگی را برای تحولات اجتماعی از بین ببریم. ایشان که ابتدا مبارزی سیاسی بود، وقتی از اروپا بازگشت به این نتیجه رسید که توده مردم ما مذهبی اند؛ در حالی که مسائل روشنفکران ذهنی و دور از واقعیت عمومی است. عدهای که از اطرافیان و دوستان خود ایشان نیز بودند همواره به ایشان نقد میکردند که چرا کتابهای خارجی از آخرین منابع و ادبیات مارکسیستی و انقلابی را ترجمه نمیکند. اما شریعتی میگفت باید زیارتنامهها را ترجمه کنیم تا مردم بدانند ارزشهای اصل آن چه بوده و از چه چیزی ستایش و نیایش میکنند. روشنفکر نیز باید با این مخاطب، توده مردم ارتباط داشته باشد. بنابراین روش دیگری انتخاب کرد که از بحث اسلامشناسی در دانشگاه مشهد شروع شد. اینکه چون این جامعه مسلمان و مذهبی است، چه اعتقاد به اسلام داشته باشیم و چه نداشته باشیم، باید تاریخ اسلام را بشناسیم. در این میان، حتی از منابع اهل سنت نیز استفاده و پیشنهاد کرد که از منابع آنها استفاده کنیم تا آنها نیز از منابع ما استفاده کنند. در نتیجه مدتی محکوم به سنی بودن شد!
آزادی و تساهل در تشیع علوی
شریعتی در دوره دوم که به حسینیه ارشاد آمد تاکید را روی تشیع گذاشت؛ اما اینبار نیز متهم به شیعیگری افراطی شد. هنوز هم در برخی مناطق از نوع عربستان سعودی او را یک شیعه افراطی میدانند. اما در برخی کشورها مثل ترکیه امروز ۹۹ درصد از کتابهای دکتر شریعتی ترجمه شده و مورداستقبال نیز قرار گرفته و سمینارهایی دایمی برگزار میشود، اما این جو در ایران نیست. زیرا ارزشهای دینی مواجه با دافعه شدهاند و متاسفانه ما امروز نسبت به گذشته به شکل پارادوکسیکالی با جامعهای غیردینیتر سروکار داریم! امروز نسبت به آنچه شریعتی درباره امام علی (ع) این پرسش مطرح میشود که واقعیت امام علی (ع) چه بوده است؟ چون برخی معتقدند ممکن است روشنفکرانی چون شریعتی خواسته باشند چهرههای تاریخی را بهشکل بهینه معرفی کنند. اما همان طور که امام علی (ع) در دهه ۶۰، توسط برخی روحانیون، بهگونه دیگری معرفی میشد، شخصیتی تاریخی باشد که از شمشیرش به طور دایم خون میچکد! حالآنکه امام علی(ع) توسط دکتر شریعتی به عنوان یک انسان کامل در همه ابعاد معرفی شده است. یک سوال تاریخی علمی مطرح شده که آیا این تصویر واقعی است یا خیر؟ آیا تلاش شریعتیها و سایر مصلحان دینی این نبوده که یک تصویر ایدهآل و اسطورهای از شخصیتهای تاریخی بسازند؟ و واقعیت تاریخی شکل دیگری باشد؟ تاریخ سایر ادیان البته گاه با اسطورهسازی عجین شدهاند اما وقایع اسلام از آنجا که از نظر تاریخی به ما نزدیکتر بوده است و امکان ثبت و ضبط رخدادهای آن بیشتر فراهم بوده، واقعیتر است. امام علی (ع) آن گونه که شریعتی به ما میشناساند، در بعد آزادی و حقوقبشر کسی است که از آزار دختر یهودی توسط سپاه مسلمانان به خشم میآید؛ اجازه میدهد مخالفان او، طلحه و زبیر تا مرز توطئه مسلحانه آزادانه پیش روند؛ حتی اخلال خوارج را در حین نماز و… تحمل میکند. از نگاه شریعتی تساهل و آزادی در حکومت علوی مشهور و مبرهن است. اما واقعیتهای تاریخی دیگری نیز وجود دارند: در آن زمان جنگهایی جاری بوده و روشهایی نیز برای جنگیدن در آنها بهکار میرفته، همانگونه که امروز به تناسب زمان، روشهای خاص دیگر وجود دارد. امام علی(ع) در چنان جامعهای میزیسته و بسیاری از این آداب و رسوم را نیز انجام میداده است. بنابراین مشترکاتی با آن جامعه و حتی با همان سیستم خلافتی که با آن مبارزه میکرده در کنش او وجود داشته که اینها هم بخشی از واقعیت تاریخی است. البته در کار مصلحان دینی کمتر به این سنن کهنه و منسوخ اشاره شده است؛ زیرا پروژه آنها این بوده که جامعه و درک دینی کنونی را عوض کنند. بنابراین وجوهی را مطرح میکردند که عام و اساسی، فلسفی یا دارای قابلیت برای امروز و کارکرد مثبت و پویای کنونی داشتهاند. اما یک واقعیت این است که در تاریخ دین یا ادیان واقعیتهای منفی با ارزیابیهای امروزی نیز وجود دارد. البته این منفی و مثبت یا خوب و بد تلقی کردن واقعیتها، ارزشگذاریهای روز است که از لحاظ علمی فیالذاته ارزشی ندارد. به طور مثال ازدواج با محارم در میان شاهان ایران باستان برای حفظ پادشاهی در میان همخونان خود با ارزشگذاریهای بعدی، عملی نکوهیده و منفی است؛ اما امثال این پدیدهها را باید در زمینه و زمانه خود بررسی کرد. یعنی نخست باید پیشداوریهای خود را به تعلیق درآوریم، تا «معنا» یا مراد و مقصود رفتار آدمیان و اقوام و فرهنگها را دریابیم. به این «منظور» نیز، نخستین کار از نظر اهل تاویل یا هرمنوتیک این است که در داوری تعجیل نکنیم و بکوشیم پدیدهها و شخصیتها را آن گونه که بودهاند و خود را میفهمیدهاند، همدلانه بشناسیم. در این صورت بسیاری از سوءتفاهماتی را که در حال حاضر با آن مواجهیم، حل میشود و امروز بیش از پیش به چنین رویکرد پژوهشی نیازمندیم.
ضرورت نگاه «ابژکتیو»، بهمعنای پدیدهشناختی اصطلاح، به واقعیتهای تاریخی
در شتاب زمان دکتر شریعتی، او اصلا وقت این کار را نداشت. تمام آثار شریعتی در دهه ۳۰ عمر او نوشته شدهاند و در واقع او در جوانی و طی سالهای کوتاهی این حجم از آثار را تولید کرد که این رخداد نیز خود نوعی نبوغ و پدیده استثنایی در تاریخ را نشان میدهد. تلاش کسانی که این متون را به صورت جزوه و به سرعت و در فاصله سخنرانیهای ایشان، در سطح کشور منتشر میکردند جای قدردانی دارد. زیرا سبب یک انقلاب فرهنگی بزرگ شد. بنابراین اینکه شریعتی را «معلم انقلاب» مینامند بهدلیل همین زمینهسازی فرهنگی او بوده است که در حسینیه ارشاد انجام میگرفت. در کشاکش این سرعت و محدودیتها، شریعتی قصد داشت یک حرف اصلی را بزند و البته موفق شد. اینکه از دین برای دنیا و برای تغییرات اجتماعی و تحولات فکری چه انتظاری داریم؟ بنابراین چیستی و ابعاد جنبههای ضعف یا قوت کلامی و تاریخی دین، آن گونه که در دانشگاه مورد مطالعه ابژکتیو یا بیطرفانه علمی قرار میگیرد، مساله اصلی امثال او نبود. اما امروزه فرصت بازخوانی تاریخ اسلام بهصورت علمی و ابژکتیو یعنی بیطرفانه و انتقادی، برای بیان واقعیت تاریخی، برای ما فراهمتر است. پس اینک باید از منظر علمی به ابهامات در رابطه با زندگی و شخصیت امام علی(ع) پاسخ گفته شود. همچنین بعد ببینیم از امام علی(ع) چه انتظاری داریم. به گفته دکتر شریعتی امام علی(ع) و حتی خود پیامبر (ص) یک انسان مافوق هستند. امام علی(ع) خود میفرماید از من رو در رو انتقاد کنید، زیرا «برتر از آن نیستم که خطا نکنم، پس بهرسم سخن گفتن با جباران تاریخ با من سخن مگویید» و (فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابره، … فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطیء، خ ۲۱۵، نهج، ترجمه استاد م. م. جعفری) ! مدلی که شریعتی از علی(ع) ارایه میکند الگویی است که برای ما انسانیت از سنخ جدیدی را به ارمغان میآورد. معیارهای او آزادی، عدالت و به طورکلی توسعه فرهنگی و معنوی است. از نظر امام علی(ع)، جامعهای که در آن آزادی و عدالت نباشد، معنوی نیست و این اصل کلام علوی است.
سرمایهای اجتماعی بهنام علی شریعتی
شریعتی یک سرمایه اجتماعی، به معنای بوردیویی اصطلاح، است که میتوان در فرصتهای مشابه این جلسه، از میراث او برای آگاهسازی اذهان و افکار عمومی استفاده کرد. امثال ما باید در فعالیتهای اجتماعی حضور داشته باشیم. درد را ببینیم و برای رفع آن مشارکت داشته باشیم. در دوردستترین نقاط کشور دیدهایم که به طور مثال، هموطنان سنی مذهب عکس شریعتی را در رستوران خود نصب کرده بودند با این جمله دکتر که «با تو، تمامی نقاط این سرزمین برایم آشناست»، یا در یک طباخی در خیابان منیریه تهران جمله «دوست داشتن از عشق برتر است» را روی دیوار خوشنویسی کرده بود، یا در جنگلهای شمال کنار عکس میرزا کوچک، عکس دکتر شریعتی و جملههای او را نصب کردهاند. شریعتی در جامعه ایران نفوذ و جایگاه و محبوبیتی مردمی دارد. بنابراین با بحث درباره اندیشههای او در این گونه مکانهای سمبلیک است که میتوان به بیدارسازی روانها و روشنگری ذهن- و- ضمیرها یاری رساند و به تدریج بهسمت تغییرات اصلاحی و انقلابی گام برداشت. ما باید در فعالیتهای اجتماعی حضور داشته باشیم، درد را ببینیم و در رفع آن مشارکت کنیم. تا هنگامی که در جهان، اختلاف بین شمال و جنوب تا بدان حد باشد که وقتی یک نفر در اروپا و امریکا کشته میشود تمام اخبار دنیا بر آن تمرکز کنند، اما در همانزمان در مناطقی از جهان مردم گروهگروه کشته شوند و آماری از آنها در میان نباشد، این اختلاف، این دوگانگی سیاست یک بام و دو هوا در لحاظ کردن ارزش و کرامت انسان، به اشکال مختلف «واکنش» خواهد آفرید.
منبع: اعتماد