در باب هستیشناسی شعر
نیلوفر – مجتبی اعتمادینیا*: در باب حد و مرز معنای اصطلاحی شعر از قرنها پیش تاکنون، منازعات دیرپایی میان ارباب نظر جریان داشته است. این نوشتار ضمن اجتناب از ورود به این مجادلات نظری، میکوشد تا با مروری بر مهمترین دیدگاهها درباب معنای اصطلاحی شعر، نظریه مختار خود و دلایل گزینش آن را برشمرد و آنگاه برجستهترین بایستههای ناظر به ماهیت شعر را محل تأمل قرار دهد.
***
نخستین اثری که با هدف ارائه منظومهوار نظریاتی درباب هستیشناسی شعر به نگارش درآمده از آن ارسطو است. ارسطو در «فن شعر» (بوطیقا/ poetics) که به طرز ناقص به دست ما رسیده (و بخشهای عمده متن فعلی آن درباره تراژدی است) شعر، موسیقی و تراژدی را به جهت آنکه واکنشهای عاطفی و احساسی خاصی را در انسانها برمیانگیزند و از این طریق، نوعی پالایش و تزکیه (catharsis) را در جان آدمی رقم میزنند، تحسین میکند و دراینباره از دیدگاههای استاد خود، افلاطون (که شعر دراماتیک را یکی از منابع تربیت اخلاقی به شمار نمیآورد) فاصله میگیرد.(۱) ارسطو در این اثر، اصلیترین عنصر مُقوِّم ماهیت شعر را تخیّل میداند که وزن عروضی در آن مدخلیت ندارد. از این منظر، هر سخن خیالانگیزی که خاستگاه آن قوه خیال آدمی باشد، در نگاه ارسطو شعر خواهد بود. تخیّل در نگاه ارسطو با خیالپردازی مذموم متفاوت است و به معنای نوعی محاکاتِ (mimesis/imitation) همراه با دخل و تصرف در عالم واقع است. بر این اساس، نوعی از شعر تعلیمی که فاقد صبغه خیالانگیزی است (نظیر برخی منظومههای فلسفی یونان باستان و آثاری در فرهنگ اسلامی نظیر «الفیه» ابن مالک و «منظومه» حاج ملاهادی سبزواری) از دایره تعریف ارسطویی شعر خارج است. در نقطه مقابل، گروهی دیگر در ادوار بعد، صرف کلام موزون و مقفّی را شعر دانستهاند و نقشی برای عنصر خیال در تعریف اصطلاحی شعر قائل نشدهاند.
خواجه نصیرالدین طوسی در «اساسالاقتباس» ضمن تبیین این دو نظرگاه، از رویکرد محققانی سخن میگوید که قائل به جمع این دو دیدگاه هستند. برطبق نظر مدافعان نظرگاه سوم، شعر، کلامی موزون و غالباً مقفّی است که از احساس و تخیّل حکایت میکند.(۲) بر این اساس، کلام موزون و مقفّایی که فاقد عنصر خیال است، «نظم» یا «سخنوری» لقب خواهد گرفت. به نظر میرسد با نظر به روح حاکم بر آثار خداوندان شعر فارسی میتوان نظرگاه سوم را ناظر به این آثار دانست و شعر کلاسیک را عمدتاً از مصادیق این تعریف برشمرد.
بر اساس آنچه گفته آمد، نگارنده برآن است که عناصر مقوم ماهیت شعر را میتوان به دو رده عناصر صوری و محتوایی تقسیم نمود و در این میان، وزن عروضی (حتی بدون وجود قافیه) و به تبع آن موسیقی را اصلیترین عامل مقوّم ماهیت صوری شعر دانست و تخیّل را مهمترین عنصری قلمداد نمود که شکلگیری هویت محتوایی شعر عمیقاً در گرو آن است. مطابق این تعریف، بدون وجود عنصر تخیّل، شعر بودن کلام، کاملاً به مخاطره خواهد افتاد و از سوی دیگر، عدم وجود وزن عروضی به شرط وجود تخیّل، کلام را به ساحت نثر سوق خواهد داد.
به این ترتیب، نگارنده معتقد است: بیهیچ واهمهای باید از اطلاق عنوان «شعر» به عبارات موزون و مقفّایی که فاقد عنصر خیال است، اجتناب نمود و در بهترین حالت آنها را «نظمی پاکیزه» نامید و از سوی دیگر، عبارات واجد عنصر خیال که از وزن عروضی بینصیباند را نیز نباید شعر لقب داد و میبایست آنها را در حوزه نثر طبقهبندی نمود و ترجیحاً میتوان از عنوان «نثر شاعرانه» که تأمین کننده صبغه خیالانگیزی این عبارات منثور است، بهره جست. بر اساس این طبقهبندی، آثار برخی از متقدمان ادب فارسی و یا بخشهایی از آثار آنان و نیز انواعی از شعر نو که کاملاً از وزن عروضی غفلت میورزند، شایسته اطلاق عنوان «شعر» نخواهند بود.
ناگفته پیداست، آنچه به عنوان عناصر مقوّم ماهیت صوری و محتوایی شعر از آن سخن به میان آمد، حداقلِ بایستههای لازم در این باره است و یک شعر ماندگار و درخشان، عناصر متعدد دیگری در خود جای داده که پرداختن به آنها خارج از مقصد این نوشتار است.
به این ترتیب، بر اساس نظریه مختار نگارنده در تعریف اصطلاحی شعر، در باب هستیشناسی شعر میتوان از موارد ذیل سخن گفت:
الف) شعر، گشودگی در برابر هستی است
شعر همواره از رهگذر گشودگی(openness) و پذیرندگی در برابر هستی شکل میگیرد. شاعر به میزانی که توان از دست دادن خود در برابر نوای هستی را مییابد، طراوت و دلنشینی در شعر او فزونی میگیرد. عدم گشودگی در برابر هستی را میتوان مترادف «خاطر حزین»ی دانست که حافظ آن را مانع تکوّن یک شعر مطلوب میانگاشت.(۳) پذیرندگی و گشودگی در برابر هستی، شاعر را در محاکات و صید صور خیال توانایی میبخشد؛ به نحوی که در این حالت نوای هستی در شعر او به پالایش و نشاط روانی مخاطبان خواهد انجامید.
ب) شعر ماهیتی انفعالی دارد
اقتضای گشودگی در برابر هستی، انفعال است. شاعر در لحظه خلق یک اثر، منفعلانه در تصرف شعر است و محتوای اثر از رهگذر این انفعال نصیب او میشود. اما نباید از نظر دور داشت که انفعال شاعر در برابر وزش نسیم شعر، هنگامی نتیجه مطلوب به دست خواهد داد که فرد پیش از این به حد کافی در کسب مهارتهای فنی و صوری شعر و نیز مهندسی کلمات کوشیده باشد و چنانچه فراگیری این مهارتها با نقصانی مواجهه باشد، صور خیالی که نصیب شاعر شده است، در قالبی ناهمگون و معوج، نتیجهای نامطلوب به بار خواهد آورد که یا دلزدگی مخاطب را به همراه خواهد داشت یا آنکه اصولاً در دایره تعریف اصطلاحی شعر قرار نخواهد گرفت.
دراین باره چنانکه برخی از اهل نظر نیز یادآور شدهاند، شعر را میتوان واجد دو ساحت «جوششی» و«کوششی» دانست. خاستگاه بخش جوشیدنی شعر که همواره رهین قریحه شاعر است، موهبتی خدادادی است که همانند صدای زیبا، برخی از انسانها از بدو تولد آن را با خود به همراه دارند. این بخش که ازدیاد و نقصان نمیپذیرد، چنانچه با کوششی جدی قرین باشد، شاعرانی سخنور نظیر حافظ و سعدی را بهبار خواهد آورد. اما در یک شعر مطلوب، بخش کوششی نیز جایگاه خاص خود را دارد و چنانچه ممارستهای لازم در این بخش صورت پذیرفته باشد، شاعر در لحظات کشف شهودی یک شعر، بیآنکه به صرافت انتخاب کلمه مناسب بیفتد، اثری ماندگار از خود به یادگار خواهد گذاشت. عدم توازن میان این دو بخش همواره خلق یک شاهکار شاعرانه را به مخاطره میافکند.(۴)
ج) شعر از سنخ الهام است
در راستای دو ماهیت پیشگفته میتوان شعر را واجد ماهیت الهامی و از جنس خطورات دانست. الهامی بودن ماهیت شعر به هیچرو بار ارزشی با خود به همراه ندارد و عمدتاً ناظر به خاستگاه آن یعنی قوه خیال آدمی است. باور به ماهیت الهامی و تخیّلی شعر از دیرباز در میان اقوام و تمدنهای مختلف رواج داشته است. به عنوان نمونه، اعراب جاهلی (به ویژه در دوران متقدم) براین باور بودند که شاعران، شعر خود را به نحوی اسرارآمیز و در طی فرآیندی الهامگونه و ماوراءالطبیعی از جنها دریافت میکنند. شاعران نیز در لحظه خلق یک شعر و به ویژه در آغاز راه شاعری دچار حالاتی غیرطبیعی و وضعیتی قریب به بیهوشی میشدند. براین اساس، شاعر در نظام فکری اعراب جاهلی، هم افق با مفهوم کاهن بود و به کسی اطلاق میشد که ازطریق ارتباط با موجودات نامحسوس، به معرفت و شناخت دستاولی که عموم مردم به آن دسترسی ندارند، دست می یابد. شعر در این دوره، عمدتاً صبغهای معرفتشناسانه دارد تا صبغهای هنری. اعراب جاهلی براساس این مبانی فکری، از آنجا که به زعم خود حالات و سخنانی مشابه شاعران را در پیامبر اسلام(ص) مشاهده میکردند، آن حضرت را به تعبیر قرآن «شاعری مجنون» (شاعری الهام گرفته از جنیان) لقب میدادند.(۵) تأکید بر ماهیت الهامگونه شعر و بیخودی شاعر در لحظه تلقی شعر، از نکات قابل تأملی است که اغلب شاعران برجسته پارسیگو بر آن صحه گذاردهاند.(۶)
د) شعر ماهیتی غیرقابل پیشبینی و آنی دارد
شعر همواره شاعر را در انتظار خود نگاه میدارد و در لحظهای غیرقابل پیشبینی خود را بر او عرضه میکند. دستاندازی پیش از موعد شاعر برای صید یک شعر، در بسیاری از موارد نتایجی نامطلوب و مأیوسکننده به بار میآورد. از اینرو چه بسا شاعری ماهها به اقتضای حالات روحی و روانی خود و یا برخی عوامل خارج از دسترس اختیار او از سرودن حتی یک بیت بازبماند.
از موارد دیگر نیز درباب هستیشناسی شعر میتوان سخن گفت که این نوشتار به اقتضای شرط اختصار از آنها صرفنظر نمود و راه تتبّع افزونتر دراینباره را پیشروی علاقهمندان باز گذارد.
پینوشتها:
۱ . نک: نوسبام، مارتا، ارسطو، عزتالله فولادوند، تهران، طرح نو،۱۳۸۷،صص۱۱۹ـ۱۰۲.
۲. نک: طوسی، خواجه نصیرالدین، اساسالاقتباس، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۱، مقاله نهم در شعر، صص۵۹۱ـ۵۸۶.
۳ . کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد / یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد.
۴ . دراین باره نک: موسوی گرمارودی، علی، صدای سبز؛ به گزیده شاعر از شعرهای خویش، همراه با هشتاد شعر تازه، تهران، قدیانی، ۱۳۸۳.
۵ . برای توضیح بیشتر نک: ایزوتسو، توشیهیکو، خدا و انسان در قرآن، احمد آرام، تهران، شرکت سهامی انتشار،۱۳۸۸، صص۳۲۰ـ۲۱۵.
۶ . تو مپندار که من شعر به خود میگویم/ تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم(مولوی).
* دانش آموخته دکتری فلسفه تطبیقی، دانشگاه علامه طباطبایی.